از اوايل قرن نوزدهم ساخت پلهاي معلق، قوسي يا با تير حمال از آهن آغاز شد. اولين پل معلق از آهن در سال 1796 به دهانه 21 متر در آمريکا ساخته شد، همچنين در سال 1850 يکي از مهمترين پلهاي با تير حمال از جنس آهن متشکل از دو دهانه 140 متر و دو دهانه 70 متري در انگلستان ساخته شد.
طويل ترين پل معلق به طول تقريبي 7 کيلومتر در سانفرانسيسکو ساخته و بزرگترين دهانه معلق به طول تقريبي 1400 متر در انگليس (روي رودخانه هامبر) طراحي شده اند. در سالهاي اخير طرح پلهاي ترکه اي فلزي (با کابل مستقيم) نيز براي دهانه هاي بزرگ مورد توجه قرار گرفته و بعد از نخستين پل که در سال 1955 به دهانه 183 متر در سوئد ساخته شده، پلهاي زيادي اجرا شده است.
نگهداري پل
با توجه به مخارج سنگين انجام شده براي اجراي ابنيه بتني،مسئله نگهداري دقيق اين سازه ها در برابر آب و باد دو يخبندان از اهميت خاصي بر خوردار است.
در مناطقي که بستر رودخانه سست بوده و در اثر طغيان آب امکان شسته شدن داشته باشد بايد وضعيت آن را در اطراف پل بعد از طغيانهاي مختلف مورد برسي قرار داد تا با تدابير مختلف از خالي شدن خاک اطراف پي ها و در نتيجه تخريب پايه ها جلوگيري شود. لايه عايق کاري و آسفالت کف جاده بايد طوري انجام شود که از نفوذ و باقي ماندن آب در جسم پل جلوگيري شود.
بعد از پايان ساختمان پل و قبل از تحت سرويس قرار گرفتن،المانهاي مختلف آنرا بايد به دقت مورد بازديد قرار داد تا مشخص شود تحت بارهاي دائمي و دستگاههاي ساخت،تغيير شکل ها و ترک هاي پيش بيني نشده در آن ايجاد نشده باشد، همچنين بعد از آزمون بار گذاري که تحت شديد ترين بارگذاري ممکنه در طول دوره سرويس قرار مي گيرد، بايد کليه تغيير شکلهاي ايجاد شده و فلش مقاطع بحراني، ترک هاي احتمالي، نشست پايه ها، تغيير فرم دستگاههاي تکيه گاهي و اتصالات مختلف به دقت مورد برسي قرار گيرند.
در طول دوره بهره برداري نيز در زمانهاي مشخص بايد قسمتهاي مختلف پل مورد بازديد قرار گيرند به عنوان مثال:در پلهاي فلزي که احتمال از بين رفتن اتصالات پيچ و جوش، زنگ زدن المانها و خوردگي آنها و بروز نا پايداريهاي الاسيتک موجود است. اين بازديدها بايد به طور مداوم و حداقل هر پنج سال يکبار انجام شده و براي جلو گيري از تخريب قطعات، آنها را با مواد مناسب پوشانيد. همجنين در مورد پلهاي بتن پيش تنيده شده وضع دستگاههاي مهارتي و کشش کابلها مورد بررسي قرار گرفته و با انجام عمل تزريق به نحو مناسب، از زنگ زدگي کابلها جلوگيري به عمل آيد.
از عبور سربارهاي غير مجاز که در طرح ومحاسبه قطعات پل در نظر گرفته نشده اند،اکيدآ جلوگيري شود
تعيين طول و ارتفاع پلها
به دليل ملاحظات اقتصادي وسازه اي تاحد ممکن طول پلها را کوتاه در نظر مي گيرند اما بايد دانست که شکل هندسي شرايط جريان در رودخانه پيوسته در حال تغيير است و کوتاه شده طول پل باعث تمرکز تنش جريان در محدوده احداث پل گرديده وموجب آبشستگي کف و کناره ها مي گردد اين موضوع در هنگام وقوع سيلاب به حالت بحراني مي رسد و ممکن است باعث تخريب پل گردد بنابر اين طول پل بايد طوري انتخاب شود که پايداري رودخانه در محدوده احداث پل حفظ گردد بر اساس تحقيقات انجام شده بازه هاي پايدار رودخانه، بازه هايي هستند که تغييرات چنداني در طول يک يا چند سال نداشته باشند از مفهوم بازه پايدار براي تعيين عرض تعادل رودخانه ها استفاده مي گردد عرض تعادل با استفاده از مفاهيم روابط تجربي رژيم روش نيروي برکنش و مفهوم توان جريان استخراج مي گردد. روابط رژيم بر اساس معادلات تجربي بين دبي جريان آب و رسوب عمق عرض و شيب رودخانه ها با بستر شني نشان مي دهد
محدوديت هاي سازه اي و اقتصادي خاکريزهاو جاده هاي طرفين مسائل کشتيراني و قايقهاي تفريحي و ظرفيت آبگذري مهمترين عوامل تعيين کننده ارتفاع پل مي باشند ظرفيت آبگذري پل به حداکثر دبي جريان گفته مي شود که پل با اطمينان از خود عبور مي دهد اين مقدار جريان به هندسه مقطع پل و تکيه گاه ها شکل پايه هاي پل عرض تنگ شده رودخانه و ارتفاع پل بستگي دارد. با تعيين عرض تعادل رودخانه (يا همان طول پل ) دبي سيلاب طراحي براي محل و شکل مقطع پل و پايه هاي آن و ارتفاع پل محاسبه مي گردد دبي سيلاب طراحي بر اساس اهميت سازه از نظر ارتباطات تجارت و همچنين ريسک شکست و وارد آمدن خسارت انتخاب مي گردد. اغلب دبي طراحي عبور سيلاب براي پلها را با دوره برگشت 50ساله بطور خلاصه مي توان گفت براي شرايطي که سطح شالوده بالاي بستر باشد، سرعت و اندازه گردابها بستگي به ابعاد و ارتفاع و عرض نسبي پايه نسبت به شالوده دارد يعني اينکه در اين حالت شالوده به عنوان يک عامل بازدارنده، خود باعث تشکيل گردابهاي قويتري مي گردد که با گرداب حاصل از پايه ترکيب شده و آبشستگي را تشديد مي نمايد.
در حالت دوم (سطح قانوني شالوده داخل حفره آبشستگي است)سيستم گردابهاي ايجاد شده ضعيفتر از حالت اول مي باشد و حتي در زماينکه سطح فوقاني شالوده به اندازه کافي به سمت بالا دست گسترش مي يابد، گرداب ايجاد شده توسط پايه بر روي سطح شالوده هيچگونه تاثيري در سيستم ايجاد شده توسط پايه ندارد.
باتوجه به موارد فوق الذکر معادلات ارايه شده توسط ريچاردسون نياز به بازبيني دارد.
انتخاب عمق شالوده پايه ها و به همين ترتيب براي تکيه گاهها با در نظر گرفتن حداکثر آبشستگي و موارد فوق الذکر در مورد پايه هاي مستطيلي صورت مي گيرد
منبع: تبيان زنجان ارسال توسط کاربر محترم سايت : msjmsj77