عامل اين بيماري ويروسي است از خانواده پيکورنا ويريده بوده که داراي واريته هاي بسيار متنوعي در کل جهان ميباشد اما علايم باليني آن تقريبا مشابه است از اينرو کارخانه هاي واکسن سازي اين بيماري، ميباست واريته هاي ويروسي موجود در منطق و حتي در کشورهاي همجوار را شناخته تا بتوانند واکسن موثر ترکيبي(پلي والان) را بر عليه بيماري بسازند.
اين بيماري، نشخوار کنندگان اهلي و وحشي را گرفتار کرده و بسادگي از تمام راهها و سريع منتشر ميگردد.اين بيماري در دامها به دو شکل ايجاد بيماري مينمايد. نوزادان اغلب به فرم قلبي مبتلا ميشوند يعني ويروس به عضله قلب نوزاد دام ها راه يافته و باعث نکروز عضله قلب گشته و مرگ سريع در نتيجه ايست قلبي رخ ميدهد. اما در دامهاي بالغ بصورت فرم برفک يا همان آفت خودش را نشان ميدهد. زخمهائي بصورت طاول در محوطه دهاني ايجاد و به خاطر دردناکي، ميزان مصرف غذاي دام به شدت کاهش ميابد ابن زخمها به ناحيه سم پاها کشيده شده وباز به خاطر دردناکي حيوان به شدت دچار لنگش ميگردد. گاهي اين طاول ها در پستان نيز دبده ميشوند.
بخاطر اينکه تقريبا تمام ويروسها باعث کم شدن سيستم دفاعي بدن ميشوند ،لذا در اين بيماري نيز عفونت هاي فرصت طلب نيز دست به کار شده و تب حيوان تشديد و عفونت هائي در ناحيه دهان کف پا و حتي در دستگاه تنفس هم رخ ميدهد. با بالا رفتن تب و کاهش اشتها توليد شير دام به ميزان زيادي کاسته شده و اگر دام آبستن باشد منجر به سقط جنين هم خواهد گشت.
در دامهاي بالغ معمولا کشنده نيست و با درمانهاي حمايتي توسط دامپزشکان بهبودي حاصل ميشود اما با توجه به شيوع و انتشار سريع و گسترده آن در بين دامها ، دامداران به خاطر افت بالاي شير در دوره بيماري و همچنين سقط جنين متحمل خسارات شديد اقتصادي ميگردند.
بيماري تب برفکي يک بيماري بسيار عفوني و بشدت واگير دام مي باشد که به لحاظ شدت خسارات اقتصادي يکي از موانع اصلي در تامين بهداشت و توليد دام و فراورده هاي دامي محسوب ميگردد.
نکته مهم بهداشت عمومي راجع بهاين بيماري اين است که ، بيماري تقريبا به انسان غير قابل انتقال است اما در موارد بسيار نادري اين بيماري دربين چوپانان و دامداران گزارش شده که با آزمايش هاي ويروس شناسي از بثورات بين انگشتي چوپانان، ويروس تب برفکي جدا شده است و سير اين بيماري در انسانهاي مبتلا تنها محدود به اين زخمهاي کوتاه مدت بوده و مشکل سيستميک و حادي تاکنون در هيچ انساني گزارش نشده است.
اين بيماري سبب کاهش شديد توليد دام شده و نقش اساسي در تجارت دام و فراورده هاي خام دارد. تب برفکي يک بيماري ويروسي بشدت مسري بوده و تقريباً تمامي دام هاي زوج سم از جمله گونه هاي نشخوارکنندگان اهلي نظير گاو ، گاوميش ، گوسفند و بز مورد هدف ويروس عامل بيماري قرار مي گيرند. شدت واگيري در دامهاي حساس بسيار بالا ( 100% ) بوده ولي ميزان مرگ و مير پائين و عمدتاً دام هاي جوان را در برمي گيرد.
اگرچه تلفات آن در دامهاي بالغ کم است و بندرت اتفاق مي افتد ولي در دامهاي جوان بخصوص بره و بزغاله تلفات قابل توجهي دارد و از همه مهمتر خسارات بسيار شديد اقتصادي و اجتماعي ناشي از کاهش توليدات دام وکاهش بهره وري دام را بهمراه دارد و صادرات دام و فراورده هاي آن را متوقف ميسازد.
? پراکنش جهاني تب برفکي ( World Distribution ) :
تب برفکي با ميزان شيوع متفاوت در بسياري از کشورهاي آفريقا، خاورميانه، آسيا و بخشهائي از کشورهاي آمريکاي جنوبي بشکل بومي ميباشد.
اروپا، آمريکاي شمالي ومرکزي، کشورهاي اقيانوسيه و کارايئب از بيماري پاک شده اند.
سالهاي اخير مثال خوبي است که بيانگر قدرت بيماريزائي و انتشار غير منتظره و ناگهاني ويروس تب برفکي در سطح جهاني است. اين تيپ ويروس تب برفکي ابتدا در سال 1990 در شمال هند شناسائي گرديد و سپس در سال 1993 در نپال و در سال 1994 از عربستان سعودي جدا شد و در خلال همين مدت در اکثر کشورهاي خاورميانه پخش و منتشر گرديد. سپس در سال 1996 در قسمتهاي غربي ترکيه، بلغارستان و يونان و در سال 2000 پس از ده سال از روسيه، مغولستان، جمهوري کره و ژاپن جدا شد و نهايتاً در سال 2001 به کشورهاي انگستان، فرانسه، ايرلند، هلند و ( قاره اروپا ) رسيد و اپيدمي شديدي همراه با خسارات اقتصادي هنگفتي را ايجاد نمود. ( فقط در انگلستان 11 ميليون پوند خسارت اقتصادي مستقيم همراه با توقف صادرات بصورت موقت را برجا گذاشت ).
در بين ويروسهاي 7 گانه بيماري تب برفکي، تيپ A بيشترين زمينه تغييرپذيري و ايجاد واريانت هاي جديد را از خود نشان داده و در سالهاي اخير حداقل 3 واريانت تائيد شده از تيپ A تب برفکي در ايران علاوه بر تيپ A22 که سالها از ثبات بيشتري برخوردار بوده شناسائي گرديده است [ A 96 – A99( اين تحت سويه از سوي موسسه رازي تحت عنوان A200 شناسائي و نام گذاري گرديد ) A87 ]. ساير تيپ هاي ويروس از جمله O و Asia I تغيير پذيري کمترو محدودتري دارند. اگر چه در بين آنها برخي حدت زيادتر و برخي حدت کمتري دارند و بدين لحاظ در زمان استفاده از ويروس هاي جدا شده، حدت و شدت بيماريزائي آنها بايستي کنترل و همواره ويروسي در واکسن بکار گرفته شود که در بين ويروسهاي شايع ، بيشترين حدت بيماريزائي را داشته باشد.
? اهميت بيماري :
مقاومت ويروسهاي بيماري تب برفکي در شرايط محيطي وهمچنين شدت ضايعات و علائم کلينيکي بيماري در گاوهاي نژاد خالص و پرتوليد از جمله گاوهاي هلشتاين و دورگ همراه با خسارات جبران ناپذير و غيرقابل بازگشت ورم پستان – کوري پستان که کاهش شديد شير و در مواقعي قطع توليد شير را بهمراه دارد در کنار ساير عوارض از جمله سقط جنين و ضايعات غيرقابل جبران دستگاه توليد مثل و تخمدانها ( ناباروري) به همراه هزينه هاي کلان درمان دامهاي مبتلاء ( عفونت هاي ثانويه) و در مواقعي غيراقتصادي شدن دام مبتلاء در اثر شدت ضايعات و همچنين تلفات دامهاي جوان و شيرخوار سبب شده است ، اين بيماري به همراه ساير فاکتورهاي از جمله سرعت انتشار و شدت عفونت زائي، جزء مهمترين بيماريهاي ويروسي دام محسوب گرديده و در رده اولين بيماري گروه هاي گروه A (طبقه بندي بيماريهاي دفتر بين الملل بيماريهاي واگير دام ) قرار گيرد. در کشور ما نيز اين بيماري مهمترين عامل تهديد کننده سرمايه دامي و توليدات دامي و اولين بيماري دامي جدول مبارزه با بيماريهاي دام محسوب ميگردد.
اتيولوژي :
ويروس بيماري تب برفکي از خانواده پيکور ناويريده ( کوچکترين ويروسهاي شناخته شده از نظر اندازه ) و از جنس Aphtovirus داراي 7 تيپ کاملاً متمايز از يکديگر مي باشد. 7 سروتايپ مختلف ويروس تب برفکي عبارتند از:
( A , O , ASIAI , C , SAT1 , SAT2 , SAT3 ) تمام اين سروتايپ هاي تب برفکي ميتوانند بيماري را بشکلي ايجاد نمايند که از نظر درمانگاهي غير قابل تفکيک ولي از نظر ايمني شناختي با يکديگر متفاوت هستند. هيچگونه ايمني متقاطع بين سروتايپها وجود ندارد. در آزمايشات سرولوژيکي و تشخيصي سروتايپها توسط آزمايشات ELISA اليزا و CFT تثبيت کمپان و VNTخنثي سازي ويروس قابل تفکيک هستند. در هر سروتيپ، طيفي از اختلافات آنتي ژنتيکي و در ميان سويه هاي با ارتباط نزديک و دور با يکديگر وجود دارد. آناليز سويه هاي ويروس تب برفکي با توجه به ويژگيهاي ژنتيکي و آنتي ژنتيکي در مطالعات اپيدميولوژيکي براي انتخاب بهترين و مؤثرترين سويه هاي واکسن براي کشورهائيکه سياست کنترل بيماري با انجام واکسيناسيون پايه ريزي مينمايند.بيشترين تغييرات آنتي ژنتيکي در تيپA ويروس تب برفکي ديده ميشود. در مناطق آندميک اغلب يک سوش بر سوشهاي ديگر قالب ولي عفونت همزمان 2 سوش از ويروس هاي هفتگانه ممکن است اتفاق بيفتد. همچنين برخي از سويه هاي ويروس به گونه خاصي تمايل داشته و ساير گونه ها را به سختي مبتلا مي سازد.
ويروس فوق تمايل زيادي به حمله به بافت اپي تليال دارند . Epitheliotropisme که پس از تکثيردر آنها و ورود ويروس به خون ، بافتهاي فوق را مورد حمله قرار ميدهند و سبب ضايعات بسيار شديد در تمامي بافتهاي موکوسي و پوششي از جمله دهان – سيستم توليد مثل – و توليد شير (پستان) و بافت پوششي دست و پا ميشوند و ضايعات شديد و وسيعي را بوجود مي آورند که سبب کاهش شديد توليد شير – گوشت و مرگ و مير ناشي از جمله ويروس به قلب (ميوکارد) در دامهاي جوان ميشود. ضايعات اقتصادي و هزينه هاي درماني و غيراقتصادي شدن دامهاي مبتلاء در اثر ماهيت بيماري و هجوم ساير باکتريهاي عفونت زا سبب شده است تا اين بيماري دشمن دام وسرمايه دامي لقب بگيرد.( Enemy of Livestock and Livestock kipper).
ويروس تب برفکي نسبت به محيطهاي اسيدي و بازي حساس است و در PHهاي کمتر از 4 و بيشتر از 11 غير فعال و کشته ميشوند و در PH 4/7 تا 6/7 از پايداري بيشتري برخوردار است. اختلالات ميان سويه اي در خصوص مقادير متوسط و ميانگين وجود دارد ولي مهمترين عامل تعيين کننده دما است. ويروسهاي تب برفکي ميتوانند عفونت زائي خود را در PH بين 5/9 ـ 7/6 و در 4 درجه سانتيگراد يا پائينتر حفظ مينمايند ولي با بالا رفتن درجه حرارت ميزان عفونت زائي اين طيف با افزايش دما کاهش مي يابد.
تأثير درجه حرارت محيط بر عفونت زائي ويروس تب برفکي بستگي به ترکيب مواد موجود در محيط دارد بطوريکه ويروس تب برفکي ميتواند در محيطهاي حاوي مواد آلي به مدت زيادي دوام آورده و غير فعال نشود. ويروس تب برفکي در درجه حرارت زير صفر و شرايط انجماد بطور نامحدودي زنده باقي ميماند. حتي در شرايط 4 درجه و در محيطهاي ساده ويروس تب برفکي تا بيشتر از يک سال عفونت زائي خود را حفظ مينمايد. سوسپانسيون تهيه شده ويروس در درجه حرارت معمولي محيط ( درجه 22 ) بين 8 تا 10 هفته و در درجه حرارت 37 درجه تا 10 روز خاصيت عفونت زائي خود را حفظ ميکند و در درجه حرارتهاي بالاتر بسرعت غيرفعال ميشود. بطور مثال درجه حرارت 56 درجه به مدت 30 دقيقه جهت غير فعال نمودن اکثر سويه هاي ويروس تب برفکي کافي ميباشد.
نور خورشيد تأثير کمي در غير فعال شدن ويروس دارد و بطور کلي غير فعال شدن ويروس در شرايط محيطي بستگي به ميزان رطوبت ( رطوبت نسبي کمتر از 60 % ) و درجه حرارت دارد. ترکيبات اسيدي و قليايي مؤثرترين مواد براي ضدعفوني سازي هستند
? راههاي انتقال بيمار :
ويروس بيماري تب برفکي از راه هاي مستقيم و غير مستقيم بشرح زير انتقال مي يابد.
روش انتقال مستقيم :
مهمترين و اصلي ترين روش انتقال و انتشار بيماري بخصوص در کشورهاي که بيماري به فرم بومي حضور داشته و اپيدمي هاي منطقه اي و يا وسيع دارند ، انتقال به روش مستقيم يعني تماس دام آلوده با دام حساس مي باشد. دامهاي مبتلا داراي علائم کلينيکي بيماري ، خصوصاً در مراحل اوليه و فاز تب دار ويروس را از طريق انتشار همراه با هواي تنفس به دام در تماس انتقال داده و سبب بروز بيماري در دام حساس ميگردند. به لحاظ وجود مقادير بسيار زياد ويروس در ترشحات و هواي تنفسي دامهاي آلوده خصوصاً قبل از بروز علائم باليني ، انتقال مستقيم از دام آلوده به دام سالم بسرعت و سريع اتفاق مي افتد و بعنوان راه انتقال اوليه بيماري در گله محسوب مي گردد.
گوساله ها در اثر خوردن شير دامهاي مبتلاء که حاوي مقادير زيادي ويروس تب برفکي ميباشدو يا ليسيـدن گوسالــه ها توسط مادران مبتلاء ويروس تب برفکي ميتوانداز طريق خوراکي به آنها منتقل و سبب بروز فرم هاي کلينيکي و حاد بيماري در آنها مي گردد که مي تواند منجر به مرگ و مير سريع در آنها گردد. (فرم قلبي Myocarditis)
در نشخوارکنندگان مسن گاو – گاوميش و گوسفند و بز ويروس بايد از طريق سيستم تنفسي به بدن دام راه پيدا کند ،گيرنده ويروس تب برفکي Receptor site در اينگونه دامها در ناحيه بافت پوششي حلق و غدد لنفاوي آن ناحيه ( لوزتين ) قرار داشته و از راه خوراکي انتقال بندرت انجام ميگرد، ولي در گراز و خوک انتقال توسط خوردن مواد آلوده به ويروس تب برفکي اتفاق مي افتد.( استعداد گاو به ابتلا در اثر استنشاق هواي آلوده به دليل حجم بالاي هواي تنفسي چندين برابر گوسفند و بز مي باشد).ويروس تب برفکي پس از جايگزين شدن در بافت پوششي خلق و دستگاه تنفسي تکثير يافته و از طريق سيستم لنف وارد خون شده ( Viremia ) که با تب شديد (C 41-40 ) همراه است ،سپس تمام بافت هاي اپي تليال (موکوسي ) را آلوده مي سازد.
تراکم و ازدياد دام در يک محل رابطه مستقيم با سرعت انتقال بيماري دارد. بيماري در مناطق و دامداريهاي با سيستم بسته و متراکم دام بسرعت و براي مدت بيشتري انتقال پيدا ميکند و برعکس در مناطق غير متراکم و بخصوص در شرايط محيطي و هواي گرم بيماري معمولاً کمتر مشاهده ميشود. سطح ايمني دام چه ايمني ناشي از عفونت طبيعي ( متعاقب بهبودي ) و يا ايمني ناشي از واکسيناسيون ميتواند بر انتشار و نقل و انتقال ويروس تب برفکي در يک گله يا روستا مؤثر باشد. تجمع حيوانات بطور مثال در کنار آبشخوار عمومي، تجمع در محل واکسيناسيون، محل حمام دادن دام و جمع آوري گله ها جهت پشم چيني و کوچ دامهاي عشاير، مناسبترين روش پخش و انتشار ويروس تب برفکي بحساب ميآيند. ويروس تب برفکي همچنين براحتي ميتواند از طريق ميادين دام و محلهاي برگزاري نمايشگاههاي دام منتقل گردد زيرا در اين حالات دامهايي که در مرحله اوليه بيماري هستند و علائم مشهود درمانگاهي ندارند از طريق ترشحات خود ويروس را پخش مي نمايند. نقش دامهاي آلوده بطور مزمن در انتقال و انتشار بيماري ناشناخته مانده است. انتقال بيماري توسط دامهاي ناقل به دامهاي حساس بصورت تجربي نشان داده نشده است. اگرچه شواهدي دردست است که درآفريقا گاوميشهاي حامل بيماري ميتوانند ويروس را به گاوها در شرايط ميداني منتقل نمايندکه البته اين پديده نيازمندتماس نزديک دام آلوده ودام سالم است که ندرتاً اتفاق ميافتد.
انتقال غيرمستقيم :
ويروس تب برفکي بصورت مکانيکي با انواع وسائل و ابزار دامداري از قبيل وسائط نقليه کاربردي در توزيع غذاي دام، ماشين و وسائل حمل و شير، بستر دام، وسائل نگهداري و مقيد سازي دام، لباس و ساير ابزار آلات دامپروري آلوده به ويروس تب برفکي و همچنين توسط ترشحات دام از قبيل بزاق، شير و مدفوع منتقل ميشوند. دامپزشکان و ساير پرسنل دامداري که تماس نزديک با دام دارند ميتوانند در انتقال بيماري از يک مزرعه به مزرعه ديگر مؤثر باشند ابزار و وسائل آلوده مورد استفاده از جمله انواع سرنگ، سرسوزن، وسائل تلقيح مصنوعي، رفت و آمد وسائط نقليه و تردد افراد ميتواند سبب انتقال بيماري مي شود.
انتقال بيماري از طريق فراورده هاي خام دامي نظير گوشت، شير، پشم، پوست و … آلوده نيز گزارش گرديده است.
انتشار از طريق باد :
انتقال بيماري توسط باد ( Wind borne ) تا چند کيلومتر از دامداريهاي آلوده به مناطق پاک و عاري از بيماري صورت ميگيرد و فاکتورهاي از جمله زمان و حجم ويروس پراکنده شده و تعداد دام مبتلا در کانونهاي درگير بيماري در اين نوع انتقال موثر ميباشند.
اگرچه بيشترين موارد رخداد بيماري ناشي از انتقال توسط باد در مسافتي حدود 10 کيلومتر گزارش شده است ولي در سال 1981 در اروپا ويروس تب برفکي توانست يک مسافت 250 کيلومتري را با باد طي نمايد. از طرفي جهت انتقال ويروس بوسيله باد وجود ساير عوامل از جمله وزش باد ملايم با سرعت ثابت، جهت باد، بالا بودن رطوبت نسبي ( حداقل 60% ) تابش ضعيف نور آفتاب و عدم بارشهاي تند لازم است. انتقال بيماري توسط باد در مسافتهاي طولاني در آفريقا خاورميانه، آسيا و آمريکاي لاتين گزارش نشده است.
تلقيح مصنوعي :
انتقال بيماري تب برفکي ميتواند از طريق تلقيح مصنوعي و با استفاده از اسپرمهاي آلوده به ويروس صورت گيرد. اگرچه انتقال جنين که بنحو مطلوب و مطابق با دستورالعمل انجمن بين الملل انتقال جنين تهيه شده باشد خطري در بر ندارد.
ماندگاري ويروس
ويروس مولد بيماري تب برفکي از جمله مقاوم ترين ويروسهاي شناخته شده در طبيعت مي باشد . اين ويروس قادر است در محيط خارج از بدن دام تا مدت 40 روز در بستر فضولات و ترشحات بدن زنده و عفونت زا باقي بمانند. و هفته ها در خوراک دام و فراورده هاي دامي از جمله پشم و پوست دام زنده مانده و از مکاني به مکان ديگر انتقال يابد.
بدليل اينکه پوشينه ويروس فاقد ليپيدوگليلو پروتئين ميباشد، ويروس در مقابل حلالهاي چربي بسيار مقاوم است و پايــداري دارد. نسبت بــه حرارت و رطوبت مقاوم بوده ،بطوريکه در گوشت منجمد تا 80 روز زنده باقـــــي مي ماند، ويروس در حرارت مستقيم پائين و در درجه حرارت 50 تا 60 درجه بسرعت از بين ميــرود. ( 56 درجه 30 دقيقه ) خشک شدن – سرما و نمک تاثير چنداني در از بين بردن ويروس ندارد.
مناسب ترين PHبراي ويروس 7?6-7?4 مي باشد . با اين حال ويروس PH مابين 9?5-6?7 را نيز تجمل مي نمايد. PH بالاي 11 و زير 5 بسرعت ويروس را غير فعال مي سازد.
مدت زمان ابقاء و زنده ماندن ويروس در شرايط مختلف به شرح زير است:
- 50 روز در آب،
- 74 روز در مرتع با دماي 18-8 درجه و رطوبت نسبي مناسب،
- 4 هفته بر روي مو گاو آلوده به ترشحات و خون آلوده،
- 13 هفته بر روي چکمه آلوده به ترشحات و خون،
- 352 روز در پوست تازه نمک سود شده که در دماي 4 درجه نگهداري مي شود.
ـ 14 روز در فضولات خشک شده دام ( پهن و کود )
-بمدت 6 ماه در لجن زمستانه
- بمدت 28 روز در خاکهاي سطحي در پائيز و بمدت 3 روز در خاکهاي سطحي در تابستان و 39 روز در ادرار عفونت زائي خود را حفظ مي نمايد. اين مشاهدات در کشورهائي انجام شده اند که در دماي معتدلي دارند و طبيعي است که زمانهاي فوق الاشاره در کشورهاي گرم کوتاهتر خواهد بود. در بدن ميزبان دستگاه تنفس مهمترين راه ابتلاء نشخوارکنندگان است و تعداد اندک ويروس ميتواند سبب آغاز عفونت گردد.
خسارات اقتصادي بيماري
با توجه به اين امر که تا کنون مطالعه جامعي بر روي خسارات اقتصادي بيماري در سطح کشور صورت نگرفته است و برآورد آن با توجه به ماهيت بيماري چندان ساده نمي باشد ، لذا به ارقام اعلام شده از سوي دفتر بين المللي بيماري هاي واگير دام OIE استناد مي شود. برابر با اعلام اين دفتر خسارات بيماري در کشورهائي که بيماري را به شکل بومي دارند به شرح ذيل مي باشد:
- 25% کاهش توليد شير در گله هاي مبتلا
- 25% کاهش توليد گوشت در گله هاي مبتلا
- 25% کاهش توليد پشم در گله هاي مبتلا
- 5% کتلفات در دام هاي مبتلا( جوان)
البته به اين خسارات بايستي هزينه هاي اقتصادي ناپيداي ناشي از حضور بيماري از قبيل، هزينه هاي درمان ، ناباروري و کاهش باروري، محدوديت در تجارت دام و فراورده هاي خام دامي و …. را که قابل محاسبه نيستند، نيز اضافه نمود.
برابر با گزارشات دفتر بررسي ها، مبارزه و مراقبت بيماري هاي دامي ، طي سال 1380 تعداد 44858 واحد اپيدميولوژيک در قالب 1413 کانون درگير بيماري شده که داراي 589025 راس گاو و گوساله ( در معرض خطر بيماري ) بوده که از اين تعداد 16723 راس گاو و گوساله علائم بيماري را نشان داده و 595 راس گوساله تلف شده است. چنانچه خسارات برابر با برآورد OIE و قيمت فراورده هاي دامي در کشور را همراه جمعيت دام هاي مبتلا ( در معرض خطر بيماري ) ملاک محاسبه قرار دهيم ، اين بيماري طي سال 1380 رقمي در حدود 23174 ميليون ريال خسارت مستقيم ( کاهش شير و گوشت ) به جمعيت گاو گوساله کشور وارد نموده است.
Carrier state (ناقلين ويروس تب برفکي):
به گزارش خبرنگار سايت پزشکان بدون مرز ، از جمله مهمترين شاخص هاي اپيدميولوژيکي که سبب بقاء طولاني (چندين ماه و سال ) ويروس تب برفکي در يک جمعيت ميگردد و هراز چندگاه حتي با رعايت فاکتورهائي که در بحث انتقال مستقيم ( دام آلوده ) و غيرمستقيم ( عوامل محيطي و فيزيکي ) اشاره شد. بيماري تب برفکي در يک جمعيت بروز مي نمايد، حفظ و نگهداري ويروس تب برفکي توسط دامهاي مبتلاء و بهبود يافته است. ماهيت اين بيماري توانائي بقاء ويروس بيماري در بدن دام بهبود براي مدت طولاني بدون اينکه آثار و علائم ظاهري و کلينيکي بيماري را از خود نشان دهد که اصطلاحاً دام ناقل يا حامل ( Carrier ) ناميده ميشود از مهمترين فاکتورهاي اپيدميولوژيکي بيماري بقاء بيماري در يک منطقه و انتقال آن از مکاني به مکان ديگر مي باشد.
اينکه چگونه ويروس علي رغم پيدايش آنتي بادي ، در بافت هاي خاصي از بدن دام که در ناحيه حلق قرار داشته و سلولهاي اين بافت قادر به حفظ و نگهداري ويروس هستند کاملاً مشخص نيست ولي ويروسهاي پنهان شدن يا خفته در بدن دام که در ناحيه بافت پوششي ( به لحاظ وجود رسپتورهاي خاصي ) ، تحت شرايط مختلف از جمله استرس هاي شديد و نقل و انتقالات دام مجدداً شروع به رشد و تزايد گذاشته و سبب انتشار بيماري و وقوع بيماري در يک جمعيت دامي ميگردند. ايمني حاصل از عفونت طبيعي و ايمني ناشي از واکسيناسيون قادر به جلوگيري از Carrier شدن دامهاي مبتلا نميباشد و بخشي از دامهاي مبتلاء بالقوه عامل حفظ و بقاء ويروس در گله و يا جمعيت حساس به بيماري باقي مي ماند و همواره پيشگيري و کنترل اين بيماري را با مشکل روبرو ميسازند. بدين لحاظ در بسياري از کشورهاي دنيا در زمان بروز بيماري و يا در برنامه هاي کنترلي و پيشگيري اين بيماري ،اصل مبارزه با آن را کشتار دامهاي مبتلاء و در تماس قرار داده و بدين وسيله مانع از پيدايش دامهاي ناقل و حفظ و پايداري ويروس در گله و جمعيت دامي ميشوند.
وضعيت بيماري و پراکندگي جغرافيائي آن در ايران
به گزارش خبرنگار سايت پزشکان بدون مرز ، در ايران سه سوش Asia 1 – O – A عمده ترين ويروسهاي مولد تب برفکي هستند و در بين آنها سوشهاي A و O حدود 50 سال در گردش بوده ولي سوش Asia I پايداري و ثبات کمتري داشته و در مواقعي از زمان محو و مجدداً بروز نموده است .سويه Asia I طي سالهاي 1369 تا 1378 يعني حدود 10 سال در موارد بروز بيماري تب برفکي در کشور شناسائي و تشخيص داده نشد ولي از مرداد سال 1378 مجدداً ظهور و هم چنان جزء سه تيپ اصلي ويروسهاي بيماري تب برفکي در کشور در حال چرخش مي باشد.
علائم کلينيکي بيماري :
در گاو:
ويروس عامل بيماري پس از ورود به بدن دام حساس طي يک دوره کوتاه 5 تا 7 روز (دوره نهفتگي بيماري )و تکثير و تزايد در سلولهاي پوششي با ورود به خون ( ويرمي ) علائم کلينيکي خود را با تب بالا ( 41-40 درجه ) کاهش شير و بي حالي شروع نموده و متعاقب کاهش تب، افزايش بزاق (ريزش بزاق کش دار )، سائيدن دندانها روي يکديگر، پيدايش بثورات و طاول هاي اوليه در دهان سطح زبان و مخاطات لثه ها و لب ها حادث مي شود. گاهي طاول ها بقدي وسيع است که ممکن است بافت پوششي قسمت وسيعي از زبان بورت يکجا کنده شود. همراه با جراحات و طاول هاي دهاني، طاول هائي بر دست و پا بويژه شکاف بين سمي و تاج سم ايجاد شده که در اثر پاره شدن فوقالعاده دردناک بوده و حرکت براي دام سخت و مشکل مي شود. بر روي سر پستانک ها و قسمت هاي پستان نيز در فرم پستاني بيماري بثورات و طاول هائي ديده مي شود که در صورت نزديکي آنها به منفذ خروج شير سبب بروز ورم پستان مي شود.
در گوساله ها بوسطه حساسيت بالا آنها نسبت به دام بالغ ، هنگام بروز بيماري، با تلفات بالا به دليل ابتلاي آنها به فرم قلبي بيماري ( ميوکارديت) مواجه هستيم. گاهي شدت بيماري و سرعت ابتلا گوساله ها بقدري سريع است که دام بدون بروز علائم ظاهري بيماري از قبيل ريزش بزاق و بروز طاول ، در اثر ابتلا به فرم اد قلبي تلف مي شود.
در گوسفند:
شدت علائم در گوسفند و بز ( خصوصاً بز ) نسبت به گاو کمتر بوده و اولين نشانه بيماري تب برفکي در آنها لنگش مي باشد. طاول هاي ريزي در ناحيه سم و ندرتاً در دهان بروز نموده و چهره بيماري را مشابه به گاو نمايان مي سازد. بيماري در بره ها همانند گوساله شديدتر بوده و گاهي با تلفات بالا در صورت بروز اپيدمي مواحه خواهيم بود.
? کنترل بيماري :
کنترل بيماري تب برفکي بسيار مشکل ميباشد . مقاومت عامـل بيمــاري در طبيعــت و عفونت زائـي شديــد آن ( ضايعات پاتولوژيک در پستان و دست و پا ) به همراه ساير عوامل از جمله تغييران آنتي ژنتيکي ويروس و پيدايش تحت تيپ هاي جديد آن و مهمتر از همه توان ايجــاد بيمـاري در گونه هاي مختلف نشخوارکنندگـان اهلي( گاو – گاوميش – گوسفند و بز و نشخوارکنندگان ) . وحشي و وجود دامهاي ناقل و حامل ويروس تب برفکي که اغلب متعاقب عفونت طبيعي پديدار ميشوند در بقاء عفونت و بيماري در يک جمعيت و منطقه تاثير داشته و کنترل اين بيماري را بسيار مشکل و همراه با هزينه هاي کلان نموده است.
در دستورالعمل کنترل بيماري بر پايه سه اصل لازم الاجراء و مکمل يکديگر توصيه شده است :
الف – اقدامات بهداشتي و قرنطينه اي به منظور جلوگيري از ورود ويروس تب برفکي و بخصوص تيپ هاي جديد و غيربومي.
ب- مراقبت کلنيکي و سرولوژيکي به منظور شناخت تغييرات بيماري و ماهيت سويه هاي در گردش.
ج – واکسيناسيون و ايجاد پوشش ايمني در دامهاي مورد هدف با استفاده از واکسن کشته ( استفاده از واکسن زنده تب برفکي بدليل ايجاد ميوکارايت شديد و انتشار ويروس تاکنون مورد استفاده قرار نگرفته است ).
الف : اقدامات بهداشتي و قرنطينه اي :
مهمترين و اساسي ترين روش پيشگيري و کنترل بيماري تب برفکي بکارگيري اقدامات بهداشتي و قرنطينه اي است به نحوي که از ورود ويروس دريک گله و يا جمعيت جلوگيري نمايد. از جمله اقدامات فوق بايد هر واحد پرورش و نگهداري دام و بخصوص مجتمع هاي بزرگ دامپروري و توليد شير و گوشت مسائل زير را جدي گرفته و بکار بندند:
1- جلوگيري از ورود دام آلوده و حامل ويروس به دامداريها و يا دامپروري توليد شير و گوشت.
2- ضدعفوني وسائط نقليه.
3- ضدعفوني و رفع آلودگي دامداريهاي آلوده تا رفع بيماري.
4- کشتار دامهاي مبتلاء بخصوص در دامداريهاي بزرگ و مجتمع هاي توليد شير و گوشت و سوزاندن و دفن بهداشتي لاشه دامهاي مبتلاء.
5- رعايت مقررات بهداشتي قرنطينه اي فردي اکيپ هاي واکسيناتور ، تلقيح مصنوعي – دامپزشک و افراد ورودي به دامداري و استفاده از لباس و چکمه متعلق به دامدار.
6- استفاده از سرنگ سرسوزن و کلمن هاي نگهداري واکسن مخصوص هر واحد در زمان واکسيناسيون.
7- ضدعفوني روزانه وسائط نقليه حمل شير در زمان ورود و خروج.
8- سوزانيدن لاشه و فضولات و هرگونه وسائل آلوده يکبار مصرف.
9- عدم برداشت و انتقال کود آلوده تا رفع کامل بيماري.
مناسب ترين مواد ضد عفوني کننده :
- فرمالين 5 %
- سود سوزآور 2 %
- آهک ( مناسب براي محوطه)
بايد فرهنگ استفاده از مواد ضدعفوني رعايت اصول قرنطينه اي فردي و اقدامات بهداشتي در هر واحد ترويج شده تا بتوان به کنترل بيماري دست يافت . اين دستورالعمل بايدتوسط اداره کل دامپزشکي استانها تکثير و به تمامي مسئولين بهداشتي واحدهاي دامپروري مالکان و صاحبان آنها – دامپزشکان بخش خصوصي تعاونيها و مجتمع هاي شير و گوشت تحويل و اجراي آنرا درخواست نمود.
ب ) مراقبت کلنيکي و سرولوژيکي به منظور شناخت تغييرات بيماري و ماهيت سويه هاي در گردش.
به منظور اجراي مراقبت فعال و ارزيابي تغييرات بيماري و همچنين بررسي اثر بخشي واکسن مصرفي ، با نمونه برداري اتفاقي در هر استان در واحد هاي اپيدميولوژيک و انتخاب نواحي با خطر بالاي ابتلا و اجراي مراقبت ويژه، اقدامات زير در هر فصل به مورد اجرا گذاشته خواهد شد:
1? انجام معاينات کلينيکي و ثبت اطلاعات مربوط به حضور يا عدم حضـــور بيماري در گله و تاريخچه دام هاي مبتلا،
2? نمونه برداري از ضايعات و بثورات دام هاي مبتلا و پي گيري نتايج آزمايشگاهي ،
3? برداشت نمونه سرم جهت سنجش و پالش عيار آنتي بادي در دام هاي مايه کوبي شده و تفريق آنتي بادي واکسينال از آنتي بادي ناشي از بيماري با استفاده از امکانات موجود،
4? تجزيه و تحليل فاکتورهاي موثر در حضور ويروس و پيش بيني زمان اپيدمي هاي کوچک و بزرگ منطقه اي جهت اقدامات پيش گيري کننده از جمله تامين به موقع واکسن،
5? نظارت بر عمليات واکسيناسيون بخش خصوصي و اقدامات قرنطينه اي
6? مراقبت و نظارت بر ميادين دام و مناطق پرتراکم نگهداري و پرورش دام و گزارش بموقع بيماري
7? بازرسي و سورويلانس بيماري در اطراف کانونهاي بروز بيماري به فاصله حداقل 10 کيلومتر و در حداقل زمان.
ج )ايمن سازي و واکسيناسيون :
استفاده از واکسن جهت ايمن سازي دامهاي حساس عليه بيماري تب برفکي سالهاست متداول ميباشد ولي واکسن مورد استفاده که بنام واکسن کشت نسجي که بوسيله فرمالين و يا ترکيبات ديگر نظير اتيل آمين ها کشته و غيرفعال ميگردد به تنهائي نميتواند در کنترل و پيش گيري از اين بيماري، بخصوص اينکه واکسيناسيون پراکنده و غير يکنواخت با تقويم هاي زماني متفاوت که تهايتاً منجر به ايجاد ايمني ناهمگون و بسيار شکننده به اجرا گذاشته شود، موثر باشد.
از طرفي واکسن تب برفکي جزء گروه سوم واکسن ها ميباشد.
گـروه اول واکسنها به آندسته از واکسنها اطلاق ميگردد که ايمني پايدار توليد نموده و باعث دفــع کامــل جــرم ( ويروس ) ميگردند مثل واکسن طاعون و دام واکسينه در مقابل عفونت طبيعي مقاوم بوده و حامل و ناقل ويروس نميشود.
گروه دوم واکسنهائي اطلاق ميگردد که ايمني نسبتاً پايدار داشته و نياز به تکرار حداقل سالانه داشته و اينگونه واکسنها مانع بروز بيماري و علائم کلينيکي آن ميشوند.
گروه سوم واکسنهائي هستند از جمله واکسن تب برفکي که نه ايمني پايدار و يا نسبتاً پايدار ايجاد مي کنند و نه باعث دفع ويروس ميشوند و بلکه دام مبتلا ، ناقل و حامل ويروس نيز ميشود اينگونه واکسنها شدت و علائم کلينيکي بيماري را کاهش ميدهد. و چنانچه برنامه واکسيناسيون بصورت متمرکز و يکنواخت به اجرا گذاشته شود، تاثيرات آن به مراتب موثرتر بوده و مي تواند در کنترل ضايعات ناشي از حضور بيماري مناسب عمل نمايد
در کنار اين خصوصيت مناسبترين واکسن با توان آنتي ژني6 PD 50 حداکثر شش ماه و نسبت ايمني در يک جمعيت گله 60 تا 70% ميباشد.اين بدين معناست که علي رغم واکسيناسيون 100% گله احتمال حساس بودن جمعيتي معادل حدود 30% در جمعيت مورد هدف وجود دارد.
بنابراين واکسن به تنهائي نميتواند مانع بروز بيماري تب برفکي شود و همواره به عنوان فاکتور کاهش دهنده علائم و خسارات کلينيکي بيماري مطرح ميباشد. در اين بيماري واکسن و واکسيناسيون پيام مناسبي که انتظار از ماهيت واکسن ها و واکسيناسيون و ايمني زائي ميرود ندارد و بلکه بايد خطي مشي کنترل بيماري بر پايه اقدامات بهداشتي و قرنطينه اي ذکر شده معدوم سازي دامهاي تلف شده – کشتار دامهاي مبتلاء و واکسيناسيون جمعيت مورد مطالعه و هدف که بيماري ميتواند بيشترين خسارات اقتصادي را ايجاد نمايند، استوار گردد.
? روش واکسيناسيون :
استفاده از واکسن کشته تب برفکي ساخت موسسه رازي و يا وارداتي که از سوشهاي درگردش ويروس تب برفکي بومي تهيه ميشود مناسبترين واکسن درحال حاضر ميباشد. زمان واکسيناسيون برابر با توصيه شرکت سازنده واکسن حداقل هر 4 ماه يکبار در واحدهاي دامپروري و مناطق اشاره شده و همراه با استفاده از راپل واکسن و رعايت تمامي اقدامات بهداشتي و قرنطينه اي ذکر شده مي باشد.
? نمونه برداري و ارسال نمونه :
به منظور آگاهي از نوع سويه هاي در چرخش بيماري تب برفکي و آگاهي بموقع از تغييرات آنتي ژنتيکي آن و بکارگيري آن در ساخت واکسن مطابق با ويروس در گردش ،نمونه برداري و ارسال صحيح و مناسب آن از اهميت بسيار زيادي برخوردار است.
نمونه بايد از دامهاي تب دار ، طاول هاي نترکيده و يا تازه ترکيده برداشت شده باشد.
نمونه بايد به اندازه کافي و حداقل يک گرم باشد.
نمونه بايد در بافر مخصوص انتقال نمونه تب برفکي و در کنار يخ به آزمايشگاه ارسال گردد.
انتقال نمونه و شروع آزمايشات نبايد بيشتر از 48 ساعت طول بکشد.
در انتقال نمونه بايد از ظروف مخصوص که سبب ايجاد آلودگي نشود، استفاده نمود، تا بتوان از آزمايشات نتايج مثبت اخذ گردد. در آزمايشگاه ، نمونه بايد به روش استاندارد ( اليزا ) آزمايش و آزمايشات تکميلي جداسازي و شناسائي ويروس انجام گيرد.
چنانچه مسائل فوق انجام نگيرد پاسخ هاي بسياري از نمونه ها منفي خواهد بود در شرايطي که حضور بيماري انکارناپذير بوده ، شرايط نامناسب برداشت و ارسال نمونه همواره خطر عدم شناسائي تغييرات ويروس و يا حضور سويه هاي جديد را در برخواهد داشت.
? خصوصيات اپيدميولوژيکي تب برفکي :
دامهاي حساس :
حيوانات اهلي شامل گاو، گاوميش، گوسفند، بز، خوک و گوزن به بيماري تب برفکي حساس هستند. بيماري معمولاً با شدت وحدت بيشتري در گاو و خوک بروز ميکند. ابتلاء انسان به بيماري تب برفکي اگرچه گزارش شده است ولي بسيار نادر و خفيف ميباشد. با اين وجود فرد ميتواند ويروس را براي بيش از 24 ساعت بدون آنکه هيچگاه علايم باليني را ظاهر سازند در دستگاه تنفس حفظ نمايد.
انتقال بيماري :
بيماري تب برفکي را ميتوان به جرأت مسري ترين بيماريهاي دام ناميد. خوک مهمترين ميزبان تشديد کننده بيماري تب برفکي است چرا که هم ميتواند از راه تنفسي و هم از راه خوراکي مبتلا شود و مقادير بسيار زيادي از ويروس را از طريق هواي تنفسي خوددرمحيط پخش نمايد.
گاو ميزبان نشانگر و شاخص خوب ويروس تب برفکي است زيرا بشدت در برابر ابتلاء از راه تنفسي حساس است و علائم درمانگاهي به شکل کلاسيک در اين دام مشاهده ميشود.
گوسفند را ميتوان بعنوان ميزبان نگهدارنده ويروس تب برفکي نام نهاد زيرا علائم درمانگاهي در اين دام در مورد برخي از سويه ها خفيف و يا مشهود نمي باشد. البته به اين موضوع بايد توجه داشت که نه تنها ويروسهاي تب برفکي ممکن است شيوه يکسان اپيدميولوژيکي مشابهي نداشته باشند بلکه چه بسا از نظر انتخاب ميزبان هم رفتار مشابهي ندارند. ويروس تب برفکي هم چنين ميتواند از راه خراشيدگي هاي جلدي يا مخاصات در نتيجه جراحات ناشي از مصرف دانه ها، علوفه خشبي، گنديدگي سم، تروما ناشي از ماشين شيردوشي يا ناخنها هنگام مهار گاو به شيوه دماغ گيري انتقال يابد. بعد از استنشاق ذرات بسيار کوچک حاوي ويروس تب برفکي بواسطه حرکات به ناحيه حلقي وارد ميشوند و متعاقب تکثير و تزايد اوليه در اين ناحيه وارد سيستم لنفاوي ميگردند. در مرحله بعد ويروس از طريق جريان خون به بافتهاي ثانويه شامل غدد لنفاوي غده ها، بافتهاي اپي تليوم اطراف دهان، پاها و پستانها در دام ماده وارد ميشود. واژن و حشفه نيز ممکن است مورد حملة ويروس قرار گيرد. در دامهاي جوان نيز عضلات قلب بعنوان هدف ثانويه مورد هجوم ويروس قرار ميگيرند. ويروس تب برفکي به مقدار زياد همراه هواي بازدمي در محيط اطراف دام پخش و منتشر ميشود. همچنين در تمام ترشحات و دفعيات از جمله شير و اسپرم و همچنين از طريق وزيکولهاي ترکيده ويروس تب برفکي وجود دارد. خوک مقادير بسيار زيادي ويروس تب برفکي را (3000 بار ) بيشتر از گاو در هوا منتشر ميکند. دفع ويروس تب برفکي از ترشحات دام تا 4 روز قبل از مشاهده شدن علائم درمانگاهي آغاز ميشود که از نظر اپيدميولوژيکي بسيار حائز اهميت است. پخش و انتشار ويروس تب برفکي 4 تا 6 روز پس از پيدايش وزيکولها ادامه داشته و دامهاي مبتلا مقادير بسيار زيادي ويروس را به محيط اطراف پخش مينمايند. پخش ويروس تب برفکي در دامهاي مبتلا پس از پيدايش آنتي بادي خنثي کننده متوقف ميشود. حضور ويروس تب برفکي در بافت اپي تليال دست و پا يک تا دو روز بيشتر از بافتهاي دهان تداوم مي يابد. بنابراين ضايعات و جراحات سم در مواردي که نمونه برداري دير انجام ميگيرد نمونة بهتري را از جراحات دهان جهت تشخيص اين بيماري بدست ميدهد. ويروس تب برفکي از گاوهائيکه به روش تجربي آلوده شده بودند بمدت 26 روز از شير و 56 روز از اسپرم جدا گرديده است. بعد از بهبود علائم درمانگاهي 80% دامهاي نشخوارکننده ممکن است بصورت حامل ويروس در بيايند. اين وضعيت به نام حامل يا کارير ناميده ميشود و به حمل ويروس بيش از 28 روز بعد از ابتلاء به عفونت اوليه تعريف ميگردد. چنين عفونت مزمن ويروس تب برفکي در بافت پوششي ناحيه حلق و قسمت پيشين گلو ايجاد ميشود. مدت زمان حالت حامل بودن بستگي به سويه ويروس تب برفکي و ساير فاکتورهاي احتمالي ديگر دارد. حداکثر زمان حالت حامل بودن در گاو سه سال و نيم، در گوسفند و بز 9 ماه و براي گاوميشهاي آفريقائي 5 سال يا بيشتر گزارش شده است.
در فرآورده هاي دامي اگرچه ويروس تب برفکي در گوشت متعاقب کشتار و رسيدن گوشت به حالت اسيدي بي اثر يا غير فعال ميگردد ولي بمدت طولاني در بافتهاي لنفاوي سرد يا منجمد، در مغز استخوان و لخته هاي خوني باقيميماند و در احشاء بمدت کمتري فعال باقيميماند. گوشت نمک سود و خام، پوست خام نمک سود شده، شير غير پاستوريزه و برخي از فرآورده هاي خام دامي ميتوانند ويروس تب برفکي را بمدت طولاني در خود حفظ نمايند.
? الگوهاي بيماري :
ورود ويروس تب برفکي يا سرو تايپهاي جديد ويروس تب برفکي بداخل گله، مناطق و يا کشورهائيکه قبلاً از بيماري پاک بوده اند بسرعت به يک اپيدمي با نسبت بالاي واگيري تبديل ميشود.
الگوهاي اپيدميولوژيکي بيماري در مناطق معتدل، حاره اي و نيمه حاره اي در جهان متفاوت است. در مناطق معتدل بقاء بيشتر ويروس در محيط به اين معني است که انتقال غير مستقيم از طريق ذرات آلوده از اهميت برابر با انتقال بيماري به روش تماس مستقيم بين دام آلوده و دام حساس برخوردار است. انتقال بيماري توسط باد تحت تأثير برخي از شرايط محيطي و آب و هوائي امکانپذير است. از طرف ديگر در شرايط آب و هوايي گرمتر شيوه انتقال بيماري به روش غير مستقيم اهميت کمتري نسبت به تماس مستقيم دارد. بنابراين در اين مناطق نقل و انتقالات دامهاي بالقوه آلوده و الگوهاي تجارت دام کليد درک وضعيت اپيدميولوژيکي بيماري خواهند بود.
? علائم درمانگاهي :
دوره کمون بيماري در موارد ابتلاء به شکل طبيعي متغير است و عمدتاً بستگي به نوع دام، سويه ويروس، مقدار يا دز ويروس و راه ابتلاء دارد. اين دوره در کوتاهترين حالت خود 2 تا سه روز به درازا ميکشد که ميتواند در شرايطي که دام با مقادير بسيار پائين ويروس آلوده شده باشد 10 تا 14 روز به طول بيانجامد. دوره کمون بيماري براي موارد شاخص در يک کانون در مقايسه با موارد بعدي بيماري طولاني تر خواهد بود. در موارد ايجاد بيماري بصورت آزمايشي، دوره کمون بيماري ميتواند کوتاه شده و به 24 ـ 18 ساعت برسد.
علائم درمانگاهي بيماري تب برفکي در گاو :
به گزارش خبرنگار سايت پزشکان بدون مرز ، اولين يافته درمانگاهي و مهم بيماري، تب ناگهاني و شديد است به طوري که درجه حرارت بدن تا 42 درجه سانتيگراد ميرسد. ساير علائم شامل پريشاني، بي اشتهايي و قطع ناگهاني توليد شير نيز در مراحل اوليه همراه با تب مشاهده ميگردند. اين وضعيت ممکن است يک روز يا بيشتر طول بکشد و سپس مرحله بعدي يا فاز وزيکولي يا (طاولي) بيماري پديدار ميشود. در فاز وزيکولي بافتهاي اپيتليال دهان، سم پستان و دستگاه توليد مثل مورد هجوم ويروس قرار ميگردند. ضايعات وزيکولي در زبان، لبها، پاي دندانها، کام، منخرين ، پوست بين انگشتي، نوارهاي تاجي برآمدگيهاي پاشنه پا سر پستانهاي در گاوهاي شيري ظاهر و بر گسترش آنها اضافه ميگردد. در بعضي مواقع و در حالات شديد بيماري وزيکولها در داخل پوزه و يا روي پوزه گوشه چشم، حشفه يا واژن ظاهر ميشود.
در ابتدا ضايعات بشکل کانونهاي کوچک پرخون در يک يا چندين ناحيه از نواحي ذکر شده ظاهر و با پيشرفت بيماري اين ضايعات کوچک به يکديگر پيوسته و ضايعات وزيکولي بزرگتري را ايجاد ميکنند که 1 تا 2 سانتيمتر وسعت داشته و به آن وزيکول يا طاول اوليه گفته ميشود. با اتصال طاول هاي اوليه، طاول هاي وسيعتر و بزرگتري ايجاد ميشوند که سطح زيادي از مخاط يا اپلي تليوم زبان و يا دهان را در بر ميگيرند. وزيکولهاي اوليه و زيکولهاي بزرگتر حاوي مايع زرد کهربايي ميباشند که حاوي مقادير بسيار زيادي از ويروس تب برفکي بوده و سطح شان نسبت به ساير قسمتهاي پوست رنگ خود را از دست ميدهد. طاول شکل گرفته با فاصله 24 ساعت ترکيده و تبديل به زخم دردناکي ميگردد که بافت مخاط نکروزه با لبههاي نامنظم آنرا احاطه نموده است. در دهان معمولاً طاول ها بيشتر در سطح زبان، پاي دندانها و کام ديده ميشود. در مواردي بيماري ممکن است بيشتر قسمت بافت اپلي تليوم سطح بالائي زبان بطور کامل جدا شود. تورم دردناک دهان همراه با طاول هاي سالم و به تازگي پاره شده، موجب ترشح زياد بزاق از دهان، عدم تمايل به خوردن غذا و مکيدن لبها و صداي حاصل از آن ميگردد. در اين مرحله دام مبتلا بطور کامل از خوردن غذا دست ميکشد و متعاقب آن کاهش شديد يا قطع توليد شير و کاهش شديد وزن دچار ميشود.
در اشکال عادي بيماري، ضايعات دهاني و وزيکولي در مدت زمان حدود 10 روز بهبودي پيدا ميکنند و اشتها و غذا خوردن دام نيز چند روز پس از پارگي وزيکولها بهبود مي يابد. لنگش حاد و عدم تمايل به حرکت ناشي از وجود ضايعاتي در ناحيه پا و عفونت هاي ثانويه به فاصله هاي شديد بافتهاي زيرين پا ميانجامد. عدم توانايي حرکتي ممکن است به دهيدراتاسيون شديد، کاهش وزن بدن و ناتواني منجر شود چرا که دام مبتلاء حتي قادر به راه رفتن براي دسترسي به آبشخور و آخور را نيز نمي باشد. ضايعات نوک پستان نيز ممکن است بدنبال ورم پستان ثانويه پيچيده تر شوند. شدت واگيري بيماري تب برفکي بسيار بالا است ولي ميزان مرگ و مير آن در دامهاي بالغ معمولاً کمتر از 5% ولي در دامهاي جوان بخصوص بره و بزغاله بسيار بالا ميباشند. اغلب مرحله بهبودي از بيماري نسبتاً طولاني است. بهبودي دامهاي مبتلا در حالات عادي تا يک ماه طول ميکشد و در اشکال شديد دامها توان حرکتي و توليد خود را از دست ميدهند و نهايتاً بروز اين بيماري در يک گله يا منطقه خسارات اقتصادي زيادي بلحاظ کاهش توليد شير و گوشت بهمراه دارد. لازم بذکر است اين خسارات، خسارات مستقيم حاصل از بيماري تب برفکي است و خسارات غير مستقيم آن بسيار بيشتر حائز اهميت ميباشد که مهمترين آنها شامل :
ـ سقط جنين دامهاي آبستن.
ـ درمان طولاني ضايعات سمي و اندامهاي حرکتي دام.
ـ تغيير شکل سم و ضايعات غير قابل برگشت اندامهاي حرکتي.
ـ ضايعات شديد و دائمي بر روي پستان و غدد مولد شير.
ـ ضايعات شديد بر غدد درون ريز که با عدم تحمل گرما و سندروم لهله زني مزمن يا علائم نفس تنگي
و ناتواني مشخص ميگردد و نازائي هاي دائمي و مزمن.
ـ تلفات ناگهاني در گوساله هاي جوان و بره و بزغاله جوان که هيچگونه وزيکول يا ضايعات مشهودي ندارند. ( شکل قلبي تب برفکي ). ميزان تلفات در اين قبيل دامها ممکن است به 50% يا بيشتر نيز برسد. قطع شير در دامهاي مبتلا بخصوص گوسفند و بز سبب ميشود دامهاي تازه تولد يافته بخوبي تغذيه نشوند و بطور غير مستقيم رشد آن کاهش يافته و تلفات آنها بيشتر شود.
گاوهاي نژاد خالص از بيماري تب برفکي بشدت آسيب مي بينند و علائم درمانگاهي در آنها شديدتر و طولاني تر از گاوهاي بومي است. علائم درمانگاهي در گاوهاي بومي و در مناطق آندميک بيماري به شکل خفيفتري نسبت به گاوهاي پر توليد و خالص مشاهده ميشود.
? علائم درمانگاهي در گوسفند و بز :
بيماري تب برفکي در گوسفند و بز معمولاً به فرم خفيف تري نسبت به ساير دامهاي حساس بروز ميکند و در اغلب اوقات قابل شناسائي نيست. ضايعات و طاولهاي دهاني در تب برفکي گوسفند و بز واضح نيست. وزيکولها اکثراً در کام و سطح پشتي زبان ديده ميشوند، که کوچک بوده و بسرعت بهبودي پيدا ميکنند.
ضايعات ناحيه سم در تب برفکي گوسفند و بز در اکثر موارد در ناحيه نوار تاجي مشاهده ميشود که البته تشخيص آن براحتي ممکن نيست و جهت مشاهده و معاينه آن لازم است با تراشيدن ياکنارزدن موهاي نوار تاجي آن قسمت سم را بدقت معاينه نمائيم. لنگش اغلب تنها علامت بارز درمانگاهي و مهمترين علامت درمانگاهي تب برفکي گوسفند و بز است که بايستي از ساير عوامل ايجاد لنگش از جمله گنديدگي سم تشخيص تفريقي داده شود. ضايعات ناحيه سم معمولاً در اثر هجوم باکتريهاي ساپروفيت بشدت عفوني شده و سبب تورم شديد و عوارض غير قابل برگشت سم و ناتواني حرکتي در دام ميگردد.
تب برفکي در گوسفند و بز ( بره و بزغاله ) همانند ساير دامها تلفات ناگهاني دامهاي جوان را به همراه دارد. خسارات و تلفات ناشي از تب برفکي در اين گروه شکلي از بروز موارد فرم قلبي است و شدت تلفات در آن معمولاً در موارد عادي بيماري تا 50% نيز ميرسد اگرچه در مواردي در فرمهاي شديد تا بيش از 90% نيز مشاهده شده است.
تعيين سن ضايعات بافتي در بيماري تب برفکي :
شناسائي دقيق سن ضايعات بافتي و وزيکولهاي تب برفکي بخصوص در زماني که بيماري براي اولين بار در يک منطقه يا گله ظاهر ميشود، ميتواند در تشخيص زمان اوليه ابتلاء دامها مورد استفاده قرار گيرد وبراساس آن اطلاعات اپيدميولوژيکي بمنظورشناسائي مبداء و مأخذعفونت بعمل آيد.
در جدول زير شاخص هايي ارائه شده اند که پيدايش وزيکولها در فازهاي مختلف پيدايش آنها را ميتوان با به کارگيري آنها مشخص نمود. اين شاخص ها بيشتر براي گاو ارزشمند است تا دامهاي نشخوار کننده کوچک، زيرا علائم درمانگاهي تب برفکي در گوسفند و بز معمولاًشکل خفيف تري دارد.
ضايعات سن احتمالي، ظاهر ضايعات :
روزاول:وزيکولهايسالمحاوي مايعات وزيکولي بهمراه علائم اوليه نکروزبافت اپيتليوم.
روز دوم : وزيکولهاي سالم و حاوي مايعات وزيکولي همراه با نکروز بافت اپيتليوم روي آنها.
روز سوم : وزيکولهاي ترکيده، و اروزيون ظاهر ميشود. در مرحله اول مراکز ضايعات به رنگ روشن است و سپس رنگ قرمز شروع بدنبال ترکيب فيلبرين تغيير ميکند.
روز چهارم : اروزيون با مقدار کمي بافت اپيتليوم همراه آن، اطراف زخم منظم تر شده و آثار اوليه رشد و تکثير مجدد بافت اپتيليوم در لبه هاي زخمها مشاهده ميشوند.
روز 7 ـ 10 : بهبود زخمها با پيدايش بافتهاي و فيبروژه.
آسيب شناختي ظاهري :
به غير از طاول هايي که در معاينات باليني در دهان، سم و پستان دام مبتلا مشاهده ميشود ضايعات وزيکولي ممکن است در بافتهاي اپيتليومي و پرزهاي شکمه و احتمالاً ساير قسمتهاي دستگاه گوارش نشخوار کنندگان نيز مشاهده شود.
ضايعات قلبي معمولاً در دامهاي جوان اتفاق مي افتد که بشکل نقاط نا منظم خاکستري رنگ و گاهي نواري شکل در بافت ميوکارد / اپي کارد قلب مشاهده ميشود که اصطلاحاً از آن تحت عنوان قلب ببري يا (Tiger Heart ) نام برده ميشود.
? سيتووپاتولوژي :
ضايعات هسيتو پاتولوژيکي تب برفکي خيلي هم اختصاصي نيستند. طاولهاي چند حفره اي مملو از مايعات در لايه خاردار و سلولهاي در حال آکانتوليز قابل مشاهده است. در موارد منجر به مرگ تب برفکي دژنراسيوه هيالن ميو هيوکاردي ديدهميشود.تائيدتشخيصي بيماري بنايي براساس يافتههاي هيتوپاتولوژيک است.
ايمني :
آنتي بادي خنثي کننده به فاصله 4 تا 10 روز پس از ابتلاء در خون قابل شناسائي است. دامهاي بهبود يافته معمولاً داراي ايمني طولاني مدت نسبت به عفونت مجدد هستند ( حداقل تا 5 سال ). البته اين امر نسبتاً در مورد سروتايپهاي عامل بيماري و يا سويههاي کاملاً نزديک به آن صادق است ولي دام مبتلا بطور کامل در مقابل ساير سروتايپها و يا سروتايپهائي که با سروتايپ ويروس اوليه و ايجاد کننده بيماري مراتب آنتي ژنتيکي ندارند همچنان حساس خواهد بود.
ميزان قدرت محافظت کنندگي، متعاقب واکسيناسيون دام، ارتباط زيادي به شباهت آنتي ژنتيکي ويروس واکسن با ويروس در چرخش يا ويروس چالش دارد.
واکسن فقط بصورت نسبي در برابر تغييرات آنتي ژني از يک سروتيپ ايمني ايجاد ميکند. واکسنهاي مؤثر معمولاً 4 روز بعد از واکسيناسيون ايمني لازم را ايجاد ميکند. اگرچه ايمني حاصل از واکسن دوام چنداني نداشته و نياز به واکسيناسيونهاي مجدد ( با فاصله 6 تا 12 ماه ) وجود دارد که اين فاصله بستگي به نوع، کيفيت و مقدار آنتي ژن واکسن دارد ( مقدار PD50).
سازندگان تجاري واکسن تب برفکي معمولاً تزريق يک نوبت واکسن و سپس تزريق نوبت دوم فاصله 3 تا 4 هفته بعد راتوصيه ميکنند.با اين وجود در مناطق آندميک بيماري بابهره گيري ازواکس مؤثر با حداقل PD50 و نوبت واکسيناسيون با فاصله شش ماه و سپس تکرار ساليانه متداولتر است. بطور معمول درصدي از دامهاي واکسينه شده نسبت به ابتلاء علائم درمانگاهي بيماري تب برفکي محافظت ميشوند ولي ممکن است تحت تأثير ويروس در چرخش آلوده شده و پس از ابتلاء به شکل تحت باليني نسبت به پخش و انتشار ويروس عمل نمايند. اين نکته مهم را بايد متذکر شد عليرغم واکسيناسيون در دامهائي که در مرحله کمون بيماري تب برفکي هستند ممکن است اين دامها بيمار و علائم درمانگاهي تب برفکي اغلب به شکل ملايمتر را نشان دهند و 14 ـ 7 روز بعد از واکسيناسيون نيز بيماري را به ساير دامها انتقال دهند.
? تشخيص :
1ـ تشخيص ميداني :
در معاينه دامهاي حساس در مرحله نخست افزايش ترشح بزاق، لنگش و ساير علائم درمانگاهي نشانگر بايد مورد توجه قرار گيرد. معاينات درمانگاهي بافت اپلي تليوم دهان، دست و پا و پستانها بمنظور يافتن طاولها بايد بطور دقيق صورت گيرد. در صورت مشاهده علايم درمانگاهي تب برفکي بايد سريعاً اقدامات مناسبي جهت حفاظت منطقه يا گلهها بمنظور جلوگيري از انتشار بيماري به همراه اقدامات مربوط به تشخيص قطعي بيماري و نوع ويروس آن بعمل آيد. اين اقدامات سريع شامل برداشت نمونه مرضي ( اپيتليوم تازه )، درخواست از تيم دامپزشکي مجرب و متخصص بيماري تب برفکي بمنظور بازديد از محل بروز بيماري، اطلاع رساني به مسئولين دامپزشکي شهرستان، استان و سازمان مرکزي و برقراري اقدامات و عمليات قرنطينه اي ـ بهداشتي بمنظور جلوگيري از گسترش بيماري، اقدامات بهداشتي و قرنطينه اي فردي پس از انجام معاينات و برداشت نمونههاي مرضي بهمراه اقدامات بهداشتي و ضدعفوني سازي وسائل و ابزار دامپزشکي و نمونه برداري است و به هيچ وجه نبايد بازديد و معاينه از گله، منطقه يا فارم ديگري در همان روز توسط افراد فوق در آن روز بعمل بيايد.
2ـ تشخيص تفريقي :
بيماري تب برفکي از نظر درمانگاهي با ساير بيماريهاي ويروسي طاولي دام براحتي قابل تشخيص نمي باشد که عبارت است از استوماتيت طاولي که در گاو، اسب و خوک بروز ميکند.
اين بيماريها در مراحل درمانگاهي و حاد بيماري يعني قبل از پاره شدن يا ترکيدن طاولها نسبتاً قابل تفکيک ميباشند اگرچه ميزان شيوع و وقوع بيماريهاي فوق، ضايعات و سبب شناسي آنها بايد از طرق مختلف بررسيهاي ويروس شناسي مورد مطالعه قرار گيرد.
تعداد ديگري از بيماريهاي ويروسي ممکن است با بيماريهاي وزيکولي ويروسي اشتباه شوند به خصوص در مراحل پيشرفته درمانگاهي که اين بيماريها عبارتند از :
ـ طاعون گاوي.
ـ استوماتيت پاپولار گاوان.
ـ مخاطي يا اسهال ويروس گاوان.
ـ رينوتراکيت عفوني گاوان.
ـ بلوتانگ .
ـ طاعون نشخوار کننده هاي کوچک يا PPR.
ـ بيماري اکتيماي واگير.
اگرچه جراحات دهاني و پوزهاي اين بيماريها طاولي نيستند ولي ممکن است با جراحات قديمي تب برفکي اشتباه گرفته شوند. از ميان بيماريهاي فوق ضايعات ناحيه سم فقط در بلوتانگ و بيماري مخاطي گزارش شده است.
ساير بيماريهائي که ممکن است با بيماريهاي طاولي ويروسي اشتباه گرفته شوند عبارتند از :
ـ درماتوفيلوس و ساير موارد استوماتيت ناشي از ساير گونه هاي قارچها.
ـ درماتيت فتوتوکسيک با تشکيل طاولهايي حاصل از تماس با برگهاي گياهان خانواده آذين پناه ( زردک وحشي، جعفري و کرفس )
ـ آزردگي و سوختگي ناشي از تماس با مواد شيميائي.
ـ گنديدگي سم.
ـ ضايعات ترومايي داخل دهان و يا در پاها.
زخمها و يا ضايعات ناشي از بيماري تب برفکي اغلب ممکن است با عفونهاي ثانويه همراه ديده شوند و در اين حالت ممکن است عامل اوليه بيماري ( تب برفکي ) در خفاء قرار گرفته و به آن توجهي نشود و اين امر سبب اشتباه در تشخيص بيماري گردد. وقتي که گاو يا گوسفند و بزي مورد بازرسي يا بررسي از نظر وجود بيماري تب برفکي قرار ميگيرد لازم است سم دامهاي مبتلا و يا مظنون کاملاً شسته و از موادخارجي و گل پاک گردد تا تشخيص و شناسائي جراحات امکانپذير شود.
سم دامهاي مبتلا معمولاً گرمتر از معمول هستند و بهتر است موهاي اطراف ناحيه نوار تاجي را کنار زد تا زخم و ثبورات تب برفکي را بهتر مشاهده و تشخيص داد. در خوکها ضايعات يا زخمهاي ناشي از بيماري انسفالو ميوکارديت ( EMC ) ممکن است با ضايعات مشابه تب برفکي در بچه خوکها اشتباه گرفته شود.
بطور معمول اگر تلفات غير منتظره و ناگهاني در نشخوارکنندگان جوان ديده شد در تشخيص تفريقي بيماريهايي از قبل تب دره ريفت، آنتروتوکسمي و بلوتانگ علاوه برتب برفکي بايستي مورد توجه قرارگيرند.
تشخيص آزمايشگاهي و انجام تستهاي تشخيصي بايد منحصراً توسط افراد مجرب، آموزش ديده و در آزمايشگاههايي که جهت اين امر اختصاص يافته و بنحو شايسته و مطلوبي از نظر امنيت حياتي تجهيز شدهاند صورت گيرد.
لازم بذکر است نمونه هاي مرضي برداشت شده حتماً بايد در مراحل اوليه بيماري و ترجيحاً از طاولهاي نترکيده اخذ شده باشند. جهت بهداشت ضايعات ناحيه سم ابتدا بايد بطور مناسب سم را از وجود فضولات و اجسام خارجي پاک و سپس اقدام به نمونه برداري کرد. نمونه نبايستي به هيچ عنوان از طاولها يا زخمهاي درمان شده و دامهاي بيمار در مراحل پيشرفته بيماري برداشت شود. وزيکولهاي نکروزه و کهنه نيز در آزمايشات شناسائي ويروس و يا جداسازي و شناسائي آنتي ژن ويروس جواب منفي بهمراه دارند و يا قابل آزمايش نيستند.
نمونه هاي برداشت شده بايد در اسرع وقت و کمتر از 72 ساعت به آزمايشگاه ارسال و در آزمايشگاه بلافاصله تستهاي تشخيصي روي آنها آغاز گردد. هر گونه تأخير در جمع آوري و ارسال نمونه و انجام تستهاي تشخيصي موجب نابودي ويروس و از بين رفتن آنتي ژنهاي ويروس خواهد شد که در تستهاي آزمايشگاهي براحتي قابل تشخيص و شناسائي نخواهد بود و پاسخ منفي به همراه دارد.
کنترل موفقيت آميز بيماري بر پايه سه اصل لازم الاجراء و مکمل يکديگر استوار است
: 1? اقدامات بهداشتي و قرنطينه اي به منظور جلوگيري از ورود ويروس تب برفکي و بخصوص تيپ هاي جديد و غيربومي ، مفاد بخش الف دستورالعمل اقدامات کنترلي بخشنامه شماره 86849 مورخ 2/11/81 در کليه واحدهاي اپيدميولوژيک بايستي اجرا گردد .
2? اجراي برنامه سيستم مراقبت (کلينيکي و سرولوژيکي ) و نمونه برداري هاي مناسب ، به منظور شناخت تغييرات بيماري و ماهيت سويه هاي در گردش و همچنين ارزيابي سطح ايمني ناشي از مايه کوبي و تعيين فواصل مايه کوبي (4 تا 6 ماه فاصله زماني)
3? واکسيناسيون و ايجاد پوشش ايمني در دامهاي مورد هدف با استفاده از واکسن کشته حاوي سويه هاي مناسب در اشکال منووالان ، بي والان و تري والان بنا بر توصيه هاي سازمان دامپزشکي
منبع:pezeshk.us ارسال توسط کاربر محترم سايت : hamid555555