آسيب شناسي کليد واژه ها: پي، ترک، تويزه، عارضه، عدم تعادل، کاربندي، گنبد، نشست.
معادل کليد واژه ها: Settlement, Dome, Imbalance, Damage, Karabandi, Vault, Crack, Foundation
ديباچه
بسياري اوقات، آسيب شناسي را مقدمه اي براي طرح مرمت در نظر مي گيرند. اين سخن را نادرست نمي پنداريم. اما آسيب شناسي در واقع مؤخره اي بر شناخت يک بناست و زماني درک ما از واقعيت هاي يک اثر معماري کامل تر مي شود که آسيب هاي آن را بشناسيم و بتوانيم براي آن ها علت هاي موجه بياوريم.
مدرسه سردار در سال 1231 قمري توسط دو برادر به نام هاي حسين خان و حسن خان سردار ساخته شده است. اين زيباترين مدرسه در قزوين است و به عنوان يک مدرسه، داراي فضاهاي کاملي است که شاهکاري از معماري و هنر دوره قاجار محسوب مي شود.
سازه ي بنا به طور کلي به سه بخش تقسيم مي شود که يکي در جبهه ي شمالي با مجموعه فضاهاي خرد و متنوع و ديگري در جبهه ي جنوبي با جرزهاي جسيم و طاق و گنبدهاي کلان، سازه هاي مفصل تر آن هستند و سومي، اضلاع شرقي و غربي حياط مرکزي هستند که با مجموعه اي از ديوارهاي به هم پيوسته و طاق هاي آهنگ، دو جبهه ي شمالي و جنوبي را به هم متصل مي کنند.
سازه ي عمده و کلان اين مدرسه مانند مدارس سنتي ديگر در گنبدخانه هاي مدرس و شبستان جنوبي اجرا شده است که جرزهاي ماهيچه و اسپر در آن واضح تر مي شود. کليت سازه بر شش جرز ماهيچه استوار مي گردد که سه زمينه ي مربع شکل را با کاربندي هايي با تقسيمات 24 تايي پوشش مي دهد که زمينه ي مرکزي آن را گنبدي با خيز بالا تشکيل مي دهد، و قپه اي بر روي آن سوار شده است که بنا را در محله معرفي مي کند.
اما پي مدرسه، پي مستحکمي نيست و تنها يک شفته ي ساده به قطر 30 سانتي متر است که سطح ترازي براي اجراي ديوارها بوده است. مشکلاتي هم در اين ميان پديد آمده است که برخي به مرور زمان و عدم رسيدگي و مداخلات نادرست سازه اي، و برخي ديگر به علل دروني خود سازه مربوط مي شود که حادترين مورد آن در جبهه ي جنوبي است. هم اکنون به علت مشکلات سازه اي که گنبدخانه ي مرکزي دچار آن است، فضاي مدرس شرقي از دو گنبدخانه ي ديگر مجاز شده و به نمازخانه ي محله اختصاص يافته است.
در اين راستا، هدف از اين مقاله ارائه ي روشي براي مطالعه و آسيب شناسي به عنوان آخرين بخش از شناخت کامل يک مجموعه معماري است که در گذشته بنا شده و نسبت به نگهداري آن مسئووليم. لازم مي دانم که از دوستان عزيز در شرکت مهندسي ايستاره، جناب آقاي مهندس انوري و مهندس موسوي بابت همکاري در مراحل اين پروژه سپاس گزاري نمايم. همچنين از استاد محترم جناب آقاي مهندس داريوش حيدري که در شناخت و تحليل کليه ي آسيب ها از راهنمايي هاي ايشان بهره برده ام، تشکر فراوان دارم. همچنين از مسئولين گرامي پايگاه ميراث فرهنگي شهر تاريخي قزوين که صادقانه امکانات خود را در اختيار اين پروژه قرار دادند، سپاس گزارم.
مقاله در دو بخش تنظيم شده است. بخش اول، در مورد شناخت معماري و سازه در شماره ي پيشين از نظر شما گذشت. اينک بخش دوم را با عنوان آسيب شناسي از نظر مي گذرانيد.
زمينه هاي کلي آسيب در مدرسه ي سردار
به طور کلي زمينه هاي آسيب در مدرسه ي سردار و به ويژه جبهه ي جنوبي آن، بر چند محور استوار است:
1- مشکلات بستر بنا که يکي مربوط به جنس و لايه هاي خاک زير پي و ديگري مربوط به رطوبت بالا رونده ي بستر به علت وجود چاقي دفعي در منطقه است که محل دقيق آن معلوم نيست.
2- مشکلات اوليه در سازه ي بنا که ضعف پي و ضعف ساختار برخي ديوارها مهم ترين آن به شمار مي روند.
3- عدم نگهداري مناسب و استفاده ي مفرط از ظرفيت هاي بنا بدون رسيدگي دلسوزانه و آگاهانه از طرف متوليان و ساکنين مدرسه نيز مجموعه مشکلات کوچکي را تشديد کرده است.
4- برخي مداخلات سازه اي نادرست که اغلب آن ها در جبهه ي شرقي و جنوبي بوده است، هنوز کالبد بنا را آزار مي دهند.
تحليلي از مداخلات گذشته در جبهه ي جنوبي
در کل مطابق گزارش ها و همچنين مشاهدات، کليتِ مداخلات در جبهه ي جنوبي (تصوير 3) را با توجه به اولويت زماني آن ها بدين صورت مي توان فهرست کرد:
1- برداشت و اجراي دوباره ي بخش جنوبي ديوار پيراموني شرقي به همراه پي سازي شفته آهکي قوي تر در زير ديوار
2- ترميم بخش هايي از کاسه ي گنبد شرقي
3- اجراي ناکش هاي بيروني در جبهه ي جنوبي و غربي
4- اجراي کلاف بتني روي ديوار پيراموني شرقي و پوشش راهروي پشت حجره ها (در اشکوب بالايي) که انتهاي آن از کمر پوش شمالي گنبدخانه ي شرقي سر در مي آورد.
5- مهار طاق کجاوه اي شکل کمرپوش گنبدخانه ي شرقي
6- اجراي ناکش هاي دروني جبهه ي جنوبي
7- برداشت و اجراي دوباره ي بخش هايي از ديوار پيراموني جنوبي به همراه پي سازي شفته آهکي قوي تر در زير ديوار
8- جازني در قسمت پايين بخش مرکزي ديوار پيراموني جنوبي
9- ادامه ناکش هاي بيروني در جبهه ي شرقي
10- کلاف بتني دور گنبد مرکزي که جاي آن را نمي دانيم.
11- کلاف کشي آهني و تعويض کامل ديوار پيراموني شرقي به همراه اجراي کلاف بتني در پايين ديوار
12- جمع کردن و اجراي بخش هاي بزرگي از گنبد مرکزي و قبه ي روي آن به روشي که ما آن را سبد ميلگردي مي ناميم.
13- کلاف هاي درون ديوار در دهانه هاي شرقي و غربي گنبد خانه ي مرکزي(اين مورد در گزارش ها ديده نشده و مطابق مشاهدات ما رد کلاف ها درون ديوار و پي آن ها در زير ديوار قابل مشاهده است.)
14- مرمت هاي جزئي ماند بندکشي هاي پراکنده در ديوارها و طاق ها و تويزها و دوخت و دوز ترک ها در گنبدخانه اصلي و طرفين و مرمت کنوهاي شرقي
اولين نکته در مرمت هاي صورت گرفته اين است که مستند سازي ها ضعيف بوده است و در برخي موارد به دلايلي نامعلوم، اصلاً صورت نگرفته و تنها به گفته اي کفايت شده است. به همين دليل برخي برنامه هاي مرمتي، خيلي در راستاي هم نبوده است. ظاهر امر چنين است که کارهاي صورت گرفته اگر هم برنامه ي قبلي داشته، به مرور و با تاخيرهاي پراکنده و به خصوص در مداخلات سازه اي بدون تصور کاملي از سازه ي اين بنا انجام گرفته است.
اجراي ناکش ها (مورد 3 در تصوير 3) در بخش هاي بيروني و دروني در کنار ديوارها، کار مناسبي براي دفع رطوبت بوده است. اما تنها ناکش هاي بيروني - که تعداد دريچه ها در آن ها معدود بوده است - مسير سير کولاسيون مشخصي را تعريف کرده است و کوران هواي کاملي در آن ها صورت مي گيرد.
دريچه هاي بي شماري که در ناکش هاي داخلي جبهه ي جنوبي ايجاد شده اند، از سير کولاسيون منطقي هوا در شبکه هاي ناکش داخلي جلوگيري کرده و مکش هاي متنافي هوا، مسيرهاي سردرگمي را پديد آورده است (مورد 6 در تصوير 3).
در ديوار پيراموني شرق مدرسه که بخشي از آن جبهه ي جنوبي را هم در بر مي گيرد، ابتدا کلافي بتني روي ديوار شرقي (مورد 11 در تصوير 3) ساخته شده و با يک شبکه (mesh) بتني کليه ي قسمت هاي جبهه ي شرقي را پوشانده است، و پس از آن در مرحله اي ديگر، کلاف بتني را روي تيرآهني افقي (زيرسري) استوار، و ديوار را کاملاً تعويض مي کنند.
کلاف بتني سر ديوار و پوشش بتني جبهه ي شرقي و کلاف کشي هاي آهني در بدنه ي ديوار شرقي، کارهاي اضافي اي بوده است که بارهاي مرده ي روي طاق ها را هم تشديد مي کند. ضمن اين که ضرورتي نداشته باشد که براي ديوار پيراموني بنا که نقش مهم سازه اي هم ندارد، اين نوع مداخله ي سنگين انجام بگيرد.
از محل و شکل دقيق کلاف پيرامون گنبد مرکزي اطلاع دقيقي در دست نيست و تنها حدود تقريبي آن را مي توان حدس زد. (مورد 10 در تصوير 3) اين کلاف - که با توجه به برخي عکس هاي مرمتي، حدوداً 75 سانتي متر عرض، و 50 سانتي متر ارتفاع دارد - احتمالاً در يکي از زلزله ها رفتارهاي ناهماهنگي از خود نشان داده و موجبات ايجاد لطماتي به پيکره ي کاربندي ها و تويزها - بدون فروريزي بخش خاصي - را فراهم آورده است.
در مرحله ي بعدي (سال 78) براي مرمت گنبد (مورد 12 در تصوير 3) با توجه به ترک ها و وضعيت احتمالاً ناخوشايند ظاهري که سازه پيدا کرده بوده است، بخش اعظم کاسه آن جمع شده و به صورت سبد ميلگردي اجرا شده است (تصوير 8). در اين حرکت، ضمن اين که خواسته اند، ارتفاع اصلي گنبد و قبه ي روي آن را حفظ کنند، اما منحني بيروني و به تبع آن دروني گنبد را کم خيزتر اجرا کرده اند و احتمالاً براي جبران ارتفاع کلي سازه - که حدس مي زنيم پيش از اقدام به مداخله، اندازه گيري شده است - ارتفاع قبه ي جديد زيادتر گرفته شده است.
با توجه به عکس ها و فتوگرامتري هاي به عمل آمده از گنبد و قبه ي پيشين و فعلي، خيز گنبد فعلي 41 سانتي متر از گنبد پيشين کم تر، (ضمن اين که منحني آن نيز درست نيست) و ارتفاع قبه فعلي 53 سانتي متر از قبه ي پيشين بيش تر است (تصاوير 9 و 10).
بنابراين، گنبدي پديد آمده است با خيزکم تر و داراي قبه اي با ارتفاع و به تبع آن حجم و در نهايت با مصالحي با وزن مخصوص بيش تر. (2)
باقي امر قابل تصور است. اين قبه ي حجيم، روي گنبد کم خيز فشار آورده و به همراه انقباض و انبساط هاي دمايي در ميلگردها و بدنه گنبد، ترک هاي شعاعي را در ناحيه ي عطف منحني آن (ناحيه اي که منحني گنبد موجب بريدن ميل گردهاي مهاري در پايين گنبد شده است.
از طرف ديگر، رطوبت نزولي نيز در باران هاي مختلف روي اين ترک ها ريخته و ملات لاي آجرها را (بيش تر در همان ناحيه) شسته و به داخل کالبد نفوذ کرده است و مشکلات سازه اي را با خرابي کالبد ادغام نموده است.
زماني که به منظره ي پشت بام مي نگريم، بيش از همه در جبهه ي جنوبي آن علف هاي هرز خشک شده وجود دارد. اين نشان مي دهد که عايق کاري يکپارچه اي دراين بخش انجام نيافته است. آجر فرش نه زياد منظم آن نيز از همين امر حکايت مي کند؛ چرا که در پشت بام جبهه هاي غرب و شرق، با وجود تخليه ي ملات آجرهاي فرش بام در بخش هايي از آن ها، علف هاي هرز ايجاد نشده اند و اين نشان مي دهد که ارتباط ميان سطح بام و خاک هاي پر کننده ي پشت طاق ها در جبهه ي جنوبي، هنوز برقرار است.
روش شناسي جدول جامع آسيب شناسي
بررسي کلي زمينه هاي آسيب و درک وضعيت گذشته ي بنا و ساخت مداخلات انجام شده در آن، کليد اصلي فهم آن چيزي است که هم اکنون در بنا اتفاق مي افتد.
بدين منظور، فهرست کردن کليه ي عوارض، کمک مفيدي در شناخت کليت موضوع خواهد کرد.
اما روش مفيدتر، کُد بندي و ارائه ي منظم کل اين فهرست در يک جدول و زمينه ي اطلاعاتي ارزشمند است که موجب افزايش توانايي تحليل و ارزيابي مرتبط پديده ها و عوامل ايجاد آن ها مي شود.
در اين پروژه همگي آسيب ها و عوارض وارده، در چنين جدولي ارائه شده است که بدون ارائه ي توضيحاتي، برقراري ارتباط با آن ساده نيست:
اول: هر عارضه اي در اين جدول براي خود شماره اي ويژه و عنوان دارد که عناوين عارضه ها مي توانند مشابه باشند. اما شماره ها براي شناسايي دقيق هر يک از آن ها در پلان جامع آسيب شناسي، متفاوت ارائه شده است.
دوم: عوارض موجود در فضاي معماري، بنا به اين که به کدام جنبه از موجوديت بناي تاريخي لطمه وارد کرده باشند، به دسته هاي کالبدي، منظري، عملکردي، هويتي و نيز اجتماعي تقسيم بندي مي شوند، که مورد اخير دراين جدول وجود ندارد. گاهي هم ترکيبي از تجاوز به چند جنبه در يک عارضه وجود دارد که مواردي ازآن در جدول ديده مي شود.
سوم: نوعي تقسيم بندي ديگر تنها عوارض کالبدي بنا را به دو دسته تقسيم مي کند. اول آسيب هايي که کارآيي سيستم سازه اي بنا را با خطر مواجه مي کند. (3) به گونه اي که سازه، از اداره ي نيروهاي خويش بر نمي آيد و دچار تغيير شکلي مي شود که معمولاً در ساختار باقي مي ماند. دوم، خرابي و فساد مصالح و ملات هاي موجود در بنا است (4) که شامل شوره، فساد و پودره شدن مصالح، داغ رطوبت، خوردگي سطح مصالح و ... مي شود. اين تقسيم بندي، عوارض منظري و عملکردي و ديگر عوارض غير کالبدي را شامل نمي شود.
چهارم: براي هر عارضه اي، دو گونه موقعيت قائل شديم. اول موقعيت در سازه و دوم موقعيت در پلان معماري. بخش آسيب ديده در کالبد و موقعيت کلي عارضه در پلان، تعيين کننده ي اين مکان يابي عارضه هاست.
پنجم: عدم تعادل و عامل مخل، دو مورد اصلي هر جدول آسيب شناسي است که در اين جدول هم ارائه شده است.
ششم: به جزعامل مخل، عوامل و يا رخدادها و تغييراتي وجود ندارد که در جهت تسريع عدم تعادل ايفاي نقش مي کنند. اما عواملي نيستند که مستقيماً به رفع آن اقدام کنيم. اين اقتضائات تحت عنوان زمينه ي آسيب، طبقه بندي شده اند. ضمن اين که سعي کرده ايم که عواملي را به عنوان عوامل مخل معرفي کنيم که قادر به رفع آن ها باشيم.
هفتم: فعاليت يا عدم فعاليت هر آسيبي را در يک طبقه بندي ديگر جاي داده ايم.
هشتم: هر عامل مخلي منشأ و زمينه ي پيدايشي دارد که يا درون خود سازه است و از منطق ساخت آن بر مي خيزد و يا اين که علت بيروني دارد و به عوامل طبيعي خارج از بنا يا مداخلات انسان باز مي گردد.
نهم و آخر از همه اين که: هر عامل مخلي، زمينه اي براي تأثير دارد. معمولاً زمينه ي تأثير آسيب هاي سازه اي متمرکز، و زمينه ي تأثير خرابي ساختار، غير متمرکز است.
شماره شناسايي | 4 |
گروه بندي آسيب هاي کالبدي | آسيب سازه اي (Damage) |
گروه بندي عارضه | کالبدي |
عنوان عارضه | ترک |
بخش آسيب ديده در کالبد | بخش هاي چنبري گنبد |
موقعيت کلي عارضه در پلان | گنبدخانه مرکزي |
عم تعادل | ايجاد نيروي کششي در ناحيه چنبري و نقطه ي عطف منحني گنبد |
عامل مخل | بار اضافي در اثر فشار کلاهک روي گنبد و اجراي بد گنبد و کلاهک روي آن، طبيعت آسمانه هاي گنبدي |
زمينه ي آسيب | هندسه ي نادرست گنبد و شکل منحني آن |
وضعيت آسيب | فعال |
منشأ و زمينه ي عوامل مخل | بيروني (طبيعي، انساني) |
زمينه ي تأثير عامل مخل | متمرکز |
تحليلي از برخي عوارض وارد شده بر جبهه ي جنوبي
عدم تعادل ها و آسيب هاي وارد شده بر سيستم سازه اي
عدم تعادل هاي سازه اي در واقع نارسايي هايي هستند که در سيستم هاي انتقال نيرو به واسطه ي عوامل مختلف به وجود آمده و کارايي آن را مختل کرده اند.
رانش و خمش در اسپر طاق جنوبي گنبدخانه ي مرکزي
در کليه ي ديوارهاي پيراموني، رانشي به سمت بيرون پديد آمده است که امروزه در بخش هايي که ديوارها تعويض و دوباره سازي نشده اند، ديده مي شود. بالا بودن سطح خاک پيرامون بنا و به تبع آن جذب رطوبت صعودي علل اصلي اين رانش بوده است. فعاليت اين رانش ها با ايجاد ناکش ها تا حدودي رفع شده است؛ اما ايجاد خمش روي بدنه ي اسپر جنوبي در گنبدخانه ي مرکزي که از ترک هاي ديوار و طبله ي کاشي هاي روي هم مشخص مي شود، تنها مي تواند در اثر فشارهاي وارد شده از ناحيه ي بام باشد (تصوير 11 تا 13).
برخي ترک هاي ناشي از نشست سر ديوار
اين ترک ها روي ديوارهاي اسپر انتهايي کمرپوش شمالي گنبدخانه شرقي و غربي ايجاد شده اند. يکي از آنها در مسير منحني و ديگري در مسير منحني حرکت کرده است (ت 15 و 16). اين ترک ها از منحني هاي نشست در يک سر ديوار پيروي مي کند. به نظر قديمي مي رسد و روي آن را هم گچ کرده اند که دوباره ترک خورده است.
زماني که ديوار نشست کرده ترکيبي از اجزاي مختلف يک سازه ي پيچيده است، ترکها همين که از ديوار به سمت آسمانه و اضلاع ديگر مي روند، مطابق با اشکال و فرم هاي سازه اي جديد، مسيرهاي ديگري متفاوت با مسير اوليه به خود مي گيرند.
ترک طولي در تيزه ي تويزه ي شمالي گنبدخانه مرکزي
اين تويزه، تنها تويزه ي اصلي است که در مقابل بارهاي وارد شده از گنبد، هيچ حفاظي ندارد و تنها از يک سوي تحت فشار است.
فشارهاي عمودي فوقاني نيز ممکن است اين ترک را پديد آورده باشند (تصوير 17) که مي تواند از بار اضافي کلاف سنگين بتني دور گنبد بر روي نيمه ي جنوبي تويزه ناشي شده باشد (تصوير 18). عناصر عمودي شبکه ي ارسي، تحت فشار غير مستقيم همين نيروهاي فوقاني – که روي بخش جنوبي تويزه وارد مي شده اند – دچار خميدگي گشته اند. البته بايد دانست که تقريباً در کليه ي ترک هاي پديد آمده در عناصر مختلف سازه اي، زلزله نيز دستي داشته است.
ترک و شکستگي در لبه هاي آوارگاهي برخي تويزه ها
تصور مي رود که اين ترک ها بر اثر فشار لنگه هاي کاربندي تحت اثر يک نيروي آني مانند زلزله بوده است (تصوير 19).
دليل اين برداشت واضح است. يکي اين که مصالح پيرامون اين ترک ها دچار شکستگي شديد شده است (تصوير 20) که نشان دهنده ضربه ي مستقيم زلزله است؛ و ديگر اين که لبه ي ترک در سمت پايه ي لنگه هاي کاربندي، پايين تر است که نيروي وارد شده از سمت پايه ي لنگه هاي کاربندي را تأييد مي کند.
ترک هاي ايجاد شده در کاربندي ها
حتي تغيير موضع عمودي اندکي در تکيه گاه لنگه هاي کاربندي مي تواند آن ها را از پالت هاي درون آن جدا کند و بار خاک هاي پر کننده ي پشت کاربندي ها و بخشي از بار کاسه ي گنبد را بر روي پالت هاي تيغه اي قرار دهد (تصوير 21). بنابراين مي توان پنداشت که نشست هاي بطئي خاک و رانش هاي ناگهاني زلزله – که در بدنه ي طاق هاي اصلي پيرامون گنبدخانه ها روي داده است – موجب جابه جايي تکيه گاه لنگه هاي کاربندي شده که صفحات نازک آجرکاري را با بارهاي وارده از بام تنها گذارده است.
بدين ترتيب ترک هايي که در حاشيه ي لنگه هاي کاربندي ايجاد شده اند، نشان دهنده ي گسست ميان لنگه ها و پالت ها، و ترک هايي که در ميانه پالت ها ايجاد شده اند، نشان دهنده ي شکستگي در اثر بار وارده از پشت بام است.
به نظر مي رسد که همين عدم تعادل موجب ترک خوردن بخشي از ناحيه ي پاييني پوسته ي گنبد در مدرس غربي شده که همراه با رطوبت وارد شده از ناحيه ي خاک هاي پشت کاربندي موجب برآمدگي بخش پاييني آن، روي لنگه کاربندي گشته است (تصوير 22).
اين مشکلات سازه اي با رطوبت نزولي جذب شده توسط خاک هاي پشت بام نيز همراه شده و در برخي قسمت ها از جمله گنبدخانه ي غربي، موجب تورم بخش هايي از بدنه ي گنبد شده است. پوسيدگي برخي آجرها در لنگه هاي کاربندي شاهدي بر اين مدعاست که نشان مي دهد که در برخي بخش ها، باري تحمل نمي کنند و اين بار بر روي پالت هاي پر کننده ي ميان آن ها افتاده است (تصوير 23).
در گنبدخانه ي مرکزي نيز روي کاربندي ها، ترک هايي ايجاد شده است که به علت اندودهاي گچي، در نما طور ديگري ديده مي شوند.
ترک هاي واقع در کاسه ي گنبد اصلي
گنبدها براي انتقال نيرو از سيستم غشايي استفاده مي کنند اين سيستم به گونه اي است که در بخش هاي بالايي گنبد، نيروهاي فشاري عمودي (کوهاني) غلبه دارند و در بخش هاي پايين تر، نيروهاي کششي افقي (چنبري) غالب مي شوند. لذا ايجاد ترک هاي شعاعي به طور کلي در بخش هاي پايين تر پوشش هايي که به صورت غشايي انتقال نيرو مي دهند، طبيعي است (تصوير 24).
نيروهاي چنبري در ناحيه اي است که نيروهاي افقي کششي بر نيروهاي فشاري عمودي غلبه مي کند. اين ناحيه معمولاً تا ساقه ي گنبد ادامه دارد (تصوير 25). در هر سقف کروي شکلي که به نوعي وظيفه ي گنبد را بر دوش دارد، توافق و توازن اين نيروها بسيار مهم است. در واقع نيروهاي کوهاني هستند که گنبد را از بالا تحت فشار مي گذارند و تعادل و تحمل نيروهاي چنبري در بخش هاي پاييني گنبد را ممکن مي سازند.
در کاسه ي گنبد فعلي، نيروهاي چنبري نه تنها بر نيروهاي کوهاني غلبه کرده است، بلکه به علت خيز کم بخش مرکزي و منحني نادرست گنبد، نيروهاي کوهاني وجود ندارند و وزن قبه ي بالايي روي بخش هاي کم خيز گنبد مانند تير عمل مي کند و رفتارهاي آن در سيستم قابي درک مي شود.
گنبد و قبه ي روي آن با توجه به داده هاي مختلف به دست آمده، وضعيت متزلزلي را در بالا سپري مي کنند (تصوير 27). سبد ميل گردي اجرا شده در بخش هاي بالايي گنبد، به علت خيز کم تحمل بارهاي وارد شده از طرف قبه را ندارد و اندکي هم نشست کرده است و در نهايت ترک ها و درزهاي مختلفي که در راستاي اين حرکات ايجاد شده است، موجب هدايت رطوبت به درون ساختار گنبدخانه مي شوند (تصوير 28). کلاف هاي ميل گردي گنبد بريده است (تصوير 29) و بخش چنبري آن در نيمه ي پرخيز پاييني از مهار در رفته است.
رانش جبهه ي جنوبي در اثر مشکلات پي و تأثير آن را در حرکت آرام مجموعه ي سازه به سمت جبهه ي جنوبي به موارد ياد شده اضافه مي کنيم (تصوير 26). اين امر گنبد را آسيب پذير کرده است. اين عارضه درواقع اصلي ترين مورد آسيب شناسي در گنبدخانه هاي جنوبي است.
خرابي و فساد در کالبد بنا
اين نوع آسيب ها، جزو عوارضي هستند که زمينه ي تأثير آن ها متمرکز نيست و مي توانند به اشکال گوناگون در بخش هاي مختلفي هم زمان حضور داشته باشند.
فرسايش و خوردگي
اين عارضه در بخش هايي از بنا که بيش تر در مقابل باران و عوامل جوي و درواقع خشک و تر شدن هاي متوالي قرار داشته اند، ايجاد شده است (تصوير 30). رطوبت اشباع نيز تا حدي مي تواند موجب اين عامل به خصوص در سنگ و آجر شود. رطوبت جذب شده در ديوارهااز طريق بام نيز در ايجاد فرسايش و خوردگي به ويژه در نماي تزئيناتي بسيار موثر است (تصوير 31).
شوره
شوره ها در واقع نمک هاي محلول در ملات و مصالح هستند که به وسيله ي رطوبت موجود در مصالح – که مي تواند صعودي، نزولي و يا از طريق اشباع وارد بافت مصالح شده باشد – به سطح آورده مي شوند و بعد در اثر هواي خشک تبخير مي شوند. بنابراين مي توانند نتيجه ي نهايي يک رطوبت قبلي باشند، اما جريان پيوسته ي شوره زدن در هواي خشک نشان از وجود عامل رطوبت صعودي در درون ديوار است (تصوير 32 و 33).
مکانيزم تخريب شوره، به وسيله ي رشد بلورهاي نمک است که به ديوارهاي خلل و فرج موجود در مصالح فشار مي آورد و با ايجاد و توسعه ترک هاي ريز موجب از هم پاشيدگي تدريجي ساختار از سطح به درون مي شود.
فساد، سستي و پودره شدن ملات ومصالح
فساد و پودره شدن مصالح در اثر هر سه نوع رطوبت اشباع، صعودي يا نزولي مي تواند پديد آيد، امادر اين جا عواملي داشته است که آن را تشديد کرده است.
عامل بيروني تري که پودره شدن مصالح (به خصوص آجر و سنگ) را پديد مي آورد، تنش ها و تغييرات مداوم رطوبت است. تر و خشک شدن هاي متوالي که تصور مي کنيم بيش از همه مربوط به رطوبت هاي جذب شده از پشت بام باشد، به صورت فصلي ملات و مصالح را توأم با يکديگر تحت تنش درون مصالح تشديد کرده است. در مجموع، کريستال هاي ريز تشکيل شده دراثر يخ زدن آب، با افزايش حجم خود از يک سوي و حرکت املاح ملات و مصالح در اثر رطوبت هاي فصلي از سوي ديگر، کالبد بنا (ملات و مصالح) را سست مي کند.
اما چيزي که باعث شده ملات و آجرها، اين چنين در اثر رطوبت از پاي در آيند، استفاده از موادي مانند خاک اره يا سبوس برنج است که به صورت پودره در ملات گچ بندکشي (در زمان مرمت) استفاده شده است. استفاده ازاين مواد براي زياد کردن زمان گيرش گچ بوده است. گچ هايي وجود دارند که زمان گيرش آن ها بيشتر از گچ هاي عادي است و مقاوم تر نيز مي باشند. ضمن اين که اضافه کردن مقداري آهک به گچ بندکشي، هم اين خواسته را برآورده مي کند و هم موجب استحکام گچ مي شود.
افزودن مواد سلولزي به ملات به طور کلي باعث جذب آب مي شود و در نهايت، هم خود ملات – که ترکيب سلولزي آن درمقابل رطوبت حساس است – صدمه مي بيند و هم مصالح آجري در مجاورت ملات دچار پوسيدگي مي شوند (تصوير 36).
در واقع آن جا که به رطوبت صعودي ساده مربوط است، بيش تر ملات از خود ضعف نشان داده است و آنجا که تر و خشک شدن هاي متوالي هجوم کرده، آجرها نيز ضعيف و پودره شده اند (تصوير 37).
نصب اثاثيه نيز در جلوي برخي از ديوارها موجب فساد و پودره شدن مصالح مي گردد. اين عارضه بيش تر در گنبدخانه ي غربي (نمازخانه ي فعلي) حضور دارد و مهم ترين آن نيز در بخش پشتي آب گرمکن است.
داغ رطوبت
اين، درواقع آسيبي منظري، و عنواني براي کليه ي آسيب هايي است که در اثر رطوبت در نماي کالبد ظاهر مي شوند. تغيير رنگ برخي از مواد در مقابل رطوبت هاي مختصر نيز مي تواند داغي از رطوبت روي نما به وجود آورد که جديتي نداشته باشد. اين مورد هميشه نشان دهنده ي سست شدن ملات و مصالح در مقابل رطوبت نيست و معمولاً به عنوان نشاني از رطوبت پيشين به شمار مي رود (تصوير 38).
تخليه ي ملات ميان آجرها
اين عارضه، اثر مستقيم باران و عوامل جوي ديگر است و معمولاً در رخ بام ها خيلي ديده مي شود. به اين علت که آب باران و عوامل جوي، به علت داشتن مقداري محلول در خود، به صورت اسيد کربنيک ملات را بيش تر از مصالح مورد هجوم قرار مي دهند. اين عامل در کل باعث از بين رفتن استحکام بنا مي شود و بندکشي با ملات هاي مقاوم آن را برطرف مي کند (تصوير 39).
ريختن تزئينات
اين عارضه عوامل مختلفي مي تواند داشته باشد که در اين جا تنش هاي حرارتي و اجراي نادرست آن را پديد آورده است. عوارض وارد شده بر کاشي هاي قبه ي روي گنبدمرکزي و کاشي هاي تزئيني موزاييک درنماي جنوبي حياط مرکزي، به ترتيب نتيجه هاي چنين عواملي هستند.
در اجراي تکه هاي بزرگ کاشي موزاييک روي ديوارها، اولاً ملات در دو نوبت اجرا مي شود و دوماً قطر ملات مجموع نهايي بالا مي رود (تصوير 40)؛ بنابراين احتمال جدايي آن ها از بستر به همان صورت که نصب شده اند، افزايش مي يابد. ضمن اين که احتمال داده مي شود اتصال اين شبکه ي سنگين نيز به کف تراس جنوبي، با توجه به عدم کف سازي تراس، اتصال تعريف شده اي نبوده است.
برخي آسيب هاي پراکنده ي ديگر نيز در اين بنا وجود دارند که تنها به ذکر نام آن ها بسنده مي کنيم:
فرسودگي انتهاي بيروني کلاف ها در بخش هاي باز، فرسايش و شکستگي آجرهاي کف در هر سه گنبدخانه، فرسايش و خوردگي در پاسارِ ارسي، مشکلات بهداشتي و بيولوژيکي به هم خوردن شيب بندي و فرو رفتگي در آجرهاي کف پشت بام در پيرامون گنبد شرقي، رويش انواع گياهان هرز در پشت بام جبهه ي جنوبي، بستن مسير ورودي در کمرپوش هاي گنبدخانه ي شرقي و غربي و کار گذاردن درب آهني بزرگ در ميانه ي گنبدخانه ي غربي و مرکزي.
نتيجه گيري
نشست هاي نامتوازنِ پي بيش از هر چيز ديگري اين بنا را آزار داده است. همين نشست هاي نامتوازن است که به صورت بطئي و آني (در زلزله) و با جابه جايي عمودي عناصر مهم شبکه هاي باربر، تعادل و توازن سازه را به خصوص در نواحي ظريفي مانند کاربندي ها – که جنبه هاي تزئيني و سازه اي در هم مي آميزد – از بين مي برد و موجب وارد شدن بارها به بخش هايي مي شود که نقش سازه اي ندارند و ترک هايي را چه در لنگه ها و چه در پالت هاي کاربندي ايجاد کرده است. اين ترک ها موجب نگراني شده و عدم تحمل بارهاي وارده از بام توسط عناصر غير باربر، نگاه ها را به بالاي سازه معطوف کرده است؛ و کفايت سيستم سنتي سازه را در اذهان مرمت گران مردود شمرده و راه هاي درماني را متوجه تغيير سيستم سازه اي و کلاف بندي و ... کرده است.
بنابراين مشکل اصلي اين بنا ضعف پي، خصوصيات خاک زير پي و تغييرات پديد آمده در آن در طول زمان است که ويژگي هايش بايد از طريق کارهاي آزمايش مکانيک خاک مشخص شود.
بدين ترتيب نبايد فريب پيچيدگي هاي ايجاد شده در عدم تعادل هاي اين بنا را خورد؛ بلکه بايد با صبر و حوصله - اکنون که تقريباً مشکلات را دريافته ايم – برنامه اي براي اولويت هاي مرمتي و سپس راه هاي درست براي رفع عوامل مخل يافت و بنا را به تدريج از پايين تا بالا مرمت کرد. پس از آن است که مي توانيم ازانجام کارهايي مانند سبک سازي بام، تعويض آجرفرش بام يا شيب بندي و حتي عايق کاري آن، نم گيري از پايه هاي ديوارها و مرمت هاي کلي و جزئي ديگر پاسخ مناسبي دريافت کنيم.
دست آخراين که هر برنامه ي مرمتي در جبهه ي جنوبي اين مدرسه (حتي سبک سازي بام) بايد براطلاعات دريافتي از چند گمانه در بخش هاي مختلف بام از يک سوي ونتايج کارهاي آزمايشگاه مکانيک خاک از سوي ديگر استوار باشد.
پي نوشت ها :
1- کارشناس ارشد مرمت و احياي ابنيه و بافت هاي تاريخي.
2- با توجه به تصاوير، قوس روي دريچه ها و مشبک کاري روي آن ها نيز با قبه ي پيشين تفاوت دارد و يکي نيست. از روي همين تصوير متوجه تفاوت ها شديم.
3- اين آسيب ها را با کلمه Damage مي شناسيم که در فرهنگ لغت بدين معني است: (n&.vt&.pl.) خسارت خسارت زدن، زيان، گزنده، غرامت، معيوب کردن، زيان زدن، آسيب.
4- اين عوارض را با کلمه Decay مي شناسيم که در فرهنگ لغت بدين معني است: (n&.vi&): پوسيدگي، فساد، زوال، خرابي، تنزل، پوسيدن، فاسد شدن، تنزل کردن، منحط شدن، تباهي، محو شدن، تباه شدن.
منابع:
1- مورگان، ويليام، رفتار اجزاي سازه ها، ترجمه: بديعي، مجيد، تاريخ انتشار: 1362.
2- سالوادوري، ماريو، سازه در معماري، ترجمه: گلابچي، محمود، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ چهارم، 1382.
3- چيني، جوزپ، پايدارسازي ساختمان هاي اجري، ترجمه: سعيد ايرانفر، انتشارات سازمان عمران و بهسازي شهري، چاپ اول: 1383.
4- حيدري، داريوش، جزوه ي آسيب شناسي، دانشگاه هنر اصفهان، 1385.
5- اسناد سازمان ميراث فرهنگي، گردشگري و صنايع دستي استان قزوين در مورد مرمت هاي مدرسه ي سردار.
6- هيلن براند، معماري اسلامي، ترجمه ي مرحوم باقر آيت الله زاده شيرازي، چاپ دوم 1383، انتشارات روزنه. منبع: نشريه دانش نما، شماره 176-178