جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
مهارت مديريتي
-(4 Body) 
مهارت مديريتي
Visitor 967
Category: دنياي فن آوري
مهارت مديريتي به مهارت هايي گفته مي شود که به وسيله آن شخص در وجود خود امکان به حرکت در آوردن اجزاء يک مجموعه را براي حرکت متناسب همه اجزاء به سوي اهداف تعيين شده فراهم مي آورد.
مهارت هاي مديريتي تابع سليقه ها و يا رفتارهايي که عادات افراد آنها را تعريف نموده نيستند.
مهارت مديريتي از سرچشمه علم و دانايي نشأت گرفته و همگان به خوبي مي دانند که مديريت يک علم است و اين علم از يک منطق و سيستم تبعيت مي کند که رفتارهاي مدير تابع آن سيستم است و نه بالعکس.
اعتماد به نفس، احتياط عقلاني، هدفمند بودن و جسارت تصميم گيري و تصميم سازي از جمله مسائلي است که مي تواند مهارت هاي مديريتي را به بلوغ برساند.
عنصر زمان در مديريت، عنصري اثر گذار، قابل اعتناء و اساسي است. مقتضيات زماني مسائلي نيستند که بشود به راحتي آنها را کنار گذاشت. مديريت، شاه بيت همه موفقيت ها و ترجيع بند بسياري از شکست هاست.
مديريت در نظر ما مديريت استراتژيک است مديريتي که براساس سيستم تعريف و تنظيم شده است. مديريت استراتژيک اصطلاحي است که جهت تشريح فرآيند تصميم گيري مورد استفاده قرار مي گيرد.
به اين ترتيب، مديريت استراتژيک عبارت است از جريان تصميمات و فعاليتهايي که منجر به ايجاد يک يا چند استراتژي مؤثر براي نيل به اهداف شرکت مي گردد.
به همين طريق فرآيند مديريت استراتژيک روشي است که در آن استراتژيست ها به تعيين اهداف و تصميم گيري استراتژيک مي پردازند. شايان ذکر است که تصميم گيري در بسياري از واحدهاي اقتصادي و اجتماعي در گذشته فاقد چهار چوب و برنامه بلند مدت بوده و اکنون نيز در برخي از مؤسسات، مديران بيشتر وقتشان صرف کارهاي روزمره مي شود.
مديراني که به تصميم گيريهاي استراتژيک مي پردازند به دو روش مي توانند وقتشان را آزاد کرده و به برنامه ريزي بلند مدت بپردازند:

1) تنظيم رويه ها.
 

براي کارهاي تکراري به تنظيم رويه ها بپردازند.
روش و دستورالعملهاي مربوطه تعيين و هر جا که لازم باشد خط مشي ها و به عبارتي سياستها نيز مشخص شوند.
در نتيجه زمان و فرصت لازم براي تفکر در زمينه برنامه ريزي بلند مدت فراهم شود.

2) بودجه ريزي و کنترل.
 

با ايجاد سيستم بودجه بندي و کوشش براي پيش بيني فروش و گردش وجوه در آينده، در واقع در مدتي کوتاه براي بلند مدت تصميم گيري صورت گيرد و مدير، خود را از تصميمات موردي رها کند و به امر کنترل و اصلاح بپردازد.
وقتي وقت مديران با اتخاذ اين روشها آزاد شد اين سؤال مطرح مي شود که بايد به چه کاري بپردازند؟
اينجاست که موقعيت آينده مؤسسه مطرح مي شود و موضوع برنامه ريزي بلند مدت مورد توجه قرار مي گيرد.
برنامه ريزي بلند مدت در طول زمان به دو مفهوم به کار رفته است.
مفهوم اوليه برنامه ريزي (طرح ريزي) بلند مدت عبارت است از پيش بيني بازار و ارزيابي فرصتها و تهديدات محيطي آينده و تواناييهاي مؤسسه از يک طرف و تعيين محتمل ترين حالت براي آينده (تورم، رکود و غيره) از سوي ديگر.
پس از آن با توجه به اهداف مؤسسه و تواناييهاي آن، بهترين و مناسبترين راهکار انتخاب مي شود و از امکانات و منابع موجود سازمان در جهت پياده کردن استراتژي انتخاب شده استفاده مي شود.
ليکن چنانچه حالت پيش بيني شده رخ ندهد همه برنامه هاي مؤسسه به هم ريخته و تمامي برنامه ها تحت تأثير قرار مي گيرد.
مثلاً در صورتي که محتمل ترين حالت براي آينده، وضعيت رکود باشد، براي مواجهه با آن راهکارهاي مناسبي انتخاب مي شود، اما در صورتي که در آينده رونق به وجود آيد هيچ برنامه اي براي آن وجود نخواهد داشت.
مفهوم ثانويه برنامه ريزي بلند مدت، به معناي تدوين برنامه بر مبناي مقتضيات و موقعيتهاي متفاوت است.
به اين صورت که ابتدا همه حالتهاي ممکن مانند تورم، رکود و ... براي آينده پيش بيني مي شود و سپس با توجه به امکانات شرکت، راه حلهاي گوناگوني- براي هر موقعيت يک راه حل- در نظر گرفته مي شود تا در صورت وقوع هر کدام از حالتها از برنامه هاي تهيه شده مناسبترين آنها انتخاب شود.
با توجه به مفهوم ثانويه برنامه ريزي بلند مدت وضعيتي به دست مي آيد که به آن برنامه ريزي استراتژيک گفته مي شود.
در برنامه ريزي استراتژيک تصميمات مهم و سرنوشت ساز مطرح مي شود. اين تصميمات، معمولاً براي مؤسسه تعهدات سنگين ايجاد مي کند.
در نتيجه سيستم تصميم گيري و ايجاد نظام برنامه ريزي مطرح مي شود (آيا مديران مؤسسه به طور انفرادي تصميم مي گيرند يا به طور تشکيلاتي و نظام يافته؟) و به دنبال آن تغيير ساختار مؤسسه مطرح مي گردد، به نحوي که مؤسسه بتواند با توجه به شرايط متحول، حرکت کند.
به عنوان مثال، مجموعه بانکي کشور با تغيير شرايط محيطي (قانون و مقررات و اوضاع اجتماعي) بهره و ربا را از سيستم بانکي حذف کرد.
با حذف ربا و بهره، بانکها مي بايست حرکتهاي خود را تغيير دهند و يک استراتژي جديد را طراحي کنند (ايجاد سيستم مزارعه و مضاربه و ...).
اگر اين استراتژي جديد با ساختار بانک مطابقت نداشته باشد در حرکت جديد موفق نيست و ممکن است به صورت ظاهر استراتژي جديد را بپذيرد ولي محتواي قبلي همچنان پا برجا باشد.
لذا بايد ساختار مجموعه بانکي به نحوي تغيير يابد که با اهداف جديد منطبق شود.
با توجه به اين ديدگاه جامع و توجه به محيط و شرايط بوده که گفته شده است: مبناي مديريت استراتژيک، ديدگاه سيستمي و ابزار آن تفکر اقتضايي است.

? مديريت استراتژيک
 

با توجه به آنچه گفته شد امروزه مفهوم مديريت استراتژيک در واقع نتيجه ترکيب نظريات دو مفهوم جداگانه، موازي و مشابه است.
يکي از نظريات مربوط به رشته سياست بازرگاني است که در مراکز علمي و دانشگاهي مطرح و ارائه شده و ديگري مفهوم برنامه ريزي بلند مدت (مفهوم ثانويه) است که هر دوي اين جريانات فکري به نوبه خود از اصول و مباحث ديگري حاصل شده اند.
مفاهيم مذکور نقش خود را در کمک به مديريت رده بالا و مديريت بخشها و مراکز انتفاعي به طور مؤثر ايفا نموده اند.
مديريت استراتژيک جرياني است که به وسيله آن مديريت رده بالاي مؤسسه، عملکرد و جهت گيري بلند مدت سازمان را تعيين مي کند. اين فرآيند از طريق تدوين صحيح استراتژي، اجراي متناسب و ارزيابي مستمر استراتژي تحقق مي پذيرد.
بنابراين، مديريت استراتژيک را مي توان مجموعه اي از اقدامات دانست که از طريق آنها مديريت عالي سازمان بايد وظايف زير را به انجام برساند:
1) تجزيه و تحليل فرصتها و تهديدها يا موانعي که در محيط خارجي وجود دارد؛
2) تجزيه و تحليل نقاط قوت و ضعف سازمان در محيط داخلي؛
3) استقرار رسالت سازمان و ايجاد اهداف آن؛
4) تدوين استراتژيهايي که با نقاط قوت و ضعف و نيز فرصتها و تهديدهاي محيطي منطبق باشد؛
5) اجراي استراتژيها؛
6) ارزيابي و کنترل استراتژيک به منظور اطمينان از کسب اهداف سازمان.
بدين ترتيب، مديران استراتژيک نقاط قوت و ضعف شرکت را از لحاظ امکان بهره برداري از فرصتها و يا مقابله با تهديدهاي خارجي مورد ارزيابي قرار مي دهند.
حفظ تناسب بين کسب و کار و محيط براي بقا، در رقابت لازم است. از آنجا که محيط و سازمان با گذشت زمان تغيير مي کنند؛ اين فرآيند، دغدغه مداوم مديريت است.
البته بين استراتژيست بودن و اعمال مديريت استراتژيک تفاوت وجود دارد. مديريت استراتژيک توجه اساسي به محيط و دگرگوني محيطي دارد تا در آن تصميم مناسب گرفته شود.
در حالي که يک استراتژيست با وجود داشتن استراتژي، ممکن است به تحول و تنوع محيطهاي مختلف توجه نکند.
به عنوان مثال، ناپلئون بنا پارت فرانسوي يک استراتژيست موفق بود. اما، در روسيه و اسپانيا وضعيت متفاوتي وجود داشت.
ناپلئون در اين دو مبارزه، قادر به تصميم گيري سريع و قطعي نبود و مبارزه طولاني او منجر به شکست نهايي شد.
ناپلئون يک استراتژيست بزرگ بود ولي از مديريت استراتژيک برخوردار نبود. او در ارزيابي و انطباق بين استراتژي و محيط متغير ناتوان بود. تفاوت بين داشتن استراتژي و اعمال مديريت استراتژيک را مي توان تفاوت بين شکست و موفقيت دانست.
از طرف ديگر، بين مديريت استراتژيک و برنامه ريزي استراتژيک نيز بايد تفاوت قائل بود. مديريت استراتژيک مفهومي وسيعتر از برنامه ريزي استراتژيک دارد. از يک ديدگاه، برنامه ريزي استراتژيک و هدف گذاري تنها بخشي از مدل اهداف عقلايي است که آن نيز خود يکي از چهار مدل چهار چوب ارزشهاي رقابتي مديريت استراتژيک، در رديف مدلهاي روابط انساني، سيستمهاي باز و فرآيند داخلي محسوب مي شود.

? دلايل اهميت آگاهي از مديريت استراتژيک
 

مديران با کاري مهمتر از مديريت استراتژيک مواجه نيستند. درک جهان تجارت و کسب و کار مستلزم آشنايي با فرآيند مديريت استراتژيک است. با شدت گرفتن رقابت داخلي و خارجي و نيز در دوراني که نفوذ دولتها بر عمليات بازرگاني گسترش مي يابد، درک مديريت استراتژيک ضروري تر به نظر مي رسد. کارمندان، سرپرستان، و مديران مياني بايد با مديريت استراتژيک آشنا باشند؛ آشنايي با استراتژي سازمان به آنها کمک مي کند تا ارتباط وظايف شغلي خود را با اهداف سازمان نزديکتر کنند.
در نتيجه عملکرد شغلي و نيز فرصت ارتقاء شغلي را افزايش دهند و اثر بخشي سازمان را بهبود بخشند.
امروزه مديريت استراتژيک کاربرد وسيعي در مؤسسات مختلف انتفاعي و غيرانتفاعي يافته است؛ اما تکيه مباحث بر روي شرکتها و مؤسسات بازرگاني انتفاعي است.
دلايل متعددي نيز براي آشنايي و آگاهي مديران اجرايي و محققان با مديريت استراتژيک وجود دارد که بعضي از آن دلايل را مي توان به شرح زير بيان نمود:
1) اگر مديريت استراتژيک به صورت سيستماتيک انجام شود باعث مي شود که سازمان در مقابل تغييرات محيط غافلگير نشود؛
2) مديريت استراتژيک با تعيين اهداف بلند مدت جهت حرکت سازمان براي رسيدن به آن اهداف، به زير مجموعه آن سازمان، انگيزش، حرکت و هماهنگي مي دهد؛
3) تجربه نشان داده است که مديريت استراتژيک در سازمانها، باعث موفقيت بيشتر و رضايت کارمندان بوده است؛
4) مديريت استراتژيک، تصميم گيري در مؤسسه را سيستماتيک مي کند و اين امر به علت ارتقاي آگاهي مديران صورت مي پذيرد؛
5) مديريت استراتژيک به هماهنگي، ارتباطات بهتر و تخصيص مطلوب منابع در سازمان کمک مي کند.
در بحث اهميت مديريت استراتژيک مي توان چنين استدلال کرد که مدير اجرايي ايده آل، يک مدير دورانديش، عضو و مربي گروه، داراي ديد جهاني و داراي استعداد بهره گيري از تفاوتها خواهد بود.

? مشاغل مربوط:
 

? مدير تدارکات و پشتيباني
? مدير هتل
? مدير اطلاع رساني سازمان
? مدير شبکه هاي اينترنتي
? مدير خبرگزاري
? مدير واحدهاي مختلف وزارتخانه ها
? مدير بانک ها و موسسات اعتباري
? مدير بازرگاني
? مدير عامل شرکت
? مدير نظارت بر واحدهاي اقامتي و پذيرايي
? مدير اداره روابط عمومي
? مدير اداره تبليغات
? مدير تور
? مدير آموزشگاه آزاد
? مدير دانشگاه غيرانتفاعي
? مدير مدرسه
? مدير مسئول مطبوعات
? مدير انتشارات
? مدير چاپخانه
? مدير اداره تحقيقات
? مدير فروشگاه
? مدير حسابداري
? مدير برنامه ريزي

? مهارت ها:
 

مهارت مديريتي با مهارت هاي مشاوره اي و توليدي نزديک است و کمترين اشتراک را با مهارت هاي اداري، تعمير و نگهداري و دستي دارد.
منبع:سازمان آموزش و پرورش استان خراسان
ارسال توسط كاربر محترم : mohammad_43
Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image