جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
نخستين زن گوگلي
-(8 Body) 
نخستين زن گوگلي
Visitor 299
Category: دنياي فن آوري
قبل از شروع بايد اذعان کنم اين نوشته بيش از آن که درباره مريسا باشد، در رابطه با گوگل است. شايد در بسياري از بخش ها مريسا تنها نقش يکي از بازيگران حاضر در صحنه را ايفا مي کند. کسي تمام افراد حاضر در آن صحنه را به ياد نمي آورد، بلکه داستان اصلي است که تماشاگر را جذب مي کند. با اين حال، مريسا بهترين سال هاي زندگي اش را در گوگل سپري کرده و از بدو تولد با آن همراه بوده است. شايد خودش هم نتواند داستان زندگي اش را از داستان گوگل جدا کند. حداقل اعتراف مي کنم من که نمي توانم.
مريسا مه ير، يکي از زنان شناخته شده دنياي فناوري است. وي معاون شرکت گوگل در زمينه محصولات جست وجو و تجربه کاربر و نخستين زن مهندسي است که توسط گوگل استخدام شده و نقشي اساسي در موفقيت رابط هاي کاربري شرکت گوگل ايفا کرده، مريسا به اصطلاح گوگلي ها يکي از دروازه بانان ( Gatekeeper ) اين شرکت است. يعني تعيين مي کند که آيا يک محصول مشخص گوگل براي عرضه نهايي به کاربران آماده است يا خير. همچنين وي يکي از چهره هاي عمومي گوگل است و در بسياري از رويدادها به نمايندگي از شرکت براي اظهار نظر حاضر مي شود. مه ير جوان ترين زني است که تا به حال در فهرست پنجاه زن قدرتمند جهان که توسط فورچون منتشر مي شود، قرار گرفته است. در متن ارائه شده فورچون اين گونه توصيف شده است: «مه ير با نظارت بر هزاران مهندس و مدير محصول، طراحي هاي مربوط به Google.com، Google Maps، Earth، Health، iGoogle و بسياري از پروژه هاي ديگر را شکل داده است.» در اين ميان، يکي از بزرگ ترين پروژه هاي وي شايد شکل دادن به ويژگي اي بود که اصلي ترين نشانه فلسفه مبتني بر سادگي گوگل بود : «صفحه اصلي گوگل.» بعد از سال ها مقاومت براي حفظ طراحي ساده و کمينه گراي صفحه اصلي سايت، مه ير در نهايت پذيرفت که کاربران علاقه مند بتوانند طراحي صفحه نخست گوگل را به دلخواه خود تغيير دهند. اما مريسا تنها به دليل موفقيت هاي فني اش مشهور نيست. بسياري از مجله هاي مشهور، در طول دهه اخير سعي کرده اند در زندگي شخصي و علايق فردي وي نيز وارد شوند. وارد شدني که عموماً با به سخره گرفتن رفتارهاي نخبه مأبانه وي همراه شده است. بارها مجله هاي مختلف عناويني مانند «مدير ماشيني گوگل» را براي وي به کار برده اند. با اين حال، بسياري از نزديکان او با تأييد رفتارهاي خاصش اين برخورد را عادلانه نمي دانند. آن ها معتقدند، مريسا انساني بسيار دوست داشتني است. چيزي که شايد امروزه در دره سيليکون کمتر پيدا شود.
مه ير در سي ام مي 1975 در ايالت ويسکانزين ايالات متحده به دنيا آمد. پدرش مهندس کنترل آلودگي آب و مادرش معلم هنر بود. تأثير مادر هنوز هم در طراحي هاي مريسا محسوس است. وي از مادرش به عنوان نمونه اي مثبت براي اندازه گيري سادگي و کاربردي بودن يک محصول ياد مي کند. او مي خواهد گوگل تا حد امکان ساده باشد. همچنين مه ير اعتقاد دارد که هنوز در زمينه جست وجو نيز بايد پيشرفت هاي بسياري انجام شود و راه بسياري باقي است. به عنوان مثال، او به ويژگي اي اشاره مي کند که عکسي از کاربر دريافت کند و عکس هاي مشابه با آن را بيابد يا امکان صحبت با موتور جست وجو و دريافت نتايج در خودروتان. مريسا از سال 1999 به گوگل اضافه شده و در آن زمان رهبري گروه طراحي رابط کاربري و وب سرور را برعهده گرفت. از جمله کارهاي او مي توان به طراحي رابط جست وجوي گوگل، بين المللي کردن سايت براي بيش از صد زبان، تعريف Google News، Gmail و راه اندازي بيش از صد ويژگي و محصول در Google.com اشاره کرد. داستان شروع کار مه ير در گوگل نيز در نوع خود بسيار جالب توجه است. کريگ سيلورشتين، مدير فناوري و نخستين کارمند گوگل در اين باره مي گويد : «مريسا براي يک کار برنامه نويسي استخدام شده بود. حال به وي نگاه کنيد. امروز او کسي است که براي ما تصميم مي گيرد، چه کار انجام دهيم.» و در ادامه مي گويد: «مه ير با استعدادترين فردي است که در تمام عمرم ديده ام.» نخستين باري که سيلورشتين مه ير را ملاقات کرد، بهار سال 1999 بود. يعني زماني که مه ير 24 ساله و در حال اتمام دوره کارشناسي ارشد علوم کامپيوتر در دانشگاه استنفورد. وي مدرک کارشناسي اش را در زمينه سيستم هاي سمبوليک نيز از همين دانشگاه دريافت کرده بود. در هر دو مقطع نيز گرايش ويژه او هوش مصنوعي بود، زيرا مريسا به منطق و شيوه بازنمايش چيزها در کامپيوتر بسيار علاقه داشت. بازار کار فوق العاده فارغ التحصيلان علوم کامپيوتر در آن زمان (به دليل حباب دات کام) باعث مي شد تا مريسا نيز مانند بقيه هم رشته اي هايش با گزينه هاي زيادي براي ادامه فعاليتش مواجه باشد. وي با دوازده پيشنهاد کاري مواجه بود که تدريس در دانشگاه کارنگي ملون، مشاوره در McKinsey و مهندس نرم افزار در اوراکل تنها نمونه هايي از آن ها بودند. در آن زمان به نظر مي رسيد، مه ير به سمت مک کينزي گرايش بيشتري دارد و تصميم گرفته است به عنوان يک مشاور براي شرکت هاي فناوري دره سيليکون مشغول کار شود. اما در جمعه شبي آرام در اوايل آوريل، مه ير در حال خوردن پاستا در اتاق خوابگاه، در ميان انبوه ايميل هايش به ايميلي با عنوان« کار براي گوگل؟» مواجه شد. درست در زماني که قصد داشت Delete را زده و ميل را پاک کند (عکس العمل هميشگي وي به چنين درخواست هاي استخدامي) به طور اتفاقي دستش به space برخورد کرده و ميل را باز کرد. در حالي که مشغول خواندن درخواست بود، به ياد مکالمه اي در پاييز با استادش اريک رابرتس افتاد. در زمان آن مکالمه مه ير تازه و بعد از نه ماه از زوريخ بازگشته بود. جايي که در آن وي و سي محقق ديگر روي يک سيستم توصيه کننده تحت وب کار مي کردند که شباهت هاي فراواني با کاري که آمازون در آن زمان انجام مي داد، داشت. هنگام صحبت با رابرتس در اتاقش، پروفسور طبقه بالا را نشان داده و گفت : «دو پسر در طبقه چهارم هستند که روي چيزي مشابه با آنچه که شما ساخته ايد، کار مي کنند.» رابرتس عذرخواهي کرده و ادامه داده بود: «دقيقاً به خاطر ندارم که کار دقيق آن ها چيست؟ اما مي دانم که اسم شرکتشان خيلي بامزه است، گوگل. به نظرم بد نيست که با آن ها در ارتباط باشي.»
مه ير در آن زمان زندگي بسيار شلوغي داشت. رابرتس از وي درخواست کرده بود، به چهارصد دانشجوي کارشناسي درس ارائه کند و اين در حالي بود که درسش هنوز باقي مانده بود و به دليل برخورد با دانشجوهاي دکترا مي دانست که آن ها حمام نمي روند، براي صبحانه پيتزا مي خورند و وقتي به شما تنه مي زنند، معذرت خواهي نمي کنند. همين مسائل باعث شد که به رابرتس بگويد : «از پيشنهادتان سپاس گزارم، اما فکر نکنم.» اما در آن شب بهاري وي با يادآوري دوباره آن دو دانشجوي طبقه چهارم، تصميم گرفت براي مصاحبه به گوگل برود و به اين ترتيب چهار روز بعد براي مصاحبه در گوگل حاضر شد. آنجا هفت کارمند داشت و اتاق کنفرانسش با ميز پينگ پونگ مزين شده بود. وي در همان سمتي از ميز نشست که پيج و برين نشسته بودند. پيج در تمام مدت مصاحبه در افکارش گم شده بود و يک کلمه هم حرف نزد. برين که يک اعجوبه رياضيات بود، سعي کرد در رابطه با هوش مصنوعي، مه ير را سؤال پيچ کند. مصاحبه آن روز نيمه تمام ماند، زيرا برين و پيج مجبور شدند به ديدن يک سرمايه گذار بروند. ادامه مصاحبه به فردا موکول شد. بعدازظهر آن روز، آميت پاتل هشتمين کارمند شرکت، که صبح همان روز استخدام شده بود، با مه ير مصاحبه کرد. جملات ابتدايي آميت اين بود : «راستش من خودم امروز صبح به اينجا آمدم و نمي دانم مي توانم مصاحبه را پيش ببرم يا نه، زيرا دقيقاً نمي دانم که اينجا ما چه کار مي کنيم!» و اين بود روحيه غالب بر گوگل در روزهاي اوليه.
بعد از يک مصاحبه ديگر مه ير به خوابگاه برگشت. گوگل او را جذب کرده بود، اما درعين حال نگران بود که وي آن ها را جذب نکرده باشد. وقتي به اتاقش در خوابگاه برگشت، سعي کرد بهترين تصميمات زندگي اش را در آن زمان به ياد آورد. اولي رفتن به استنفورد بود، در حالي که وي از ييل و چند دانشگاه خوب ديگر نيز پذيرش داشت. دومي تغيير رشته اش از بيوشيمي به سيستم هاي سمبوليک بود؛ سومي نيز تصميم به کار کردن براي مرکز تحقيقات استنفورد و بعد از آن پذيرفتن شغل در سوئيس بود؛ جايي که هيچ کس را نمي شناخت و زبانشان را نيز صحبت نمي کرد. در اين زمان وي فهميد که هر کدام از اين موقعيت ها باعث شده وي با تعدادي افراد بسيار باهوش احاطه شود و اين موضوع بر توانايي هايش افزوده است. مه ير با چنين حسي کار کردن در گوگل را شروع کرد.
مصاحبه کننده هاي گوگل، باهوش ترين مصاحبه کننده هايي بودند که او در تمام عمرش با آن ها مواجه شده بود. مريسا حال واقعاً دوست داشت که گوگل وي را بپذيرد. در يکم مي وي يازده پيشنهاد کاري را رد کرده و تنها گوگل و مک کينزي را نگه داشت. شش روز بعد وي با گوگل به تفاهم شفاهي رسيد و در دوازدهم مي با شرکت قراردادش را امضا کرد. در روز فارغ التحصيلي مريسا، پيج و برين نيز براي تبريک به وي در مراسم حاضر شدند. البته، لباس آن ها خيلي مناسب اين جشن نبود، زيرا هر دو شلوار کوتاه و کفش اسکيت پوشيده بودند. همان طور که اين دو در حال حرف زدن با مريسا و خانواده اش بودند، ناگهان پيج گفت : «راستي، من فکر مي کنم من هم امروز فارغ التحصيل مي شوم. بايد بروم و ببينم.» و با اسکيت از جمع دور شد. کمي بعد وي با مدرک کارشناسي ارشدش به جمع بازگشت. مدرکي که مدت زيادي دريافت آن را به تعويق انداخته بود! در همين حال، والدين مريسا سعي داشتند تا جاي ممکن نگراني خود را از وضعيت آينده دخترشان پنهان کنند. اما اين موضوع امکان پذير نبود. چه چيزي دخترشان را علاقه مند به کار در شرکتي با در آمد صفر، بدون راهبرد مشخص براي کسب آن و مهم تر از همه شرکتي که رهبرش در مراسم فارغ التحصيلي با کفش هاي اسکيت ظاهر مي شود، کرده است؟
در بيست و چهارم ژوئن مريسا به عنوان بيستمين کارمند در گوگل مشغول کار شد. آن روز، روز بزرگي براي گوگلي ها محسوب مي شد. زيرا آن ها با نت اسکيپ براي استفاده از گوگل به عنوان موتور جست و جوي پيش فرض شرکت به توافق رسيده بودند. همه کارمندان در حال محاسبه حجم ترافيک ورودي بودند. گوگل در آن زمان سيصد کامپيوتر داشت، اما اين به نظر کافي نمي آمد. آن ها به نت اسکيپ گفته بودند، از هر پنج در خواست تنها يکي را به گوگل بفرستد، اما نت اسکيپ بدون توجه به حرف آن ها تمام ترافيک را به گوگل منتقل کرد. حدود 11 صبح بود که مه ير براي خوردن چيزي به آشپزخانه رفت. همان طور که مشغول نگاه کردن داخل يخچال بود، احساس کرد که در اتاق تنها نيست. برگشت و پيج را ديد که در گوشه اي ايستاده است. مريسا شگفت زده پرسيد : «اين جا چه کار مي کنيد؟» و پيج جواب داد : «قايم شده ام! سايت داون شده و همه چيز به طرز وحشتناکي به هم ريخته است.» آن شب مه ير سه صبح به خانه رسيد. وقتي به تخت مي رفت تا بخوابد، با خود فکر کرد که اين خيلي بد است که شما ببينيد نفر نخست يک شرکت با بد پيش رفتن اوضاع، رفته و در آشپزخانه پنهان شده است. سپس مريسا با خود گفت که اين شرکت کمتر از دو درصد شانس براي موفقيت دارد. مريسا به ياد مي آورد که در اوايل اشتغالش در گوگل هرگاه در جايي به کسي مي گفت که در گوگل کار مي کند، آن ها اظهار بي اطلاعي کرده و مي گفتند که چنين شرکتي را نمي شناسند. در آگوست، يعني دو ماه پس از مشغول شدنش در شرکت، وي براي نخستين بار کسي را ملاقات کرد که گوگل را مي شناخت. کمي بعد اين موضوع به سرعت فراگير شد. در آوريل 2000 گوگل در چهارده زبان عرضه شد. همه چيز به سرعت پيش مي رفت. يک سال و نيم بعد مه ير در سايبر (کافه اي در سوئيس) کسي را در حال استفاده از گوگل ديد. در آن زمان ديگر همه گوگل را مي شناختند.
تفريحات شخصي مريسا نيز در نوع خود بسيار جالب و قابل توجه است. وي به شيريني پذيري علاقه وافري دارد و بيشتر زمان هاي بيکاري اش را به اين موضوع اختصاص مي دهد. خودش در اين باره مي گويد : «فکر مي کنم اين به خاطر آن باشد که من دانشمندم. بيشتر آشپزهاي خوب شيميدان هستند.» وي همچنين به هنر و موزه هاي هنري (به خصوص موزه هنرهاي مدرن سان فرانسيسکو) نيز بسيار علاقه مند است. اين علاقه مندي به هنر در آپارتمان وي نيز کاملاً مشهود است. سقفي شيشه اي که توسط يکي از مشهورترين هنرمندان اين زمينه طراحي شده است، تابلوهايي از هنرمندان مشهور مانند اندي وارهول و مجسمه هاي عجيب. خريد کردن نيز از علايقي است که به تازگي به فهرست مريسا اضافه شده است. شايد ديدن اين صحنه نيز عجيب باشد که مريسا، يعني زني که بيشتر عمرش را به کار روي برنامه نويسي و طراحي الگوريتم هايي با رياضيات دشوار اختصاص داده است، در رابطه با مد و آخرين طراحي هاي روز صحبت کند.
اما وي علايقش را به هيچ وجه عجيب نمي داند و مي گويد : «من قبل از هرچيز يک زن تاجر هستم.» و سپس با خنده اي عجيب مي افزايد: «البته، سرگرمي هايم به من کمک مي کند تا در کارم بهتر باشم. آن ها باعث مي شوند من بتوانم به موضوعات به صورت جديد و خلاقانه بنگرم.» البته بايد توجه داشت که حتي در اين تفريحات نيز روحيه رقابت پذيري خانم مه ير همچنان پابرجا است. وي دوست دارد، بهترين کاپ کيک را درست کند، زيباترين لباس را بپوشد و بهترين پنت هاوس را داشته باشد. جان بتل، مؤسس وايرد، درباره او مي گويد : «هيچ وقت نشده که مکالمه اي با او داشته باشم و از آن چيزي که مي گفته کاملاً مطمئن نباشد.» بتل مي گويد : «شخصيت وي آينه کاملي از فرهنگ گوگلي است. همه چيز در گوگل بستگي به اين دارد که شما چه قدر هوشمند بوده و تا چه حد مي توانيد از نقطه نظرتان دفاع کنيد. شيوه رفتار مريسا بسيار شبيه اين است. او به طرز وحشتناکي سريع صحبت مي کند و در برابر افرادي که نمي توانند با وي همراهي کنند، هيچ صبر و تحملي ندارد.» او به شدت کار مي کند و به طور معمول بيش از چهار ساعت در روز نمي خوابد. مريسا مانند برين، پيج و بسياري از سرشناسان ديگر دره سيليکون خيلي درگير جنبه هاي شيک و گران قيمت زندگي افراد ثروتمند نيست. وي به ماشين هاي سريع و خريد هواپيماي شخصي علاقه مند نيست. به هر حال کار کردن و همکار بودن با پيج و بريني که هنوز هم با شلوار جين در قرارهاي رسمي حاضر مي شوند، نتيجه اي غير از اين نيز ندارد. فقط ده سال قبل، يعني هنگامي که دانشجوي تحصيلات تکميلي استنفورد بود، معمولاً از سوي دوستانش بابت نحوه لباس پوشيدنش سرزنش مي شد. اعتماد به نفس بالا، نگاه بي عاطفه و حافظه بي نقصش باعث مي شد تا وي عموماً توسط بقيه به عنوان آدمي خودخواه يا منزوي تلقي شود. مادرش مي گويد : « من فکر مي کنم افراد از ديدن ميزان انرژي مريسا تعجب مي کردند. وي خيلي دقيق و قاطع است، اما به هيچ وجه آن طور که به نظر مي آيد، مکانيکي نيست.» اين وضعيت به خصوص زماني که او از محيط کار دور است بسيار بهتر مي شود. در طول سال هاي اخير او تا حد فراواني توانسته پيله اي را که به دور خود پيچيده بود، از بين ببرد. مريسا امروز فردي بسيار اجتماعي تر از ده سال گذشته است. اما هنوز هم نمي توان از يک دانشجوي علوم کامپيوتر استنفورد که در گوگل نيز فعاليت دارد، انتظارات خيلي زيادي داشت.
مريسا علاوه بر کار در گوگل هنوز به تدريس در استنفورد نيز ادامه مي دهد. در سال 2009، مؤسسه فناوري ايلي نوي به وي دکتراي افتخاري را براي ارج گذاشتن به کارهايش براي يافتن مسير در حوزه جست وجو اهدا کرد. زندگي شخصي مه ير نيز سرانجام در سال 2009 سر و سامان گرفت. همسر وي زک بوگ نيز فردي مطرح در دنياي تجارت است و يکي از مؤسسان شرکت سهامي خاص Montara Capital Partners محسوب مي شود. شرکتي که در زمينه املاک صنعتي فعاليت دارد. زک بوگ در هاروارد علوم محيطي و سياست عمومي خوانده و سپس در جورج تاون به تحصيل حقوق پرداخته است. مريسا تصميم ندارد گوگل را ترک کند. وي پس از ده سال فعاليت هنوز از کار در گوگل خسته نشده و اعتقاد دارد که همواره چيزهاي جالبي در آينده وجود دارند که بايد به سوي آن ها حرکت کرد. آينده اي که هنوز هم براي او و همکارانش در گوگل پر از موفقيت تصور مي شود.
منبع:افتاب
ارسال توسط کاربر محترم سايت : mohamadaminsh
Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image