جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
ربا و راه‏هاي گريز از آن -2
-(3 Body) 
ربا و راه‏هاي گريز از آن -2
Visitor 461
Category: دنياي فن آوري

آثار فردي
 

خداوند منّان نيروهايي مانند قوه شهوت، غضب، مال دوستي و... در نهاد بشر قرارداده است که هريک نقش به‏سزايي در ادامه حيات نسل بشر ايفا مي‏کند. چنان‏که اگر انسان قوه شهوت نداشته باشد، نسل او رو به نابودي مي‏گذارد و نبودقوّه غضب نيز، انسان را به بي‏تفاوتي در برابر دشمنان وا مي‏دارد. هم‏چنين نبود قوّه مال‏دوستي انسان‏ها را از فعّاليّت‏هاي اقتصادي و گذران زندگي باز داشته و نظام زندگي انساني را دچار بحران مي‏سازد. بي‏گمان، هر يک از اين نيروهايي نفساني، نقش مهمّي در تکامل انسان دارند. البتّه به شرطي که زير نظر قوّه عقل و فطرت خداجوي انسان قرار گيرند؛ يعني از آموزه‏هاي آسماني انبيا که براي بيداري فطرت خداجوي انسان آمده‏اند، سر باز نزنند. به يقين، خطر افراط در اين نيروها از تفريط آن کم‏تر نيست؛ زيرا زياده‏روي در اين زمينه، دين و دنياي انسان را با خطر روبه‏رو مي‏سازد.
خداوند متعال براي کنترل اين غريزه‏ها، قانون‏هايي را وضع کرده است که با به کار بستن آن‏ها، سعادت دنيا و آخرت انسان فراهم مي‏شود. فلسفه برخي از اين امر و نهي‏ها را خداوند بيان داشته است و حکمت برخي را نيز عقل انسان در مي‏يابد؛ هرچند فلسفه برخي احکام ديگر بر ما روشن نيست، ولي انسان خداپرست و خداجو مي‏داند که خداوند سبحان جز خير و صلاح بندگانش را نمي‏خواهد و قوانين آسماني همگي براي پيش‏برد هدف‏هاي کمال‏جويانه انسان است. به هر روي، مسأله ربا از جمله مسايلي است که خداوند به فلسفه آن، يعني ظالمانه بودن اشاره کرده و پي‏آمدهاي ناشي از آن را در قرآن بيان فرموده است (تخبّط؛ يعني خارج شدن نيروهاي نفساني انسان از مرز اعتدال). در روايات نيز پيشوايان معصوم عليهم‏السلام نکاتي را يادآور شده‏اند.
برخورد شديد قرآن و روايات با رباخواري، عالمان فقه و اقتصاد و ديگران را بر آن داشته است تا جنبه‏هاي گوناگون اين مسأله را بررسي و زيان‏هاي فردي و اجتماعي آن را گوشزد کنند. در نگاه نخستين، چنين مي‏نمايد که خسارت‏هاياساسي ربا به ويراني اجتماع باز مي‏گردد؛ زيرا ستم و ترک کار خير (قرض‏الحسنه) و... به اختلاف جامعه انساني مي‏انجامد، ولي نمي‏توان از زيان‏هاي فردي ربا غافل ماند؛ زيرا افزون بر اين که حرام بودن آن از سوي شارع يک نوع فشار روحي براي دين‏داران ايجاد مي‏کند، محکوميّت جهاني و نفرت عمومي از اين کار، از غير طبيعي بودن ربا حکايت دارد و همين امر به ايجاد زيان‏هاي گوناگون در هر دو طرف مي‏انجامد.
دکتر عبدالعزيز اسماعيل پاشا، در اين زمينه مي‏نويسد:
هنگام نبود توانايي پرداخت ربا از سوي بدهکار، وي دچار اضطراب‏هاي عصبي مي‏شود. درباره اين‏گونه افراد، حالت‏هايي را ديده‏ايم که به بروز مرض قند و زيادي فشار خون و سکته ناقص و حتّي بي‏خوني جنون‏آور انجاميده است؛ زيرا اضطراب عصبي در اين هنگام «آدرنالين» را در جسم زياد مي‏کند و اين امر، سبب فشار خون و ترشّحات «پانکراس» مي‏گردد. بحران اخير دنيا براي ما روشن ساخت که زيان بستانکار کم‏تر از بدهکار نيست. اشخاصي، بدون زحمت در زمان کمي، ثروت هنگفتي مي‏اندوزند و مسلّم است که خسارت‏هاي ثروتمند شدن سريع بيش‏تر از مصيبت‏ها در اعصاب تأثير مي‏گذارد؛ زيرا انسان هنگام روي دادن هر مصيبتي، مي‏تواند به اميد از ميان رفتن تدريجي يا پاداش آخرتي آن دل‏خوش باشد و اين حکمت الهي است که انسان را در برابر زيان‏ها نگاه مي‏دارد، ولي انفعال‏هاي نفساني که در نتيجه پيشرفت‏هاي آتي، روي مي‏دهد، تحمّل‏پذير نيست؛ زيرا افراد زوال آن را تصور نمي‏کنند که اگر چنان کنند، سعادتش سپري شده و خوشحالي‏اش از ميان مي‏رود. بيش‏تر مرض‏هاي عصبي روحي از اين‏گونه حالت‏ها برمي‏خيزد، ولي چون به دست آوردن درآمد حلال تدريجي است و کاسب هر روز انتظار سود و زيان دارد، اين انفعال‏هاي پي در پي و لحظه‏اي، او را براي تاب آوردن زيان‏ها آماده مي‏سازد.1
رباخواري، افزون بر زيان‏هاي جسمي، بيماري‏هاي روحي را نيز در پي دارد؛ زيرا خداوند نفس انساني را به گونه‏اي آفريده است که هر رفتار زشت يا زيبايي، افزون بر اثر شرعي که براي بازداشتن از کردارهاي زشت يا تشويق به کارهاي شايسته قرار داده است، اثر وضعي در روح انسان بر جاي مي‏گذارد. براي نمونه، شراب‏خواري يک اثر شرعي دارد که در دنيا بايد شراب‏خوار را شلاّق بزنند و در آخرت نيز بايد عذاب آن را بچشد، ولي اين کار زشت يک اثر وضعي نيز در پي دارد که مستي و نابودي عقل است و ممکن است بر اثر اين مستي،ا نسان دودماني را به آتش بکشد و دستور قتل يا کشتاري را صادر کند. کارهاي ديگر انسان نيز به همين گونه است، ولي اثر برخي از کارها بر همه‏کس روشن نيست و برخي ديگر نيز تنها بر کارشناسان مانند روانشناسان يا اقتصاددانان روشن است و ممکن است پي‏آمدهاي برخي از کارها نيز بر هيچ انسان معمولي روشن نباشد، بلکه پيشوايان ديني هستند که به کمک نيروي الهي بر اين پي‏آمدها آگاهي مي‏يابند.
مال‏دوستي و مال‏اندوزي نيز از اين قاعده جدا نيست؛ به ويژه اگر اين کار از راه غير طبيعي و نامشروع مثل رباخواري به دست آيد. تجربه نشان مي‏دهد که انسان به هر چيزي که ـ خوب يا بد ـ علاقه بيش‏تري احساس کند، براي به دست آوردن آن بيش‏تر مي‏کوشد؛ به گونه‏اي که ممکن است ديگر چيزها را از ياد ببرد يا حتّي فداي آن گرداند.2
از اين‏رو، با اين‏که اسلام سفارش زيادي به کار و کوشش کرده است و بهترين غذاها را غذايي مي‏داند که انسان با دست خودش و با کار و کوشش به دست آورد.3 با اين حال، انسان را از دل‏بستگي شديد به دنيا باز داشته و وي را از مال‏اندوزي نهي کرده است؛4 زيرا هنگامي که دوستي مال، در دل انسان جاي گرفت، براي به دست آوردن آن از هيچ کوششي فروگذار نخواهدکرد و حتّي به راه‏هاي حرامي مانند رباخواري نيز کشيده خواهد شد و اين مسأله پي‏آمدهايي مانند سنگدلي، کينه‏توزي و... را در پي خواهد داشت.
دين اسلام در پي آن است تا فطرت خداجوي و حق‏طلب انسان را برانگيزد و او را در مسير راستي و درستي قرار دهد تا او با انجام دستورهاي الهي، راه کمال را در پيش گيرد. چنان‏که خداوند به پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله دستور مي‏دهد که از سرمايه مؤمنان صدقه برگيرد تا آن‏ها را پاک ساخته و تزکيه‏شان کند. (توبه: 103)
به گفته علامّه طباطبايي انسان در زندگي‏اش، راه راستي دارد که نبايد از آن به کج‏راهه افتد؛ چون او نيز در زندگي‏اش، بر اساس محيطي که در آن به سر برده است، رفتارهايي دارد که داراي نظام ويژه است که آن نظام را بينش عقلايي انسان‏ها تعيين مي‏کند و هر فردي، رفتارهاي فردي و اجتماعي خود را با آن نظام تطبيق مي‏کند؛ براي نمونه، انسان وقتي گرسنه شد، تصميم مي‏گيرد تا غذا بخورد و چون تشنه شد، در پي نوشيدن آب بر مي‏آيد و... همه اين رفتارهايي که از انسان سر مي‏زند، از باورهايي ريشه مي‏گيرد که همه به هم وابسته‏اند و به گونه‏اي با هم سازگارند و تناقض با هم ندراند. مجموعه اين رفتارها، زندگي بشر نام مي‏گيرد.اين حالت انسان معمولي است، ولي انساني که در اختيار شيطان قرار گرفته‏است و نيروي تشخيص اورا ناتوان ساخته است، نمي‏تواند خوب و بد، سود و زيان و خير شرّ را از هم تشخيص دهد. ازاين‏رو، زشتي را زيبايي و زيبايي را زشتي مي‏پندارند.5
شخص رباخوار نيز که مالي را مي‏دهد و در برابر، مال ديگري مانند آن و مقداري افزون بر آن مي‏گيرد، همين‏گونه است؛ زيرا آن‏چه فطرت با آن فرا مي‏خواند و اساس زندگي اجتماعي انسان بر آن استوار است، اين است که مردم اموال خود را با هم عوض کنند؛ يعني شخص، مقداري از مال خودرا که بدان نيازمند نيست، به ديگري بدهد و در مقابل، مال ديگري را که بدان نياز دارد بگيرد،ولي قرض دادن مال و گرفتن مالي برابر با آن به اضافه مقداري افزون بر آن، با حکم فطرت مخالف است و موجب فروپاشي نظام زندگاني است؛ زيرا اين کار سبب مي‏شود که سرمايه، رفته رفته از دست بدهکار ربوده شده و نزد بستانکار جمع و متراکم گردد؛ يعني اموالي که بايد عادلانه در ميان افراد دست به دست شود، از دست برخي بيرون آيد و به دسته ديگري انتقال يابد و از سوي ديگر، برنياز مديون افزوده گردد که اين امر زندگي وي را تباه مي‏سازد.6
خداوند ربا را در برابر صدقه آورده است. به گفته مفسران7 ميان آن‏دو رابطه تضاد وجود دارد؛ يعني همان‏گونه که صدقه سبب امنيّت، محبّت، حسن تفاهم و هم‏دلي است، ربا در مقابل، سبب خسارت، سنگ‏دلي ،د شمني و بدگماني و ناامنيمي‏شود و انسان‏ها را به انتقام‏جويي برمي‏انگيزد و به اختلاف و پراکندگي فرا مي‏خواند.8
سرّ اين‏ها اين است که انفاق و ربا با زندگاني نيازمندان و زحمت‏کشان سر و کار دارد و چون احساسات باطني اين طبقه، به واسطه نياز ضروري پيوسته در هيجان است و چون تحقير و خوار شمرده شده‏اند، براي دفاع از حقوق اساسي خود و براي دست‏يابي به برابري [و نشان دادن واکنش] به هر قيمتي که باشد، تلاش مي‏کنند.9
چنان که گفته شد انسان رباخوار آشفته حال است و امور را واژگونه مي‏نگرد و باآن‏که ربا حقّ او نيست، آن را حق خود مي‏پندارد و براي ستاندن حقّ خود، از هيچ‏گونه کوششي فروگذار نيست و چون ربا دهندگان، همواره انسان‏هاي تهي‏دست و بيچاره هستند، فرد رباخوار مجبور است براي بازستاندن به اصطلاح حقّ خود، غريزه‏هاي انساني و عاطفي خود را زير پا بگذارد. هرچند اين امر نخست براي او دشوار است، ولي وقتي به آن عادت کرد، اين مسأله سبب سنگ‏دلي قلب او مي‏گردد. چنان اين کار براي او عادي مي‏شود که حاضر مي‏شود شخصي بدهکار يا فردي از خانواده او را به بردگي بگيرد. هم‏چنان که اين امر در ملّت‏هاي گذشته، به صورت امري عادي درآمده بود.10

1. کينه‏جويي
 

فشار روزافزون بر طبقه فقير وام‏گير و روبه‏رو شدن آنان با رفتارهاي خشونت‏آميز و بي‏رحمانه ثروتمندان و سودپرستان که سبب مي‏شود فرد وام‏گيرزندگي و آبرو و جان خود را در خطر ببيند، حس انتقامجويي او را بر مي‏انگيزد تا به هرگونه‏اي که شده است، انتقام خود را بگيرد. هرکس که آينده رباخواران را پي گرفته باشد، سرانجام شوم آنان را خواهد فهميد.11 گزارش‏هايي از اين دست در مطبوعات فراوان است و داستان تاجر تفنگ (merchant of venice) اثر شکسپير و نيز رمان جنايت و مکافات، شاهکار داستايوسکي بر همين اساس نوشته شده است. نويسنده تفسير پرتويي از قرآن مي‏نويسد:
آن‏چنان خوي سودجويي فکر و حواس او را مي‏گيرد که انديشه و پروانه خيالش جز در محور آن نمي‏چرخد و در نظر گاه او مقياس همه ارزش‏ها همين سود مي‏شود. مي‏کوشد که همه مواهب عقلي و انساني و قوانين کار و توليد را براي سودبري خود به کار گيرد و چون روش و منش او با سنت‏هاي طبيعي و مصالح مردم تضاد دارد و دشمني قرباني شدگان و ستم‏زدگان را نسبت به خود احساس مي‏کند؛ خوي کينه‏جويي و بدانديشي نسبت به مردم در او ملکه مي‏شود. از ترکيب خوي سودجويي و کينه‏توزي بي‏پايان، خوي درّندگي و حسد و چاپلوسي و عقده خودکوچک‏بيني و خود بزرگ‏بيني در درونش ريشه مي‏گيرد.12

2. ترس و دلهره هميشگي
 

يکي از عارفان گفته است رباخوار از تمام انجام‏دهندگان گناهان کبيره بدحال‏تر است؛ زيرا هر کاسبي در آن‏چه به دست مي‏آورد، (کم يا زياد) توكّلي به خدا دارد؛ مانند بازرگان يا برزگر و دهقان وهمه کساني که روزي خود را به عقل خود تعيين نمي‏کنند، ولي رباخوار روزي خود را تعيين مي‏کند و اعتماد و توكّلي به خداوندندارد.13به فرموده قرآن «وَ مَن اَعْرَض عَن ذکري فانّ له معيشةً ضَنْکي» (طه: 124)، رباخوار به دليل اعتماد نداشتن به خداوند، همواره در تنگ‏خُلقي به سر مي‏برد و تنها اعتمادش به اسباب و علّت‏هاي مادي است و چون علّت‏هاي مادّي همواره درحال دگرگوني و نابودي است رباخوار را به دلهره و نگراني از آينده دچار مي‏کند، به ويژه اين که افراد طرف قرارداد او، انسان‏هاي تهي‏دستي هستند که به سبب نگراني‏ها، ناچارند وام رِبَوي بگيرند. طبيعي است که اگر دَخل اين افراد خرج آن‏ها را کفايت مي‏کرد، آنان به قرض ربوي روي نمي‏آوردند. ازاين‏رو، اين‏گونه افراد بيش‏تر با ورشکستگي مالي روبه‏رو مي‏شوند و اين‏جاست که اصل سرمايه فرد رباخوار نيز در معرض نابودي قرار مي‏گيرد و همه اين‏ها سبب مي‏شود که انسان رباخوار هميشه در دلهره و نگراني به سر برد. چنان که پيش‏تر گذشت، چون در نظام ربوي، فرد رباخوار يکباره و بدون سختي سرمايه‏دار مي‏شود و به سختي‏ها و چالش‏هاي زندگي عادت نکرده است، ازاين‏رو، در هنگام بلاها، سست و ناتوان مي‏گردد و از سويي، در سختي‏هايي که از ناحيه رباخواري به او مي‏رسد، چون اميدي به پاداش آخرتي ندارد، زودتر از ديگران از پا در مي‏آيد و چون در اين‏حال، خود را زيان ديده در هر دو دنيا مي‏يابد، بنابراين، نگراني‏اش افزون مي‏گردد.

3. بخل ورزيدن
 

امام صادق عليه‏السلام مي‏فرمايد:
بخيل کسي است که سرمايه‏اي را از راه غير حلال به دست آورد و در راه غير حلال نيز به کار گيرد.14
بي‏گمان مالي نامشروع‏تر و حرام‏تر از ربا نيست؛ زيرا خداوند انسان رباخوار را به جنگ با خود فراخوانده است. انسان رباخوار با زير پا گذاشتن حدود شرعي و عواطف انساني، خود را در مسير خلاف فطرت و راهي غير مستقيم مي‏اندازد. چنين انساني هنگام مصرف سرمايه‏هايي که از اين راه‏هاي نامشروع به‏دست آورده است، با پريشاني رفتار مي‏کند و چون وي نسبت به اموالش حساب‏هاي درصدي و سودهاي روزانه و ماهانه باز کرده است، هنگام مصرف آن‏ها حساب سودهاي زودرس و بادآورده پول‏هاي خود را نيز در نظر مي‏آورد و از مصرف کردن آنها خودداري مي‏کند؛ يعني با وسوسه‏هاي شيطاني در انباشتن ثروت، خود و خويشانش را از نعمت سرمايه‏اش محروم مي‏سازد. براي نمونه، اگر مي‏خواهد با پنج ميليون تومان، يک ماشين بخرد، حساب مي‏کند که اگر سود اين پنج ميليون در ماه براي مثال دويست هزار تومان باشد، با اين دويست هزار تومان مي‏توانم بهترين ماشين‏ها را کرايه کنم و... در نتيجه، با اين‏گونه حساب‏هاي نابخرادانه تنها به جمع‏آوري سرمايه بيش‏تر مي‏پردازد و رفته رفته به اين شيوه عادت مي‏کند و به راحتي نمي‏تواند آن را ترک کند.15
چنين شخصي حتّي اگر سرمايه فراواني داشته باشد، باز هم در استفاده از آن‏ها بر خود و خويشان و هم‏نوعانش بخل مي‏ورزد. به فرموده قرآن، کسي که به ديگران بخل ورزد، در حقيقت به خود بخل ورزيده است. (محمد: 38) کانون گرم خانواده نيز از بلاي خانمان‏سوز رباخواري در امان نمي‏ماند؛ زيرا فقري که بر اثر پرداخت بهره، گريبان‏گير فرد ربا دهنده مي‏شود، دشواري‏هايي رابراي او پديد مي‏آورد و چه بسا که اين گرفتاري‏ها کانون خانواده او را از هم بپاشد.
از سوي ديگر، خانواده فرد رباخوار نيز از اين خسارت‏ها در امان نخواهدبود؛ زيرا پول دوستي ربا خوار و فراهم نکردن نيازهاي زن و فرزند، اعتراض آن‏ها را بر مي‏انگيزد و به بروز اختلاف در خانواده مي‏انجامد. يکي ديگر از پي‏آمدهاي جبران‏ناپذير رباخواري، تأثير آن بر روي فرزندان است. اسلام تأکيد زيادي بر به دست آوردن روزي حلال کرده است و به دستور اسلام بايد هزينه زن و فرزندان از راه حلال باشد. چون گوشت و پوست فرد رباخوار از حرام روييده است، نطفه‏اي هم که از او پديد مي‏آيد، از همان لقمه‏هاي حرام است و اين اثر ناخوشايندي در سعادت فرزند دارد.
امام صادق عليه‏السلام مي‏فرمايد: «کسبُ الحرام يبيّن في الذّريّة؛ اثر مال حرام در نسل ظاهر مي‏شود».16
مرحوم شيخ احمد کافي در يکي از سخنراني‏هايش مي‏گويد:
يکي از عالمان بزرگ در مسجد بود که خبر آوردند پسرت مشک آب سقّايي را با چاقو سوراخ کرده است. آن عالم بزرگ خسارت سقّا را پرداخت و به منزل رفت و به همسرش گفت: من بسيار مواظب بوده‏ام تا لقمه حرامي به شما ندهم. هرچه فکر مي‏کنم، نمي‏دانم کجاي کارم ايراد داشته است؟ حال بگو بدانم تو چه کرده‏اي؟ همسر آن عالم بزرگوار مي‏گويد، هنگامي که من باردار بودم، از کنار درخت اناري مي‏گذشتم. چشمم به اناري افتاد. هوس کردم آن‏گاه سوزن زير گلويم را در آورده و در اناري فرو کردم و مقداري از آب آن را چشيدم. شايد اين اثر همان سوزن باشد!
به گفته مرحوم کافي، اثر آن سوزن، چاقويي شد که در مشک سقّا فرو رفت. به راستي اين لقمه‏هاي حرامي که از رباخواري (که از زناي با محارم آن هم در خانه خدا، بدتر شمرده شده است) به دست مي‏آيد، چه خواهد کرد؟

آثار زيان‏بار اجتماعي
 

رباخواري افزون بر آثار زيان‏بار فردي، در جامعه نيز تنش‏هايي را مي‏آفريند و زيان‏هايي را در پي مي‏آورد که نه تنها از زيان‏هاي فردي کم‏تر نيست، بلکه بيش‏تر نيز هست.

1. ايجاد فاصله طبقاتي
 

گسترش فرهنگ رباخواري در جامعه، سبب فاصله هرچه بيش‏تر ميان ثروتمندان و تهي‏دستان مي‏شود؛ زيرا ربا، سودي تضمين شده و بدون ضرر و زيان است (بر خلاف مضاربه يا عقود ديگر که دو طرف در سود و زيان شريک‏اند). روشن است که روز به روز بر سرمايه و قدرت سرمايه‏دار افزوده مي‏شود و برعکس از قدرت مالي و اقتصادي افراد قرض گيرنده کم مي‏شود؛ چون معمولاً افراد کم‏درآمد که براي فراهم ساختن نيازمندي‏هاي اوّليه خود درمانده شده‏اند، قرض با بهره مي‏گيرند و چون بخشي از اين وام، براي برآورده کردن نيازهاي اوّليه و کسري بودجه آنان صرف مي‏گردد، روز به روز بر فقر و بيچارگي آنان افزوده مي‏شود و فاصله طبقاتي سير صعودي به خود مي‏گيرد. به گفته يکي از سرمايه‏داران بزرگ يهودي، در سال 1970 م. يهوديان 70 درصد ثروت دنيا را در اختيار داشتند؛ در حالي که ديگران تنها 30 درصد را در دست داشتند.17
دکتر شاخت ـ مدير پيشين بانک رايخ آلمان ـ در مصاحبه‏اي که در سال 1953 م. درد مشق انجام داد، گفت:
با يک حساب رياضي نامحدود روشن مي‏شود که تمام سرمايه دنيا به جيب شمار اندکي رباخوار سرازير مي‏شود؛ زيرا رباخوار همواره سود مي‏برد، ولي ربا گيرنده گاهي سود و گاهي زيان مي‏کند. پس روشن است که در درازمدّت تمام ثروت‏ها به سوي رباخواران سرازير مي‏شود و همه کارخانه‏داران و چه ديگران، کارگزاران آن‏ها هستند که دست‏رنج آن‏ها را رباخواران به دست مي‏گيرند.18

2. رواج بي‏کاري
 

ربا از عرضه درست کالا جلوگيري مي‏کند و جامعه را به رکود اقتصادي مي‏کشاند. دکتر احمد لطفيان درباره پي‏آمدهاي بد ربا در اقتصاد کشور مي‏گويد:
امروزه يکي از دشواري‏هاي بزرگي که در سطح بين‏المللي، اقتصاد کشورها را سخت دچار رکود کرده است، مسأله بهره و رباست؛ زيرا ربا جلو عرضه درست کالا را مي‏گيرد و موجب رکود مي‏شود.
نظام اقتصادي بر اساس رباخواري، سبب ايجاد تناقض شديد ميان منافع تجاري و صنعتي از يک سو و منافع سرمايه نزولي سرمايه‏داران از سوي ديگر مي‏شود. ربا سبب مي‏شود که سرمايه کم‏تري وارد بخش‏هاي صنعتي و توليدي کشور بشود و سرمايه‏گذاري‏ها و فعّاليّت‏هاي اقتصادي کشور در درازمدّت کاهش بيابد.19
روشن است که هرچه سرمايه‏گذاري در بخش‏هاي توليدي ـ صنعتي کاهش يابد، به همان نسبت بي‏کاري در جامعه رشد پيدا مي‏کند. چون سرمايه‏گذاري دربخش‏هاي صنعتي و توليدي خالي از ضرر و زيان نيست و با سختي بسيار همراه است، ولي بهره پولي، سودي تضمين شده و بدون زحمت است، طبيعي است که سرمايه‏ها به سوي امور رِبَوي سرازير مي‏شود. فرد رباخوار نيز سود به‏دست آمده از رباخواري رادر امور توليدي سرمايه‏گذاري نمي‏کند، بلکه دوباره در راه سوددهي به کار مي‏اندازد. بنابراين، کم کم توان توليدي جامعه رو به کاهش مي‏گذارد و به از هم‏پاشيدگي نظام اقتصادي کشور مي‏انجامد. اين مسأله در بخش رباي مصرفي (ربايي که وام گيرنده براي گذران زندگي خود، وام با بهره دريافت مي‏کند) روشن است، ولي آن‏جا که انسان براي انجام کارهاي توليدي وام مي‏گيرد، طرفداران اقتصاد ربايي و رباخوران وانمود مي‏کنند که ربا عامل شکوفايي توليد است؛ زيرا کسي حاضر نيست سرمايه خود را بدون بهره در اختيار ديگري بگذارد و چون براي انجام طرح‏هاي بزرگ توليدي به سرمايه‏هاي بزرگ نيازمنديم با دادن وام‏هاي با بهره، اين مشکل حل مي‏شود. اين استدلالِ به ظاهر فريبنده نيز از سوي اسلام مردود شناخته شده و ستم به ربا گيرنده دانسته شده است؛ زيرا عدالت اقتضا مي‏کند که در امور شراکتي، دو طرف در سود و زيان شريک باشند، حال آن که رباخوار تنها در سود شريک است و کاري به ضرر و زيان آن ندارد، در حاليکه سرمايه‏گذاري در بخش‏هاي توليدي گاه با ورشکستگي روبه‏رو مي‏شود.
از سوي ديگر، هر فردي براي شکوفايي اقتصاد جامعه خود مي‏کوشد و خواهان شکوفايي آن است؛ زيرا خود به نوعي در آن نقش دارد، ولي رباخوار چون از راه غير طبيعي سود به‏دست مي‏آورد، انگيزه‏اي براي اين کار ندارد. او همواره به اين مي‏انديشد که به چه کسي وام بدهد که از خطرپذيري کم‏تري برخوردار باشد؛ بنابراين، به کسي که مي‏خواهد براي شکوفايي اقتصاد کشورسرمايه‏گذاري کند و احتمال خطرپذيري در آن است، وام نمي‏دهد. روشن است‏که در اين صورت، طرح‏هاي توليدي که زيربناي اقتصاد جامعه را مي‏سازد، هيچ‏گاه شکوفا نخواهند شد. از ديگر سو، فرد وام گيرنده نيز به‏سبب اين‏که مجبور است وام را با بهره آن بازپس دهد، اساسا در اموري سرمايه‏گذاري مي‏کند که سود بيش‏تر و ريسک کم‏تري داشته‏باشد؛ هرچند اين سرمايه‏گذاري‏ها بر خلاف مصلحت جامعه باشد و مفاسد اخلاقي نيز در پي داشته باشد. اين در صورتي است که اگر وام دهنده خود به گونه‏اي در سرمايه‏گذاري جامعه شرکت کند (از راه‏هاي شرعي مانند عقد مشارکت، مضاربه و...) نه ستمي درکار خواهد بود و نه به اقتصاد جامعه زياني وارد خواهد شد.

3. تورّم
 

از حلقه‏هاي به هم پيوسته پي‏آمدهاي رواج ربا در جامعه، تورّم است. در نظام رِبَوي صاحبان صنايع ناچارند براي به دست آوردن سرمايه يا دست کم جبران کمبود سرمايه قرض ربايي بگيرند. بديهي است که اين مسأله هزينه توليد را بالا برده و به افزايش قيمت توليدات مي‏انجامد و چون اين افزايش قيمتِ غير طبيعي به جيب رباخوان مي‏رود، در نتيجه سودآوري صنايع در سطح پايين خواهد بود. در اين صورت، دولت نيز نمي‏تواند ماليات سنگين از صاحبان صنايع دريافت کند؛ زيرا درآمد آنان پس از کسر هزينه‏هاي حقيقي و غير حقيقي ناچيز خواهد بود. در نتيجه، دولت نيز با کمبود درآمد روبه‏رو مي‏شود و مجبور است براي فراهم کردن حقوق کارمندان خود به چاپ اسکناس دست بزند که اين مسأله به تورّم کاذب در جامعه خواهد انجاميد.

4. نابودي جامعه از جهت فرهنگي، اقتصادي و اجتماعي
 

اثر ديگر ربا در جامعه، ويراني فرهنگي ـ اقتصادي جامعه است. اسلام هرچند مالکيّت خصوصي را به رسميّت مي‏شناسد و سرمايه مسلمان را مانند خون اومحترم مي‏شمارد، ولي با وضع قانون‏هايي مانند واجب بودن پرداخت زکات، تحريم ربا و... کوشيده است تا از انباشت سرمايه در دست شماري اندک جلوگيري کند و جامعه را از رفاه عمومي برخوردار سازد.
جنبه‏هاي فرهنگي، اقتصادي و اجتماعي در هر جامعه، به يکديگر گره خورده‏اند و بر هم زدن هر کدام، جامعه را به مرز فروپاشي و نابودي مي‏کشاند. براي نمونه:
1 ـ ربا سبب انباشت ثروت در دست گروهي اندک مي‏گردد و از اين‏رو، تصميم‏گيري در زمينه روند اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي جامعه، با فشار آنان صورت مي‏گيرد. براي نمونه، مي‏توان به فشار گروه‏هاي لابي صهيونيستي در سطح جهاني و نيز گروه مافياي جهاني در سطح پايين‏تر اشاره کرد.
در ايران نيز، به بانک جديد شرق وابسته به انگليس‏ها و بانک استقراضي وابسته به روس‏ها در دوره قاجار مي‏توان اشاره کرد. اين دو بانک، مدّت‏ها اين کشور را به فنا کشاندند؛ چون پول‏ها در اين دوجا جمع مي‏شد. آن‏ها کنترل اقتصاد را به دست گرفتند و آن‏چه خواستند کردند.20
2 ـ چون رباخوار به سود خود مي‏انديشد، تنها در مواردي وام مي‏دهد که سودتضمين شده داشته باشد. بنابراين، در منابع زيربنايي و امور کشاورزي که اشتغال‏زا هستند، ولي سود چندان ندارند سرمايه‏گذاري نخواهد کرد؛ در نتيجه، اقتصاد کشور شکوفا نخواهد شد.
3 ـ اساسا رباخواران هرجا که سود بيش‏تري به دست آورند، وام مي‏دهند؛ هرچند اين وام در مسير خلاف مصلحت جامعه به کار گرفته شود.
4 ـ رباخواران براي طرح‏هاي دراز مدّت وام نمي‏دهند؛ زيرا از سويي نمي‏خواهند براي مدّت زيادي دستشان از سرمايه خالي باشد و از سوي ديگر، نگران آنند که نرخ بهره بالا رود و آنان زيان ببينند. در نتيجه، سرمايه‏گذاري در طرح‏هاي بزرگ که براي سوددهي مدّت زمان طولاني وقت مي‏برد، عقيم مي‏ماند و به عقب‏افتادگي جامعه از اقتصاد جهاني مي‏انجامد.
5 ـ رکود اقتصادي و رواج بي‏کاري در جامعه، فقر و بيچارگي افراد جامعه را در پي دارد. طبيعي است که در اين صورت، هرکس براي گذران زندگي دست به هر کاري مي‏زند. رواج فحشا، دزدي و قاچاق‏فروشي، از پي‏آمدهاي زيان‏بار جامعه ربا زده است. در جامعه ربازده، اصل، سودآوري است که به هر قيمتي صورت مي‏گيرد.
در اين جامعه، رباخوار به اين فکر است که به هر قيمتي سود پيش‏بيني شده در قرارداد را بازپس گيرد و ربا دهنده نيز مجبور است براي بازپرداخت وام و سود آن، خود را به هر دري بزند؛ هرچند مباني ارزشي و اخلاقي را زير پا بگذارد؛ زيرا او از سوي رباخوار تحت فشار قرار دارد. اين‏جاست که نظام خانواده در جامعه سرمايه‏داري مبتني بر رباخواري از هم مي‏پاشد و اصول ارزشي زير پا گذاشته مي‏شود.
در اين‏جا ممکن است اين پرسش به ذهن بيايد که چرا کشورهاي سرمايه‏داري که در اوج رباخواري هستند، دچار هيچ‏گونه ويراني و سرانجام زيان نشده‏اند؟
در پاسخ به اين پرسش بايد گفت:
1 ـ قانون الهي درباره مشرکان و کافران که از هدايت روي گردانده و با دنبال‏روي از خواهش‏هاي نفساني گمراه شده‏اند، اين است که خداوند با آن‏ها درجنگ است. قانون الهي درباره آنان اين است:
سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لا يَعْلَمُونَ وَ أُمْلي لَهُمْ إِنَّ كَيْدي مَتينٌ. (اعراف: 182 و 183)
کم کم گرفتارشان مي‏سازيم؛ از راهي که نمي‏دانند و به آنان مهلت مي‏دهيم؛ بي‏گمان طرح و نقشه من سخت و استوار است.
خداوند سبحان، به آنان فرصت مي‏دهد تا از دنياي مورد پرستش خود سير شوند و سپس اين سيري را عامل نابودي آن‏ها قرار مي‏دهد. قرآن کريم در اين‏باره مي‏فرمايد:
وَ لا يَحْسَبَنَّ الَّذينَ كَفَرُوا أَنَّما نُمْلي لَهُمْ خَيْرٌ ِلأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلي لَهُمْ لِيَزْدادُوا إِثْمًا وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهينٌ. (آل عمران: 178)
کافران گمان نکنند که اگر به آن‏ها مهلت مي‏دهيم، به صلاح آنان است؛ بلکه ما بديشان فرصت مي‏دهيم تا بر گناهان خود بيفزايند و براي آنان عذاب خوار کننده‏اي است.21
2 ـ اجتماع نيز مانند فرد رفتارها و آثار ويژه به خود دارد؛ همان‏گونه که فرد داراي زندگي و مرگ مي‏باشد، اجتماع نيز اين‏چنين است. قرآن مي‏فرمايد:
هيچ آبادي را هلاک نکرديم، مگر آن‏که کتاب معلومي داشت. هيچ امّتي از اجل [سرآمد] خويش پيشي نگيرد و عقب نيفتد. (حجر: 5)
بنابراين، اگر يک امر فردي به امري اجتماعي تبديل شود، چگونگي پي‏آمدهاي آن تفاوت مي‏کند. براي نمونه، انسان بي‏بندوباري که به فحشا کشيده مي‏شود، اگر مشي اجتماع بر خلاف روش او باشد، از نظر مردم مي‏افتد و کسيبراي ازدواج و هم‏نشيني با او رغبت نمي‏کند و اعتماد ودرستکاري از او برداشته مي‏شود. وقتي اين مسأله به يک رفتار اجتماعي تبديل شد، ديگر محدوديت‏هايش از ميان مي‏رود؛ زيرا آن پي‏آمدها وقتي بود که مردم آن کار را زشت و ناپسند مي‏شمردند، ولي هنگامي که فراگير شد، ديگر زشتي‏اش از ميان مي‏رود، ولي فسادهاي طبيعي آن مانند قطع نسل و بيماري‏هاي تناسلي و مفاسد اجتماعي که فطرت آدمي آن را نمي‏پسندد، ناگزير بروز مي‏کند.
پي‏آمدهاي فردي و اجتماعي از نظر سرعت و کندي نيز فرق مي‏کند. بنابراين، نابود کردن ربا در برابر افزايش صدقه‏ها، نسبت به فرد و اجتماع تفاوت مي‏کند. براي نمونه، شخص رباخوار محکوم به تباهي مي‏شود و کم‏تر پيش مي‏آيد که علّت‏ها و عوامل مادّي از نابودي و خواري فرد رباخوار جلوگيري کند، ولي اگر رباخواري به صورت يک رفتار اجتماعي درآمد، چنان که امروزه سيستم بانک‏داري در دنيا فراگير شده است و تمام قوانين جهاني آن را تصويب کرده است، در اين صورت، چون همگان آن را مي‏پسندند، برخي از پي‏آمدهايي را که در رباخواري فردي آشکار مي‏شود ندارد، ولي آثار ذاتي آن مانند انباشت ثروت در يک‏سو و محروميّت و تهي‏دستي عمومي در سوي ديگر و شکاف و جدايي گسترده ميان طبقه سرمايه‏دار و طبقه تهي‏دست از آن جدايي‏ناپذير است؛ يعني سرانجام آثار شوم آن آشکار خواهد شد. اين پي‏آمدها هرچند به نظر فردي خيلي كُند باشد، ولي به نظر اجتماعي خيلي تند روي مي‏دهد؛ زيرا عمر اجتماعي غير از عمر فردي است. قرآن مي‏فرمايد: «و تلک الايام نداولُها بين الناس؛ اين روزها را ميان مردم مي‏گردانيم». (آل عمران: 140)
در واقع، روز اجتماع عبارت است از آن روزگاري که مردمي بر مردم ديگر،گروهي بر گروهي ديگر و حکومتي بر حکومت ديگر چيره مي‏شوند.22سيد قطب در اين زمينه مي‏نويسد:
مردمان در ثروتمندترين کشورهاي جهان، در آمريکا، سوئد و ديگر کشورهايي که از رفاه عمومي برخوردارند خوش‏بخت نيستند. آنان هرچند که ثروتمندند، ولي نگراني از چشمانشان مي‏بارد. اگرچه غرق در توليدات و محصولاتند، خوره ملالت، حياتشان را مي‏خورد و موريانه دلتنگي، زندگي‏شان را تباه مي‏سازد. آنان مي‏کوشند اين ملالت را گاهي با عربده‏ها و فريادهاي مستانه و گاهي با خودفراموشي‏هاي ابلهانه و گاه با انحرافات جنسي و رواني اهريمنانه بپوشانند. علاوه بر اين، احساس مي‏کنند که نياز به گريز دارند؛ گريز از خودشان و گريز از خلأيي که در درونشان جاي دارد؛ گريز از بدبختي‏اي که هيچ‏گونه علت روشني از امور مادي و درآمدهاي زندگي براي آن نمي‏توان يافت.
... اين‏ها همه از بي‏ايماني سرچشمه مي‏گيرد و از اين سبب اصلي، بلاي ربا سرچشمه مي‏گيرد بلايي که در جهتي مخالف مصالح مردمي رشد مي‏کند و ميليون‏ها نفر را محروم کرده و زندگي بسياري را تباه مي‏سازد.23
3 ـ جامعه غرب هرچند در مقايسه با جوامع ديگر در رفاه است و از شکوفايي اقتصادي برخوردار مي‏باشد، ولي بايد دانست که اين جامعه با بهره‏گيري نابه‏جا از قدرت سياسي ـ نظامي خود و چپاول ثروت‏هاي ملّي کشورهاي ديگر جهاناست که اين موقعيّت را به دست آورده است. هم‏چنين در درون خود اين جامعه، فاصله طبقاتي بيداد مي‏کند. هرچند جامعه رباخوار غرب که بر سياست، اقتصاد جهاني و امپراتوري خبري سيطره دارد، مي‏کوشد تا با تبليغات گسترده، کاستي‏هاي اين جامعه را که بر لبه پرتگاه قرار گرفته است، بپوشاند.24
5. استعمار کشورهاي وام گيرنده از سوي کشورهاي وام دهنده
استعمار از روزگاران گذشته تاکنون با شيوه‏هاي گوناگون خود را نمايانده است. پيش از اين، استعمارگران با حضور مستقيم و فيزيکي و با بهره‏گيري از توان نظامي، کشورهاي ديگر را اشغال مي‏کردند، ولي امروزه مردم دنيا زير بار اين‏گونه اشغالگري‏ها نمي‏روند. بنابراين، استعمار نيز شيوه خود را تغيير داده است. در اين روش، مهم‏ترين و کارآمدترين ابزار، اقتصاد است.
بي‏گمان، هدف از استعمار کشورها در هر زماني چپاول خزانه‏ها و سرمايه‏هاي نهفته در آن کشور است. خطرهاي بهره‏گيري از ابزار اقتصادي. اگر بيش‏تر از شيوه پيشين استعمار نباشد، کم‏تر نيست؛ زيرا در روش قديم استعمار، مردم به استعمارگران به چشم دشمن مي‏نگريستند و در برابرِ آنان ايستادگي مي‏کردند و اين مسأله براي استعمارگران نيز هزينه زيادي در برداشت. از اين‏رو، در شيوه جديد، استعمارگران راه ديگري را در پيش گرفتند و بدون حضور فيزيکي و دخالت مستقيم به استعمار ملّت‏ها پرداختند. در روش جديد، مردم و دولت‏هاي استعمارشده نه تنها مقاومتي نمي‏کنند، بلکه بيش‏ترشان با پاي خود بهسوي اين دام مي‏روند25 و در اين راه از يکديگر پيشي مي‏گيرند؛ زيرا اين روش ظاهري فريبنده دارد. کشورهاي نيازمند در صورتي تصميم به وام دهي مي‏گيرند که مشکلات مالي بر آن‏ها فشار آورده باشد. در اين حال، آنان وام را فرشته نجاتي ميدانند که آن‏ها را از اين گرداب خواهد رهانيد؛ غافل از اين که چه بسا در آينده از پرداخت آن ناتوان شده و سود چند برابر بر آن بهره و وام بايد بپردازند که اغلب از پرداخت آن ناتوان‏اند. در اين حالت، وام دهندگان بر کشورهاي وام گيرنده فشار مي‏آورند و از آنان امتياز سياسي و اقتصادي مي‏خواهند. واقعيت‏هاي موجود در کشورهاي در حال توسعه و زيادي بدهي‏هاي خارجي آنان ـ به گونه‏اي که در برخي کشورها از مرز صد ميليارد دلار نيز فراتر رفته ـ تأييدي است بر گفتار ما.
در اين‏باره، دکتر عبدالرحمن سيري احمد پس از توضيح درباره فروپاشي پايه‏هاي حکومت عثماني به سبب گرفتن وام‏هاي با بهره مي‏نويسد:
در مصر نيز اسماعيل پاشا ـ خديو مصر ـ از بانک‏ها و سرمايه‏داران بيگانه (اروپايي و يهودي) با بهره گزاف وام گرفت. پس از آن، پول‏هاي گزافي براي اين بدهي‏ها و بهره‏هاي آن پرداخت. تنگناي مالي سبب شد تا سرانجام خديو مصر سهم مصر از کانال سوئز را بفروشد. اين سهم را دزرائيلي ـ نخست‏وزير يهودي الاصل انگليس ـ خريد. وي در آن زمان، به ويکتوريا (ملکه انگليس) گفت: «کليد دروازه شرقي امپراتوري هند را خريده است».
پس از آن، براي تأمين منافع طلبکاران (وام دهندگان) درآمدهاي وزارت دارايي مصر و درآمدهاي گمرک اسکندريّه نيز در اختيار آن‏ها قرار گرفت و در پي آن مصر اشغال شد؛ يعني گرفتن وام‏هاي ربوي، سرانجام به اشغال کشوراسلامي با پيشينه‏اي افتخارآميز انجاميد و پس از آن، در سال 1898 م. نخستين بانک بر اساس بهره در مصر پايه‏گذاري شد.26
امروزه، بدهي برخي کشورها به اندازه‏اي بالا رفته است که از پرداخت آن ناتوان‏اند. به گونه‏اي که گاه مسأله بخشودگي ميزاني از بدهي‏هاي کشورهاي فقير از سوي کشورهاي بزرگ و سازمان‏هاي بين‏المللي مطرح مي‏شود که البتّه اين بخشودگي‏ها نيز بدون پرداخت هزينه نيست و گاه در مقابل آن، امتيازهاي سياسي گرفته مي‏شود. براي نمونه، امريکا در روزهاي حمله به عراق، براي همراه کردن برخي کشورهاي خاورميانه و همسايه عراق، مثل ترکيه، اردن و... از اين‏گونه حربه‏ها استفاده مي‏کرد.27
پس از جنگ جهاني دوم، کشورهاي اسلامي ـ يکي پس از ديگري ـ به استقلال سياسي دست يافتند، ولي بلاي ربا هم‏چنان باقي ما ند و اين مسأله آنان را در مقابل کشورهاي رباخوار و در صدر آن‏ها يهوديان امريکا و اروپا سر به زير کرد. به گونه‏اي که در برابر جنايت‏ها و زورگويي‏هاي يهوديان سکوت کرده‏اند. گرچه برخي از کشورهاي منطقه سرمايه‏هاي انبوهي دارند، و از اين حربه خانمان‏سوز (ربا) در امان مانده‏اند، ولي سياست استعمار به گونه‏اي بوده است که اين کشورها را به کشورهاي کوچک تجزيه کرده است تا توانايي خيزش در مقابل آن‏ها را نداشته باشند.28کشورهاي بزرگي چون مصر، سودان، اتيوپي، ترکيه و... در چنگال فقر و ربا گرفتار آمده‏اند. ميزان بدهي‏هاي خارجي مصر در سال 1990 م. 49 ميليارد دلار بود. اين ميزان اگرچه نسبت به سال 1989 م. يک ميليارد دلار کم‏تر بود، ولي برابر 5/126 درصد توليد نا خالص ملّي مي‏شد.29 بديهي است که بدهي سنگين و فقر حاصل از آن سبب مي‏گردد تا کشورهاي بدهکار در برابر طلبکاران کرنش نشان دهند.
ري بوش در مقاله‏اي با عنوان بحران در مصر، در زمينه کمک‏هاي امريکا به مصر مي‏نويسد:
[اين کمک‏ها] با قرارداد صلح کمپ ديويد به بيش‏ترين ميزان رسيد. کمپ ديويد مشخص کننده موافقت همه‏جانبه مصر با منافع استراتژيک و جغرافيايي آمريکا بود و تضيمن مي‏کرد که پرجمعيّت‏ترين کشور عرب ديگر براي اسرائيل خطري ندارد.30
آلبرماله در کتاب تاريخ قرن نوزدهم، پس از يادآوري ولخرجي‏هاي خديو مصر مي‏نويسد:
براي پرداخت اين‏گونه مخارج، اسماعيل به قرض گرفتن که روش جديد تهيّه اعتبار است، دست زد؛ نخست از فرانسه و از 1870 از انگليس، قرض‏هاي گزافي گرفت که سود آن‏ها از 7 درصد کم‏تر نبود. هرچه قرض‏هاي مصر سنگين مي‏شد، (مثلاً در 1873 م. به 1350 ميليون رسيد) کشور به بي‏اعتباري عمومي مي‏افتاد. وي پس از اين بيان مي‏کند که اين قرض‏ها سبب ورشکستگي دولت مصر و مداخله مستقيم انگليس و فرانسه گرديد.31
آلبرماله يکي از عوامل حمله فرانسه به کشور تونس را بدهي‏هاي اين کشور به فرانسه و ناتواني در پرداخت آن مي‏داند.32 در زمينه نقش ويرانگر ربا در جهان، يکي از نامزدهاي رياست جمهوري برزيل33 مي‏گويد:
جنگ جهاني سوم آغاز شده است؛ يک جنگ بي‏صدا ولي ويران کننده‏تر؛ اين جنگي است عليه کشورهاي امريکاي لاتين و کشورهاي جهان سوم که به وسيله بدهي‏هاي خارجي که نرخ بهره تأثيرگذارترين سلاح آن است، صورت مي‏گيرد و از بمب اتم کشنده‏تر است. تروريسم امروز دنيا، تروريسم پول است.34
هلموت کروتيس ـ اقتصاد دان آلماني ـ نيز مي‏گويد:
اگر بگوييم فروپاشي کشورهاي کمونيستي شرق اروپا به سبب ناتواني در پرداخت تعهّدات مالي و در نتيجه ورشکستگي اقتصادي رُخ داد، سخني دور از واقع نيست.35

پي‌نوشت‌ها:
 

1. عبدالعزيز اسماعيل پاشا، اسلام و طبّ جديد، برگردان: سيدغلام‏رضا سعيدى، چاپ آموزش و پرورش، 1346، ص 64. با ويرايش
2. در حديث آمده است: «حُبُّكَ للشّيئى يُعمى و يصمّ»، ميزان الحکمه، ج 1، ص 498.
3. ميزان الحکمه، مکتب الاعلام الاسلامى، چ دوم، 1367، چ 2، ج 8 ، ص 385.
4. در آياتى مانند: «الهيکم التّکاثر حتّى زرتم المقابر» تکاثر: 1 و 2 که در نکوهش مال‏اندوزى است و «والذّين يکنزون الذّهب و الفضّة». (توبه: 34).
5. سيد محمدباقر موسوى همدانى، ترجمه تفسير الميزان، قم، انتشارات جامعه مدرسين، 1363، ج 2، ص 629.
6. محمدتقى مصباح يزدى، ترجمه تفسير الميزان، تهران، بنياد علمى و فکرى علامه طباطبايى، 1370، چ 5، ج 2، ص 572.
7. همان، ص 570.
8. همان، ص 583.
9. همان.
10. ميرزا مسلم ملکوتى، الرّبا فى التشريع الاسلامى، قم، مهر، 1395 ه . ق، چ 1، ج 1، ص 67 .
11. ترجمه تفسير الميزان، ج 2، ص 583.
12. سيدمحمود طالقانى، پرتويى از قرآن، شرکت سهامى انتشار، چ 3، ج 1، ص 253.
13. على‏رضا ميرزا خسروى، تفسير خسروى، چاپ اسلاميّه، 1397 ه . ق، ج 1، ص 368.
14. وسائل الشيعة، کتاب التجارة و ابواب ما يکتسب به، ج 17، ص 81 ، باب 1، ح 3.
15. امام حسن مجتبى عليه‏السلام مى‏فرمايد: «عادت‏ها همواره بر انسان غلبه دارند. کسى که عادت کند کارى را در پنهانى انجام بدهد، اين عادت او را نزد مردم رسوا مى‏کند». ميزان الحکمه، ج 7، ص 122، ح 14255.
16. وسائل الشيعة، کتاب التجارة و ابواب ما يکتسب به، ج 17، ص 81 ، باب 1، ح 3.
17. عبدالسميع المصرى، لماذا حرّم اللّه‏ الرّبا، مکتبة وهب، 1407 ه . ق، ص 17.
18. همان، ص 17.
19. روزنامه قدس، 24/5/1377.
20. اکبر هاشمى رفسنجانى، عدالت اجتماعى، قم، مؤسسه امام المنتظرعج، 1379، ص 233؛ در زمينه نقش وام‏هاى خارجى ايران در غارت منابع ملى کشورمان نک: رباخوارى، ص 160 به بعد.
21. بررسى تطبيقى بهره و ربا، ص 115.
22. ترجمه تفسيرالميزان ج 2، ص 584 .
23. سيد قطب، فى ظلال القرآن، برگردان: مصطفى خرم‏دل، تهران، نشر احسان، 1378، چ 1، ج 2، ص 141.
24. در زمينه فقر و گرسنگى در جامعه غربى نک: جى‏لارى براون. ا. چ. اف. پايزر، گرسنگى در آمريکا، برگردان: حسن تقى‏زاده ميلانى، انتشارات نويد شيراز، 1371.
25. رباخوارى، ص 124.
26. بررسى تطبيقى بهره و ربا، ص 151.
27. ترکيه براى همکارى با امريکا در جنگ عليه عراق شرط‏هايى را تعيين کرد که يکى از آن‏ها، کمک گرفتن از امريکا حداکثر تا مبلغ 15 ميليارد دلار مى‏شد. شبکه سراسرى خبر، خبر ساعت 14، 29/11/1381.
28. تجزيه امپراتورى بزرگ عثمانى و تجزيه آن به کشورهاى کوچکى مانند عراق، ترکيه، کشورهاى خليج و... هم‏چنين جدا کردن افغانستان و.. از ايران نمونه‏هاى بارزى از اين دست است.
29. احمد سيف، جهانى کردن فقر و فلاکت، تهران، انتشارات آگاه، 1380، ص 182.
30. همان، ص 202.
31. آلبرماله، تاريخ قرن نوزدهم، ترجمه: ميرزا حسين فرهودى، دنياى کتاب، بخش دوم، ص 900.
32. تاريخ قرن نوزدهم، همان، ص 914.
33.Egnacio Silva.
34. هلموت کرويتس، پول، بهره، بحران‏هاى اقتصادى ـ اجتماعى، برگردان: حميدرضا شه‏ميرزادى، کانون انديشه جوان، ص 103.
35. همان، ص 43.

منبع:کتاب "ربا و راه‏هاي گريز از آن"
ارسال توسط کاربر محترم سايت : hasantaleb
Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image