رباره عوامل موفقيت يك تيم رهبري كارآمد،تحقيقات جامع اندكي انجام شده است. تجزيه و تحليل10 گروه رهبري از پنج شركت نمايانگر بيست ويژگي و كيفيت مهم تيمهاي رهبري است . اين كيفيتها با يافته هاي قبلي تحقيقات رهبري عمومي و رهبري تيمها مقايسه شده اند و تكميل كننده طبقه بنديهاي فعلي هستند .تضاد ميان مسئوليت پذيري مورد انتظار تيمهاي رهبري و اختيارات اعطا شده به آنها يك موضوع مهم به شمار مي رود 0مضامين استخدام ، گزينش و آموزش رهبران در اينجا مورد بحث و بررسي قرار گرفته است.
? مقدمه
با اينكه استفاده از تيمها و گروهها در تمامي بخشهاي صنعتي رايج گشته است، اما بسياري از تلاشهاي اين گروهها با شكست مواجه شده اند كه و غالبا وجود يا عدم وجود گروه رهبري، عامل اين شكستها عنوان مي گردد. رهبر گروه ،مشخصا فردي از گروه است كه هدايت و حمايت از گروه را بر عهده دارد و مسئول نتايج گروه مي باشد. به اين ترتيب، ارزيابي موفقيت يك تيم رهبري ،غالبا بر اساس همبستگي ميان اعضاي گروه و همچنين بدست آوردن نتايج ملموس، انجام مي گردد. تحقيقات جامع اندكي در خصوص علل موفقيت تيم هاي رهبري انجام شده است. با وجود تعدد مقالاتي تحت عنوان گروههاي رهبري ، اكثر اين مقالات بيش از آنكه برپايه تحقيقات تجربي استوار باشند، اساس تئوري دارند،تعدادي از اين مقالات نيز تنها بخش كوچكي از گروههاي رهبري را بدون در نظر گرفتن طيف وسيع نيازمنديهاي يك گروه رهبري كارآمد، مورد توجه قرار مي دهند و يا به بسط و گسترش نظريه هايي مي پردازند كه هنوز در اين عرصه مورد آزمايش قرار نگرفته اند .گفتار پيش رو ، به تجزيه و تحليل نتايج حاصل از ده تيم همراه با رهبران و اعضاي گروه از ميان پنج سازمان مي پردازد. هدف از اين كار تشخيص عوامل لازم براي رهبري يك تيم كارآمد و غلبه بر كمبودهاي موجود است.
? تحقيقات در خصوص رهبري
جهت ارائه مطلبي درباره درك گروههاي رهبري ضرورت دارد كه ابتدا به شناخت ويژگيهاي رهبري عمومي بپردازيم . در گذشته چهار شيوهعمومي براي مطالعه رهبري وجود داشته است. شيوه مبتني بر رفتار- وظيفه به بحث دربارهرهبري و اموري كه رهبران انجام مي دهند(مهارتهاي رفتاري) و يا وظايفي كه آنها در سازمان بر عهده دارند مي پردازد.شيوهمبتني بر صفات اختصاصي ،به بحث درباره مسائل رهبري تحت عناوين و ويژگيهاي خاصي مي پردازد كه رهبران با دارا بودن اين ويژگيها مي توانند به هدايت و رهبري گروه بپردازند . شيوه روانشناسي اجتماعي به مطالعه مجدد رهبري به عنوان يك ارتباط يا يك فر آيند تاثيرگذار اجتماعي مي پردازد. اين شيوه تحت تاثير مطالعات انجام شده در زمينه تسهيلات اجتماعي ، همبستگي گروهي، تضاد گروهي و تفكرا ت گروهي بوده است . آخرين مورد هم شيوه رهبري مبتني بر موقعيت است كه به مطالعه رهبري بعنوان شرط لازم محيطي كه رهبري در آن اعمال مي گردد ، مي پردازد . در چنين مواردي به گروه رهبري به شكل يك تعامل پيچيده ميان رهبر،پيروانش و محيط نگريسته مي شود.
? تحقيقات در خصوص گروههاي رهبري
در بسياري از مطالعات درباره گروههاي رهبري از شيوه مبتني بر رفتار استفاده شده است. مك گراس (McGrath ) ، در تحقيقات اوليه خود در زمينه تيمهاي رهبري ، وظايف متعددي را كه رهبر گروه بر عهده دارد خاطر نشان ساخته است. رهبران با هدايت عملكرد گروه (و مقايسه آن با استانداردهاي پذيرفته شده ) و ارتقا دادن اين عملكرد، وظايف مشخص شده خويش را به اجرا در مي آورند. همچنين ، رهبران با بررسي شرايط محيطي و تاثيرات فراوان اين شرايط بر فعاليتهاي گروه ، به ايفاي نقش پيش بيني كننده ، و با تلاش براي منحرف ساختن تاثيرات منفي محيطهاي زودگذر، به ايفاي نقش بازدارنده خويش مي پردازند.
گروهي از محققين با استفاده از شيوه مبتني بر وظايف در گروههاي رهبري و همچنين شيوه پرسش و مصاحبه و گروههاي ناظر، به مشخص ساختن مهارتها و تجربيات گروههاي رهبري كارآمد مي پردازند. بر طبق يافته هاي آنان ، رهبر گروه مي بايد:
1) يك گروه كاري مطمئن و هماهنگ ايجاد كند
2) از تصميمات گروه حمايت كرده و آن را تسهيل كند.
3) توانائيهاي گروه را افزايش دهد.
4) هويتي براي گروه ايجاد كند.
5) از تفاوتهاي اعضاي گروه حداكثر استفاده را بعمل آورد.
6) به آينده و تغييرات آتي توجه كند.
گروهي ديگر از محققين به بررسي گروههاي فروش ، به منظور بسط و گسترش شيوه مبتني بر شرايط در گروههاي رهبري پرداختهاند و مجموعه ي از ويژگيهاي برانگيزاننده ، باز خوردها و رفتارهاي هماهنگ سازنده گروه را كه رهبر بايد براي در دست گرفتن فعاليتهاي گروه انجام دهد مطرح ساخته اند.
استيوارت(Stewart )و منز(Manz)،مثالي از چهارگونه رهبري را پيشنهاد داده اند :قدرت بيش از حد ،بدون قدرت ، قدرت سازي ،قدرت تام(بي چون و چرا).
رهبري با قدرت بيش از حد (اجبار، مجازات ،استبداد)و رهبري بدون قدرت (منقطع،با فاصله،بدون هدف)به عنوان شيوه هاي غير موثر شناخته شدهاند. آنان با ارزيابي هر چهار شيوه عنوان كردهاند كه رهبران با ايجاد قدرت به گروهها امكان ميدهند كه با استفاده از رفتارهايي همچون راهنمائي، تشويق، تفويض قدرت، تجديد قوا و پيشرفت فرهنگي به مديريت خويش بپردازند. به همين شكل رهبران با ويژگيهاي تام از رفتارهائي همچون نمونه سازي ،گسترش مرزها (ايجاد شبكه اي در خارج از گروه ) و همكاري او هدايت ، استفاده ميكنند.
ديگر محققان از شيوه مبتني بر روانشناسي اجتماعي براي مطالعه گروههاي رهبري استفاده مي كنندو در اين راه از كارهاي انجام شده قبلي كمك مي گيرند. هك من (Hackman) و والتون(Walton) با گسترش بحقيقات اوليه خود در روانشناسي اجتماعي، به توضيح درباره دانش و مهارتهاي مورد نياز رهبران براي ارائه پاسخي مناسب به گروه و محيط مي پردازند. بعنوان مثال، آگاهي از فرآيند گروه ، ابزارهاي جمع آوري اطلاعات و مهارتهاي تشخيصي در ارائه اين پاسخ حائز اهميت هستند. براي به اجرا در آوردن تصميمات اتخاذ شده ، رهبران گروه نيازمند داشتن آگاهي از مهارتهاي تغيير و تحول، خلاقيت، مذاكره و تصميم گيريها هستند. در نهايت هك من و والتون به توصيف نقش گروههاي رهبري در هدايت افراد در يك سيستم بزرگ اجتماعي ميپردازند.
مورجيسان (Morgeson ) مدلي از گروه رهبري تحت عنوان مديريت رويدادها را پيشنهاد داده است. او با استفاده از شيوه سيستم- باز اظهار مي دارد كه گروه رهبري حول مديريت رويدادها در داخل و خارج گروه ميچرخد. براي نمونه، اگر يك مدير در اجراي وظايفش با شكست مواجه شود، رهبر گروه موظف به كمك به گروه براي غلبه بر مشكل است. او مي افزايد كه رهبران گروه بايد براي ايجاد يك گروه كارآمد از فعاليتهاي تشخيصي و ابتكاري نيز استفاده كنند. فعاليتهاي تشخيصي شامل هدايت و شناخت است و فعاليتهاي ابتكاري مشتمل بر تاسيس گروه، توسعه مهارتها و شايستگيها، انگيزه، مديريت و توسعه تاثيرگذاري آنها ميباشد.
برخي از ويژگيهاي گروههاي رهبري، بر نيازهاي حاصل از شرايط گروهي خاص متمركز شده اند. گروهي از محققان به مطالعه نقش گروههاي رهبر در شرايطي پرداخته اند كه ابتدائي ترين وظيفه گروه، تصميم گيري است. گروههاي رهبري ايفاگر دو نقش مهم مي باشند : نقش پيشرفتي و نقش وظايف شرطي. رفتارهاي پيشرفتي شامل ايجاد يك مجموعه هماهنگ، شرح و توصيف ساختارهاي اجتماعي، ايجاد الگو، هدايت، تعريف وظايف گروه و تاييد و تاكيد بر مقاصد و عملكردها مي باشد. رفتارهاي شرطي شامل ساختار ( هدفمندي، هدايت و بازخورد)و ابتكار (فعاليتهايي كه گروه را در مسير خود ثابت نگه مي دارند) مي شود. منز و سيمز(Sims) به مطالعه رفتارهاي رهبران گروه خود مديريت پرداخته اند.آنان به جاي توجه و تمركز بر روي رفتارهاي رهبر، به بحث و گفتگو در خصوص نقش رهبر بعنوان فردي كه افراد گروه را براي شركت در فعاليتهاي خاص تشويق و ترغيب مي كند، پرداخته اند.آنان دريافتند كه رهبر به منظور افزايش سطح مديريت خود بايد افراد گروه را مكررا به ارائه اهداف خويش، انتقاد از خود، متوقع بودن از خود و مشاهده و ارزيابي خود تشوبق نمايد.
? مطالعات حاضر
مطالعات جاري از نياز و احتياج به افزايش موارد آموزشي رهبران گروه، منشأ گرفتهاند. آموزش مديران نبايد تنها مناسب گروههاي رهبري باشد. با وجود اشتراكات فراوان اين دو نقش (مديرـ رهبر) و مهارتهايي كه براي هر كدام مورد نياز است، گروههاي رهبري نيازمند مجموعه ديگري از مهارتها با تفاوتهاي اندك هستند. قبل از اين مطالعات، بسياري از گروههاي رهبري از سازمانهاي مختلف اعلام كرده بودند كه با وجود مسئوليت خطيرشان در مقايسه با مديران، آنان از اختيارات و توانائيهاي همانند مديران برخوردار نيستند.بر اساس نتايج گزارش شده ، گروههاي رهبري از قدرت و توانائي استفادع ازپاداش و مجازات همانند ساير مديران استفاده نمي كنند و در يك بعد وسيع به مهارتهاي روابط متقابل و تشويق اعضا متكي هستند.
با اين كه تحقيقات قبلي به شماري از رفتارها و مهارتهاي مورد نياز براي گروههاي رهبري اشاره كرده اند ، اما به مسئوليت پذيري و افتدار توجه كمتري معطوف داشته اند. اين مطالعاتا تاثيرت برخي زمينه هاي خاص (همچون گروههاي خودمديريت و تصميم گيرنده ) را بر رفتارها و مهارتهاي مورد نياز مطرح ساخته اند. برخي نيز از نظريه روانشناسي اجتماعي موجود ، براي بسط و گسترش يك چارچوب نظري براي مطالعه گروههاي رهبري استفاده كرده اند. با اين وجود ، اين فعاليتها همچنان نيازمند مطالب گسترده تر و تحقيقات مختلفي در خصوص گروهها هستند. منز و سيمز گروههاي خود هدايت شونده و گروه كوزموسكي گروههاي خود تصميم گيرنده را مورد بررسي قرار دادند. اين تحقيقات، بسياري از صفات مشترك گروههاي رهبري را مستثني ساخته اند . هدف اين تحقيق از سه بخش تشكيل شده است : اول ، اطمينان يافتن از اين كه عوامل ذكر شده در مطالعات گذشته به ساير بخشهاي گروه قابل تسري هستند. دوم ، آيا مشخصه هاي مطالعه شده در مورد رهبري عمومي درباره گروههاي رهبري نيز مصداق دارند يا خير . و سوم ، آيا گروههاي رهبري و اعضاي آنها مي توانند ميزان مسئوليت پذيري و اقتدار و اختيار گروههاي رهبري را در رويارويي با مشكلات و بحرانها معين سازند يا خير.
با تجزيه و تحليل نتايج حاصل از مطالعه 10 گروه رهبري موجود در 47 گروه كاري ، سعي و تلاش تحقيق در معرفي موضوعات نيازمند به تحقيقات بيشتر مشخص گرديد. اين تجزيه و تحليل ، طبقه بندي جامعي از كيفيتهاي مورد نياز گروههاي رهبري كارآمد را بدست داده است و شامل مشخصه هاي اصلي كليدي است كه غالبا در گروههاي رهبري و اعضايشان ،به آنها پرداخته شده است . اين تحقيق با مطالعه ابعاد وسيعتر گروههاي كاري ، يافته هاي گذشته را بسط و گسترش مي دهد . گروههاي رهبري در آغاز كارخويش هستند و اين مطالعه حاوي مثالهاي عملي در اين باره است و تلاش مي شود با توصيف شفاف تر نيازهاي گروههاي رهبري كارآمد،ملاك و معيار گزينش و استخدام گروههاي رهبري بالاتر رود. همچنين وجود تعاريف روشن و واضح از عوامل موفقيت گروههاي رهبري ، سبب تسهيل آموزش افراد و كاركنان گروههاي حاضر و تبديل آنها به گروههاي رهبري شده است.
? شيوهها
موارد اين مطالعه شامل دست نوشته هاي جمع آوري شده از 10 گروه ناظر در پنج سازمان مختلف است.شركتهاي مورد بحث دراين مطالعه ، در مقياس وسيعي از وجود گروهها استفاده كرده و ارائه دهنده خدمات (بانكداري و بيمه ) ،مصنوعات (فناوري ،محصولات مصرفي) و صنايع غذايي بودند . از پنج شركت دو شركت در شمالشرقي، يكي در جنوبشرقي، و دو شركت در جنوبغربي كشور واقع شدهاند. در هر شركت تنها دو جلسه، يكي با حضور رهبران گروهها و ديگري با حضور اعضا تشكيل گرديده بود. به جهت اين كه گروههاي جداگانه أي براي رهبران گروهها و اعضاي آنان تشكيل شده بود، از هر گروه دو نفر(رهبر و يكي از اعضا) مجاز به شركت در تحقيق بودند.گروههاي ناظر از شش الي سيزده نفر بعلاوه دو نفر محقق تشكيل شده بودند. 53 مرد و 39 زن در تحقيق شركت داشتند و سن آنها بين 20 تا 60 سال بود. بازرسان تحقيق بر اساس معيارهاي خاصي، 92 شركت كننده در تحقيق را انتخاب كرده بودند. (47 گروه رهبري و 45 نفرا عضا ) شركت كنندگان مي بايست حداقل تجربه شش ماهه درگروههاي فعال را ( ميانگين زماني تجربه گروه 5/7 سال است ) دارا مي بودند.
ميزان تحصيلات شركت كنندگان ارزيابي نشده است. همچنين شركت كنندگان موظف بودند تا از تمامي وظايف اساسي و چند بعدي سطوح مختلف مديريت در هر شركت گزارشي ارائه دهند. در عين حال شركت كنندگان بعنوان نمايندگان بخشهاي توليد، فروش ،منابع انساني و خدمات مشتريان در اين گروهها حضور داشتند. در نهايت ، شركت كنندگان، گروههايي با حداقل شش نفر و حداكثر چهل نفر تشكيل دادند. شركت كنندگان در تحقيق ، افرادِ گروههاي نيمه مستقلي بودند كه مسئوليت جريانهاي مهم را بر عهده داشتند و تصميمات مهمي را در تشكيلات اتخاذ مي كردهد و با لايههاي بيروني مديريت كنترل ميشدند. اكثر گروهها، گروههاي دائم را عملكرهاي متقابل يا مبتني بر پروژههاي بلند مدت بودند . رهبران گروه جزء اعضاي گروهي بودند كه خود هدايت آن را بر عهده داشتند و در اغلب موارد مديران آنها را انتخاب ميكردند. روش مصاحبه يك محقق با حداقل يك سال سابقه و تجربه گروههاي رهبري ، گروهها را نظم بخشيده و محقق ديگر يادداشتهايي را از جلسه تهيه مي كند. در تمامي جلسات از پروتكل يكساني استفاده گرديده و حداكثر زمان براي هر جلسه 90 دقيقه در نظر گرفته شده بود . بدنبال ايراد مقدمه و توضيحاتي چند درباره قوانين جلسه ،تعريفي از رهبر گروه بعنوان فردي از اعضاي گروه كه همزمان مسئوليت رهبري همان گروه را نيز بر عهده دارد ارائه گردند. در مرحله بعدي، مهارتها و تجربيات، موانع يا عوامل بازدارنده ( عوامل شخصي و محيطي )، موضوعات آموزشي و فعاليتهايي كه براي ايجاد يك گروه رهبري كارآمد، اساسي به نظر ميآيند مورد بررسي قرار گرفت. اگر شركت كنندگان متوجه مفهوم موضوعات و پرسشها نميشدند، پيشنهاد بررسيهاي منطقي و ويژه داده ميشد.
? فرآيند تجزيه و تحليل مطالب
يادداشتهاي جامع و كامل تهيه شده از هر جلسه ( هر كدام 8 الي 12 صفحه) منابع اوليه تجزيه و تحليل مطالب هستند. تجزيه و تحليل مطالب با آموزش كد گذاري (cider trainig ) آغاز مي شود و با پيشرفت مبحث ، كد گذاري و تحقيق درستي يا نادرستي مطالب ادامه مي يابد.
? آموزش كدگذاري
دو کدگذار به منظور آگاهي از مطالب جلسات و مشخص ساختن موضوعات مشترك ، مطالب تمامي دست نوشته هاي جلسات را مطالعه مي نمايند. سپس ، دو يادداشت به شكل كاملا تصادفي براي آموزش انتخاب مي گردند. ابتدا هر كد گذار تمامي يادداشت را مطالعه مي كند و نظريات مرتبط با موضوع گروههاي رهبري را مشخص مي كند . پس از مشخص كردن نظريات مناسب ، او هر نظريه را در مبحث مطالب موجود طبقه بندي مي كند. به عنوان مثال، اگر يك نظريه جديد با ويژگيهاي يك گروه رهبري جديد هم سوئي و هم خواني داشته باشد، يك مبحث جديد بوجود خواهد آمد . با استفاده از اين شيوه تمامي نظريات تا اتمام يادداشتها طبقه بندي مي شوند ، بعد از كد گذاري جدا گانه هر دو يادداشت ، دانش آموختگان و كد گذاران ، مباحث و اساس آنها را مورد بررسي قرار مي دهند . به منظور اطمينان يافتن از اينكه كد گذاران د رتمامي موارد از اصول مشابه و يكساني استفاده كرده و خواهند كرد، اين مراحل مقدماتي انجام مي شوند.
? گسترش مباحث و كدگذاري
هر كد گذار بطور جداگانه ، يادداشتهاي هشت گروه ديگر رهبري را مورد بررسي قرار مي دهد . با ادامه كد گذاري ،60 مبحث جديد ايجاد مي شود. هر مقاله، جداگانه مورد بحث و بررسي قرار مي گيرد تا ميانگيني از مشتركات مقالات برست آيد. با طبقهبندي نظرات ، كدگذاران به گفتگو درباره اختلافات مقالات مي پردازند و نظريات مورد توافق طرفين انتخاب مي شوند. از خلاصه كردن 60 مقاله ويژه 20 ويژگي اساسي گروههاي رهبري بدست مي آيد . به عنوان آخرين مرحله ، اين 20 كيفيت بر اساس شبا هتهايشان به يكديگر ، به موضوعاتي تقسيم بندي مي شوند . در نهايت دو تن از محققان، يك بررسي كيفي از اين ويژگيها بر اساس اهداف كليشان در گروههاي رهبري و تشابهات و ظايف رهبري، انجام ميدهند.
? تغييرات
سه كد گذار جديد هر مقاله ابتدائي را به موضوعاتي تقسيم مي كنند .92% از مقالات در همان مبحثي قرار مي گيرند كه پيش از اين دو كد گذار قبلي قرار داده بودند و 82%مقالات در يك مبحث مشترك ميان هر سه گد گذار جاي مي گيرند. در ادامه دسته بندي اوليه ، نظرياتي كه در مباحث يكسان قرار نگرفته اند بررسي مي شوند و در بخشي كه مورد تائيد طرفين است گذارده مي شوند. اگر هيچ موافقتي در اين باره انجام نپذيرد، مقاله مردود شناخته ميشود(10 مقاله از ميان 450 مقاله مردود شناخته شدند و 440 مقاله باقي ماندند.) نتايج از ميان 440 مقاله، 20 ويژگي درباره ويژگيهاي گروههاي رهبري حاصل شده است. بدليل اينكه تجزيه و تحليل مطالب نشاندهنده درجه بسيار بالاي تشابه در چگونگي تناوب كيفيتهاي اشاره شده در رهبر گروه است،نظريات رهبران و اعضاي گروهها با يكديگرادغام شده اند. اين تشابه بالا رهبران و اعضا ميتواند منجر به پيدايش اهداف مشترك در گروه شود و شايد از طريق اين اهداف مشترك، درك و احساسي از وظايف گروههاي رهبري ايجاد شود كه در هر دويعني هم گروههاي رهبري و هم اعضاپذيرفته شده باشد.
20 كيفيت حاصل از اين مطالعه به منظور تسهيل در ارائه به شش موضوع تقسيم شده اند: سابقه و تخصص(5/10 درصد از تمامي مقالات در اين مبحث قرارداشتند)، مهارتهاي كاري(1/31%)،روابط فيمابين اشخاص(7/22%)، مهارتهاي ارتباطي(5/17%)، مهارتهاي همكاري و ويژگيهاي شخصيتي(9/10%).جدول شماره2 نيز خلاصهاي از هر كيفيت را مورد بررسي قرار دادهاند و يك تعريف علمي كاربردي(بر اساس حوادث يا رفتارهاي بازگو شده از زبان شركت كنندگان) و نظريات افراد در شرح كامل و جامع معاني و مفاهيم ويژگيها، ارائه داده است.
? سابقه و تخصص
موضوع اول شامل سابقه، تخصص و كيفيتهاي يك گروه رهبري است. با وجود اين كه شركت كنندگان در مطالعه به اهميت دانش شغلي رهبران در موفقيت گروه اشاره كردهاند، اما دانش و آگاهي از موارد سازماني نيز دز اين موفقيت سهم عمدهاي دارد.
? مهارتهاي كاري
موضوع دوم، مهارتهاي كاري، يعني مهارتهاي مورد نياز براي انجام دادن يك شغل هستند و متشكل از شش ويژگي مي باشند: برنامه ريزي ـ سازماندهي؛ تصميم گيري؛ تقسيم و تفويض قدرت؛ حل مشكلات؛ تسهيل جريان كار؛ و ايجاد انگيزه. تعدادي از شركت كنندگان اظهار داشته اند در موقعي كه گروه در انجام دادن وظايف خويش با شكست مواجه مي شود، نياز به دخالت رهبر احساس مي شود. در اين تحقيق از تفويض قدرت غالبا به عنوان يك مهارت كاري نام برده نشده و عنوان شده است كه رهبر گروه تنها ضامن پيشرفت و ترقي گروه است. از ايجاد انگيزه، بيشتر به عنوان يكي از مراحل مرتبط كاري نام برده شده است تا يك فرآيند متقابل، با اين معنا كه از ايجاد انگيزه بيشتر بعنوان انجام دادن بهتر و بيشتركار تا داشتن احساس خوب درباره روند فعاليت صحبت به ميان ميآيد.
? روابط فيمابين
موضوع سوم، مهارتهاي روابط فيمابين اشخاص و مشتمل بر مديريت تضادها،تشويق، هدايت و شناخت است.
? مهارتهاي ارتباطي
موضوع چهارم، مهارتهاي ارتباطي شامل شنونده خوب بودن، اطلاعات ارتباطي،ارائه سابقه و به اشتراك گذاشتن يك تصوير ميباشد. با وجود اين كه اغلب اين دو مهارت(ارتباطي و متقابل)در تحقيق قبلي، در زير مجموعه گسترده تري از روابط فيمابين افراد قرار داشته اند، اما شركت كنندگان اين تحقيق به قدري به اهميت اين دو موضوع پرداخته اند كه توجه همگان را بر انگيخته است. در حقيقت، اطلاعات ارتباطي يكي از ويژگيهايي است كه در اغلب مباحث به تكرار آن پرداخته شده است.
? مهارتهاي ارتباط و همكاري
پنجمين موضوع، مهارتهاي ارتباطي شامل حدود گسترش شبكه، اعتبار و مسئوليت پذيري مي باشد. مسئوليت پذيري، واقعيتي است كه رهبران گروهها در موفقيت تيم ها از آن استفاده مي كنند. در عين حال رهبر مسئولترين فرد در قبال شكستهاي گروه نيز مي باشد.
? خصوصيات و ويژگيهاي شخصيتي
موضوع آخر، ويژگيهاي شخصيتي گروه رهبري كارآمد، شامل اعتماد به نفس، ثبات احساسي، ثبات عقيده و انعطاف پذيري ميباشد.
? مذاكره
در مجموع يك گروه رهبري كارآمد، اهداف متعددي را براي گروه در نظر ميگيرد. رهبر گروه نه تنها نهايت مسئوليت را در قبال عملكردهاي گروه بر عهده دارد بلكه بايد بر روابط فيمابين افراد گروه اشراف كامل داشته باشد. در واقع، موضوع مهارتهاي كاري(آموزش، تجربه و شيوه هاي كاري) و موضوعات ارتباط مدار (روابط فيمابين افراد و مهارتهاي ارتباطي)، تقريبا با درصد نظريات ارائه شده برابري مي كند.(6/41%در مقابل2/40%) به نظر مي رسد، نقطه تعادلي در ميان گروههاي رهبري، بين آنچه كه تئوريهاي مقدماتي رهبري درباره ساختار و تمركز يا توجه و تمركز بر مردم به جاي توليدو بازدهي عنوان مي كردهاند، وجود داشته باشد.
در حقيقت به استثناي ويژگيهاي تشخيصي، باقي نتايج حاصل از اين تحقيق با بخش اعظم تحقيقات گذشته درباره گروههاي رهبري كه از شيوه هاي كاربردي استفاده ميكردهاند، تناسب دارند.
خصوصيات و ويژگيهاي تشخيصي نيز با تحقيقات انجام گرفته درباره رهبري ذاتي و تبديلي، رابطه مستقيم دارد. اهميت تشويق و تاثير آن در ميان گروههاي رهبري با مفاهيم فرنچ و ريون در مورد توانائي شخصي ارتباط دارد.همچنين رهبري گروهي بخشي از فرآيندجابجائي رهبر و كارمند و فرآيندهاي ديگر اجتماعي در بحث رهبري است. شيوه مبتني بر موقعيت، زمينه هاي خوب و جامعي براي مطالعه موقعيتهاي گروههاي رهبري ايجاد مي كند. با اين حال، تحقيق حاضر ديدگاههاي جديدي درباره ويژگيهاي شخصيتي گروههاي رهبري مثل تضاد ميان افراد، مسئوليت پذيري، پاسخگويي و طبيعت مشابه روابط فيمابين گروههاي رهبري ارائه مي دهد.
منبع: نشريه ميثاق مديران http://vista.ir ارسال توسط كاربر محترم :mohammad_43