جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
افراط و تفريط در اقتصاد (2)
-(5 Body) 
افراط و تفريط در اقتصاد (2)
Visitor 277
Category: دنياي فن آوري
اصول اخلاقى که حکما که همانا انبيا و اوليا و اوصياى الهى مطرح نموده اند همه در اين مقوله مى گنجد. بررسى اين اصول اخلاقى زمينه هاى جديدى را در اقتصاد اخلاق باز مى نمايد که تدبر در آنها مى تواند نقش اساسى در اصلاح شاکله اجتماع داشته باشد. از لحاظ اقتصادى مقولات زيادى در اين زمينه مى گنجد که در اقتصاد نئوکلاسيک مطرح نيست. بطور کلى صفات که مبدل به شاکله شده اند بسيار متنوع هستند ولى در باب رفتار اقتصادى از بعضى از آنها مى توان نام برد که صراحت بيشترى دارند و الا با گذشتن پسوند اقتصادى دنبال غالب صفات مى توان وجه مشخصه اقتصادى براى آنان فرض کرد.
از لحاظ اقتصاد نئوکلاسيک کسب حداکثر مطلوبيت و سود، آمال اصلى مصرف کننده و توليدکننده است. در اين نظريات انسان خوشحال انسانى است که مصرف بيشترى داشته باشد و از کالاها و خدمات حداکثر بهره بردارى را در چارچوب فرم تابعى تابع مطلوبيت خود ببرد. شايد اگر اين نگاه را مد نظر قرار دهيم رشد و توسعه اقتصادى به مفهوم مادى آن در گرو همين نظر باشد. يعنى بشر تمام انرژى خود را صرف توليد و سپس مصرف کالا نمايد. ولى آيا بشر براى اين هدف خلق شده است سؤالى است که اقتصاد اخلاق در حاشيه اين پارادايم باز مى نمايد. اگر نظر اقتصاددانان نئوکلاسيک را بپذيريم تحليل حداکثر رضايت مصرف کننده به آنجا خواهد رسيد که بشر انتفاع از قوه شهويه خود را حداکثر کند پس رأس اين قوه که خوددوستى است عملاً ابزار التذاذ از تمام چيزهايى که سبب تقويت خوديت مى شود مى گردد. لذات خوردن، پوشيدن، رياست کردن، خودنمايى کردن و نزديکى و مشابه آن اهداف ميانى براى تحقق خودپرستى يا خوددوستى مى گردد. و از لحاظ مفاهيم اخلاقى رفتار، بسيارى از اهداف ميانى ذکر شده با يکديگر در ارتباطند. خوردن و هوا و هوس نزديکى و پوشيدن و رياست کردن و خودنمايى کردن ابزار رسيدن به آن مى شوند و چون حسهاى مادى فوق، لذايذ مشدّده اى دارند تمام تفکر، روحيات و توجه انسانى را به خود معطوف مى نمايند. از سوى ديگر همانگونه که حکماى اخلاق ابراز مى نمايند روحيات انسانى از حصول ملايمات به گونه اى سيرى ناپذير است و از شدت جذب ملايم نيازش به جذب بيشتر ملايم بيشتر مى گردد و حرص فزونى مى يابد. لذا اصطلاح مى فرمايند که «شهوت از راندن تيرتر گردد» نتيجتاً کسب رضايت بيشتر در گرو مصرف بيشتر و در نزديکتر شدن به اهداف ميانى ذکر شده خواهد بود. و چون همانگونه که ذکر شد اين حسها غالباً به حس التذاذ جنسى که از اشد لذايذ تن است برمى گردد لذا اين قوه محرک پنهان فعاليتهاى اقتصادى مى شود. يعنى اين قوه است که پس از تأمين نيازهاى حياتى اوليه نظير خوردن و پوشيدن به زندگى انسانها جهت مى دهد. از طرفى با توجه به خصيصه هاى فيزيولوژيک بين مرد و زن از لحاظ بدنى و کيفيت نيروهاى بدن و خصيصه «ايجاب» در رفتار مرد و «قبول» در رفتار زن در ارتباط با ارتباطات فردى و اجتماعى مرد و زن بيهوده نيست بگوييم که در اقتصاد متعارف و بر مبناى تعاريف اقتصاددانان نئوکلاسيک زن در زندگى اجتماعى به همان گونه که تداوم دهنده حيات نسل بشر است، به عنوان مظهر قوه محرکه رشد و توسعه اقتصادى خواهد بود. اين پديده در سطوح مختلف جوامع ديگر چون جماد، نبات و حيوان به گونه ديگر مطرح است و اين تفاوتها به دليل ادراک حسى موجودات از محيط اطراف خود است. براى مثال خانمها ظرافتها و زيبايى ها و برق ساطع شده از يک نگين تراشيده شده زيبا را درک مى کنند که تقريباً آقايان در مقايسه با خانم ها بالنسبه از اين ادراک معافند. لذا جهان بينى مردان و زنان بايد بر اساس فيزيولوژى آنان متفاوت باشد. در حشرات جنس ماده قدرت مديريت و سلطه بيشتر از جنس مذکر دارد لذا حکومت را نيز طبيعت در اختيار وى قرار داده است. همانگونه که در مقاطعى از تاريخ بشر زن سالارى نوعى اقتدار در جوامع از خانواده تا گروه يا قبيله بوده است.
چنانچه آموزه هايى که از دين و مذهب در اقتصاد منبعث مى شود و اخلاق اقتصادى را تشکيل مى دهد منجر به اصلاح شاکله اجتماع مى شود بسيارى از مضار فعاليتهاى اقتصادى کاسته خواهد شد. به عبارت ديگر شره و خمود اقتصادى به اعتدال اقتصادى کشانده مى شود. در شره اقتصادى فعالان اقتصاد بايد با تمام نيروى خود براى بقا تلاش نمايند تا بتوانند اقدام به حصول حداکثر منافع نمايند و به حداکثر لذت گرايى برسند. اين حالت در نظامهاى سرمايه دارى بوضوح ديده مى شود. در اين نظامها افراد شبانه روز براى حصول درآمد تلاش مى نمايند و مردم تبديل به ماشين کار شده اند. هدف از اين همه کار مصرف گرايى است. در مقابل تجربه کشورهاى کمونيست را مشاهده کرديم که توليد به اندازه نياز انجام مى شد و نگرانى براى افراد جامعه در حصول مايحتاج نبود و اگر دارايى آنها نيز در اثر کار بيشتر افزايش مى يافت متعلق به خودشان نبود لذا مردم به خمودت گراييدند. در اين حالت خمود اقتصادى در اين کشورها کاملاً به چشم مى خورد. وقتى شره در اقتصاد غالب گردد نااطمينانى نيز افزايش مى يابد و وقتى خمود غالب گردد بسترهاى انگيزشى محدود مى شود. اعتدال قابل حصول در بين اين دو طيف در حين عدم منع افراد با سلايق مختلف از گرايش به حد چپ و راست القاى آموزه هاى اخلاقى مرتبط با اقتصاد اخلاق مى تواند باشد که شره و خمود افراد را به اعتدال کشاند و شاکله اجتماع را به مرز رفتار معتدل هدايت نمايد.
منبع:روزنامه ايران
ارسال توسط کاربر محترم سايت : savin125125
Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image