|
اين دنيايِ هوشمندِ زيبا
-(3 Body)
|
اين دنيايِ هوشمندِ زيبا
Visitor
958
Category:
کامپيوتر
- دنياي حقيقي و دنياي ديجيتال هر لحظه به يکديگر نزديکتر ميشوند. اين اتفاق کارايي و فرصتهاي بيشتري را با خود به همراه دارد. اما آيا اين همان چيزي است که مردم ميخواهند؟(لودويگ سيجل) چه اتفاقي ميافتاد اگر دو دنيا داشتيم؛ دنياي حقيقي و بازتاب ديجيتالي آن؟ دنياي واقعيِ انباشته از حسگرها که همه چيز را از هرگونه حرکت تا بو دريافت ميکردند و دنيايي ديجيتالي كه در واقع امارتي نرمافزاري بود كه تمام اطلاعات را به صورت خودکار دريافت و طبق آن عمل ميکرد. اگر دري در دنياي حقيقي باز ميشد، همين اتفاق در دنياي ديجيتال نيز رخ ميداد. اگر دماي اتاقي که درِ آن باز بود، پائينتر از سطح خاصي ميرسيد، دنياي ديجيتال به طور خودکار اتاق را گرم ميکرد. اين چشمانداز را ديويد گلرنتر، استاد علوم کامپيوتر دانشگاه ييل در کتاب «عوالم آئينهاي» در اوايل دهه 1990 پرداخته است. او پيشبيني كرد: «شما به صفحه مانيتور خود نگاه ميکنيد و حقيقت را در مييابيد. برخي از بخشهاي دنياي شما- شهري که در آن زندگي ميکنيد، شرکتي که در آن کار ميکنيد، سيستم مدرسه، بيمارستان شهر- همه را به صورت واضح، انتزاعي اما قابل فهم، ميبينيد.» حتي تا امروز هم اين تصاوير تخيلي به نظر ميرسند. اما اين مطلب ويژه اعلام ميکند که آقاي گلرنتر در کمال تعجب آينده را ديده است. در واقع بشر در حال ساختن «عوالم آئينهاي» يا «سيستمهاي هوشمند» بسياري است. دنياي حقيقي و دنياي مجازي توسط تعداد زيادي حسگر و دوربينهاي متصل به هم، شبکههاي بيسيم فراگير، استانداردهاي ارتباطي و فعاليت خود انسانها، در حال نزديک و تلفيق شدن با يکديگرند. اين همگرايي ممکن است در لحظه قابل تشخيص نباشد، زيرا در اکثر مکانها ناگهاني رخ ميدهد و غالبا درک نميشود. در محيطهاي کنترل شده اين مورد پيشرفتهتر است. براي مثال، نرمافزار ارائه شده توسط زيمنس،که نمونه بارز تکنولوژي است، نسخه مجازي کارخانهها را کنترل و حفظ ميکند. اما اين مورد كمكم دارد همهجا گسترده شده و زبان خاص خود را ايجاد ميكند. گلن المندينگر از مرکز تحقيقاتي Harbor، آنرا مجازيسازي دنياي واقعي مينامد. پژوهشگران آزمايشگاه رسانههاي MIT که اشياء دنياي واقعي را با کپيهاي آنها در دنياي دوم، يعني دنياي مجازي، مرتبط ميكنند، از نتيجه آن با عنوان «حقيقت متقابل» ياد ميکنند. Google Earth و Street View اولين نرمافزارهايي بودند که نسخهاي از کل دنيا را انعکاس ميدهند. همچنين حسگرهايي که در گاوها کار گذاشته شد، از ابتداي تولد تا کشتارگاه با آنهاست. کاربردهاي گوناگون تلفنهاي هوشمند تلفنهاي هوشمند و برنامههاي کاربردي آن (برنامههاي کاربردي قابل دانلود که اين وسايل را پرثمر ميسازند) همگرايي دنياي فيزيکي و ديجيتال را تسريع ميبخشد. در تلفنهاي هوشمند از حسگرهايي استفاده ميشود که همه چيز را در محيط وي اندازهگيري ميکند. سپس بسياري از آن اطلاعات مجددا به شبکه فرستاده ميشود. برنامههاي کاربردي، با توجه به نقشي که دارند، ورژنهاي کوچکي از سيستمهاي هوشمند هستند که کاربر را قادر ميسازند بتواند کارهاي گوناگوني از حفظ ارتباط با دوستان گرفته تا کنترل وسايل منزل را انجام دهد. همچنين تلفنهاي هوشمند در جايي که حقيقت و مجاز به شكل مستقيم با هم در تقابل هستند نيز وجود دارند و با نام تخيليتري يعني «حقيقت تقويتشده» (augmented reality) با هم ادغام ميشوند. برنامهاي با نام Layar را در تلفن هوشمند خود دانلود کنيد، دوربين آن را روشن کنيد و رو به خيابان بگيريد، نرمافزار تصوير خيابان را با تمام اطلاعات ديجيتال مانند نام شرکتها يا آگهي فروش خانههاي خيابان روي صفحه شما نمايش ميدهد.. اين خدمات و موارد مشابه آن بايد با هم پيشرفت کنند تا به آن سيستمي برسند که جان رابي، دانشمند علوم کامپيوتر دانشگاه کاليفرنيا در برکلي، آنرا «سيستمهاي تکنولوژي-اطلاعاتي اجتماعي» يا SIS ميخواند. مطمئنا پيشرفت تکنولوژي مولفههاي ضروري را در بر ميگيرد. طبق قانون مور، توان پردازش يک تراشه کامپيوتري که در حسگرها به کار برده ميشود، به سختي هر 18 ماه دو برابر ميشود. توان پردازش بيشتر و ارتباط بهتر باعث ساخت سيستمهاي محاسباتياي ميشود که قادر به ذخيرهسازي و پردازش سريع مقادير زيادي اطلاعات ارسال شده توسط حسگرها و ديگر دستگاههاست. شرکتها در سراسر دنيا شبکههايي از مراکز اطلاعاتي، متشکل از هزاران سرور، را با هم ادغام ميکنند که «پردازش ابري» (clouds computing) ناميده ميشود. آنها نه تنها اطلاعات را ذخيره بلکه بررسي كنند. براي مثال، يک سيستم هوشمند را قادر به واکنش فوري نسبت به تغيرات محيط ميكنند. ديگر مورد بزرگ شرکتهاي فناوري اطلاعات (IT) سيستمهاي هوشمند را «ديگر مورد بزرگ» ميدانند. ميتوان پيشبيني کرد كه جاهطلبانهترين طرحها توسط صنايع بزرگ، به ويژه IBM، ساخته شوند. سم پالميسانو، رئيس شرکت IBM ، سيستمهاي هوشمند را ارجح ميداند. چند سال پيش اين شرکت کمپيني با نام «سياره هوشمندتر» را آغاز كرد که ميتواند انرژي، حملونقل، شهرها، و بسياري جاهاي ديگر را هوشمندتر سازد. ديگر شرکت ها نيز به دنبال اين تغييرات هستند، هر کدام به نوعي متفاوت که منعکسکننده تواناييهاي آنهاست. سيسکو، بزرگترين سازنده مکانيسم شبکه، در رابطه با «جوامع هوشمند متصل به هم» سر و صداي زيادي به راه انداخته است. هيولت پاکارد، پيشرو صنعت سختافزار، قصد دارد «مرکز سيستم عصبي زمين» را به کار بيندازد. زيمنس و رقيب آن جنرالالکتريک، که بيشتر در منازل در دنياي فيزيکي حضور دارند، تصميم گرفتند اکثر سيستمهاي هوشمند خود را با هم ادغام كنند تا بتوانند دانش خود از صنايع خاص مانند مراقبت از سلامتي و توليد فراتر برند. در مجموع، موج رو به رشدي از راهاندازي هوشمند وجود دارد که هر چيزي پيشنهاد ميدهد، از نشان دادن محل دستگاه تا سکوي حسگرهاي اطلاعات. دولتها نيز از اين قافله عقب نيفتادند. بسياري از کشورها بيشترِ انگيزه خود را خرج پروژههاي هوشمند زيرساختي کردند و برخي سيستمهاي هوشمند را برتر از سياست صنعتي دانستند. « Internet of things» نام ديگري است که به اينگونه سيستمها داده شده است و در مرکز فعاليتهاي ديجيتالي اتحاديه اروپا قرار دارد. برنده احتمالي اين بازارها کشورهايي هستند که توليد قوي دارند. آلمان و ژاپن در راس اين کشورها هستند. اما اين سر و صداها فقط به سود شرکتهاي فناوري و سياستمداران جاهطلب نيست. اين امر با در نظر گرفتن نياز شديد به چنين سيستمهايي شدت ميگيرد. در بسياري از شرکتها زيرساخت فيزيکي کهنه است، هزينههاي درمان افزايش يافته و اوضاع مالي دچار رکود است. استفاده از منابع هوشمند در اين شركتها ميتواند ثروت مالياتدهندگان را افزايش دهد. کنترل از راه دور بيماران بسيار ارزانتر و ايمنتر از نگهداري آنها در بيمارستان است. يک پل مجهز به حسگر ميتواند به مهندسان بگويد که چه زماني نياز به تعمير دارد. کشور چين نمونه جالبي است، اين کشور به گونهاي بيسابقه در تاريخ، شهري شده است. بر اساس مطالعات مکكنزي، تا سال 2025، 350 ميليون چيني- بيش از جمعيت فعلي امريکا- به شهرها مهاجرت خواهند کرد. در واقع بدون پيشرفت زيرساخت تکنولوژي ديجيتالي، تامين کافي غذا، حملونقل، آب و برقِ جمعيت شهري شده جديد اين کشور کار مشکلي خواهد بود. مهمترين مسئله اين است که سيستمهاي هوشمند به بهترين نحو بشر را در مواجهه با مشکلات محيطي، از جمله گرم شدن زمين، اميدوار ميسازد. امروزه شبکههاي برق، سيستمهاي حملونقل و سيستمهاي توزيع آب ضرورتا شبکههايي از لولههاي بيروزنه هستند. بنا بر محاسبات IBM اگر شبکه برق فقط در امريکا 5% بيشتر اثر بخش باشد، صدور گازهاي گلخانهاي به اندازه 53 ماشين ذخيره خواهد شد. بر اساس گزارش موسسه حملونقل تگزاس در سال 2007، هزينههاي جادهاي اين کشور برابر با 4.2 ميليارد ساعت کاري است در عين اينكه 10.6 ميليارد ليتر بنزين هدر رفته است. بر اساس تحقيق Lux، شرکت تحقيقات بازار، در رابطه با تسهيلات زندگي (مانند آب، برق و ...)، بين 25% تا 50% از آب تصفيه شده هدر ميرود. با اين همه منافع، چه چيزي باعث نگراني است؟ نخست، استقلال و ريسک سوء استفاده دولتهاي بد نهاد به ذهن خطور ميکند. در واقع، در مقايسه با برخي سيستمهاي هوشمند، دستگاه کنترلکننده از راه دور جرج اورول به نظر بازيچه مي آيد. در كتاب 1984 اورول، قهرمان داستان، وينستون اسميت، لحظات سختي را براي پيدا کردن گوشه اي ميگذراند تا بتواند از دست «برادر بزرگ» مخفي شود. دوم، منتقدان از اين واهمه دارند که سيستمهاي هوشمند بتوانند با هم ادغام شوند، درست مانند فيلم «ماتريکس»، که در سال 1999 ساخته شد، دراين فيلم انسانها در ماشينهايي زنداني شدند که واقعيتي را شبيهسازي ميکند که طبق آن انسانها کنترل ميشوند و گرماي بدن آنها را به فعاليت الکتريکي تبديل ميکنند. خوشبختانه چنين داستاني همچنان افسانه باقي مانده است. اما سيستمهاي هوشمند در برابر کارکرد نادرست يا حملات هکرها آسيبپذير است. سوم، برخي افراد معتقدند کساني که به سيستمهاي هوشمند دسترسي دارند تا حد زيادي مطلعتر از افرادي هستند که به اين سيستمها دسترسي ندارند، که اين مزيتي ناعادلانه است. آقاي گلرنتر در «عوالم آيينهاي» به اين ريسک اشاره ميکند . نگرانيهاي ديگري نيز وجود دارد و تنها در صورتي مرتفع ميشوند که بتوانند باعث تحريک واکنش neo-Luddite شوند. جهان هنوز هم مثال بزرگي براي عرضه دارد.
|
|
|