جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
چرا افراد خلاق در تصاحب مناصب مديريتي موفق نيستند؟
-(1 Body) 
چرا افراد خلاق در تصاحب مناصب مديريتي موفق نيستند؟
Visitor 524
Category: دنياي فن آوري
خلاقيت يکي از موارد بسيار مهم در زمينه تجارت است. پس چرا خلاقيت و نوآوري در بسياري از شرکت‌ها به صورت مستمر جريان ندارد؟ جنيفر مولر استاد مديريت دانشگاه وارتون به همراه همکارانش از دانشگاه کورنل و دانشکده مديريت هند متوجه دلايل اصلي اين موضوع شده‌اند.
مولر به کمک همکارانش جک گونکالو و ديشان کادمر از دانشگاه کورنل مطالعاتي انجام دادند که در مقاله‌اي تحت عنوان «شناخت رهبري خلاق» و با موضوع روانشناسي اجتماعي تجربي در ماه مارس2011 به چاپ خواهد رسيد‌، اين مقاله درباره نظر همکاران افراد خلاق در مورد آنها است‌.
حال به نتايج حاصل از بررسي مي‌پردازيم‌: افرادي که بيشتر نظرات خلاقانه ابراز مي‌کنند از قدرت رهبري کمتري برخوردار هستند. موارد استثنايي هم وجود دارد و آن زماني است که افراد نظر دهنده بايد برروي جذابيت رهبران تمرکز کنند. در اين صورت نظر همکاران افراد خلاق اين است كه افراد خلاق به نحو احسن مديريت مي‌کنند، اما نتيجه اين است که در اکثر موارد به نظر مي‌رسد خلاقيت به زيان پيشرفت افراد است. مولر مي‌گويد‌: «انتخاب رهبران خلاق ساده نيست‌. در حال حاضر و برخلاف تفکرات گذشته‌، بايد جهت شناخت چنين رهبري زمان زيادي صرف کرد و تلاش مضاعفي انجام داد.»
اين واقعيت موجب نگراني اعضاي هيات مديره شرکت‌ها در سراسر جهان شده است. طبق بررسي که اخيرا شرکت IBM براي درک ارزش تجارت از 1500 مدير عامل انجام داده‌، خلاقيت تنها عامل مهم موفقيت رهبري يک شرکت بزرگ در آينده به شمار مي‌رود که اين يافته باعث تعجب مولر شده است‌. او اشاره مي‌کند‌: «طبق تحقيقات‌، افرادي که نظرات خلاقانه‌تري دارند رهبران بهتري نيز هستند‌، نظرات خوب را تشخيص مي‌دهند و مي‌دانند چگونه از ايده‌هاي نو در سازمان خود استفاده کنند. انتخاب رهبران خلاق از چالش‌هاي عمده‌اي به شمار مي‌رود که سازمان‌ها با آن روبه‌رو هستند.»
تحقيقات مولر نشان مي‌دهد‌، افراد ممکن است به دليل نحوه متفاوت تفکر خود تاوان زيادي بپردازند‌. مولر و همکارانش در اولين مطالعه خود‌، روند کاري در بخشي از يک پالايشگاه بزرگ چند مليتي در هند را مورد بررسي قرار دادند‌. تمام 346 کارمند در اين تحقيق شرکت کردند که از اين ميان 291 نفر بالقوه توانايي رهبري داشتند و 55 نفر از کارمندان هم کار ارزشيابي را انجام دادند. ارزياب‌ها پرسشنامه در مورد 291 نفري که توانايي رهبري داشتند، تکميل کردند و همچنين به سنجش کارمنداني پرداختند که نظرات مفيد و جديدي ارائه مي‌دادند و پيشرفت رهبري موثر را نيز ارزيابي کردند. مولر و همکارانش با تجزيه و تحليل داده‌ها به بررسي افراد خلاقي پرداختند که به پيشرفت در زمينه مديريت علاقه‌اي نشان نمي‌دادند.
رابطه مهمي‌بين خلاقيت و اصول مديريت ضعيف وجود دارد‌. مولر مي‌گويد‌: «براي همه افراد‌، خلاقيت از نظر معنايي، مفهوم مثبتي دارد و تقريبا هيچ‌کس منکر خلاقيت نيست، اما معمولا هنگامي‌ که شخصي ايده جديدي مطرح مي‌کند با واکنش‌هاي منفي روبه‌رو مي‌شود که اين ديگر چه نظري است ؟ اين واکنش‌ها زماني پيش مي‌آيد که نظري ابراز مي‌شود و اغلب مطرح کردن ايده‌هاي خلاق باعث آزردگي برخي از افراد مي‌شود.
نظر دهندگان و ارزيابان
با دومين تحقيق اين يافته هم اثبات شد‌. مولر و همکارانش 194 دانشجوي دانشگاه بزرگي در شمال شرقي آمريکا را مورد مطاله قرار دادند و آنها را به دو گروه نظر دهنده و ارزياب تقسيم کردند. نيمي ‌از دانشجويان نظر دادند که چگونه مي‌توان باعث افزايش درآمد يک سرويس هوايي شد و بقيه دانشجويان نظرات آنها را ارزيابي کردند. از ميان گروه نظردهنده‌، نيمي ‌راه‌حل‌هاي خلاق، جديد و مفيد براي حل مشکل مطرح کردند و نيمي ‌ديگر فقط نظرات ساده و مفيد پيشنهاد دادند. نظردهندگان ده دقيقه فرصت داشتند تا نظرات خود را ارائه دهند‌، سپس دانشجويان ارزياب به ارزيابي نظرات آنها پرداختند و عوامل متعددي را بررسي کردند از جمله اينکه تا چه‌اندازه‌، نظرات خلاق است و کداميک از دانشجويان قابليت رهبري دارند.
بر اساس نظر ارزياب‌ها افرادي که ايده‌هاي نو مطرح کردند در مقايسه با گروهي که فقط راه‌حل‌هاي مفيد پيشنهاد داده بودند، قدرت رهبري کمتري داشتند. مطمئنا اين فقط يک مساله شخصيتي نيست و افراد خلاق از محبوبيت کمتري برخوردارند‌. مولر همچنين سوالاتي درباره صلاحيت نظردهندگان مطرح کرد و مشخص شد که هر دو گروه از صلاحيت يکساني برخوردار هستند. پس مشکل حقيقتا ارائه نظر هوشمندانه بود نه فقط يک ايراد مهم شخصيتي.
طبق گفته مولر: «اين يافته‌ها با تعاريفي که مردم در گذشته به طور سنتي از رهبري تجارت در ذهن خود داشتند‌، يکسان است.» رهبران به منظور ايجاد اهداف مشترک براي گروه کاري خود ارزش قائل مي‌شوند تا افراد گروه به اهداف خود برسند‌. اهداف مشخص است و هيچ ابهامي ‌وجود ندارد‌. بنابراين اين وظيفه رهبران است که از ميزان ابهامات بکاهند و سعي کنند معيارهاي رفتاري براي تک‌تک افراد گروه به وجود بياورند که معيارها مطابق شخصيت افراد باشد.»
مولر به مقايسه چنين طرز تفکري با آنچه مردم درباره فرد خلاق توصيف مي‌کنند‌، پرداخت‌. زماني که نظر افراد در مورد شخص خلاق پرسيده مي‌شود‌، آنها علاوه بر عنوان کردن خصوصياتي مانند رويايي و مقتدر از صفاتي همچون دمدمي‌ و خودراي نيز استفاده مي‌کنند. حقيقت اين است مردم با اينکه نظر مثبتي درباره فرد خلاق دارند احساس دو پهلويي نيز نسبت به آنها دارند.»
البته مولر مي‌گويد هر سازماني در ترفيع افراد خلاق دچار شکست نمي‌شود. برخي از شرکت‌ها مانند IDEO و Apple به طور خاص به پرورش خلاقيت و ارج نهادن به نوآوري روي آوردند. مولر و همکارانش‌، سومين مطالعه را انجام دادند و گروه 183 نفري از دانشجويان دانشگاه بزرگي در شمال شرقي آمريکا انتخاب کرده و آنها را به دو گروه تقسيم کردند. گروه اول مي‌بايست درباره رهبري و جاذبه‌هاي آن فکر مي‌کردند و پنج ويژگي يک رهبر جذاب و مقتدر را برمي‌شمردند. مولر اشاره مي‌کند: «زماني که لغت جذاب در ذهن شما فعال مي‌شود‌، ممکن است بيشتر در مورد خلاقيت فکر کنيد.»
اما اگر مردم به اقتدار و جذابيت رهبران فکر نکنند، چه پيش خواهد آمد؟ گروه دوم منتخب از همان 183 نفر، نمي‌بايست درباره رهبري و اقتدار فکر کنند. آنها مي‌بايست فقط خصوصيات يک رهبر را عنوان مي‌کردند و اصلا کلمه مقتدر برايشان ذکر نشده بود‌. نتيجه به دست آمده خلاف گروه اول بود‌، آنها رهبري بالقوه فردي که نظرات خلاق داشت را پس از فردي رتبه‌بندي کردند که تنها عقايد مفيدي مطرح مي‌کرد.
بي‌اعتبار کردن کليشه‌ها
به گفته مولر‌، اين مطالعه درباره احساسات متضادي است که مردم اغلب درباره متفکران خلاق احساس مي‌کنند‌. در اين مقاله‌، او و همکارانش به اين نکته اشاره مي‌کنند، رهبران خلاق ممکن است به اين دليل که مديران ترجيح مي‌دهند افرادي را استخدام کنند که با حفظ شرايط موجود‌، وضعيت را بهبود بخشند‌، ناديده گرفته شوند‌. هر چند که راه‌حل‌هاي مبتکرانه‌اي ارائه دهند. ظاهرا آن رهبران بر اساس درک اوليه رهبري ترفيع داده مي‌شوند و اکنون خودشان را در دنيايي مي‌يابند که تا حد زيادي تغيير کرده است و به خلاقيت و تفکر بيشتري نياز دارند.
مولر مي‌گويد: «شرکت‌ها بايد کليشه‌ها را در مقابل افراد خلاق کنار بگذارند. حقيقت اين است که فقط برخي از افراد براي رهبري انتخاب مي‌شوند، در حالي که بسياري برگزيده نمي‌شوند. پس شرکت‌ها بايد در اين باره چاره‌اي بينديشند و عملکرد سيستم‌هاي ارزيابي را تغيير دهند. رهبران براي درک کليشه و نحوه غلبه بر آن احتياج به کمک دارند.»
مولر اشاره مي‌کند: «در برخي از فرهنگ‌ها در مقايسه با ديگران مشکلات کمتري وجود دارد و اما سوالي که مطرح مي‌شود: نظرتان در مورد توصيفاتي مانند تناقض گويي و عدم تمرکز چيست؟ اگر فقط جنبه منفي آن صفات در نظر گرفته شود پس مشکلات بيشتري براي تشويق خلاقيت خواهيد داشت. براي شرکت‌هايي با چنين نظري مهم است تا تعصب موجود در فرهنگ شركت را مورد مطالعه قرار دهند، زيرا بسياري از شرکت‌ها تمايل به خلاقيت دارند، اما دليل اشتباهات خود را نمي‌دانند‌. اولين قدم براي حل مشکل‌، تشخيص و قبول اين نکته است که شما هم يکي از آن شرکت‌ها هستيد.»او مي‌گويد: «رهبران به توانايي‌هاي متعددي نياز دارند که خلاقيت هم يکي از آنها است. بعضي از افراد خلاق تمامي‌مهارت‌هاي مديريتي لازم را ندارند، اما بايد افرادي که چنين خصوصياتي دارند را شناسايي کرد.»
منبع:www.modiriran.ir
ارسال توسط کاربر محترم سايت :royal2030
Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image