جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
گوگل و ديگر شياطين (قسمت سوم)
-(9 Body) 
گوگل و ديگر شياطين (قسمت سوم)
Visitor 488
Category: دنياي فن آوري

دوازده سال پيش، لري پيج و سرگئي برين در يك بعداز ظهر با جان دوئر تماس گرفتند. چندماه قبل از اين تاريخ، مؤسسان گوگل 12,5 ميليون دلار از صندوق سرمايه‌گذاري مخاطره‌پذير (VC) دوئر با نام Kleiner Perkins Caufield & Byers دريافت کرده‌بودند. البته، به همين مقدار نيز از Sequoia Capital سرمايه قبول کردند. وقتي آن‌ها پول را دريافت كردند، به عنوان بخشي از قرارداد قبول كردند، يک مديرعامل از خارج مجموعه اضافه کرده و وي را جايگزين پيج كنند. اين در واقع بخشي از راهبرد معمول «نظارت بزرگ‌ترها» بود که براي مؤسسان جوان و بي‌تجربه اعمال مي‌شد. اما حال آن‌ها قصد داشتند زير قولشان بزنند. دوئر به ياد مي‌آورد: «آن‌ها گفتند: "ما تصميمان را عوض کرديم. فکر مي‌کنيم مي‌توانيم خودمان شركت را اداره ‌کنيم."» اين مطلب يكي از مقالات بخش ويژه نشريه ماهنامه شبكه در شماره 122 با عنوان گوگل و ديگر شياطين مي‌باشد. جهت دريافت اين بخش ويژه به بخش پرونده‌هاي ويژه سايت مراجعه نمائيد.
نخستين فکري که به ذهن دوئر رسيد اين بود که سهمش را بفروشد. اما وي تصميم گرفت، دست نگه دارد و به پيج و برين پيشنهادي بدهد: او قرارهايي را با برترين مديرعاملان دره سيليکون تنظيم مي‌کرد، تا به وسيله آن پيج و برين بتوانند ديد بهتري نسبت به اين شغل پيدا كنند. پس از انجام اين ملاقات‌ها، در صورتي كه نظر اين دو براي آوردن يک مديرعامل خارجي تغيير‌كرد ، همگي جست‌وجو را آغاز مي‌کنند. اگر هم اين گونه نشد، آن وقت دوئر تصميم نهايي‌اش را‌مي‌گيرد. به اين ترتيب،پيج و برين اين تور رمزآلود و جادويي را آغاز کردند و با بزرگاني مانند استيو جابز اپل، اندي گرو اينتل، اسکات کوک اينتويت(Intuit)‌، جف بزوس آمازون و ديگران ديدار كردند. سپس به سراغ دوئر بازگشتند.آن‌ها به وي گفتند: «ما با تو موافقيم.» و آماده استخدام يک مديرعامل شدند. اما آن‌ها فقط يک نفر را در نظر داشتند‌: استيو جابز.
خوشبختانه، دوئر توانست آن‌ها را قانع سازد که گستره جست‌وجويشان را افزايش د‌هند و خيلي زود آن‌ها را به اريک اشميت معرفي‌كرد. به اين ترتيب، در سال 2001 اشميت به عنوان مديرعامل گوگل منصوب شد. سال‌هاي نخست دوران سختي بود. در اواخر سال 2002 مؤسسان هنوز هم با تلخي از استخدام اشميت ياد مي‌کردند. برين به يک گزارشگر گفت: «سرمايه‌گذاران با ما احساس راحتي بيشتري مي‌کنند. آن‌ها ديگر نگران اين نخواهند بود‌که دو هوليگان با پول‌هاي‌شان چه کار خواهند کرد.» اما با گذشت زمان و تبديل شدن گوگل به سومين شرکت فناوري بزرگ جهان، تحت رهبري اشميت باعث شد تا پيج و برين به تقدير و تحسين مديرعاملشان بپردازند. بعدها پيج استخدام اشميت را حرکتي نبوغ آميز خواند.

گوگل و ديگر شياطين (قسمت سوم)

شكل 1 - براي سال‌ها پيج و برين به صورتي جداناپذير در کنار يکديگر مفهوم گوگل را تداعي مي‌کردند، هر چند که برخي اعتقاد دارند همواره تأثير پيج روي شركت بيشتر بوده است.
حال پس از ده سال فعاليت که در آن درآمد گوگل از کمتر از صد ميليون دلار به سي ميليارد دلار در سال رسيده است، پيج در نهايت مقام مديرعاملي را به دست آورده است. نقشي که وي هميشه احساس مي‌کرد مي‌تواند از عهده آن برآيد. عامه جامعه ممکن است ميزان تغيير انجام‌شده را درک نكند. به هر حال، پيج در نظر بسياري تنها يکي از «پسرهاي عجيب و غريب گوگل» است، اما پيج فردي کاملاً خاص است و پتانسيل ايجاد تغييراتي را مانند آنچه بيل گيتس و استيو جابز ايجاد كردند، دارد. هيچ کس بهتر از او جاه طلبي‌ها، رفتارها و ديدجامع گوگل را درک نمي‌کند. در عين حال، پيج عجيب، متکبر و رازدار است. تحت رهبري وي، پيش‌بيني شركت از اين نيز دشوارتر خواهد شد.
در تنظيم اسناد پيش از عرضه عمومي سهام (IPO) گوگل در سال 2004، پيج يادداشتي براي سهامداران آينده قرارداد. يکي از جمله‌هاي مشهور اين يادداشت اين هشدار بود: «گوگل يک شركت سنتي و عادي نيست و ما قصد نداريم به يکي از آن‌ها تبديل شويم.» در طي ساليان بعدي، گوگل به خوبي اين عهد را به جا آورده است. اما در جمع رهبري سه نفره، اشميت همواره سعي مي‌كرد تا خواسته‌ها و علايق عجيب مؤسسان را با استفاده از روش‌هاي سنتي تعديل كند. اما حال که پيج کنترل شركت را برعهده گرفته است، هيچ‌کس مطمئن نيست که اين تعديل ظريف چگونه انجام خواهد شد (يا اين‌که آيا اصولاً تعديلي در کار است يا خير). هم اکنون شركت در دست يک راديکال واقعي در حوزه کسب و کار است.
بخشي از خصوصيات شخصيتي لري پيج براي هيچ کس ناشناخته نيست. او بسيار باهوش است، اعتماد به نفس بالايي دارد و سعي مي‌کند تا در مراودات اجتماعي تا حد امکان صرفه‌جويي کند. اما ويژگي غالب وي، ميل شديدي است که به موفقيت شخصي و ارتقاي وضعيت کره زمين به صورت کلي دارد. وي انفجار تاريخي‌اي را که در زمينه فناوري رخ داد، فرصتي براي درک چنين علايقي مي‌داند و افرادي را که به سمت کسب چنين درکي نرفتند، فرصت سوز مي‌داند. از نظر پيج، شکست واقعي تنها وقتي رخ مي‌دهد که فرد تلاشي متهورانه انجام ندهد. وي مي‌گويد: «حتي اگر نتوانيد به ايده‌هايتان دست يابيد، شکست کامل به ندرت رخ مي‌دهد. اين چيزي است که مردم آن را درک نمي کنند.»
پيج قهرمان ايده‌هاي بزرگ و آرمان‌گرايانه محسوب مي‌شود. حتي گوگلي‌ها که خود نيز افرادي شيفته فناوري محسوب مي‌شوند، به شوخي مي‌گويند: «پيج به آينده سفر کرده و حال بازگشته تا از آن براي‌ما تعريف کند.» مهندسي تعريف مي‌کند، بارها وي براي بحث درباره پروژه‌اي مشکل دار به سراغ پيج رفته و در آخر بحث به صحبت درباره نقاط مختلف هم‌جوشي هسته‌اي رسيده است. وي مي‌گويد: «چيزي که لري از خودش مي‌پرسد اين نيست که من چگونه مي‌توانم به اين فرد کمک کنم. بلکه در عوض او از خود مي‌پرسد: «ده سال بعد، چه چيزي بيشترين اثر را بر انسانيت گذاشته است.»
وظيفه پيج در حال حاضر اين است که انرژي دوباره‌اي به گوگل داده و آن را پيش براند. حداقل از بعضي جهات او انسان ايده‌آلي براي انجام اين کار به نظر مي‌رسد. همچنين به احتمال وي دمدمي مزاج‌ترين فردي است که تا به حال رهبري يک شركت با درآمد سي ميليارد دلار در سال را بر عهده‌گرفته‌است. گوگل در دوازده سال گذشته يعني از آغاز کارش مسيري بي باکانه را طي کرده است و حال قصد دارد از اين هم بي باک‌تر شود.مريسا مه‌ير، معاون شرکت در اين‌باره مي‌گويد: «شما نمي‌توانيد گوگل را درک کنيد مگر اين‌که بدانيد، لري و سرگئي هر دو فرزندان مكتب مانتيسري بوده‌اند.» اشاره وي به مدرسه‌هايي است که بر‌اساس فلسفه آموزشي ماريا‌مانتيسري، پزشک ايتاليايي متولد 1870 بنا شده‌اند. وي اعتقاد داشت، کودکان بايد کاملاً آزاد گذاشته شوند تا علايق خود را دنبال كنند. ماريسا ادامه مي‌دهد:‌ «در مدرسه‌هاي مانتيسري شما نقاشي مي‌کشيد، زيرا آن را به عنوان راهي براي ابراز خود مي‌بينيد يا اين‌که فقط آن بعدازظهر دوست داريد آن کار را انجام ندهيد. در اينجا دليل نقاشي کشيدن شما اين نيست که معلم از شما آن را خواسته است. اين فلسفه در راهبرد لري و سرگئي کاملاً نهادينه شده است. آن‌ها هميشه مي‌پرسند: «چرا فلان چيز بايد اين‌گونه باشد؟ اين شيوه‌اي است که ذهن آن‌ها از کودکي با آن تنظيم شده است.»

گوگل و ديگر شياطين (قسمت سوم)

شكل 2 - پيج انساني غيرقابل‌ پيش‌بيني و ايده‌آل‌گرا است و اين موضوعي است که بسياري از افراد را از جمله طرفداران شيوه مديريتي اشميت را نگران مي‌كند.
پيج در East Lansing در ميشيگان بزرگ شده است. جايي که پدرش در دانشگاه ايالتي ميشيگان علوم کامپيوتر درس مي‌داد. او مي‌خواست يک مخترع شود و دليل آن توانايي وي در رياضي و فناوري نبود، بلکه به بيان خودش: «من واقعاً مي‌خواستم دنيا را تغيير دهم.»گفته مي‌شود انسان‌ها، حيواناتي اجتماعي هستند، اما پيج اين‌گونه نيست. افرادي که با وي در ارتباط هستند بعضي اوقات شک مي‌کنند که شايد وي به سندروم آسپرگر مبتلا باشد. او مي‌تواند اعصاب يک فرد را تنها با حرف نزدن به مدت طولاني کاملاً خرد كند. اما وقتي او شروع به صحبت مي‌کند، معمولاً ايده‌هايي فانتزي گونه از دهانش بيرون مي‌آيد. زماني که دانشجوي کارشناسي دانشگاه ميشيگان بود، علاقه زيادي به حمل و نقل پيدا کرد و برنامه‌اي را براي جايگزيني شبکه اتوبوس دانشگاه با سيستم مونوريل پيچيده‌اي توسعه داد که راهي آينده‌نگرانه براي رفت و آمد ميان خوابگاه‌ها و کلاس‌ها را تصوير مي‌كرد.
ايده‌هاي پيج ممکن است بيشتر به فانتزي شبيه باشند، اما ديدگاه او هميشه به سمت تجاري شدن کشيده شده است. وي مي‌گويد: «از وقتي که 12 ساله بودم مي‌دانستم که مي‌خواهم يک شركت را پايه‌گذاري كنم.» در سال 1995 وي به استنفورد رفت تا تحصيلات تکميلي‌اش را در علوم کامپيوتر به انجام رساند. استنفورد در آن زمان نه تنها بهترين مکان براي تحصيل علوم کامپيوتر بود، بلکه به دليل انفجار اينترنت، پايتخت تجميع سرمايه كارآفرينان محسوب مي‌شد. زندگي نامه نيکولا تسلا روي پيج تأثيري عميق نهاد. تسلا دانشمندي صرب بود که در گمنامي از دنيا رفت، اما اثرات زيادي بر جاي نهاد که به شيوه بحث برانگيزي با برخي يافته‌هاي توماس اديسون تطابق داشتند. پيج مي‌گويد: «داستان بسيار غم‌انگيزي بود. من احساس مي‌کردم وي مي‌توانست در صورت دسترسي به منابع بيشتر به يافته‌هاي بيشتري دست‌يابد. او در تجاري‌کردن کارهايش مشکلاتي داشت. شايد مشکلاتي بيشتر از حد طبيعي. فکر مي‌کنم زندگي درس بسيار خوبي بود. من فقط نمي‌خواستم يک سري اختراع انجام دهم، بلکه مي‌خواستم دنيا را نيز بهبود بخشم.»
در واقع پيج با همکاري سرگئي برين، همکلاسي‌اي که وي در بهار سال 1995 او را ملاقات كرد، BackRub را ايجاد كرد. موتور جست‌وجويي که با استفاده از ساختار linking وب مي‌توانست نتايجي بهتر از همه موتورهاي تجاري آن زمان ارائه كند. در ابتدا، پيج و برين نمي‌خواستند تحصيلات دوره دکترايشان را رها کنند و در پي فروختن حق امتياز فناوري به يکي از شرکت‌هاي وبي موجود بودند. وقتي اين تلاش با شکست مواجه شد، آن‌ها نام موتور جست‌وجويشان را به گوگل تغيير داده، شركت خود را تأسيس كرده و به دنبال سرمايه رفتند.
پيج مي‌گويد: «اگر شركت باشکست مواجه مي‌شد، خيلي بد مي‌شد. اما ما به دنبال انجام کاري بوديم که واقعاً ارزش داشت.» در حالي‌که هر دو مؤسس شرکت، افرادي فني و رؤيايي بودند، اين پيج بود که راننده اين رؤيا محسوب مي‌شد. کريگ سيلورشتين، نخستين کارمند گوگل مي‌گويد: «لري هميشه مي‌خواست گوگل بزرگ‌تر شود و به محض اين‌که چنين فرصتي پيش آمد، وي با سرعت تمام به جلو حرکت كرد. من فکر نمي‌کنم که سرگئي به اندازه لري توانايي راهبري به اين شيوه را داشته باشد. مطمئن نيستم که اگر قرار بود سرگئي تصميمات را بگيرد، مي‌توانستيم اين راه را طي کنيم.»حتي بعد از اين‌که اشميت وارد ماجرا شد، پيج به وضع فلسفه اصلي شركت ادامه داد. پيج مي‌خواست همه در گوگل بزرگ فکر کنند. اين عادتي قديمي براي وي بود. وقتي کسي ايده‌اي را مطرح مي‌کرد، او خيلي زود با نسخه‌اي بسيار بزرگ‌تر جواب مي‌داد. در سال 2003 وقتي مديران براي صحبت درباره بازکردن دفاتر مهندسي‌اي در خارج ايالات‌متحده دور هم جمع شدند، اشميت از پيج پرسيد، دوست دارد شركت با چه سرعتي رشد کند.
پيج جواب داد: «مايکروسافت چند مهندس دارد؟» و پاسخ گرفت، چيزي حدود 25 هزار نفر. او خيلي جدي جواب داد: «پس ما بايد چيزي در حدود يک ميليون داشته باشيم.» در اين نقطه بود که اشميت دستي پدرانه بر شانه‌هاي پيج گذاشت و او را به دنياي واقعي بازگرداند. با حضور پيج به عنوان مديرعامل، احتمال حضور چنين دست‌هايي خيلي کم است. اما اين موضوع چه معنايي خواهد داشت؟ اگر تاريخ يک درس را به ما آموخته باشد، آن اين ‌است که شوق ايده‌آل گرايانه پيج، گوگل را شركتي عظيم‌تر و پراکنده‌تر خواهد ساخت. در سال 2008 گوگل در حراج FCC براي طيف راديويي که مي‌توانست براي باندپهن موبايل مورد استفاده قرار گيرد، شرکت كرد. با توجه به قوانين اين حراج، در صورتي که قيمت فروش طيف از حد مشخصي بالاتر باشد، برنده بايد به ديگر شركت‌ها اجازه دهد تا دستگاه‌هاي‌شان را روي آن اجرا كنند. چيزي که گوگل به شدت از آن استقبال مي‌کند، اما شركت‌هاي مخابراتي از آن دوري مي‌جويند. مديران گوگل نگران بودند که شركت‌هاي مخابراتي با يک توطئه از پيش برنامه‌ريزي شده، قيمت پيشنهادي را پايين‌تر از حد مذکور نگه دارند. در نتيجه، شركت وارد يک نمونه پرهزينه از بازي کلاسيک جوجه (chicken) شد1. گوگل براي در اختيار گرفتن طيف پيشنهاد به نسبت بالايي را عرضه مي‌کرد که از حد مشخص قيمت بيشتر باشد، سپس پاپس مي‌کشيد. اين راهبرد البته ريسک فراواني را براي گوگل به همراه داشت. منبع:ماهنامه شبکه
ارسال توسط کاربر محترم سايت :hasantaleb
Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image