جنگلهايي كه بايد ميداشتيم
![](/images/th1_start.gif) ![](/images/th1_start.gif) ![](/images/th1_start.gif) ![](/images/th1_start.gif) -(2 Body)
|
جنگلهايي كه بايد ميداشتيم
Visitor
289
Category:
دنياي فن آوري
تقريبا اغلب ما ميدانيم در كشوري زيست ميكنيم كه سهم منابع جنگلي آن، هم به نسبت وسعتش و هم به نسبت جمعيتي كه در آن سكني گزيدهاند، بسيار اندك است. با اين وجود، شايد خالي از لطف نباشد كه بدانيم، از بين 192 كشور مورد بررسي، گستره جنگلي ايرانزمين، به مراتب بيشتر از 149 كشور جهان است؛ يعني تنها جنگلهاي 43 کشور، عرصهاي پهناورتر از ما را در اختيار دارند؛ واقعيتي كه نه بايد برنامهريزان و دولتمردان ما را گمراه كند و نه بايد انكارش كرد. ميگويم، نبايد گمراه شويم، چرا كه با وجود چنين مزيتي و برخورداري از چنين جايگاهي در بين كشورهاي جهان، كماكان مطابق تقسيمبندي فائو در اجلاس کبک کانادا (2003)، ايران به همراه 53 کشور ديگر در شمار ممالکي قرار دارند که کمتر از 10 درصد از خاک آنها را جنگل در بر گرفته است؛ ويژگي هشداردهندهاي كه سبب شده تا از اين ممالك با لقب «کشورهاي با پوشش کم جنگل» (LFCCS ) نام برده شود. هشداردهندهتر آن كه، شمار اين ممالك تا پايان قرن بيستم به 71 كشور ميرسيد. به بياني ديگر، روند كلي حاكم بر مديريت جنگلهاي جهان، نهتنها هنوز نتوانسته ثباتي نسبي در وسعت اين رويشگاههاي حياتي كره زمين ايجاد كند، بلكه كماكان در برابر نيروهاي توسعهسالار، ميدان را واگذار كرده و پيوسته از وسعت اراضي جنگلي در اغلب نقاط جهان، از جمله ايران كاسته شده است. به نحوي كه هماكنون، مجموع مساحت اراضي جنگلي اين 53 کشور به 136 ميليون هکتار نيز نميرسد. در حقارت اين رقم، همان بس كه بدانيم، وسعت جنگلهاي برزيل به تنهايي حدود 3 برابر آن است و رقم پيشگفته در مجموع، فقط حدود 3 درصد از گستره جنگلهاي جهان را در اختيار دارد. مفهوم ساده دانستگي فوق اين است كه در حوزه منابع جنگلي به هيچ عنوان نبايد بپنداريم كه ثروتمنديم، بلكه درستتر آن است كه ديگران خيلي فقير هستند. آخرين برآوردهاي رسمي نشان ميدهد نزديک به 5/12 ميليون هکتار يا فقط 6/7 درصد از گستره خاکي کشور در تملّک پوششهاي جنگلي قرار دارد. با اين همه، همين وسعت ناچيز در ايران و 52 كشور ديگر عضو LFCCS، بهدليل موقعيت استقرار، اثربخشي بر کيفيت زيست منطقه، تنوّع گونهاي ناهمتا و امکان توسعه از اهميت ويژهاي در چرخه تعادلي کره زمين برخوردار هستند؛ به نحوي که بسياري از صاحبنظران و گياهشناسان، از بومسازگان جنگلهاي شمال کشور، بهدليل برخورداري از تنوّع گياهي و خصوصيات نادر هيرکاني، بهعنوان يکي از قطبهاي مهم جغرافيايي گياهي جهان نام ميبرند. به هر حال، همان طور که ملاحظه ميشود، نهتنها سهم مناطق جنگلي کشور به نسبت گستره پهناورش، ناچيز است. بلكه نكته مهمتر اين است كه مساحت فعلي پوششهاي جنگلي ايران، به مراتب از قلمرو سرزمينهايي که استعداد کاربري جنگل را در کشور دارا هستند، کمتر است؛ دريافتي که اوج فشارهاي انساني وارد بر زيستبومهاي شکننده جنگلي ايران را نشان ميدهد. فشارهايي كه شوربختانه بايد اعتراف كرد در طول سالهاي اخير بر وسعت و وزن آن نيز افزوده شده و حتي كار به جايي رسيده كه بسياري از تصميمگيريهاي كلان و محلي نيز در راستاي تشديد فشار بر اين اندوختههاي طبيعي ناهمتا استوار شده است؛ رخدادي كه شايد يكي از آخرين نمونههاي آن پيشنهاد بسيار خطرناك اهدا مجوز براي تغيير كاربري جنگلهاي مخروبه شمال، به بهانه ظاهراً مقبول اشتغالزايي است؛ موضوعي كه خوشبختانه در همين گرامينامه تاكنون بحثهاي مستدل و فراگيري را از سوي دلسوزان و صاحبنظران عرصه منابع طبيعي كشور بهدنبال داشته است. اميد كه بيش از پيش، قدر ارزشهاي غيرقابل جايگزين منابع طبيعي و محيطزيست خود را دريافته و عميقاً به اين باور برسيم كه در سايه منابع طبيعي پويا و پرنشاط است كه ميتوان به زيست پايدار و توسعه درخور رسيد و نه به قيمت حذف و نابودي آن.
|
|
|