جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
زمين واقعا گرد است؟
-(4 Body) 
زمين واقعا گرد است؟
Visitor 460
Category: دنياي فن آوري
گمان مي کنم خيلي خيلي کم اند کساني که خودشان گرد بودن زمين را شخصاً تحقيق کرده باشند. البته نگاه کردن به ماکت کره ي زمين که روي تاقچه گذاشته ايد يا زل زدن به عکس هايي که آپولو از زمين گرفته است مسلماً اسمش تحقيق نيست.
اين جور چيزها شواهد دست دومي اند که در هر دادگاهي جايشان مستقيماً در سبد باطله است. وقتي فکرش را بکنيد مي بينيد که بيشتر ما صرفاً شنيده هامان را باور مي کنيم. در هر حال گرد بودن يا تخت بودن زمين مسئله ي مرگ و زندگي نيست مگر آن که دست بر قضا ساکن لبه هايش باشيد! چند سال پيش يک باره در عين تأسف متوجه شدم که خودم هم با قطعيت نمي دانم که زمين گرد است يا تخت.
در تاريخ مکتوب، ارسطو نخستين کسي است که براي گرد بودن زمين دليل آورده است. او در اين باره استدلال هاي مختلفي را به کار گرفته است تا به احتمال زياد بتواند ديگران را هم مثل خودش متقاعد کند. بسياري از مردم، نوزده قرن تمام، به هر آنچه ارسطو گفته بود ايمان داشتند.
نخستين استدلال ارسطو اين بود که سايه ي زمين، که موقع ماه گرفتگي ديده مي شود، هميشه به شکل منحني يعني بخشي از دايره است. اگر زمين شکلي جز کره مي داشت، سايه اي که در بعضي جهت ها مي انداخت بخشي از دايره نبود (هلالي شکل بودن فازهاي عادي ماه دال بر گرد بودن خود ماه است). اين استدلال براي من بسيار جذاب است؛ هم ساده است و هم سر راست. يک خوبي اش هم اين است که هر آدم کنجکاو و بي اعتقاد مي تواند به تنهايي و بدون ابزار مخصوص آزمايشش بکند. از هر نقطه بر زمين، تقريبا سالي يک بار مي شود ماه گرفتگي مشاهده کرد. شما هم براي آن که به چشمان خودتان ببينيد فقط لازم است که در شبي که بايد، به دقت مواظب اوضاع باشيد. من البته خودم هيچ وقت اين کار را نکرده ام.
دومين دليل ارسطو اين بود که طلوع و غروب ستاره ها براي ساکنان شرق زمين زودتر اتفاق مي افتد تا براي آن هايي که در غرب اند. اگر زمين از شرق تا غرب تخت مي بود، ستاره ها هم براي غربي ها و هم براي شرقي ها در يک زمان طلوع مي کردند. و دست آخر اين که، مسافراني که به شمال مي روند کم کم ظهور ستاره هايي را در بالاي افق شمال مي بينند که قبلاً نمي ديدند، و اين نشانه ي انحناي زمين از شمال به جنوب است. البته در اين مورد ناگزيريد يا گزارش هاي دوستان سفر کننده را بپذيريد يا خودتان بار سفر ببنديد.
آخرين استدلال ارسطو صرفاً نظري يا حتي فلسفي بود. اگر زمين يک وقتي در گذشته ها از قطعات کوچک تري تشکيل شده باشد (يا مي توانسته است تشکيل شده باشد)، قطعات آن به مرکز مشترکي سقوط کرده اند و به اين ترتيب لابد کره اي تشکيل داده اند. علاوه بر اين، کره مسلماً کامل ترين شکل صلب است. جالب اين جاست که ارسطو بر اين استدلال آخر هم اندازه ي دو تاي قبلي تأکيد کرده است. در آن روزها، پيش از «روش علمي» امروزي، تأييد مشاهداتي براي جست و جوي واقعيت لازم نبود.
فعلاً اگر قبول کنيم که زمين گرد باشد، نخستين کسي که محيط آن را به دقت اندازه گرفت يک يوناني ديگر بود به اسم اِراتوستِن (276 تا 195 پيش از ميلاد). اراتوستن توجه کرد که در روز اول تابستان، اشعه ي آفتاب درست به ته چاه قائمي در سيرِن (آسوان امروزي) در مصر مي خورد و اين يعني که درست در بالاي آسمان است. هم زمان در اسکندريه – 5000 استاديُم دورتر – اشعه ي آفتاب زاويه اي برابر با يک پنجاهم دايره با راستاي قائم مي سازد (هر استاديم تقريباً 160 متر بود). از آن جا که خورشيد در فاصله ي بسيار دوري واقعِ شده است، پرتوهاي آن تقريباً موازي با هم به زمين مي رسند. اگر دايره اي بکشيد (نماينده ي خورشيد) و دو شعاع آن را طوري رسم کنيد که يکي از سيرِن و ديگري از اسکندريه بگذرد (هر دو شعاع بر محيط دايره عمودند) خواهيد ديد که پرتويي که موازي با يکي از شعاع ها (در سيرِن) به زمين مي رسد با شعاع ديگر (در اسکندريه) زاويه اي مي سازد که مساوي با زاويه ي ميان دو شعاع است. بنابراين اراتوستن نتيجه گرفت که محيط کامل زمين 5000×50 استاديم يا تقريباً 40 هزار کيلومتر است. اين محاسبه با بهترين مقدار امروزي حداکثر يک درصد اختلاف دارد.
لذت و رضايت خاصي هست در اين که آدم بتواند به ديگران بگويد که بدون هيچ زمينه اي خودش به واقعيتي دست يافته است.
حدوداً 600 سال است که مردم تحصيل کرده پذيرفته اند که زمين گرد است. تقريباً در هر دانشگاهي در قرون وسطي، برنامه ي درسي شامل رياضيات، هندسه، موسيقي و نجوم بود. نجوم مبتني بود بر Tractano de Sphaera Mundi کتاب درسي رايجي که نخستين بار در سال 1472 ميلادي در فرارا در ايتاليا منتشر شده بود و نويسنده اش منجم و رياضي دان قرن سيزدهم، يوهانس دساکروبوسکو، در آکسفورد درس خوانده بود.
بخشي از احکام نجومي کتاب Sphaera به وسيله ي نمودارهايي با بخش هاي متحرک در خود همين کتاب اثبات شده است. که همان روش دوم استدلال ارسطو است. در اين نمودار، زمين گرد که مرکز مشهود عالم است، محور چرخش ثابتي براي مجموعه فراهم مي کند و شکل هاي بريده شده ي خورشيد، ماه، و ستاره ها به دور زمين مي گردند.
تا سال 1500 ميلادي ويراست بيست و چهارم منتشر شده بود. در اين که بسياري از مردمان قبول داشتند که زمين گرد است ترديد نيست. من فقط در شگفتم که چند نفر خودشان اين را مي دانستند. شايد فکر کنيد که کلمب و ماژلان هم ممکن بود براي سر درآوردن از واقعيت به آن سفرهاي معروف رفته باشند.
محض نگه داشتن حرمت خودم در مقام دانشگري که قرار است هيچ چيز را مسجّل نگيرد، با زنم سوار بر قايق عازم سفري در جزاير يونان شدم. علتش اين بود که در دريا مي توانستم به آرامي مشاهده کنم که چطور تکه هاي خشکي پشت انحناي زمين کم کم محو مي شوند و به اين ترتيب خودم را، بي هيچ واسطه اي، متقاعد مي کردم که زمين گرد است.
وقتي سرانجام آزمايش را انجام بدهيم، از دانشمان لذت مي بريم. گاه و بي گاه ما همگيمان يک چيزهايي براي خودمان ياد گرفته ايم، يعني از هيچ شروع کرده ايم و به حرف کسي اعتنايي نداشته ايم. لذت و رضايت خاصي هست در اين که آدم بتواند به ديگران بگويد که بدون هيچ زمينه اي خودش به واقعيتي دست يافته است. خودش چيزي را واقعاً فهميده است. من فکر مي کنم همين شعف دليل بزرگي است که چرا مردم به علم رو مي آورند.
منبع:tebyan-zn.ir
ارسال توسط کاربر محترم سايت :msjmsj77
Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image