جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
تصميم گيري بعنوان يكي از مهارتهاي مديريتي
-(7 Body) 
تصميم گيري بعنوان يكي از مهارتهاي مديريتي
Visitor 639
Category: دنياي فن آوري

1- مقدمه
 

براي اتخاذ يک تصميم مساعد بايد بتوان، ارزش هر يک از نتايج احتمالي را که پس از انجام تصميم او حاصل خواهد شد، پيش بيني کرده و به طور ضمني اين ارزش ها را با نوعي مقياس کمي مقايسه، و احتمال موفقيت را بررسي نمايد، که اين کار هميشه ساده نخواهد بود. تصميم گيري از اجزاي جدايي ناپذير مديريت به شمار ميآيد و در هر وظيفه مديريت به نحوي جلوه گر است؛ در تعيين خط مش هاي سازمان، در تدوين هدفها، طراحي سازمان، انتخاب، ارزيابي و در تمامي اعمال مديريت. تصميم گيري جزء اصلي و رکن اساسي است.

2- تصميم گيري
 

در هر نوع تصميم گيري دو عامل اساسي وجود دارد:
1- ارزش نتايج حاصل از اتخاذ تصميم و اجراي آن و يا به عبارتي ارزش مورد انتظار شخص.
2- شانس و احتمالي که در صورت اقدام، براي نيل به نتايج احتمالي مطلوب وجود خواهد داشت.
به نظر هربرت سايمون، تصميم گيري جوهر اصلي مديريت است و حتي مي توان مديريت را مترادف با آن دانست. وي نظريه تصميم گيري خود را تحت عنوان «مدير به عنوان تصميم گيرنده» ارائه نمود. به نظر او تصميم گيرنده فردي است که در تقاطع راه ها، در لحظه انتخاب، آماده است که دريکي از مسيرها پا گذارد. اگر مديريت را مترادف با تصميم گيري بدانيم، ديگر انتخاب تنها يک راه از راه هاي ديگر تصميم گيري نيست، بلکه عنوان تصميم گيري به کل فرآيند اطلاق مي شود. در بسياري از سازمان ها به ويژه سازمان هاي اداري و عمومي، تصميمات اتخاذ شده با نسبت هاي متفاوت شامل هر دو تصميمات اجرايي و سياست گذاري مي گردد. تصميم گيري و حل مشکل همان طور که در مقدمه بيان شد تصميم گيري فرآيند مرتبط با حل يک مسأله يا مشکل است و اغلب با اصطلاح «حل مشکل» مطرح مي شود.
در بسياري موارد مسأله يا مشکل وضعيت خيلي پيچيده اي دارد و تنها بخشي از آن ممکن است قابل فهم و کنترل باشد. بنابر اين، تصميمات معمولاً آن چنان طراحي نمي شود که نتايج ايده آل يا پاسخ هاي کامل ارائه دهند بلکه براي بهبود بخشيدن به وضيعت مسأله طراحي مي گردند. در برخي موارد ممکن است مديران آن چنان خود را در مقابل مسائل ببينند که فقط بتوانند تا حد امکان شدت مسائل را کاهش دهند تا اين که براي همه مسائل به طور سيستماتيک در جستجوي يک پاسخ کاملاً درستي برآيند.
راسل ايکاف بين حل مشکل (solving)، رفع مشکل (Resolving)، دفع مشکل (Dissolving) و جذب يا هضم مشکل (Absolving) تفاوت قائل است و مي گويد:
- حل مشکل (Solution): يعني يافتن پاسخ بهينه، بهترين انتخاب يا بهترين شق. تصميم گيري عقلايي کوشش است براي يافتن چنين پاسخي.
- رفع مشکل (Resolution): به معناي يافتن پاسخ رضايت بخش است که ممکن است ضرورتاً بهترين راه قابل دسترسي نباشد، بلکه انتخابي است که به اقتضاي شرايط، نظير محدوديت هاي زماني و يا فقدان شناخت واقعي از مسأله، انجام مي گيرد.
- دفع مشکل (Dissolution): زماني صورت مي گيرد که هدف ها تغيير داده شوند، به طريقي که در شرايط موجود و با اجراي اقدامات تعيين شده مسأله اي در رسيدن به هدف جديد به نظر نرسد. احساسات درباره آنچه که بايد اتفاق مي افتاد تغيير يافته و تعديل شده و در مسيري قرار مي گيرند که اگر آنچه که اتفاق خواهد افتاد رخ دهد، به عنوان واقعيت هاي جاري پذيرفته خواهد شد.
- جذب يا هضم مشکل (Absolved): يعني به اميد اين که مشکلات احتمالي ظاهر نخواهند شد، ناديده انگاشته شوند.

3- فرايند تصميم گيري
 

در تعريفي بسيار ساده تصميم گيري عبارت است از انتخاب يک راه از ميان راههاي مختلف. فرآيند تصميم گيري يا حل مشکل را مي توان از مرحله احساس مشکل تا فائق آمدن بر آن که در مجموع 10 مرحله را تشکيل مي دهد، به سه بخش عمده نسبتاً مشخص طبقه بندي کرد:
- مراحل 1 تا 5 که اجزاي تصميم ساخته مي شود و به هم پيوند مي يابند.
- مرحله 6 که در حقيقت مرحله اتخاذ تصميم است.
- مراحل 7 به بعد که بخش اجراء نظارت و کنترل را شامل مي شود.
از يک نگاه ديگر فرآيند تصميم گيري را مي توان به دو بخش کلي طبقه بندي نمود:
- بخش اول شامل مراحل 1 تا 7 که وظيفه برنامه ريزي مديريت را تشکيل مي دهد.
- بخش دوم از مرحله 7 به بعد که مراحل اجراء نظارت و کنترل را در بر مي گيرد.
با توجه به طبقه بندي بالا مي توان چنين نتيجه گرفت که اين مراحل دهگانه بخش اعظم و شايد هم از جهتي تمام وظايف مديريت را شامل مي شود و اين خود مؤيد نظريه هربرت سايمون است که اظهارمي دارد «مديريت مترادف است با تصميم گيري»، اما به اعتقاد بعضي از صاحب نظران، فرآيند تصميم گيري عقلايي تنها بخشي از وظايف مديريت محسوب مي شود که شامل شش مرحله اول است و مراحل بعدي، فرآيند اجرا و نظارت را تشکيل مي دهند که بحث پيرامون آنها از محدوده اين بحث خارج است.
فرايند تصميم گيري شامل شش مرحله مي باشد:

1-3- مرحله اول؛
 

شامل تشخيص و تعيين مشکل و مسئله اي است که در راه تحقق هدف؛ مانع ايجاد کرده است.

2-3- مرحله دوم ؛
 

يافتن راه حل هاي ممکن براي رفع مشکل مذ کور است د ستيا بي به راه حل ها با توجه به تجربه هاي علمي و عملي مدير و اطلاعات و آمار در دسترس مي باشد و هر چه راه حل هاي بيش تري وجود داشته باشد انتخاب بهتري در تصميم گيري صورت خواهد گرفت

3-3- مرحله سوم؛
 

انتخاب معيار براي سنجش و ارزيابي راه حل هاي ممکن است. به عنوان مثال ميتوانيم هزينه يا سود را معيار ارزيابي شقوق ممکن قرار دهيم يعني راه حل هاي که هزينه کمتر يا سودي بيشتر دارند را مورد تائيد قرار دهيم.

4-3- مرحله چهارم؛
 

تعيين نتايج حاصل از هر يک از راه حل هاي ممکن است. نتايج مثبت و منفي راه حل ها در اين مرحله مشخص ميشوند .

5-3- مرحله پنجم؛

ارزيابي راه حل ها از طريق بررسي نتايج حاصل از آنها است. با توجه به نتايج مثبت و منفي که در هر يک از راه حل ها بدست آمده است و مقايسه آنها با همديگر ميتوان راه حل مطلوب را تعيين نمود. در بعضي از موارد تعيين راه حل مطلوب ازطريق نتايج بدست آمده مشکل است. شايد بر اساس يک معيار راه حل داراي الويت است ولي به لحا ظ معيار ديگر داراي الويت نمي باشد بنابراين در اين موارد بايد روش تلفيقي را بوجود آورد تا ارزيابي برآن اساس صورت گيرد.

6-3- مرحله نهايي؛
 

انتخاب يک راه از ميان راه هاي مختلف و ارائه بيانيه تصميم است که نشانگر تصميم مدير مي باشد .گاهي اوقات اجراي آزمايشي تصميم متخذه نيز جزء فرايند تصميم گيري ذکر مي شود که ضمن آن عملي بودن تصميم، ارزيابي ميشود و در صورت موفقيت آميز بودن، اجراي آن ادامه داده مي شود و درصورت ناموفق بودن، در قالب يک مشکل جديد در ابتداي در فرايند تصميم گيري قرار مي گيرد و موارد آن تکرار مي شوند.
آنچه بايد بيشتر مورد توجه قرار گيرد، نقش تعيين کننده اطلاعات است، که هسته مرکزي الگوي تصميم گيري عقلايي را تشکيل مي دهد و بدون توجه به آن، اين الگو سطحي و از درون تهي و در نتيجه فاقد کارايي خواهد بود.
الگوي عقلايي تصميم گيري اصولاً بر اين مبنا استوار است که تصميم گيرنده در جستجوي به حداکثر رساندن رضايت به وسيله اتخاذ و اجراي تصميم است. داشتن دانش و شناخت کامل از راه هاي حصول به اين هدف و واکنش و عکس العمل دقيق ديگر افراد و سازمان هايي که در مسير فرآيند ساخت، اتخاذ و اجراي تصميم قرار خواهند گرفت (نظير مشتريان و رقبا، محيط سازماني و اجتماعي) تأثير اساسي بر نحوه ارزيابي راه حل هاي ممکن و عملي خواهد داشت. با همه اين احوال هرگز نمي توان از قبل به طور قطع اطمينان حاصل کرد که به حداکثر رضايت خواهيم رسيد.

4- مهارت هاي لازم براي اجرايي مراحل الگوي عقلايي تصميم گيري
 

تصميم گيري عقلايي با مهارت ها شخص و خصيصه هايي پيوند دارد که لازم است در شخص تصميم گيرنده وجود داشته باشد.اين مهارت ها به طور موردي و انفرادي در اشخاص وجود دارد و بسياري ازمديران تنها بعضي ازآنها را دارا هستند، مهارتهايي که متناسب با مراحل الگوي عقلايي تصميم گيري است در جدول زير نشان داده شده اند:

مراحل مهارت هاي کليدي لازم
 

1ـ احساس مشکل
روشني انديشه
2ـ بيان و تحليل مشکل
جمع آوري و دريافت اطلاعات
3ـ تعيين هدف ها و معيارها
دقت نظر
4ـ يافتن راه حل ها و شقوق ممکن
خلاقيت
5ـ ارزيابي نتايج احتمالي
قدرت پيش بيني و پيشگويي
6ـ گزينش بهترين راه حل ها
قضاوت و تصميم گيري

5- استفاده از مدل در تصميم گيري
 

مدل الگويي برگرفته از واقعيت است و روابط بين متغيرها را نشان مي دهد و مي توان از آن براي پيش بيني در تصميم گيري استفاده کرد. با به کارگيري مدل بدون آنکه مخاطره تصميم گيري در دنياي واقعي را داشته باشيم مي توانيم مطلوب ترين تصميم را اتخاذ کنيم. به وسيله يک مدل آثارتغييرات مختلف مي تواند به سرعت و با دقت مورد سنجش قرار گيرند و تصميم گيرنده بدون مخاطره و ريسک از نتايج آن ها مطلع شود. مدلها برداشت و شمايي از واقعيت اند ولي عين واقعيت نيستند و از اين رو سيستم هاي واقعي را به دقت نشان نمي دهند. مدل مطلوب مدلي است که اجزاي اصلي مورد نظر در تجزيه و تحليل و تصميم گيري را داشته باشد و اگر چه درست همانند واقعيت نيست ولي با نشان دادن روابط بين اجزاء وسيله اي ساده و مناسب در اختيار تحليل گرو تصميم گيرنده قرار دهد.

6- انواع مدل ها
 

مدل هاي مختلفي براي پيش بيني اخذ تصميم و تجزيه و تحليل فعاليتهاي مديريتي وجود دارد ولي بطور کلي ميتوان آنها را در چهار دسته تقسيم بندي کرد:

- مدل هاي کلامي:
 

در مدل هاي کلامي ؛مدل بصورت نوشتار و در قالب عبارت وجملات بيان و تشريح مي شود.

- مدل هاي ترسيمي:
 

دراين مدل ها روابط بين متغيرها بصورت نمودار و اشکال ترسيم مي گردد مانند نمودار تجزيه و تحليل نقطه سربه سر که در تصميم گيري مربوط به توليد بسيار کاربرد دارد.

- مدل هاي تجسمي (سه بعدي ):
 

دراين مدل ها وضعيت فيزيکي موضوع در مقياس معين مجسم مي گردد مانند ماکت يک ساختمان يا يک کارخانه يا سالن استقرار اتومبيل.

- مدل هاي رياضي:
 

مدل هاي رياضي روابط رياضي بين متغيرها را نشان ميدهند مانند فرمول تعيين تعداد کالا در نقطه سربه سر نوعي مدل رياضي به شمار مي آيد.
در تصميم گيري کوشش مي شود تا با استفاده از مدلها بهترين راه حل ممکن انتخاب شود اما دربعضي مواقع چنين مدل دقيق علمي براي آن بدست نمي آيد بنابراين بايد از روش اکتشافي ـ ابتکاري بهره گرفت. در اين روش فرد با توجه به تجربيات و توانايي هاي ذهني خود مي کوشد راه حل مناسبي براي حل مشکل بدست آورد هر چند مدل اکتشافي به دقيقي مدلهاي قبلي نيست ولي باعث مي شود که فرد به سرعت راه حل مناسب را براي مشکل انتخاب و به اجرا در آورد.

7- انتخاب مدل مناسب
 

يک مدل مناسب بستگي به نوع مشکل و هدف تصميم گيرنده و موقعيت و شرايط وي دارد. مدل مناسب بايد در برگيرنده عوامل متعددي که در تصميم گيري دخيل هستند باشد. در صورتيکه تصميم گيري نياز به عوامل بسيار نداشته باشد و اگر مدل ساده اي نيز جوابگوي نياز ما باشد که روابط محدود بين متغيرها را بيان مي کند بايد انتخاب شود. در هر صورت ما بايد مدلي را انتخاب کنيم که سريع تر، ساده تر و با دقت بيش تر ما را به هدف برساند.

8- انتخاب معيار يا ملاک درتصميم گيري
 

فرايند تصميم گيري نها يتأ عبارت است از انتخاب يک شق از ميان شقوق مختلف. معيارهايي که مديران براي اخذ تصميم و انتخاب به کار مي برند عواملي هستند که در راه رسيدن به هدف سازمان داراي اهميت اند. از طريق تجزيه وتحليل هاي علمي و بررسي هدف و خط مشي هاي سازمان مي توانيم اين معيارها را بشناسيم. يکي از اساسي ترين گام ها در تصميم گيري يافتن معيار وارزيابي راه ها به وسيله آن است.

9- طبقه بندي تصميم ها
 

طبقه بندي تصميم ها کار مدير و تحليل گر را در انتخاب مدل ها و معيارهاي تصميم گيري و شيوه هاي اخذ تصميم ساده مي سازد. در اين جا به دو نوع طبقه بندي اشاره خواهيم کرد.
- طبقه بندي تصميم ها از نظر ميزان اطمينان به نتايج حاصل از شقوق مختلف اخذ تصميم دراين طبقه بندي سه گروه قرار مي گيرد:
- تصميم گيري تحت شرايط اطمينان کامل: زماني که تصميم گيرنده با اطمينان کامل مي داند که نتيجه يا نتايج حاصل از هر شق ممکن چيست و در چه شرايطي اتفاق خواهد افتاد. از نظر تصميم گيري در شرايط اطمينان کامل قرار دارد.
- تصميم گيري در شرايط ريسک: وقتي تصميم گيرنده با اطمينان کامل نمي داند که نتايج حاصل از هر شق چيست ولي احتمال وقوع آنها را ميداند در تحت شرايط ريسک و با مخاطره تصميم ميگيرد.
- تصميم گيري در شرايط عدم اطمينان: هنگامي که تصميم گيرنده احتمال وقوع نتايج حاصل از شقوق ممکن را نمي داند؛ او در شرايط عدم اطمينان تصميم گيري مي کند.
- طبقه بندي تصميم ها براساس مراحل: راه هاي ديگر براي طبقه بندي تصميم گيري براساس مراحلي است که در تصميم گيري ملاک عمل هستند که به دو دسته تقسيم مي شوند
- تصميم هاي تک مرحله اي يا ايستا: تصميم هاي يکباره هستند که در آنها فقط به نتايج يک مرحله توجه مي شود. درتصميم هاي تک مرحله اي؛ تصميم گيرنده مراحل بعدي و نتايج حاصل ازآنها را در نظر ندارد و قصد ش اخذ تصيم در مورد يک مسئله است که آن را ثابت فرض کرده است.
- در تصميم هاي چند مرحله اي و دنباله دار: نظر تصميم گيرنده معطوف به مراحل بعدي و نتايج ناشي از تصميم اخذ شده است. در اين گونه تصميم ها هدف آن نيست که فقط در يک مرحله نتيجه خوبي حاصل شود بلكه نظر آن است که يک سلسله انتخاب ها طوري انجام مي گيرند که نتيجه کلي خوبي از مجموع آنها بدست مي آيد. تصميم هاي چند مرحله اي در واقع مجموعه اي از تصميم ها هستند که ارتباط آنها با هم در نظر گرفته شده و اثرات هر تصميم به تصميم بعدي مورد توجه است. روش تصميم گيري ماتريس يک تصميم گيري تک مرحله اي است. روش درخت تصميم گيري يک تصميم گيري چند مرحله اي مي باشد.
يكي از شيوه هايي كه براي تجزيه و تحليل چند مرحله اي به كار مي رود درخت اخذ تصميم است. در تصميم هاي چند مرحله اي، كه كا ر تصميم گيري در گروي اخذ مجموعه اي از تصميم هاي متوالي است شيوه مذكور، روشي بسيار مفيد و مؤثر است.

10 - نتيجه
 

در مباحث ذکر شده شيوه ها و روش هايي از تصميم گيري مورد بحث قرار گرفت که به شيوه هاي جامع عقلايي مطرح هستند. در اين شيوه ها؛ هدف يافتن بهترين راه حل از ميان طرق ممکن است. همچنين هدف و مشکلات روشن و واضح ؛ قابل بيان اند و اطلاعات مورد نياز قابل جمع آوري و دردسترس تصميم گيرنده هستند که به وسيله آنها به شکل منطقي ميتواند راه حل مطلوب را انتخاب کند. ولي در د نيا واقعي با توجه به محدويت هاي زمان ؛ مالي و نبود اطلاعات کافي و قابل اطمينان نمي توان به اين ساده گي بهترين راه حل ممکن را ا نتخاب نمود و مدير ناچار با کمک تجربيات ؛ قضاوت هاي ذهني ؛ مقايسه هاي محدود و تغييرات تدريجي در تصميم هاي قبلي و با اطلاعاتي که در دسترس دارد تصميم مي گيرد و اگر چه شايد تصميم هايش بهترين نباشد ولي در محدوده امکانات قابل قبول و رضايت بخش به شمار مي آيد. بنابر اين نبايد خود را به شيوه هاي جامع – عقلايي محدود کنيم و اين مطلب نيز باعث رد اين روش ها نمي شود يا اينکه تصميم گيري نبايد تابع قاعده و يک شيوه منطقي و منظم نباشد بلکه هدف ارائه شيوه هاي ديگري است که با واقعيات محيط و شرايط واقعي سازمان و مديران مطابقت بيشتري دارد و بهتر مي تواند پاسخگوي نياز مديران باشند.
منبع : www.mgtsolution.com
ارسال توسط کاربر محترم سايت : mher1345
Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image