«حضور» گذشته در معماري معاصر ايران
چکيده
فلسفه ي کنش متقابل سنت و تجدد و بازتاب آن در عرصه هاي اجتماعي، فرهنگي و به خصوص بر مباحث تئوريک و نظري معماري، همواره زمينه هايي را براي «حضور» معماري گذشته با ديدگاه ها ورويکردهايي متفاوت در معماري معاصر ايران فراهم کرده و سئوالات متعددي را مبني بر چگونگي اين «حضور» در آرا و آثار معماري موثر ايران مطرح کرده و تأثيرات و پيامدهاي متفاوتي را بر معماري و شهرسازي معاصر به همراه داشته است. چگونگي پرداختن به وجوه، خصلت ها ويژگي هاي کيفي معماري گذشته در معماري دوره ي معاصر، همواره دغدغه ي اصلي طراحان و معماران بوده است و ديدگاه هاي متفاوتي نسبت به اين موضوع مطرح شده است و همواره اين پرسش را بيان کرد که: آيا گرايش ها و رويکردها به معماري گذشته، مي تواند يک پديده ي مولف در معماري امروز ايران باشد؟
تبيين اين رويکردها و گرايش ها، در جهت يافتن پاسخي ست به اين که: معماري در دوران معاصر، چه رابطه اي با دستاوردهاي تاريخي گذشته داشته و چه بازتاب و نتايجي براي معماري ايران به همراه داشته است؟
گستردگي، پيچيدگي و اهميت موضوع به گونه اي است که تنها در يک مقاله نمي توان به تمام ابعاد و جوانب اين موضوع پرداخت؛ به همين جهت با توجه به ادبيات مکتوب معماري و ديدگاه نگارنده، در اين نوشتار به بررسي، تحليل و تأثير شاخص ترين گرايش ها و رويکردها در چگونگي «حضور» معماري گذشته در معماري معاصر پرداخته مي شود. (2)
روش تحقيق: با رجوع به منابع و مآخذ حاوي گرايش ها و تفکرات معماري معاصر ايران وبامرور بر ادبيات تحليلي معماري مي توان راهبرد متفاوتي را در برخورد با تبيين رويکردها و آثار معماري معاصر مشاهده و بازشناسي کرد. اما، راهبردي تحليلي، در برخورد با انديشه ها و گرايش هاي شکل دهنده به معماري معاصر، مي تواند در پژوهش ها، داده ها و اطلاعات مبناي يک مکانيزم تحليلي قرار گيرد تا راه گشاي تجربه هاي بعدي و باعث بهبود شرايط گردد و در تبيين يک ن ظريه در چنين شرايطي موثر باشد.
کليد واژه ها
سنت، معماري گذشته گرا، حضور.
آغاز سخن
معماري معاصر ايران، همواره در زمان هاي مختلف به پيشينه ي تاريخي نگاه و نظر داشته و نتوانسته ريشه ها وبنيان هاي فکري آن را به يکباره در نظر نگيرد. چگونگي «حضور» و
«ريشه هاي» آن همواره به صور متفاوت در آثار و آراي معماران معاصر ديده شده است؛ اما در خصوص چگونگي «حضور» يا «پيوند» با «ريشه ها»، نگرش هاي متفاوتي وجود داشته است و نشان از نوعي خودآگاهي از بنيان هاي فکري از يک گذشته ي غني و مولد دارد.
دکتر صارمي در ارتباط با حضور گذشته در معماري معاصر ايران بيان مي کند که:
«... ما وقتي از سنت جدا شديم، توانستيم دوباره به آن نگاه کنيم ... اين آگاهي نسبت به گذشته، آگاهي مدرن است؛ يعني انسان مدرن، نسبت به گذشته اش آگاهي دارد، قبل از اين،
آگاهي اي در مورد جدا شدن از گذشته وجود نداشته است. به طور مستند، اين آگاهي که از معماري گذشته جدا شده ايم، در زمان پهلوي اول به وجودمي آيد که تا کنون هم ادامه يافته است. اين آگاهي، به نوعي به سرگشتگي انسان مدرن نيز باز مي گردد؛ انساني که مي خواهد به همه چيز دست پيدا کند». (3)
«انسان در زمان حال، حاصل تاريخ گذشته ي خود است، که حاصل همان موجوديت و وضعيت اوست در زمان حال و بر مبناي آن نسبت به احتمالات آينده جهت گيري مي کند.» (4)
بنابراين، مي توان چنين بيان کرد که، خواسته يا ناخواسته، گذشته و تاريخ در ما جاري ست، اما مشکل معماري معاصر ما، چگونگي حضور اين گذشته و نحوه ي به کارگيري آن در معماري است. از سوي ديگر، يکي از وجوه تمايز ما با هنرمند گذشته در اين است که ما از بيرون به گذشته نگاه مي کنيم و از آن مسيرِ مداوم و مستقرِ حرکتِ سنت خارج شده ايم.
پيوستگي و تداوم معماري گذشته ي ايران باعث شده که همواره معماري امروز ايران در جهت چگونگي نگرش به گذشته ي تاريخي و تکامل آن و در نهايت، رسيدن به معماري ارزشمندِ امروزِ ايراني تلاش نمايد.
با توجه به برسي هاي صورت گرفته و مجموع نظرات در مورد چگونگي حضور معماري گذشته در معماري معاصر و نتايج آن، که طيفي از تقليد اجزا و ظواهر تا بهره گيري از اصول و مباني را براي تئوري گذار و يا حرکت به سوي دستيابي به دستورالعمل و چارچوب هاي نظري براي رسيدن به اثري با هويتِ ايراني مدنظر قرار داده است، مي توان در مرتبه اي ديگر به تفکر در مورد چگونگي اين رابطه پرداخت. با قدري تأمل در تلاش هاي صورت گرفته در حوزه ي نظري (ارا و انديشسه ها) و حوزه ي عملي (تلاش هاي معمارانه) آشکار مي گردد که طراح همواره در جهت پاسخ گويي به دو مساله بوده است:
• نگاه به معماري و مساله ي پيشرفت.
• نگاه به گذشته و چگونگي آن. (5)
که نتايج حاصل از دو نگاه فوق در رويکردهاي مختلف قابل شناسايي است. به بيان د يگر، نحوه ي نگاه طراح به معماري از يک سو و معماري گذشته از سوي د يگر، موجب پديد آمدن معماري شده که اگرچه در زمان هايي سطحي و ظاهري و در مرتبه اي ديگر عميق تر و آگاهانه و با تدبير صورت گرفته است، معماري ايران معاصر را شکل داده و همچنان به مسير خود ادامه مي دهد. (6) تحليل و بررسي اين رويکردها مي تواند در شناخت اين مسير و گام برداشتن در مسير برقراريِ رابطه اي توليدي با دستاوردهاي تاريخي گذشته، ياري رسان و موثر باشد. گذشته گرايي و تاثير آن بر معماري معاصر ايران را مي توان در نگرش ها و رويکردهاي زير به عنوان اصلي ترين ديدگاه ها مورد بررسي قرار داد:
شاخص ترين رويکردها در «حضور» گذشته در معماري معاصر ايران
سنت به مثابه ي اقتباس
در اين نگرش، اقتباس عين به عين از محصول معماري گذشته و به نوعي گرته برداري از عناصر و ظواهر معماري گذشته و تقليدي صرفاً شکلي از فرم هاي تاريخي معماري ايران صورت گرفته، که ضمن به حداقل رساندن ارتباط فرم با عواملي همچون سازه و محيط شهري پيرامون، فرم را به پوسته اي براي نوعي نگاه نوستالژيک به معماري گذشته و ترويج فرهنگ و
ارزش هاي اسلامي قرار داده است و انفصالِ مکاني و زمانيِ فرم با بناهاي هم عصرِ خود در اين نگرش و رويکرد، جاي تأمل دارد.
اين تفکر که نوعي اقتباس از معماري گذشته است، به علت تغيير محيط و روح زمانه، نتوانسته جايگاهي معتبر در معماري معاصر ايران به دست آورد.
بي توجهي به شرايط و عوامل موثر بر زمينه ي شکل گيري يک معماري نسبت به گذشته ي تاريخي و تغيير نيازها و شرايط اجتماعي، از عوامل سطحي نگري به اين نگرش در دوران معاصر محسوب مي گردد.
در اين گفته، استاد پيرنيا بيان مي کند که: «استفاده از معماري سنتي به معناي تقليد يا ادا درآوردن از معماري آل بويه و صفويه نيست؛ اين کار غلط و زشتي ست، با اين کار زمان را گم کرده ايم.» (7)
در اين نگاه، سنت به مثابه ي حفظ يا بازسازيِ آنچه موجود است. متبلور مي شود و در اين برخورد، رابطه اي صرفاً مصرفي با تاريخ معماري برقرار شده و پيشرفتي حاصل نمي شود. (8)
اين نحوه ي برخورد، عمدتاً از خلاقيت که وجه عمده و سازنده ي معماري ست، فاصله
مي گيرد. اين تفکر که به نوعي نوستالژي معماري گذشته را يادآور مي شود، در فواصلي از دوره ي معماري معاصر که با نگاهي عقل گرايانه و شهود کامل – نه با تعصب و تقليد کورکورانه – صورت پذيرفته، توانست با مخاطب عام خود ارتباط برقرار کند؛ اما نتوانست پس از مدتي تحت تاثير شرايط معماري معاصر به يک پديده ي مولف مبدل گردد و صرفاً به يک پديده ي مقلد از گذشته تغيير مسير داد.
در اين نوع بينش، که بيانگر نوعي رويکرد اقتباسي نسبت به معماري سنتي ايران است، تلاش براي اعتلا و کسب هويت اسلامي – ايراني به چشم مي ايد که به همانندي شکلي و يا الهام مستقيم از عناصر معماري اسلامي – ايراني منتهي شده است. اين رويکرد احياگرايانه، نگاه به «معماري سنتي» و «معماري ايران پس از اسلام» را با عنوان «منبع الهام و اقتباس» در آثار، آرا و تفکر مدنظر قرار داده است. اين بينش، در استفاده از تکنولوژي به عنوان «ابزار» در درون پوسته، سعي دارد نوعي نگاه به آينده را در محصول نگاه گذشته گرايانه، مبدل به اثر و محصول معماريِ زمانه کند.
آنچه در اين نگرش قابل تامل است، اين که:
عناصر اقتباس، نقش ارجاع ذهن به دوران گذشته را ايفا مي کنند ونه اشاره به معماري گذشته؛ بنابراين، رسالت اين نگرش، معطوف به ذهن و تفکر بيننده ي اثر خواهد بود و بيننده در برخورد و مشاهده با چنين آثاري، به نوعي بازگشت ذهني به سال هاي گذشته خواهد داشت و از سوي ديگر، چنين نگرشي مي تواند نوعي نگاهِ متعاقبِ از دست دادن آنچه در گذشته بوده است، باشد و اين نوستالژي نسبت به گذشته، به نظر بيش از آن که بر روي حوزه ي عقليِ بيننده اثر گذارد، بر روي عالم عواطف و احساسات مخاطب اثر معطوف مي گردد و به همان ميزاني که اين احساسات مي تواند زودگذر باشد، تاثير آن نيز زودگذر خواهد بود. در رويارويي با چنين آثاري و در منظرهاي مختلف آن، تنها تصاويري از معماري سنتي در ذهن تداعي مي گردد، و در اين جا، معماري همچون برگي از تصاوير معماري گذشته است، و نه تداومِ فضاييِ آن؛ و مقام آن در ارائه ي تصاويري از گذشته است ونه تداوم معماري گذشته. (9)
سنت به مثابه ي انتقال
اين نگرش به طور خلاصه يعني: بهره گيري از الگوها و تيپولوژي هاي تاريخي در قالبي جديد، به گونه اي که بتوانند در شرايط تغيير يافته ي امروز نقشي جديد بيابند. (10)
در اين نگرش، هر الگو به متن و محيطي خاص وابسته است و برداشتنِ يک الگو يا فرم از محيطي و قرار دادن آن در محيط جديد مي تواند به نوعي ابداع و خلاقيت محسوب شود. از ديدگاه اين نگرش، در معماري ايراني، ترکيب و تکثير اشکال و پيچيدگي آن ها را داريم، اما مي توان به اصول و مباني و الگوهايي دست يافت که در معماري حضور دائم داشته و با
صورت هاي گوناگون و تکامل يافته در هر دوره ي تاريخي، خود را نشان مي دهند. اين الگوهاي معماري گذشته، بعضاً در معماري امروز با تغيير کارکرد و شکل همراه هستند و چون هويتي مستقل از زمان مي يابند، امکان تداوم بيش تري در ذات آن ها نهفته است. (11)
دکتر فلامکي در کتاب «شکل گيري معماري در تجارب ايران و غرب» بيان مي کند که:
«کهن الگوها بيش تر در معنا و مفهوم انتزاعي مطرح شده اند و کم تر در شکل متظاهر شده، هر بار در جايي که سرزمين ايرانيان و در نقطه اي از تاريخ ايران، به کارِ شکل دادن به اثر معماري پرداخته و به رنگ و به مقياس و به آداب و سنن همان گسترده ي «زماني – مکاني» برش
مي خورد و شکل کالبدي معيني پيدا مي کند و اين شکل گيري هر بار به شکلي ديگر متظاهر شده است.» (12)
در اين نگاه، چگونگي حضور الگوها و تيپولوژي هاي گذشته و نحوه ي انتقال
(روند بهره گيري) دوباره ي آن در معماري امروز همواره مورد بحث و اختلاف نظر بوده است. «فرم ها از کجا مي آيند و خاستگاه آن ها چيست؟ آيا ازلي هستند؟ بدين معني که خاطره ي
آن ها در ذهن همه ي انسان ها در سرزمين ها و زمان هاي گوناگون وجود دارند. آيا عناصر تاريخي هستند؟ يعني اين که به تدريج در طول تاريخ معماري خلق شده و تکرار مي شوند؟...» (13)
با تأمل در اين نگرش مي توان چنين استنباط کرد که:
اگرچه اثر در فرآيند شکل گيري به معماري گذشته ارجاع داده شده و کانسپت و الگويي را از نگرش به معماري گذشته در مسير خلاقيت قرار مي دهد، آنچه اين الگو را شکل داده، مسيري متفاوت از توليد اين الگوست که به اثر انتقال مي يابد؛ به گونه اي که الگو در گذشته شکل گرفته و به نظر مي رسد که در فرايند شکل گيري و براي بهره گيري از آن، شناختي بيش تر از وجه ظاهري و کالبديِ آن لازم است، و صرفاً بر اساس نگاه عملکرد گرايانه و کارکردگرايانه در پاسخ گويي به محيطِ معماريِ امروز، نبايد از معماريِ گذشته وحضور الگوهاي آن بهره گرفت.
در اين نگرش، روح و هدفِ استفاده از اين الگو و مفاهيم نهفته در پي آن، که خاستگاه سنت و مفاهيم ارزشمند معماري گذشته است، مدنظر قرار نمي گيرد و تنها به اصول و ظواهر کالبدي آن نگريسته مي شود و الگو در ساختِ دوباره، در درون دچار تغييرات بنيادي و بعضاً کارکردي مي شود.
سنت به مثابه ي تبديل
در اين نگرش، «تاريخ، نقطه ي شروعِ فرآيندي است که هدفش افزودنِ ارزش هاي جديد به معماري ست. اين روش که به خلاقيت نزديک تر است، رابطه ي مصرفي را با فرهنگ و تاريخ، تبديل به رابطه ي توليدي مي کند و به تاريخ اجازه مي دهد وظيفه ي اصليِ خود را انجام دهد: تاريخي کردنِ دستاوردهاي گذشته.» (14
در يک نگاه، مفاهيم بنياديِ معماري ايران (درون گرايي، شفافيت، تداوم، تعادل و سلسله مراتب، ...) و مضامين، اسطوره ها و ادبيات در نگاهي ديگر، دستمايه ي خلاقيت فکري در فرايند شکل گيري اثر معماري قرار مي گيرد.
در اين نگرش، اثر معماري، برخوردار از روح و فرهنگ يک سرزمين، در تجلي کالبدي، پيام آور عوامل محيطي پنهان جامعه بوده و در بياني انتزاعي، در ترکيبات فضايي معماري، انتقال دهنده ي مفاهيم و مضامين معماري و فرهنگ آن سرزمين است.
در اين بينش، رجوع به مفاهيم و مضامين معماري گذشته، نگاهي عميق تر به معماريِ پيشينه و تاريخي ست و بنابراين، اين حضور در مقامي والاتر نسبت به رويکردهاي قبلي (رويکرد شکلي و کالبدي) قرار مي گيرد؛ چرا که مفاهيم و ارزش هاي معماري ايران، خصوصياتي فراتر از مکان و زمان دارند. بسياري از اين اصول (درون گرايي، شفافيت و تداوم و ...) در معماري هاي دوره هاي مختلفِ متعلق به سبک هاي متفاوت، قابل شناسايي مي باشند و حضور آن ها در معماريِ دوره هاي قبل و تداوم و استمرارِ آن ها نشان از ارزش هاي آن ها دارد؛ اصولي که در زمره ي ويژگي هاي متمايز کننده ي يک معماري نيز مي باشند.
در بررسي اين رويکرد، دو نکته قابل ذکر است: نخست اين که، در اين رويکرد، خالق اثر متوجه وجه عميق تري از معماري گذشته است و نگاه او به مقوله ي معماري و به تبع آن، معماري گذشته نيز از همين موضوع صورت مي گيرد. دوم اين که، اصول و مفاهيم و بنيان هاي معماري در معماري گذشته، لزوماً مختص به اين معماري نيستند و آن ها را مي توان اصولي از معماري،نه معماري گذشته دانست. به عبارت ديگر، اين اصول در فرايندطراحي به نحوي پالايش مي شوند که با عبور از مسير ذهن خلاق، جلوه و نمود خاصي در کالبد اثر مي يابند. اين مفاهيم، در خدمت تفکر خلاقِ معمار، طرح مايه ها و ساختارهاي فضايي را شکل مي دهند که بيان کننده ي حضور معماري ايراني در اثر معاصر است. تداوم و استمرار معماري ايراني را
مي توان در انديشه و طرح مايه ي طرح – ايده هاي ساختار دهنده ي طرح- جست و جو کرد، که در هر مرحله و دوره ي زماني، ارزش هاي جديدي براي تأليف يک معماري با هويتِ ايراني به ارزش هاي گذشته ي آن افزوده شده است. خالق اثر با پالايشِ اين اصول و مضامينِ دروني معماري و فرهنگ گذشته، اثر معاصر را در يک فرآيند توليدي با دستاوردهاي تاريخيِ گذشته قرار مي دهد و حضور کالبدي و نمودِ مادي که معمار از معماريِ گذشته برمي گزيند، حضوري کم رنگ، و بهره گيري از معنا و مفهوم جلوه اي بيش تر مي يابد. در اين رويکرد، هدف خلق اثر معماري ست که با گذشته يک رابطه ي توليدي برقرار کند و نه يک رابطه ي مصرفي.
جدول 2
گرايش ها و رويکردها | مصاديق بارز رويکردهاي گذشته گرا |
سنت به مثابه ي اقتباس | مسجد دانشگاه شريف تهران (حجت)، سازمان حج و اوقاف |
سنت به مثابه ي انتقال | مجموعه ي ورزشي رفسنجان (ميرميران)، موزه ي هنرهاي معاصر تهران (کامران ديبا)، مجموعه ي فرهنگستان هاي ايران (ميرميران) |
سنت به مثابه ي تبديل | کتابخانه ي ملي، موزه ي آب (ميرميران)، موزه ي دفاع مقدس (شيخ زين الدين)، سفارت ايران در برلين (داراب ديبا) |
جدول 3
حضور گذشته در فرآيند شکل گيري آثار معماري معاصر | فرايند طراحي – برقراري رابطه با معماري گذشته | رويکرد |
ايده هاي ساختار دهنده ي طرح | برداشت از ايده هاي سازمان دهنده ي فرم و فضا از معماري گذشته | سلسله مراتب، هندسه، وحدت، تعادل و توازن و ... | فرم گرا از معماري گذشته |
درون گرايي، انعکاس، تداوم، شفافيت و پيوستگي و ... | مفهوم گرا از معماري گذشته |
|
مفاهيم ساختار دهنده ي فضايي | استعاره گرايي از تاريخ و فرهنگ ايران | اسطوره ها و مظامين تاريخي | مفهوم گرا از معماري گذشته |
ايده هاي فضايي گذشته (گذر و خلاء) | کيفيت هاي فضايي معماري گذشته |
|
کالبد پردازي | استفاده از فرم هاي معماري گذشته | عناصر کالبدي و تزيينات | فرم گرا از معماري گذشته |
فرم و کالبد | استفاده از الگوهاي تاريخي در قالبي جديد |
استفاده ي عين به عين از فرم معماري گذشته |
|
کاربرد مصالح گذشته | - | مصالح سنتي | فرم گرا از معماري گذشته |
مصالح سنتي به همراه مصالح مدرن |
جدول 4
تحليل رويکردهاي گذشته گرا | مصاديق و نمونه ها |
رويکردهاي گذشته گرا | مفهوم گرا از معماري گذشته | ارجاع ذهن به معماري گذشته | معناگرايي (فلسفه ي عرفان) | مجموعه ي فرهنگي فرشچيان – مجموعه فرهنگي دزفول (فرهاد احمدي) |
اشراق (فلسفه ي نور) | - |
تداوم و استمرار مفاهيم بنيادين و تکامل آن ها | استعاره گرائي و فضا گرائي | کتابخانه ي ملي- موزه ي آب (سيد هادي ميرميران) |
برداشت از اصول و مفاهيم (درون گرايي، انعکاس و ...) | سفارت ايران در برلين (داراب ديبا) |
فرم گرا از معماري گذشته | اصالت فرم و استفاه از الگوهاي تاريخي در قالب جديد | مجموعه فرهنگي ورزشي رفسنجان (سيد هادي ميرميران) |
اقتباس عين به عين از محصول گذشته | در ارتباط با کاربري بنا | مسجد دانشگاه شريف تهران (مهدي حجت) |
بدون ارتباط با کاربري بنا | سازمان حج و اوقاف |
در اين تفکر، طراح در جست و جوي معماري و خلق اثري ست که جوهره و ذات شکل
دهنده ي آن، تداعي کننده ي مفاهيم و مضامين پنهان و نهفته در متن اثر در معماري گذشته باشد. اين نگرش در معماري «تا حدي نظير ادبيات است؛ اثري جديد و بديع ممکن است از بازنويسي يک موضوع قديمي تر به وجود آيد.» (15)
اثر، در برداشت از گذشته، خود را ملزوم به نوعي ساختار و نظام نمي بيند و تلاش مي کند از لحاظ فرم کاملاً متفاوت و به لحاظ مفهوم، فضايي آشنا از گذشته را در اثر نشان دهد. در «بازنويسي اثر»، تغيير مضامين با تغيير ساختار همراه است. در بازنويسي، حفظ خصوصيات الگوي اوليه شرط نيست؛ بلکه مفهوم و مضامين گذشته بخشي از ايده ي طرح را شکل مي دهند و طرح با تکيه بر مفاهيم بنيادينِ معماري گذشته، بدون نياز به تقليد و تکرار عناصر آشنا و ظواهر معماري گذشته، مي تواند به يک معماري باهويتِ مستقلِ ايراني نزديک شود. تأثير گذار بودنِ گذشته ي تاريخي در ايران راهبرد، بر «تأثير پذير بودنِ» آن ارجح است و رابطه اي عميق تر و ژرف تر را در اين فرآيند ايفا مي نمايد.
حاصل سخن
پس از بررسي تحليل هاي صورت گرفته، به منظور هدايت نتايج در دسته بندي هاي مشخص و ذکر مصاديق آن ها، مي توان در رويکردِ گذشته گراي معماري معاصر ايران، علي رغم
تفاوت هاي ساختاري، هماهنگي هاي قابل توجهي را بازشناسي کرد. هر چند در آراي انديشمندان و صاحب نظرانِ معماري معاصر ايران، به خصوص پس از انقلاب اسلامي،
نمي توان وحدت و انسجامِ ملموسي مشاهده کرد، اما مي توان دريافت که دست کم در برخي زمينه ها وحدت نظر وجود دارد. در گرايش هاي گذشته گرا، در فرآيند شکل گيري آثار معماري معاصر، از ايده هاي ساختار دهنده ي طرح و ساختارهاي فضايي (16) تا کالبد و ماده، دو رويکرد را که بيش از پيش مطرح مي باشند، همواره مي توان بازشناسي کرد:
• مفهوم گرا از معماري گذشته
• فرم گرا از معماري گذشته
که هر کدام داراي پارامترها و آيتم هايي هستند که در صورت بسطِ بيش ترِ آن ها، به زير مجموعه هاي کوچک تري تقسيم مي شوند که در فرآيند طراحي و انديشه ي شکل گيري آثار معماري گذشته گرا قابل شناسايي هستند؛ که در جدول هاي 2، 3 و 4 به تحليل آن ها خواهيم پرداخت:
در نگاهي ديگر، توجه به شرايط و عوامل موثر بر زمينه ي شکل گيري يک معماري نسبت به گذشته ي تاريخي و تغيير نيازها و شرايط اجتماعي، از عوامل مهم در نگرش به گذشته در دوران معاصر محسوب مي گردد. فهم ما از چگونگي برخورد با گذشته وچگونگي حضور گذشته در اثر معاصر، به «اصل زمان» (17) و «شناخت و ادراک اثر» در زمان حال باز مي گردد. کاربرد «صحيح تاريخ» و «فهم جامع گراي تاريخ که همواره در شرف تکامل است، مي تواند عاملي تأثير گذار در خلق آثار معماري باشد. (18)
بانگاه به رويکردها، مي توان چنين بيان کرد که با تعمق و تحليل در زبان و بيان معماري گذشته به رابطه اي تاثيرگذار و عميق تر با پيشينه و تاريخ گذشته که آن هم به نوبه ي خود اساساً فرآيندي تکاملي ست، بينديشيم و به بياني نو در معماري معاصر برسيم و با حرکت و تعالي، از سنت به مثابه ي نردباني استفاده کنيم که هنرمند را به بام تعالي هنر ايراني برساند؛ هنري که نه محصول گذشته است ونه مقلد از تصوير غرب، بلکه برگرفته از آرا و انديشه هاي زمانه و تجلي آن در فضاي معماري امروزِ ايران است.
پينوشتها:
1- کارشناس ارشد معماري از دانشگاه يزد، نويسنده و مدرس دانشگاه.
2- اين مقاله برگرفته از مباحث نظري رساله کارشناسي ارشد نگارنده تحت عنوان «طراحي مرکز هنرهاي معاصر اصفهان (فرامکاني – فرازماني مفاهيم، تبايني در تشخيص مسير معماري از سنت به مدرنيته)» به راهنمايي؛ مهندس محمد حسين مسعودي، دکتر حميد نديمي و دکتر مسعود نبي ميبدي در دانشگاه هنر و معماري يزد مي باشد.
3- نگاه کنيد به: صارمي، علي اکبر، معماري امروز بي زماني تر، جهاني تر، گفتگو، مجله ابادي، شماره 55 ص 127.
4- نگاه کنيد به: آشوري، داريوش، سنت و پيشرفت، سنت و فرهنگ (مجموعه مقالات)، ترجمه فريدون بدره اي، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1381، ص 28.
5- ميرميران از معماران معاصر ايران که تلاش هايي را در اين زمينه انجام داد، چنين بيان
مي کند: «معماري معاصر ايران در بخش عمده خود همواره دغدغه تاريخ را داشته و
تلاش هايي در جهت برقراري پيوند با معماري گذشته و تامين تداوم آن به عمل آورده که عمدتاً ناموفق بوده است.
توجه معماري معاصر ايران به معماري گذشته بيش تر سطحي و ظاهري بوده و از توجه عميق به روح کلي و همچنين اصول و مباني آن و به کارگيري اين اصول و به خصوص تداوم و تکامل آن عاجز مانده است.» نگاه کنيد به : ميرميران، سيد هادي، جرياني نو در معماري معاصر ايران، روزنامه همشهري، سال دوازدهم، شماره 3529، دوشنبه 27 مهر 1383.
6- اين موضوع کمه معماري گذشته ي ايران داراي ارزشهاي هنري – فرهنگي – اجتماعي فراوان است بر همگان واضح است؛ ولي سوال اين جاست، چگونه مي توان اين فرهنگ غني به ارث رسيده را دوباره بازيابي کرد؟ به کار برد، کدام قسمت اين هنر داراي پتانسيل هاي بازيابي و تجديد استفاده هستند؟ معماران معاصر سال هاست تلاش مي کنند که به نوعي ميراث گذشته معماري ايراني را مورد استفاده قرار دهند. گاهي با استفاده مجدد از فرم ها و صور سنتي سعي در باز زنده سازي تصوير گذشته مي نمايند؛ گاه با نگجه خلاقانه خود فرم هاي معماري سنتي را باز زنده سازي مي کنند و در قالبي مدرن آن ها را مطرح مي سازند؛ گاه از مصالح سنتي استفاده مي نمايند، تا نگاه ناظر را با ياد گذشته، به سوي خويش جلب نمايند. حقيقت اين است که با اين شيوه ها مي توان بيننده را با يادي از گذشته درگير نمود و با عنصري پيوند دهنده – که همان بناي امروز است – ناظر را با گذشتنه – که همان معماري سنتي ماست – مواجه نمود. نگاه کنيد به: ميرب ها، تورج، نگاهي به سنت و انعکاس آن در خلاقيت حال و آينده (فضاي آشنا – کالبد جديد)، روزنامه همشهري، سال سيزدهم، شماره 3609، سه شنبه 22 دي 1383.
8- نگاه کنيد به: افشار نادري کامران، خلاقيت، مجله معمار، شماره 7.
9- آيا معماري امروز مي تواند با رجعت دادن حس ناظر به گذشته، خود را پديده اي مولف کند؟
10- همان ماخذ.
11- نظرگاهي در اين رويکرد، گرايش هاي معماري را در دو قالب کلي دسته بندي کرده است:
اول گرايشي که سنت را به عنوان حکمتي سرمدي و اصولي جاويدان، متسري در تمامي حيات ازلي و ابدي انسان مي داند و معرفت بر آن را حکمي و فلسفي مي پندارد. اين گرايش سعي دارد بدو اقتباس نوين و متکي بر نيازها و روش هاي امروزين تحقق بخشد.
گرايش ديگر سنت را صورتي تکوين يافته در بستر تاريخ و جغرافياي سرزميني خاص شمرده و آن را عصاره پاسخ هايي مي داند که انسان در طول تمدن به مسائل حياتي ويژه خود داده است و لذا صوري که از اين سنن بر مي آيند از منظري انسان شناسانه، جامعه شناسانه و با رويکردي علمي (علوم انساني) قابل تبيين هستند در اين گرايش سعي بر اين است که با استمرار اين صور در پاسخ به نيازهاي امروزين، در شکلي استعاري و در انطباق با مفاهيم نوين معماري و شهرسازي فرهنگ گرا بتوان توازون از دست رفته معماري و شهر را احيا نمود. نگاه کنيد به: طليسچي غلامرضا، حميدرضا انصاري، مجله معماري و شهرسازي، معماري معاصر ايران، گرايش ها و چالش ها، زمستان 81، شماره 69-68.
12- نگاه کنيد به: فلامکي، محمد منصور، شکل گيري معماري در تجارب ايران و غرب، نشر فضا، چاپ دوم، بهار 1385، ص 229.
13- نگاه کنيد به: ميرميران سيد هادي، فرم در معماري معاصر جهان، مجله معماري و فرهنگ، شماره 1، ص 143.
14- نگاه کنيد به: افشار نادري کامران، همان ماخذ.
15- همان ماخذ.
16- ايده هاي ساختار دهنده ي طرح، متضمن ايده ي کلي طرح است که ساختار اصلي طرح بر اساس آن شکل گرفته است و مفاهيم ساختارهاي فضايي، مشخص کننده ي نوعي نگرش به کيفيت فضايي طرح در بنا، بر اساس ايده هاي اصلي طرح است. اما زماني که از رويکرد گذشته گرا در طرح استفاده شده، موضوعات مورد استفاده در فضاي معماري بر اساس سه گروه
دسته بندي شده است:
ايده هاي فضايي گذشته، که بيش تر به مفاهيم فضايي مورد استفاده در گذشته عنايت دارد (مفاهيمي مانند: گذر، خلاء و ...) 2- استفاده استعاره گرا يا جزييات سنتي در فضا (سمبوليسيم انتزاعي) 3- استفاده از ايده هاي فضايي معماري گذشته که بر اساس آن ها فضايي شبيه سازي شده با برداشت ازمعماريگذشته به وجود آمده است.
جهت اطلاع بيش تر نگاه کنيد به:تحقيقات معماري معاصر ايران دوره ي دکتري، دانشگاه هنرهاي زيبا – مهدوي ژاد محمد جواد، سبک شناسي جريان هاي معماري معاصر ايران، مجله آبادي، شماره 17، پائيز 1385، ص 17.
17- همان طور که پاناگيوتيس ميشليس Panagiotis Michelis (زيباشناس يوناني) گفته است: هنر انعکاس زمانه خويش است و در واقع بايد در جهت بيانگري [روح] دوران گام بردارد؛ گام هايي چنان بلند که انديشه هاي هنر را فراسوي زمانه قرار دهد. (ميشليس 1977).
18- طراحان بايد متوجه اين مطلب باشند که تاريخدان يا باستانشناس نيستند، و نقش آن ها نه شبيه زبان شناسان تاريخي يا دانشوران ادبيات، بلکه مانند نويسندگاه «تاويل گر» است. نگاه کنيد به: آنتونيادس آنتوني سي، بوطيقاي معماري (آفرينش در معماري)، ترجمه احمدرضا آي، تهران، جلد دوم، چاپ دوم 1383، ص 281.
منابع
- آنتونيادس، آنتوني سي، «بوطيقاي معماري» (آفرينش در معماري)، ترجمه ي احمدرضا آي، تهران، جلد دوم، چاپ دوم 1383.
- فلامکي، محمد منصور، «ريشه ها و گرايش هاي نظري معماري»، تهران، موسسه ي علمي و فرهنگي فضا، 1381.
-فلامکي، محمدمنصور، «شکل گيري معماري در تجارب ايران و غرب»، نشر فضا، چاپ دوم، بهار 1385.
- مهندسان مشاور «نقش»، «نقدي از آثاري از معماري معاصر ايران»، تهران، وزارت مسکن و شهرسازي، نشر مرکز مطالعاتي و تحقيقاتي معماري و شهرسازي، 1386.
- معماريان، غلامحسين، «سيري در مباني نظري معماري»، انتشارات سروش دانش، 1386
- گروت ليندا و ديويد وانگ، «روش هاي تحقيق در معماري»، ترجمه ي عليرضا عيني فر، تهران، موسسه ي چاپ و انتشارات دانشگاه تهران، 1384.
- افشار نادري، کامران، خلاقيت، مجله ي «معمار»، شماره ي 7.
- آزاد، ميترا، «بحران هويت و عدم بهره گيري از الگوهاي کهن در معماري معاصر ايران»، مجله ي «آبادي»، شماره ي 52.
- محمودي نژاد، هادي، پورجعفر محمدرضا، «جستاري بر تقسيم بندي معماري معاصر ايران»، مجله ي «آبادي»، شماره ي 52.
- صارمي، علي اکبر، «معماري امروز بي زماني تر، جهاني تر»، گفت و گو، مجله ي «آبادي» شماره ي 55.
- ميرميران، سيد هادي «فرم در معماري معاصر جهان»، مجله ي «معماري و فرهنگ» شماره ي 1.
- ميرميران، سيد هادي، «جرياني نو در معماري معاصر ايران»، روزنامه ي «همشهري»، سال دوازدهم، شماره ي 3529، دوشنبه، 27 مهر 1383.
- ميربها، تورج، نگاهي به سنت و انعکاس آن در خلاقيت حال و آينده (فضاي آشنا – کالبد جديد)، روزنامه ي «همشهري»، سال سيزدهم، شماره ي 3609، سه شنبه، 22 دي 1383.
- شيخ زين الدين، حسين، «هويت متصرف»، مجله ي «معماري و شهرسازي»، شماره ي 51 و 50، تير ماه 1387.
- ديبا، داراب، «الهام و برداشت از مفاهيم بنيادي معماري ايران»، مجله ي «معماري و فرهنگ»، شماره ي 1.
- پيرنيا، محمدکريم، «تحقيقي در معماري گذشته ايران»، تدوين غلامحسين معماريان، 1378.
- سلمان روغني، محمد حسين، «نقد و بررسي ده اثر معماري معاصر يزد (شناسايي رويکردهاي معماران معاصر در مسير پيوند با گذشته)، استاد راهنما: دکتر حميدرضا خويي، استاد مشاور:
دکتر حسين آيت اللهي، دانشکده ي هنر و معماري دانشگاه يزد، زمستان 1383.
ماهنامه فني-تخصصي دانش نما 181-182