جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
اعتصاب
-(10 Body) 
اعتصاب
Visitor 2563
Category: دنياي فن آوري
اعتصاب عبارت است از خودداري ارادي و دسته جمعي کارگران از انجام دادن کار،به منظور رسيدن به هدف‏هاي مشخصي صورت مي گيرد ،اما به معني نقض هميشگي قرارداد نيست. اعتصاب از حربه کارگران است.وقوع اعتصاب بسيار بيشتر از تعطيلي کارگاه است. کارفرمايان معمولا اعتصاب را عملي خرابکارانه، نامسئولانه؛ زيان‏آور براي جامعه واز بين برنده و تلف‏کننده منابع مي دانند.
کارگران اعتصاب را براي بيان گروهي اعتراض خود برضد نارساييهاي اقتصادي-اجتماعي و شغلي،اعتراض به رفتارهاي شغلي ناپسند کارفرمايان مي دانند.

تعطيل کارگاه
 

گاه کارفرما براي تهديد کارگران و زورآزمايي در مقابل آنها به منظور تحميل شرايط کار ،موقتا محل کار را تعطيل مي کند. تعطيل کارگاه از حربه کارفرمايان است.

حق اعتصاب
 

در بسياري از کشورها حق اعتصاب براي کارگران به رسميت شناخته شده است.در رانسه،نخستين بار در ماه مه 1864 و در انگلستان در 1875 حق اعتصاب کارگران به رسميت شناخته شد. در منشور حقوق سنديکايي مصوب سال 1954 ورشو و اعلاميه جهاني سنديکايي پراگ چنين آمده است. «حق اعتصاب از حقوق اساسي کارگران است».

انواع اعتصاب
 

اعتصاب را مي‏توان از نظر محتوي به اعتصابات اقتصادي،اجتماعي،سياسي تقسيم کرد و از لحاظ شکل انواع گوناگوني دارد که عبارتند از :
1 . تحريم کار
2 . کم کاري
3 . خودداري از اضافه‏کاري
4 . اعتصاب نشسته
5 . اعتصاب تهديدکننده
6 . اعتصاب نوبتي
7 . خرابکاري در محل کار
8 . اعتصاب ناگهاني
9 .گروگان‏گيري کارفرما
10 . جلوگيري از استخدام ديگران
11 . اشغال محل کار
12 . اعتصاب همدردي

علت هاي اعتصاب
 

به طور کلي اعتصاب حاصل از نارضايتي کارکنان از وضعيت موجود است. در بيشتر موارد علت اعتصاب اين است که کارگر بيش از تمايل و توان خود کار مي کند اما نمي تواند زندگيش را بگذراند.

رايج ترين علتهاي اعتصاب
 

1 . تقاضا براي افزايش کار
2 . درخواست کاهش ساعات کار
3 . درخواست تضمين شغلي
4 . اعتراض به مديريت بد
5 . وجود اختلاف درباره موضوعهاي استخدامي و رفاهي
6 . اعتراض به وضعيت محيط کار
7 . درخواست ايجاد تغيير در روش توليد
8 . پيشبرد اهداف سياسي
9 . ستيز طبقاتي
و ............

اعتصاب و نظريه هاي تخصص و همکاري
 

طرفداران اين ديدگاه،چون ستيز را ذات نظام نمي‏دانند و درباره نظام ديد تاييدآميز دارند، از حفظ وضع موجود پشتيباني مي کنند . بنابراين از هرگونه تعارض و تبلور آن به صورت اعتصاب را جرياني ويرانگر و برخلاف نظم موجود به شمار مي‏آورند.

اعتصاب نظريه بهره کشي و ستيز
 

از آنجا خاستگاه اعتصاب ستيز است طرفداران اين ديدگاه وضع موحود را بيماري و انحراف به شمار مي‏آورند.

اعتصاب و مشروعيت بازار
 

از اين ديدگاه بروز ستيز ممکن است براي تقويت وضع موجود مقيد باشد. مثلا کوزر معتقد است بروز ستيز به جاي اينکه ويرانگر باشد ممکن است وسيله‏اي براي ايجاد توازن و در نتيجه براي حفظ جامعه باشد.

نظريه‏هاي اعتصاب و کاربرد آن در کشورهاي صنعتي
 

يکي از مهمترين موضوع‏هاي جامعه شناسي صنعتي بررسي اين مطلب است که آيا ميان کارگران و کارفرمايان ستيز منافع وجود دارد يا همگوني منافع.

فرانسه
 

دو تن از جامعه‏شناسان به نامهاي شورترو تيلي پديده اعتصاب در فرانسه را بررسي کرده‏اند.اين دو با ديدگاه جامعه‏شناختي خود به اعتصاب نه تنها همچون شکلي از کنش جمعي نگريسته‏اند ، بلکه کوشيده‏اندکه اعتصاب را با ديگر اشکال ستيز و کنش جمعي نظير رشد اتحاديه‏ها پيوند دهند.
شورتروتيلي معتقدند براي تبيين اعتصابات سه ديدگاه وجود دارد : ديدگاه نخست اعتصاب را حاصل فقر کارگران مي‏داند. ديدگاه دوم اعتصاب را گسست در نظم اجتماعي مي‏داند که به بي‏هنجاري مي‏انجامد. ديدگاه سوم اعتصاب را حاصل ستيز منافع مي‏داند.
کر نيز در کتاب صنعتگرايي و انسان صنعتي تصيري تحولي از نهادي شدن ستيز در صنهت عرضه کرده است.کر و همکارانش معتقدند جامعه هاي ضنعتي به سوي چندوجهي مي‏گرايند و يکي از مهمترين وجوه اين جوامع حرکت از جنگ طبقاتي به سوي ترفند استفاده از دستگاه ديوانسالاري است.
شورتروتيلي مي‏گويند کر از صاحب نظران ديدگاه نخست است که نقش ستيز در جامعه صنعتي را در درازمدت در نظر مي‏گيرد. از صاحب‏نظران ديدگاه دوم يعني ديدگاهي که اعتصاب را پيامد گسست اجتماعي مي داند مي‏توان از اسلمسر نام برد که معتقد است صنعتي شدن با افتراق ساختاري همراه است.
از صاحب نظران ديدگاه سوم که اعتصاب را پيامد ستيز منافع مي داند مي‏توان از تامپسون نام برد.
موضع اصلي شورتر وتيلي اين است که منافع اقتصادي، سازماني، سياسي در همه مقياسهاي زماني عمل مي‏کند. شورتر و تيلي تجربه تاريخي فعاليت اعتصابي در فرانسه را از لحاظ زماني دوره بندي کرده‏اند :
دوره اول : سال 1800 ، مرحله پيشه وري : در اين مرحله پيشه‏وران و شاگردان آنها در بنگاههاي کوچکي کار مي‏کنندکه سلسه مراتب در آنها بستگي دارد به شبکه رسمي يا غير رسمي روابط و پاسدار همبستگي محلي است.در اين مورد صنايع شيشه سازي مثال خوبي است.
دوره دوم :1800-1954 ،مرحله توليد انبوه : اين مرحله با گسترش جاده‏هاي کمربندي ، وظايف تکراري و سطح پايين از لحاظ مهارت و کم شدن ميزان نظارت کارگران بر کارها پيوند دارد. مثل کارگاههاي نساجي و کارخانه‏هاي خودروسازي
دوره سوم : 1954 به بعد ،مرحله بخشهاي علمي :اين مرحله به ايجاد کارخانه‏هاي خودکار و پيوسته فرايندي مانند کارخانه‏هاي شيميايي مربوط مي‏شود. در اين مرحله مانند مرحله پيشه وري کارگر درباره کل فرايند توليد بينش دارد و درباره آنچه در توليد رخ مي‏دهد هم تاحدي قدرت دارد و هم مسئوليت .ولي شالوده سازماني فرق مي‏کند.
شورتر وتيلي مي‏گويند سيايت و سازماندهي وجوه ذاتي کنش جمعي است.

نکات برجسته از رهيافت شورتر وتيلي
 

الف . رهيافت آنها مبتني بر نظريه‏پردازي درباره تحليل اعتصاب است.
ب .آن دو کوشيده‏اند از مطالعه اعتصابات همچون روشي براي آزمودن نظريه‏هاي ستيز صنعتي استفاده کنند.
ج .آنها با مارکس در اين اختلاف نظر دارندکه ستيز ميان کارکنان دفتري و متخصصان بخش علمي را مرحله ديگري از رابطه دگرگوني اقتصادي و اعتراض سياسي مي‏دانند و مي‏گويند اين ستيز در پيش روي جامعه‏هاي صنعتي است.
د . اينکه شورتر وتيلي با بلندپروازي مي‏کوشند به آمارهاي فرانسه جنبه بين المللي بدهند.

سوئد
 

براي تحليل اعتصاب در سوئد از پژوهش کورپي و شالف آغاز مي‏کنيم . اين دو جامعه شناس اعتبار کلي همه نظريه‏هاي ستيز صنعتي را در سوئد محک زده‏اند، ديدگاه نظري صنعتگرايي چند بعدي که به نظر انها زير بناي فکري آثار علوم اجتماعي را تشکيل مي‏دهد.
آنها مي‏گويندوجه مشترک همه کساني که نظريه‏هاي چندگرايانه عرضه کرده‏اند اين است نشان بدهند ستيز صنعتي در جامعه‏هاي صنعتي پيشرفته چندان اهميتي ندارد.
کورپي و شالف ريشه‏هاي صنعتگرايي چند بعدي را در عقايد وبر درباره طبقه و قشر بندي مي‏دانند. بدين منظور آنها بر اعميت روابط توليدي در تبيين ماهيت ستيز صنعتي در جوامع سرمايه داري تاکيد شديد مي‏کنند.
کورپي و شالف مي‏گويند درسي که از کشور سوئد مي‏گيريم اين است که :
کشوري که از جنگ جهاني دوم به بعد به داشتن آرامش در حوزه صنعت مشهور بوده است چندان با اصول اعتقادي صنعتگرايان چند بعدي همخواني نداشته است.
کورپي و شالف معتقدند که براي تبيين روندهاي ستيز صنعتي يکي از مهمترين عواملي که بايد در نظر داشته باشيم دگرگوني در توزيع منابع قدرت ميان گروههاي است که در دموکراسيهاي سرمايه داري شرکت دارند..
کورپي و شالف پنج نوع ستيز صنعتي را در جامعه‏هاي سرمايه‏داري مشخص کرده‏اند که عبارتند از :
1 . سوئد ، نروژ،اتريش : کاهش دراز مدت در ميزان ستيز صنعتي همراه با تصويب قانون سوسيال دموکراتيک که به طبقه کارگر اجازه سهيم شدن در قدرت سياسي مي داد .
2 . ايرلند،امريکا،کانادا : ميزان بالاي ستيز صنعتي دراز مدت بي‏آنکه هيچ يک از احزاب طبقه کارگر در حکومت شرکت داشته باشند.
3 .فرانسه،ايتاليا،ژاپن،فنلاند،استراليا،نيوزيلند : ميزان بالاي ستيز صنعتي کوتاه مدت احزاب طبقه کارگر حمايت انتخاباتي چشمگير دارند اما د حکومت سهيم نيستند.
4 .بلژيک ،بريتانيا،دانمارک : نوسان دستيابي ناپايدار به قدرت حکومتي ، اعتصابها اهميت کيفي خود را در دوره پس از جنگ به اندازه پيش از جنگ و حتي بيشتر از آن حفظ مي‏کنند.
5 .آلمان غربي،هلند،سوئيس : نمونه‏هاي انحرافي که با آيين کلي همخواني ندارد . سطح ستيز صنعتي پايين است اما طبقه کارگر قدرتي در حکومت ندارد.

ايراد باتستون به نتيجه گيريهاي کورپي وشالف :
 

1 . به عواکمل نهادي در روابط صنعتي و سازماندهي اتحاديه‏هاي کارگري توجه کافي نکرده‏اند.
2 . آنها جنبه‏هاي تفرقه افکن مذهبي ، قومي و تفاوتهاي زباني را براي طبقه کارگر در نظر گرفته‏انمداما پژوهشي در باره اينکه چگومه فرايند کار تضادمنافع ايجاد مي‏کند نکرده‏اند.
3 . انها نقش دولت را به دقت تحليل نکرده‏اند.
4 . اهميتي به نقش سازمانهاي استخدام کننده نداده‏اند.
5 . گرچه بر اهميت فرايند توليدکه منبع ستيز صنعتي است تاکيد کرده‏اند اما نتيجه‏اي از اين تاکيدگذاري نگرته‏اند.
6 . درباره آلمان غربي ،هلند و سوئيس به تبيين هاي الابختکي توسل جسته‏اند.

ايالات متحده امريکا
 

ادواردز درباره تفسيرهاي سياسي مروط به اعتصاب و مصداق آن در امريکا بررسيهايي انجام داده است.
ادواردز مي‏پذيرد که محيط سياسي زمينه روابط صنعتي به تبيين ميزان اعتصابها مربوط است.ادواردز با آنکه از تبيينهاي ديگر غافل نيست مي‏گويد که ويژگي اعتصابهاي امريکايي مبارزه‏اي است که بر سر نظارت بر کار در دوره‏اي طولاني صورت گرفته.
به نظر ادواردز مهمترين متغييري که براي تبيين انگاره‏هاي اعتصاب لازم است شدت مبارزه براي کسب نظارت بر کار است.
در آمريکا در کنار مبارزه مداوم براي تثبيت توافقهاي جمعي و به دست آوردن حق چانه زدن ادامه پيدا کرده است.
امريکا از لحاظ نظام سياسي کلي سياست محافظه‏کارانه دارد اما نيروي کار آن رزمنده است و مستعد اعتصاب.

بريتانيا
 

دوتن از جامعه شناسان درباره روندهاي اعتصاب در بريتانيا تحقيق کرده‏اند يکي از آنها به نام کرانين کتاب ستيز صنعتي در بريتانياي امروز را نوشته است و ديگري دورکن به کمک همکارانش کتاب اعتصاب در بريتانياي پس از جنگ را تاليف کرده است.
ناولز تجربه بريتانيا در فاصله 1911 تا 1974 توجه ويژه‏اي نشان داده است.او سه نوع مهم اعتصاب را مشخص کرده است :
الف : بنيادي « اعتصابهايي که بر سر دستمزد و شرايط کار صورت مي‏گيرد »
ب : سايشي : «که بر سر استخدام طبقات خاصي از مردم ، قراردادهاي کاري ، قواعد و انضباط پيش مي‏آيد » .
ج : همبستگي : « که مربوط است به اصول اتحاديه‏هاي صنفي ، مانند اعتصابهاي که به منظور همدردي صورت مي‏گيرد. »
کرانين با استفاده از تحليلهاي ناولز و پژوهشهاي خودش نتيجه گرفت که اعتصاب هاي انگلستان حالت موجي دارد. دور کن در بررسي اعتصاب در انگليس توجه اصلي خود را به نقش دولت و تاثير ان در ستيز صنعتي معطوف کرده است. او و همکارانش معتقدند که دولت مي‏تواند براي پاسخگويي به تنگناهاي اقتصادي همانند به شيوه‏هاي متفاوتي عمل کند. در سال 1984 بريتانيا بالاترين ميزان اعتصاب را از لحاظ تعدادهاي روزهاي اعتصاب داشته است.
ارسال مقاله توسط کاربر محترم سايت : masoudranjbar
Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image