نکته بسيار مهم اين است که نحوه کلاه برداري اين گونه شرکت ها، که همه به نحوي کار خود را بازاريابي زنجيره اي (Network Marketing) مي نامند اين است که بدون اين که قوانين خود را زير پا بگذارند و يا اين که جنسي تقلبي به مشتري عرضه کنند
آيا تاکنون نام شرکت هايي چون GoldQuest ،My7Diamonds ،Pentagono به گوشتان خورده است؟ آيا هيچ گاه به شما يا آشنايانتان پيشنهاد شده است که با سرمايه گذاري در يکي از اين شرکت ها در زماني کوتاه به پول هنگفتي برسيد؟ هدف از اين نوشته کوتاه اين است که شما را با نحوه کلاه برداري اين گونه شرکت هاي به ظاهر اقتصادي آشنا کند. اميدوارم با مطالعه و نقد اين نوشته، ما را در اين امر ملي ياري فرماييد.
? آن ها به قوانين خود پايبند هستند
نکته بسيار مهم اين است که نحوه کلاه برداري اين گونه شرکت ها، که همه به نحوي کار خود را بازاريابي زنجيره اي (Network Marketing) مي نامند اين است که بدون اين که قوانين خود را زير پا بگذارند و يا اين که جنسي تقلبي به مشتري عرضه کنند و يا اين که شرکت خود را تعطيل کنند و بگريزند، دست به کلاه براداري مي زنند. آن ها قوانين خود را، هوشمندانه، با هدف سرکيسه کردن ما طراحي کرده اند و تمام تلاششان اين است با رعايت و اجراي دقيق قوانين خود، به نتيجه مطلوب خود برسند. پس خبرهايي از اين قبيل که مثلاً GoldQuest به وعده هاي خود عمل نکرده است و يا اين که سکه هايش تقلبي هستند، به نظر ما مسايلي حاشيه ايند و ايراد اين شرکت ها جاي ديگريست. لذا مطالب اين نوشته با اين فرض است که شرکت مورد بحث به قوانين خود پايبند است.
? فريب نام هاي مختلف را نخوريد!
با توجه به اين که اين گونه شرکت ها هر از چند گاهي با نام و روشي به ظاهر جديد در جامعه ظاهر مي شوند، ما خصوصيات اصلي آن ها را در چند اصل ساده خلاصه مي کنيم. در اين صورت شما هرگاه با شرکتي که اين اصول برايش صادق است برخورد کرديد، مي فهميد که با يک کلاه برداري زنجيره اي طرفيد.
? اصول کلاه برداري زنجيره اي
? اصل 1. قوانين اين شرکت ها به گونه اي است که هرکس در هنگام آغاز کار بايد مبلغي پول به شرکت بپردازند. اين کار به طرق مختلف انجام مي شود؛ خريد يک بليط مانند شرکت پنتاگونو، خريد يک جنس با قيمتي بيش از قيمت واقعي آن و يا پرداخت قسط اول جنسي که وعده به دست آوردن آن به مشتري داده مي شود مانند دايموند و گلدکوئست و يا روشي ديگر که ممکن است بعداً ابداع شود.
? اصل 2. هر مشتري براي جبران ضرر اوليه و رسيدن به سود، لازم است وظايفي را انجام دهد. از جمله اين وظايف اين است که دست کم دو نفر ديگر را وارد معامله با شرکت کند.
هر شرکتي که در دو اصل بالا صدق کند يک کلاه بردار زنجيره اي است.
? مبلغان اين شرکت ها چه مي گويند؟
مبلغان اين شرکت ها (که در واقع مشتريان شرکت نيز هستند) به شما وعده مي دهند که اگر به طرز مناسبي فعاليت کنيد مي توانيد در مدت کوتاهي، مثلا يک هفته، يک ماه يا چيزي در همين حدود وظايف خود را انجام دهيد و مشتري هاي جديد را به شرکت معرفي کنيد. کافيست تنبل نباشيد و منظم کار کنيد.
? فرض کنيم مبلغان راست مي گويند
بيابيد فرض کنيم اين مبلغان راست مي گويند و اين زمان را با عبارت «زمان طي يک مرحله» بيان کنيم. در اين صورت پس از گذشت زمان طي يک مرحله، افراد آلوده دست کم دو برابر مي شوند. اگر در ابتدا تنها يک نفر آلوده باشد فکر مي کنيد چقدر طول مي کشد تا ده هزار نفر آلوده شوند؟ چقدر طول مي کشد تا يک ميليون نفر آلوده شوند؟ گمان مي کنيد زمان آلوده شدن يک ميليارد نفر و يا زمان آلوده شدن ده ميليارد نفر چقدر است؟
? طرفداران بازاريابي زنجيره اي چه مي گويند؟ محاسبات چه مي گويد؟
اگر اين سؤال ها را از يک طرفدار بازاريابي زنجيره اي بپرسيد به شما جواب خواهد داد خيلي زياد، قرن ها و شايد هم هيچ وقت.
ولي شما با يک ماشين حساب ساده مي توانيد جواب سؤال را پيدا کنيد؛ رشد افراد آلوده بسيار سريع تر از آن چيزي است که در ابتدا تصور مي شود. به دنباله اعداد زير توجه کنيد؛ اين دنباله با يک آغاز مي شود و هر جمله دو برابر جمله قبلي اش است. اگر ابتداي کار را مرحله صفر فرض کنيم، عدد به دست آمده در مرحله n-ام برابر 2n، يعني حاصل ضرب n بار 2، است.
1، 2، 4، 8، 16، 32، 64، 128، 256، 512، 1024، 2048، 4096، 8192، 16384، ...
مشاهده مي شود در مرحله دهم 1024 و در مرحله چهاردهم بيش از شانزده هزار نفر آلوده شده اند (البته بدون در نظر گرفتن افرادي که در روزهاي پيش، آلوده شده اند.) تا اين جا هنوز مشخص نيست که اين دنباله با چه سرعت عجيبي رشد مي کند. جمله هاي بعدي اين ها هستند.
ـ 32768
ـ 65536
ـ 131072
ـ 262144
ـ 524288
ـ 1048576
در مرحله هفدهم بيش از صدهزار نفر و در مرحله بيستم بيش از يک ميليون نفر آلوده شده اند! فکر مي کنيد در چه مرحله اي به ده ميليارد برسيم؟ بعد از چند قرن؟! باز هم محاسبه مي کنيم.
ـ 2097152
ـ 4194304
ـ 8388608
ـ 16777216
ـ 33554432
ـ 67108864
ـ 134217728
ـ 268435456
ـ 536870912
ـ 1073741824
ـ 2147483648
ـ 4294967296
ـ 8589934592
ـ 17179869184 و ...
در مرحله بيست و چهارم شانزده ميليون، در مرحله سي ام يک ميليارد، و در مرحله سي و چهارم بيش از هفده ميليارد نفر آلوده شده اند! و اگر هر مرحله را يک ماه فرض کنيم اين زمان کم تر از سه سال خواهد بود و نه در حدود چند قرن!
? روشي ساده تر براي محاسبه
بدون انجام اين محاسبات طولاني نيز مي توان تخمين هاي خوبي به دست آورد.
ـ 1000 < 1024 = 10^2
ـ 1000000 = 2(1000) < 2(10^2) = 220
ـ 1000000000 = 3(1000) < 3(10^2) = 30^2
و به همين ترتيب مي توانيد وضعيت مرحله هاي مختلف را با تقريب خوبي محاسبه کنيد.
? واقعيت امر چيست؟
چيزي که در واقع رخ مي دهد اين است که با گذشت زمان و گسترش آلودگي «زمان طي يک مرحله» به مرور زياد شده، آن قدر طولاني خواهد شد که ديگر وارد شدن در بازي براي کسي که از جريان آگاه است جذاب نخواهد بود، و به تدريج بازار به حالت رکود مي رسد.
? نظر آن ها که آلوده شده اند چيست؟
نکته بسيار مهم اين است که همه کساني که آلوده اين بازي شده اند لازم است براي جبران ضرر اوليه و رسيدن به سودهاي وعده داده شده، رکود بازار و وضعيت بد پيش آمده براي خود را مخفي کنند و با راضي نشان دادن خود مشتريان بيچاره جديدي را به زير شاخه هاي خود اضافه کنند! اين افراد در مواجهه با طعمه خود چنان وانمود مي کنند که گويي چند روزي بيش تر نيست که به دنبال مشتري مي گردند و اين در حالي است که چندين ماه وقتشان را براي اين کار بيهوده از دست داده اند.
همين باعث مي شود که عوارض منفي اجتماعي و اخلاقي اين بازي ها بسيار جدي و ناگوار باشد و ديگر اين که به سختي بتوان فهميد چه کسي واقعاً در اين بازي باخته است.
? چرا اين کار بازاريابي نيست؟
وظيفه يک بازارياب رساندن مشتري و فروشنده به يکديگر است؛ به عنوان مثال شما به دنبال خريد يک دستگاه رايانه هستيد و مي خواهيد دستگاهي متناسب با نيازهاي خود پيدا کنيد. در اين وضع ممکن است با کمک يک بازارياب به جواب مناسبي برسيد.
ولي در بازي هايي مثل GoldQuest، افراد هيچ کدام مشتري واقعي اجناس عرضه شده نيستند و آنگاه که ديگران را تشويق به معامله با شرکت مي کنند، محور اصلي تبليغشان اين است که نشان دهند افراد با وارد شدن در اين کار مي توانند پول دار شوند؛ آن ها در واقع بازاريابِ بازاريابي هستند نه بازارياب اجناس! به عنوان مثال وقتي طعمه اي پيدا مي کنند از وي نمي پرسند که آيا تو به سکه هاي طلا و يا ساعت هاي گران قيمت احتياج يا علاقه داري، بلکه به او مي گويند آيا مي خواهي يک شغل پردرآمد داشته باشي؟ آيا مي خواهي در مدت کوتاهي پول دار شوي؟
? با اين معضل بايد به شکل قانوني نيز برخورد شود
به عقيده من علاوه بر آگاه سازي مردم بايد به طوري قانوني هرگونه فعاليت شبه اقتصادي، چه خارجي و چه داخلي، که دو اصل ذکر شده در مورد آن صدق مي کند ممنوع اعلام شود.
منبع:آژانس خبري فناوري اطلاعات و ارتباطات ايستنا ارسال توسط کاربر محترم سايت : omidayandh