کشف اينکه جهان در حال گسترش است يکي از انقلابهاي فکري بزرگ قرن بيستم بود. حتي نيوتن و انشتين تصور جهان گسترش يابنده را نداشتند. مدلهايي براي تبيين عالم توسط انديشمندان صورت گرفته اند؛ در اينجا پاره اي از اين مدلها را عرضه مي کنيم؛ اولين مدل رياضي براي عالم توسط انيشتين صورت گرفت؛ در مدل ايشان عالم مسدود (فضاي بسته و بدون مرز) و کروي و در عين حال ايستاست و به نام جهان استاتيک انيشتين آن را مي شناسيم؛ هنگامي که انشتين مشغول ساختن معادلات رياضي براي اين مدل بود، بطور اشتباهي "ثابت کيهاني شناختي" را در معادله خويش وارد کرد؛ و از طرفي نيرويي بنام پاد گرانش معرفي کرد که برخلاف ديگر نيروها ، از منبع خاصي ناشي نميشد بلکه در کالبد فضا - زمان نهفته بود؛ انشتين بعدا از اين کارش افسوس خورد؛ اين مدل؛ جهان را نه در حال انقباض و نه انبساط ميداند و بعبارتي ديگر جهان نه کوچکتر و نه بزرگترمي شود.
مدل دويستر ، که پس از انشتين وضع شد، ادامه کارهاي انشتين بود؛ بعلاوه هويل تز جهان ساکن و نامحدود را ارائه داد و از طرفي فرضيه جهان نوساني توسط تولمان وضع شد و سانديچ آن را بسط داد و افزون آنکه کساني امثال ، هابل مدل جهان را محدود و گسترش يابنده پيشنهاد کرده اند. از ميان مدلهاي موفق ديگرمي توان به مدلهاي فريديمان دانشمند روسي اشاره کرد؛ اين مدلها در واقع بر اساس همان معادلات انشتين استوار است، منتها فريديمان ثابت کيهان شناختي و نيروي پاد گرانش را در معادلات و نظريات خويش وارد نکرده است؛
پاره اي از سخنان معصومين عليهالسلام درباره سرانجام جهان ماده
"حضرت علي عليهالسلام در نهج البلاغه در فصلي مربوط به آفرينش اشياء ، مي فرمايند:"لم يخلق الاشيا من اصول اوليه و لا اوائل ابديه بل خلق ما خلق فاقام حده وصور ما صور فاحسن صورته ، يعني نيافريد اشيا را از اصول و اوليات ازلي ابدي بلکه آفريد آنچه را که پديد آورد (ماده و اشيا را) و حدود و تعنيات آنها را از يکديگر متمايز نمود و صورت بندي نمود آنچه را که صورتي ميپذيرفت و نيکو نمود صورت آنها را ... .
حضرت علي عليهالسلام "نفي ازليت ماده مي نمايد، ضمنا به نفي "ابديت" آن هم به تصريح ميفرمايد زيرا آنچه که ازلي نيست ابدي هم نميتواند باشد.
در دعاي جوشن کبير هم به نفي ازليت ماده اشاره فرموده است، در آنجا که مي فرمايد: "يا من خلق الاشيا من العدم"
يعني اي کسي که پديدهها را از عدم آفريدي."
در يکي از دعاهاي صحيفه سجاديه (از حضرت اما زين العابدين عليهالسلام که معروف به دعاي روز جمعه است چنين آمده است:
بسم الله الرحمن الرحيم، الحمدالله الاول قبل الانشا والاحيا و الاخر بعد فنا الاشيا ... يعني ستايش خاص خدائي است که آغاز هستي پيش از پيدايش و زندگي است و پايان پس از فنا اشيا ... .
همچنين در دعاي جوشن کبير ، در مورد نابودي عالم ماده و ابدي بودن خداوند متعال چنين مي خوانيم:
"يا من يبقي و ينفي کل شي" اوست که بماند و فاني شود هر چيز.
حضرت علي عليهالسلام در نهج البلاغه در خطبهاي ميفرمايند: "بعد از فناي دنيا خداوند تنها ميگردند و هيچ شيئي همراه او نيست. و همانطور که قبل از خلق عالم تنها بوده همانگونه هم بعد از آن تنهاست، نه زماني وجود دارد نه مکاني ، اجلها و زمانها معدوم مي گردند و سالها و لحظه ها ناپديد ميگردند و هيچ شيئي جز خداوند واحد قهار که برگشت همه امور بسوي اوست، باقي نمي ماند.
در دعاي جوشن کبير ميخوانيم: "يا من هوا قبل کل شي يا من هو کل شي" يعني: اوست قبل از هر چيز و اوست پس از هر چيز.
نظريات قرآن:
در قرآن تأکيد مي شود که ساعت ، يعني حادثه نابودي جهان ، يک امر ناگهاني است و به هيچ وجه براي انسان قابل پيش بيني نيست، اين مطلب از بسياري از آيات استنباط ميگردد، از جمله آيه 187 سوره اعراف:
"يسئلوک عن الساعه ايان مرسيهخا - قل انما علمها عند ربي لايجليها لوقتها الا هو- ثقلت في السموات والارض- لاتاتيکم الا بغته ..."(اعراف-187)
قيامت يک حادثه وعده داده شده از جانب خداست و وعده خدا حق است، زمان وقوع قيامت را تنها خدا مي داند (...لايجلها لوقتها الا هو...) و هر لحظه ممکن است اتفاق بيفتد (تکاد السموات يتفطرن من فوقهن ...) با توجه به ناگهاني بودن قيامت، انسان در هيچ لحظهاي از زمان نمي تواند نسبت به عدم وقوع آن مطمئن باشد.
محل وقوع اين حادثه کجاست و از کجا آغاز خواهد شد؟ اين سوالي است که براي پاسخ داده به آن بايد در آيات زير به دقت تامل کرد:
"بل الساعه موعد هم و الساعه ادهي و امر" (القمر-46)
"واليوم الموعد" (بروج-2)
"بل لهم لن يجدوا من دونه موئلا" (الکهف-57)
"حتي اذا راواما يوعدون فسيعلمون من اضعف ناصرا و اقل عددا" (جن-24)
"قل ان ادري اقريب ما توعدون ام يجعل له ربي امدا" (جن-25)
"فذرهم يخوضوا و يلعبوا حتي يلاقوا يومهم الذي يوعدون" (معراج-42)
"خاشعه ابصارهم يرهقهم ذله ذلک اليوم يوعدون" (معراج- 44)
"انما توعدون لصادق" (ذاريات-5)
از آيات فوق معلوم مي گردد که ساعت (قيامت) در اين آيات با کلماتي همچون: موعود - موعد - مايوعدون - ماتدعدون و از اين قبيل مشخص گرديده است، به عبارت ديگر ، منظور از "موعد" در آيات فوق همان "ساعت" است، يعني حادثه قيامت.
حال به آيه زير دقت ميکنيم:
"و في اسما رزقکم و ما تدعدون" (الذاريات-22)
و روزي شما و آنچه که وعده داده ميشويد در آسمان است.
اکنون رجوع مي کنيم به آيه 187 سوره اعراف "...ثقلت في السموات و الارض..."
با توجه به فعل ثقلت که سوم شخص مفرد و مونث و يقينا به الساعه بر ميگردد، آيه را مي توان چنين معني کرد: "وجود و حضور قيامت در همه جا سنگيني ميکند، در آسمانها و زمين ، يعني در درون هر اتمي و هر کهکشاني".
پس حادثه "ساعت" به مکان بخصوصي تعلق ندارد، بلکه همزمان در همه جاي جهان آغاز ميگردد و در لحظه اي هر هفت آسمان را نابود ميکند. زمان حادثه بسيار کوتاه است، به نحوي که شايد از يک چشم بر هم زدن هم کوتاهتر باشد:
"... و ما امر الساعه الا کلمح البصرا و هو اقرب..." (نحل- 77)
و ماجراي قيامت نيست مگر به اندازه چشم بر هم زدن و يا کوتاهتر از آن ...
ظاهرا چنين تخريب سريع و عظيمي نمي تواند باشد مگر طي يک انفجار وحشتناک اتمي که ظرف مدت بسيار کوتاهي ، همه اتمهاي جهان را که واحد ساختماني ماده هستند، از درون بشکافد و به انرژي خالص تبديل کند و ديگر هيچ اثري از ماده باقي نگذارد به جز آنچه خدا خواهد، در اين شرايط همه جا را نور و حرارت فرا خواهد گرفت:
"فاذا انشقت السما فکانت ورده کالدهان" (الرحمن-37)
تا هنگامي که آسمان شکافته شود و همچون روغن گداخته ، گلي رنگ گردد.
"قل لکم ميعاد يوم لاتساتخرون عنه ساعه و لا تستقدمون"
...حال به بعضي آيات ديگر توجه مي نمائيم:
1- اذا وقعت الواقعه - خافضه رافعه. اذا رجت الارض رجا و بست الجبال بسا فکانت هبا منبثا" (واقعه -6،5،4،3،1) هنگامي که آن واقعه (حادثه) اتفاق بيفتد، آن حادثه، بالا برنده فرو آورنده و هنگامي که زمين به شدت بلرزد و کوهها روان شوند، روان شدني و به گرد و غباري پراکنده تبديل شوند.
2-"و اذا نفخ في الصور نفخه واحده"(الحاقه-13) وآنگاه که در صور دميده شود، دميدني واحد، اين دميدن در "صور" هر چه باشد، در حقيقت صدور فرمان شروع انفجار است.
3- "و حملت الارض و الجبال فدکتاد که واحده"(الحاقه-14) و زمين از جا کنده شود کوهها در هم کوفته شوند، کوفتني واحد.
4-"فيومئذ وقعت الواقعه"(الحاقه-15) پس در چنين زماني است که واقعه (صيحه بزرگ) اتفاق مي افتد.
5- "انشقت السما فهي يومئذ واهيه" (الحاقه-16) و آسمان از هم پاشيده شود که چنين هنگامي آسمان سست مي باشد.
6- "يوم ترجف الارض و الجبال و کانت الجبال کثيبا مهيلا(مزمل-14) هنگامي که زمين وکوهها به شدت بلرزنذد و کوهها چون توده هايي از گرد و غبار پراکنده شوند.
7- "فاذا برق البصر و خسف القمر و جمع الشمس و القمر"(قيامه =9،8،7) تا گاهي که چشمها از نور شديد خيره بشوند ماه بگيرد و خورشيد و ماه جمع کرده شوند (خورشيد و ماههاي زيادي داريم مراد همه اجرام سماوي است، خورشيد و ماه به عنوان نمونه به اينها اشاره رفته است، به معني جمع شدن همه اجرام عالم است. زيرا خورشيد و ماه دوجرم استثنايي نيستند.)
8- "واذا الارض مدت والقت ما فيها و تخلت" (انشاق -4،3) يعني: هنگامي که زمين، آنچه را که در بردارد افکند و زمين فشرده کنوني به اطراف گسترده شود. کره زمين خرد و از هم پاشيده و بصورت گرد و غبار (اتمهاي پراکنده) در خواهد آمد.