آثار تدريجي بودن تحريم ربا
مبارزه اسلام با پديدههاي نامناسب اجتماعي به دو گونه بود:
1 ـ اسلام با مواردي مانند بتپرستي که تضادّ آشکاري با آموزههاي نوراني اسلام داشت، به صورت دفعي و قاطع برخورد ميکرد؛
2 ـ با اموري که تضادّ آشکاري با اسلام نداشت و به شکل يک عادت فراگير درآمده بود، به صورت تدريجي مبارزه ميشد. برداشتن شرابخواري به شيوه دوم انجام پذيرفت. خداوند نخست با مقايسه شراب با ميوههاي پاک، ناپسندي شراب را گوشزد کرد. (نحل: 67) سپس زيانهاي شراب را از سود آن بيشتر دانست. (بقره: 219) در مرحله سوم، مسلمانان را از نمازخواندن با حالت مستي نهي کرد (نساء: 43) و در مرحله آخر، با بياني قاطع فرمود:
اي کساني که ايمان آوردهايد، شراب و قمار و بتها و تيرهاي قرعه، پليدند و عملي شيطاناند، پساز آنها دوري گزينيد؛ باشد که رستگار شويد. (مائده: 904)
برخي از مفسران1 و اقتصاددانان و فقيهان2 بر اين باورند که خداوند سبحان همانگونه که شراب را در چند مرحله حرام کرد، يعني پس ازآمادهسازي مردم در طول زمان، حکم حرام بودن آن را صادر کرد، حکم ربا نيز به گونه تدريجي صورت گرفت؛ زيرا ربا نيز همچون شراب در جامعه آن روز عربستان فراگير بود و صدور يکباره حکم حرام بودن آن غير قابل پذيرش مينمود.3
بر اين اساس، خداوند در چهار مرحله حکم به تحريم ربا داد:4
1 ـ ناپسند شمردن رباخواري
آنچه به عنوان ربا ميپردازيد تا در اموال مردم فزوني يابد، نزد خدا فزوني نخواهد يافت و آنچه را به عنوان زکات ميپردازيد و تنها رضاي خدا را خواستاريد، (مايه برکت است.) کساني که چنين ميکنند، داراي پاداش چندين برابرند. (روم: 39)
خداوند در اين آيه، با قرار دادن زکات در برابر ربا و دادن پاداش چند برابر براي زکات و نه ربا، ناخرسندي خود را از اين کار ابراز ميدارد؛
2 ـ آوردن حکايت عبرتآموز رباخواري يهود
به سبب ستمي که از يهود صادر شد و (نيز) به سبب جلوگيري بسيار آنها از راه خدا، بخشي از چيزهايي پاکيزه را که بر آنها حلال بود، حرام کرديم و(همچنين) به سبب ربا گرفتن، در حالي که از آن نهي شده بودند و به باطل خوردن مال مردم و براي کافران آنها عذاب دردناکي آماده کردهايم. (نساء: 160 و161)
در اين آيه، خداوند با يادآوري کيفر و عذاب رباخواري براي يهوديان، ناخوشنودي خود را از اين کار نشان ميدهد و کيفر و عذاب آن را به مسلمانان گوشزد ميکند.
3 ـ تحريم رباي فاحش
اي کساني که ايمان آوردهايد، ربا (و سود پول) را چند برابر نخوريد. از خدا بپرهيزيد تا رستگار شويد و از آتشي که براي کافران آماده شده است، بپرهيزيد. (آل عمران: 130 ـ 131)
4 ـ تحريم قاطع و فراگير ربا
در اين مرحله در چند آيه، خداوند ربا را قاطعانه ردّ کرده و آن را حرام ميشمارد. (بقره: 275 ـ 279)
پيامدهاي نظريه تدريج
پس از فروپاشي حاکميّت کليسا در دوره رنسانس و حلال شمردن رباي عادلانه در ميان کشورهاي غربي و نيز راهاندازي بانکهاي غربي در کشورهاي اسلامي، زمينه طرح اين شبهه در ميان انديشمندان مسلمان (بيشتر اهل سنّت) پديد آمد که در اسلام نيز تنها رباي زياد و ناعادلانه حرام است. بر اين اساس، برخي از عالمان اهل سنّت مانند شيخ عبدالعزيز جاويش، فتوا دادند که رباي غير مضاعف حرام نيست.5
در دهم شوّال 1328 ه . ق، فتواي حلال بودن رباي کم صادر شد.6 از دليلهاي اين گروه، استدلال به آيه 130 آلعمران بود.7 از فايدههاي نظرّيه تدريجي بودن تحريم ربا اين بود که مخالفان نظريّه تحريم رباي مضاعف گفتند اگر آيه تحريم ربا تنها همين آيه بود، حرف شما درست بود، ولي اين آيه يک مرحله از مرحلههاي تحريم رباست و تحريم قطعي در آيات 275 تا 279 صادر شدهاست که هرگونه ربا اعم از کم و زياد را حرام ميداند.8
اگر تدريجي بودن آيات تحريم ربا را بپذيريم، اين نتيجه را بايد بپذيريم که مدت زماني در صدر اسلام، رباخواري حرام نبودهاست، حتّي پس از نزول نخستين آيات تحريم،دست کم رباي غير مضاعف حلال بوده است؛ حال آن که از آيات تحريم ربا نميتوان چنين استفاده کرد؛ زيرا همانگونه که گفته شد، لحن آيات تحريم ربا با زبان آيههاي حرام دانستن شراب فرق دارد. در مورد شراب، قرآن آشکارا بيان ميکند که در حالت خاصّي شراب حرام است، ولي در آيات ربا چنين مسألهاي به دست نميآيد.
ديگر آن که چنان که در فصل آينده خواهيم گفت، بيشتر مفسّران واژه «اضعافا مضاعفه» را وصف گرفتهاند، نه شرط؛ يعني وصفِ ربا اينگونه است که همواره چند برابر ميشود و به اصطلاح اصولي، وصف مشعر به عليّت است؛ يعني خداوند در کنار حرام شمردن ربا، علّت آن را نيز که همان چند برابر شدن سرمايه است، بيان کرده است.
با اين وجود، استدلالهاي تدريجي بودن حرمت ربا را چندان يقيني نميتوان دانست؛ هرچند ميتوان از آن براي کساني که وصف بودن «اضعافا مضاعفه» را نميپذيرند، به عنوان دليل دوم بهره گرفت.9
پيآمد نظريّه تدريج از نظر کاربردي10
از نظر کاربردي ممکن است چنين برداشت شود که اگر امروزه جامعهاي از نظر گسترش داد و ستدهاي ربوي، شرايط روزگار پيامبر را داشت، بايد در مبارزه با ربا خواري روش تدريج را در پيش گيرد و چون امروزه بيشتر کشورهاي اسلامي در سطح گستردهاي از بازارهاي مالي و نظام بانکي، گرفتار ربا هستند، نميتوان دگرگوني دفعي و قاطع را انتظار داشت، بلکه عالمان اسلام و کارگزاران امر بايد با تبليغ و اندرز و انديشيدن تدبيرهاي لازم، زمينه را براي مبارزه تدريجي و سپس حذف کامل ربا فراهم کنند.
در نقد اين ديدگاه، بايد گفت اگر منظور مقام اجرا است؛ يعني کارگزاران امر، بايد شرايط زماني و مکاني را در نظر بگيرند، اين حرف درستي است، ولي اگر منظور مقام تشريع است؛ يعني کسي بگويد هنوز ربا براي جامعهاي خاص به درجه حرام بودن نرسيده است و براي جامعه ديگر به ميزان رباي زياد است و براي جامعهاي ديگر، کاملاً حرام است، اين حرف به يقين باطل است؛ زيرا فقيه و انديشمند اسلامي حتّي نسبت به احکامي که تدريجي بودن آنها مسلّم است مانند حرام بودن شراب چنين نظري نداده است. در سيره گفتاري و رفتاري پيامبر وپيشوايان معصوم عليهمالسلام نيز حتي درباره جامعههاي تازه مسلمان، مثالي بر اين مطلب وجود ندارد، بلکه برعکس متن صلحنامه پيامبر صلياللهعليهوآله، با مسيحيان نَجران نشان ميدهد که حضرت با آنان نيز شرط کرد که از رباخواري دست بردارند.11
تحريم ربا در قرآن
قرآن بارها با تعبيرهاي گوناگون حرام بودن ربا را بيان کرده است. شايد بتوان گفت قرآن در چهار مرحله،12 حرام بودن ربا را بيان کرده است:
1. مرحله اول به صورت پند و اندرز
وَ مَآ ءَاتَيْتُم مِّن رِّبًا لِّيَرْبُوَاْ فِي أَمْوَ الِ النَّاسِ فَلاَ يَرْبُواْ عِندَ اللَّهِ وَ مَآ ءَاتَيْتُم مِّن زَكَوةٍ تُرِيدُونَ وَجْهَ اللَّهِ فَأُوْلئِكَ هُمُ الْمُضْعِفُونَ. (روم: 39)
آن چه به عنوان ربا ميپردازيد تا در اموال مردم فزوني يابد، نزد خدا فزوني نخواهد يافت و آن چه به عنوان زکات ميپردازيد و تنها رضاي خدا را خواستاريد (مايه برکت است) و کساني که چنين ميکنند. پاداش چندين برابر خواهند داشت.
برخي از مفسّران احتمال دادهاند که اين گونه از ربا، در رباي حلال (هديه و بخشش بدون قصد قربت) است،13 ولي برخي مانند علامه طباطبايي رحمهالله در الميزان، احتمال رباي حرام بودن را تقويت کردهاند.14
2. مرحله دوم به شکل عبرت آموزي از يهود
وَأَخْذِهِمُ الرِّبَواْ وَقَدْ نُهُواْ عَنْهُ وَأَكْلِهِمْ أَمْوالَ النَّاسِ بِالْبَاطِـلِ وَأَعْتَدْنَا لِلْكَـافِرِينَ مِنْهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا . (نساء: 161)
در آيه قبل ميفرمايد :
به سبب ستمي که يهوديان کردند و (نيز) به سبب جلوگيري بسيار آنها از راه خدا، بخشي از چيزهاي پاکيزه را که بر آنها حلال بود، حرام کرديم. و (همچنين) به سبب ربا گرفتن، در حالي که از آن نهي شده بودند و به باطل خوردن اموال مردم و براي کافران آنها عذاب دردناکي آماده کردهايم.
3. مرحله سوم به صورت نهي جزيي در بعضي موارد يا نهي آشکار ابتدايي
يَـا أَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ لاَ تَأْكُلُواْ الرِّبَواْ أَضْعَافًا مُّضَـاعَفَةً وَاتَّقُواْ اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ وَاتَّقُواْ النَّارَ الَّتِي أُعِدَّتْ لِلْكَافِرِينَ وَأَطِيعُواْ اللَّهَ وَالرَّسُولَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ. (آل عمران: 130)
اي کساني که ايمان آوردهايد! ربا مخوريد که همواره سود بر سرمايه افزاييد تا چند برابرشود و از خدا بترسيد. اين عمل زشت را ترک کنيد. باشد که رستگاري يابيد.
در اين که مراد از قيد «اضعافا مضاعفةً» چيست؟ دو احتمال وجود دارد:
1 ـ اين قيد به وصف غالبي در ربا اشاره ميکند. چون ربا همواره سير تصاعدي دارد.15 بنابراين، نوع خاصي از ربا حرام نيست و قيد احترازي نميشود؛ چنان که برخي از اهل سنّت ادّعا کردهاند و بر اساس آن بهره کم را ربا ندانستهاند.16
2 ـ مراد نوع خاصّي از رباست؛ يعني رباي فاحش که سود مرحله نخستين با اصل سرمايه پيوست ميشود و به طور کلي به ربا داده ميشود و هم چنان اين کار تکرار ميشود. اين احتمال در تفسير نمونه آمده است، ولي اين سخن به معنايحلال بودن رباي غير فاحش نيست، بلکه به باور نويسندگان اين تفسير، تحريم قاطع و کلّي ربا در آيات سوره بقره بيان شده است.17
در تفسير مجمع البيان نيز هر دو احتمال با اندک تفاوتي بيان شده است.18
4. مرحله چهارم به صورت تحريم مطلق ربا
با تأکيد در آيات 275 تا 279 سوره بقره آمده است:
کساني که ربا ميخورند، (در قيامت) بر نميخيزند؛ مگر مانند کسي که بر اثر تماسّ شيطان، ديوانه شده است (و نميتواند تعادل خود را حفظ کند؛ گاهي زمين ميخورد، گاهي به پا ميخيزد). اين، به سبب آن است که گفتند: داد و ستد هم مانند رباست (و تفاوتي ميان آن دو نيست؛) در حالي که خدا بيع را حلال، و ربا را حرام کرده است.(؛ زيرا فرق ميان اين دو بسيار است) و اگر اندرز الهي به کسي رسد، و (از رباخواري خودداري کند، سودهايي که پيشتر [پيش از نزول حکم تحريم] به دست آورده، مال اوست؛ (و اين حکم گذشته را شامل نميگردد) و کار او به خدا واگذار ميشود (و گذشته او را خواهد بخشيد،) ولي کساني که باز گردند (و بار ديگر اين گناه را انجام دهند)، اهل آتشند و هميشه در آن ميمانند.
خداوند، ربا را نابود ميکند و صدقات را افزايش ميدهد و خداوند هيچ انسان ناسپاس گنهکاري را دوست نميدارد. کساني که ايمان آوردند و کردارهاي شايسته انجام دادند و نماز را برپا داشتند و زکات را پرداختند، اجرشان نزد پروردگارشان است و ترسي ندارند غمگين نميشوند.
اي کساني که ايمان آوردهايد! از (مخالفت فرمان) خدا بپرهيزد، و آنچه از طلبهاي ربا باقي مانده، رها کنيد، اگر ايمان داريد. اگر (چنين) نميکنيد، بدانيد خدا و رسولش، با شما پيکار خواهد کرد و اگر توبه کنيد، سرمايههاي شما، از آن شماست [= اصل سرمايه، بدون سود]؛ نه ستم ميکنيد و نه بر شما ستم ميشود.
چند نکته تفسيري در آيات ربا
1 ـ معناي رباخواري چيست؟ همه مفسران ميپذيرند که مراد از رباخواري، هرگونه تصرّف در مال ربوي است.19
2 ـ منظور از جنزدگي ديوانهوار رباخوار چيست؟ اين سخن که رباخوار در هنگام راه رفتن يا برخاستن «متخبّط» (جن زده) ميشود و تعادل خود را از دست ميدهد، آيا منظور مشي اجتماعي آنها در اين دنياست؟ يا منظور اين است که در روز قيامت، در شکل ديوانگان برانگيخته ميشوند؟ مفسران به هر دو احتمال اشاره کردهاند و بيشترشان احتمال دوم را برگزيدهاند. برخي نيز احتمال اول را ميپذيرند.
در تفسير المنار و الميزان، «يقومون» را روش زندگي گرفتهاند؛ يعني روش زندگي رباخوار همچون ديوانگان است که بدون انديشه اجتماعي بوده و مسايلي مانند تعاون، نوعدوستي، همدردي و عواطف انساني براي آنها مفهومي ندارد. پرستش سرمايه آنچنان چشم و عقل آنها را کور کرده است که نميفهمند با ترک نوعدوستي و تعاون و... امنيّت و آرامش خود و اجتماع را نيز بر هم ميزنند.20
در تفسير احسن الحديث آمده است:
منظور از «يقومون» برخاستن از قبر در قيامت است.21
البته در روايات شيعه، چنين چيزي آشکارا يافت نميشود، ولي اهل سنّت در تفسير اين آيه از ابنعبّاس آوردهاند که رباخوار در روز قيامت ديوانه برانگيخته ميشود.22
فخر رازي خبط را وسوسه شيطاني و فراموشي ياد خدا ميداند.23 نويسنده مجمعالبيان نيز ميگويد:
منظور از مسّ شيطان مسّ حقيقي نيست، بلکه انساني که عقلش ضعيف باشد، شيطان در کار او وسوسه ميکند.24 در تفسير نمونه، هر دو احتمال آمده است؛ يعني آنها که در دنيا به طور غير عاقلانه و همراه با ثروتاندوزي ديوانهوار، حرکت ميکنند، در جهان ديگر نيز بسان ديوانگان برانگيخته ميشوند؛ زيرا وضع انساني در جهان ديگر، تجسّمي از کردارهاي او در اين جهان است. در روايات، به هر دو احتمال اشاره شده است.
امام صادق عليهالسلام ميفرمايد: رباخوار از دنيا بيرون نميرود؛ مگر اين که به نوعي ديوانگي دچار شود.25 در روايت ديگري از پيامبر صلياللهعليهوآله وارد است که فرمود:
هنگامي که به معراج رفتم، دستهاي از مردم را ديدم، به اندازهاي شکم آنان بزرگ بود که هرچه ميکوشيدند که برخيزند و راه بروند، نميتوانستند و پي در پي به زمين ميخوردند. از جبرئيل پرسيدم اينها چه کساني هستند و جرمشان چيست؟ جواب داد: [اينان ]رباخواران هستند.26 در واقع، حديث اول، آشفتگي آنان را در اين دنيا و حديث دوم، آشفتگي آنان رادر دنياي ديگر بيان ميکند.
شهيد سيدمحمد حسينيبهشتي در توضيح آيه «الّذي يتخبّطه الشيطان من المسّ...» ميگويد:
انسان تعجّب ميکند که اينها براي چه زنده هستند! در اخبار مربوط به اين رباخواران نام کساني برده ميشود که اينها را تقريبا کسي نميشناسد، اما در عين حال، هميشه بايد محلّ زندگيشان مخفي باشد.27
چرا؟ البتّه علّت دارد. نه اين که آنان از روي ديوانگي مخفي ميشوند؛ چون خصلت ذاتي اين زندگي رباخوارانه اين است که باندهاي گانگستري کذايي، براي يکجا پول گرفتن از اين رباخواران آنقدر نقشههاي خطرناک ميکشند و آنقدر تا درون آن تنگترين سوراخها ردّ پايشان را دنبال ميکنند تا گيرشان آورده و با تهديد يک چک 50 ميليون دلاري از آنها بگيرند.
رباخوار هم ميداند گرچه [در] دنيا او را نميشناسند و حتّي اسم او هم در مطبوعات نيست (و اگر) در روزنامه هم اعلام کنند، مردم او را نميشناسند، ميداند که آن باندها او را خوب ميشناسند. همه چيزش را هم ميدانند و به دنبال او هستند تا او را گير بياورند. محصول رباخواري چندين سالهاش را يکجا، با تهديد از او بگيرند. بنابراين، اينگونه زندگي ميکند وزندگي او هم زندگي آدم مجنون و ديوانه است. ميلياردها دلار ثروت دارد و[لي ]يک شب در اين هتل است و يک شب در آن هتل. ده جا بايد برايش رزرو کنند تا جايي که دلش خواست برود. از اين هواپيما و آن هواپيما بليط ميخرد و تازه با سوّمي پرواز ميکند! اين زندگي به نظر شما چيست؟ (زندگي چنين فرديرا) وقتي شما نگاه ميکنيد، مثل انسان ديوانه است: «الّذي يتخبّطه الشيطان من المس» صبح هم که از خواب بيدار ميشود، سرگردان و نگران است. البتّه اين يک تيپ رباخوار است. تيپهاي ديگري هم هستند.28
علامّه طباطبايي در الميزان در اين زمينه ميفرمايد:
آنچه فطرت، ما را بدان فرا ميخواند و اساس زندگي اجتماعي، بر آن است، اين است که انسان به مالي که نيازي بدان ندارد و مالک آن است به مال ديگري که بدان نيازمند است، عوض کند، ولي گرفتن خود آن مال به همراه زيادي، پايههاي زندگي و فطرت انساني را از هم ميپاشد، زيرا به بر هم خوردن تعادل و هماهنگي اجتماعي ميانجامد که مسير درست زندگي است. پس او مانند ديوانه خوب و بد را تشخيص نميدهد. از اينرو، ميگويد بيع هم مثل رباست؛ (معمولاً انسان عاقل فرد مجهول را نخست ميآورد و سپس آن را به فرد معلوم تشبيه ميکند) و نميگويد ربا هم مثل بيع است؛ زيرا اگر چنين ميگفت، عاقل بودنش را نشان ميداد و برتري بيع را تشخيص داده بود، ولي ميگويد ربا هم مثل بيع است. پس مراد از «يقومون»، قيام به امر زندگي انساني است؛ نه تنها قيام در روز قيامت.29
3 ـ رباخوارن ربا را با بيع مقايسه ميکردند؛ حال آن که ميان آن دو فرق هست. در اينجا به برخي از تفاوتهاي ميان بيع و ربا ميپردازيم:
الف) در بيع هر دو طرف معامله در معرض سود و زيان هستند؛ يعني ممکن است هر دو سود يا هر دو زيان بکنند يا گاهي يکي زيان و ديگري سود کند، ولي در ربا، فرد رباخوار تنها در سود، شريک است و کاري به زيان ندارد.
ب) در خريد و فروش دو طرف در مسير توليد و پخش و مصرف گام بر ميدارند، ولي در ربا، رباخوار هيچ کار مثبتي انجام نميدهد.
ج) با گسترش ربا، سرمايهها در مسيرهاي ناسالم (سفتهبازي) به کار ميافتد و پايههاي اقتصاد که اساس اجتماع است، لرزان ميشود؛ در حالي که، تجارت درست به گردش سرمايه کمک ميکند.
د) رباخواري بر خلاف تجارت، سرچشمه دشمنيها و جنگهاي طبقاتي است.
4 ـ آيات ربا همزمان با تبيين انفاق و صدقه آمده است. ميان اين دو تقابل است؛ زيرا ربا، گرفتن ثروت ديگري بدون عوض است، ولي صدقه و انفاق دادن ثروت بدون گرفتن عوض ميباشد. همچنين ربا سبب دشمني و از ميان رفتن مال و امنيّت ميشود، ولي صدقه به گسترش رحمت، محبّت و زيادي مال و برقراري نظام و امنيّت ميانجامد.30
به فرموده قرآن، ربا سبب از ميان رفتن مال و صدقه سبب فزوني آن است. در اين که آيا منظور قرآن، کاستي و فزوني در دنيا است يا در آخرت، ميان مفسران اختلاف نظر هست. نويسنده الميزان ميگويد: اين امر ويژه آخرت نيست، بلکه صدقه در دنيا سبب برقراري امنيّت براي رشد مادي و معنوي ميشود و امنيّت سبب ميشود تا سرمايه صدقه دهنده در امان بماند، ولي ربا برعکس به ايجاد ناامني، اختلاس و استفادههاي مالي و... ميانجامد و به تدريج سبب نقصان مالي ميشود.31
5 ـ ربا؛ جنگ با خدا و رسول اوست. در آيه 275 سوره بقره خداوند دست بر نداشتن از رباخواري را اعلان جنگ با خود و رسولش ميداند و به آنان هشدار ميدهد که آماده نبرد باشند.
به گفته مفسّران، اين همان جنگي است که برابر قانونِ «قاتلوا الّتي تَبغي حتّي تَفِيءَ الي امراللّه؛ با گروهي که تجاوزگر است، پيکار کنيد تا به فرمان خدا گردن نهند» (حجرات: 90) انجام ميگيرد.32
از اينرو، هنگامي که امام صادق عليهالسلام شنيد که شخصي ربا ميخورد و نام آن را «لبا» يعني شير آغوز مينهد، فرمود: «اگر بر او دست يابم، او را ميکشم.»33 البتّه از اين حديث، بر ميآيد که حکم قتل در مورد کساني است که حکم تحريم ربا را انکار کنند.34 با توجّه به اعلان جنگ در اين آيه، مفسّران گفتهاند که پس از اعلام حکم اگر رباخوار به کار خود ادامه دهد و بر کارش پافشاري کند، بايد او را به قتل رساند.35
در روايتي آمده است که:
فَحقٌّ علي الامام المسلمين اَن يَسْتَنيبَهُ فان نَزَع ضُرِبَ عُنقه.36
بر زمامدار مسلمانان است که رباخوار را به توبه امر کند و اگر پافشاري کرد، او را گردن زند.
سيد قطب در تفسير خود، اين اعلان جنگ را امري هميشگي و اعم از جنگ با سلاح و بيسلاح ميداند و آن را به معناي رويارويي دو نظام ربوي و غير ربوي که در برابر هم هستند معرّفي ميکند.37
نويسنده الميزان ميگويد:
جنگ خدا با رباخواران بر دو گونه است:
الف ـ يکي دستور جنگ و مبارزه با آنها؛
ب ـ به معناي برانگيختن فطرت عمومي عليه آنها که به از ميان رفتن جان و مال آنها ميانجامد.38
6 ـ سختگيري در مسأله ربا تأکيده شده است.
در هيچ يک از فروع دين (جز در مورد تولّي و دوستي دشمنان دين) چنين سختگيري ديده نشده است؛ زيرا اين دو گناه، زندگي نوع انسان را به خطر مياندازد.39
7 ـ در آيه «يا ايها الذين امنوا اتّقواللّه و ذرو ما بقي من الرّبا ان کنتم مؤمنين»، قيد «ايمان»، بيان ميکند که ترک ربا از لوازم ايمان است و ايمان با رباخواري جمع نميشود.40
از بررسي آيات گذشته ميتوان نتيجه گرفت که رباخواري پيآمدهاي بد اجتماعي، اقتصادي و اعتقادي در پي دارد و ترک آن منافعي را براي جامعه به ارمغان ميآورد که در گذشته بدان اشاره شد.
ربا در روايات
روايتهاي باب ربا را ميتوان در هشت گروه دستهبندي کرد:
1 ـ روايتهايي که گناه ربا را از زنا بالاتر ميشمارند. در اين زمينه، روايتهاي بسياري هست که شيعه و سنّي آن را نقل کردهاند؛ رواياتي که گناه ربا را از يک زنا تا هفتاد زناي با مادر، آن هم در خانه کعبه برابر دانستهاند. براي نمونه،پيامبر صلياللهعليهوآله به علي عليهالسلام فرمود:
يا علي گناه يک درهم ربا در نزد خداوند، از هفتاد زنايي که همه آنها با محرم انسان و در خانه خدا روي دهد، بزرگتر است.41
برخي42 چنين پنداشتهاند که تشبيه گناه ربا به زنا از آنرو بوده است که امامان ميخواستهاند ناهنجاري گناه ربا را برسانند؛ يعني اين تشبيه را نوعي مَجاز ميدانند؛ نه حقيقت. دليلشان اين است که خداوند بر زنا حدّ (شلاّق و سنگسار کردن) قرار داده است، ولي بر رباخواري چنين حدّي قرار ندادهاست. ديگر اين که چون گناه ربا از يک تا هفتاد زنا تشبيه شدهاست، بر ميآيد که امر جدّي و واقعي در ميان نيست، بلکه تنها تشبيه است تا مردم همانگونه که زشتي زنا در نزدشان روشن است، به زشتي گناه ربا نيز پي ببرند.
در پاسخ به اين پندار بايد گفت:
الف ـ قرار دادن حدّ و کفّاره، نشان دهنده بزرگتر بودن يک گناه از ديگر گناهان نيست؛ زيرا خداوند براي صيد در حال احرام در مرتبه اول، کفّاره قرار داده است و در مرتبه دوم که مهمتر است، گناهکار را به انتقام خداوندي هشدار داده است. (مائده: 95)
همچنين خداوند در ترک نماز که مهمترين واجبات است، حدّي قرار نداده است. پس روشن ميشود که حدّ و کفاره قرار دادن براي برخي گناهان، به دليل مصلحتهايي است که ممکن است به نظام اجتماعي برگردد؛ يعني خداوند براي جلوگيري از به هم ريختن نظام اجتماعي براي برخي گناهان حدّ قرار داده است.
ب ـ اينگونه نيست که براي زنا حدّي باشد و براي رباخواري نباشد. برخي روايتها بر اين دلالت دارد که اگر کسي ربا را حلال بشمارد، شايسته مرگ است که در دسته دوم از روايات خواهد آمد. درباره تشبيه ربا به زنا، علّتهايي آوردهاند که برخي از آنها به قرار زير است:
يک ـ ربا برقرار کردن رابطه نامشروع ميان اموال است و زنا رابطه نامشروع ميان افراد؛
دو ـ فرزندي که از زنا زاده ميشود، نامشروع است؛ سودهايي هم که از ربا به دست ميآيد، نامشروع است؛
سه ـ همانگونه که زنا برآوردن خواسته شهوت است که بدون رعايت الزامهاي شرعي آن و تنها براي رسيدن به خودکامگي هواي نفس انجام ميشود، ربا نيز به دست آوردن سود بدون زحمتي است که بدون پذيرش لوازم شرعي آنصورت ميگيرد.43
2 ـ روايتهايي که حلال شمارنده ربا را شايسته مرگ ميداند و او را کافر به شمار ميآورد. ابي بصير ميگويد: از امام عليهالسلام درباره کسي که آگاهانه ربا ميخورد، پرسيدم. حضرت فرمود: ادب ميشود و اگر تکرار کرد باز هم ادب ميشود و بار سوم کشته ميشود.44
3 ـ روايتهايي که ربا را کثيفترين تجارتها ميداند.
پيامبر اکرم صلياللهعليهوآله فرمود:
بدترين کسبها، کسب رباست.45
4 ـ روايتهايي که فلسفه تحريم ربا را بيان ميکند. براي نمونه، روي آوردن به کارهاي نيک، تجارت و خريد و فروش و قرض دادن به يکديگر است.46
5 ـ روايتهايي که ميگويند اگر رباخوار توبه نکند، دين او تباه ميشود و اگر توبه کند مال او از ميان رفته و دچار فقر ميشود.
زراره ميگويد: به امام صادق عليهالسلام عرض کردم خداوند ميفرمايد:
يمحق اللّه الرّبا و يربي الصّدقات. (بقره: 276)
يعني خداوند ربا را از ميان ميبرد و صدقه را فزوني ميبخشد.
حال آن که ديده ميشود سرمايه رباخواران زياد است. امام عليهالسلام فرمود:
چه چيز نابود کنندهتر از يکدرهم رباست که دين انسان را از ميان ميبرد و اگر رباخوار توبه کند، مالش از ميان ميرود و دچار فقر ميشود؟47
6 ـ روايتهايي که بيان ميکند عمل رباخوار پذيرفته نميشود و او شايسته لعنت است و اندرونش از آتش جهنّم پر خواهد شد. پيامبر صلياللهعليهوآله فرمود:
کسي که ربا بخورد، خداوند به اندازه مالي که از ربا خورده است، اندرونش را از آتش جهنّم پر خواهد کرد و اگر از ربا سرمايهاي اندوخته کند، خداوند عمل او را نميپذيرد و تا هنگامي يک قيراط از ربا نزد او باشد مورد لعنت خدا و ملائکه قرار دارد.48
7 ـ روايتهايي که بيان ميکند گسترش ربا در يک جامعه، سبب نابودي آن جامعه ميشود. امام صادق عليهالسلام ميفرمايد:
هنگامي که خداوند اراده کند قومي را هلاک کند، ربا را در ميان آنان رواج ميدهد.
پيامبر صلياللهعليهوآله نيز فرمود:
هنگامي که زنا و ربا در محلّي آشکار شود، نابودي آنها فرا رسيده است.49
8 ـ روايتهايي که رباخوار و ربا دهنده و نويسنده و گواه آن را در گناه برابر ميداند و همه را لعن ميکند.
علي عليهالسلام ميفرمايد:
خورنده ربا، دهنده ربا، نويسنده و شاهد و گواه همه برابر هستند. رسول خدا صلياللهعليهوآله ربا و رباخوار و فروشنده و خريدار و نويسنده و شاهد آن را لعنت کرد.50
در کتاب الرّبا في التّشريع الاسلامي، روايتهاي باب ربا به ده گروه تقسيم شده است که به نظر نگارنده، بازگشت آنها به همين هشت گروه است که آورده شد.
اجماع بر تحريم ربا
تقريبا بيشتر فقيهان يکي از دليلهاي حرام بودن ربا را «اجماع» ميدانند. شهيد ثاني دليل حرمت ربا را افزون بر نص، اجماع ميداند.51 در کتاب تحرير الوسيله امامخميني رحمهالله چنين آمده است:
حرام بودن ربا به دليل کتاب سنّت و اجماع مسلمانان، ثابت شده است، بلکه بعيد نيست از ضروريّات دين باشد.52
نويسنده جواهر الکلام نيز مانند بيشتر فقيهان، حرام بودن ربا را بر اساس نص (قرآن و سنّت) و اجماع ميداند.53 محقّق اردبيلي نيز در کتاب مجمع الفائدة و البرهان، اجماع را به عنوان يکي از دليلهاي تحريم ربا بر ميشمارد.54
ماوردي در اينباره مينويسد:
مسلمانان بر تحريم ربا اجماع دارند؛ گرچه در فروع و کيفيّت تحريم آن اختلاف دارند.55
تحريم ربا از ديدگاه عقل
فقيهان و مفسران درباره حرام بودن ربا از ديدگاه عقل به طور جداگانه بحث نکردهاند. شايد علّت اين بوده است که به دليل روشن بودن حرمت آن از نظر قرآن و سنّت، به طرح مسأله ربا از ديدگاه عقل به طور جداگانه نيازي نميديدهاند. البتّه به طور خلاصه برخي گفتهاند که ربا از ديدگاه عقل حرام است؛ هرچند برخي براي آن استدلال آوردهاند. براي نمونه، در فقه الاقتصاد چنين آمده است:
ربا از نظر عقل باطل است؛ چون قرض دو صورت دارد:
الف) گاهي قرض براي برطرف شدن نيازهايي مثل ازدواج، مسکن و... است. روشن است که گرفتن ربا در اين حالت، از بدترين روشهاي استثمار ميباشد.
ب) گاهي نيز قرض براي توليد و سودآوري است. در اين صورت، از چند حالت خارج نيست:
1 ـ يا وام گيرنده زيان ميکند که گرفتن ربا از او محکوم است؛
2 ـ وام گيرنده نه زيان ميکند و نه سود ميبرد. در اينجا نيز زحمت او به هدر رفته و گرفتن ربا از او محکوم است؛
3 ـ کمتر از ميزان ربا سود ميبرد. در اين حالت نيز گرفتن ربا نوعي زيان بر وام گيرنده است؛ چون نه تنها به اندازه ربا سود نبرده است، بلکه زحمت او نيز به هدر رفته است.
4 ـ به اندازه ربا سود ميبرد. اينجا هم گرفتن ربا محکوم است و رفتار قرض دهنده با قرض گيرنده (در صورت گرفتن ربا) بدتر از چهارپايان است؛ زيرا کسي که از چهارپايان کار ميک شد آنها را سير ميکند ولي در اينجا زحمت وام گيرنده، هدر رفته و سودي نبرده است.
5 ـ سود وام گيرنده از ميزان ربا بيشتر است. در اين صورت هم انصاف آن است که گرفتن سود با نسبت مشخّصي مثلاً يک سوم يا... باشد که از پيش تعيين شده است. اسلام اين را اجازه داده است که در ضمن قراردادهاي شرعي انجام ميپذيرد.56
البته برخي از فقيهان دليل عقلي را رد کردهاند، ولي محکوم بودن و زشتي ربا، حتّي در ميان ملّتهاي باستان و امّتهايي که شرع در آنجا راه نيافته بود، نشانه اين است که ربا با عقل و فطرت سليم مخالف است. از سويي، علتهايي مانند ظلم بودن و باز داشتن از انجام کارهاي نيک که در تحريم اين پديده زشت در قرآن و روايات بيان شده است، ميتواند نشاني بر محکوميّت عقلي اين کار ناهنجار باشد.
پينوشتها:
1. تفسير نمونه.
2. محمّدزکى عبدالبّر، الرّبا و اکل المال بالباطل، کويت، دارالقلم، 1406 ه . ق، چ 2، ص 17؛ عبدالرّزاق سنهورى، مصادرالحق فى الفقه الاسلامى، بيروت، داراحياء التراث العربى، ج 3، ص 200؛ رفيق يونس المصرى، الجامع فى اصول الرّبا، ص 27. در اين کتاب نام شمار زيادى آمده است که به تدريج معتقدند.
3. ميان تحريم تدريجى ربا، با خمر فرقى هست و آن اين که در ربا از آغاز مردم را در همه موارد از خوردن ربا نهى مىکنند. [البته نهى تحريمى در مرحله آخر است، ولى در همان حدّى که براى آماده کردن مردم است، همه حالات را در بر مىگيرد.] برخلاف نهى در خمر که از آغاز برخى حالات را نهى مىکند؛ مانند شرابخوارى در حالت نماز نه در همه حالات [شايد از اين نکته زشتى شديد ربا نسبت به خمر و ديگر موارد استفاده شود؛] الرّبا و اکل المال بالباطل، ص 17.
4. ابن تيميّه مرحله اول تحريم ربا در آيه «و لا تمنن تستکثر؛ [اى پيامبر] منّت مگذار و فزونى مخواه» مدثّر: 6 مىداند. وى مىگويد: آيه از اينکه هديهاى به کسى بدهى و انتظار زيادى داشته باش، نهى مىکند. (الجامع فى اصول الرّبا، ص 28). طبرسى نيز از ابومسلم نقل مىکند که اين آيه بر نهى از ربا دلالت دارد (تفسير مجمعالبيان، ج 10، ص 581).
5. ابوسريع محمد عبدالهادى، الرّبا و القرض فى الفقه الاسلامى، رياض، دارالاعتصام، صص 156 و 157.
6. همان.
7. شيخ محمدرشيد رضا، تفسير المنار، بيروت، داراحياء التراث العربى، 1423 ه . ق، چ 1، ج 2، صص 100 به بعد.
8. الربا و القرض فى الفقه الاسلام، ص 157.
9.براى مطالعه بيشتر در اين زمينه نک: مجله اقتصاد اسلامى، سال اول، شماره اول.
10. سيدعباس موسويان، «ثمرات فقهى ـ اقتصادى دفعى تا تدريجى بودن تحريم ربا در قرآن»، مجله اقتصاد اسلامى، سال اول، ش 1.
11. ابن اثير، تاريخ کامل، بيروت، دار بيروت للطّباعة و النشر، 1402 ه . ق، ج 2، ص 294.
12. مسلم ملکوتى، الرّبا فى التّشريع الاسلامى، قم، چاپ مهر، 1395 ه . ق، چ 1، ج 1، صص 10 و 11.
13. مجمع البيان، ج 4، ص 306؛ تفسير نمونه، ج 16، ص 444.
14. الميزان، ج 16، ص 185.
15. همان، ج 4، ص 19.
16. تفسير المنار، ج 2، ص 102.
17. ناصر مکارم شيرازى، تفسير نمونه، تهران، دارالکتب الاسلاميّة، 1374، ج 3، ص 88 .
18. مجمع البيان، ج 2، ص 833 و 834 .
19.فخر رازى، تفسير کبير، ج 7، ص 91.
20. تفسير الميزان، ج 2، ص 411؛ تفسير المنار، ج 3، صص 83 به بعد.
21. سيد علىاکبر قرشى، احسن الحديث، تهران، واحد تحقيقات اسلامى، ج 1، چ 1، 1366، ص 522 .
22. شيخ طوسى، التبيان فى تفسير القرآن، بيروت، دار احياء التراث العربى ج 2، ص 359.
23. تفسير کبير، ج 7، ص 94.
24. تفسير مجمعالبيان، ج 2، ص 669 .
25. عيّاشى، تفسير عياشى، تهران، مکتبة العلميّة الاسلاميّة، ج 1، ص 152، ح 503 .
26. عبدعلى بن جمعه، تفسير نورالثقلين، حويزى، قم، اسماعيليان، 1370، چ 4، ج 1، ص 291، ح 1157.
27. اشاره به زندگى هواردهيوز ـ سرمايهدار معروف ـ است. برگرفته از: سيد محمد حسينى بهشتى، ربا در اسلام، دفتر نشر و فرهنگ اسلامى، 1371، چ 2، ص 19.
28. ربا در اسلام، ص 19.
29. الميزان، ج 2، صص 410 به بعد.
30. همان، ج 2، صص 408 و 409.
31. همان.
32. تفسير نمونه، ج 2، ص 375.
33. وسائل الشّيعه، ج 18، 125، باب 2 ثبوت القتل و الکفر باستحلال الرّبا، ح 1.
34. تفسير نمونه، ج 2، ص 376.
35. تفسير احسن الحديث، ج 1، ص 526؛ مجمع البيان، چ 2، ج 2، ص 674 .
36. وسائل الشّيعه، ج 12، ص 429.
37. فى ظلال القرآن، چ 24، ج 1، ص 330.
38. الميزان، ج 2، ص 422.
39. همان، 409.
40. همان، ص 422.
41. وسائل الشيعة، باب 2، از ابواب ربا، ج 18.
42. الرّبا فى التشريع الاسلامى، ج 1، ص 22.
43. خديجة النبراوى، تحريم الرّبا و مواجهة تحدّيات العصر، چاپ النّهار للطّبع و النشر و التوزيع، ص 7.
44. وسائل الشيعه، ج 18، باب دوم از ابواب ربا.
45. همان.
46. وسائل الشيعه، ج 18، باب اول.
47. همان.
48. همان.
49. ميرزا حسين نورى طبرسى، مستدرک الوسائل، قم، مؤسّسه آلالبيت، 1408 ه . ق، ج 13، باب اول، از ابواب ربا، ح 11.
50. وسائل الشيعه، ج 18، باب چهارم از ابواب ربا، ص 126.
51. شهيد اول، الدّروس الشّرعيّة، قم، انتشارات جامعه مدرسين، 1414 ه . ق، ج 3، ص 293.
52. تحريرالوسيلة، ج 1، ص 536 .
53. جواهرالکلام، ج 23، ص 322.
54. همان، ص 451.
55. ابى الحسن على بن محمد بن حبيب الماوردى، الحاوى الکبير، بيروت، دارالکتب العلميّة، 1414 ه . ق، جزء پنجم فى فقه الامام الشّافعى.
56. سيّد محمّد شيرازى، الفقه الاقتصاد، قم، دارالقرآن الکريم، چاپخانه سيّدالشهداء، ص 150.
منبع:کتاب "ربا و راههاي گريز از آن" ارسال توسط کاربر محترم سايت : hasantaleb