اهميت توليد علم را بايد در ساختار وجودي انسان از بدو آفرينش او جستجو نمود، بطوريکه روح و روان او بدون علم و دانش بار کج به منزل رساندن را مي ماند و غير ممکن. در اين ميان، بايد سنگيني بار اين رسالت مهم را به طور دو چندان متوجه نخبگان و فرهيختگان جامعه که وارث انبياء اند و هدايت جامعه را بعهده دارند بدانيم. در جهان نوين که در آن فواصل زماني به حداقل ممکن مي گرايد، مرز بندي بين علوم کودکانه و قرون وسطائي بشمار مي رود. آيا حوزه هاي مختلف علوم بر يکديگر تاثير دارند و در حل معضلات مدد کار هم هستند؟آ يا تفکر علم براي علم، علم براي قدرت، علم براي سلطه و...... مارا به مسيرهاي بن بست هدايت نمي کند؟. در دنيائي که تحقيقات حکم کالا را پيدا نموده و سفارشي شدن تحقيقات به ابزار اقتصادي، سياسي و حتي فرهنگي تبديل گرديده و رگ حيات آن به چنين تفکري در ماوراء حوزه انديشه هاي آن گره خورده و آنرا از قداست انداخته است مي توان براي آزاد انديشي جايگاهي متصور بود؟ شکل گيري امور تحقيقاتي در مراکز تخقيقاتي بطور عام و در مراکزي نظير مرکز تحقيقات حفاظت خاک وآبخيزداري کشور بطور خاص به عنوان ريز عنصري از عنصر جامعه نخبگان علمي، مبرا از چنين چالشهائي نيست و بايد راه خود را در آشفته بازار فکري و نظري پيدا کند و منشاء اثر گردد، که اين خود وجود زمينه هائي را مي طلبد که اين نوشتار در پي تعريف چنين مقدماتي است.
1. مقدمه:
جنبش يا نهضت نرم افزاري را بايد از زواياي متفاوت مورد بررسي قرار داد. اين جنبش متاسفانه تا کنون پس از گذشت بيست و پنج سال و قريب به يک ربع قرن از پيروزي انقلاب اسلامي با عدم درک و شناخت از نرم افزار ها مواجه بوده است. متاسفانه توجه به سخت افزار ها، اساتيد و دانش پژوهان را از توجه به مقوله مهم نرم افزارها دور نگاه داشته است، تا آنجا که مي توان گفت درک از جنبش نرم افزاري سطحي بوده است. پس از انتشار نامه مقام معظم رهبري، که در پاسخ به نامه جمعي از دانش آموختگان حوزه و دانشگاه مرقوم فرموده بودند، چندي است که پديده جنبش نرم افزاري و توليد علم در محافل علمي و دانشگاهي مطرح گرديده و بحث هائي پيرامون آن صورت گرفته است. ايشان با تاكيد بر لزوم تبديل «توليد نظريه و فكر» ?به يك ارزش عمومي و ضرورت تجليل از نظريهسازان و نوآوران، حوزه و دانشگاه را به تشويق و نهادينه كردن جنبش «پاسخ به سئوالات، مناظرات علمي و نظريه پردازي روشمند» ?فرا خواندند. مرکز تحقيقات حفاظت خاک و آبخيزداري کشور به عنوان يک مجموعه علمي و برخوردار از نيرو هاي توانمند وبا تجربه، مي بايد در اين زمينه هم باب بحث، گفتگو و خود سازي را در حوزه وظايف خود باز نمايد و به وجه احسن به ايفاي نقش رسالت گونه و تاريخي خود در زمينه توليد علم بپردازد.
2.تعريف جنبش نرم افزاري:
جنبش نرم افزاري يعني تلاش فکري براي کشف مجهولات که نام گذاري جديدي براي يک تلاش تاريخي است که اين تلاش يک امر فطري در انسان به حساب مي آيد. نرم افزار يعني داده هاي اطلاعاتي چه به شکل نوشتاري يا گفتاري يا تصويري يا....... باشد، اما در جنبش علاوه بر حرکت، جمعي بودن تحول نهفته است يعني حرکت نرم افزاري يک يا چند نفر را نمي توان جنبش نرم افزاري ناميد بلکه بايد به يک جريان اجتماعي تبديل گردد، ثانيا ويژگي بنيادي بودن تحول در مفهوم جنبش وجود دارد، يعني دگرگوني در مباني و ساختار ها و تحول نخبگان. ثالثا در مفهوم جنبش، استمرار نهفته است يعني حرکتي مقطعي و کوتاه را نميتوان جنبش ناميد. نتيجه آنکه جنبش نرم افزاري يعني حرکت بنيادي گسترده و مستمر در عرصه اطلاعات، دانشها و مهارت ها. در نتيجه تقويت بنياد هاي چنين پديده اي، ابداع صورت مي گيرد و نظريه جديد ارايه مي شود و جهت حركت هم به سمت توليدات بيشتر علمي نظريه پردازي و گسترش علمي معطوف مي گردد.
3.حوزه جنبش نرم افزاري؟
زنده ياد استاد محمد تقي جعفري در رساله علم از ديدگاه اسلام، به اين نكته اشاره نموده اندكه علوم و تحليل آنها يك پديده خوشايند تنها نيست بلكه براي كسي كه جوياي نجات و سعادت ابديست واجب است. ابوريحان بيروني فرقي بين علوم ديني و غير ديني قائل نيست و آنچه او مورد مطالعه قرار مي دهد اعم از مطالب تاريخي و طبيعي جنبه ديني به خود ميگيرد. مخصوصا مشاهده پديده هاي جهان طبيعت به عنوان آيات عالم غيب و قواي طبيعت به منزله نيروي مدبري كه خداوند براي اداره نظم و حركت عالم قرار داده، به نظر ابوريحان جزئي از وظيفه ديني هر مسلمان بشمار مي آيد. بر اين اساس است كه بايد گفت جنبش نرم افزاري فقط در حوزه معارف ديني يا علوم انساني تعقيب نمي شود هم چنانکه به حوزه علوم طبيعي نيز منحصر نمي شود، بايد اين جنبش در تمام عرصه هاي علوم پي گيري شود. کار توليد علم بر عهده انديشمندان و خرد ورزان مراکز علمي و پژوهشي است.
4. دلايل توجه به جنبش نرم افزاري:
مهمترين بحثي که مي تواند تعريف و حوزه ياد شده براي جنبش نرم افزاري را کامل کند، پاسخ به اين پرسش اين که" چه ضرورتي مارا به پيگيري اين جنبش فراگير براي توليد علم فرا مي خواند" ؟
4.1.جايگاه دانش و پژوهش و توليد علم در اسلام و ايران:
4.1.1.تمدن کهن ايران
ايران قبل از اسلام از خود داراي تمدني درخشان بوده و اين تمدن سابقه طولاني داشته است و در دوره اسلامي مورد استفاده واقع شده و يکي از مايه هاي تمدن اسلامي بشمار مي رود. مسلمين نظامات اداري خود را از ايران اقتباس کردند، دفاتر و دواوين دستگاه خلافت به سبک دفاتر و دواوين قديمي ايران تنظيم مي شد و احياناٌ زبان اداري و دفتري زبان فارسي بود. در اين زمينه مي توان به عنوان نمادي از تمدن کهن ايراني به نظم اداري ايران هخامنشي اشاره نمود که طي آناداره کشور شاهنشاهي ايران که از بحر الجزاير تا رود سند و از اقيانوس هند تا خزر امتداد مي يافتکار آساني نبودو در گذشته هيچگاه حکمداري در مقابل چنان وظيفه سنگين واقع نشده بود که کوروش آن را شروع کرد و داريوش بزرگ ادامه داد، اينگونه سازمان شوري را که در خاور زمين بلکه در تمام جهان متمدن اولين بار بوجود آمد، يکي از مراحل قابل توجه تاريخ بشر بشمار مي رود.
4.1.2.عالم وجود آيه است و آفاق كتاب:
از نظر جهان بيني الهي، جهان يك واحد زنده و با شعور است، اعمال و افعال بشر حساب و عكس العمل دارد، خوب و بد در مقياس جهان بي تفاوت نيست، اعمال خوب يا بد انسان مواجه ميشود با عكس العمل هائي از جهان كه احيانا در دوره حيات و زندگي خود فرد به او مي رسد. پديده هاي طبيعي مثل پستي ها و بلنديها، كوه ها و درخت ها، رودهاو در ياها، صحرا ها و بيابانها، معادن و جمادات و نباتات و حيوانات مشتمل اند بر عجايب و غرايبي كه هر كدام از لطايف خاصي بر خوردارند. از نظر شيخ محمود شبستري تفكر در كتاب آفاق تامل در آيات عالم وجود، چون قرائت و تدبر در كتاب حق است، زيرا كه كتاب ملحوظ يعني عالم وجود و كتاب ملفوظ يعني قرآن و بايد در آن نشر و تفكر كرد.
4.1.3.پديده هاي طبيعي مجاري و طرق تفكر:
در كتاب علم اخلاق مجاري و طرق تفكر و تدبر براي تحصيل معرفت و بصيرت به خالق حكيم و موجد قيم دانا به قرار زير آمده است، و ديگر آنچه قابل ادراك به وسيله حس است، سه طبقه اند: يكي آسمانها و ستارگان ثابت و سيار و گردش طلوع و غروب آنها، دوم زمين و دريا ها و كوه ها و پستي وبلندي هاي آن و معادن ورود ها و گياهان و درختان، حيوانات و جمادات، و سوم عالم جو و هوا با آنچه در آن هستنداز ابر و باران وبرف و رعد وبرق و باد و مانند آن. هر يك از آنها از اين سه طبقه به انواعي و هر نوعي به اقسام و اصناف نا متناهي تقسيم مي شوند كه در صفحات و هيئت ها و لوازم و آثار و خواص و معاني ظاهري و باطني مختلف اندو هيچ چيز از اينها نيست مگر آنكه خداي سبحان موجد آن است و در وجود و حركت و سكون هر يك از اينها حكمت ها و مصلحت هاي بي شمار نهفته است.
4.1.4.پديده هاي طبيعي خالق علوم اسلامي
اسلام ديني است جامعه ساز، آنجه را كه يك جامعه بدان نيازمند است اسلام آنرا به عنوان يك واجب كفائي فرض كرده است. بر اين اساس جامعه اسلامي، نيازمند وجود همه علومي است كه بايد در عاليترين حد ممكن تحصيل نمايد، و علومي را كه محققان و كارسناسان اين جامعه بدنبال آن در مراكز تحقيقاتي هستند جزء واجبات اسلامي است و وجوب آن كفائي مي باشد. بنابراين نگاه به مسائل طبيعي و دستيابي به علوم نهفتهء آن كاري است اسلامي و به دستاورد هاي آن مي توان علوم اسلامي نام نهاد.
4.1.5.تحرك زائي دين به سوي علوم و تحقيق:
ويليام جيمز مي گويد: دين هميشه نشانه از چيز هائي داده است كه عقل و علم بشر هر گز به آنجا راه نداشته است. اما همين نشانه ها سبب شده كه عقل و علم به تحقيق پردازدو بالاخره به كشفياتي نائل گردد. امروزه مورد قبول علماست كه بسيار از مسائل علمي كه بشر به آنها رسيده است محرك اوليه اش دين بوده است. الكسيس كارل دركتاب؛ انسان موجود ناشناخته؛ مي گويد: به يقين اكتشافات علمي تنها محصول اثر فكر آدمي است، نوابغ علاوه بر نيروي مطالعه و درك قضايا، از خصائص ديگري چون اشراق و تصور خلاقه برخوردارند، بوسيله اشراق چيزهائي را كه بر ديگران پوشيده است مي يابند و روابط مجهول بين قضايائي كه ظاهرا ارتباطي ندارند مي بينند و وجود گنجينه هاي مجهول را بفراست در مي يابند و بدون دليل تحليل آنچه را كه دانستنش اهميت دارد مي دانند.
4.1.6.تحصيل علوم واجب است:
استاد محمد تقي جعفري، حيات معقول را عبارت از حيات آگاهانه اي كه نيرو ها و فعاليت هاي جبري و شبه جبري زندگي طبيعي را با برخورداري از رشد آزادي در مسير هدف هاي تكاملي عقلائي تنظيم نموده و شخصيت انساني را كه تدريجا در اين مسير ساخته مي شود و وارد هدف اعلاي زندگي كه همان شركت در آهنگ كلي هستي وابسته به كمال برين است مي داند و براي آن دو بعد فرض نموده كه يكي از آن دو دين است و دومي علم و معرفت. به نقل از معظم له مي توان به اين نكته اشاره نمودكه، علوم و تحليل آنها يك پديده صرفا خوشايند نيست بلكه براي كسي كه جوياي نجات و سعادت ابدي است واجب است كه اين خود بدون فراگيري علم امكان پذير نمي باشد.
4.2.وضعيت توليد علم در جمهوري اسلامي ايران:
الف)بر اساس آمارهاي موجود در سال 78، 29/0 % توليد ناخالص ملي صرف پژوهش و تحقيق در کشورمان شده است. در حالي که متوسط همين نسبت در کشور هاي جهان 91/0 %، در کشور هاي عقب افتاده50/0% و در کشورهاي آفريقائي 32/0% است.
ب) بر اساس شاخص تعداد پژوهشگر در هر يک ميليون نفر، ميانگين در هر يک ميليون نفر در آفريقا 117، در آمريکا 1509، در آسيا 401، و در اروپا 2206 و در اقيانوسيه 1610 نفر محقق وجود دارد. در کشور هاي توسعه يافته اين عدد 3694 و در کشور هاي در حال توسعه 189 مي باشد. اما در ايران بر اساس همين آمارها به طور متوسط 82 پژ وهشگر در يک ميليون وجود دارد.
ج) آمار ديگري وجود دارد که بر اساس آن نسبت مستقيمي بين توسعه يافتگي و ميزان هزينه هاي تحقيق وپژوهش را نشان مي دهد. براساس اين آمار کل سرمايه گذاري هاي انجام شده براي تحقيق و پژوهش در کشور هاي در حال توسعه به ترتيب 8/1، 5/6، 9/3 و 9/1در صد کل سر مايه گذاري هاي انجام شده در جهان براي تحقيق و پژوهش در سال هاي 1973، 1980، 1988، 1999 بوده است. براي کشور هاي پيشرفته همين نسبت در همين سالها به ترتيب 2/98%، 5/93%، 1/96% و 1/98% مي باشد، يعني تقريبا کل سرمايه گذاري هاي پژوهشي در جهان توسط کشور هاي توسعه يافته انجام مي پذيرد. مکمل بحث اينکه بيش از نود درصد هرينه تحقيق و پژوهش در ايران توسط دولت پرداخت مي شود در حاليکه ميانگين سهم دولت ها در جهان در تامين اعتبارات پژوهشي 21/54 درصد و سهم بخش خصوصي 79/47 در صد بوده است.
د) يک آمار جالب ديگري مي گويد که هيچ دانشگاه ايراني در فهرست 500 دانشگاه برتر جهان وجود نداردو همجنين هيچ دانشگاه ايراني در فهرست صد دانشگاه برتر آسيا وجود ندارد در حالي که شش دانشگاه ترکيه و اسرائيل در فهرست 500 دانشگاه برتر جهاني وجود دارد. به علاوه طي يک پژوهش در يکي از مجلات آمده است که در ايران بين توسعه و رشد اقتصادي و توليد علم هيج رابطه اي وجود ندارد يعني نمي شود نشان داد که وقتي وضع اقتصادي ما بهتر بوده لااقل بخشي ار آن به دليل رشد توليدات علمي ما بوده است و بر عکس.
5. نقش آزاد انديشي در نو انديشي و توليد علم
براي توليد و نو انديشي بايد انگيزه ها سالم باشد، منظور و غرض تلاش هاي علمي کشف حقيقت و دستيابي حاق حقيقت است که روشن گر راه زندگي و تعالي انسان بشمار مي رود، کسي که بدون تاثير از عوامل بيروني و يا هوا وميل دروني در همين مسير گام بردارد آزاد انديش است. لذا بر اين اساس بايد معتقد به آزادي و آزاد انديشي در حوزه فرهنگ و علم بود. آزادي از قيد و بند هاي قدرت و ثروت و دور نگاهداشتن ساحت فرهنگ و دانش از غوغا سالاري سياسي و حاکميت ثروت و سرمايه.
6. آسيب شناسي و افت هاي توليد علم و نهضت نرم افزاري
6.1.عدم درک ضرورت جنبش.
تا جامعه انديشمند و پژوهشگر ما احساس نکند که به چنين تحولي نياز دارد و دست از تقليد گذشتگان بر نداشته و افق هاي فراتر حرکت جاري را نبيند نمي توان تحقق چنين جنبشي را انتظار داشت. از اين رو کنار نهادن تعصب و خود باختگي يا تحجر و تجدد زدگي به عنوان اولين گام براي درک ضرورت بشمار مي رود.
6.2.عدم وجود برنامه ريزي حساب شده.
برنامه ريزي حساب شده بر خوردار از درک و احساس مسئوليت و دلسوزي از تکليف الهي را مي توان ضامن پرهيز از شعار گرائي دانست.
6.3.سياسي شدن فضاهاي علمي.
سياسي شدن در اينجا به معني منفي آن مورد نظر است. سياسي شدن به اين معنا که افراد يا مراکز علمي حساس باشند و نسبت به مسائل کشور بي تفاوت نباشندچيز مطلوبي است، اما اينکه احزاب، گروه ها و جريان هاي اجتماعي، مراکز علمي را به ابزار فشار خودشان تبديل کنند و تعارضات سياسي را به داخل دانشگاه ها و مراکز علمي وارد کنند، جوي بوجود مي آيد که با محيط هاي علمي سازگاري ندارد. جو علمي نيازمند ثبات، آرامش و قرار است تا افراد با خاطري آسوده و بدون اغراض و امراض، صرفا به دنبال کار علمي و گره گشائي باشند.
6.4.وضعيت اجتماعي جامعه.
اگر وضعيت جامعه بحراني و پر التهاب و بي ثبات باشد، بطوريکه افراد و گروه هااحساس کنندامنيت اجتماعي تهديد ميشود و آينده روشني را پيش روي خود نبينند، دلسردي و بي تفاوتي و فرار مغز هابه دنبال خواهد داشت. عدم ثبات هر چند در کوتاه مدت قابل تحمل است، ولي اگر چنين فضائي بطور دراز مدت در جامعه علمي باقي بماند، بسياري ازاستعداد ها و انرژي ها متوقف مي شوند، يا حداکثر صرف حل معضلات مقطعي و زودگذر ميگردند، آن فضاي مطمئن، آرام و دلگرم کننده که براي رشد و شکوفائي علم لازم است، نيازمند ثبات است و مسئولان و مديران موسسات تحقيقاتي بايد تلاش کنند که چنين ثباتي را روز به روز در جامعه علمي تحت مديريت خود بيشتر کنند و تا جائيکه مي توانند با بصيرت و فراست مومنانه از تنش هاي داخلي و خارجي بکاهند.
6.5.وجود ارزش هاي غلط در جامعه علمي.
يکي از موانع توليد علم، ارزش هاي غلطي است که در جوامع علمي ما ممکن است بصورت هاي زير وجود داشته باشد:
الف) اعتبار قائل شدن به بعضي رشته هاي علمي و توجه و بهاي زياد براي آنها در رابطه با ديگر رشته هاي علمي مورد نياز.
ب) عدم وجود رشد هماهنگ بين رشته هاي علمي مورد نياز مجموعه تحقيقاتي، درموارد بسياري شاهد عدم وجود توازن منطقي به لحاظ کمي وکيفي در ميان رشته ها مختلف مورد نياز مي باشيم که اين عدم توازن کل مرکز تحقيقاتي را بطرف يک جانبه نگري و دوري از جامع نگري در حل مشکلات سوق خواهد داد.
ج) عدم وجود رشد و تکامل کمي و کيفي رشته هاي تخصصي مورد نياز مجموعه تحقيقاتي و به روز شدن پايه هاي علمي و تجهيزات تخصصي، تحقيقاتي آنان.
6.6.عوام زدگي.
پر گوئي وپر نويسي و توليد انبوه مکتوبات نبايد به ارزش تبديل شود، توليد علم لزوما همان توليد کتاب نيست. انتشار مرتب و با فواصل زماني کوتاه کتاب يا مقاله، که از عمق برخودار نيست ضربه اي جبران ناپذير به علم محسوب ميگردد.
6.7. غرب زدگي.
بيماري غرب زدگي که روزگاري در بين معدودي منورالفکر متجدد مآب ديده مي شد، امروزه گسترده شده و دامن افراد و تخصص هاي زيادي را گرفته است. رشد و توليد علم لزوما همان راهي که غرب پيموده نخواهد بود، هر چند ضروري است از تجربيات جوامع ديگر بهره برد، اما اين نيايد بدين معني باشد که دقيقا بايد به طرح همان مباحثي پرداخت که ديگران پرداخته اند. نيازهاو پرسش ها لزوما همان نيازهاو پرسش ها نيست، هر چند که ممکن است مسائل و موضوعات مشترک بسياري هم وجود داشته باشد، مثلا فهم علمي و تنظيم مناسبات علمي و تحقيقاتي با ديگر وجوه زندگي بشر در جوامع مختلف لزوما از همان راهي نمي رود که غرب رفته است.
منبع:باشگاه انديشه ارسال توسط كاربر محترم سايت :amirpetrucci0261 /ج