« زنان کارآفرين ايراني از حمايت اطرافيان شان برخوردارند و اين نگرش عاملي موثر در ايجاد کسب و کار توسط آنان شده است.» اين نتيجه پژوهش زهرا آراستي پژوهشگر اجتماعي است. اين پژوهشگر به منظور تعيين عوامل فرهنگي - اجتماعي موثر بر کسب و کار زنان دانشگاهي ايران دست به تحقيق زده است. نتايج حاکي از آن است که موافقت اطرافيان و حمايت از زنان کارآفرين در ايجاد کسب و کار توسط زنان دانشگاهي تاثيرگذار است.
در پژوهش هاي مختلف کارآفريني معمولاً به نگرش هاي مخالف اطرافيان زنان کارآفرين اشاره مي شود، نگرش هايي که آنان را از ايده هاي خلاقانه شان نااميد مي کند اما نتايج اين پژوهش نگرش موافق اطرافيان را به زنان کارآفرين نشان مي دهد. اين پژوهشگر يکي از دلايل اينچنين نگرشي را انعطاف پذيري ساعات کار در کسب و کار شخصي در مقابل ساعات کار دولتي مي داند.
مطابق اين پژوهش نگرش خانواده اوليه و از جمله همسر، ايجاد کسب و کار توسط زنان دانشگاهي ايران را تقويت کرده و نگرش خانواده همسر و سازمان هاي مربوطه در اين باره بي تاثير ارزيابي شده است.
نکته اي که اين پژوهش بر آن تاکيد دارد آن است که نگرش اطرافيان به زن کارآفرين به مرور زمان تغيير کرده و زنان توانسته اند با رفتار و عملکردشان در محيط کسب و کار بسياري از نظرات مخالف اطرافيان را به موافق تبديل کرده و نظر آنان را جلب کنند. بر اين اساس در ابتداي شروع کسب و کار 60 درصد از همسران زنان کارآفرين با کار آنان موافق بوده در حالي که بعد از گذشت مدتي از کار کردن آنان بيش از 82 درصد همسران موافق کار زنان شان شده اند.
اين پژوهشگر در ميان عوامل فرهنگي - اجتماعي مختلف موثر بر ايجاد کسب و کار زنان تاکيد مي کند که تنها حمايت اطرافيان از زنان کارآفرين تشويق کننده شان بوده در حالي که ارزش ها و باورهاي جامعه وجود
الگوي نقش در اطرافيان، آموزش، محرک هاي محيطي و ديگر عوامل فرهنگي - اجتماعي در اين مورد کاملاً بي تاثير بوده است. يعني تاثير خاصي بر روند کار اين زنان چه مثبت و چه منفي نداشته اند.
بر اين اساس آزمون متغير ارزش ها و باورهاي جامعه بر روند کار اين زنان نشان مي دهد که باورهاي جامعه ايران در ايجاد کسب و کار توسط زنان دانشگاهي ايران بي تاثير بوده است. در واقع زنان کارآفرين ايراني توانسته اند به خوبي از سد اين باورها عبور کنند و اين موانع نتوانسته اراده آنان را در ايجاد کسب و کار تضعيف و مانع آنان شود.
پژوهشگر در تحقيقش بارها بر اهميت عوامل اجتماعي در کارآفريني زنان تاکيد کرده است: «عوامل اجتماعي به اندازه دسترسي به وام ها، تسهيلات فيزيکي و اطلاعاتي در کارآفريني موثر هستند.»
زنان کارآفرين دانشگاهي
زنان کارآفرين شرکت کننده در اين پژوهش که زنان کارآفرين دانشگاهي هستند، کسب و کارهاي متنوعي را ايجاد کرده اند. 8/24 درصد از اين کسب و کارها در زمينه توليدي 7/66 درصد در زمينه خدماتي و 6/8 درصد در زمينه هاي کشاورزي بوده است. 32 درصد از اين کسب و کارها هم در زمينه آموزش، پژوهش و مشاوره (مدارس غيرانتفاعي، مهدکودک و...) بوده است.
6/28 درصد نيز در زمينه خدمات صنعتي فعاليت مي کنند. 17 درصد نيز توليد صنعتي دارند و بالاخره 7/6 درصد از زنان در بخش صنايع دستي شرکت فعال داشته اند.87 درصد از اين کارآفرينان کسب و کارشان را در حد کوچک نگه داشته و در نقطه مقابل
5/12 درصد کسب و کارشان رشد قابل ملاحظه اي داشته است.83 درصد اين زنان وجود قوانين دست و پاگير را مهم ترين مشکل شان دانسته اند. همچنين 81 درصد ديگر بوروکراسي هاي اداري، 79 درصد گرفتن مجوز براي شروع کار ، 71 درصد تامين منابع مالي، 69 درصد تبعيض ها ، 65 درصد نبود دسترسي آسان به بازار ، 58 درصد مديريت و کنترل هزينه ها ، 55 درصد تامين نيروي انساني، 54 درصد يافتن تامين کنندگان و 52 درصد تضاد نقش ها را از مهم ترين مشکلات شان برشمرده اند.
وقتي از اين زنان کارآفرين پرسيده شد که مهم ترين عوامل موفقيت خود را نام ببرند: «72 درصد ويژگي هاي شخصي، 60 درصد حاميان مناسب، 56 درصد شناخت قبلي در زمينه کار ، 43 درصد داشتن الگوهاي مناسب ، 42 درصد دسترسي به منابع مناسب، 30 درصد تحصيلات در زمينه مديريت و فقط هفت درصد حمايت هاي دولتي را از عوامل موفقيت خود دانستند.
زنان کارآفرين تبعيض ها را ناديده گرفته اند
تعداد کمي از زنان کارآفرين اين تحقيق، تحت تاثير باورهاي فرهنگي و تبعيض ها قرار گرفته اند. نتايج حاکي از آن است که وقتي زنان در برابر اين پرسش قرار گرفتند که بسياري از مردم خانه داري را نخستين وظيفه زن مي دانند فقط 20 درصد زنان کارآفرين شرکت کننده در اين تحقيق اينچنين نگرشي را عاملي بازدارنده براي کارشان دانستند.
ولي چنين نگرش هايي برايبيشتر کارآفرينان بي تاثير بوده و آنها توانسته اند با وجود باورها و ارزش هاي تضعيف کننده در جامعه در ايجاد کسب و کار مستقل، موفق باشند.
براساس نتايج اين تحقيق همچنين وجود الگوهاي کارآفريني در خانواده در ميان دوستان عاملي در ايجاد انگيزه کارآفريني شناخته شده است. البته اين عامل در جامعه ايران به دليل تعداد کم کارآفرينان زن و ناشناخته بودن آنان در جامعه تاثير چنداني در ايجاد کسب و کار توسط زنان دانشگاهي نداشته است. تنها 41 درصد زنان کارآفرين دانشگاهي در ميان خانواده شان و 52 درصد ميان دوستان و آشنايان کارآفريناني را مي شناخته اند.
برقراري تعادل بين کار و زندگي خانوادگي
36 درصد زنان مورد تحقيق اعلام کرده اند که برقراري تعادل بين زندگي کاري و خانوادگي از مشکلات اساسي شان در زمان راه اندازي کسب و کار بوده است. 15 درصد زنان کارآفرين دانشگاهي ايران در زمان راه اندازي کسب و کارشان فرزند زير دو سال داشته اند. همچنين 46 درصد از آنها در زمان راه اندازي کسب و کار فرزند وابسته داشته اند. از سوي ديگر آنان در هفته بيش از 40 ساعت کار مي کرده اند.
با اين همه زنان مورد تحقيق يادآور شده اند که انعطاف پذيري ساعات کار در بخش خصوصي به کمک آنها آمده و با برنامه ريزي توانسته اند تا حدي بر مشکلات فائق آيند. با اين همه زنان کارآفرين به منظور ايجاد تعادل بين خانواده و زندگي کاري شان تمام سرگرمي ها و علايق شان را فراموش کرده اند.
نتايج کلي پژوهش نيز حاکي از آن است که اين پژوهش از آنجا که به طور خاصي در جامعه زنان کارآفرين دانشگاهي انجام شده بي تاثير بودن بسياري از متغيرهاي فرهنگي و اجتماعي را نشان مي دهد. کم اهميت بودن بسياري از باورهاي صنعتي در نظر آنان يکي از نتايج اين پژوهش بوده است.
منبع:روزنامه سرمايه ارسال مقاله توسط کاربر محترم سايت :alirezarajabipoor