جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
هرکس پول ندارد بميرد!
-(6 Body) 
هرکس پول ندارد بميرد!
Visitor 439
Category: دنياي فن آوري
رامبراند نه تنها در نقاشي خلاق و نوآور بود، بلکه در تجارت نيز اين گونه بود. او به ايجاد يک بازار هنري تمام عيار در آمستردام قرن هفدهم کمک کرد.
يک متخصص تاريخ هنر به نام آلپر چنين نقل مي کند: «دل مشغولي هاي رامبراند در مورد زير وبم هاي سيستم بازار، در زندگي و آثار وي نمود پيدا کرده بود.» پيش از وي هنرمندان عاملان آزاد محسوب نمي شدند، بلکه وابسته به حاميان و ولي نعمت هاي پولدار و قدرتمند بودند. رامبراند مصمم بود که به اين سيستم بنده نوازي پايان دهد و بازاري را ايجاد کند که متکي به طيفي از خريداران آثار هنري باشد. بخشي از هدف وي اين بود که آثار خود را با قيمت بالاتري بفروشد، اما در عين حال وي متوجه بود که بازار رقابتي، استقلال هنري بيشتري را براي وي به همراه خواهد آورد، نسبت به حالتي که تنها متکي به تعداد معدودي حامي مالي باشد. به گفته آلپر «رامبراند از بازار استفاده مي کرد تا احترام و عزت را به هنر اضافه کند.»
حدود يک قرن بعد آهنگسازان در آلمان که براي مدت هاي طولاني جزو کارکنان اشراف حامي هنر بودند، تمايل پيدا کردند که به جاي کار براي اين حاميان براي بازار آزاد کار کنند. به عنوان کارمند، آنها آنچه را که مقرر مي شد مي نوشتند و قطعاتي که مي ساختند نيز متعلق به خودشان نبود، بلکه به ارباب ها تعلق داشت. هاندل و تلمان به صراحت تنفر خود را از اين که محدود به هوا و هوس کارفرمايان خود باشند، ابراز مي کردند و همان ها بودند که راه را براي موتسارت و آهنگسازان بعدي هموار کردند تا بتوانند به طور آزادانه کار کنند. در نامه اي که موتسارت در سال 1781 به پدر خود نوشته است، علاقه وي به کسب سود به طور اغراق آميزي بيان شده است: «باور کن تنها هدف من اين است که تا آنجا که مي توانم پول دربيارم که بعد از سلامتي بهترين چيزي است که مي توان داشت.» او با فروش قطعه هاي خود به ناشران نت هاي موسيقي، تدريس موسيقي و دريافت حق اجرت از اجراي کارهايش در کنسرت هاي عمومي همانند يک کارآفرين در بازار کسب درآمد و زندگي مي کرد. جامعه شناسي به نام هوارد گراندر در اين باره مي گويد: «به اين طريق موتسارت توانست بنايي را براي استقلال و خودشکوفايي هنرمندان ايجاد کند.» موتسارت بازار را به عنوان عاملي مي ديد که موجب آزادي خلاقانه وي مي شود.
وقتي به رشد مکانيسم هاي جديد بازار مي نگريم، جنبه کليدي همه انواع بازارها را مي توانيم تشخيص بدهيم: با منتفع شدن همزمان خريدار و فروشنده، هر معامله اي ايجاد ارزش مي کند. (از آنجا که هريک از طرفين مي تواند معامله را وتو کند، معامله در صورتي انجام مي شود که از ديد طرفين، انجام معامله نسبت به عدم معامله به نفع هر دو طرف باشد.) بنابراين خريد و فروش نوعي از آفرينش است. در معامله کردن منافعي وجود دارد و مردم براي تحقق بخشيدن به اين منافع سرسخت و کوشا هستند.
از بازارهاي مالي گرفته تا بازار آثار هنري، از حراج هاي آنلاين اي بي تا تجارت در اردوگاه آوارگان رواندايي، بازارهاي جديد پيوسته به صورت از پايين به بالا در حال ساخته شدن بوده اند. کارآفرينان به صورت خستگي ناپذير به دنبال راه هاي بهتر براي انجام معاملات هستند و بخشي از طراحان بازار را تشکيل مي دهند.
اما تنها کارآفرينان نيستند که به عنوان طراحان بازار فعاليت مي کنند. بخشي از طراحي بازار نيز به صورت از بالا به پايين انجام مي شود که در آن دولت ها رهبري را به عهده مي گيرند- که گاهي همان طور که در آينده خواهيم ديد، اين کار را تحت فشار راي دهندگان خود انجام مي دهند.
در انتهاي قرن بيستم شيوع وحشتناک بيماري ايدز قاره آفريقا را به کام خود فرو برد. از ميان 33 ميليون مبتلا به بيماري ايدز در سراسر دنيا تا سال 2000، حدود 23ميليون در آفريقا بودند. ايدز روزانه 5500 نفر در آفريقا تلفات مي گرفت. دنيا تا پيش از اين چنين نرخ مرگ ومير بالايي را در ميان جوانان نديده بود. در اين سطح از ريسک، در برخي کشورهاي آفريقايي پيش بيني مي شد که نيمي از پسران پانزده ساله به دليل ابتلا به بيماري ايدز بميرند.
در همان زمان داروهاي ضدويروس با موفقيت توانستند با ايدز مقابله کنند. نرخ مرگ ومير در آمريکا در خلال سال هاي 1996 تا 1998 حدود 70 درصد کاهش پيدا کرد. اما اين موفقيت ها عمدتا در آمريکاي شمالي و اروپاي غربي بود. قيمت اين داروها براي مصرف يک سال بين 10هزار تا 15هزار دلار بود که اين رقم براي بيشتر قربانيان اين بيماري در سطح دنيا غيرقابل تحمل بود. کوفي عنان، دبيرکل وقت سازمان ملل در سال 2000 اعلام کرد: «برخي فکر مي کنند چون داروهاي بهتري کشف شده اند، وضعيت بحراني ايدز برطرف شده است، دريغا که اين گونه نيست.» براي بيشتر مردم درگير ايدز، تامين هزينه رژيم يک ساله اين داروها «همانند زندگي در يک کهکشان ديگر است.»
قيمت داروها حدود ده برابر هزينه توليد کارخانه اي آنها بود که منعکس کننده حق انحصاري اختراع شرکت ها بود. دکتر جيمز اربينسکي، رييس سازمان پزشکان بدون مرز، مي گفت: «فقرا داراي قدرت مصرف کننده نيستند، از اين رو بازار آنها را تنها گذاشته است. من از اين منطق خسته شده ام که مي گويد «هرکس که پول ندارد، بميرد.»
با هر استانداردي از انسانيت، بازار جهاني داروسازي در آن مقطع غيرسالم و غيرکارآ بود. اين وضعيت به ما بدترين ناکارآيي بازار را نشان مي داد. در عين حال که نشان دهنده بهترين کارآيي بازار نيز بود؛ زيرا اين انگيزه هاي بازاري بود که باعث ايجاد و اختراع داروهاي شگفت انگيز و نجات بخش شد.
قيمت بالاي داروهاي ايدز تنها دليل هشدار و خطر نبود، بلکه نشانه هاي نگران کننده ديگري نيز وجود داشت. تحقيقات بسيار اندکي در مورد بيماري هاي خطرناکي مانند مالاريا و بيماري خواب انجام مي شد که سالانه ميليون ها انسان را در کشورهاي فقير مي کشت. در عين حال هزينه هاي هنگفتي براي مبارزه با تاسي يا ناتواني جنسي انجام مي گرفت. حتي نيازهاي حيوانات خانگي نيز ناديده گرفته نمي شد: يک شرکت، براي سگ هايي که دچار تشويش ناشي از متارکه مي شدند، داروي ضدافسردگي درست کرده بود!
نوسازي بازار دارو به صورت قدم به قدم شروع شد. برخلاف ساير نوآوري هاي بازار که تا پيش از اين ديديم، طراحي مجدد اين بازار تحت فشار افکار عمومي انجام شد. در هفته هاي آينده بيشتر به اين موضوع خواهيم پرداخت.
منبع:روزنامه دنياي اقتصاد ( www.donya-e-eqtesad.com )
ارسال توسط کاربر محترم سايت : omidayandh
Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image