وظيفه بازاريابي تبديل خريدار به مشتري است
![](/images/th1_start.gif) ![](/images/th1_start.gif) ![](/images/th1_start.gif) ![](/images/th1_start.gif) -(1 Body)
|
وظيفه بازاريابي تبديل خريدار به مشتري است
Visitor
447
Category:
دنياي فن آوري
به تعبير پرفسور کاتلر بخشي از دارايي ناملموس سازمان است که در ترازنامه هاي مالي سازمان است که درترازنامه هاي مالي سازمان قرار ندارد و همين امر منجر به بي توجهي مديران و مجريان سازمان به آنان شده است . در ايران از آنجا که هميشه عرضه کمتر از تقاضا و نيازبازار بوده آنچه در فراگرد بازار نقش اصلي را بازي مي کرد ، توليد کننده و فروشنده بوده اند و توليد کننده درجهت سود آوري ، کالايي را با کيفيتي نامرغوب و نامناسب توليد ميکرد و فروشنده آن را براي عرضه در ويترين ها قرار ميداد و آن چه مورد توجه نبود خريدار ، انتظارات و سلايق وي بود . خردار نيز براي رفع نياز و انتظارات ناچار تن به تهيه کالاي و خدمات مناسب ميداد . اما امروزه با پيشرفت هاي صنعتي در رقابتي شدن صنايع – هرچند محدوده رابطه توليد کننده خريدار و مشتري خريدار در حال تغيير به سوي مشتري مداري ورابطه مشتري توليد است . در راهبرد مشتري مداري ، بازاريابي به عنوان راهبر بازار مورد توجه قرار ميگيرد . بازاريابي در فضاي مشتري مداري در جهت نياز وسليقه مشتري درصدد برنامه ريزي و خلق بازار جديد ، بازار سنجي و بازارداري ميکند . بازاريابي به عنوان پل واسطه بين سازمان و مشتريان نيازهاي مشتريان را به سازمان و ديدگاه سازمان و توليدات کالا و خدمات آن را به مشتريان ارائه ميدهد در اين فرآيند ، تعاملي درجهت افزايش بهره وري و کارايي از نوآوري ها و ابداعات خودي در جهت بهبود وضعيت کالاو خدمات توليد شده ايجاد کالا و خدمات جديد منطبق بر انتظارات مخاطب و مشتري ايجاد ميشود . از اين رو است که بازاريابي به عنوان ستون فقرات صنعت و خدمات در فرآيند بازار واقتصاد مورد توجه اقتصاددانان ، بازاريابان ، سرمايه گذاران و صاحبان صنايع قرار مي گيرد و آنان خود را محتاج به اين علم وفن مي دانند . اما از آنجا که پديده بازاريابي در ايران داراي قدمتي نه چندان طولاني و ريشه دار است براي جلوگيري از خطاها و آنتروپي نياز به استفاده از تجربه کشورهايي داريم که در اين زمينه قدمتي طولاني تر دارند . از اين رو در جهت استفاده از تجربيات بازاريابي در کشورهاي پيشرفته و راهکارهاي بهينه شدن فرآيند آن در صنعت و خدمات کشور با پرفسور صفوي استاد دانشگاه واشنگتن غربي و مدير تحقيقات بازرگاني گفت و گويي در مورد رويکردهاي بازاريابي در دنيا و چگونگي پياده کردن آن در ايران داريم که مي خوانيد : پروفسور صفوي هر ساله براي يک دوره چهار ماهه به ميهن عزيزمان بر مي گردد و در دانشکده مديريت دانشگاه تهران در دوره هاي فوق ليسانس و دکتراي مديريت صنعتي و بازرگاني تدريس مي کند و هم چنين به پژوهش و مشاوره هاي پژوهشي در امور بازرگاني کشور مشغول ميشوند . ايشان اکنون در صدد نگارش کتاب " سياست قيمت گذاري " به زبان فارسي هستند . ? رويکردهاي نوين در بازاريابي چيست و در دنياي امروز چه جايگاهي دارد ؟ ـ رويکردهاي بازاريابي در هر کشور به سطح تمدن مادي کشورها، فرهنگ کشورها و پذيرش تکنولوژي جديد توسط گروه مصرف کننده بستگي دارد . به عنوان مثال در کشورهاي آمريکاي شمالي و اروپاي غربي بنا به مقتضيات ، مردم روز به روز از طريق اينترنت خريد بيشتري مي کنند و ميزان فروش کالاها و خدمات از طريق اينترنت هر سال چندين برابر سال هاي قبل ميشود ، اين شرايط اگر درايران با همان شتاب وجود داشت ، شايد استفاده از اينترنت و تکنولوژي کامپيوتر بيشتر مي شد ولي چون اين شرايط در کشور ما لااقل در سطح کشورهاي آمريکاي شمالي و اروپاي غربي وجود ندارد ، نتوانستيم از اين رويکرد خيلي بزرگ امروزي استفاده کنيم . بايد در نظر داشت که 192 کشور مستقل و 60 سرزمين غير مستقل در دنيا وجود دارد که روي هم از اين 252 کشور و سرزمين ، شش ميليارد و دويست ميليون مصرف کننده زندگي مي کنند ، رويکردهاي بازاريابي براي هر گروه از اين 6 ميليارد و دويست ميليون نفر فرق ميکند . آن چه که به طور کلي ميتوان گفت اين است که در جهاني که از از لحاظ تمدن مادي پيشرفته است استفاده از اينترنت و تلفن هاي همراه براي خريد و جهاني شدن توليد و بازار کوششي براي از بين بردن مرزهاي گمرکي است . همچنين در کشورهاي پيشرفته صنعتي رويکرد استفاده از اسکناس پلاستيکي ( کارت اعتباري ) و رويکردهايي که در همين زمينه وجود دارد – نه خيلي جديد و نه خيلي قديمي – کوششي است که بازاريابان براي پيدان کردن مشتري نه خريدار انجام مي دهند و اگر خريداري پيدا کنند براي نگه داشتن آن خريدار تلاش مي کنند ، يکي از مباحث بزرگ بازرگاني سرمايه مشتري ( customer equity) است . اگر مجله اي ده هزار خريدار دشاته باشد و اين تعداد خريدار به طور متوسط بابت خريد هر مجله 500 پانصد تومان بپردازد در حدود 5 ميليون تومان از فروش مجله ها و چهار ميليون تومان از آگهي به دست خواهيد آورد که در کل روي هم رفته 9 الي ده ميليون تومان در آمد ماهيانه خواهيد داشت ، اين نه ميليون تومان که ماهيانه روي آن حساب مي کنيد ، سرمايه خريدار و مشتري شما است ، بازاريابان روي اين قضييه حساب ميکنند ، يعني به جاي اين که دنبال تک فروشي بروند اين حساب را دارند که آقاي X هر ماه n نسخه از اين مجله را مي خرد زيرا هر ماه برايش پست مي کنند . اين مفهوم واضحي از تبديل خريدار به مشتري است . حال با يک مثال ديگر موضوع را ملموس تر مي سازم . فرض کنيد کارخانجات شير پاک ، در روز 250 تن توليد و فروش دارد ، ولي ظرفيتي را هم دارد که به 500 يا 600 تن برسد . فرض کنيد شخصي وارد يک خواروبار فروشي ميشود و تقاضاي شير پاک ميکند 30 روز بعد ، مجددا" تقاضاي شير پاک مي کند ولي فروشنده به جاي شير پاک ، نوع ديگري ( پگاه ) به او ميدهد ، هفته ديگر نوع ديگري شير مي خرد ، به فرض اينکه شخص هفته اي 3 بار شير مي خرد ، به ازاي هر پاکت 500 تومان مي پردازد و در محاسبه اي ميتون گفت که اين شخص حدودا" 82 هزا تومان در سال پول شير مي دهد ، اين شخص که گاه به گاه شير پاک مي خرد در بعضي اوقات نوع ديگر شير را تهيه مي کند ، اين شخص خريدار شير پاک است ، ولي مشتري شير پاک نيست . حال اگر اين شخص خريدار براي خريد شير به مغازه اي مراجعه کند و شير پاک بخواهد و در صورت نيافتن شيرپاک به مغازه ديگري مراجعه کند و باز در صورت نداشتن شير به مغازه هاي ديگر ، تا بالاخره شيرپاک را پيدا کند و آن را بخرد در اين صورت آن فرد خريدار به مشتري تبديل ميشود . بنابراين اين مشتري با خريد خود خدمات زيادي به شير پاک خواهد کرد ، پس کارخانه شيرا پاک به عده اي نياز دارد که هميشه روي آن ها حساب کند ، يعني همواره خريدار شير پاک باشند ، بنابراين در افراد ايجاد انگيزه مي کند که اگر شما خريدار شير پاک باشيد به شما کوپن داده ميشود و در پايان هر دوره از کوپن ها ، يک جايزه به شما اعطاء ميشود . در اين صورت است که خريدار شيرپاک به مشتري تبديل ميشود . بنابراين امروزه تغذيه اي که شرکت ها ميکنند ( تغذيه مالي ) ، بدين ترتيب است که از بازار به وسيله " تک فروشي " پول در مي آورند اما آن کسي که مشترک شما است مشتري شماست چرا که هميشه خريدار محصولات شما است . اولين وظيفه بازارياب در جهان امروز – در جهاني که رقابت است يعني کالاهاي رقيب وجود دارد و در جهاني که اگر کالاهاي رقيب وجود نداشته باشد . کالاهاي جايگزيني وجود دارد ، بدين معنا که فرضا" اگر قيمت گاز بالا رفته ، اجاق برقي مي خريم يعني کالايي را جايگزين کالاي ديگر مي کنيم – اين است که شخصي را که خريدار نيست پيدا کند کالايي را جايگزين کالاي ديگر مي کنيم – اين است که شخصي را که خريدار نيست پيدا کند کالايي را يک بار به اوبفروشد تا به خريدار تبديل شود و سپس او را مشتري کند ، مشتري خريداري است که يک رابطه ثابت و نسبتا" دراز مدتي براي خريد کالايي معين از فروشنده اي ديگر داشته باشد . اين مشتري است که بازار را ميسازد ، تک فروشي ها هيچ گاه براي شما پول نمي آورند . ? يک بازارياب چه مکانيزمي را بايد طي کند که خريدار به مشتري تبديل شود ؟ ـ نسبت به کالاهاي مختلف ، فروشندگان مختلف و شرايط بازار مختلف پاسخ ها فرق مي کند . آن چه که به طور کلي ميتوان گفت و شامل استثناهاي زيادي ميشود ، اين است که اولا" توليد کننده کالايي را توليد کند که از نظر ساخت با ويژگي هاي مطلوب مصرف کننده تطبيق کند . يعني توليد کننده آن کالايي را که مورد پسند مشتري است ، عرضه کند بدين معنا که ويژگي هاي دلخواه مصرف کننده يکسان باشد . ويژگي ها ، متفاوت از کيفيت ها هستند ، براي هر ويژگي يک کيفيتي وجود دارد . هر کدام از ويژگي هاي يک کالا ، استانداري براي کيفيت دارد ، بنابراين توليد کننده بايد آن چه را مصرف کننده در مورد کيفيت کالا ميخواهد ارائه دهد ، آن وقت ما عطري داريم که خود مي بويد نه اين که عطار مي گويد . دوم ، کالا تنوع داشته باشد چرا که نياز مردم متفاوت است به فرض مثال در مورد شير ، همه افراد خواهان شير هستند اما يکي شير کم چربي ميخواهد ديگري پرچربي يکي شير يک ليتري ميخواهد ديگري شير 200 گرمي در بسته بندي هاي کوچک . ? آيا تعريف شما از مشتري همان مشتري وفادار است ؟ ـ بله ، اما درجه وفاداري به درجه کيفيت بستگي دارد ، در کل ميتوان گفت که مشتري وفادار کسي است که همواره به دنبال کالايي باشد ، که هميشه آن را مصرف مي کند و در صورت فقدان آن کالا ، به سمت کالايي ديگر نرود . ? آيا شما داشتن يک تصوير (image) در ذهن و تبليغات را در همين رديف قرار مي دهيد ؟ ـ مسلما" بله ، وقتي ما در حال ريشه اي مسئله اي هستيم نمي توانيم در مورد همه عوامل نظر دهيم ، چند عامل را کنار ميگذاريم و به دنبال ريشه آن مي رويم . شما سوال فرموديد که چه عواملي وجود دارد که به موجب آن يک خريدار ، مشتري يک فروشنده ميشود ؟ در اين مورد عرض کردم که اگر همه عوامل را کنار بگذاريم ، عامل مهم اين است که ويژگي هاي که يک کالا دارد بايد با ويژگي هايي که مصرف کننده مايل است در کالا باشد هماهنگي داشته باشد ، اما آن ويژگي هاي دلخواه را چه کسي براي مصرف کننده مي آفريند ؟ در پاسخ ميتوان گفت که يک قسمت شخصيت ذاتي خود شخص است ، مثلا" هيچ گاه شير پرچربي نمي نوشم چرا که ميخواهم فردي سالم بمانم – مورد ديگر نقش تربيت خانوادگي است ، ارزش هايي که از طريق خانواده روي فرد اثر مي گذارد ، ارزش هايي که از طريق مدرسه و روي فرد تاثير مي گذارد و ارزش هايي که از طريق تبليغات بازرگاني تاثير گذار است . به واقع نيروهايي هستند که در جامعه براي شستشوي مغزي وجود دارد . اشخاصي که منطق اقتصادي دارند – که درصد آنها خيلي کم است – کالا را براساس تواني که در برآورده کردن نيازهايشان دارد ميخرند . به فرض مثال شخصي براي رفتن به سرکار از پيکان استفاده مي کند در حاليکه توان خريد پژو پرشيا را نيز دارد وي اين فکر را در سر مي پروراند که اين دو وسيله ، هر دو کاري يکسان ( رساندن به مقصد ) را انجام ميدهند ، بنابراين انتخاب هر يک از اين کالاها ، ارتباطي با خاصيت کالا ندارد ، زماني که شما وارد بازار مي شويد ، کالايي را مي خريد نه از آن جهت که کالا وظيفه اش را انجام دهد ، بلکه براي اين که بتوانيد نظام فکري خودتان را منظم بکنيد و نيازهاي معنوي خود را برآورده سازيد و به نوعي براي خود ارزش آفريني کنيد . ? آيا منظور شما اين است که بايد بين پرداختي و دريافتي مشتري يک ارزش افزوده اي باشد ؟ ـ بله در اينجا ميتوان به اين مطلب اشاره داشت که ارزشي که يک مشتري براي کالا دارد با قيمت کالا فرق ميکند ، قيمت کالا قيمتي است که فروشنده به کالا اختصاص ميدهد ، ارزشي که خريدار دارد به خصوصيات ذهني اش بستگي دارد . هرخريداري نسبت به کالاهايي که مي خرد يک ارزش پيشينه اي دارد يا به عبارتي ارزش ادراکي به آن کالا دارد ، بنابراين کالايي را ميخرد که قيمت آن برابرا با ارزش ادراکي آن باشد . پس به طور کلي ، تقريبا" اکثر خريداران در مورد کالايي که مي خرند يک ارزش ذهني از خصوصيات و کيفيت آن کالا در ذهن دارند وبراي آن ارزش مي سازند و اگر قيمت کالا با ارزش آن هماهنگي داشته باشد آن را مي خرند . ? به نظر شما قيمت چقدر در پذيرش مشتري تاثير گذار است ؟ ـ بستگي به کالا دارد ، اينجاست که حساسيت تقاضا به قيمت که بحث اقتصادي قديم است مطرح ميشود ، کالايي وجود دارد که نياز مردم به آن ها ضروري است و هيچ کالايي ديگري را نمي توان جايگزين آن کرد . بنابراين با وجود قيمت بالا و حسب نياز شديد بايد خريداري شود . اما در صورتيکه بتوان کالايي جايگزين آن باقيمت مناسب پيدا کرد ، بايد از خريد آن صرف نظر کرد . ? آيا يک بازارياب ميتواند استراتژيست شرکت خود باشد ؟ ـ در اين جا پاسخ ها متفاوت است ، بستگي به اين دارد که شما در چه بازاري باشيد ، چه نگرشي داشته باشيد و شرکت شما داراي چه ساختاري باشد ؟ اگر شما سازماني باشيد که هيچگونه يارانه اي از دولت نگيريد ( مستقل باشيد ) ، ساختار انعطاف پذيري در سازمان داشته باشيد به طوري که پاسخگوي نيازهاي مصرف کنندگان باشد ، اگر ساختار توليدتان انعطاف داشته باشد ، اگر بازارتان آزاد باشد ( انحصاري نباشد و رقيب داشته باشيد ) و بالاخره اگر شما با يک ديدگاه زودگذر وارد بازرگاني نشويد – که فرضا" بعد از 2 يا 3 سال همه چيز را بردارم و بروم و بي خبر از اين که چه اتفاقي براي مملکت پيش خواهد آمد – آن موقع مجبور ميشويد که به بازارياب اجازه دهيد که حرف اول را بزند بازارياب اظهار مي کند که بازار " اين مقدار " پول دارد و در قبال اين پول ها ، نيازهايي وجود دارد ، بنابراين حدودا" 70 الي 80 درصد از اين ميزان صرف خريد کالاهايي ميشود که رقيبان در بازار عرضه مي کنند تا اين نيازها برآورده شود . بنابراين بازارياب ابتدا نياز به کالاهايي را که در بازار وجود ندارد را ، ايجاد مي کند چراکه در اين بين نيازهاي ارضاء نشده وجود دارد . شرايط بازارهاي صحيح دنيا انحصاري نيست ، رقباي زيادي وجود دارند ، محدوديتي نيست و مرزهاي گمرکي خيلي کم است و اثر زيادي ندارد ، در يک چنين بازارهايي ، سازمان مجبور است که نزد معاون بازاريابي و مدير عامل فروش که من نام آن را " سربازار" مي گذارم ، برود . " سربازار" اول تمام مسئوليت هاي پيدا کردن گروه هايي از مصرف کنندگان و خريداران را که نياز به کالا و خدمات دارند به عهده دارد و براي خريد کالا و خدمات توانايي دارد . و نيازهايشان براي کالا و خدمات به وسيله کالاهاي موجود در بازار به طور کلي تامين نشده است پس بين نياز و کالاها وخدماتي که براي رفع نياز در بازار وجود دارد شکافي وجود دارد ، اين شکافت را بازارياب با چند فعاليت پي در پي پر مي کند : ابتدا شکاف ها را شناسايي ميکند و بعد کالاها و خدماتي را مي آفريند که اين نيازها را به خوبي جواب دهد . - عطري ميسازد که مصرف کننده طالب چنين بوي دلپذير باشد . در اين جا شستشوي مغزي به وسيله تبليغات براي خريد کالا ضرورتي ندارد ، وقتي که نياز را کشف کنيم ، سعي در ايجاد دستگاه واحد پژوهش و آفرينش آن نياز ( کالا ) کنيم و کالا را مي سازيم که 50 درصد موفقيت در همان جا ضمانت ميشود و بعد وارد 4 مرحله بازاريابي (4p) توزيع، پخش، قيمت گذاري و ... ميشويم اما در اينجا مهم آن است که کالا خريدار داشته باشد. ? شما چقدر به جهاني شدن بازارهاي در ايران معتقديد ؟ ـ ما در مسيري قرار گرفته ايم که شرايط بازار بيشتر براي ما برنامه ريزي ميشود تا اينکه ما کوشش کنيم که با دانش تاکتيک ها و استراتژي هاي ارتقا بيابيم . اين که شما ميفرماييد آيا ما ميتوانيم وارد بازارهاي جهاني بشويم و دروازه هاي خود را به روي جهانيان بگشاييم و يا به عبارتي عنصري از دهکده جهاني شويم ، پاسخ من اين است که هيچ فرقي ندارد که ما عضو آن بشويم يا نشويم ، آن چه که مهم است خط مشي است که سرنوشت براي ما تعيين کرده وما در حال حرکت روي آن هستيم بدون اين که کوشش کرده باشيم که جزء دهکده جهاني بشويم يا نشويم . آن چه که در شرايط بازارهاي ايران وجود دارد شايد 10 درصد برنامه ريزي دولت ، بازارها و توليد کنند گان باشد و90 درصد فاقد برنامه ريزي است . به عنوان مثال چه کسي فکر ميکرد که شما اين همه تلوزيون و ضبط صوت بدون اين که گمرکي داشته باشد وارد مملکت کنيد . چه کسي فکر ميکرد که 10 سال قبل که کارخانجات ايران آن پشتوانه گمرکي دولت را که حقوق گمرکي در مقابل واردات ميگذاشت ، در وضعيت کنوني چيزي نداشته باشد آنها مجبورند يا خودشان را تطبيق دهند يا ورشکست شوند – به عنوان مثال تلوزيون ژاپني و تايواني وارد کشور ميوشد و به همان قيمتي که درکشورهايشان داده ميشود بلکه ارزان تر ، در اينجا به فروش ميرسد ، آيا اين شرايط را دولت به وجود آورده و برنامه ريزي کرده است مسلما" نه ، دولت هيچگاه درصدد ورشکته کردن کارخانجات بر نمي آيد . بنا به گفته هاي آقاي دکتر شريعتمداري وزير بازرگاني هرساله چيزي در حدود 6 ميليارد دلار کالا از بنادري مي آيد که اداره گمرک هيچگونه نظارتي روي آن ندارد ، بنابراين ، اين که جزو w.t.o و دهکده جهاني بشويم يا نشويم ، اين ها همه مواردي است که پاسخ به آن ها با توجه به عدم برنامه ريزي دولت و سازمان ملل متحد در اين برنامه مشکلي را حل نخواهد کرد . از عجايب حيرت انگيز اين گردون گدار ، دري به تخته مي خورد – البته اين طور که پژوهش ها نشان ميدهند – يک عده نهادهاي شبه دولتي در کشور که مخارجشان ، و نيازهاي اعضايشان به وسيله بودجه دولت تامين نمي شوند به وجود مي آيد ، اين ها نمي خواهند درمانده شوند و دست خواسته و نياز به سوي دولتي که زياد پاسخگو نيست دراز کنند آن ها با اتکا برتجارت خود پول در مي آورند. به احتمال يک در هزار به فکر شخصي نمي رسيد که يک نفر در جمهوري اسلامي ايران که امنيتش زياد است بتواند 60 بندري را که دولت شناسايي کرده است به وجود آورد ، آنها حدود 6 ميليارد دلار را که وزارت بازرگاني شناسايي کرده است ، در بازار توزيع کنند . پس با اين وجود آيا عضو دهکده جهاني شدن ارتباطي با ما دارد يا نه ؟ زماني ميتوان به عرصه هاي جهاني وارد شد که روي مرزها ، پول و اقتصادمان کنترل داشته باشيم و سيستم اجرايي موثري داشته باشيم ، و به اين بيانديشيم چه برنامه اي اتخاذ کنيم و چه استراتژي پياده کنيم که از نقطه A به نقطه B برسيم . وقتي که شما در دريايي هستيد که باد آن هرساعتي از جهت مختلف مي وزد ، کشتي بادباني شما نمي تواند با استراتژي موثري به مقصد برسد . متاسفانه رويدادهايي در کشور به وجود آمده است که براي اين رويدادها در داخل و خارج کشور برنامه ريزي قبلي نشده است ، برنامه ريزي براي به وجود آوردن شرايطي که تحت آن شرايط منافعي به اشخاص برسانند. ? آينده بازاريابي را در ايران چگونه مي بينيد ؟ ـ تا وقتي که رويدادها برايتان به وجود مي آيد و شما نقشي در به وجود آوردن و جلوگيري آن نداشته باشيد ، نه تنها نقشي در بازاريابي بلکه نقشي در توليد و بازرگاني نخواهيد داشت . شما زماني مي توانيد که فاکتورها به نحوي منظم شده باشند که وقتي پشت سر گذاشته ميشوند بتوانيد روندي را ببينيد متاسفانه اين مملکت ، مملکت اتفاقات است ، مملکت تصميم گيري و داشتن استراتژي نيست و تا روزي که شما حساب هايتان را جمع نکرديد و حاضرنشديد بگوييد " کل الانسان فعال ما يشاء " هر شخصي اراده دارد و هرچه بخواهد کند مي کند و هرکسي آينده اش را خود پيش بيني مي کند " و تا وقتي که شما بگذاريد که رويدادها براي شما زندگي را به وجود آورند ، من جوابي براي آينده بازاريابي در ايران نخواهيم داشت . تاريخ نشان داده است که سيستم هاي بازرگاني که با رويدادها به وجود مي آيند پايدار نيست . سيستم هاي پايدارند که درآن انسان ها فکر برنامه ريزي و کوشش کنند تا به نظامي برسند که در آن نظام احتياجات افراد اجتماع با هزينه کم و با کيفيت خوب توليد ، پخش و فراهم ميشود ، ما اين رابه وضوح مشاهده کرديم و به کلام خداوندي که در سوره نجم فرموده است : " براي هيچ شخصي چيزي وجود ندارد مگرآن که براي به دست آوردنش کوشش کند ، " هرچه شما کوشش کرديد و برنامه ريختيد نتيجه اش را خواهيد گرفت . نفت آورده را جنگ ميبرد، در 5 سال آخر رژيم سابق ، چيزي درحدود 95 ميليارد دلار درآمد نفت وارد مملکت شد ، دست کم 2 برابر آن در 8 سال جنگ از بين رفت ، چيزي که با باد بيايد ، با باد هم ميرود ، وقتي که شما به عنوان مجله بازاريابي شروع به فعاليت کرديد به نحوي که نقش آن فقط اين نباشد که اخباري را به خواننده بدهد که به خواندن آن علاقه مند است – البته شما براي فروش مجله مجبوريد مطلبي را ارائه بدهيد که خريدار ميخواهد ، در نظام بازار آزاد خريدار است که حرف اول را ميزند – شما اگر بتوانيد در لابه لاي مطالبي که خريدارميخواهد ، فرهنگ سازي کنيد و اين جامعه را به تدريج ازحالت پيرو جريانات بيرون بياوريد واشخاص را فکور و تصميم گيرنده بکنيد من جواب شما را پيرامون آينده بازاريابي درايران خواهم داد . تا زماني که ما در مملکت به جاي افراد فکور و دانشمند ، عوام ( کسي که فکر نمي کند و زندگي برايش مهم نيست و به دنبال رويدادها مي رود ) و به قول شيخ محمد خياباني که عنوان مي کند " عوام بي اراده و اختيار است و تابع جزئيات و تلقينات " داشته باشيم ، بازاريابي جايي نمي تواند داشته باشد جز اين که ابزاري در خدمت آن ها باشد. منبع:بانک مقالات ارتباطات اجتماعي /ع
|
|
|