جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
جايگاه قرض‌الحسنه در انديشه‌ي اسلامي و تفکر رضوي (1)
-(13 Body) 
جايگاه قرض‌الحسنه در انديشه‌ي اسلامي و تفکر رضوي (1)
Visitor 578
Category: دنياي فن آوري

مهدي آقا بابايي

چکيده:
يکي از سنت‌هاي حسنه و الهي قرض‌الحسنه مي‌باشد. که در اين مقاله درباره جايگاه قرض‌الحسنه در انديشه‌ي اسلامي و سيره ي رضوي عليه‌السلام بحث نموده‌ايم؛ و براي روشن شدن اين فريضه از فرهنگ لغت، قرآن و روايات اهل بيت عليهم السلام بهره‌هاي کامل را برديم و در پايان هم قرض‌الحسنه را در سيرهاي رضوي عليه‌السلام و رواياتي که از آن بزرگوار پيرامون قرض و قرض‌الحسنه بوده و فلسفه‌ي تحريم ربا بحث نموده‌ايم، و در کلمه اي حضرت در باره فلسفه تحريم ربا فرموده‌اند: ربا باعث مي‌شود که قرض‌الحسنه و اعمال نيك در جامعه از بين برود؛ و اينک مطالب را تقديم به دوستداران سنت حسنه مي‌نماييم.
واژگان کليدي:
قرض‌الحسنه، ربا، وام، قرض، روايات، آيات و ...
مقدمه:
قرض‌الحسنه سنت اسلام است که اقتصاد را در خدمت عقيده مي‌گيرد.
قرض‌الحسنه، تجلي حاکميت ارزش‌هاي اخلاقي و مباني عقيدتي بر سودجوئي‌هاي اقتصادي است.
قرض‌الحسنه، نوعي ايثار است و ربا يکي از انواع پليد استثمار.
قرض‌الحسنه، همان اندازه ارزشمند است که ربا ضد ارزش است.
قرض‌الحسنه، وام دادن به خداست و کدام مؤمن است که از وام دادن به خدا احساس ترديد يا پشيماني نمايد؟
سوء استفاده از اين سنت اصيل قرآني هرگز نمي‌تواند بهانه‌اي براي گريز و احياناً برخورد با اين مستحب قطعي اسلام باشد.
بياييم در پرتو انوار قرآن و معصومين عليهم السلام زندگي را از معنويت و ايثار سرشار سازيم و اين سنت مذهبي را بار ديگر در جامعه‌ي بزرگ اسلامي با اهداف و شيوه‌هاي خداپسندانه آن؛ احياء نماييم.

قرض در فرهنگ اسلامي
 

قرض، جزيي از ارکان يک نظام اقتصادي است که داراي نتايجي اجتماعي مي‌باشد و در قرآن و روايات به اهميت آن تاکيد فراواني شده است.
نظام ربوي يک نظام اقتصادي است که درست در مقابل قرض‌الحسنه جاي دارد. اگر هدف نظام ربوي را بخواهيم در يک جمله خلاصه کنيم، عبارت است از: افزايش سود و سرمايه و ايجاد روحيه‌ي تکاثر و ظلم و زور.
اما قرض نتايجي، چون زنده کردن روح عطوفت در جامعه و ايجاد قسط و عدالت دارد. مختصر اينکه ربا بر ظلم و تعدي و جمع کردن مال بنا شده و قرض بر ايثار و احسان ومردمداري استوار گشته است.
از اين رو قرض، ربا را از صحنه‌ي اقتصادي بيرون مي‌کند. در قرآن ربا نظام زشت و منکر اقتصادي شمرده شده است و به قرض توصيه و تاکيد شده و اين دو قابل جمع نيستند به اين صورت که بر سيستم اقتصادي هم نظام ربوي حاکم باشد و هم نظام قرض‌الحسنه و ميانشان نهايت تضاد و افتراق مي‌باشد.

قرض در مفهوم لغت
 

«قرض» واژه‌اى است عربى كه معادل فارسى آن «وام» است، اين كلمه در اصل به معنى قطع كردن و بريدن است.
قرض: نوعى است از بريدن، قطع مكان و گذشتن از آن‌را قطع مكان و قرض مكان گويند. (مفردات راغب). «وَ إِذ?ا غَرَبَتْ تَقْرِضُهُمْ ذ?اتَ الشِّمالِ وَ هُمْ فِي فَجْوَةٍ مِنْهُ» (1) چون آفتاب غروب مي‌کرد از آن‌ها به طرف شمال متمايل مي‌شد و آن‌ها در كهف در وسعت بودند. طبرسى فرموده: اصل آن بريدن با دندان است و وام را قرض گويند كه شخص جزئى از مال خود را قطع كرده به ديگري مي‌دهد به نيت اينكه خود مال يا بدل آن‌را بعداً بدهند.
اقراض به معنى قرض دادن است: «إِنْ تُقْرِضُوا اللهَ قَرْضاً حَسَناً يُضاعِفْهُ لَكُمْ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ ...» (2) ماد? اقراض در قرآن همه جا در بار? قرض دادن به خدا آمده و همه با وصف «حَسَناً» مقيّد شده است انفاق در راه خدا قرض دادن به خدا خوانده شده كه آن از طرف خدا برگردانده خواهد شد و اشاره به حتمي بودن مزد آن است.
قيد «حسن» ظاهراً مفيد آن است كه انفاق از مال پاك و با نيّت پاك و با قصد قربت باشد و بعداً پشيمان نگردد و با منّت و اذيّت بعدى توأم نباشد به نظرم جمل? «لا يُتْبِعُونَ ما أَنْفَقُوا مَنًّا وَ لا? أَذىً- ... يُنْفِقُونَ أَمْو?الَهُمُ ابْتِغا?ءَ مَرْضا?تِ الله وَ تَثْبِيتاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ» (3) بيان «حسن» است.
مي¬شود گفت هم? اعمال نيك اعمّ از بدنى و مالى قرض‌الحسنه‌اند كه آن‌ها به خدا تحويل مي¬شوند و خدا در مقابل پاداش خواهد داد آي? أَقِيمُوا الصَّلاهَ وَ آتُوا الزَّكاهَ وَ أَقْرِضُوا اللّهَ قَرْضاً حَسَناً وَ ما تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُمْ مِنْ خَيْرٍ تَجِدُوهُ عِنْدَ اللهِ ... (4)
دليل آن است و گر نه ايتاء زكوة داخل در قرض‌الحسنه مي¬باشد.
در قرآن مجيد قرض به معنى «وام» متداول بكار نرفته بلكه همه در عمل نيك و يك جا در معنى تجاوز استعمال شده كه در اول ذكر شد. (5)

قرض در اصطلاح حقوقي
 

در قانون مدني ايران ماده‌ي 648 ضمن استعمال واژه‌ي قرض از آن چنين تعريف شده است:
«قرض عقدي است که به موجب آن يکي از طرفين مقدار معيني از مال خود را به طرف ديگر تمليک مي‌کند که طرف مزبور، مثل آن را از حيث مقدار و جنس و وصف رد نمايد و در صورت تعذر رد مثل، قيمت يوم الرد را بدهد». (6) در اين ماده قانون هم به قرض و هم قيمي و هم قرض با کالا و هم با نقد و پول اشاره شده است.

تاريخچه قرض‌الحسنه
 

«قرض‌الحسنه» جزئى از اركان نظام اقتصادى اسلام است و در مقابل آن رباخوارى قرار دارد. در دوران جاهليت قرض در ميان مردم متداول بوده است.
ولى فردى كه به ديگرى قرض مى‌داد، معمولاً از بدهكار بيش از آنچه به او داده بود طلب مى‌نمود و يا اين كه از او هديه‌اى گرفته و يا بدهكار را برده و بند? خود دانسته و يا بر او منّت مى‌نهاد. در اين شرايط اسلام با آوردن واژ? «حَسَنه» آن سيستم غلط را كه ارمغانى براى جامعه جز افزايش سود و سرماي? رباخواران و بدبختى ساير اقشار جامعه به همراه نداشت ردّ نمود و با تشويق مردم به دادن وام بدون بهره روح عطوفت و برادرى و عدل را در مسلمانان زنده نمود. بايد توجه داشت كه در اقتصاد اسلامى كه هدف آن اجراى عدالت اجتماعى است بايد هم? فرمول‌ها و داروهايى كه براى شفاى جامع? اسلامى تجويز شده به كار گرفته شود تا نتيج? مورد نظر بدست آيد. در نتيجه «قرض‌الحسنه» هنگامى مى‌تواند کار آيي كامل و نتيج? عالى داشته باشد كه ديگر اصول اقتصادى اسلام چون توليد، كار، ايثار، تعاون و هميارى و پرداخت واجبات مالى چون زكات و خمس نيز در كنار آن قرار گيرد. (7)
در تاريخ اسلام، رسول اکرم صلي الله عليه و آله بنيان گذار اولين صندوق امانت بودند، ايشان از زماني که در مکه زندگي مي‌کردند مورد اعتماد و امانت مردم بودند و امانت مردم را براي آن‌ها نگه داري مي‌کردند و از اين جهت «محمد امين» لقب يافته بودند و آن گاه که به دستور خداوند عازم مدينه شدند، چون خود فرصت رساندن امانت‌هاي مردم را نداشتند، حضرت علي عليه‌السلام را مأمور برگرداندن امانت‌هاي مردم کردند. (8)
در كشور ايران، اوّلين صندوق قرض‏الحسنه به صورت امروزى آن، در سال 1348 شمسى در مسجد قديمى لرزاده تهران به نام «صندوق قرض‏الحسنه ذخيره جاويد» تأسيس شد و به تدريج صندوق‏هاى ديگرى در نقاط مختلف كشور به ويژه در شهرهاى مذهبى به‏وجود آمد. به طورى كه تا پايان سال 1365 شمسى، تعداد كلّ صندوق‏هاى قرض‏الحسنه موجود در كشور به حدود 2200 واحد بالغ مى‏شد. (9)

قرض در قرآن کريم
 

در قران کريم، قرض در رديف مسائلي چون صدقه، انفاق، زکات و نماز آمد، و اين حاکي از اهميت آن است. همان‌طور که نماز با تعالي روح و رشد عبوديت، موجب ارتباط با مبدأ هستي است و به جا آوردن آن موجب دوري از مفاسد اخلاقي و اجتماعي مي‌گردد، قرض و صدقه و انفاق و زکات هم موجب تقرب به خداوند عالم مي‌شود. در سوره توبه آيه 103 خداوند مي‌فرمايد: اي پيامبر! از مؤمنان زکات بستان که مال و جان آنان پاک گردد. همچنين صدقه و زکات و انفاق، چه واجب و چه مستحب؛ تعالي بخش روح و اوج ارتباط انسان با خداوند است و علاوه بر اين در جامعه تعديل ثروت و توازن اجتماعي را به بار مي‌آورد. (10)
اگر روزي بشر به مرحله‌اي از رفاه اقتصادي برسد، باز هم براي اين منظور قرض و صدقات و خمش و زکات لازم است.
بحث از قرض در قرآن در 5 سوره آمده است: بقره، مائده، تغابن، مزمل و حديد؛ و در مجموع در دوازده آيه بحث از قرض شده و در همه موارد «قرضاً حسناً» آمده است.

تفسير آيه قرض‌الحسنه
 

اين آيه با لحني بسيار زيبا و احساس برانگيزي مردم را به کمک کردن به يکديگر دعوت مي‌کند و به آنان تذکر مي‌دهد که وقتي کسي از مال خود انفاق مي‌کند و مال خود را در اختيار نيازمندان مي‌گذارد، به منزله‌ي اين است که به خدا قرض داده باشد، روشن است که خدا نيازي به قرض ندارد و او بي نياز مطلق است ولي با اين تعبير بندگان خود را به کمک کردن به يکديگر تشويق مي‌کند و مي‌خواهد آن‌ها بدانند که اين کار نيک آن‌ها بدون پاداش نيست و همان‌گونه که وقتي کسي به کسي قرض بدهد، بدهکار در موقع خود بدهي را خواهد پرداخت در اينجا نيز خداوند خود را بدهکار چنين افرادي فرض مي‌کند آن هم به اين صورت که موقع پرداخت بدهي، آن را چندين برابر خواهد داد و کسي که به ديگران احسان مي‌کند پاداش عمل خود را چند برابر مقابل آن خواهد يافت. در پايان آيه يک مطلب مهم را بيان مي‌کند و مي‌فرمايد: اين خداست که روزي کسي را مي‌بندد و يا مي‌گشايد. البته مي‌دانيم آن خود از روي ضوابط و معيارهايي است که بعضي از آن‌ها را مي‌دانيم و از جمله‌ي آن‌هاست کار کردن و تلاش براي کسي درآمد بيشتر که در غالب وارد باعث فراواني روزي مي‌شود. تنبلي و سستي و کم کاري باعث تنگدستي مي‌شود ولي جز اين‌ها ضابطه‌ها و معيارها و عوامل ديگر هم وجود دارد که ما از آن‌ها بي خبريم ولي به هر حال تنگي و گشادي روزي در دست خداست و همه به سوي او بر مي‌گردند. (11)

پاداش قرض
 

دو آيه از آيات قرض در سوره حديد
 

آيه 11: «من ذاالذي يقرض الله قرضاً حسناً فيضاعفه له و له اجر کريم».
کيست آن کس که به صورتي نيکو به خداوند قرض (وام) بدهد، تا آن را براي او دو چندان کند و مزدي نيکو (کريمانه) بهره¬ي او شود.

شرايط انفاق و قرض در راه خدا
 

در آيه يازدهم تعبير از همه حساس‌تر است : خدا را وام گيرنده، و انسان‌ها را وام دهنده مي‌شمرد، وامى که مسئله تحريم ربا در آن راه ندارد و چندين برابر تا هزاران برابر در مقابل آن پرداخته مي‌شود، اضافه بر پاداش عظيمى که در هيچ انديشه‌اي نمي‌گنجد!
اين‌ها همه براى اين است که بينش‌هاي انحرافى و انگيزه‌هاي حرص و آز و حسد و خودخواهى و طول امل را که مانع از انفاق است از ميان ببرد، و جامعه‌اي بر اساس پيوندهاى عاطفى و روح اجتماعى و تعاون عميق بسازد.
تعبير به (قرضا حسنا) در آيه فوق اشاره‌اي به اين حقيقت است که وام دادن خـود انـواع و اقسامى دارد که بعضى را (وام نيکو) و بعضى را وام کم ارزش و يا حتى بى ارزش مي‌توان شمرد.
قرآن مجيد شرائط وام نيکو را در برابر خداوند يا به تعبير ديگر (انفاق ارزشمند) را در آيات مختلف بيان کرده است، و بعضى از مفسران از جمع آورى آن ده شرط استفاده کرده‌اند.
1 - از بهتريـن قـسمت مال انتخاب شود نه از اموال کم ارزش يا ايها الذين آمنوا انفقوا من طيبات ما کسبتم و مما اخرجنا لکم من الارض و لا تيمموا الخبيث منه تنفقون و لستم باخذيه الا ان تغمضوا فيه و اعلموا ان الله غنى حميد: (اى کسانى که ايمان آورده‌ايد از اموال پاکيزه‌اي که به دست آورده‌ايد، يا از زمين براى شما خارج ساخته‌ايم انفاق کنيد، و بـه سـراغ قسمت‌هاي ناپاک براى انفاق نرويد در حالى که خودتان حاضر نيستيد آن‌ها را بپذيريد مگر از روى اغماض، و بدانيد خداوند بى نياز و شايسته ستايش است)(12)
2 - از اموالى که مورد نياز انسان است باشد، چنانکه مي‌فرمايد و يؤثرون على انفسهم و لو کان بهم خصاصة : (آن‌ها ديگران را بر خود مقدم مي‌دارند هر چند شخصاً شديداً نيازمند باشند). (13)
3 - به کسانى انفاق کند که سخت به آن نيازمندند و اولويت‌ها را در نظر گيرد للفقراء الذين احصروا فى سبيل الله : (انفاق شما) مخصوصاً براى نيازمندانى باشد که در راه خدا در محاصره قرار گرفته‌اند. (14)
4 - انفاق اگر مکتوم باشد بهتر است : و ان تخفوها و تؤتوها الفقراء فهو خير لکم : (هرگاه آن‌ها را مخفى ساخته و به نيازمندان بدهيد براى شما بهتر است) (15)
5 - هرگز منت و آزارى با آن همراه نباشد يا ايها الذين آمنوا لا تبطلوا صدقاتکم بالمن و الاذى : (اى کسانى که ايمان آورده‌ايد انفاق‌هاي خود را با منت و آزار باطل نکنيد) (16)
6 - انفاق بايد تواءم با اخلاص و خلوص نيت باشد ينفقون اموالهم ابتغاء مرضات الله : (کسانى که اموالشان را براى جلب خشنودى خداوند انفاق مي‌کنند) (17)
7 - آنچه را انفاق مي‌کند کوچک و کم اهميت بشمرد هر چند ظاهراً بزرگ باشد: و لا تمنن تستکثر: (به هنگام انفاق منت مگذار و آن‌را بزرگ مشمر) (18)
8 - از اموالى باشد که به آن دل بسته است و مورد علاقه او است لن تنالوا البر حتى تنفقوا مما تحبون : (هرگز به حقيقت نيکوکارى نمي‌رسيد مگر اينکه از آنچه دوست داريد انفاق کنيد) (19)
9 - هرگز خود را مالک حقيقى تصور نکند، بلکه خود را واسطه‌اي ميان خالق و خلق بداند: و انفقوا مما جعلکم مستخلفين فيه : (انفاق کنيد از آنچه خداوند شما را نماينده خود در آن قرار داده است) (20)
10 - و قبل از هر چيز بايد انفاق از اموال حلال باشد، چرا که خداوند فقط آن‌را مي‌پذيرد: انما يتقبل الله من المتقين (خداوند تنها از پرهيزگاران قبول مي‌کند) (21)
و در حديث آمده که پيامبر (صلى الله عليه و آله) فرمود: لا يقبل الله صدقه من غلول (خداوند هيچ‌گاه انفاقى را که از طريق خيانت است نمي‌پذيرد).
آنچه گفته شد در واقع قسمت مهمى از اوصاف و شرائط لازم است، ولى منحصر به اين‌ها نيست، و با دقت و تأمل در آيات و روايات اسلامى به شرايط ديگرى نيز مي‌توان دست يافت.
ضمناً آنچه گفته شد بعضى از شرائط (واجب) محسوب مي‌شود (مانند عدم منت و آزار و تظاهر) و بعضى از شرائط کمال است (مانند ايثار به نفس در موقع حاجت خويشتن) که عدم وجود آن ارزش انفاق را از ميان نمي‌برد هر چند در سطح اعلا قرار ندارد.
و نيز آنچه گفته شد گرچه در مورد انفاق (وام به خداوند) بود، ولى بسيارى از آن‌ها در مورد وام‌هاي معمولى نيز صادق اسـت، و به اصطلاح از شرائط لازم، يا شرط کمال (قرض‌الحسنه) مي‌باشد. (22)

صدقه و قرض اختصاص به مردان ندارد
 

آيه 18: «ان المصدقين و المصدقات و اقرضوا قرضاً حسناً يضاعف له و لهم اجر کريم».
خداوند به مردان صدقه دهنده و زنان صدقه دهنده‌اي که به خدا قرض‌الحسنه مي‌دهند، نام برده شده که بيانگر تساوي مرد و زن در اجر اخروي اين امر معنوي اجتماعي است.
اين دو آيه از سوره حديد را که مورد توجه قرار داديم. آيه‌ي قبل و آيه 12 که مربوط به انفاق است، بيانگر اصلي کلي در سيستم اقتصادي است؛ يعني اگر در جامعه‌اي به اين سه موضوع (انفاق، صدقه و قرض) عمل شود، فاصله‌ي اقتصادي بين ثروتمندان و فقرا خصوصاً در معرف تا حدودي از بين مي‌رود و تعادل و توازن اجتماعي به وجود مي‌آيد و جامعه از طهارت معنوي برخوردار مي‌شود. بديهي است که اين سه موضوع نيز قابل جمع است، چون هر کسي – چه زن باشد چه مرد- هم مي‌تواند انفاق کند، هم صدقه و هم قرض و زکات بدهد. چه خوب است، همان‌طور که صندوق‌هايي تحت عنوان قرض‌الحسنه براي قرض تاسيس شده مي‌شود، براي صدقه و انفاق هم صندوق‌هايي تاسيس گردد تا به صورت رسمي به اين مهم همت گمارده شود.
وَ قالَ اللَّهُ إِنِّي مَعَكُمْ لَئِنْ أَقَمْتُمُ الصَّلاةَ وَ آتَيْتُمُ الزَّكاةَ وَ آمَنْتُمْ بِرُسُلي‏ وَ عَزَّرْتُمُوهُمْ وَ أَقْرَضْتُمُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً لَأُكَفِّرَنَّ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ وَ لَأُدْخِلَنَّكُمْ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ فَمَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذلِكَ مِنْكُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَواءَ السَّبيلِ (23)
خدا از بنى اسرائيل پيمان گرفت؛ و از آن‌ها، دوازده نقيب‏[سرپرست‏] برانگيختيم؛ و خداوند (به آن‌ها) گفت: «من با شما هستم! اگر نماز را برپا داريد، و زكات را بپردازيد، و به رسولان من ايمان بياوريد و آن‌ها را يارى كنيد، و به خدا قرض‌الحسنه بدهيد [در راه او، به نيازمندان كمك كنيد]، گناهان شما را مى‏پوشانم‏[مي‌بخشم‏]؛ و شما را در باغ‌هايي از بهشت، كه نهرها از زير درختانش جارى است، وارد مى‏كنم. اما هر كس از شما بعد از اين كافر شود، از راه راست منحرف گرديده است.
إِنْ تُقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً يُضاعِفْهُ لَكُمْ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ وَ اللَّهُ شَكُورٌ حَليمٌ. (24)
اگر به خدا قرض¬الحسنه دهيد، آن را براى شما مضاعف مى‏سازد و شما را مى‏بخشد؛ و خداوند شکر کننده و بردبار است!

مقصود از قرض دادن به خداوند
 

دو احتمال در اين باره متصور است:
1- خداوند خود را به جاي محتاج و فقير قرار داده و کسي که به نيازمندي قرض دهد، مثل اين است که به خدا قرض داده است. البته خداوند مي‌تواند فقير را غني کند، ولي همه‌ي امور طبق مشيت خداوند، واسطه و وسيله مي‌خواهد و در اينجا اغنياء را وسيله قرار داده تا آنان را بيازمايد و موجبات کمال معنوي آنان را فراهم آورد.
2- منظور از قرض دادن به خداوند قرض دادن به پيامبر و امام معصوم و پيشوايان مسلمانان است. به اين بيان که مال خداوند به مصداق آيه‌ي خمس «فان لله خمسه و لله الرسول و لذي القربي؛ خمس مال خدا و رسول و ذي القرباست» از آن رسول مي‌باشد و در اينجا هم قرض به خدا قرض به خليفه‌ي خداوند است که پيامبر است و بعد از آن حضرت، امام معصوم و در زمان غيبت نائب امام.
روايت معروف که قرض حسن يعني صله به امام است آورده شود.
ثواب قرض دادن چند برابر است؟
در روايات آمده است که ثواب قرض دادن 18 برابر است، اما اگر قرض را يکي از مصاديق انفاق بدانيم ثواب آن به هفتصد برابر و حتي بيشتر از آن مي‌رسد.
خداوند در قرآن مي‌فرمايد:
«مَثَلُ الَّذينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ في‏ سَبيلِ اللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ في‏ كُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّهٍ وَ اللَّهُ يُضاعِفُ لِمَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَليمٌ».
كسانى كه اموال خود را در راه خدا انفاق مى‏كنند، همانند بذرى هستند كه هفت خوشه بروياند؛ كه در هر خوشه، يک‌صد دانه باشد؛ و خداوند آن را براى هر كس بخواهد (و شايستگى داشته باشد)، دو يا چند برابر مى‏كند؛ و خدا (از نظر قدرت و رحمت)، وسيع، و (به همه چيز) داناست.

محسنين يعني قرض‌الحسنه
 

إِنَّا نَرَاكَ مِنَ الْمُحْسِنِينَ (25) ما تو را از نيکوکاران قرار داديم.
امام صادق عليه‌السلام در تفسير آيه‌ي شريفه فرمود: رسول خدا صلي الله عليه و آله براي کسي که وارد مجلس مي‌شد جاي مي‌داد و براي محتاج وام تهيه مي‌کرد و از ضعفا طرفداري مي‌نمود. (26)
قرض‌الحسنه معروف است:
خداوند در قرآن مي‌فرمايد:
لا خَيْرَ في‏ كَثيرٍ مِنْ نَجْواهُمْ إِلاَّ مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَهٍ أَوْ مَعْرُوفٍ أَوْ إِصْلاحٍ بَيْنَ النَّاسِ...(27)
در بسيارى از سخنانِ درِگوشى (و جلسات محرمانه) آن‌ها، خير و سودى نيست؛ مگر كسى كه (به اين وسيله)، امر به كمك به ديگران، يا كار نيك، يا اصلاح در ميان مردم كند.
در اين آيه سه موضوع در کنار هم آمده است: صدقه، معروف و اصلاح ميان مردم.
از امام صادق عليه‌السلام سئوال شد که مقصود از معروف در اين آيه چيست؟ حضرت فرمودند: منظور قرض‌الحسنه است. (28)
بنابراين قرض‌الحسنه خود مصداقي از معروف در لغت؛ يعني، آنچه شناخته شده باشد و در مقابلش، آن چيزي است که شناخته نشده باشد. به بيان ديگر معروف، آن چيزي است که عقل و شرع به خوب بودن آن قضاوت کنند و چون قرض‌الحسنه موضوعي است که عقل آن را تحسين مي‌کند لذا «معروف» ناميده شده است.
افزون بر آيه‌ي فوق، حديثي از امام صادق عليه‌السلام روايت شده که آن حضرت مي‌فرمايد: «انما حرم الله عزوجل الربا لکيلا يمتنع الناس من اصطناع المعروف» (29) خداوند ربا را حرام کرد تا مردم از عمل به «معروف» محروم نشوند.
و در پايان به فلسفه¬ي ربا از لسان امام رضا عليه¬السلام اشاره مي نماييم.
با توجه به اينکه آنچه در مقابل ربا قرار دارد قرض‌الحسنه است، در اين حديث از قرض به عنوان معروف نام برده شده است.

قرض‌الحسنه بر (نيکي) است.
 

خداوند در قرآن کريم مي‌فرمايد:
«تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوى‏ وَ لا تَعاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَديدُ الْعِقابِ» (30)
ترجمه: در نيكوکاري و پرهيزگارى با هم تعاون كنيد! و (هرگز) در راه گناه و تعدّى همكارى ننماييد! و از (مخالفت فرمان) خدا بپرهيزيد كه مجازات خدا شديد است!
بِر شامل همه نيکي‌هايي است که عقل و شرع آن را تاييد مي‌کند. اثم هم شامل همه‌ي بدي‌هايي است که عقل و شرع، آن را ناپسند مي شمارد.
قرض‌الحسنه مصداقي از بر و ربا هم که در مقابل قرض‌الحسنه است، مصداق اثم است و در قرآن هم از رباخواران به نام «کفار اثيم» ياد شده است.
بنابراين قرض‌الحسنه مصداقي از بر است که در قرآن به آن دستور مي‌دهد و ربا مصداقي از اثم است که خداوند از آن نهي مي‌کند. (31)
نسبت بين عنوان بِرّ و قرض‌الحسنه در قرآن، از لحاظ منطقي «عموم و خصوص مطلق» است، زيرا هر قرض‌الحسنه اي بِرّ است؛ اما هر بِرّي قرض‌الحسنه نيست.

قرض‌الحسنه در سنت (در کلام اهل بيت عليهم السلام)
 

مؤمن خود را مقروض نمي‌کند
قرض خواستن بدون نياز و اضطرار خلاف منش و شخصيت انساني است و در روايات اسلامي قرض بدون حاجت مکروه دانسته شده است و اساساً هر فرد مؤمني بايد بکوشد تا خود را مقروض نکند، چه اينکه فردي که مقروض مي‌شود، خود را در مقبل طلبکار کوچک مي‌بيند و احساس سرافکندگي مي‌کند و اين، دور از کرامت ذاتي انسان است که خداوند به او داده و انسان را گرامي داشته است، مضافاً اينکه فرد مقروض، آسايش روحي و تمرکز فکر خود را از دست مي‌دهد و چه بسا از انجام کارهاي مثبت و مفيد که نيازمند آرامش روحي است، باز ماند.
در قرآن مجيد و احاديث متعددي که در دست داريم براي اداي قرض، ثواب زيادي بيان شده، اما از سوي ديگر، دريافت قرض، خاصه بدون نياز مورد مذمت قرار گرفته است. از رسول خدا صلي الله عليه و آله روايت شده است که آن حضرت مي‌فرمايد: «اياکم و الدَّين فانه شين الدين» (32)
بپرهيزيد از مديون شدن که آن موجب خواري دين مي‌شود. همچنين از اميرالمؤمنين علي عليه‌السلام روايت شده است: «اياکم و الدين فانه مذله بالنهار و مهمه باليل؛ (33) بپرهيزيد از اينکه خود را مديون سازيد که آن موجب ذلت روز و غم شب است.».
نتيجه طبيعي قرض گرفتن است بنابراين تا انسان تا ناچار نباشد بهتر است که قرض نگيرد.

ثواب قرض دادن
 

امام صادق عليه‌السلام نقل مي‌نمايد که رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمودند: «کسي که به مؤمني قرض دهد و منتظر بماند تا پرداخت قرض براي او امکان پذير شود، مال او پاکيزه مي‌ماند و تا زماني که قرض را برگرداند، فرشتگان بر او درود مي‌فرستند» (34)
امام صادق عليه‌السلام فرمودند: هيچ مسلماني به خاطر خدا به مسلمان ديگر قرض نمي‌دهد، مگر اينکه زماني که مالش باز گردد، خداوند پاداش او را همانند پاداش صدقه حساب مي‌نمايد. (35)
امام صادق عليه‌السلام فرمودند: ثواب قرض هجده برابر است و اگر بميرد آن مال جزء زکات حساب خواهد شد.
راوي گويد: شينيدم که امام صادق عليه‌السلام فرمودند: بيشتر دوست دارم قرض بدهم از اينکه همانند آن را ببخشم؛ و نيز فرمودند: کسي که قرض مدت دار بدهد و سر وقت قرض پرداخت نشود، هر روزي که از آن وقت مي گذرد، ثوابي همچون ثواب يک دينار صدقه در هر روزي براي او خواهد بود. (36)
امام صادق عليه‌السلام نقل مي‌نمايد که رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمودند: بيشتر دوست دارم هزار درهم را دو بار قرض دهم تا اينکه يک بار صدقه بدهم و همان‌طور که حلال نيست بدهکارت با قرض توانايي، پرداخت مالت را به تأخير بيندازد، اگر مي‌داني توانايي ندارد، جايز نيست او را در فشار قرض دهي. (37)

قرض‌الحسنه و صدقه
 

عن عبدالله بن مسعود رضي الله عنه ان النبي صلي الله عليه و آله قال: کل قرض صدقه.
عبدالله بن مسعود از پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله نقل کرده که فرمود: هر قرضي پيش خدا، صدقه محسوب مي‌شود. (38)

قرض سنت جاودان
 

في خبر طويل عن الصادق عليه‌السلام: «اما الوجوه الاربعه (التي يلزمه فيها التفقه من وجوه اصطناع المعروف) فقضاء الدين، و العاريه، و القرض و اقراءُ الضيف واجبات في السنه» (39)
امام صادق عليه‌السلام در روايتي طولاني و مفصل فرمود: اما انواع چهارگانه خبر عبارتند از:
1- پرداخت بدهي؛ 2- عاريه دادن؛ 3- قرض دادن؛ 4- مهماني دادن؛
که اين‌ها در سنت واجب است.

حکم قرض دادن و گرفتن
 

در روايات معتبره براي وام گرفتن ثواب‌هاي بسيار وعده داده شده، چنانچه در ترک آن هم عذاب‌هاي شديد ذکر گرديده و در بعضي موارد وام دادن واجب و ترک آن حرام و در پاره‌اي موارد قرض دادن مستحب و ترک آن مکروه است. ولي قرض گرفتن مکروه است در صورتي که احتياج به گرفتن قرض نداشته باشد؛ و هرگاه محتاج به گرفتن فرض شود کراهت آن خفيف مي‌شود و شدت و کمي کراهت تابع شدت و کمي احتياج است. پس هر اندازه احتياج کمتر باشد، کراهت قرض خواستن بيشتر مي‌شود و هر اندازه احتياج به قرض بيشتر شود، کراهت آن کمتر مي‌گردد تا جايي که هيچ کراهت ندارد بلکه گاهي واجب مي‌شود قرض بگيرند به اينکه امر واجبي مثل حفظ جان يا عرض بسته به وام گرفتن باشد.
کسي که زمينه‌ي اداي دين ندارد، احتياط آن است که قرض نگيرد و خود را مديون نسازد مگر در صورت ضرورت.

ثواب وام دادن و عقاب ترک آن
 

پيغمبر اکرم صلي الله عليه و آله مي‌فرمايد: کسي که به مؤمني وام دهد و او را تا هنگام توانائي‌اش مهلت دهد، براي مالي که به وام داده، ثواب زکات برايش خواهد بود و ملائکه برايش دعا و طلب رحمت مي‌نمايند تا هنگامي که طلب خود را دريافت نمايد. (40)
و نيز فرمود: کسي که وام دهد به برادر مسلمان خود، از براي او است به هر درهمي که به قرض داده، هم وزن کوه احد از کوه‌هاي مکه معظمه و طور سينا، حسنات و اگر در مطالبه نمودن طلب خود از بدهکار، با او رفق و مدارا نمايد، مانند برق جهنده روشن از صراط بگذرد بدون عذاب و معطلي حساب و کسي که برادر مسلمانش حال خودش را نزد او شکايت کند، پس به او وام ندهد، خداوند بهشت را بر او حرام مي‌فرمايد در روزي که به نيکوکاران پاداش مي‌دهد. (41)

چاره‌اي از پرداخت بدهي نيست
 

پيغمبر اکرم صلي الله عليه و آله مي‌فرمايد: کسي که مسامحه کند و از رساندن حق به صاحبش درنگ نمايد در حالي که توانايي دارد، هر روزي که مي‌گذرد گناه عشاري بر او است. (عشار کسي است که به امر ظالم از مردم ده يک مي‌گيرد). (42)
حضرت امام محمد باقر عليه‌السلام مي‌فرمايد: کسي که در راه خدا شهيد شد از هر گناهي پاک مي‌شود مگر بدهي که کفاره ندارد، يا بايد دينش پرداخت شود يا طلبکار ببخشد وگرنه شهيد هم گرفتار بدهي‌اش هست. (43)
و نيز مي‌فرمايد: نخستين قطره خوني که از شهيد ريخته مي‌شود، تلافي تمام گناهانش مي‌شود مگر بدهي که علاجش منحصر به پرداختن مي‌باشد. (44)
و براي اهميت مطلب همين بس که مردي از انصار مُرد و دو دينار بدهکار بود، پس رسول خدا صلي الله عليه و آله بر او نماز نخواند تا اينکه بعضي از بستگانش ضامن شدند که بدهي او را بپردازند، آنگاه حضرت بر او نماز گذارد. (45)
مروي است که معاويه بن وهب، اين حديث را بر حضرت صادق عليه‌السلام عرضه داشت فرمود: درست است و جز اين نيست که رسول خدا صلي الله عليه و آله چنين فرمود، براي آنکه مسلمانان اندرز بگيرند و اهميت دين را بدانند و آن را کوچک نشمرده و به صاحبش رد کنند و گر نه هر يک از رسول خدا صلي الله عليه و آله و حضرت علي عليه‌السلام و حضرت امام حسن و امام حسين عليهماالسلام زماني که از دنيا رفتند، مديون بوده و به اداي دين خود وصيت فرمودند و پس از فوت هر يک وصي او دينش را اداء کرد. (46)
و خلاصه معني حديث آن است مديون بودن مذموم نيست و جايز است. چيزي که حرام است مسامحه کردن در اداي دين مي‌باشد.

مؤمن خيانت نمي‌کند.
 

خيانت مانند دزدي صورت‌هاي متفاوتي دارد. يک مورد آن اين خواهد بود که فردي از ديگري پولي قرض کند، ولي آن را به موقع نپردازد و بدهي خود را در بوته‌ي فراموشي اندازد.
ابوثمامه به امام جواد عليه¬السلام عرض کرد: مي‌خواهم مجاور مکه و مدينه منوره بگردم در حال که بدهکارم. حضرت فرمود: به محل خود برگردد تا بدهيت را بپردازي و مبادا از دنيا بروي و خداي را ملاقات کني در حالي که بدهکار باشي زيرا مؤمن خيانت نمي‌کند. (47) و اگر بتواني بدهي‌ات را پرداخت کني و نپردازي و به زيارت بروي، يک نوع خيانت است و مؤمن خيانت نمي‌کند... (فان المؤمن لا يخون) (48)

نپرداختن بدهي، خيانت و ظلم به همه است
 

از اين حديث شريف معلوم مي‌شود که حبس حقوق و مسامحه در اداي دين، خيانت است؛ و در حديث نبوي آن را از مصاديق ظلم شمرده و مي‌فرمايد: مسامحه کردن مسلماني که بر پرداخت بدهي‌اش توانايي دارد ظلمي است نسبت به مسلمين) (49)
ظلم بودنش نسبت به شخص طلبکار ظاهر است، ولي نسبت به ساير مسلمانان شايد از اين جهت باشد که سبب مي‌شود ديگران به مسلمانان قرض ندهند، از ترس اينکه مبادا مثل اين شخص در پرداخت بدهي سهل انگاري کنند يا مالش تلف شود و به تعبير ديگر مسامحه کردند در پرداخت دين با توانايي، باب خير و معروف را سد مي‌کند که از اين به بعد کسي جرات نکند به ديگري قرض بدهد. در حالي که از بزرگ‌ترين خيرات است و سبب جلوگيريش همين شخص شده است.
حضرت امام صادق عليه‌السلام مي‌فرمايد: «خدا لعنت کند بُرندگان راه خير را؛ و آن کسي است که ديگري به او احساني بکند و خيري برساند، پس او کفرانش کند و اين امر سبب شود که آن شخص ديگر به کسي احسان ننمايد» (50)
و ظاهر است که قرض دادن احسان است و مسامحه کردن در پرداخت آن کفران و سبب مي‌شود که ديگر آن شخص چنين احساني به کسي نکند.
بايد قصد پرداختن داشته باشد
در دنياي امروز دزدي به صورت‌هاي مختلف انجام مي‌گيرد: عده‌اي سر گردنه دزدي مي‌کنند، شايد بتوان گفت که اين دزدي، شجاعانه است. عده‌اي نيز پشت ميز اداره با کم کاري و کار شکني دزدي مي‌کنند که مي‌توان گفت: اين نوع دزدي رذيلت¬هاست. همچنين عده‌اي قرض مي‌گيرند، به شرط آنکه به موقع آن را بپردازند، ولي اهميتي به پرداخت آن نمي‌دهند. اين دزدي نيز خائنانه است.
امام صادق عليه‌السلام فرموده‌اند: «من استدان دينا فلم ينو قضاءه کان بمنزله السارق؛ کسي که قرض کند و قصدش اين باشد که آن را نپردازد، همچون دزد خواهد بود» (51)
در حديث ديگري از امام صادق عليه‌السلام روايت شده است:
«ايما رجل اتي رجلاً فاستقرض منه مالاً و في نيته ان لا يوديه فذلک اللص العادي؛ اگر شخصي از ديگري مالي قرض کند و نيت و قلبش اين باشد که آن را نپردازد، يک نوع دزدي آشکار است». (52)
بدهکاري که از پرداخت بدهي ناتوان است بايد در قصدش باشد که در نخستين زماني که توانايي پرداخت پيدا کرد، مسامحه نکند بلکه چنين نيتي را بايد از همان ابتدا داشته باشد که اگر هنگام قرض گرفتن بخواهد اداي دين نکند تصرف کردنش در آن مال، از همان اول حرام است.
حضرت امام صادق عليه‌السلام مي‌فرمايد: کسي که قرض بگيرد و بخواهد که ندهد، دزدي است ستمگر. (53)
و نيز مي‌فرمايد: دزدها سه دسته‌اند: کسي که زکات مالش را ندهد، و کسي که مهريه‌ي زنش را بدهي واجب الاداء نداند و کسي که قرض بگيرد در بخواهد که نپردازد. (54)
و نيز مي‌فرمايد: بدهکار هرگاه همش اين باشد که بدهي‌اش را بدهد، خداوند دو ملک را کمک و يار او مي‌کند تا دينش پرداخت شود و چنانچه قصدش سست شود، پس به همان مقدار از کمک و ياري خدا محروم است. (55)
ادامه دارد
Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image