جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
كالبدشكافي جنگ نرم اقتصادي
-(2 Body) 
كالبدشكافي جنگ نرم اقتصادي
Visitor 317
Category: دنياي فن آوري
همان‎‎گونه‎اي كه الگوهاي مبارزه و مقاومت در سياست بين‎الملل تغيير يافته است، شاهد دگرگوني‎هايي در حوزه كنترل كشورهاي انقلابي توسط قدرت‎هاي بزرگ هستيم. اين امر در قالب كنترل نرم‎افزاري كشورها در سياست بين‎الملل قابل پي‎گيري است. الگوي رفتار آمريكا و ساير قدرت‎هاي بزرگ در برخورد با جمهوري اسلامي ايران را مي‎توان در اين رابطه مورد توجه و ارزيابي قرار داد.
در سال‎هاي رياست‎جمهوري بوش، همواره اين سئوال در رسانه‎ها و مطبوعات كشورهاي غربي مطرح مي‎شد كه آمريكا از چه الگويي در برخورد با ايران استفاده خواهد كرد؟ بسياري بر اين اعتقاد بودند كه روح نظامي‎گري دولت بوش منجر به انجام اقدامات تهاجمي عليه ايران مي‎شود. تحليل اين گروه بر اساس ادبيات و جهت‎گيري دولت بوش مورد ارزيابي قرار مي‎گرفت.
طبعا به‎كارگيري گزينه نظامي كار دشواري در حوزه سياست بين‎الملل محسوب مي‎شود. جنگ‎هاي منطقه‎اي در كوتاه‎مدت به پيروزي مي‎رسد، اما آثار و پيامدهاي طولاني‎مدتي خواهد داشت. تجربه عراق و افغانستان نشان داد كه نيروهاي نظامي آمريكا در شرايط عملياتي به پيروزي نظامي مي‎رسند، اما پيروزي نظامي را نمي‎توان به‎عنوان پايان استراتژي دانست.

كالبدشكافي جنگ نرم اقتصادي

در عصر بعد از جنگ، پيروزي نيروهاي نظامي به‎عنوان آغاز رفتار استراتژيك محسوب مي‎شود. كشورهايي كه از ابزارهاي نظامي براي اهداف سياسي بهره مي‎گيرند، موضوع دشواري را در دستور كار خود قرار مي‎دهند. به‎عبارت ديگر، نظامي‎گري در عصر بعد از جنگ سرد به‎عنوان گام نخستين رفتار استراتژيك محسوب مي‎شود. همواره گزينه‎هاي ديگري وجود دارند كه مربوط به شرايط پيچيده در روند رقابت‎هاي سياسي و بين‎المللي است.
تجربه نشان مي‎دهد كه آمريكا از اين گزينه در برخورد با ايران استفاده كرده است. شرايط سياسي نظام اجتماعي و ژئوپلتيك ايران ماهيت پيچيده و درهم‎تنيده‎اي دارد. بنابراين مي‎توان به اين جمع‎بندي رسيد كه آمريكا در برخورد با كشوري همانند ايران از الگوي نظامي استفاده نخواهد كرد. اين الگو نتايج مبهم و مخاطرات گسترده‎اي براي آمريكا ايجاد مي‎كند.
بنابراين همواره بايد استراتژيست‎هاي ايراني اين سئوال را مطرح كنند كه چه گزينه‎اي پرمخاطره‎تر از اقدام نظامي براي كشورها خواهد بود؟ آمريكا در برخورد با ايران صرفا در شرايطي از ابزار و گزينه نظامي بهره مي‎گيرد كه زمينه‎هاي اجتماعي، اقتصادي و سياسي آن وجود داشته باشد.
براساس چنين رويكردي، قطعنامه 1929 را مي‎توان در زمره ابزارهاي رفتار استراتژيك در مقياس طولاني‎مدت عليه جمهوري اسلامي ايران دانست. بهره‎گيري از الگوهاي معطوف به محدوديت بين‎المللي عليه ايران را مي‎توان به‎عنوان اقدامي كم‎هزينه براي آمريكا و كشورهاي جهان غرب در مقابله با ايران برشمرد. از سوي ديگر، محدوديت‎هاي اقتصادي و استراتژيك كه به‎عنوان ضميمه قطعنامه 1929 عليه ايران اعمال مي‎شود، هزينه‎هاي اقتصادي و استراتژيك براي ايران ايجاد مي‎كند.
در چنين شرايطي، هيچ‎يك از زمامداران، تحليل‎گران و مقامات اجرايي در ايران نمي‎توانند مفاد قطعنامه 1929 را به‎عنوان اقدامي بي‎اثر در رفتار استراتژيك تلقي كنند. اين قطعنامه بخشي از اقدامات سازمان‎يافته بين‎المللي محسوب مي‎شود كه بر اساس تئوري "ماكسي مين " (Maximin) طراحي شده است. بر اساس اين الگو، كشورها در رفتار سياسي و بين‎المللي خود، صرفا به هزينه‎هاي كشور رقيب توجه نمي‎كنند، بلكه به هزينه‎هاي ناشي از كنش استراتژيك خود نيز توجه خواهند داشت. در شرايط موجود، قطعنامه 1929 براي كشورهاي جهان غرب و قدرت‎هاي بزرگ هزينه‎هاي اقتصادي محدود به‎وجود مي‎آورد، زيرا آنان را از بخش مشخصي از اقتصاد جهاني و منطقه‎اي محروم مي‎سازد. در ازاي اين امر، چنين قطعنامه‎هايي داراي هزينه‎هاي فراگيرتري براي كشورهايي همانند ايران هستند.

كالبدشكافي جنگ نرم اقتصادي

از سوي ديگر، كاهش درآمدهاي اقتصادي كشورهاي صنعتي جهان از طريق محدوديت تجاري با ايران، تأثير استراتژيك بر قدرت و توانمندي آنان ايجاد نمي‎كند، در حالي‎كه هزينه‎هاي تحريم براي ايران در حوزه‎هاي اقتصادي - اجتماعي بسيار بيشتر از آن‎چيزي است كه در فضاي تبليغاتي بيان مي‎شود. چنين روندي داراي آثار و نتايج تصاعدي خواهد بود. به‎عبارت ديگر، هرگاه هزينه‎هاي اقتصادي دولت ايران به حوزه اجتماعي منتقل شود، در آن شرايط، واكنش گروه‎هاي اجتماعي، بيش از آن‎كه عليه جهان غرب باشد، عليه ساختار سياسي كشور خواهد بود.
به اين ترتيب، مي‎توان اين موضوع را بررسي كرد كه قطعنامه 1929 داراي چه ماهيت و همچنين چه كاركردي خواهد بود. طبعا بايد چنين اقداماتي را در راستاي جنگ نرم دشمن عليه جمهوري اسلامي ايران دانست. جنگ نرم هيچ‎گاه در محيط نظامي شكل نمي‎گيرد. از سوي ديگر، بر اساس ادبيات خصمانه نيز به‎وجود نمي‎آيد. جنگ نرم، ماهيت فرسايش‎دهنده نسبت به ساختار قدرت كشور رقيب خواهد داشت.
اولين اصل براي مقابله با جنگ نرم آن است كه در دام دشمن قرار نگيريم. نظريه‎پردازان جنگ نرم همواره بر اين موضوع تأكيد داشته‎اند كه نبايد دشمن را در وضعيت تدافعي و مقابله‎گرايانه قرارداد. به‎عبارت ديگر، جنگ نرم ماهيت غيرمستقيم دارد. كشور هدف احساس مي‎كند كه اقدامات محدود و بي‎اثر عليه آن انجام گرفته، اما در ميان‎مدت نشانه‎هاي فرسايش مشاهده مي‎شود و در طولاني‎مدت جلوه‎هايي از ركود و رويارويي در كشور هدف ظهور مي‎يابد. اين امر را مي‎توان بخشي از واقعيت جنگ نرم دانست كه نه‎تنها آمريكا بلكه بسياري از كشورهايي كه آنان را دوست مي‎پنداريم، عليه ايران سازماندهي كرده‎اند.
با توجه به مؤلفه‎هاي ياد شده، مي‎توان قطعنامه 1929 را نشانه‎اي از جنگ نرم عليه ايران دانست. شاخص‎ها و كاركرد آن را مي‎توان به‎عنوان "قالب‎هاي شناخت تهديد " در نظر گرفت. اگر زمامداران و تحليل‎گران ايراني واقعا به اين جمع‎بندي رسيده‎اند كه قطعنامه 1929 تأثيري بر ساختار سياسي و اجتماعي ايران به‎جا نمي‎گذارد، بيانگر آن است كه نسبت به ماهيت و كاركرد جنگ نرم شناخت چنداني ندارند. واقعيت‎هاي شناخت‎شناسانه جنگ نرم نشان مي‎دهد كه قطعنامه 1929 و اقدام قدرت‎هاي بزرگ عليه ايران، نمادي از جنگ نرم در عصر رقابت‎هاي نامتقارن منطقه‎اي و بين‎المللي است. به‎طور كلي مي‎توان شاخص‎هاي جنگ نرم را به شرح ذيل مورد توجه قرار داد:
1- كشور هدف در جنگ نرم، نسبت به تهديد شكل گرفته "احساس تهديد " نمي‎كند. به‎عبارت ديگر، در شرايط غافلگيري قرار مي‎گيرد.

كالبدشكافي جنگ نرم اقتصادي

2- كشور هدف، اقدام مؤثري براي مقابله با تهديد به انجام نمي‎رساند. از ابزارهايي همانند اطلاع‎رساني دقيق به جامعه استفاده نخواهد كرد. براي مقابله با تهديد دشمن بايد فضاي "ادراك تهديد " در دو سطح انجام گيرد. در سطح اول، تهديد بايد معطوف به درك دقيق از سوي مسئولين باشد. در گام دوم، زمينه براي انتقال چنين ادراكي به جامعه فراهم شود. به هر ميزان جامعه در برابر تهديد از وقوف و آگاهي بيشتري برخوردار باشد، امكان مقابله با تهديد بيشتر خواهد شد.
3- ابزارهاي لازم براي مقابله و رويارويي با تهديد فراهم شود. تهديدات جنگ نرم ماهيت غيرمستقيم دارد. ابزارهاي مقابله با چنين تهديداتي نبايد ماهيت شعاري داشته باشد، رويكرد مقابله با تهديد ايجاب مي‎كند كه از ابزارهاي عقلاني، ادبيات عقلاني و فرآيندهايي استفاده شود كه امكان غافلگيرسازي دشمن را فراهم آورد. اگر سياست اعلامي در راستاي بهره‎گيري از ادبيات مقابله‎جويانه باشد، در آن شرايط در دام دشمن قرار گرفته‎ايم. دشمن بايد احساس كند كه تاكتيك وي به نتيجه رسيده؛ در چنين شرايطي از ابتكارات جديد استفاده نخواهد كرد.
4- در شرايط تهديدات مربوط به جنگ نرم نبايد اجازه داد كه زمينه‎هاي "تصاعد بحران " فراهم شود؛ الگوهاي مديريت بحران در قالب‎هاي ديپلماتيك و استراتژيك طراحي مي‎شود. اگر روند محدوديت‎ها افزايش يابد، در آن شرايط زمينه افزايش تهديدات استراتژيك نرم‎افزاري فراهم خواهد شد. بنابراين در شرايط جنگ نرم، لازم است تا زمينه‎هاي كنترل بحران را فراهم كرد. اين امر از طريق اقدامات متنوع و در فضاي مقابله با تهديد در فضاي جنگ نرم انجام مي‎شود. مشروعيت‎سازي به‎عنوان اصلي‎ترين نشانه قدرت محسوب مي‎شود. بنابراين لازم است كه حقانيت و مشروعيت قطعنامه‎ها از طريق حقوقي - ديپلماتيك مورد بحث قرار گرفته و اعتبار آنان در قالب مفاهيم علمي مورد پرسش قرار گيرد.

منبع:پايگاه جامع و تخصصي جنگ نرم
ارسال توسط کاربر محترم سايت :sukhteh
Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image