جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
مديريت دانش، فن آوري و خلاقيت و نقش
-(2 Body) 
مديريت دانش، فن آوري و خلاقيت و نقش
Visitor 544
Category: دنياي فن آوري
هدف اصلي اين مقاله دستيابي به درک دانش موجود در سازمان هاست. هدف اول آن است که به سؤالات زير پاسخ داده شود: دانش در زندگي و کار روزانه چگونه نماد پيدا مي کند؟ چه تفاوتي با داده ها و اطلاعات دارد؟ چه کسي از آن برخوردار است؟ چه کسي از آن استفاده ميکند؟ و به طور کلي منظور از دانش چيست؟ هدف دوم اين است که معلوم شود چه کاري مي بايستي در مورد دانش انجام شود؟ به چه امور کليدي فرهنگي و رفتاري ميبايستي توجه شود تا بتوان از دانش به طور مطلوب استفاده کرد؟ مهارتها و نقشههاي اصلي دانش چيست؟

? آغاز به کار در زمينه مديريت دانش

مديريت دانش، مي بايستي کار را با مسئله تجاري مشخصي که حل استفاده از علم را مي طلبند، آغاز کند. «روي گرداني مشتريان»، «محصولات ضعيف از لحاظ طراحي»، «ريزش نيروي انساني کليدي» و «نرخ برد» کمتر براي کارهاي خدماتي، از جمله مشکلات تجاري مشخصي هستند که مي توانند بيان گر ضعف مديريت دانش باشد. رسيدگي به اين مشکلات، شناسايي و تشخيص اجزاي دانشي هر کدام و استفاده تجاري حل آن ها به عنوان توجيه گر فعاليت هاي دانش، به خوبي مي تواند راه استقرار مديريت دانش و پيشرفت آن را هموار سازد.
مديريت دانش، شامل بسياري از عمليات انتزاعي مي شود که شايد نهايتاً به صورت رفتارهايي تغيير يافته و نتايجي ملموس (سود مالي) نمود نيابند. مثلاً تهيه نقش دانش به خصوص زماني که همراه با جزئيات است، مي تواند وقت و پول هنگفتي را جذب کند.
براي پيشرفت در زمينه مديريت دانش، معمولاً بجاي تمرکز بر يک مقوله، پيگيري چند مقوله در چند «جبهه فني»، «سازماني و فرهنگي» ، پيشنهاد مي شود. دانش، پديده اي بسيار پيچيده است و نمي توان به ريشه دواندن آن در يک قلمرو دلخوش کرد. البته مشکل استفاده از برنامه هاي چند وجهي اين است که نتايج آنها ديررس بوده و از نتيجه طرحهاي يک وجهي نيز نامشخص ترند.

? فن آوري ( تکنولوژي) technology

? فن آوري ، کاربرد علم براي حل مشکلات عملي است از اين رو تکنولوژي متکي بر دانش است.
? دانش نوعي معرفت و شناخت است در حالي که فن آوري کاربرد اين شناخت است.
? علم زمينه اي ايجاد مي کند تا فن آوري در آن رشد کند. توسعه جامعه تنها با ارتقاي سطح فن آوري امکان پذير است. فن آوري مجموعه اي از عوامل سخت افزاري يا تجهيزات، توانايي ها و مهارت هاي انساني، دانش فني، و توانايي هاي مديريتي و سازماندهي است. افزايش سطح فن آوري مستلزم رشد ارتقاي هماهنگ و سازگار تمام اجزاي آن است که از طريق انتقال و توسعه داخلي فن آوري اتفاق مي افتد. نقش مديريت در فرآيند انتقال و توسعه فن آوري مهم و تعيين کننده است و مي توان آن را در چهار سطح کلان، 1ـ بخش علوم 2ـ تکنولوژي 3ـ بنگاه ها 4ـ خود حرفه و تخصص مديريت مطرح کرد.
فن آوري را قابليت کاربرد علوم در تامين خواسته هاي مادي و ذهني بشر مي دانند. با پيشرفت علوم، زمينه هاي بالقوه جديدي براي ارتقاي فن آوري پيدا مي شود. ميزان کالا و خدمات توليد شده سرانه در جوامعي که به پيشرفت هاي تکنولوژيکي جديد دست يافته اند، از جوامع سنتي و عقب مانده فاصله زيادي گرفته است. در واقع توان کشورها و يا مؤسسات صنعتي و خدماتي در صحنه رقابت هاي مختلف اقتصادي، سياسي، فرهنگي و نظامي به توان تکنولوژيکي آن ها بستگي دارد.
تنها با ارتقاي سطح تکنولوژي در جامعه است که افراد آن مي توانند به توليد بيشتر کالا و خدمات دست يابند و باعث کارآيي و اثربخشي سازمان خود شوند و با نظام دهي مناسب در زمينه هاي فرهنگي، سياسي و اجتماعي موجبات زندگي بهتر را براي خود فراهم نمايند. در صحنه رقابت هاي اقتصادي، سازمان ها و مؤسساتي که به تکنولوژي برتر دست مي يابند، امکان بقا و رشد را مي يابند و سازمان ها و مؤسساتي که از نظر تکنولوژي عقب بمانند از صحنه خارج مي شوند.

? تعريف تکنولوژي

از نظر لغوي، دانش فن (تکنولوژي) را مي توان شامل فنوني دانست که توصيف، تاريخ، فلسفه، فنون و چگونگي تجسم و شکل گيري، نقل مکان و تکامل فعاليت هاي فني را در بر مي گيرد.
«دانش فن» در مقابل «فن» به معني يک تجربه مبتني بر قوانين غيرمستقيم، (سيستمي) قرار مي گيرد که بيشتر با تفحص و تجسم بلافاصله واقعيت به دست مي آيد تا با يک تجربه متفکرانه. در نتيجه «دانش فني» عبارت است از شناختن سازمان يافته و شکل گرفته فنون، در صورتي که در اصطلاح معمول، ندرتاً وجه تمايز بين اين دو رعايت مي شود و همواره «دانش فني» جايگزين «فن» شده است. «دانش فني» در اصل، ترجمه کلمه تکنولوژي مي باشد که ريشه انگليسي دارد و ترکيبي است از دو کلمه لاتين تکنو به معني فن و لوژي به معني مطلق يا دانش.
«دانش فن» را مي توان ويژگي ها يا فوت و فن انجام دادن يک فعاليت توليدي نيز دانست که بيشتر شامل اطلاعات است تا ماشين آلات.
تکنولوژي تشکيل شده است از :
1) تکنولوژي متبلور شده در دست و ذهن انسان به صورت نيروي متخصص و کاربردي.
2) تکنولوژي متبلورشده در ابزار توليد
3) تکنولوژي مکتوب به صورت نوشته هاي علمي و اسناد و مدارک و طرح و نقشه و ?
براي دستيابي به تکنولوژي، لازم است بر مجموع عوامل تشکيل دهنده آن دست يابيم.
تکنولوژي، مفهومي بسيار وسيع تر از ماشين آلات و تجهيزات دارد و انواع و اجزاي گوناگوني را در بر مي گيرد. چون عمليات يک مجموعه بر هم اثر مي گذارند، لذا انواع تکنولوژي هاي مورد استفاده در مجموعه، بر نتايج حاصل از يکديگر اثر مي گذارند و هماهنگي بين اين تکنولوژي ها لازم است تاسازمان به کارآيي و اثربخشي مطلوب دست يابد. پيشرفت نامتناسب در يک جزء از اجزاي يک تکنولوژي ، به علت ناهماهنگي با اجزاي ديگر موجب کسب نتيجه دلخواه نمي شود.
بقا و رشد يک مؤسسه به «توان رقابتي» آن مؤسسه در انجام فعاليت هاي خود و ايجاد مازاد بستگي دارد. توان رقابتي موسسه نيز به تکنولوژي هاي مورد استفاده اش بستگي دارد. بنابراين تکنولوژي و پيشرفت تکنولوژي هاي مهم در فعاليت هاي يک مؤسسه کليد موفقيت آن مؤسسه است.
هر چقدر يک تکنولوژي در ايجاد مزيت رقابتي در يک مؤسسه مهم تر باشد، توسعه، آن تکنولوژي براي موسسه از اهميت بيشتري برخوردار است. و برعکس، اگر يک تکنولوژي در افزايش توان رقابت و ايجاد مزيت براي يک مجموعه مؤثر نباشد، پيشرفت آن براي آن مجموعه ارزشي ندارد و لذا به طور مستمر از طرف آن مجموعه حمايت نمي شود.
برنامه ريزي و اولويت بندي براي توسعه و پيشرفت تکنولوژي يک مجموعه بايد با توجه به نقش و اهميت فعاليت ها در ايجاد توان رقابتي در مجموعه انجام شود تا توسعه تکنولوژي به بهبود راندمان در انجام آن عمليات و افزايش مازاد توليدي توسط مؤسسه منجر شود و امکان تخصيص منابع بيشتري براي توسعه هاي بعدي تکنولوژي را فراهم آورد.
? تکنولوژي، جهان امروز را يکپارچه کرده است.
? تکنولوژي کامپيوتر، انقلابي در سيستم هاي توليد ايجاد کرد، به اين معني که بشر از توليد محصول واحد، دسته اي و انبوه به توليد قابل انعطاف رسيد.

? نقش مديريت در افزايش سطح تکنولوژي

مديريت هر مجموعه با تدوين هدف ها، تنظيم برنامه ها و تخصيص منابع، سازماندهي، تامين و پرورش نيروي انساني، ايجاد انگيزش و رهبري و سرانجام، نظارت و ارزيابي فعاليت هاي يک مجموعه در بقا و رشد و تحول آن مجموعه نقش اساسي دارد. تکنولوژي و پيشرفت هدفمند آن، که از عوامل مهم بقا و رشد يک مجموعه است، نيز تحت تأثير نقش مهم و تعيين کننده مديريت است. نقش مديريت در انتقال و توسعه تکنولوژي فقط در سطح بنگاه ها و مؤسسات اقتصادي، اجتماعي مهم نيست. بلکه مديريت در سطوح مختلف اداره جامعه در انتقال و توسعه تکنولوژي نقش دارد. شکل شماره (9) سطوح مختلف مديريتي را که در ارتقاي سطح تکنولوژي نقش دارند نشان مي دهد. شرح نقش عمده و مهم هر يک از سطوح مزبور به قرار ذيل است :

? انواع استراتژي هاي تغيير

با توجه به اين که بيشتر تغييرات برنامه ريزي شده از نوع تدريجي هستند، مديران براي سودجستن از مزاياي استراتژيک مي توانند در سازمان چهار نوع تغيير ايجاد کنند. اين چهار نوع تغيير در نمودار شماره 10 ارائه شده است. آن ها عبارتند از : 1ـ کالاها و خدمات، 2ـ استراتژي و ساختار 3ـ مردم و فرهنگ، 4ـ تکنولوژي. اين عوامل بستري ارائه مي کنند که مي توان با توجه به چهار نوع تغيير در محيط رقابت بازار جهاني و در سطح بين المللي ايستادگي کرد. هر شرکتي از نظر «محصولات و خدمات»، «ساختار و سيستم ها»، «کارکنان و اعضاي سازمان» و «تکنولوژي»، ترکيبي خاص دارد. به هنگام ايجاد تغيير بايد نوع بازارهايي که شرکت مزبور در آن ها فعال است، مورد توجه قرار داد.
? تغيير در کالاها و خدمات. تغيير در محصولات و خدمات مربوط به «ارائه محصولات جديد»، «تغيير در شيوه? توليد» يا به طور کامل «راه اندازي خطوط جديد» توليد مي شود. معمولاً براي افزايش سهم بازار يا ايجاد بازار، دستيابي به مشتريان جديد محصولات تازه اي توليد و عرضه مي شوند. براي مثال شرکت خودروسازي «جنرال موتورز» خودرو جديدي به نام «ساترن» توليد و به بازار عرضه کرد. ارائه? نوعي خدمت جديد در دانشگاه مي تواند به صورت درس هايي بدون واحد (صفر واحدي) باشد که براي بزرگسالان ارايه مي شود.
? تغيير در تکنولوژي. اين نوع تغيير در رابطه با فرايند توليد سازمان صورت مي گيرد که شامل دانش، آگاهي و مهارتي مي شود که مشخص کننده? ميزان شايستگي سازمان است. هدف از ايجاد چنين تغييري اين است که کارايي و نيز مقدار يا ميزان توليد افزايش يابد. تغيير در تکنولوژي يعني به کارگيري روش هايي (تکنيک هايي) براي ارائه محصولات يا خدمات بهتر. در اين راستا امکان دارد شيوه هاي انجام کار، وسايل، ابزار، دستگاه ها يا شيوه هاي انجام امور تغيير کند. براي مثال در يک دانشگاه، تغير در تکنولوژي شامل تغييراتي مي شود که در شيوه? تدريس صورت مي گيرد. نمونه ديگر آن تغييراتي است که يک شرکت توليد کننده وسايل و تجهيزات هواپيمايي، ساختار خط مونتاژ خود را تغيير داد تا چراغ راهنماي هواپيماها را توليد کند.
در دنياي کنوني که تغييرات به سرعت صورت مي گيرد، اگر شرکت به صورت دائم در حال پيشرفت نباشد يا نتواند از تکنولوژي هاي پيشرفته استفاده کند و در برابر تغييرات عوامل محيطي واکنش مناسب نشان ندهد پس از اندک زماني دفتر زندگي اش بسته خواهد شد. ولي هنگامي که مسأله تغيير تکنولوژي مطرح مي شود سازمان ها با يک وضع متناقض روبه رو مي شوند زيرا شرايطي که موجب ابراز نظرها و عقايد جديد و تأييد آن ها مي شوند نمي توانند بستر مناسبي براي اجراي همان عقايد و نظريه ها باشند. يک سازمان خلاق و نوآور بايد انعطاف پذير باشد، به کارکنان تفويض اختيار نمايد و نبايد قوانين و مقررات شديد به اجرا در آورد. يک ساختار ارگانيک، پويا و انساني مي تواند موجب بروز تغييرات شود و در زمره? بهترين سازمان هايي قرار مي گيرد که مي تواند خود را با محيط متشنج سازگار کند.
انعطاف پذيري يک سازمان ارگانيک (پويا و انساني) منوط به آزادي عملي است که به افراد داده مي شود تا نظرها و عقايد جديد ارائه نمايند. در سازمان هاي ارگانيک فرايند نوآوري و خلاقيتي که مسير رو به بالا بپيمايد تقويت و تأييد مي شود. مديران رده? مياني و پايين سازمان نظرها و عقايد جديدي ارائه مي کنند، زيرا به آنان آزادي عملي نسبي داده شده است تا نظراتي را عرضه و آنها را بيازمايند. عيبي که بر اين سازمان ها گرفته مي شود اين است که ساختارهاي ارگانيک هميشه براي ارائه نظرات جديد، در زمينه? توليد يکنواخت، مطلوب ومناسب نيستند. در اين مورد، نظر سازنده اين است که بايد در سازمان ها ساختارهايي به وجود آورد که ارگانيک و مکانيکي باشند تا بتوان هم خلاقيت و نوآوري ايجاد نمود و هم اينکه کارآيي سازمان را بالا برد. بسياري از شرکت ها براي اين که بتوانند اين دو هدف ضد و نقيض را تأمين کنند به جنبه? خاصي از تکنولوژي روي آورده اند که آن را نگرش دو منظوره مي نامند.
اگر ساختار يک سازمان ارگانيک (پويا) باشد، کارکنان و مديران رده? پايين سازمان از استقلال و آزادي عمل بيشتري برخوردارند و امکان دارد در برابر نوآوري هاي مقامات ارشد ايستادگي و مقاومت کنند. اگر تغييراتي که بايد در تکنولوژي رخ دهد، ازنظر سازمان اهميت زيادي داشته باشد، سعي مي شود تا از ساختار ارگانيک (پويا) استفاده شود.
در نمودار شماره 11 تفاوت تغييرات اداري و فني (تکنولوژي) ارائه شده است. تغييرات فني مسير پايين به بالا را مي پيمايند و ساختار سازمان «ارگانيک (پويا)» مي باشد. سازمان هايي که بايد مرتباً شاهد تغييرات اداري باشند داراي ساختار مکانيکي هستند و مسير تغيير از بالا به پايين است. براي مثال، هنگامي که سازمان ها و نهادهاي دولتي درصد بر مي آيند از کامپيوتر استفاده کنند، يک مسير بالا به پايين طي مي شود و اين تغيير در واحدهايي به سرعت انجام مي شود که ساختار مکانيکي داشته باشند. اگر دستورالعمل يا بخشنامه اي در رابطه با منع سيگارکشيدن صادر گردد باز هم مسير بالا به پايين طي خواهد شد.

? خلاقيت و نوآوري ضامن رشد سازمان

زنداني کردن انديشه هاي خوب در سر ، همتاي گوشه نشيني است.
good thoughts in your head not delivered mean squat?
سازمان ها و شرکت ها بر برهه اي از زمان که تحت عناوين مختلف از جمله «عصر دانش» «عصر فراصنعتي» «عصر جامعه اطلاعاتي» «عصر عدم تداوم» «عصر جوامع موقت» «عصر سرعت»، و بالاخره «عصر خلاقيت و نوآوري» مطرح شده است، خود را در جهت مديريت تغييرات شتابان و دگرگوني هاي ژرف جهاني آماده مي سازند.
در اين مقطع حساس، جدالي براي احراز برتري هاي صنعتي، علمي و فني در قرن آينده شروع شده است و کشورهاي توسعه يافته، سازمان ها و مؤسسات آينده نگر براي رويارويي با اين تحولات گستره و فراگير به جستجوي روش هاي نوين پرداخته اند. سرعت تغييرات و تحولات از حد تصور فراتر رفته، به گونه اي که خلاقيت و نوآوري به عنوان اصلي اساسي از عوامل مهم بقاي سازمان ها و شرکت هاي جوان پذيرفته شده است. بر اساس اين استدلال، کشورهاي پيشرفته بر آموزش خلاقيت تأکيد بسيار کرده و در اين راستا در انتخاب افراد خلاق، نوآور و آينده نگر، که رهيافت هاي بديع و خلاق براي مسايل پيچيده ارائه کنند، توجه خاص مبذول داشته اند.

? مفهوم خلاقيت و نوآوري

خلاقيت به کارگيري تواناييـهاي ذهني براي ايجاد يک فکر يا مفهوم جديد است.
خلاقيت به معناي توانايي ترکيب ايده ها در يک روش منحصر به فرد يا ايجاد پيوستگي بين ايده هاست.
خلاقيت بر خلق چيز نو دلالت دارد. کائو (1989) خلاقيت را يک فرآيند انساني مي داند که به نتيجه? نو و مفيد (حل مشکل فعلي يا برآورده ساختن يک نياز) مي انجامد.
نوآوري به کارگيري ايده هاي نوين ناشي از خلاقــيت است که مي تواند يک محصول جديد، خدمت جديد يا راه حل جديد انجام کارها باشد.
نوآوري فرايــند ادراک يا ايجاد دانـش مربوط و تـبديل آن به محصولات و خدمـات بهبود يافـته و يا جديد، براي افـرادي که خواهان آنها هستند، مي باشد.
نوآوري فرايند اخذ ايده? خلاق و تبديل آن به محصول، خدمات و روش هاي جديد عمليات است.
نوآوري استعداد و توانايي تغيير يا انطباق را به وجود مي آورد.
بهره برداري«exploitation» + اختراع + تصور«conception» يا مفهوم = نوآوري
هر سازمان براي دستيابي به نوآوري، نيازمند ايجاد انديشه هاي خلاق است.
منبع: joseph e. mccann, design principles for an inovating company, academy of management executive 5
Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image