جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
ويژگيهاي منحصر به فرد مديريت علوي
-(6 Body) 
ويژگيهاي منحصر به فرد مديريت علوي
Visitor 363
Category: دنياي فن آوري

? مديريت ، تکليف است :
 

از ديدگاه اسلام ، مديريت تکليف است نه حق . مديران پرورش يافته در مکتب آسماني اسلام ، خدمت در منصب مديريت را تکليف شرعي خود ميدانند و معتقدند که مديريت ، وظيفه است نه سودجويي .
انديشمندان بزرگ اسلامي و حقوقدانان مسلمان ، هر کدام پيرامون حق و تکليف از جنبههاي مختلف بحثهاي مبسوط و مفيدي نمودهاند.
ما در اينجا جهت روشن شدن مطلب، تنها به شرايط حق و تکليف اشاره مينماييم تا مشخص شود که چرا مديريت، تکليف است .
*الف ) شرايط حق :
1) حق امري ثابت و پابرجاست ( چه صاحب حق قدرت بر احقاق آن داشته باشد و چه نداشته باشد).
2) بالغ و نابالغ ، بزرگ و کوچک ندارد.
3) عاقل و مجنون ندارد.
4) علم و آگاهي نيز نميتواند در حق تأثير بگذارد.
5) اختيار و آزادي و يا اجبار و اکراه در حق مؤثر نيست.
*ب) شرايط تکليف:
1) بلوغ : رشد لازم جسمي
2) عقل : رشد لازم عقلي
3) علم : آگاهي به موضوع و موارد تکليف
4) قدرت : داشتن توانايي بر انجام تکليف
5) اختيار : زمينه مناسب و آزادي لازم براي انجام تکليف[1]
با توجه به شرايط مذکور ، به خوبي روشن ميگردد که مديريت ، تکليف است نه حق و آنان که در مناصب اجتماعي ، پست و مقام را وسيله سودجوييهاي خويش قرار ميدهند و در واقع مديريت را حق خويش ميدانند از اين حقيقت آشکار غافلند.
همچنين اين که در روايات از مديريت به عنوان امانت ياد شده است و خداوند نيز در قران فرمان داده که « امانتها را به صاحبانش برگردانيد ». [2]]نيز به خوبي بيانگر اين است که مديريت ، تکليف است زيرا اگر حق بود ، برگرداندن آن به صاحبانش معنايي نداشت !
امام علي ( ع ) وقتي مسئوليت اداره سرزمين پهناور مصر را به مالک اشتر نخعي ميسپارد او را متوجه تکليف بودن مديريتش مينمايد و به او توصيه ميکند : « مهرباني با مردم را پوشش دل خويش قرار داده و با همه ، دوست و مهربان باش . مبادا هرگز چونان حيوان شکاري باشي که خوردن آنان را غنيمت داني ، زيرا مردم دو دستهاند : دستهاي برادر ديني تو و دسته ديگر همانند تو در آفرينش ميباشند [3]]
از بيان امام به خوبي برميآيد که مدير هرگز حق ندارد که با زيردستانش هر گونه که ميخواهد و دوست دارد ، رفتار نمايد و مکلف است با آنان رفتاري انساني ، دوستانه و صميمي داشته باشد . چنانچه در نامه ديگري که به يکي ديگر از فرماندارانش به نام « اشعث بن قيس » نيز مينويسد اين نکته را صريحاً خاطر نشان ساخته ، ميفرمايد : « مديريت و حکمراني براي تو طعمه نيست ، آن مسئوليتي است بر گردن تو و کسي که از تو بالاتر است ، از تو خواسته که نگهبان آن باشي و وظيفه نداري که در کار مردم به ميل و خواسته شخصي خود عمل کني و يا بدون ملاک معتبر و فرمان قانوني ، به کار بزرگي دست بزني » .[4]

? مديريت خدمت است :
 

مديريت در اسلام ، قبل از اين که رياستمداري باشد ، خدمتگزاري است و مدير در اين منصب ، بايد با تيغ تيز مديريت در جهت خدمت به خلق خدا ، اقامه عدل و داد و رفع ظلم و تبعيض و بيعدالتي قيام نمايد .
مدير نبايد مسند مديريت را وسيله افتخار و نردبان نخوت قرار دهد ، زيرا آن دسته از مديراني که ، مديريت بر يک تشکيلات را ، زمينه تجلي خصلتهاي نارواي شيطاني ميدانند و اين ميدان را بهترين عرصه براي تاخت و تاز غرورها و شيطنتهاي خود به حساب ميآورند، هرگز مدير اسلامي و انساني نيستند .
اين گونه مديران ، هيچ گاه قادر به خدمت نخواهند بود زيرا اينان مديريت را براي خدمت به ديگران انتخاب نکردهاند بلکه آن را وسيلهاي براي ارضاي اميال شخصي و نفساني خويش نمودهاند و اين که در روايات از « رياست » به شدت انتقاد شده است ، اشاره به اين گونه مديريت دارد .
مولاي متقيان حضرت علي ( ع ) در مذمت « رياست » ميفرمايد : « رياست ، هلاکت و نابودي است » [5]. البته همانطور که اشاره شد ، منظور از رياست در اين گونه روايات ، ارضاي هوسها و خواستههاي نفساني و شيطاني در پوشش مديريت است.
مردي خدمت حضرت امام رضا ( ع ) درباره شخصي که مديريت را وسيله خودخواهيهاي خويش ميدانست ، سخني به ميان آورد و عرض کرد : او در مسند مديريت ، « رياست » را دوست دارد نه خدمت به مردم را ، امام رضا ( ع ) زيان چنين مديراني را براي جامعه در يک تمثيل زيبا و رسا بيان نمود و فرمود : « چنين رياستي براي ديانت و اعتقاد مسلمان ، زيانمندتر از اين است که دو گرگ گرسنه در ميان گله گوسفندي بيفتند که چوپان نداشته باشد » .[6]در واقع امام رضا ( ع ) در اين بيان پر معناي خود ، مدير را حافظ و نگهباني براي منافع مردم به حساب ميآورد و هر گاه مدير به جاي چوپاني امانتدار و خدمتگزار ، گرگي گرسنه باشد ، بزرگترين زيان و فاجعه براي جامعه اسلامي به وجود ميآيد.
در حکومت علوي ، مديريت تنها از آن جهت ارزش و اعتبار دارد که وسيلهاي براي خدمت به خلق و احقاق حق و رفع ظلم و دفع باطل باشد چنانچه امير المؤمنين علي ( ع ) ، خطاب به عبدا… ابن عباس ميفرمايد : « به خدا سوگند ، اين کفش کهنه پر از وصله ، در نزد من از حکومت بر شما محبوبتر است و من اگر اين حکومت را پذيرفتهام ، فقط به خاطر اين است که حقي را ثابت کنم و باطلي را از ميان بردارم » .[7]
بنابراين در حکومت اسلامي ، خدمت نبايد وسيلهاي براي حاکميت و رياست باشد بلکه به عکس حکومت بايد وسيلهاي براي خدمت باشد.
سعدي ، شاعر محبوب و بلند آوازه ايراني در حکايتي زيبا اين مطلب را به خوبي تبيين کرده و ميفرمايد : « درويشي مجرد به گوشه صحرايي نشسته بود ، پادشاهي بر او بگذشت ، درويش از آنجا که فراغ ملک ، قناعت است سر برنياورد و التفات نکرد . سلطان از آنجا که سطوت سلطنت است ، برنجيد و گفت : اين طايفه خرقه پوشان بر مثال حيوانند و اهليت آدميت ندارند ! وزير نزديکش آمد و گفت: اي جوانمرد ، سلطان روي زمين بر تو گذر کرد ، چرا خدمتي نکردي و شرط ادب بجا نياوردي ؟ گفت : سلطان را بگوي ، توقع خدمت از کسي دار ، که توقع نعمت از تو دارد و ديگر بدان که ملوک از بهر پاس رعيتاند ، نه رعيت از بهر طاعت ملوک !
پادشه ، پاسبان درويش است گر چه رامش به فرّ دولت اوست
گوسپند از براي چوپان نيست بلکه چوپان براي خدمت اوست [8]

? مديريت ، امانت است :
 

مديريت از ديدگاه اسلامي امانتي است که به مدير سپرده ميشود و او بايد از اين مقام که به عنوان امانت در دست دارد ، شديداً مراقبت نمايد و امانت داري صالح و شايسته باشد و آن را به شايستگي به ديگري بسپارد .
قران کريم در مورد امانت و امانت داري ميفرمايد : « همانا خداوند شما را فرمان ميدهد که امانتها را به صاحبانش باز گردانيد .»[9]
علامه طباطبايي (ره ) در تفسير الميزان ، امانت را اين چنين تعريف کرده است : « امانت ، چيزي است که براي نگه داري به ديگري سپرده ميشود تا بر آن محافظ باشد و پس از محافظت به امانت گذار باز گرداند .»[10]
در يک نظام اسلامي ، همه سمتها و مقامها و کليه پستها و منصبها ، امانتهاي خاص الهي هستند که به وديعه در اختيار مسئولان قرار ميگيرند و حفظ آنها از گزند افراط و تفريط ، از وظايف حتمي صاحبان آنهاست و احترام به امانت و پاسداري آن از آسيب تطاول و گزند چپاول ، از دستورات ضروري دين مبين اسلام مي باشد .
مولاي متقيان علي عليه السلام در برنامهاي که به نماينده و فرماندار خود در آذربايجان بنام « اشعث بن قيس » مينويسد ،چنين ميفرمايد : « مديريت و حکمراني براي تو طعمه نيست آن مسئوليت در گردن تو ، امانت است و کسي که از تو بالاتر است ، از تو خواسته که نگهبان آن باشي و وظيفه نداري که در کار مردم به ميل و خواسته شخصي خود عمل کني و يا بدون ملاک معتبر و فرمان قانوني ، به کار بزرگي دست بزني . اموالي که در دست توست از آن خداوند ميباشد و تو خزانه دار آنها هستي تا آن را به من بسپاري اميدوارم که براي تو بدترين فرمانرواها نباشم . »[11]
همچنين در نامه ديگري که به يکي از فرماندارانش نوشته است ، فرموده : « به من درباره تو گزارش نامطلوبي رسيده است که اگر چنين خبر تأسف باري درست باشد ، پروردگار خود را به خشم آورده و امام خود را نافرماني و در امانت خود ، خيانت کردهاي . »[12]
همانطور که ملاحظه ميشود از ديد مولا علي عليه السلام ، مناصب و مديريتها تنها امانت الهي ميباشند و بايد به دست کساني سپرده شوند که امانت داري صالح و شايسته باشند و اين شرط ، از مهمترين ملاکها و شرايط احراز مديريت در حکومت علوي است.
ارزش و اهميت اين صفت در مديريت و حکومت داري تا بدانجاست که حضرت علي ( ع ) آن را « اساس ايمان » و « سر فصل اعتقادات انسان » معرفي ميکند. [13]
مدير جامعه اسلامي بايد بداند که منصبي که در اختيار اوست ، يک وديعه الهي است که خيانت به آن ، خيانت به خداوند محسوب ميگردد . که گناهي نابخشودني است و سرانجام بايد روزي اين امانت را به ديگري بسپارد ، بنابراين پايدار و ماندني نيست و چنانچه خردمندان گفتهاند : « چيزي که نپايد دلبستگي را نشايد » . پس شايسته نيست که مدير به پست و مقام ومنصب دل ببندد و خود را براي هميشه مالک و صاحب اختيار آن بداند.
حضرت علي ( ع ) در کلام زيبايي اين حقيقت را بيان نموده و ميفرمايد : « اگر مقام ماندني بود ، به تو نميرسيد » . [14]

? مديريت در محدوده قوانين الهي است :
 

در بينش اسلامي ، مديريت تا آنجا نافذ است که تضادي با احکام الهي نداشته باشد و مدير در اين نظام ، هرگز نميتواند در اعمال مديريت ، از شيوههايي استفاده کند که با قوانين و احکام الهي مغايرت داشته باشد .
مدير ، در نظام اسلامي بايد قوانين و احکام الهي را به خوبي بشناسد و کليه فرامين و دستوراتش را مطابق با قوانين و حدود الهي باشد.در غير اينصورت ، اوامر و فرامينش لازم الاجرا و قابل اطاعت نيستند . چنانچه پيامبر اکرم ( ص ) ميفرمايد : « اطاعت براي اجراي فرمان مخلوق نيست در صورتي که معصيت خالق را موجب شود » . [15]بنابراين امر و فرمان مدير در صورتي قابل اجراست که مطابق با فرامين الهي و در راستاي اطاعت از خالق باشد .
اگر به تاريخ نيز مراجعه نماييم ميبينيم که شورشها و اعتراضات مسلمين در مقابل حکام و زمامداران ، زماني صورت گرفته که از مجراي عدالت و حق خارج شدهاند و به ظلم و جور پرداختهاند .
مطالعه پيرامون بعثت انبياء نيز اين حقيقت را روشن ميسازد که يکي از علل بعثت پيامبران ، حذف مديريتهاي طاغوتي و استقرار مديريت و ولايت خدايي ميباشد . چنانکه حضرت علي ( ع ) در يکي از سخنان خود ، علت بعثت پيامبر اکرم ( ص ) را چنين بيان مينمايد : « خداوند حضرت محمد ( ص ) را به حق و راستي برانگيخت تا بندگان خدا را از بندگي کساني همانند خودشان برهاند و به پرستش و بندگي خدا رهنمون گردد ، از فرمانبرداري بندگانش به فرمانبرداري خويش و از حوزه مديريت بندگان به حوزه مديــريت و ولايت خود بکشاند» . [16]
اين مسأله در اسلام به قدري حائز اهميت است که حتي امام و رهبر جامعه نيز اگر به خلاف حکم و فرمان الهي دستور دهد ، اطاعتش واجب نيست و معصيت محسوب ميشود و هر نماينده و مسئولي نيز که از جانب ولي و رهبر جامعه تعيين گردد ، موظف است که فرمانش در راستاي فرامين و دستورات الهي باشد . حضرت علي ( ع ) وقتي مالک اشتر را به عنوان نماينده و حاکم مصر به آن سرزمين ميفرستد ، در نامهاي خطاب به مردم مصر ميفرمايد : « پس اي مردم مصر ، سخن نماينده علي را بشنويد و فرمانش را اطاعت کنيد در چيزي که هماهنگ با ( حق ) باشد » . [17]
بنابراين از نظر اسلام ، متابعت از رهبر ، رئيس ، مدير ، مسئول و …. مطلق نيست بلکه مقيد به هماهنگي با « حق » ميباشد و هر گاه اين قيد حذف شد ، لزوم اطاعت نيز از بين خواهد رفت . پيامبر گرامي اسلام ( ص ) در حديثي گهر بار ميفرمايد : « همانا فرمانبرداري در کارهاي نيک است پس کسي که به معصيت فرمان داد ، متابعتش نکنيد ». [18]
مديراني که از مجراي حدود الهي خارج شده و بر خلاف دستورات الهي ، امر و نهي ميکنند بايد بدانند که با اين کار ارکان و پايههاي مديريت خويش را متزلزل نموده و زمينه سقوط و نابودي خويش را فراهم ساختهاند زيرا قوانين الهي ، منطبق با فطرت انساني است و مخالفت با فطرت انساني ، ثمرهاي جز سقوط ندارد و کارکناني که به خاطر ترس و جهل از اوامر غير الهي پيروي ميکنند نيز بايد بدانند که با اين کار خشم و غضب خالق را در مقابل رضايت و خشنودي مخلوقي متزلزل خريدار شدهاند و فرجام شومي در انتظارشان ميباشد .
کارمندي که به منظور خوش خدمتي و جلب نظر مدير به دروغ و حيله و نيرنگ متوسل ميشود و حق را ناحق جلوه ميدهد ، بايد بداند که خويشتن خويش را قرباني جاه طلبي و سودجويي فردي خودخواه ساخته و با بالا بردن او ، خود را به چاه افکنده است و در جرم و جنايت او شريک است .
لذا در حکومت اسلامي ، نه مدير حق دارد حکم و دستوري بر خلاف قوانين و احکام اسلامي صادر نمايد و نه زيردستان و مرئوسين حق دارند از چنين دستوري اطاعت نمايند و همگي در برابر خالق قادر و توانا مسئولند که کُلُّکُمْ رَاعٍ وَ کُلُّکُمْ مَسْوؤلٍ عَنْ رَعيَّتِهِ .

پي نوشت ها :
 

1) نگرشي بر مديريت اسلامي – ص 40 .
2) سوره نساء – آيه 58 .
3) نهج البلاغه – نامه 53 .
4) نهج البلاغه – نامه 5 .
5) غرر الحکم و دررالکلم آمدي – ج 1 – ص 452 .
6) اصول کافي ، کتاب الايمان و الکفر ، باب طلب الرياسه .
7) نهج البلاغه – ترجمه محمد دشتي – خطبه 33
8) گلستان سعدي – باب اول – حکايت 28 .
9) قران کريم – سوره نساء آيه 58 .
10) تفسير الميزان – جلد 16 – ص 370
11)نهج البلاغه - نامه 5 - ترجمه محمد دشتي .
12)نهج البلاغه - نامه 40 -ترجمه محمد دشتي.
13) غررالحکم و درر الکلم آمدي – ج 1 - ص 136.
14) وسائل الشيعه – ج 11 – ص 54.
15) وسايل الشيعه – ج 11 – ص 422 .
16) الوافي – ج 3 - ص 22 .
17) نهج البلاغه – نامه 38 .
18) نظام الحکم و الادارõ في الاسلام – ص 248 .
 

منبع:http://modirestan.mihanblog.co
ارسال توسط كاربر محترم :mohammad_43
Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image