پيرامون زندگي و شخصيت جابز مقالهها و متنهاي فراواني نوشته شدهاست. انبوه متنها گاهي باعث ميشود، نکتههاي ظريف و جالب گم شوند نكتههايي كه ممكن است از قضا به شناخت شخصيت او کمک زيادي کنند. کسي که بسياري از اطرافيانش او را آدمي پيچيده ميدانند در حالي كه خواهرش او را «يک مرد معمولي» ميداند. در ادامه گلچيني از نکتههاي ظريف و جالبي را که در طول سالهاي زندگي جابز براي او اتفاق افتاده ميخوانيد. نکتههايي كه بدون شك خواندن آنها باعث ميشود او را بهتر بشناسيم.
1955
استيون پاول جابز در بيست و چهارم فوريه سال 1955 بهدنيا آمد. پاول و کلارا جابز که در خيابان چهل و پنجم سانفرانسيسكو زندگي ميکردند، استيو را به فرزندي پذيرفتند. پدرش «رفتاري باابهت» داشت و جزء کادر فني موتورخانه گارد ساحلي بود. پس از آن نيز کسبوکارش بازسازي و تعمير اتومبيلهاي کهنه و کسب سود از فروش آنها بود. استيو يک کودک بيشفعال بود. تا جايي که زماني در کودکي يک بطري سم مورچه را خورد و کارش به اورژانس کشيد.
خود جابز درباره تجربه فرزند خواندگي ميگويد: «گمان ميکنم اين يک کنجکاوي طبيعي براي افراد است که دريابند ويژگيهاي مشخص شخصيتي از کجا ميآيند. اما من بيشتر به محيط [محيطي که افراد در آن رشد پيدا ميکنند] معتقدم. گمان ميکنم مسير رشد شما، ارزشهاي شما و عمده جهانبيني شما از تجربههايي که به هنگام بزرگ شدن داريد، ناشي ميشود.»
![زندگينامه استيو جابز (1)](/userfiles/Article/1390/09/001/00218041.JPG)
1963
استيو با کمي غرور درباره تجربه مدرسه در اين سالها ميگويد: «بايد ما را در کلاس سوم ميديديد. ما در اصل معلم را نابود کرديم.»
1965
حتي در سن ده سالگي علاقه استيو به الکترونيک براي پدر و مادرش مشهود بود. يک بار با فروکردن گيره سر در پريز برق دچار شوک شديدي شد. در اين سال پاول با خانوادهاش به پالو آلتو نقل مکان کرد. آنچه پاول را جذب کردهبود، رشد اقتصادي سريعي بود که در آن زمان در منطقهاي معروف به دره سيليکون بهوجود آمدهبود. اين رشد سريع اقتصادي باعث بهوجود آمدن فرصتهاي اقتصادي بهتر و وامهاي بيشتري بود که پاول با استفاده از آنها ميتوانست کسبوکار خود را در زمينه خريد و فروش اتومبيل گسترش دهد.
1970-71
جابز با جوانهاي آسانگير و طرفدار محيط زيست آن دوره آشنا ميشود (چيزي كه در عکس ميبينيد، همان چيزي است که کار فتوشاپ ميناميم!).
1970-71 II
در اين دوره او از طريق يک دوست با استيو وزنياک آشنا ميشود و علايق مشترکي مانند الکترونيک و استفاده از آن براي «سر کار گذاشتن» و شوخي با ديگران باعث شد آنها خيلي زود با هم دوست شوند. يکي از شوخيهاي مذکور که البته شکست خورد، زماني بود که يک صفحه بزرگ با نوشته SWAB JOB (مخفف اسم هر دو استيو و الن بام) را آماده کردند که قرار بود در يک لحظه خاص کل بام يک ساختمان را در جشن فارغالتحصيلي بپوشاند. درسي که وزنياک از اين ماجرا فرا گرفت، اين بود: «هرگز درباره شوخي سرِکاري خود لاف نزن.» وزنياک نخستين کسي بود که جابز او را ملاقات ميکرد و او بيش از جابز درباره الکترونيک ميدانست. وزنياک نيز اعتماد بهنفس جابز را در مقابل مردم تحسين ميکرد.
1970-71 III
بعد از مطالعه مقالهاي در نشريه اسکوايِر درباره کلاهبرداري تلفني، آنها شروع به کار روي جعبه آبي کردند که براي شکستن کد در سيستم تلفنهاي عمومي و تماس تلفني رايگان ازآنها کاربرد داشت. جابز هنوز دانشآموز سال آخر دبيرستان بود. آنها جعبههاي آبي را در مدرسه به مبلغ 150 دلار فروختند، در حاليکه هزينه ساخت هر کدام 40 دلار بود. وزنياک حتي طي يکي از همان شوخيهاي معروف، بهعنوان هنري کيسينجر با پاپ تماس گرفت! آنها يک شب با «کاپيتان کرانچ» (جانتي دراپر يكي از نخبههاي الكترونيك آن زمان) ملاقات کردند و در راه برگشت اتومبيلشان خراب و در کنار جاده متوقف شد، سپس در حاليکه مشغول تماس تلفني با استفاده از جعبه بودند، پليس به آنها مشکوک شد. اما پس از قانع کردن پليس با اين استدلال که جعبه مذکور يک ابزار توليد موسيقي است، از مهلکه فرار كردند.
![زندگينامه استيو جابز (1)](/userfiles/Article/1390/09/001/00218042.JPG)
1972
جابز به دانشکده ريد رفت و پس از يک ترم، تحصيل در آنجا را کنار گذاشت (او بعدها در سخنراني معروف خود در جشن فارغالتحصيلي دانشجويان استنفورد در سال 2005 گفت که بهدليل اصرار پدر و مادر واقعي خود به دانشگاه رفت، اما يک ترم بيشتر دوام نياورد). جابز و وزنياک يک کار با حقوق سه دلار در ساعت در فروشگاه وستگيت گرفتند و بايد با لباس شخصيتهاي آليس در سرزمين عجايب در فروشگاه حاضر ميشدند.
![زندگينامه استيو جابز (1)](/userfiles/Article/1390/09/001/00218043.JPG)
1975
در اين زمان وزنياک در باشگاه کامپيوترهامبرو دو مدار چاپي را نمايشميداد که براي هدايت خروجي به تلويزيون طراحي شدهبودند. جابز به کار براي آتاري ادامه داد، در حالي که وزنياك براي اچپي کار ميکرد.
منبع:www.shabakeh-mag.com ادامه دارد /ع