|
روان شناسي نه
-(1 Body)
|
روان شناسي نه
Visitor
466
Category:
دنياي فن آوري
انسان ها به مناسبت زندگي در بافت جامعه درمعرض انواع گوناگون روابط اجتماعي و روابط بين فردي قرار مي گيرند. اين روابط بايد به نوعي مديريت شوند که سالم ، سازنده ، و انطباقي باشند تا موجبات رشد و ارتقاء افراد فراهم گردد. اعمال مديريت صحيح و کارآمد روابط مستلزم برخورداري از دانش ، آگاهي و مهارت هايي است که افراد با استفاده از آن ها مي توانند روابط بين فردي و اجتماعي خود را به نحوي مؤثر سازمان دهند. مهم ترين مهارت هاي مورد نياز عبارتند از : مهارت خود آگاهي ، مهارت مقابله با احساسا ت ، مهارت تصميم گيري ، مهارت تفکّر نقّادانه ، مهارت حل مسئله و مهارت مطالبه گري يا جسارت (assertiveness ). جسارت يا مهارت مطالبه گري که درمتون روان شناسي و روانپزشکي قاطعيت ، جرئت مندي يا جرئت ورزي نيز گفته مي شود ، توانايي ابراز مستقيم ، آشکار و صادقان? احساسات ، افکار و نيازهاي فرداست به نحوي که بدون تضييع حقوق ديگران منجربه حفظ و دفاع از حقوق خود شود. جسارت و مطالبه گري يکي از عوامل مهم تنظيم و تعادل بخشيدن به تعاملات انساني است که امکان دستيابي به روابط صادقانه ، صميمانه و دوستانه و درنتيجه موفقيت را بيشتر مي کند و اعتماد به نفس را مي افزايد. معمولاً رفتارهاي اجتماعي را به سه گروه جسورانه ، منفعلانه و پرخاشگرانه تقسيم مي کنند. البته اين تقسيم بندي براي سهولت فهم مطلب صورت مي گيرد و گرنه رفتارهاي اجتماعي بسيارپيچيده تر و متنوع تر هستند . دررفتار پرخاشگرانه فرد با توسّل به خشونت و انواع گوناگون پرخاشگري مقاصد و نيازهاي خود را ابراز و سعي مي کند با تجاوز به حقوق ديگران خواسته خود را مرتفع سازد يا حق خود را بگيرد. دررفتار منفعلانه فرد با انفعال ، سکوت و تسليم در برابر ديگران واکنش نشان مي دهد و از ابراز حالات ، احساسات و نيازهاي خود باز مي ماند و اجازه مي دهد تا حقوق او توسط ديگران پايمال شود. با رجوع به اين تعاريف مشخص است که رفتار جسورانه ، مطالبه گرايانه يا قاطعانه تنها رويکرد سالم ، انطباقي و سازنده اي است که بايد در روابط بين فردي و انساني اعمال شود. انواع رفتار مطالبه گرانه عبارتند از بيان جسورانه ، درخواست جسورانه و رد جسورانه و قاطعانه يا توانايي نه گفتن که موضوع اصلي اين نوشتار است . در رد جسورانه هنگامي که از فرد درخواستي مي شود که به هر دليل مايل به پذيرش آن نيست ، او بايد بتواند آن را با سادگي ، صداقت ، صراحت و آشکارا رد کند بدون آن که دستخوش احساسات و افکار منفي شود و نه گفتن را حّق خود بداند. هرکس حق دارد به خود احترام بگذارد ، داراي نظرات و عقايد شخصي باشد و آن ها را بيان کند. اولويت ها و انتخاب هاي خود را دنبال کند ، به ديگران بگويد مايل است چه رفتاري با او داشته باشند و درقبال چيزي که مي دهد چيزي را درخواست کند . پس ما حقّ داريم که نه بگوييم بدون آن که دچار احساس گناه ، خشم يا شرم شويم و احساس خوبي هم دربار? نه گفتن خود داشته باشيم . درحقيقت اگر حق نه گفتن را از افراد بگيريم آن ها را از حق اظهار نظر محروم و انتخاب هاي آنان را محدود کرده ايم . کساني که هميشه دربرابر درخواست ديگران بله مي گويند غيرنواز خوانده مي شوند. وضعيت کسي که درشرايطي که بايد نه گفته شود . بله مي گويد از دو حالت خارج نيست . يا اصلاً نمي داند که بايد نه بگويد و يا مي داند امّا توانايي نه گفتن را ندارد.درحالت اوّل با نوعي ناآگاهي روبرو هستيم که فرد حتي از افکار ، احساسات و نيازهاي خود آگاه نيست و بر شرايط خود اشراف ندارد. در حقيقت فردي منفعل ، دنباله رو و وابسته است که مانند برده اي تسليم نظريات و خواسته هاي ديگران مي شود و مورد سوء استفاده قرار مي گيرد. حالت دوّم که مورد بحث ماست ، وضعيت کسي است که مي داند بايد نه بگويد ولي توانايي آن را ندارد و از اين بابت رنج مي برد و احساسات منفي را تجربه مي کند. حال بايد ديد علل اين امر چيستند و چرا بعضي ها در رد درخواست ديگران مشکل دارند . عدم توانايي نه گفتن به دلايل مختلف و در شرايط گوناگون روي مي دهد . ترس از دست دادن يک رابطه يا يک فرد از جمل? اين عوامل است . گاه فرد آنقدر کمرو و خجالتي است که نمي تواند نه بگويد و گاه به دليل آن که پس از نه گفتن دستخوش احساس گناه ، اضطراب يا شرم مي شود از اين کار سرباز مي زند. بعضي ها به فداکاري دائمي و بدون دليل در حق ديگران عادت کرده اند و برخي هنگامي که مورد درخواستي قرار مي گيرند فکر مي کنند موهبتي به آن ها اعطاء شده است يا احساس مهم بودن مي کنند . ميل به راضي کردن ديگران ، کسب تأئيد از غير و تمايل به خوب جلوه کردن از عوامل ديگر غيرنوازي است . بعضي ها هم اصلاً بدون آن که درخواستي از آن ها شده باشد يا مسئوليتي داشته باشند به صورتي مبالغه آميز به ديگران محبّت مي کنند يا خدمتي انجام مي دهند و دردام بله گفتن به هر قيمتي مي افتند. اکثر موارد ذکر شده ناشي از باورهاي غلطي است که درذهن فرد وجود دارند. دربسياري از موارد تداوم و حضور پررنگ اين باورها و رفتارها نشان دهند? ريش? عميق آنها در شخصيت افراد است . به عبارت ديگربذر غير نوازي در کودکي فرد توسط والديني کاشته مي شود که به کودک يا د مي دهند که درصورتي مي تواند از عشق مشروط آنان بهره مند شود که به طور نامشروط از آن ها اطاعت کند. به اين ترتيب پيامي ناخود آگاه به کودک ارسال مي شود که تنها راه احساس ارزش کردن و مورد تأئيد واقع شدن پاسخ مثبت به خواسته هاي ديگران است . لذا اعتماد به نفس کودک رشد نمي کند و استحکام نمي يابد و از جسارت لازم براي تجرب? آزادان? دنياي درون و بيرون بي بهره مي ماند و مرزهاي سالم روابط رعايت نمي شوند . مرز سالم در روابط فضا و حريمي است که به فرد احساس امنيت و ايمني مي دهد . اين فضا در غير نوازان شکل نمي گيرد و مرز خود و ديگران تشخّص نمي يابد. کودک شخصيتي منفعل و وابسته پيدا مي کند و والدين الگويي براي او مي شوند تا در بزرگسالي هم پيوسته فکر کند که اگر موجبات رضايت و خشنودي ديگران را فراهم نکند ، ديگران او را دوست نخواهد داشت . غير نوازان فاقد يک منبع ارزش گذاري دروني براي داوري در باب ارزش اعمال خود هستند و ارزش گذاري آنان پيوسته بايد توسط ديگران صورت گيرد. عدم توانايي نه گفتن علاوه بر تخريب روابط شخصيت پي آمد هاي منفي ديگري نيز دارد. اولاً موجب اتلاف وقت و از دست رفتن زمان مي شود. زمان مهم ترين سرمايه ماست. لحظه ها و ثانيه هاي زندگي ارزش لذت بردن ، استفاد? بهينه و رضايت بخش و برنامه ر يزي هاي مفيد و سازنده را دارند و نبايد آن ها را تباه کرد. مديريت زمان يکي از مهارت هايي است که در دنياي امروز به کار گيري آن براي پيشبرد يک زندگي موفقيت آميز ضروري است . با نگفتن نه ما اين زمان محدود را به ديگران اختصاص و آن را از دست مي دهيم و از پي گيري برنامه ها ، اهداف و اولويت هاي زندگي خود باز مي مانيم . تکرّر زياد اين امر سبب مي شود شمار زيادي کارهاي نا لازم در زندگي ما انباشته شود و مارا با احساس کمبود وقت روبرو کند که به خودي خود منشاء ايجاد استرس ، اضطراب و تشديد نگراني است . ثانياً آري گفتن به همه موجب مي شود تا تأمين خواسته هاي ديگران برارضاء نيازها و تحقق برنامه ها و اهداف ما اولويت پيدا کند . به اين ترتيب ما عملاً از زندگي بازداشته مي شويم چون برنامه ها و اهداف خود را دنبال نمي کنيم و درنهايت اشراف و آگاهي خود بر زندگي را از دست مي دهيم و کنترلي برآن نخواهيم داشت . ثالثاً وقتي مي دانيم که بايد نه بگوييم و آري مي گوييم احساس خوبي پيدا نمي کنيم و از خودمان ناراضي هستيم که چرا شهامت لازم براي رد درخواست ديگري را نداشته ايم و دستخوش اضطراب ، افسردگي و ساير حس هاي منفي مي شويم و به اصطلاح اعصابمان خرد مي شود. خود خوري مي کنيم ، تحقير مي شويم و حتي فکر مي کنيم سرمان کلاه رفته است ولي جرئت و توانايي دفاع از خود را نداريم . تجمّع اين احساسات منفي منجر به انواع آسيب هاي روحي و بيماري هاي روان تني مي شود. پي آمد منفي چهارم اين است که دربسياري از موارد درخواست هاي ديگران مبتني بر سوء استفاده ازافراد است و روابط توأم با سوء استفاده دراشکال گوناگون آن جهنمي است که افراد براي خود تدارک مي بينند و درنهايت شخصيت و زندگي آنان را تباه مي کند. و بالاخره در پاره اي از موارد عدم توانايي براي نه گفتن مي تواند پي آمدهاي بسيار خطرناک داشته باشد. هميشه در صفحه حوادث روزنامه ها داستان گروه هاي تبه کار و بزه کار را مي خوانيم که برخي افراد منفعل ، وابسته و دنباله رو عضو اين گروه ها شده ودست به تبهکاري و جنايت زده اند چون توانايي تمرد از دستورات رهبر گروه را نداشته اند. يا دربسياري از موارد کساني که نتوانسته اند در مجلسي دوستانه درخواست دوست خود را جهت مصرف ماده اي رد کنند آلوده به مواد مخدر شده اند. پس مي توان گفت عدم توانايي در ردّ جسورانه درخواست هاي ديگران در موارد لازم به معني حرکت درمسيري است که مارا از رشد و خودشکوفائي و نيل به جامعيت و تماميت وجود خود باز مي دارد. در حقيقت وقتي ما به ديگران بله مي گوييم به خودمان نه گفته ايم و اين روند بايد معکوس شود . يعني بايد پاسخ به خودمان آري و به ديگران نه باشد . نمي شود نگران همه چيز و همه کس بود جز خود . با گفتن يک کلم? ساده و دو حرفي نه مي توانيم از پي آمد هاي منفي ذکر شده اجتناب کنيم و با استفاده بهينه از زمان ، زندگي ، اهداف و آرزوهاي خود را پي بگيريم ، منابع استرس را کاهش دهيم ، اعتماد به نفس خود را استحکام بخشيم و بر احتمال موفقيت در زندگي بيفزاييم . نه کلم? ساده اي است ولي به کاربردن آن چندان ساده نيست . درحقيقت نه گفتن عمل ظريف و حساسي است و بايد درست انجام شود و چگونگي انجام آن مهم است . در وهل? اوّل بايد به اصول مهارت مطالبه گري و جسارت که پيشتر ذکر شد توجّه داشت يعني رد جسورانه بايد صريح ، روشن ، آشکار ، صادقانه و توأم با حفظ احترام و حقوق ديگران صورت گيرد. کسي که هميشه در برابر خواست هاي ديگران بله مي گويد و حالا مي خواهد نه گفتن را جايگزين آن کند نياز به تمرين دارد . تمرين نه گفتن ، تمرين آري نگفتن و به تدريج تمرين درخواست کردن از ديگران . اين تمرين ها بايد مبتني بر يک چهارچوب نظري صورت گيرد که آگاهي و اشراف فرد بر آن اساس شکل گرفته باشد . به عبارت ديگر در وهل? اوّل فرد بايد از مهارت خود آگاهي برخوردار باشد تا نسبت به افکار ، احساسات ، نيازها ، برنامه ها ، آرزوها ، محدوديت ها و توانايي هاي خود اشراف داشته باشد و باورها و افکار خود را به نحوي منطقي و مستدل تنظيم کند . تغيير باورها و انتظارات غلط و غير واقعي پيش شرط بروز رفتار جسورانه و مطالبه گرانه است . مثلاً اگر کسي فکر مي کند نپذيرفتن درخواست ديگران فاجعه است و پي آمد منفي دارد بايد اين تصور را تغيير دهد . يا اگر ديگري مي انديشد که تنها راه به دست آوردن تأئيد ، محبت ، احترام و عشق ديگران پاسخ مثبت دادن به خواست هاي آنان است بايد از اين باور دست بکشد . نه گفتن را بايد از موقعيت هاي آسان تر و با افرادي که راحت تر هستيم آغاز کنيم و به تدريج آن را به شرايط دشوارتر و اشخاص دورتر تعميم دهيم . نه بايد قاطع ، محکم ، کوتاه و صادقانه باشد و با استفاده از ضمير " من " و تکيه و تأکيد برآن صورت گيرد . از افعالي استفاده شود که نشان دهند? جديت است مانند من تصميم دارم ............ من مي خواهم ...... يا من نمي خواهم اين کار را بکنم و با اعتماد به نفس و عاري از ترديد ، شک و دودلي بيان شود. نه بايد محترمانه ، صادقانه و واقعي جلوه کند و گستاخي و پرخاشگري را نبايد با مطالبه گري و جسارت اشتباه گرفت . بيان نه نبايد همراه عذر و بهانه يا ابراز تأسف باشد . نه گفتن بايد به صورت مستقيم و بدون توسّل به رفتارهاي حاشيه اي صورت گيرد. اگر در موقعيتي بوديد که دادن پاسخ صريح دشواراست بايد جواب قطعي را به تأخير انداخت و مثلاً گفت دراين باره فکر خواهم کرد. اگر پس از نه گفتن بازهم طرف مقابل اصرار ورزيد شما نيز بايد بر پاسخ منفي خود پافشاري کنيد. ملازم هاي غير کلامي بايد در هماهنگي با بيان کلامي نه باشد . يعني بايد با تن صداي قاطعانه ، مصمّم و بدون ارزش درحالي که سر رو به بالا و بدن مستقيم است و تماس چشمي مستقيم با مخاطب برقرار است و با بيان کلامي به شرحي که ذکر شده نه گفت . در پايان بايد توجه داشت مسئوليت ناپذيري عميقي که در جامعه ما نيز کم ديده نمي شود موجب آن است که برخي از افراد حتي وظايف عادي شغلي يا خانوادگي خود را نيز انجام ندهند و درپاسخ به ارباب رجوع يا در رابطه فردي نه گفتن ورد زبان آن ها باشد.بديهي است آن چه گفته شد در مورد کساني است که درروابط خود با ديگران توانايي نه گفتن را ندارند و از اين بابت ضربه مي خورند و ربطي به منفي بافي و نفي گرايي اشخاص ندارد که جز نه چيزي نمي گويند و چه بسا به ديگران ضربه هم مي زنند. منبع:روزنامه همشهري 2/3/89 ارسال مقاله توسط کاربر محترم سايت :mohammad_43
|
|
|