شايعه پيوستن کشورمان به اين بازارها، مدتي است که همه گير شده و آرام آرام به واقعيت مي پيوندد.
? مقدمه
بازارهاي جهاني، بازارهايي شديدا رقابتي بوده و برخلاف بازارهاي سنتي که توليدکننده در آن بنا به ميل خود هر محصولي را وارد بازار کرده و عقايد و طرح هاي خود را بر بيرون يا مشتري تحميل مي نمايد، در اينجا حکومت از آن مشتري است که به دنبال محصولات با کيفيت و مورد دلخواه خود است. يعني در اين بازار اتکاي شرکت به جاي داخل بر خارج است. تصميم گيري در اين بازارها شديدا مربوط و لحظه اي است که مفهوم حمايت و دايه گي از شرکت ها کاملا برچيده شده است.
شايعه پيوستن کشورمان به اين بازارها، مدتي است که همه گير شده و آرام آرام به واقعيت مي پيوندد. اين موضوع بيشتر شرکت هاي داخلي خصوصا صنعتي را که با کمک امتياز انحصاري، نبود رقيبان جدي و موانع ورود رقبا، سال هاست محصولات نامرغوب خود را به مردم تحميل کرده و با ورود اين رقبا خود را شکست خورده مي بينند، شديدا آزرده خاطر ساخته است و از همراهي اين بازار واهمه دارند.
اين مقاله پس از بحث در اين زمينه به دنبال ارائه راهکارهاي لازم و در حد ممکن براي فائق آمدن بر اين مشکل ارائه شده و اميد است که گرهي از مشکلات موجود را باز نمايد. طوري که ابتدا به دلايل ناخرسندي شرکت ها از بازارهاي رقابتي اشاره کرده و در ادامه تحت عنوان «چه بايد کرد» به بررسي وضعيت و شرايط اين بازارها پرداخته است. در بخش بعدي نيز، فاکتورهاي مهم وضعيت شرکت ها تحت عنوان مديريت، وضعيت مالي و تجارت و بازار مورد تحليل واقع شده و وظايف سهامداران در اين زمينه گوشزد شده است و با ارائه راهکار عملي و گام هاي اوليه براي بهتر نمودن وضعيت شرکت ها و ورود به اين بازارها خاتمه يافته است.
? چرا شرکت ها از اين بازارها ناخرسندند
با اندکي تحليل وضعيت شرکت ها، بدون در نظر گرفتن بحث رقبا، هزينه هاي فرصت و مسائل خاص، ملاحظه مي شود که شرکت ها از نابساماني ها و زيان هاي بالقوه رنج مي برند. اين شرکت ها، نه تنها مشکل سودآوري داشته بلکه از لحاظ نقدينگي نيز که يکي از حياتي ترين موضوعات تداوم فعاليت شرکت ها بوده، وضعيت خوبي ندارند. از طرفي به وضعيت شرکت هاي به ظاهر سودآور نيز نمي توان اعتماد کرد زيرا که آنها نه تنها از لحاظ نقدينگي مشکلات حادي دارند بلکه سودهاي ارائه شده از سوي آنها به دلايل و موارد زير با واقعيت ها منطبق نيست:
1) سود ارائه شرکت ها سود حسابداري است نه اقتصادي
2) اثر اصول و استانداردهاي حسابداري و حسابرسي در شناسايي سود
3) عدم توجه به نکات و گزارش حسابرس مستقل و بازرس قانوني
4) اثر محدوديت هاي قوانين و مقررات
5) عدم شفافيت ماليات و ديگر حقوق هاي دولتي
6) عدم کارآيي يا نبود سيستم حسابداري بهاي تمام شده
پرواضح است که اگر با اين وضعيت، رقيبان مجوز ورود بگيرند، شرکت هاي داخلي با توجه به قيمت تمام شده بالا، کيفيت پايين و قيمت عرضه بالاي محصولات، خودشان را غرق شده خواهند ديد از اين رو براي شرکت ها ناخرسندي از اين بازارها کاملا منطقي است.
در ادامه بايد اعتراف کرد که چندين سال است شرکت هاي داخلي بدون توجه به مساله کيفيت با کمک رانت هاي مختلفي همچون امتيازات انحصاري، نبود بازار رقابتي چون بازار تجارت آزاد جهاني، موانع ورود رقبا، با تحميل کالاهاي نامرغوب خود به مشتريان، بدون هيچ دغدغه اي تداوم فعاليت داشته اند، طوري که واژه رقابت براي چندين شرکت ، واژه اي بس جديد و غريب نموده و مي نمايد ،زيرا پدرخوانده اين شرکت ها (دولت) به هيچ وجه اجازه بازي به ديگر بازيکنان را در اين مسير نداده و هميشه او را قهرمان بلامنازع ميدان هاي عاري از حضور ديگر بازيگران اعلام کرده است. ولي بايد اين شرکت ها به خود بقبولانند که وضعيت هميشه بر اين منوال که بر مشتري حکومت نمايند نخواهد ماند، بلکه زمان حکومت مشتريان نيز فرا رسيده و دايه گان حمايتي نيز برچيده خواهد شد. بايد شرکت ها قبول نمايند که مسابقات جهاني داراي بازيگران قدرتمندي است که بدون تمرين و ممارست حتي نمي توان جرات تفکر مسابقه دادن با چنين رقبايي را از ذهن گذراند. حال با مرور اين مشکلات و فلسفه پيدايش آن و اطلاع از اينکه ما به دلايلي محکوم به ورود به اين بازارها هستيم چه بايد کرد؟
آيا با هدايت مديران سنتي بدون پاسخگو، کنترل بودجه اي داراي فرم هاي اجرايي با قدمت چندين ساله، خط توليدهاي مستهلک شده و هدايت مديران مالي که برخي حتي با واژه هاي حسابداري صنعتي و مديريت نامأنوسند، ترکيب نيروي انساني نامناسب و عدم تناسب سطح تحصيلي با مشاغل مربوطه، عدم توجه به مباحث مهمي چون سيستم مدون حسابداري صنعتي و حسابرسي داخلي و عدم ارزيابي و رتبه بندي صحيح مديران مي توان در اين بازارها تداوم فعاليت داشت؟ پرواضح است که جواب منفي است. زيرا تمامي ابزارهاي ذکر شده عوامل طرد شده بازارهاي رقابتي اند و هيچکدام مطابقتي با چنين بازارهايي ندارند. پس بايد با تغيير ديدگاه صنعتي خود چاره اي انديشيد (البته در برخي شرکت ها شاهديم ولي در مقياس کوچک). حال چه بايد کرد؟
به نظر مي رسد که بهترين کار در اين مسير آنست که ابتدا اين بازارها را به طور کامل بشناسيم و بدانيم بازاري که قصد آن را داريم داراي چه خصوصياتي است و شرط بقا در آنجا چيست؟ در گام بعد، بايد بفهميم که ما در کجا قرار داريم. يعني وضعيت سنتي که ما هستيم چگونه است. سرمايه شرکتمان چه ساختاري دارد؟ نقدينگي در چه وضعي است و مسائلي در همين پيرامون و در نهايت وضعيت موجود چه شکافي با شرايط آن بازارها دارد؟
در زمينه شناسايي اين بازارها بايد عنوان کرد که اساسي ترين مساله در اين بازارها، رقابت، تمرکز بر مشتري و اتکا بر خارج شرکت است.
در اينجا حکومت از آن مشترياني است که به دنبال کيفيت اند و کيفيت و رضايتمندي را توجه مشتري تعيين مي کند نه تاييد توليدکننده و در نهايت تصميم گيري لحظه اي و شديدا مربوط خواهد بود براي شناسايي بهتر بايد بدين نکته توجه شود که در اين بازارها به سوالات زير به نحو احسن پاسخ گفته شده است:
1) مشتري هاي آتي چه کساني هستند؟
2) شرکت چگونه محصول يا خدمات خود را در آينده توزيع خواهد نمود.
3) رقيبان شرکت در 10 سال آتي چه کساني اند؟ در 25 سال آتي چطور؟
4) مزيت رقابتي شرکت در آينده چيست؟
5) چه مهارت ها و قابليت هايي شرکت را در آينده بي نظير و غيرقابل رقابت مي سازد؟
6) از بين استراتژي هاي اتخاذ منافع، خريد و ادغام کداميک در سرلوحه شرکت قرار خواهد گرفت؟
7) شرکت چگونه محيط رقابتي اش را در اين صنعت متحول خواهد کرد؟
8) سازمان چگونه مرزهاي خود را بين صنايع مختلف تعريف خواهد نمود؟
9) شرکت چگونه صنعت جديدي ايجاد خواهد کرد؟
حال شرکت ها براي واجدشرايط شدن، بايد خود را با اين شرايط وفق داده و به طرز مناسبي به اين سوالات پاسخ گويند پس از شناسايي خصوصيات و شرايط و قبل از پاسخگويي مناسب به سوالات مذکور، بايد نکات موفقيت و حياتي را مرور نموده و بازنگري جدي را در آنها براي قالب دادن خود در اين بازارها انجام دهند.
? مديريت- وضعيت مالي - تجارت و بازار
الف) مديريت
مديريت در موفقيت هر سازمان و صنعتي غيرقابل انکار است که در اين راستا بايد مشخص شود که:
1 )مديران اجرايي شرکت ها چه کساني هستند.
2) آنها چه ارزش افزوده اي براي شرکت ايجاد نموده اند.
3) چه قدر پاسخگو بوده اند.
4) چه قدر فرصت ها را شکار نموده اند.
5) چه قدر فضاسازي براي پيشرفت شرکت نموده اند.
6) چه قدر از پتانسيل شرکت استفاده نموده اند.
7) چه نوآوري پس از ورودشان به شرکت داشته اند.
8) بحران ها را چگونه هدايت نموده اند.
9) چه قدر به سهم بازار مالي اثرگذار بوده اند.
10) چه قدر از منابع مالي ارزان قيمت استفاده کرده اند.
11) چه قدر رضايت مشتري ايجاد نموده اند.
12) آنها چه ايده هاي داده اند؟
13) در طي مديريت آنها وضعيت نقدينگي چگونه بوده است؟
14 ) آيا آنها ريسک گريز بوده اند يا ريسک پذير؟
15) ورود آنها چه اثري بر قيمت سهام شرکت
مذکور داشته.
16) وضعيت رضايت کارکنان از آنها چگونه بوده است.
17) عمده تصميم گيري هاي هيات مديره شان چه بوده؟
18) برنامه هاي ارائه شده آنها چه قدر با اهداف شرکت همخواني داشته است.
19) آنها چه قدر باعث مشارکت کارکنان در تصميم گيري شده اند.
20) چه قدر کارکنان در صدارت آنان خود احترامي احساس نموده اند.
21) در مديريت آنان چه تنوع محصول به وجود آمده است.
22) چه استراتژي هاي کاري را دنبال نموده اند.
23) سابقه کاري و تخصصي آنها چيست؟
24) موقعيت هاي قبلي آنها چه بوده است.
25) آيا تجربه کافي در اين زمينه دارند.
26) آيا آنها شرکت را بي موقع تنها خواهند گذاشت.
27) رابطه شان با شرکت چگونه است.
28) چه قدر در فکر ورود به بازارهاي جهاني بوده اند؟
با روشن شدن اين سوالات مي توان به وضعيت واقعي مديريت شرکت ها پي برد و دريافت که آيا شرکت با چنين سکانداراني مي تواند به اهداف از پيش تعيين شده اش دست يابد يا نه؟
ب) وضعيت مالي
شرکت ها در اين مبحث بايد به دنبال عناوين زير باشند.
1) نقدينگي شرکت بررسي شده و به روند آن بهبود بخشيده شود.
2) بررسي صورت هاي مالي و تحليل نکات ضعف و قوت آن. به دنبال آن، اقلام و شاخص هاي مهم را با اقلام و شاخص شرکت هاي موفق جهاني مقايسه نموده و با اعمال تدابير خاص، اين فاصله را کاهش داد.
3) اجراي تکنيک هاي جديد حسابداري مديريت.
4) مقايسه وضعيت تامين منابع مالي با رقبا.
5) قابليت استفاده از منابع مالي
6 ) پيگيري روند اصلاح بندهاي گزارش حسابرسي و عملي نبودن توصيه آنان
ج) تجارت و بازار
در بخش تجارت و بازار بايد به بررسي نکات زير پرداخت:
1) شرکت بداند که در چه بازاري فعاليت مي کند. به عنوان مثال اين بازار انحصاري است يا نه؟
2) پتانسيل رشد وي در اين بازار چگونه است؟
3) محصولات شرکت چه قدر با اين بازار رابطه دارد؟
4) محرک رشد در اين بازار چيست؟
5) مشتريان و رقبايشان چه کساني هستند؟
6) ارزش استراتژيک تجاري و دارايي هايش در چيست؟
7) سهامداران عمده اش را چه کساني تشکيل مي دهد؟
8) آيا براي رشد به سرمايه کافي دسترسي دارد. (البته اين سرمايه مي تواند شامل مديريت شرکت وجوه مالي و غيره باشد.)؟
9) آيا قابل مقايسه با رقابيش هست؟
بخش هاي مطالعاتي: بايد شرکت ها بخش هاي مطالعاتي کارآمد ايجاد نموده و از نتايج مطالعات و تحقيقات جديد علمي در فعاليت هاي خودشان بهره بگيرند.
? اطلاع رساني عمومي:
رسانه ها و مطبوعات و دانشگاه ها نيز با ارائه سمينارها و مقالات، شرکت ها و اذهان عمومي را بيش از پيش آگاه سازند.
? سهامداران: از آنجايي که صاحبان واقعي و مالکان نهايي شرکت ها سهامدارانند بايد آنها بيشتر از همه به فکر چاره جويي بوده، در واقع مديرانشان را از فاصله نزديک رهبري و از طريق بررسي و ارزيابي آنها و با کمک القاي عناوين مطرح شده فوق در رسيدن به اهداف، آنها را ياري نمايند. اين مساله جز با آگاهي کامل از شرکت و حضور به موقع در مجامع و مشارکت در تصميم گيري علمي نيست. آنها بايد وضعيت سهامشان را هميشه پيگير بوده و علت نوسانات را از مديرانشان خواسته و تدابير خاصي براي جلوگيري از بورس بازي سهام اشان اعمال نمايند. بايد ساختار مالي و سرمايه اي شرکت را دقيقا بررسي نموده و مديران شرکت را ملزم به ارائه اطلاعات شفاف کنند يا وضعيت واقعي شرکت مشخص گردد.
? بورس: بورس بايد در پيرامون شرکت هاي پذيرفته شده اش، قوانيني ارائه نمايد که منجر به ارائه اطلاعات شفاف از طرف شرکت ها گردد و دلايل اصلي نوسانات EPS را با استفاده از متخصصان امر بررسي نموده و شرکت هاي متخلف را تنبيه نمايد و طوري عمل کند که ارائه اطلاعات شفاف يکي از فاکتورهاي تعيين و نوسانات قيمت گردد. در اين مسير محدوديت هاي مهمي همچون داشتن سيستم حسابداري صنعتي، حسابداري مديريت و حسابرسي داخلي مدون در شرکت را از شرايط پذيرش قرار دهد. البته در اين راستا بورس مي تواند با ملزم نمودن ارائه کيفيت سود از طرف شرکت ها، گام بسيار موثري در اين مسير بردارد.
? حسابرسان: حسابرسان و بازرسان قانوني که امين سهامداران به صورت هاي مالي به جاي گزارش، واقعا به معناي کلمه اعتبار بخشند. چون معناي واقعي حسابرسي اعتبار بخشيدن است نه گزارش، آنها بايد حتي الامکان از گزارش هاي کليشه اي دست کشيده و از طريق همکاري با بورس و ديگر سازمان ها، براي بندهاي گزارشي اش، ضمانت اجرايي ايجاد نمايد تا هميشه شاهد بندهاي تکراري در گزارش و ورود اطلاعات غلط به بازار که زيان هاي جبران ناپذيري به دنبال خواهد داشت، نباشيم در ادامه مسوولين امر ترتيبي اتخاذ نمايند تا حسابرسي مديريت نيز در شرکت ها دنبال شده و بورس ارائه گردد تا در بحث هاي تصميم گيري وارد گردد. حسابرسان و سهامداران: اين باور در حسابرسان به وجود آيد که آنها مسوول گزارش خودشان هستند و بايد پاسخگو باشند و سهامداران و سرمايه گذاران نيز در صورت مشاهده سهل انگاري و گزارش نادرست، بازخواست آنان را حق خود دانسته و زيان هاي خود را از آنان مطالبه نمايند.
? مجلس: در آخر مجلس نيز کميته اي در اين زمينه تشکيل داده تا روند کارهاي انجام شده پيگيري و بر مسوولين امر نظارت گردد تا موفقيت حاصل شده و شاهد اطلاعات غلط و گمراه کننده در اين زمينه نباشيم. شرکت ها: پس از رعايت موارد ذکر شده در نهايت از طريق تشکيل بازارهاي محلي و منطقه اي با کشورهاي همسايه به کمک دولت، ممارستي براي حضور در بازارهاي جهاني انجام دهند.
منبع:روزنامه دنياي اقتصاد ( www.donya-e-eqtesad.com ) ارسال توسط کاربر محترم سايت : omidayandh