جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
چندمطلب کوتاه اماآموزنده درمديريت
-(5 Body) 
چندمطلب کوتاه اماآموزنده درمديريت
Visitor 420
Category: دنياي فن آوري

? من پنير تو را جابجا کرده‌ام!
 

نمايشگاه کتاب که از بزرگترين رويدادهاي فرهنگي‌ کشور است، با وجود تمامي مشکلات ناشران و علاقمندان کتاب، در حال برگزاري‌ است و خوشبختانه رونق فراواني‌ هم دارد.
واقعا پيوستن به سيل جمعيت مشتاق يادگيري، حس غريبي در انسان ايجاد مي‌‌کند و انتخاب از ميان هزاران کتاب ارائه شده کاري دشوار است.
جالب‌ترين نکته اين بود که تقريبا در اکثر غرفه‌ها به دنبال پنير اسپنسر جانسون مي‌گشتند!‌ ظاهرا اين ميليونها نفري‌ که دارند در سراسر جهان به دنبال پنير او مي‌گردند، هنوز موفق به يافتن آن نشده‌اند!
ضمنا اگر به نمايشگاه مي‌رويد،‌ خيلي به حرفها‌ي برايان تريسي گوش نکنيد چون ممکن است غورباقه مربوطه در گلويتان گيرکند و آن وقت شايد کسي نتواند به دادتان برسد!

? دشمن جايي آن بيرون است
 

"پيتر سنگه" استاد نگرش سيستمي در کتاب "پنچمين فرمان" به بررسي ريشه‌ها‌ي عدم وجود نگرش سيستمي در افراد، سازمانها و جوامع مي‌پردازد و يکي از اصلي‌ترين دلايل آن را وجود تفکر "دشمن جايي آن بيرون است" برمي‌شمرد.
در هر يک از ما تمايلي نهفته است که زماني که کارها درست پيش نمي‌رود، تقصير را متوجه کسي يا چيزي خارج از خودمان بدانيم. زماني که تنها بر خود متمرکز هستيم، قادر نيستيم اثرات عملکردمان را در محدوده خارج از خود ببينيم و هنگامي که عملکردمان منتج به نتايجي‌‌‌ مي‌شود که برايمان آزار دهنده است، آن را ناشي از عملکرد سايرين به حساب مي‌آوريم.
نگرش سيستماتيک به ما مي‌آموزد که تمامي علل به وجود آمدن مسائل در درون سيستم و جزئي از آن مي‌باشد. "دشمن جايي‌ آن بيرون است" يک قصه بي انتهاست. "آن بيرون" و "اين داخل" قسمتهايي از يک سيستم واحد هستند و اگر بخواهيم همه مسائلمان را به "آن بيرون" نسبت دهيم، هيچگاه نمي‌توانيم نسبت به حل مسائل اقدام نمائيم.
چه زيبا گفت است وايت کلي که: «ما دشمن را ملاقات کرده‌ايم، او خود ماست»

? ضرب المثلهاي دور ريختني
 

? يک دست صدا ندارد
? با يک گل بهار نمي‌آيد
? نرود ميخ آهني در سنگ
? هنر نزد ايرانيان است و بس
? ترک عادت موجب مرض است
? هرکسي را بهر کاري ساختند
? تربيت نا اهل را چون گردکان بر گنبد است
? خواهي نشوي رسوا، همرنگ جماعت شو
? اصل بد نيکو نگردد چون که بنيادش بد است
? اگر شريک خوب بود، خدا براي خودش درست مي‌کرد

?شگفتي کلمات
 

کهکشان، آزادي، نفرت، ايثار، اضطراب، القاء، پرستش، ابديت، دروغ، مهتاب، طراوت، زباله، رنگين کمان، تلالو، ترنم، تواضع،‌ تفرقه، شاهکار.
کلمات، پديده‌هاي شگفت انگيزي هستند که چون لغلغه زبانمان شده اند، کمتر به تاثير آنها در برقراري ارتباط بين انسانها توجه مي‌کنيم ولي با يادگيري يک زبان جديد و برقراري ارتباط با افرادي که زبان جديد را استفاده مي‌کنند، مجدد به ياد مي‌آوريم که اين کلمات به چه نحو‌ مفاهيم، افکار و احساسات ما را منتقل مي‌کنند.
اگر به تاثير کلمات بر مخاطبانمان واقف شويم، در بيان آنها دقت بيشتري به خرج خواهيم داد.

? اي برادر تو همه انديشه اي
 

بسياري از بزرگان و مشاهير ملل اين جمله را به اشکال مختلف بيان کرده اند که: «انسان همان چيزي است که باور دارد». اين جمله خلاصه تمامي مباحث مطرح شده در برنامه ريزي عصبي – کلامي است: به هر چه مي خواهيد، مي توانيد برسيد، به شرطي که آن را در ذهن خود با شرايط خاصي تصور کنيد و ايمان داشته باشيد به آن دست پيدا خواهيد کرد.
زرتشت چه زيبا مي گويد: "پندار نيک، گفتار نيک، کردار نيک"، با پندار نيک است که مي توان به گفتار نيک و کردار نيک دست يافت و تا پندار، نيک نشود، نبايد انتظار اصلاح ساير جنبه هاي شخصيت را داشت. لذا نابجا نخواهد بود اگر بگوييم:
اي بـرادر تــو هــمــه انديشه اي
ما بقي هم خود فقط انديشه اي
بعد از آن همه تو دگر انديشه اي
اي بـرادر تــو چــقــدر انديشه اي؟!!

? فصل نو شدن
 

به فردا انداختن کارها، از خصوصيات جدايي ناپذير ما انسانها است و اين خصوصيت را بيشتر از همه جا، در مورد تغيير خودمان به کار مي بريم. همواره به خود مي گوييم که از فردا، از هفته آينده، از ماه آينده، از سال آينده اين عادت خوب را در خود ايجاد مي کنم که متاسفانه اين فرداها کمتر سراغ ما مي آيند.
چه زيبا خواهد بود اگر بتوانيم در آغاز بهار و زمان اعتدال طبيعت که ظاهر زندگي‌ مان را نو مي کنيم، تغييري هر چند کوچک به سمت اعتدال در درون خودمان نيز ايجاد کنيم. به قول مرحوم مجتبي کاشاني:
زيــر بــاران بـيــا قــدم بــزنــيــم حرف نشنيده اي به هـم بزنيم نـو بـگويـيـم و نـو بـيـنـديـشـيـم عـادت کـهـنـه را به هـم بزنيـم و ز بــاران کـمــي بــيـامــوزيــم که ببـاريـم و حـرف کـم بـزنيـم کـم بباريـم اگـر، ولـي همـه جا عالمـي را به چهـره نـم بـزنيم چتـر را تاکنيـم و خيـس شويم لحظه اي پشت پابه غم بزنيم قلم زندگي به دست دل است زنــدگــي را بيـا رقـــم بــزنـيـم
اهداف کمتر، سازمان بهتر اهداف سازماني مانند فرزندان انسان مي باشند. در يک خانواده با توجه به محدود بودن منابع،‌ هرچه تعداد فرزندان کمتر باشد‌ سرانه هر فرزند بيشتر مي شود.
در سازمان نيز اين موضوع صادق است. بدين معني که اگر سازمان به جاي انتخاب چندين هدف به صورت موازي و پراکنده، تعداد اهداف کمتري را برگزيند ولي تمرکز بيشتري در راستاي تحقق آنها داشته باشد، احتمال دستيابي به آن اهداف را بالاتر مي برد.

? تئوري زنجير
 

اگر زنجيري بسيار قوي داشته باشيم که هر يک از حلقه هايش داراي توان بسيار زيادي باشد، اما فقط يک حلقه ضعيف در بين حلقه هاي آن موجود باشد، توان زنجير به اندازه توان آن حلقه ضعيف خواهد بود، چرا که بر اثر اولين کشش، حلقه ضعيف باعث مي شود که کل زنجير از هم بگسلد.
اين تئوري در خصوص هر سازمان نيز صادق است. اگر يک بخش از سازمان کار خود را به شکل ضعيفي ارائه دهد،‌ در واقع نقش همان حلقه ضعيف را بازي کرده است.
نکته قابل توجه اين است که هر يک از اين بخش ها از حلقه هاي کوچکتري به نام پرسنل تشکيل شده اند،‌ لذا متوجه مي شويم هر فرد در يک سيستم چه نقش به سزايي مي تواند داشته باشد.

? گاهي هم لازم است اشتباه کنيم!
 

يکي از فيلسوفان آلماني عقيده داشت: «وقت ما ارزشمندتر از آن است که به بحث در مورد هر چيز صرف شود. بشر جايز الخطاست».
افرادي هستند که اصرار دارند در مورد هر چيز و هر مطلب جزئي نيز اشتباه نکنند و اغلب به خود اجازه اشتباه نمي دهند. آنچه آنها با اين رفتار به آن دست مي يابند، ترس از پيشروي به جلو است. ترس از اشتباه کردن درِي است که ما را در قلعه حد وسط محبوس مي کند. اگر بتوانيم بر اين ترس غلبه کنيم، گامي ارزنده در مسير رهايي برداشته ايم.

? تقابل خير و شر
 

تا به حال دقت کرده ايد که در اکثر فيلمهاي سينمايي يا کتابهاي داستان، يک نيروي خير ضعيف در برابر نيروي شرّ قوي قرار مِي گيرد و در انتهاي داستان نيروي خير با سختي بسيار بر نيروي شرّ غلبه مي کند. اصلا اگر نيروهاي خير از نيروهاي شر قوي تر بودند، داستان ها بي معني مي شدند.
هر روز در اطرافمان شاهد دهها مثال در اثبات قوي تر بودن نيروهاي شرّ بر نيروهاي خير هستيم. ظاهرا دنياي ما طوري طراحي شده که خوب بودن بسيار سخت تر از بد بودن باشد و در نهايت انسانها به ميزان تلاششان براي حرکت به سمت خوبيها، ازريابي شوند.

? لغت نامه مهندسين در جلسات کارفرما
 

روي چند انتخاب به طور همزمان در حال کار هستيم يعني: هنوز تصميم نگرفته ايم چه کنيم.
تمام انتخابهاي اوليه کنار گذاشته شد يعني: تنها فردي که موضوع را مي فهميد از تيم خارج شده است.
پروژه به دليل بعضي مشکلات ديده نشده، کمي از برنامه عقب است يعني: تا کنون روي پروژه ديگري کار مي کرديم.
اين موضوع پس از روزها تحقيق و بررسي فهميده شد يعني: اين موضوع را به طور تصادفي فهميديم.
کاملا انجام شده يعني: راجع به ده درصد کار تنها برنامه ريزي شده است.
سه نمونه جهت مطالعه شما آورده شده يعني: بقيه نمونه واجد مشخصاتي که شما بايد بعد از مطالعه به آن برسيد، نبوده اند.
نحوه عمل دستگاه بسيار جالب است يعني: دستگاه کار مي کند و اين براي ما تعجب برانگيز است.
کل کوشش ما براي اين است که مشتري راضي شود يعني: ما آنقدر از زمانبندي عقب هستيم که که هرچه به مشتري بدهيم راضي مي شود.
در اين مورد طبق استاندارد عمل خواهيم کرد يعني: از جزئيات کار اصلا اطلاع نداريم.
بقيه نتايج در گزارش بعدي ارائه مي شود يعني: بقيه نتايج را تا فشار نياوريد، نخواهيم داد.

? حيات در ابعاد ديگر جهان
 

ما در دنيايي سه بعدي زندگي مي کنيم و مي توانيم اشيائي که سه بعد يا کمتر دارند را درک کنيم. فرض کنيد ما در دنيايي دو بعدي زندگي مي کرديم و آن وقت مي خواستيم يک کره سه بعدي را بشناسيم.
تنها کاري که مي توانستيم انجام دهيم، اين بود که آن کره را از صفحه وجودمان عبور دهند و بعد بگوييم که اين کره، نقطه اي است که به يک دايره تبديل مِي شود و آن دايره کوچک شده و مجددا به نقطه تبديل مي‌ گردد تا از بين برود و حداکثر برداشت ما از اين جسم سه بعدي، در حد درک دو بعدي مان مي بود.
پس ممکن است در حال حاضر در همين دنيايي که ما در آن زندگي مي کنيم، حياتي باشعورتر از ما در بعد چهارم يا پنجم وجود داشته باشد که ما از درک آنها عاجز باشيم.

? هنر خود بودن
 

شايد به جرأت بتوان گفت مهمترين مأموريت ما در دنيا، شناخت خود و حرکت در جهت پيشرفت است. همه ما بايد مسير پر فراز و نشيب زندگي را با تمام سختي ها و آساني هايش طي کنيم و در کل مسير فراموش نکنيم که فقط خودمان باشيم و زندگي کسي را تقليد نکنيم و بر داشته هاي ديگران افسوس نخوريم.
حدود هزار سال پيش رودکي چه زيبا سرود است که:
زمانه پندي آزادوار داد مرا
زمانه راچو نکو بنگري همه پند است
به روز نيک کسان گفت تا تو غم نخوري
بسا کسا که به روز تو آرزومند است

? قانون طلايي برقراري ارتباط با ديگران
 

هنگام ماهي گيري، غذاي مورد علاقه ماهي را نوک قلاب قرار دهيد، نه غذاي مورد علاقه خودتان را.

? احساس حضور خداوند
 

يکي از مشکلاتي که اکثر ما با آن مواجه هستيم، برقراري رابطه بين زندگي مادي و زندگي معنوي مان است. ما هر روز زماني را به معنويت تخصيص مي دهيم و در زمان ديگري به کار يا تفريح مي پردازيم و فکر مي کنيم که اين فعاليتها بايد از هم جدا باشند.
اين درست اشکالي است که مسلمانان از مسيحيت مي گيرند، يعني براي دين، يک زمان خاص در نظر گرفته اند و خدا را به کليساها محدود کرده اند.
جالب است که در دين ما حتي از کار نيز به عنوان جهاد در راه خدا ياد شده است.
واقعا اگر مي توانستيم هنگام انجام کليه امورمان،‌ حضور خدا را احساس کنيم، چقدر از مشکلاتمان کاسته مي‌شد؟

? مديريت زمان
 

مديريت زمان ابزاري براي استفاده بهتر از زمان در جهت دست يابي به اهداف مي باشد و کليد آن، انضباط فردي است؛ يعني اين توانايي را داشته باشيم که خود را مجبور به انجام کاري در يک زمان معي‍‍ّن نماييم، خواه مايل به انجام آن باشيم، خواه نباشيم.
ما معمولا براي انجام کارهايمان يا برنامه ريزي نداريم، يا آنقدر فشرده برنامه ريزي مي کنيم که دستيابي به اهدافمان طبق برنامه،‌ عملا غير ممکن مي شود.
مديريت زمان مي گويد: «کارهاي خود را مثل کالباس برش دهيد و به کارهاي کوچک تقسيم کنيد،‌ سپس يک تکه از کار را انتخاب کرده، بي درنگ آن را اجرا نماييد»

? نيروي جاذبه
 

نيروي جاذبه همواره انسان را به پايين مي کشد و اگر کسي بخواهد بالا برود بايد بر جاذبه غلبه کند. يک کوهنورد براي صعود بايد تلاش بسياري را صرف غلبه بر جاذبه نمايد و هرچه بيشتر سختي بکشد و از خود همت و تحمل نشان دهد، مي تواند بالاتر رود.
در زندگي معنوي انسان نيز غرايض دائما انسان را به پايين مي کشند و اگر انسان براي صعود خود برنامه اي نداشته باشد، "خور و خواب و خشم و شهوت" او را به قعر چاه خودخواهي خواهند برد. ميزان صعود هر انسان به قدر همت و نظم او در دستيابي به اهدافش مي باشد.

? هماهنگي اهداف و ارزشها
 

با توجه به محدود بودن زمان، دست يابي به تمام اهداف مورد علاقه غير ممکن است؛ پس بايد با کنار گذاشتن ايده آل گرايي از اهداف کم اهميت تر صرفنظر نمود و بر اساس سلسله مراتب ارزشها، پراهميت ترين اهداف را انتخاب کرد و در راستاي رسيدن به آنها گام برداشت.
ارزش يعني نظرات و عقايد شخصي ما درباره اين که چه چيزي درست و چه چيزي نادرست است. ارزشها اموري هستند که ميل باطني ما به سوي آنهاست و اگر در جهت آنها قدم برنداريم، خود را تمام و کامل احساس نمي کنيم.
اگر اهداف و ارزشهاي ما همسو نباشند، درون ما تناقض ايجاد مي شود و هماهنگي لازم جهت رسيدن به موفقيتهاي بزرگ را از دست مي دهيم. اگر کسي به کار معيني دست بزند اما در اعماق وجود طالب چيز ديگري باشد،‌به رضايت خاطر نخواهد رسيد. همچنين اگر کسي به هدفي برسد، اما در راه رسيدن به آن، اصول اعتقادي خود را زير پا گذاشته باشد، دستاوردهاي خود را ضايع خواهد کرد.

? انتخاب هدف
 

متخصصان روانشناسي موفقيت،‌ فرمول موفقيت را به طور خلاصه در چهار قدم، به اين صورت تعريف م‍ي کنند:
قدم اول هدف گذاري است، يعني دقيقا مشخص کنيد چه مي خواهيد. قدم دوم انجام عمل است، يعني در راه رسيدن به اهداف گام برداريد. قدم سوم کنترل بازخورد است، يعني نتايج اقدامات خود را بررسي کنيد تا متوجه شويد در راستاي اهداف است يا خير و قدم چهارم ايجاد نرمش در رفتار است، يعني اگر متوجه شديد در راستاي اهداف حرکت نمي کنيد،‌ به راحتي مسير خود را عوض کنيد.
طبق مطالعات انجام شده، فقط 10% مردم دنيا در زندگي خود هدف دارند و کمتر از 3% مردم اهداف خود را روي کاغذ مکتوب کرده اند.
پس هر وقت احساس کرديم که در زندگي به خواسته هايمان نمي رسيم بايد ابتدا بررسي کنيم که جزو کدام دسته هستيم. 90%، 7% يا 3%؟

? اِنّ اللهَ يَهدي مَن يَشاء
 

عبارت «اِنّ اللهَ يَهدي مَن يَشاء» را معمولا به اين صورت ترجمه مي کنند: «خداوند هر کسي‌ را که بخواهد، هدايت مي‌ کند»‌. کساني که نگرش جبرگرايانه دارند، با شنيدن اين آيه مي گويند که اگر من هدايت نشده ام، پس خداوند نخواسته است.
جديدا تعبير جديدي از اين آيه شنيدم که در آن کلمه «يشاء» را به انسان نسبت داده بود و آن را به اين صورت ترجمه کرده بود: «خداوند هر کس را که بخواهد هدايت شود، هدايت مي کند».
گفتن اين که کدام ترجمه صحيح تر است، کار صاحبنظران فن است ولي ترجمه دوم دلنشين تر است. شايد اين آيه هم مؤيد ترجمه دوم باشد که: «اَلّذين جاهَدوا فينا‌ لَنَهدينّهُم سُبُلَنا»، يعني: «کساني را که در راه ما مجاهدت کنند،‌ به راههاي خويش هدايت مي نماييم»

? سعدي‌ و مديريت پروژه
 

ظاهرا شيخ اجل هم متخصص برنامه ريزي و کنترل پروژه بوده و ما خبر نداشتيم. در يکي از ابياتش با ظرافت خاصي به موضوعاتي‌ همچون امکان سنجي پروژه قبل از شروع آن، ارزيابي تامين کنندگان قبل از انعقاد قرارداد، تخمين فعاليتها و زمانبندي اجراي آنها و سرانجام،‌ تعهد به اجراي فعاليتها در زمانبندي مقرر مي پردازد. باور نداريد؟ خودتان قضاوت کنيد:
من ندانستـم از اول که تـو بـي مهـر و وفايي عـهـد نابستـن از آن بـه که ببنـدي و نپايـي دوستـان عـيب کننـدم که چـرا دل به تو دادم بايـد اول به تو گفتـن که چنين خوب چرايـي اي کـه گفتـي مـرو انـدر پـي خـوبـان زمــانـه مـا کجـاييـم در ايـن بحـر تفـکـر تـو کـجـايـي آن نه خالسـت و زنخـدان و سر زلـف پريشان که دل اهل نظر برد که سرّي است خدايـي پـرده بــردار کـه بـيگـانه خـود ايـن روي نبينـد تــو بزرگــي و در آيـيـنــه کــوچـک ننـمـايـي حلقــه بر در نتــوانم زدن از دســــت رقيبــان ايـن توانـم کـه بيـايـم بـه محلـت به گدايـي عشق و درويشي و انگشت نمايي و ملامت همـه سهل است تحمـل نکنـم بـار جدايـي روز صحرا و سماعسـت و لب جوي و تماشـا در همه شهر دلي نيست که ديگر بـربـايـي گفته بـودم چو بيـايـي غـم دل با تـو بـگـويـم چه بگويم که غـم از دل برود چون تو بيـايـي شمع را بـايد از اين خانه به دربردن و کشتن تا به همسايـه نگويـد که تـو در خانه مـايـي سعدي آن نيست که هرگـز ز کمندت بگريزد که بدانست که دربند تو خوشتر که رهـايـي
منبع:http://bashari.blogfa.com
ارسال توسط كاربر محترم : mohammad_43
Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image