فکر کردن به کوشش هايي که براي نجات افراد، در مکان هايي نظير هائيتي صورت گرفت، بدون در نظر آوردن چهره وحشت زده و خسته اعضاي تيم جست و جو و نجات که براي پيدا کردن افراد زنده، از اين ساختمان به آن ساختمان مي روند غير ممکن است.

شبکه هاي اجتماعي، تصويربرداري ماهواره اي آن لاين، و قدرت در حال افزايش پروژه هاي نقشه برداري منبع باز، روش انجام کار آژانس هاي ياري رسان را تغيير داده است. اين همچنين بدان معنا است که افرادي که هزاران مايل دورتر هستند، مي توانند خيلي بيش تر از اعانه هاي مالي، در پروژه هاي کمک رساني شرکت کنند، در واقع آن ها مي توانند به پيدا کردن مکان قربانيان کمک کنند.
ما براي اين که متوجه شويم چگونه تمام اين فعاليت هاي ياري رساني فوق العاده، در کنار هم قرار مي گيرند و براي اين که بفهميم در زمان وقوع يک فاجعه شما چگونه مي توانيد زندگي افراد را نجات دهيد، با تيم هاي نجات سراسر دنيا صحبت کرديم.
? روزهاي پس از هائيتي
در حاليکه هائيتي اولين نمونه عمده در زمينه استفاده عموم مردم از سرويس هاي آن لاين، نظير شبکه هاي اجتماعي و Skype براي کمک به جست و جو و نجات محسوب مي شد، اگر آن ها نمي توانستند با افرادي که در محل حادثه فعاليت مي کردند ارتباط برقرار کنند، کوشش هاي شان بي معني مي شد و به همين علت آن ها به تلفن هاي ماهواره اي متکي بودند. Gisli Olafsson يکي از مسئولان تيم خدمات جست و جو و نجات ايسلند که براي کمک به عمليات نجات به هائيتي سفر کرده بود، مي گويد:« برق وجود نداشت و تلفن ها کار نمي کردند. بنابراين، تنها چيزي که مي توانستيم به آن اتکا کنيم، ارتباط ماهواره اي براي تماس هاي صوتي و BGANها (broad global area networks) براي اتصال به اينترنت بود. اين همان تکنولوژي است که CNN براي رله کردن گزارش هايش استفاده مي کند. ما مي توانستيم از محل فاجعه ويدئو و عکس تهيه کنيم؛ اطلاعات مربوط به وضعيت فرودگاه و ساختمان هاي مهم و حياتي که براي ساير تيم ها ارسال مي شود، هنوز هم در راه است.»
عجيب نيست که اين وابستگي به ماهواره، مشکلات مربوط به خود را نيز به همراه دارد. فراهم کنندگان خدمات ماهواره، يک افزايش 5 برابري در ترافيک را در 24 ساعت اول گزارش کرده بودند و به همين دليل ظرفيت بيش تري را به ماهواره ها اضافه کردند. Andrew Sukawaty مدير اجراي سرويس ماهواره اي Inmarsat گفته بود:« در يک ساعت اول بعد از زلزله، ما ايميلي از سازمان ملل دريافت کرديم که به ما مي گفت در راه هستند. ما براي افزايش ظرفيت ماهواره ها، شروع به انتقال کانال ها از ساير بخش هاي منطقه کرديم».
هرچند در حاليکه تلفن هاي ماهواره اي از مدت ها قبل، يکي از مهم ترين و حياتي ترين روش هاي به کار گرفته شده در عمليات نجات بوده اند در عين حال بسيار گران هستند. آژانس هاي نجات بزرگتر، مي توانند هزينه BGANها و لپ تاپ ها را متحمل شوند اما آژانس هاي کوچک تر، به گروه هايي نظير Telecoms Sans Frontieres متکي هستند. TSF در سال 1998 و با فراهم نمودن دسترسي رايگان به صدا و اينترنت در مناطقي که فجايع طبيعي يا جنگ ها، زير ساخت هاي جاري آن ها را نابود کرده اند تأسيس شد. ايده تأسيس TSF حاصل درخواست پزشکان و افراد گروه هاي کمک رسان بود که فهرستي از اسامي و شماره تلفن هاي نوشته شده بر روي کاغذ( از سوي مردمي که از آن ها براي نجات خانواده خود، استمداد مي نمودند) را در دستان خود داشتند.

در هائيتي، TSF بعد از روز زلزله در محل حاضر بود و مبالغي بالغ بر هزاران پوند را براي استفاده از BGANها به امدادگران سازمان هاي نجات که از سرتاسر دنيا آمده بودند، توزيع مي کرد و مراکز تماس رايگان را براي عموم ايجاد مي نمود و از طريق سيستم ارتباطي نيروي پليس، کوشش هاي خود با تيم هاي نجات و آژانس هاي مربوطه براي کمک به زلزله زدگان را هماهنگ مي نمودند.
? قدرت براي مردم
اين تکنولوژي در عين جذابيت، از اين منظر که به افرادي که در صحنه حاضر نيستند، اجازه مي دهد در فعاليت هاي امداد و نجات مشارکت کنند، از اهميت بيش تري برخوردار است. يکي از بهترين نمونه ها در اين زمينه، تيم شوارتز 28 ساله است که در San Diego زندگي مي کند و سايت www.haitianquake.com را راه اندازي نمود( يک سرويس آن لاين براي افراد گمشده بود و به پرسنل تيم هاي امداد و نجات اجازه مي داد، مدخل هايي براي نجات يافتگان و قربانيان حادثه در اين سايت ايجاد نموده و سپس خانواده افراد گمشده مي توانستند، براي يافتن عزيزان خود در آن جست و جو کنند).
اين سايت که تنها در عرض 24 ساعت ايجاد شد، رکوردهاي ساير سرويس هاي مشابه را با داده هاي ثبت شده در آن تلفيق مي کرد تا يک نقطه مرکزي براي خانواده هاي وحشت زده ايجاد کند. اين سرويس به حدي موفق بود که به سرويس Person Finder گوگل ملحق شد و در زمان نگارش اين مقاله رکورد مربوط به 58700 نفر را که هنوز مفقود هستند، در خود جاي داده است.


در اقدامي به منظور هماهنگ نمودن تلاش افرادي نظير شوارتز، CrisicCommons، سازماني که در زمان بروز سوانح و بلاياي طبيعي وارد عمل مي شود و اقدامات توسعه دهندگان، کمپاني هاي تکنولوژيک، دانشگاه ها و آژانس هاي دولتي را هماهنگ مي کند، شروع به ترتيب دادن CrisicCamps( کمپ هاي بحران) در شهرهاي نيويورک، پاريس و لندن کرد. اين کمپ ها ليستي مشتمل بر 30 پروژه را که توسط سازمان هايي شامل بانک جهاني و وزارت خارجه آمريکا پيشنهاد شده بود و شرکت کنندگان در اين پروژه ها مي توانستند تجربيات و تخصص خود را در آن به اشتراک بگذارند، ارائه مي کرد.
يکي از اولين موفقيت هاي CrisicCampsها، يک برنامه کاربردي ترجمه زبان انگليسي به Creole( زبان کريولي) براي iPhone و Android بود که بين کارکنان گروه هاي نجات توزيع شد تا آن ها بتوانند با افراد محلي ارتباط برقرار کنند. ساير پروژه ها شامل Haitian Stories که نجات يافتگان را تشويق مي کرد، داستان هاي خود را ثبت کنند و We Have/We Need که به آژانس هاي کمک رساني اجازه مي داد، منابع را به طور آن لاين مبادله کنند.
Noel Dickover از مؤسسان CrisicCommons مي گويد:« چيزي که اميدواريم به آن برسيم اين است که افراد عادي متوجه شوند راهي براي کمک و همياري آن ها وجود دارد. اين فقط به کمک هاي مالي مربوط نمي شود بلکه حالا آن ها مي توانند در محل حادثه، بر وضعيت موجود تأثير بگذارند». براساس اظهارات Dickover، در حاليکه فجايعي مثل طوفان کاترينا و سونامي هاي اقيانوس هند، شاهد تلاش هاي کمک رساني مشابهي بودند، مورد هائيتي به دليل« همکاري انبوه و سازمان دهي خودجوشي» که از طريق پروژه هايي نظير CrisicCommons به نمايش گذاشته شد، منحصر به فرد و متفاوت بود.
Dickover در ادامه اظهاراتش مي گويد:« در کاترينا، شش برنامه person-finder مختلف وجود داشت که هريک به تنهايي کار مي کرد. اگر شما دنبال کسي مي گشتيد بايد تمام اين سرويس ها را جست و جو مي کرديد يا اطلاعات مشابهي را وارد اين شش سرويس مختلف مي کرديد. در هائيتي نيز تا وقتي همه با People Finder گوگل متحد شدند و API هايي که به آن متصل مي شد را توسعه دادند، شروع کار به همين ترتيب بود. هرچند صليب سرخ جهاني، اطلاعات و داده هاي خود را به اشتراک نگذاشت و به همين دليل دو سيستم مختلف که همديگر را هم پوشاني مي کنند وجود دارد، اما با اين تفاصيل وضعيت بسيار بهتر از گذشته شده است».
دلهره و نگراني Dickover از NGOهايي نظير صليب سرخ، نشانه اي از وجود تنش بين گروه ها و جمعيت هاي انسان دوستانه و اين موج جديد داوطلباني که در فجايع به کمک ديگران مي پردازند، مي باشد. او مي گويد:« چيزي که ما مي خواهيم شاهد باشيم اين است که NGOهايي که در محل حاضر هستند، اطلاعات خود را کمي بيش تر با هم به اشتراک بگذارند. اگر شما قصد داشتيد يک تسهيلات آب رساني را در هائيتي بنا کنيد و به ليستي از تمام سايت هايي که قبلاً در آن جا وجود داشت دسترسي داشتيد، ممکن بود به جاي اين کار، تصميم بگيريد به يکي از آن ها مراجعه کنيد، آب را در آن جا بگذاريد و محل را ترک کنيد. اين کار بهتر از نشستن در يک کمپ ديگر در همان نزديکي بود».
? نجات زندگي افراد از طريق شبکه هاي اجتماعي
البته، توانايي مردم عادي براي تبديل شدن به افراد مؤثر در کوشش هايي که براي نجات جان افراد صورت مي گيرد، گاهي اوقات بيش تر از آن که کمک کننده باشد به نوعي ايجاد مزاحمت کرده است خصوصاً وقتي موضوع شبکه هاي اجتماعي به ميان کشيده مي شود. Olaffson مي گويد: « وقتي در اواخر سال گذشته در فيليپين طوفان شد ما شاهد بوديم که از Facebook و Twitter براي گزارش مکان هايي که مردم در پشت بام ها منتظر کمک و نجات جان شان بودند، استفاده شد. اين کار به ما کمک مي کرد اما در هائيتي، ما با گزارش هاي متعددي از طريق همين شبکه ها مواجه شديم که از گرفتار شدن افراد در زير ساختمان ها حکايت مي کرد اما در واقع بسياري از اين گزارش ها صحيح نبودند. ما تجربه بسيار جالبي را با Facebook پشت سر گذاشتيم. ما در حال کار در مکاني بوديم که تعداد زيادي از غربي ها در زير ويرانه ها و آجرهاي هتل Montana دفن شده بودند. آن روز من حساب Twitter ام را روزآمد کرده بودم تا بگويم در هتل Montana در حال کار هستيم و آن روز، اوقات بسيار سختي را پشت سر گذاشته ايم. همان روز فردي که يک گروه را در Facebook براي کمک به خانواده افرادي که در زير هتل مونتانا دفن شده بودند راه انداخته بود، با من تماس گرفت. آن ها مي توانستند اطلاعاتي در مورد محل سکونت و اتاق افرادي که هنوز جزو گم شدگان بودند براي ما فراهم کنند. عمليات جست و جو و نجات شهري، اغلب يک کار کارآگاهي محسوب مي شود زيرا شما مي دانيد يک ساختمان قبل از ريزش چه شکلي داشته است اما در عين حال نياز به دانستن اين موضوع داريد که در حال حاضر و در زير ويرانه ها و کوهي از آجر و سنگ در کدام اتاق هستيد. شما اين موضوع را با نگاه کردن به متعلقات شخصي و بررسي کيف پول تان مي فهميد و سپس مي توانيد بگوئيد: اين اتاق 405 است. سپس ادامه مي دهيد: آيا کسي از اين اتاق يا اتاق هاي نزديک آن مفقود شده است؟ توانايي کسب اطلاعات از اقوام و دوستان و آشنايان حقيقتاً يک کمک عمده به شمار مي رود».
? خرد جمعي
استفاده از روش crowdsourcing information( کسب اطلاعات از گروه زيادي از جمعيت) خلاقانه ترين شکل خروجي خود را در يک پروژه mapping منبع باز به نام Ushahidi نشان داده است.
با پيشرفت وضع وخيم حاصل از زلزله در هائيتي، تيم Ushahidi متوجه شدند که اگرچه اطلاعات بسيار زيادي از داخل کشور به دست آن ها مي رسيد اما اين اطلاعات به شکلي که قابل استفاده باشند، عرضه نمي شد. بنابراين تيم شروع به استفاده از افراد داوطلبي کرد که بتوانند اطلاعات را بر روي شبکه هاي اجتماعي، چت هاي Skype، تلويزيون، راديو و بلاگ ها جاري کنند. هدف آن ها جدا کردن دروغ و راست و واقعيت و تخيل و نقشه بندي اطلاعات بود تا اين نقشه بتواند به افرادي که در محل حادثه حضور داشتند، کمک کند. Patrick Meier مدير Crisis Mapping And Strategic Partnership در Ushahidi مي گويد:« ما داوطلباني داشتيم که به راديوي زبان کريولي و برنامه هاي تلويزيوني که گزارش هايي مثل: اوه خداي من اين پل فرو ريخته يا آن بيمارستان دوباره باز شده پخش مي کرد گوش مي دادند. هر گزارشي که دريافت مي کرديم صحت و سقم آن را بررسي مي نموديم. ما مختصات دقيق جغرافيايي GPS را پيدا مي کرديم زيرا با وجود ساختمان ها و خيابان هاي ويران شده، اين تنها چيزي بود که ما در اختيار داشتيم. من تصور مي کنم که اين سيستم مي تواند به گونه اي تغيير کند که امکان mapping اطلاعات تائيد نشده را نيز فراهم کند اما ما تصميم گرفته ايم در اين سيستم تا حد امکان از اطلاعاتي که بتوان براساس آن عمل کرد، استفاده کنيم.»
Meier داستان يکي از افراد داوطلب که درخواستي اضطراري از يک امدادگر در هائيتي را از طريق Skype دريافت کرده بود، بيان مي کند. آن امدادگر به دنبال مختصات جغرافيايي GPS هفت مکان در Port-au-prince، ( پايتخت) که گزارش شده بود در آن جا گروه هاي بزرگي از اهالي هائيتي در زير آوار گرفتار شده اند، بود. امدادگر، آدرس خيابان ها را ارسال کرده بود و فرد داوطلب نيز توانست مختصات جغرافيايي GPS 6 محل از 7 محل را براي او پيدا کند.
در تلاش براي پيدا کردن محل هفتم، او آخرين آدرس را براي گروه Crisis Mappers Google فرستاد و در عين حال آن را روي يک شبکه اجتماعي، منتشر کرد. يک نفر پاسخ داد که اين امکان، آدرس هتلي متعلق به استراحتگاه هاي زنجيره اي Holiday Inn است. فرد داوطلب Lonely Planet guide را ( که مشخص مي کرد اين هتل داراي يک استخر مي باشد) چک کرد و با استفاده از تصاوير ماهواره اي Google Earth که استخر را نشان مي داد، نهايتاً توانست يک مکان GPS را براي آن آدرس پيدا کرده و به تيم هاي نجات ارسال کند.
اين کار امدادگر، يکي از چيزهايي است که Meier بسيار به آن افتخار مي کند اما دغدغه او، به آموزش درست و دقيق اين افراد معطوف مي شود. داوطلبان اوليه از طريق Skype و با استفاده از تجربيات متخصصان در مونترال آموزش ديده بودند و بعداً نيز اتاق هاي وضعيت در واشنگتن، پورتلند، ژنو و لندن برپا شد. Meier مي گويد:« ما بيش از 300 داوطلب داشتيم اما وقت لازم براي آموزش هريک از آن ها با ديگري فرق مي کند. بعضي از افراد نياز به يک هفته کامل دارند، ديگران کارشان را در آخر هفته شروع مي کنند و پس از آن چند ساعت براي آموزش آنان وقت صرف مي شود و زماني که وقت لازم را به دست آورند مجدداً براي طي دوره باز مي گردند.»
متأسفانه در حالي که اين کار نتايج قابل توجهي در بر دارد اما پس از گذشت 24 ساعت اول به ندرت مي توان خوشحال شد. Kate Perino يکي از داوطلبان Ushahidi مي گويد: « من عضو تيم SMS mapping هستم و از طريق sms پيام هايي از هائيتي دريافت مي کنم، که پس از ترجمه به زبان انگليسي توسط افراد داوطلب، اطلاعات جغرافيايي GPS را براي افرادي که در محل هستند و مي توانند از اين اطلاعات استفاده کنند ارسال مي نمايم. در روز اول، من در حدود 45 دقيقه بر روي اولين گزارش مبتني بر SMS کار کردم. در نهايت مجبور به ترک کار شدم. من نمي توانستم مکاني را که در sms قيد شده بود پيدا کنم زيرا اطلاعات کافي در اختيار نداشتم. وقتي از يک داوطلب باتجربه تر تقاضاي کمک کردم او گفت گاهي اوقات کارها اين شکلي مي شود. او به من گفت نااميد نشوم و بر روي پيام هايي که اطلاعات بيش تري دارند متمرکز شوم».عليرغم هراس هاي مرتبط با وضعيت پيش آمده در هائيتي، با هرکسي که در مورد اين ويژگي صحبت کرديم با اين باور که از اين فاجعه درس هاي بسيار زياي کسب شده موافق بود. پروژه هايي مثل Person Finder و We Have/ We Need به سادگي مي توانند در موقعيت هاي اضطراري بعدي مورد استفاده قرار گيرند و حالا که Ushahidi و CrisisCommon از ليستي از افراد آموزش ديده و کارآزموده برخوردار هستند، همه کاري که بايد انجام داد ارسال تنها يک ايميل به منظور فعال کردن اين شبکه در فاجعه بعدي است. همان گونه که Meier به ما گفته بود:« دفعه بعد ما آماده خواهيم بود؛ و اين آمادگي براي هميشه حفظ خواهد شد.»

منبع: بزرگراه رايانه، شماره 129