جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
تسخير ارزش هاي فرهنگي و اجتماعي توسط بازارهاي تجاري
-(2 Body) 
تسخير ارزش هاي فرهنگي و اجتماعي توسط بازارهاي تجاري
Visitor 490
Category: دنياي فن آوري
بازارهاي سنتي و بومي از ديرباز به عنوان اماکني اجتماعي و فرهنگي و اقتصادي، کارکردهاي مختلف و مؤثري داشته اند. اما در چند دهه اخير و به دنبال ارائه تئوري هاي بازارهاي اقتصادي مدرن، ما با بازارهايي خشک و بي روح روبه رو هستيم که نابودي ارزش هاي زندگي انساني را تسريع نموده است. نويسنده با اشاره به موج گسترده روي آوردن مردم شهرهاي آمريکا به تشکيل و خريد از بازارهاي هفتگي محلي در بوستان هاي عمومي حومه شهرها، معتقد است، ما ديگر بار در حال حرکت به سوي روش هاي پايدار و بهره ور زندگي پدربزرگ هايمان هستيم.
بازارها بر افکار ما سلطه دارند، اما دلايل ما براي پذيرش اين حاکميت، بسيار سست بنيان است. بازار نه يک جهان رؤيايي، که تنها روشي براي نگريستن به دنيا و يک سيستم ذهني است که در همه جا حضور دارد و بسياري از بخش هاي زندگي ما را تعريف مي کند. هر چند در واقع، حقيقت چيز ديگري باشد. و البته بسياري هم انديشه بازارهاي آزاد را در جايگاه خدا قرار داده اند. سال ها پيش، ما شرايط ديگري داشتيم. بازارها مکان هايي در اجتماع بودند که گروهي از کشاورزان و دامداران، همه روزه محصولاتشان را عرضه مي کردند. با به وجود آمدن تئوري هاي بازار، عملاً ديگر آن بازارها وجود ندارند. حتي با تعاريف اقتصادي موجود، شرايط ما بدتر از قبل شده است و بسياري از اصول و ارزش هاي اجتماعي گذشته، ديگر وجود ندارند. البته فهم دلايل وقوع اين رويدادها چندان دشوار نيست، چرا که ممکن است، احساس تنهايي و انزواي آمريکايي هاي امروز در دنياي ارتباطات، کمي عجيب به نظر برسد. (مثلاً براساس آمارهاي رسمي، 25 % آمريکايي ها مي گويند که براي رازگويي، هيچ کسي را ندارند.) آيا ولع مزمن ما به همدلي با ديگران، با وجود اين همه مؤسسه و سازمان و گردهمايي اجتماعي، نبايد زنگ خطر را براي ما بنوازد؟
اين پارادوکس واقعاً وجود دارد. بخش اعظم اين نظام اقتصادي حاکم، عملاً کارکردهايي مخرب بر جاي مي گذارد. به همين دليل من معتقدم بايد در باره موضوعاتي نظير ثروت و بهره وري، ديگر بار بيانديشيم و اين که يک اقتصاد آرماني چيست و اصولاً براي دستيابي به چه هدفي بنيان گذاشته مي شود؟ به همين دليل، رويکرد جهاني موجود به سوي ايجاد اقتصادهاي محلي سالم و با نشاط، بايد علامت سؤال بزرگي را در برابر رهبران ما قرار دهد.

? از بازارهاي محلي تا بازارهاي جهاني
 

پيش از به وجود آمدن بازارها، ما فضاهايي اجتماعي و عمومي براي مبادلات انسان ها داشتيم. اگرچه اقتصاددان ها مخالف آن بازارهاي ديرپا بودند، ولي نمي توان از بهره وري موجود در آن بازارها چشم پوشي کرد. در شهرهاي نوبنياد اروپا، بازارهاي محلي در مراکز شهرها و در جوار کليساها برپا مي شد و يک الگوي اجتماعي را بنيان نهاده بود. بعدها، آمريکايي ها يک يا دو روز در هفته را به عنوان روزهاي تشکيل بازار نام نهادند. مثلاً از سال 1633 ميلادي، در بوستون، پنج شنبه بازارهاي هفتگي برپا مي گرديد. اما در فيلادلفيا، دو روز در هفته اين بازارها تشکيل مي شد.
يک مشخصه جذاب و تأثيرگذار اين بازارهاي سنتي را بايد در طرح مسايل مهم جامعه در آنها دانست. اما در فروشگاه هاي زنجيره اي وال مارت، ديگر اين کارکردها وجود ندارد. علاقمندان به مطالعه تاريخ به خوبي مي دانند که ايده تصويب قانون لغو برده داري، از گفت وگوهاي عمومي انجام شده در چنين بازارهايي، براي اولين بار مطرح گرديد. به بيان ديگر، فعاليت هاي اجتماعي و تجاري، در تعادلي متوازن انجام مي شدند. در سال هاي قرن بيستم و با تغيير در روابط تجاري، کارکردهاي تجاري بر کارکردهاي اجتماعي، سلطه اي تمام عيار يافت. ولي هنوز هم با وجود سلطه ابرشرکت ها و صاحبان ثروت بر بازارهاي ما، بسياري معتقدند که هيچ شرکت و يا فردي بر اين سيستم تجاري نوظهور حاکم نيست و بي ترديد در فروشگاه هاي بزرگ عصر حاضر، ديگر صحبت از جامعه و يا شهروندي کاملاً بي مورد است. آيا جلوگيري صاحبان فروشگاه هاي بزرگ از هرگونه فعاليت اجتماعي در اين مراکز تجاري نظير جمع آوري امضا براي طومارهاي مختلف، تصادفي است؟ ما در اين مراکز غول پيکر و خصوصي شاهديم که تجارت به يک فعاليت ماشيني و بي روح تبديل شده است.
البته در کتاب هاي اقتصاد هم بازارها کارکردهايي اجتماعي ندارند. وقتي اقتصاددان ها از «تقاضا» صحبت مي کنند، به قول ميلتون فريدمن، در حقيقت تنها يک سفسطه در ميان است. بله، نظر او کاملاً صحيح است. چرا که در بازارهاي مدرن، خواسته هاي دروني افراد، به همراه داشتن پول کافي، يک تقاضا را تشکيل مي دهد. و اين تقاضا با نيازهاي فرد کاملاً متفاوت است. چرا که تأمين اکثر نيازهاي ما در گروي داشتن پول نيست. و اين امر، يکي از دلايل رويکردهاي کنوني به وجود آمده در سال هاي اخير، براي احياي بازارهاي سنتي است تا در کنار انجام مبادلات اقتصادي، نيازهاي افراد به ويژه در حوزه اجتماعي نيز تأمين گردد. در کنار توجه به مفاهيمي نظير بهره وري اقتصادي و کارايي مبادلات، مسأله بهره وري اجتماعي نيز در سال هاي اخير مورد توجه قرار گرفته است. من اين رفتارهاي شهروندان امروزي را بازگشت به سنت هاي فراموش شده زندگي روستايي نياکانمان مي دانم، چرا که حکمت و تدبير موجود در بطن آن الگوهاي سنتي زندگي اجتماعي مردم، در سراسر فعاليت هاي روزمره آنان جاري بود.
هم اينک در سراسر خاک ايالات متحده، 7000 بوستان شکل گرفته است. البته منتقدان تنها از يک نوستالژي نوظهور سخن مي گويند؛ ولي حاميان شکل گيري اين اجتماعات شهروندي، از عملکردهاي غيراحساسي و ماشيني و خشک تئوري هاي بازارهاي مدرن به ستوه آمده اند. بي ترديد، تنها در چنين گردهمايي هايي مي توان صحبت از «ما» به ميان آورد. اجتماعي انساني، ريشه دار و جهاني که به بسياري از نيازهاي مادي و معنوي ما پاسخ مي گويد. مثلاً يکي از برادران من که در فيليپين زندگي مي کند، با کمک ساير اهالي يک روستا توانست سيستم تأمين آب آشاميدني آنان را طراحي و اجرا کند. وي به من مي گفت که حتي پس از پايان اين طرح، هنوز هم زنان براي شستن لباس هايشان به سرچشمه مي رفتند. گويي تداوم چنين روابطي، براي آنان اهميتي برابر با خود آب دارد. بوستان هاي نوبنياد ما هم به سوي همين کارکردهاي اجتماعي حرکت مي کنند.
مديران يک گروه اجتماعي در بوستون، با کمک هاي داوطلبانه اعضايش، يک مزرعه 21 اکري احداث نموده که بخش اعظم 000/120 پوند سبزيجات توليد شده در آن، به خانواده هاي نيازمند اهدا مي شود. به صورتي بهت آور، اين مزارع بهره وري مادي و اجتماعي بسيار بالايي دارند و به هيچ وجه هم در مدل بازار ارائه شده در تئوري هاي پرفسور فريدمن نمي گنجند. البته فريدمن و دوستانش هرگز حتي قادر به تصور چنين منافع بي شماري نيستند.
در آمريکاي امروز، بيش از 4000 بازار محلي وجود دارد که مردم مي توانند از ميوه ها و سبزيجات و لبنيات تازه عرضه شده در آنها خريداري کنند. مردم علاوه بر خريدهاي مورد نياز خود، به گفت وگو با کشاورزان و دامداران محلي مي پردازند. يکي از کشاورزان محلي به من چنين مي گفت: «من در اينجا در هر ساعت تنها 10 دلار درآمد دارم، اما هدف من چيزي فراتر از يک مبادله تجاري است. ما هم يک عضو اجتماعي هستيم و بايد در آن نقش آفرين باشيم.»
يکي از نظرسنجي هاي اخير نشان مي دهد که در سال هاي اخير، بسياري از مردم از کافي شاپ ها به عنوان يکي از مراکز اجتماعي مورد علاقه خود ياد مي کنند. من معتقدم که بهره گيري از اين مراکز مي تواند راه ما را به سوي احياي مراکز اجتماعي هموار کند.

? پاسخ ديروز؛ مشکلات امروز
 

براي آنان که در مکاتب نوين اقتصادي تربيت شده اند، فهم چنين کارکردهايي بسيار مشکل و يا ناممکن است. اين افراد آموخته اند که ثروت از طريق تلاش ها و دارايي هاي خصوصي به وجود مي آيد و نياز به مداخلات دولتي، بايد در سطحي بسيار اندک باقي بماند و نتايج غيرمادي در حيطه محاسبات آنان جايي ندارد. امروزه همه ما شاهد بازگشت اصول اقتصادي گذشته به صحنه جوامع خود هستيم. در آينده اي نزديک، همه مطالعات و نوآوري ها و مديريت منابع طبيعي ما بر اين اساس خواهد بود.
در سايه شعارهاي اقتصادي مدرن، ما با يک تراژدي و يک آرمان شهر روبه رو شديم. ما بسياري از روش هاي خود را فداي به دست آوردن بهره وري نموديم. (البته در مورد تراژدي حاکميت ابرشرکت ها بر دنياي ما، بايد در فرصتي ديگر سخن بگويم.) بايد اميدوار بود که نحوه تفکر ما در مورد اصول اقتصادي، به تدريج تغيير کند. در آن زمان مي توان بهره وري اجتماعي و انساني را در کنار بهره وري مادي به دست آورد. حيطه اي گسترده و رؤيايي که نويدبخش ايجاد اقتصادي انساني تر خواهد بود. گويي براي حل مشکلات امروز، تئوري هاي ديروز همچنان اثربخش مي باشند. ما بايد در سايه اتحاد شهروندانمان با هم، موجوديتي اثرگذار و قدرتمند نظير يک ابر شرکت بيابيم. به علاوه، بايد به بازارهاي خود به صورتي بسيار گسترده تر بنگريم. البته همانند اکثر تغييرات، بايد به صورتي محلي آن را آغاز کنيم. هر چند اين جريان هم اينک آغاز شده است.
منابع:
www.YesMagazine.org
منبع :ماهنامه سياحت غرب،شماره 62
منبع:مقالات ارسالي به آفتاب
ارسال توسط كاربر محترم:omidayandh
Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image