ماجراي مؤسسان شرکتهاي فعال در حوزه فناوري و روشهاي خاصشان براي اداره کسب و کار خود، از آن جمله موضوعاتي است که هيچگاه پايان نمييابد. از طرفي، به دليل ويژگيهاي شخصيتي خاص و البته ميزان تأثيري که اين مؤسسان بر شرکتهاي خود دارند، حذف آنها از کسبوکار امکانپذير نيست. از سوي ديگر، چالش و درگيري اين مؤسسان با هيئت مديره، سهامداران و مديرعامل شرکت (در مواردي که خود مؤسس سمت مديرعاملي را در اختيار ندارد) بارها به سوژه نخست بحث محافل مرتبط تبديل شده است. استيو جابز، لري اليسون، بيل گيتس، اسکات مکنلي و بسياري ديگر از مؤسسان شرکتهاي آيتي شيوه تفکر مخصوص به خود را داشته و با ايدههايي کسبو کارشان را پيش ميبرند که شايد به نظر بعضي عجيب آمده و حتي در مواردي با انتقادهاي جدي مواجه شود. بهترين نمونه چنين مؤسسان افسانهاي، لري پيج و البته تا حدودي سرگئيبرين هستند که امپراتوري بزرگي را با نام گوگل بنيانگذاري كردند. تفاوت عمدهاي که اين دو نفر با مؤسسان قبلي دارند، تمرکز بيش از اندازه روي مسائل فني است. مسئلهاي که به همراه پيشينه تحصيلي و کاري اين دو نفر، باعث شد آنها براي سالها از جزئيات تجاري کسب و کار به دور مانند. با اين اوصاف، سالها حضور در کنار افراد صاحب سبک در حوزه تجارت مانند اريک اشميت و هال واريان، باعث شد تا مؤسسان گوگل از دو دانشجوي PhD علوم کامپيوتر به مغزهاي متفکري تبديل شوند که دنياي تجارت را به خوبي ميشناسند.
در 21 ژانويه 2011 گوگل اعلام كرد، به زودي لري پيج جاي اريک اشميت را که از آگوست 2001 در سمت مديرعامل گوگل فعاليت ميكرد، خواهد گرفت. اعلامي که سهام گوگل را با کاهشي معنادار مواجه كرد. البته حدس چنين کاهشي نيز چندان پيچيده نبود، زيرا تقريباًَ بيشتر تحليلگران اين حوزه معتقدند، گوگل با حضور پيج در رأس شرکت، غيرقابل پيشبينيتر و عجيبتر از گذشته خواهد شد. چهارم آوريل موضوع جابهجايي به مرحله عمل رسيده و پيج به طور رسمي جايگزين اشميت شد و اشميت در سمت رئيس اجرايي هيئت مديره مشغول به کار شد.
در پرونده اي كه اين مطلب از آن انتخاب شده است دو مقاله تحليلي درباره اين جايگزيني مشاهده خواهيد كرد که سعي ميکنند، مزايا و معايب احتمالي اين انتصاب را بررسي کنند. همچنين هر دو مطلب تلاش دارند تا به پيشبيني تحولاتي بپردازند که انتظار ميرود در ماههاي آينده گوگل را تکاني جدي دهد. پيشبيني آينده گوگل و ميزان موفقيت لري پيج به عنوان مديرعامل کاري بس مشکل است، اما به ياد داشته باشيد، پيج در 25 سالگي شرکتي را تأسيس کرد که هم اکنون ارزش سهامش يک سر و گردن از ديگر رقبا بالاتر است. همه شواهد و قرائن حاکي از اين است که نميتوان مردي را که در 38 سالگي ثروتي بيست ميلياردي را در کنار خود ميبيند، دستکم گرفت. بايد منتظر روزهاي متفاوتي بود...
جلسه هفتگي جديد (مانند اعلام غافلگيرکننده بيستم ژانويه مبني بر اينکه پيج در ماه آوريل جاي اشميت را خواهد گرفت) نشان از يک تغيير راهبردي مهم در محبوبترين شرکت اينترنتي دنيا دارد. به «گوگل3,0»خوش آمديد. در دوره 1,0 که از سال 1996 تا 2001 به طول انجاميد، پيج و برين شرکت را در دانشگاه استنفورد و در گاراژي در منلوپارک کاليفرنيا بهدنيا آوردند، سپس در سال 2001 دوران شکوهمند و فاتحانه« گوگل0/2» را با استخدام اشميت کليد زدند که يک کهنهکار دنياي فناوري بهشمار ميآمد و سابق بر آن مديرعامل ناول بود. و حالا فاز سوم آغاز ميشود که راهبر آن پيج است و قرار است خود را وقف ريشهکن کردن ديوانسالاري و کشف دوباره حرکات پرشر و شور جوانانه کند.
اگرچه گوگل بهتازگي گزارش داده، درآمد سهماهه چهارم شرکت نسبت به سال گذشته 29 درصد افزايش داشته، اما سهام آن طي دوازده ماه گذشته فقط 13,7 درصد افزايش داشتهاست و اين علاوهبر نااميدکردن سرمايهگذاران، رتبه شركت را در شاخص500 Standard & Poor كاهش ميدهد. در حال حاضر، بزرگترين شبکه اجتماعي دنيا در حال پيشيگرفتن از گوگل است، اين شرکت در سال 2010 بيشتر از گوگل و ياهو تبليغهاي تصويري به نمايش درآورد و در امريکا کاربران بيشتري از آن بازديد کردهاند. از طرف ديگر، اپل نيز در حال پيشروي در بازار موبايل است، البته، با محصولات محبوبي تحت يک سيستمعامل اختصاصي که اگر اپل بخواهد، ميتواند دروازههاي آن را به روي سرويسهاي گوگل ببندد.علاوه بر تمام اين موارد، خطرات ديگري هم روي گوگل سايه انداختهاند، يعني پروندههاي ضدانحصاري كه در واشنگتن و اروپا در جريان است، خطر وجود فرصتهاي بهتر در شرکتهاي ديگر براي مديران ردهبالاي گوگل و جديترين معضلي که مقابل شرکت قرار دارد: رشد لجامگسيخته و غير سازنده ساختار شرکت؛ ساختاري که بهشکلي غيرمتمرکز و ناهمگون سازمان يافتهاست.
آشفتهبازار ايدههاي خلاقانهاي که در راهروهاي گوگل در جريان است (يک جنگل نامتمرکز از خلاقيت، بنا به گفته يک سرمايهگذار ريسكپذير رده بالا)، زماني به کارکنان قدرت ميداد تا اقدامهايي جسورانه انجام دهند؛ اقدامهايي مانند ايجاد جيميل. بهجز آندروئيد، اين فرهنگ موجب بهوجود آمدن مجموعهاي از شکستها، مانند گوگل باز (Buzz)، يک کپي از توييتر و گوگل ويو (يک سرويس بيثبات که به کاربران اجازه همکاري متقابل آنلاين را ميداد) شدهاست.پيچ به صراحت مديريت آشفته و بيثبات يا حتي در سطحي بالاتر سه تفنگدار مشهور را بهخاطر اين قدمهاي اشتباه ملامت نميکند. اما او اقرار ميکند: «مابه جهت سرعت پيشروي بهايي ميپردازيم [بابت تصميمگيري مشترک] و افراد لزوماً نميدانند براي گرفتن جواب نزد چه کسي بروند.» او در ادامه ميگويد، ارتقاي من به سمت مديرعاملي در حقيقت شفافسازي نقش هر کدام از ما است. به گمانم اين کار به سرعت پيشروي ما کمک ميکند.»
کارکنان سابق گوگل نيز به نتايج اين تصميم اميدوارند. داگلاس مريل، مدير ارشد اطلاعات گوگل تا سال 2008 ميگويد: «لري بينشي قوي دارد؛ از آن آدمهايي است که به افراد الهام ميبخشند که بيشتر کار کنند، بهتر باشند و فراتر روند. او ميتواند در بخش مهندسي قدم بزند و با فقط يک يا دو کلمه پروژه را راهنمايي کند يا موجب تغيير جهت در آن شود، سپس صحنه را ترک کند و توسعهدهندگان از اين راهبري احساس خوبي پيدا کنند.»
با وجود اين، ناظران همچنين اذعان دارند، پيج به طور ذاتي يک مديرعامل نيست. او فردي درونگرا است که از سخنراني و نشستهاي عمومي دوري ميجويد و از داشتن يک برنامه روزانه سختگيرانه تنفر دارد. لري مرد خط مقدم جبهه نيست و همين جا است که نمايندگان حاضر در جلسههاي هفتگي Execute وارد صحنه ميشوند. آنها بهشکل فزايندهاي به سفيران گوگل در دنيا تبديل ميشوند. طبق گفته پيج، يکي از اهداف او اين است که به سياق رهبري قاطعانه که در گروههاي محصولها وجود داشته دست يابد، اين سياق را در سراسر شرکت منتشر کند و آن را روي تصميمهاي عمده و اصلي تثبيت کند. او ميگويد: «ما از افراد پرشماري که با خودمختاري بيشتر و اختيارات تصميمگيري مشخص عمل کردهاند، الهام گرفتهايم.» براي درک موقعيت مديراني که در صحنه غول فناوري ظاهر ميشوند، اعضاي بلومبرگ بيزنسويک زماني را با شش تن از مديران اصلي محصولات گوگل گذراندند، از يکي از سران واحد فناوريهاي تبليغاتي گرفته تا سرپرست تيم سيستمعامل جديد کروم و يکي از امپراتورهاي جستوجو در گوگل. البته اين نمايندگان همه استعدادهاي ردهبالاي گوگل را شامل نميشوند، اما آنها گوش شنواي لري پيج را دارند و از جهاتي آينده شرکت را بازنمايي ميکنند. مديران ردهبالا (که برخي از آنها از ابتدا با گوگل بودهاند) روشن ساختهاند که همچنان در شرکت باور دارند. چنانکه آنها ميگويند، گوگل ميتواند حتي در بازارهايي که استعداد کمي از خود نشان داده نيز کاميابي پيدا کند. آنها در کنار هم با اختيارات خود سعي دارند، کمک کنند که شرکت سريعتر و مؤثرتر پيش رود و از اينکه گوگل نيز به يک شرکت مقتدر ديگر تبديل شود که لباس خلاقانه خود را از شرکتهاي نوپا دزديدهاست، جلوگيري کنند.
ژنرال خط مقدم
گوگل بهشکل دورهاي از شخصيتهاي معروف دعوت ميکند تا در گوگلپلکس صحبت کنند. ماه مي گذشته کونن اوبراين (مجري تلويزيون، کمدين، نويسنده و تهيهکننده امريکايي) دعوت شدهبود. کسي که اين کمدين در مقابل چندصد تن از کارکنان شرکت با او گفتوگو ميکرد، نه پيج، نه برين و نه اشميت، بلکه ويک گاندوترا بود؛ نايبرئيس بخش مهندسي و يکي از ستارگان شرکت که با سرعت بسيار زيادي مطرح شدهاست. او که 41 سال دارد، بهعنوان مديري مطرح شده که رفتار نرمي دارد؛ اما نه اين بار. بهمدت نزديک به يک ساعت اوبراين او و تلاشهايش را براي شوخي کردن، به سخره گرفت. اوبراين ميگويد: «اين مرد فروتنترين فردي است که تا بهحال ديدهام.» در نهايت، ويديوي اين جلسه بيش از يک ميليونبار در سايت بهاشتراکگذاري ويديوي شرکت تماشا شد. سابقه حضور گاندوترا در گوگل از استعداد او در تحمل استهزاء بسيار بيشتر است. او در دو جبهه ژنرال خط مقدم است: در مقابل اپل با هدف تسخير قلب و ذهن توسعهدهندگان و در يک ستيز تازه با بزرگترين شبکه اجتماعي اينترنت با هدف کنترل مجموعه بعدي کاربران شبکههاي اجتماعي در وب.
از اينجا ميتوان دريافت که از زمان آغاز بهکار گاندوترا در گوگل در سال 2007 تاکنون چه تغييرهايي به وقوع پيوستهاند. او زماني از مايکروسافت خارج شد که اين شرکت بزرگترين رقيب گوگليها بهشمار ميرفت. او در دهه 1990 و اوايل دهه 2000 «واعظ ارشد» ياChief Evangelist خوانده ميشد و زماني که به گروه سازندگان نرمافزار رسيد، آشيش گوپتا، مدير بازاريابي سابق مايکروسافت، او را «چيزي در حد يک افسانه» خواند و اين لقب زماني به او اهدا شد که به گروه در زمينههايي از اين قبيل کمک کرد: توسعه برنامههايي براي کامپيوترهايي که از ويندوز استفاده ميکردند و محصولي که .Net نام داشت و در حقيقت، فريمورک نوپاي سرويسهاي کلاود شرکت بود. منبع الهام او براي فرار از مايكروسافت دخترش بودهاست. سال 2005 بود؛ در يک گفتوگوي بهظاهر معمولي بين او و دخترش در حين ناهار خوردن، سؤالي به ذهن گاندوترا ميرسد. اينجا بود که دخترش به او ميگويد: «چرا آن را “گوگل” نميکني؟» گاندوترا آن لحظه را چنين بهياد ميآورد: «لحظهاي معنيدار بود. دوست داشتم بادي به پشتم بخورد.» اين گونه بود که او کار جديدش را آغاز کرد و آنطور که همکارانش ميگويند، مانند توفاني که شلاقزنان خيابانهاي شهرهاي غربي را در مينوردد به جلسههاي گوگلپلکس گرما ميبخشيد و همواره سؤالات برانگيزاننده مطرح ميکرد. مانند «درآمدهاي گوگل در سال گذشته چه ميزان بوده؟» و بيشتر کارکنان سرنخي نداشتند. البته، حتي همگروهيها و حاميان او نيز اذعان دارند که روابط اوليه کمي بيثبات بودهاست. مت ودل، رئيس گروه گاندوترا ميگويد: «گوگل و ويک [در ابتدا] بايد يکديگر را درک ميکردند و با هم کنار ميآمدند.»
اشميت و بنيانگذاران خيلي زود گاندوترا را سرپرست تلاشهاي گوگل براي ساخت برنامه براي تجهيزات همراه کردند. تحت نظارت او گوگل به يک موتور جستوجوي موبايل بسيار سريعتر، گوگل مپس کاراتر و Google Goggles دست يافت که به دارندگان دوربين اجازه ميدهد با نشانه رفتن دوربين روي نقاط اطراف درباره آن نقاط اطلاعات دريافت کنند. او همچنين پيشقراول معاملهها با توسعهدهندگان نرمافزار و مسابقه با مايکروسافت و اپل در زمينه ترغيب برنامهنويسان جهت نوشتن براي خدمات کلاود گوگل و پلتفرم آندروئيد شد.بهطور معمول، اين نوع تبليغ و ترغيب در دره سيليکون موجب حملههايي در عرصه رقابت ميشود. با وجود اينکه اين سبک و سياق گوگل نيست، گاندوترا در اين زمينه هم ميدان را خالي نميکند. او در نطقي در يکي از جلسههاي گوگل براي توسعهدهندگان در سال گذشته گفت: «ايجاد احساس گريزناپذيري يک هنر است.» او حتي تا نشانه رفتن شخص استيو جابز پيش رفت و اظهار داشت: «آيندهاي خشک و يکدست که در آن يک مرد، يک شرکت و يک دستگاه تنها انتخاب ما خواهد بود... اين آيندهاي است که ما خواهان آن نيستيم.»
گاندوترا در پشت صحنه نيز با اپل دست و پنجه نرم ميکند. با تبديل شدن آندروئيد به يک تهديد براي اپل در سال 2008، اپل شروع به مقاومت در برابر درخواست گوگل براي دادههاي مکاني باارزشي کرد که نشان ميداد هر دارنده آيفون در چه مکانهايي از گوگل مپس استفاده کردهاست. مذاکرههاي او با مدير ارشد بازاريابي اپل، فيل شيلر تا آنجا بالا گرفت که طبق گفتههاي دو تن از کارکناني که در جريان اين رويداد بودند، اشميت و استيو جابز مجبور شدند براي آرام کردن قضيه مداخله کنند (اپل کمي قبلتر اعلام کرده، که سيستم نظارت بر مکان خود را توسعه دادهاست. گاندوترا و شيلر هر دو از ارائه توضيح درباره اين رويداد خودداري کردند).
گاندوترا در ماه اکتبر فرماندهي مشترک يک گروه ضربت را بهعهده گرفت که اضافهکردن عناصر اجتماعي به مجموعه خدمات گوگل را در برنامه خود دارند. شرکت اميد دارد اين حرکت در پيکار با بزرگترين شبکه اجتماعي کمککننده و جبراني بر حملههاي ناقص و ناموفق در زمينه شبکههاي اجتماعي باشد؛ حملههايي مانند Buzz و OpenSocial که تلاشهاي شکستخوردهاي بودند در سال 2007 براي اتحاد همه رسانههاي اجتماعي بهجز حکمران اصلي اين حوزه. گاندوترا به همراه بردلي هورُويتز (يکي از مديران سابق ياهو) سرپرستي اين تلاش را در يک دفتر مشترک در «ساختمان 2000» مقر گوگل بهعهده دارند.
گاندوترا درباره قدمهاي ابتدايي پروژه هيچ اظهارنظري نميکند. اما دو منبع آشنا با پروژه که بهدليل سري بودن آن نميخواهند نامشان فاش شود، تأييد کردهاند كه آن پروژه بهطور موقت Google +1 خوانده ميشود و طوري طراحي شده که دادههاي ارتباطي بين کاربران را از سرويسهاي فعلي مانند جيميل يا سرويس بهاشتراکگذاري ويديو گردآوري کند. سپس گوگل به کاربران اجازه ميدهد، با استفاده از آن ارتباطها، دادهها را بهاشتراک بگذارند در حالي که از اطلاعات براي اجتماعيتر ساختن محصولات ديگر استفاده ميکنند.
ممکن است نتايج جستوجو به سمتي کشيده شود که دوستان شما مفيد يافتهاند. بهعنوان مثال، ممکن است يک پرسوجو در گوگلمپس درباره رستورانهاي ايتاليايي مواردي را در بر داشته باشد که توسط دوست شما بررسي شده و امتياز مثبت گرفتهاند.گاندوترا از اظهار نظر دراين باره سر باز زد، اما پيج اشاره ميکند که شبکه اجتماعي گوگل امکانات پالودهتر و کاراتري براي محافظت از حريم خصوصي کاربران ارائه خواهد داد. او ميگويد: «امروزه، مجادلههاي بيشماري حول و حوش قضيه [شبکههاي اجتماعي] مشاهده ميکنيد، که محوريت اغلب آنها نگراني کاربران است: آيا داراييام را با افراد مناسبي به اشتراک ميگذارم يا خير؟ من گمان ميکنم راه بسيار بسيار طولانياي تا رسيدن به آنچه مردم واقعاً نياز دارند، باقي ماندهاست.»
مبتکر
اندي روبين يك وصلهکار ماهر است، چنانکه وقتي در خانه خود نشسته و برنامهاي براي تبلت و تلفن موبايل مينويسد، همزمان ابزارهاي مکانيکي شگفتانگيزي را نيز با چيرهدستي سر هم ميکند. آخرين نوآوري او که با چند همکار گوگلي ساخته Java the Bot نام دارد؛ يک روبات چرخدار دودست که ميتواند خود را به يک دستگاه اپرسو برساند و همه مراحل لازم را براي ساخت يک فنجان قهوه قابلقبول طي کند (البته هنوز در حال توسعه است). او ميگويد: «از زاويه علوم کامپيوتري، اين يک مسئله حلنشده است.» او تأکيد ميکند، طرحي براي ورشکست کردن استارباکس [يکي از بزرگترين سازندگان و عرضهکنندگان قهوه] ندارد [هدف او تجاري نيست].
از وقتي گوگل واحد نوپاي هشتنفره آندروئيد را راهاندازي کرده، روبين بيشترين انرژي کارآفرينانه و تجاري خود را در گوگلپلکس بهکار بردهاست. پلتفرم آندروئيد او بازيگري را که برخي ميگويند بيشترين سرعت را در همهگير شدن در تاريخ فناوري بهثبت رسانده [آيفون] به زير کشيد و از هيچ به پيشتاز بازار اسمارتفون با 26 درصد سهم رسيد (آمار بر اساس مؤسسه تحقيقاتي ComScore است)،آن هم در مقابل آيفون که 25 درصد سهم دارد (سابق بر اين بلکبري با 33 درصد سهم در مقام نخست قرار داشت، اما اکنون در حال سقوط است). موفقيت آندروئيد از روبين در گوگل يک الگو ساخت که چگونه يک مدير ميتواند واحد را بهصورت خودمختار هدايت کند. پيج ميگويد: «ما بيش از اين به موارد مشابه نياز داريم.» از آنجا که مأموريت روبين در ايجاد يک سيستمعامل موبايل از اهداف ديگر گوگل متمايز بود، فضا و امکانات متفاوتي در مديريت واحدش به او دادهشد. او ميتواند گروه خودش را استخدام کند و حتي فضاي اطراف ساختمان دفتر خود را کنترل کند که او از عناصر دسر (مانند کيک خامهاي و کاپکيک) استفاده کرد که نام نسخههاي آندروئيد نيز از آنها ناشي ميشود. روبين ميگويد: «گوگل در بخشيدن خودمختاري به ما عملکرد بسيار خوبي داشت. ما ميتوانيم بسيار بسيار سريع حرکت کنيم.»
روبين سهم خود را از چالشها دارد. بهترين شريک تجاري او در ايالاتمتحده، يعني Verizon Wireless در دهم فوريه با اپل وارد معامله شد و از آن زمان فروش آيفون را آغاز کردهاست. اين موضوع ميتواند سرعت فروش تلفنهاي آندروئيد در امريکا را کاهش دهد. البته، روبين ترجيح ميدهد روي موفقيت در تمام دنيا، مثلاً در کشورهايي مانند ژاپن تأکيد داشتهباشد. او ميگويد: «گمان نميکنم هيچ کرير مشخصي در يک منطقه خاص تأثير بزرگي بر ما داشته باشد.»
روبين دامنه حضور خود در گوگل را گسترش ميدهد. آندروئيد به جوجه نورسته شرکت، يعني Google TV (که بازخوردهاي منفياي نيز داشتهاست)، پر و بال ميدهد.يک نسخه جديد آندروئيد با نام Honeycomb روي تبلتهاي ساخت موتورولا و ديگران اجرا ميشود که قرار است با آيپد رقابت کنند. او همچنين راهبري موسيقي ديجيتال را نيز بهعهده گرفتهاست. تلاشهاي شرکت در اين حوزه براي مدتها تحتتأثير همپوشاني با واحدهاي ديگري همچون جستوجو و ذخيرهسازي آنلاين بودهاست. طبق اظهارات يکي از مديران سابق، روبين احساس ميکرد، براي رقابت با آيفون به امکانات بيشتري در زمينه موسيقي نياز دارد و سال گذشته اين بخش را از آن خود کرد و هماکنون با همکاري زهاوا الِوين، وکيل سابق بخش به اشتراکگذاري ويديو، براي بهدست آوردن مجوز از چهار شركت اصلي صنعت موسيقي کار ميکند. البته همانطور كه چندي قبل (كنفرانس Google IO) اعلام شد، گروه روبين سرويسي را توسعه دادهاند که به کاربران اجازه ميدهد، مجموعه موسيقيهاي خود را روي سرورهاي گوگل آپلود کنند و تجهيزات همراه خود را همسانسازي (Sync) کنند. اما در خلال معرفي اين سرويس مشخص شد كه با شرکتهاي موسيقي هيچ قراردادي امضاء نشدهاست. اگرچه چنانکه يکي از آنها ميگويد، حالا که راهبري تلاش گوگل در زمينه موسيقي بهعهده روبين است، اعتبار بيشتري دارد.
کهنهسربازان
پيج، برين و اشميت بيشتر مديون اعتباري هستند که از موفقيت گوگل ناشي ميشود، اما نه همه آن. استيون لوي، نويسنده کتاب «اندروني پلکس: گوگل چگونه فکر ميکند، کار ميکند و زندگي ما را شکل ميدهد.» ميگويد: «کليد تداوم بقاي گوگل افرادي بود که در روزهاي نخستين استخدام کردند که بسياري از آنها هنوز هم در شرکت هستند و بسيار هم ثروتمندند. آنها بخشي از دايره درونياند که تصميمهاي اصلي در آن گرفته ميشود.» سالار کمانگر و سوزان وُيچيسکي در آن گروه جاي گرفته بودند. کمانگر که نهمين کارمند گوگل بودهاست، سرپرستي واحد بهاشتراگگذاري ويديو را در دفتري در پنجاه کيلومتري شمال مقر گوگل بهعهده دارد. وُيچيسکي بهتازگي به مقام نايبرئيس ارشد ارتقا يافته و گروهي صد نفري با تمرکز بر آينده تبليغات را راهبري ميکند. نخستين مقر اصلي گوگل در حقيقت گاراژ او بودهاست. او گاراژ را به برين و پيج اجاره داد و بعدتر شانزدهمين کارمندي بود که به جمع پيوست. يک دهه پيش، کمانگر و وُيچيسکي از يک دفتر و اغلب يک کابل برق لپتاپ بهصورت مشترک استفاده ميکردند. ترقي کمانگر بهطور خاص جالب توجه است. او يک ايراني فارغالتحصيل دانشگاه استنفورد در رشته علوم زيستي است که کار با پيج و برين را بهعنوان نوعي کارمند همهکاره آغاز کرد، سپس به گرداننده AdWords تبديل شد؛ سيستمي که تبليغات را براساس مبلغ پرداختي تبليغدهندگان و عملکرد هر تبليغ در کنار نتايج جستوجو رتبهبندي ميکند. اين سيستم منبع بخش بزرگي از 3/29 ميليارد دلار درآمد ساليانه گوگل است و شايد بزرگترين منبع درآمدزايي باشد که وب بهخود ديدهاست. کمانگر همچنين نيروي محرکه خريد 6/1 ميليارد دلاري گوگل در سال 2007 بود که شرکت را صاحب بزرگترين سرويس بهاشتراکگذاري ويديو کرد. امروزه، دو ميليارد ويديو بهصورت روزانه در اين سرويس تماشا ميشود، درآمد آن در سال 2010 دوبرابر شدهاست و تحت نظارت کمانگر در نهايت به پاسخي تبديل شد، در جواب کساني که گوگل را يک ماشين تکبعدي ميخواندند. مارک ماني، تحليلگر مؤسسه سيتيگروپ انتظار دارد که درآمد اين سرويس در سال 2011 براي نخستينبار از مرز يک ميليارد دلار بگذرد. ديويد هيرش، از مديران شرکت سرمايهگذاري Metamorphic Ventures و يکي از مديران سابق بخش فروش گوگل ميگويد: «کمانگر داراي استعداد برگرداندن سرمايه است.»
کمانگر بهتازگي در گسترش فهرست اقلام يوتوب تغيير ديدگاه داده است. بهجاي بهدست آوردن برنامههاي حرفهاي از تلويزيون کابلي و پخش مستقيم آنها (که چندان خوب پيش نرفت)، او بهدنبال محتواي کيفيتبالاي توليدي توسط مبتديها است1. او ميگويد: «ما فکر ميکنيم که تلاش براي رقابت با تلويزيون در پخش محتواي يکساني که مردم از قبل براي آن حق اشتراک پرداخت کردهاند، چندان منطقي نيست. ما ميخواهيم پلتفرمي براي مجموعه بعدي کانالها باشيم.» سابقه کاري وُيچيسکي آينه سابقه همقطارش است. او يک فارغالتحصيل دانشگاه هاروارد با يک MBA از UCLA است که در حقيقت، خالق ابتدايي AdSense بودهاست؛ شريکي براي AdWords که در زمينه يافتن مشتري براي تبليغهاي جستوجوي گوگل در سراسر وب فعال است. او همچنين از نزديکان مؤسسان نيز بهشمار ميآيد (برين با خواهر او ازدواج کردهاست) و در روند خريد شرکت تبليغاتي Double Click به مبلغ 1/3 ميليارد دلار در سال 2007 و شرکت تبلغات موبايل AdMob به مبلغ 750 ميليون دلار در سال 2009 کمککننده بودهاست.
اکنون او به همراه گروهش حرکتهاي بعدي گوگل را در حوزه تبليغات طراحي ميکنند. او در حال توسعه ابزارهايي است که کسبوکار آنلاين و آفلاين را ادغام ميکنند، مانند سرويس جديدي که به کاربران اجازه ميدهد، موجودي انبار فروشگاههاي محلي را جستوجو کنند. شرکتي که سايتي در زمينه ارائه خدمات خريد و فروش در سطح مشتري نهايي فعال دارد ذهن وُيچيسکي اکنون مشغول تهديدي است که از طرف شرکت Groupon جلوي شرکت قدم علم کرده، و گوگل اواخر سال گذشته سعي کرد آن را بهمبلغ شش ميليارد دلار صاحب شود، اما موفق نشد. او اکنون در اين راستا با گروه محلي و کسبوکار الکترونيک گوگل روي توسعه سرويسهاي تبليغاتي براي کسبوکارهاي محلي کار ميکند. مانند بسياري از همکارانش او نيز به راههايي ميانديشد که سرويسهاي تبليغاتي گوگل اجتماعيتر شوند. او ميگويد: «هر آنچه با جستوجو انجام ميدهيم، بايد با تبليغات هم انجام دهيم.»
وفادار
در طول چند سال گذشته گوگل شاهد جرياني از مديران شرکت بوده که از گوگل جدا شدهاند و به شرکتهاي نوپا، شرکتهاي سرمايهگذاري کلان و آشفتهکنندهتر از همه، شبکه اجتماعي رقيب شرکت پيوستهاند. اما ساندر پيکاي با وفاداري به شرکت خود اين جريان را شکست. پيکاي 38 ساله يکي از نايبرئيسان مديريت محصول و مسئول مرورگر کروم است که بهتازگي توييتر به او پيشنهاد کار دادهاست. پيکاي درباره اينکه آيا گوگل کاري در جهت راضي کردن او و نگه داشتنش انجام داده يا نه، چيزي نميگويد، اما تأييد ميکنند که شرکت را ترک نميکند. او ميگويد: «من ميمانم. من اينجا راضي هستم. من به اينجا بهعنوان يک ماجراجويي در زندگي نگاه ميکنم که براي مدتي طولاني آن را دنبال کردهام.»
پيکاي اهل تاميلنادوي هندوستان و فارغالتحصيل استنفورد است. او در سال 2004 از يک شرکت سازنده تجهيزات نيمهرسانا با نام Applied Materials جدا شد و به گوگل پيوست. کار نخست او توسعه يک نوارابزار مرورگر بود که جستوجوگر گوگل را به نوار بالاي اينترنتاکسپلورر و فايرفاکس اضافه کرد و باعث تولد پروژههاي بلندپروازانهتر از اين شد. از آنجا که نوارابزار تعداد و تکرار جستوجوها را افزايش داد، پيکاي و بنيانگذاران شرکت تصميم گرفتند، مرورگر خود را که ابزار جستوجو را در دل خود دارد، توسعه دهند. نتيجه مرورگر کروم شد که مبتني بر کدهاي اپنسورس است و در سال 2008 عرضه شد و اکنون ده درصد از کاربران اينترنت در سراسر دنيا از آن استفاده ميکنند (براساس آمار شرکت Net Applications). موفقيت کروم، گوگل را متقاعد ساخت از اين نيز فراتر رود. پيکاي اکنون مسئول توسعه يک سيستمعامل با همين نام نيز محسوب ميشود. سيستمعاملي که به نسل جديدي از کامپيوترهاي ارزانقيمت و بسيار کممصرف اجازه ميدهد بدون درنگ بالا آيند. همه اين کامپيوترها به اينترنت متصل خواهند بود. گروه پيکاي در ماه دسامبر نخستين ثمره اين پروژه را رونمايي کردند؛ يک لپتاپ معمولي با نام CR-48. دستگاه CR-48 بهطور عمده بازخوردهاي منفي دريافت کرد؛ از طرف منتقداني که اغلب به کامپيوترهاي شيک و پرامکانات خو گرفتهبودند. از جهاتي ميتوان گفت، Chrome OS نشاندهنده بحران هويت گوگل است و ناتواني تصميمگيران ردهبالاي شرکت در زمينه اولويتبندي کارآمد منابع و متوقف ساختن پروژههاي اضافي. در نهايت، گوگل همين حالا يک سيستمعامل موفق در چنته دارد (آندروئيد) و اين دو پروژه با هم جور در نميآيند. پلتفرم اندي روبين به برنامههايي نياز دارد که از حافظه محلي يک دستگاه دانلود و نصب شوند. در مقابل، کروم برنامههايي را اجرا ميکند که در کلاود مينشينند و از استاندارد جديد وب يعني HTML5 استفاده ميکنند. چنانکه دني سوليوان، دبير بلاگ Search Engine Land ميگويد: «روبين و پيکاي هر دو پروژههاي بزرگي دارند که هر كدام در بخشهايي پيشرو هستند و رشد ميكنند، زيرا گوگل براي استعدادهاي خود ارزش قائل است. در اين نقطه، بهعنوان ناظر گيج ميشويد که چرا آنها هنوز کروم را نگه داشتهاند؟» پيکاي چنين تعارضي را نميبيند و عقيده دارد که او براي تناسب يافتن با خرد جمعي برنامه نميسازد. او ميگويد: «برخي چيزها بلافاصله راه خروج را براي شما فراهم ميکنند زيرا کاري را انجام ميدهيد که با موضوع روز بازار تطابق دارد. من ميخواهم اطمينان يابم، چيزي ميسازيم که مردم در آينده آن را مفيد خواهند يافت.» در حالي که تبلتها و دستگاههاي Set-Top Box که در آينده قرار است عرضه شوند، همه از آندروئيد استفاده ميکنند [مواردي که به گوگل مربوط ميشود]، پيکاي همچنان حاضر نيست ميدان را خالي کند. او ميگويد: «ما لايهاي از نرمافزار را ميسازيم که روي هر نوع سختافزاري که در طول زمان عرضه ميشود کار ميکند.» اين موضوع ميتواند تأييد کند که روبين و پيکاي رقيب مستقيم يکديگر هستند. با وجود اينکه هر دو با دو ديدگاه کاملاً متفاوت با يک مشکل يکسان روبهرو ميشوند، اما طبق گفته پيکاي «احترام متقابل عميقي» براي يکديگر قائل هستند. او ميگويد: «گمان نميکنم کسي بتواند خارج از گوگل [در شرکت ديگري] چنين کاري انجام دهد.»
ارباب موتورخانه
اکتبر گذشته تلاشهاي گوگل در زمينه نظمبخشي و سرعتدادن به روند تصميمگيري به مهمترين واحد شرکت رسيد؛ جستوجو. ماريسا مهير، يکي از باسابقهترين مديران واحد جستوجو اين بخش را براي راهبري تلاشهاي گوگل در حوزه سرويسهاي محلي ترک کرد. موتور جستوجو که توسط دو گروه هدايت ميشد، تحت کنترل مدير سابق آمازون، اودي منبر يکپارچه شد. منبر از صحنههاي عمومي دوري ميجويد، بنابراين بازنمايي تلاشهاي واحد جستوجو اغلب به عهده نماينده او، اميت سينگال خواهد بود. سينگال 42 ساله يک دانشمند جستوجوي پرشور و زاده جانسي هندوستان است. او صد و نودمين کارمند گوگل است که در سال 2000 به شرکت پيوست و طي دهه گذشته در راهبري الگورتيمهاي رتبهبندي و ارتباطسنجي فعال است؛ موتورخانهاي که براي دوازده سال گذشته جستوجوي گوگل را از تمام رقبا جلو انداختهاست. سينگال در ساختمان شماره 43 کار ميکند، مرکزي براي خورههاي کامپيوتر در خورهايترين (Geekiest) شرکت دنيا، جايي که يک سفينه از سقف آويزان است و ميتوان کارمندان را در آن ديد که در اوقات فراغت به يک بازي کارتي پيچيده فانتزي ميپردازند. سينگال تأکيد دارد، حتي واحدي به بزرگي جستوجو با هزاران مهندس، به فراخوان پيج مبني بر تسريع روند خلاقيت پاسخ ميدهد. سينگال درباره چند سال اخير ميگويد: «کيفيت جستوجو با سرعتي صعود کرده که در کل سابقه کاري خود شاهد نبودهام.»
موتور جستوجو نيز همانند بسياري از بخشهاي ديگر گوگل به تازگي تحت حمله بودهاست. کارشناسان بازار و برخي بلاگرهاي حوزه فناوري اظهار داشتهاند، بهتازگي ديده شده اين موتور جستوجو نتايجي حاوي سايتهاي بيمحتوا برميگرداند، مواردي مانند محتواي بيارزشي که بهصورت ماشيني توليد شده يا صفحات پرسش و پاسخي که کاربران ايجاد کردهاند. مارکو آرمنت کارآفرين، در يکي از پرخوانندهترين پستهاي اخير خود در بلاگش مينويسد: «اکنون جستوجو با گوگل همانند پرسيدن يک سؤال از فروشندگان گرسنه، مضطرب و بيثابت در ميانه يک بازار شام پرجمعيت است که همه آنها نيز ادعا ميکنند پاسخ را در آستين دارند.» در حاليکه اين احساس از نظر سينگال مورد مباحثه است، گوگل بهتازگي بهدنبال پيگيري شکايات است. مت کاتس که از دفتر مشترکي با سينگال استفاده ميکند، در يک پست بلاگ در 21 ژانويه وعده داد، شرکتهايي که صفحههايي با محتواي بيکيفيت توليد ميکنند و از ترفندهايي براي گول زدن فناوري گوگل استفاده ميکنند تا آشکارا در نتايج جستوجو ظاهر شوند، متنبه خواهند شد. زماني که نشريه نيويورک تايمز در ماه دسامبر از يک فروشنده عينک کلاهبردار خبر داد که در جستوجوهاي گوگل رده بالايي داشت، سينگال گروهي تشکيل داد که در عرض سه روز تکنيک Signals را عرضه کردند، يعني نشانههايي که ميتوانند در قائل شدن تمايز بين فروشندگان و تاجران متقلب و درستكار کمککننده باشند. طبق گفته او اکنون چنين فروشندگاني بهشکل سنگيني متنبه شدهاند و در نتايج جستوجو تقريباً ديده نميشوند.
اگر در سراسر شرکت يک فراخوان گسترده مبني بر يکپارچهسازي ويژگيهاي اجتماعي وجود داشتهباشد، سينگال هنوز آن را نشنيدهاست. او هنوز مشکوک است که آيا دادههاي اجتماعي ميتوانند بهطرز قابل توجهي روي کيفيت جستوجوها تأثير مثبت بگذارند يا خير. براي بحث روي اين موضوع او مثال ميزند که اگر کسي در جستوجوي يک ماشين ظرفشويي جديد باشد، پيشنهادهاي دوست آن شخص ميتواند مفيد باشد، اما توصيههاي متمرکز يک متخصص امر در ميان نتايج جستوجو بسيار باارزشتر خواهد بود. او اشاره ميکند، هماکنون محتواي موجود در سرويسهاي خبررساني جمعي يکپارچه شدهاند و دادههاي شبکههاي اجتماعي نيز بهآساني در اختيار است. اما آيا بهطور مشخص محتوا و متن موجود در رسانههاي اجتماعي ميتواند جستوجو را مرتبطتر سازد؟ او در پاسخ ميگويد: «شايد، شايد هم نه. [رسانه] اجتماعي فقط يک سيگنال است. يک سيگنال کوچک.»
اينکه رسانه اجتماعي چگونه دنياي گوگل را تغيير ميدهد يا تأثيري در اين دنيا نميگذارد، موضوع جلسههاي هفتگي Execute در گوگل است و اين موضوع به بار بزرگترين چالش لري پيج بهعنوان مديرعامل جديد گوگل اضافه ميکند. پيج براي مديران قدرتمندي که خصلتهاي خاص خود را دارند، دامنه خود را ميشناسند و برنامه پرتکاپوي خود را دارند، ارزش قائل است. تمام اين ستارههاي در حال طلوع بايد با هم کار کنند. گروه موبايل بايد با گروههاي نوپاي کسبوکار الکترونيک و محلي همکاري کند. ديدگاه نرمافزارمحور آندروئيدي روبين به آينده بايد بتواند در کنار تلاش پيکاي براي Chrome OS بسيار باز و تحتوب قرار بگيرد و واحد جستوجوي سينگال بايد علاقهمنديهاي مشترک خود را با ويک گاندوترا و فرماندهان جديد اجتماعي پيدا کند. آيا آنها ميتوانند همزمان با تأمين نياز لري پيج در زمينه سرعت، طرحهاي خود را نيز با يکديگر يکپارچه کنند؟ در بعضي نقاط، شايد پيج مجبور شود از برخي بحثهاي فلسفي بگذرد، محدوديتهايي را براي فضاي باز خورههاي کامپيوتر تعيين کند و تصميمهاي سختي بگيرد. اين کار خيلي «گوگلي» نيست، اما چالش اصلي گوگل 3,0 محسوب ميشود.
پينوشتها:
1- لازم بهذکر است که چنين ديدگاهي در کره جنوبي تجربه شده و استقبال بسيار زيادي از آن شدهاست. در اين کشور بهتازگي صدها کانال تلويزيوني IPTV تأسيس شده که بهطور عمده به پخش محتواي کيفيتبالاي توليدشده توسط برنامهسازان مبتدي و مردم عادي ميپردازند.
هر دوشنبه عصر، بيش از يک دو جين از مديران ردهبالاي گوگل در اتاق مديران گوگلپلکس در ماونتينويوي کاليفرنيا گرد هم ميآيند. اين جلسه هفتگي که به Execute مشهور است، تابستان گذشته با يک مأموريت مشخص برگزار شد: گرد آوردن فرماندهان تقريباً مستقل گروههاي پراکندهشده محصولهاي مختلف گوگل در يک اتاق و هماهنگسازي اسلوبهاي ناهمخوان آنها. يکي از دو بنيانگذار گوگل، سرگئي برين اداره جلسه را بر عهده دارد؛ در کنار مديرعامل جديد شرکت لري پيج و مديرعامل سابق اريک اشميت. هدف ناگفته، نجات غول جستوجو از خشک شدن و انعطافناپذير شدن شرکت است که ميتواند سرنوشت شرکتهاي بزرگ باشد و آنها را فلج کند. کار آساني نيست، زيرا گوگل تودهاي از عناصر متمايز و گاه متضاد است. مجموعهاي از بخشهايي که گاهي با نيتها و نتايج متفاوت کار ميکنند. از جمله فرماندهان حاضر در جلسه ميتوان از اين افراد نام برد: اندي روبين که سرپرست سيستمعامل آندروئيد براي تلفنهاي همراه است؛ سالار کمانگر که سرپرست سايت بهاشتراکگذاري ويديوي شرکت است و ويک گاندوترا که در رأس پروژه سري گوگل براي نبرد با مشهورترين شبکه اجتماعي جهان جاي دارد. پيج کمي قبل از يک جلسه Execute در اواخر ژانويه، در يک گفتوگوي تلفني با بلومبرگ بيزنسويک ميگويد: «لازم بود مديران محصولهاي مختلف را دور هم جمع کنيم تا درباره نقاط يکپارچگي بحث کنيم. هر بار که ابعاد شرکت را گسترش ميدهيم، لازم است روند کارها را طوري ادامه دهيم که اطمينان يابيم سرعت، ضربآهنگ و اشتياق ما حفظ شدهاست.»
منبع:ماهنامه شبکه ارسال توسط کاربر محترم سايت :hasantaleb