جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
مديريت بر خود
-(1 Body) 
مديريت بر خود
Visitor 748
Category: دنياي فن آوري
همه مديران با مفاهيم مديريت و چگونگي کاربرد و نحوه استفاده از آن آشنايي دارند. درباره تعريف مديريت نظريات متفاوتي وجود دارد. طيف گسترده تفکر مديريت بسيار وسيع است. پيشرفتهاي علمي تکنولوژيک قرن بيستم و ابتداي قرن بيست و يکم شامل مديريت نيز ميشود و شايد بتوان گفت که آهنگ پيشرفت تکنيکهاي مديريت نسبت به ساير علوم سريعتر بوده است. ميدانيم که يکي از شاخصههاي معرف مديريت بهرهوري، استفاده صحيح و مطلوب از منابع در اختيار، به عنوان وروديهاي سازمان است. اين منابع شامل نيروهاي انساني، مواد، ماشينآلات، پول، روش، تکنولوژي، اطلاعات، بازار و ... ميگردد. ولي آنچه که در ميان اين عوامل به عنوان حلقه مفقوده قلمداد ميگردد، مديريت بر خود است که غالبا به فراموشي سپرده ميشود.
ما اغلب اين بزرگترين و مهمترين سرمايه زندگيمان را، که همانا خودمان هستيم، به دست فراموشي سپرده و از آن غفلت کردهايم.
براي آنکه با اهميت مديريت بر خود بيشتر آشنا شويم ابتدا بايد اصول اين مديريت را بشناسيم.
اين اصول عبارتند از:

1) ارزش خودشناسي:
 

چنين توجيه شدهايم که در اين عصر، قهرمان و قهرمانپروري وجود ندارد. اين امر نميتواند به صورت اعم قابل پذيرش باشد و مواردي بسيار را ميتوان برشمرد که از اين قاعده مستثني هستند. با يک بررسي سطحي هر فرد ميتواند به مواردي بر خورد نمايد که قهرماناني توانستهاند در زندگي شخصي و حرفهاي آنها تاثير بگذارند.
البته هدف اين نيست که دقيقا از زندگي قهرمانان الگوبرداري شود بلکه هدف آن است که با نگاه کردن به زندگي آنان در ما اين اشتياق به وجود آيد که از تواناييهاي خود به نحو احسن استفاده کنيم. همواره خودت باش اما در حد کمال. افرادي که به نظر ميرسند همه چيز را باهم دارند، عموما خوشبين هستند. داراي آرامش دروني بوده و در اکثر مواقع به هدفهاي روحي، احساسي و يافکري خود ميرسند. همه افراد مشخصههاي لازم راندارند اما بعضيها ويژگيهايي دارند که به نظر ميرسد در همه افرادي که همه چيز راباهم دارند مشترک باشد:

? شناخت خود:
ميدانند که هستند، ضعف و قوتشان چيست تواناييهاي آنها کدام ا ست و چطور بايد آن را انجام دهند. اين آگاهي به آنها کمک ميکند که کارهاي خارقالعادهاي را حتي در زماني که از نظر جسمي ضعيف باشند انجام دهند.
 

? اطمينان:
ترس براي آنها مفهومي ندارد.
 

? آگاهي به ارزش انسانها:
 

توجه آنان به افرادي است که به آنها کمک کردهاند نه به خودشان.

? احساس اضطرار:
 

بيصبري در مورد کاري که انجام ميدهند. اين گونه افراد نميتوانند منتظر طلوع آفتاب روز بعد باشند.
حس دارا بودن ماموريتي شخصي: آرمانگرا و داراي اشتياق براي رسيدن به آن هستند و تمام هم و غم خود را به آن اختصاص ميدهند.

? جاذبه شخصي:
 

افراد را جذب ميکنند.

? آگاهي به ارزشهاي خود:
 

خود را با ديگران مقايسه نميکنندو تمام تمرکزشان بر تواناييهايشان است.
مداومت در مسير، افکار و ايده جديد، آنها را از مسير منحرف نميکند و مدام به سمت تحقق ماموريتهاي شخصيشان در حرکت هستند.

? آرامش رفتار:
 

معمولا قادرند در موقعيتهاي بسيار بحراني خود را نجات دهند.
اعتقاد اکثريت افراد بر اين است که در زمانهاي گذشته انسانها اوقات بيشتري براي انجام کارهايشان داشتند اما هنگامي که از آنها سوال ميشود خوب چقدر بيشتر از امروز وقت داشتند؟ معمولا در جواب چيزي ندارند که بگويند تنها تفاوتي که بين امروز و صد سال قبل وجود دارد اين است که ما با گزينههاي بيشتري براي پر کردن وقت خود مواجه هستيم. يکي از دلايل مهم اين موضوع انجام سريعتر کارهاست.
جامعه امروز شتاب بسيار زيادي پيدا کرده است و به دنبال اين شتاب، ما امور را سريعتر انجام ميدهيم به عبارتي در حال حاضر همه چيز تغيير پيدا کرده است تمام کارهاي ياد شده را در ظرف چند دقيقه و با استفاده از کامپيوتر شخصي ميتوان انجام داد.
مسئله اينجا است که چون کارها را سريعتر انجام ميدهيم مشتريان انتظار دارند که کار را در فرصتي تحويل دهيم که چند سال پيش غيرممکن به نظر ميرسيد. عليرغم آنکه زمان زيادي صرفهجويي شده، بايد در زمان باقيمانده کار بيشتري انجام دهيم تا به اهداف تعيين شده برسيم.
امروز عجله به مراتب بيشتر از زماني است که کارها زمانبر بودند. حتي وقت فکر کردن به کارهايي که در حال انجام آن هستيم نداريم و نميتوانيم به خود اجازه دهيم که راجع به مسائل طراحي فکر کنيم و شايد راه بهتري پيدا کنيم.
حتي در زمان مرخصي واستراحت نميتوانيم ارتباطات را قطع کنيم زيرا تکنولوژي اين موقعيت را به وجود آورده که حتي در دورافتادهترين نقاط به تلفن همراه جواب دهيم.
به نظر ميآيد چون اين تکنولوژي وجود دارد بايستي از آن بهره برد.
تقريبا همه ما راجع به کاري که روزي ميخواهيم انجام دهيم، خيالپردازي کردهايم.
زماني زندگي واقعا معني پيدا ميکند که ما به اين سوالات پاسخ دهيم:
ـ چه چيزي واقعا براي من مهم است؟
ـ به دنبال تحقق کدام يک از اهدافم هستم؟
ـ چه ميراثي از خود ميخواهم به جا بگذارم؟
ـ ما بايد فاصله و شکاف آنچه که بايستي انجام ميگرفت با چيزهاي انجام شده را از بين ببريم و اين ايده را به خاطر سپرده و در حافظهمان حک کنيم. هر روز به هنگام بيدار شدن از خواب بپرسيم: “امروز براي کم کردن فاصله چه انجام ميدهم و با آنچه به راستي برايم مهم است چه خواهم کرد؟”

2) چه چيز برايمان مهم است
 

بايستي درک کنيم چه چيزي برايمان مهم است.بالاترين اولويتها در زندگيمان چيست؟ به عنوان يک شهروند با ارزشترين حقوق هريک از ما کدام است؟ چه چيزي ارزش آن را دارد که به خاطرش بجنگيم و براي چه هدفي بايد از جان خود بگذريم؟
تک تک افراد ميتوانند اصولي اساسي براي خود وضع کنند تا دريابند که چه چيزي براي آنها مهم است. اين اصول نبايد از کلمات پيچيده تشکيل شده باشد. اين اصول بايد نشان دهنده شخصيت شما باشد. بيان کننده احساس شما نسبت به مسائل مختلف زندگي و وقايع باشد. اين فرايند از 3 عنصر: ماموريت، نقش و ارزش تشکيل گرديده است.
اين 3 عنصر در پيدا کردن چيزي که واقعا برايتان مهم است به شما کمک ميکند. هرکدام از ما در زندگي با نقشهاي متفاوتي روبرو هستيم (اختياري يا اجباري.) اين نقشها بر روي ارزشها اثر ميگذارند و از آنها اثر ميپذيرند . از طرفي هم نقشهاي ما و ارزشهاي بنيادين ما بر برداشتمان از ماموريت شخصيمان در زندگي اثر ميگذارد.
درک اين ارتباطات سه گانه و نحوه تعامل و اثرگذاري متقابل آنها بر يکديگر به ما کمک ميکند که بدانيم:
چه کسي هستيم و چه چيزي براي ما پراهميتترين است.اگر زماني را صرف شناسايي، تدقيق و نوشتن ارزشهاي اساسي خود کنيم، اين ارزشها ميتوانند کمک زيادي به تعادل در زندگي ما بکنند. بايستي به خاطر داشته باشيم که اين سه پايه و يا معادله سه تايي بيان کننده اصولي واحد هستند.
هر 3 عنصر بايستي بر زمين محکم باشند تا بتوان به آن تکيه کرد. براي به دست آوردن تعادل در زندگي و کنترل آن بايد هر سه عنصر فعال باشند.

3) انجام دادن کارهايي که به راستي مهم هستند
 

اگر واقعا مترصديم که ماموريت شخصي ما تحقق يافته و در راستاي آنچه که به راستي برايمان مهم است کاري بکنيم بايد در زندگي، خود را با همان دقت عملي و تلاش حرفهاي که براي ساخت هربناي مستحکم ديگري لازم است بنا کنيم. براي حصول به اين هدف بايستي بستر آن را مهيا کنيم و اين بستر عبارت است از کشف آن چيزي که واقعا برايمان مهم است.زماني که مسائل در ذهن ما خلق شد و تصويري آرماني از آنچه بايد انجام شود و نتايج حاصل از آن در مغز ما به وجود آمد، قادر خواهيم بود که اين آرمان را در عمل هم محقق سازيم. براي انجام اين مهم بايستي مبادرت به برنامهريزي نمود.برنامهريزي به مفهوم تعيين توالي رخدادها قبل از اجراست، يا انجام مجموعهاي از فعاليتها به منظور رسيدن به يک هدف مطلوب همينطور که در فرايند چيزهايي که براي ما مهم است و براي شناسايي آن پيش ميرويم تصوير روشنتري از آن پيدا کرده و ميدانيم که درباره هريک چه بايد بکنيم. قدم بعدي برنامهريزي خيلي موثر است. بايد مطمئن شويم اقداماتي که براي چيزهاي مهم انجام ميدهيم خود نيز مهم هستند.اين برنامهها بايد به صورت مکتوب باشد چون به ما کمک خواهد کرد تحقق يافتن آن را به چشم ببينيم. اگر مفاهيم، نوشته نشده و به صورت مکتوب در نيايد، مثل اين است که آرشيتکت بدون آوردن نقشهها روي کاغذ، يک ساختمان بنا کند.
تا زماني که يک برنامه مدون مکتوب نداشته باشيم، بسياري از افکار در مرحله “يک روز بالاخره اين کار را انجام خواهم داد.” باقي ميمانند. به علاوه يک برنامه مدون و مکتوب قدرت و تعهدي را به وجود ميآورد که براي شروع کار لازم است.

4) اهميت نگاه وسيعتر
 

اجراي اين فرايند نيازمند زمان است، بخصوص هنگامي که مبادرت به انجام کاري ميکنيم که واقعا برايمان مهم است. اگر با کارهايي که برايمان مهم است، سازگاري به وجود آوريم، به دستاوردي ميرسيم که دائمي بوده و نتيجه مختوم آن آرامش دروني است.
نکته مهم اين است که قسمت دشوار اين کار انجام شده است. نقشها و ارزشهاي بنيادي مشخص گرديده و بيانيه ماموريت شخصي را نيز نوشتهايم. ما اکنون در مرحلهاي قرار داريم که ميتوانيم تعداد زيادي از هدفهاي بلندمدت خود را محقق سازيم.
ممکن است با موقعيتي مواجه شويم که مسائل مهم از يک طرف و مسائل اضطراري از طرف ديگر به ما فشار بياورند و ما را به صورت موقتي از آن چيزي که به راستي مهم است باز دارند. اما بايد بدانيم که فرايند در اختيار ما بوده وهر وقت که بخواهيم در حدکمال از آن بهره بگيريم.
در واقع سازمانها و کسب و کارهايي که اين اصول بنيادين را به کار گرفتهاند جزو سازمانها و کسب و کارهاي موفق بودهاند.

? زندگي کردن با ذهنيت سرشار:
 

زماني که زندگي ما همساز با آنچه به راستي برايمان مهم است باشد، قدرت درون ما آشکار خواهد شد. زماني که اين اتفاق رخ ميدهد يک واکنش زنجيرهاي شبيه واکنش اتمي پديدار ميشود.
ما به دليل اينکه نيازهاي شخصيمان برطرف شده احساسي از آرامش دروني و کسب دستاوردي مثبت خواهيم داشت. از طرفي اين احساس باعث خواهد شد که ما با اشتياق بيشتر و آمادگي بالاتري به ديگران نيز در جهت رسيدن به زندگي سرشارتر کمک کنيم.
زنجيره درجايي تکميل ميشود که ما متوجه ميشويم که با اين خدمت به ديگران زندگي خود ما نيز سرشارتر شده است. اگر به زندگي با اين ذهنيت نگاه کنيم آنگاه از وفور و سرشاري بيشتري بر خوردار خواهيد شد.پيروزيهاي بزرگ نصيب کساني نميشود که سريعتر از بقيه هستند و يا باهوشتر، درخشانتر و ثروتمندتر هستند. پيروزي نصيب کسي ميشود که هر بار افتاد از زمين برخيزد.
به عبارتي شخصيت منحصر به فرد خود را بشناسيد. نقشهايي را که براي شما مهم هستند، مشخص کنيد. قانون اساسي شخصي خود را با تشخيص و تبيين ارزشهاي بنياديتان بنويسيد. يک بيانيه ماموريت شخصي سرشار از انگيزه خلق کنيد. ماموريتي که هميشه در وجودتان بوده اما تا به حال هيچگاه آن را بر روي کاغذ نياوردهايد.
منابع:
کتاب مديريت بر خود - نوشته هيرم اسميت منصوره کاظمي کارشناس حوزه ستادي وزارت آموزش و پرورش
روزنامه رسالت

ارسال توسط کاربر محترم سايت : mohammad_43
Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image