اين راه را كه يکبار رفتهايم!
-(7 Body)
|
اين راه را كه يکبار رفتهايم!
Visitor
778
Category:
کامپيوتر
سهشنبه هفته پيش يک مقام مسوول در وزارت صنايع از مذاکره با چند برند “معروف جهاني” براي توليد اختصاصي مدلهايي از گوشي موبايل در ايران خبر داد (متن کامل خبر در روزنامه فناوران اطلاعات روز چهارشنبه و در صفحه 3 منتشر شد). همين يک خط خبر ما را به ياد روزهايي مياندازد که وزير پيشين صنايع با افتخار از ايجاد صنعتي جديد سخن ميگفت و در عين تعجب کارشناسان و اهالي فن، نويد گوشيساز شدن ايران سر ميداد. امروز هم با وجود هزينههاي بيشماري که صرف اين طرح شکست?خورده شد، با وقفهاي چند ماهه، انگار فيل مديران وزارتخانه ياد بازار وسوسهبرانگيز گوشي تلفن همراه کرده و دوباره به دنبال گوشيساز شدن هستند، بدون آن که به مسايل مهم پيرامون آن توجه کنند. به نظر ميرسد در اين هوس دوباره گوشيساز شدن، نه تنها پژوهش جامع و کاملي صورت نگرفته و به سوالات اساسي کارشناسان پاسخ داده نشده است که همان راه اشتباه قبل پيش گرفته شده و قرار است از سر دلسوزي به پاي طرحي محکوم به شکست، دوباره هزينه هنگفتي صرف شود. چه آنکه همان طور که از متن مصاحبه مقام مسوول بر ميآيد، اشکال طرح پيشين، قاچاق گوشي و راه حل هم توليد چند مدل اختصاصي گوشي فقط در ايران است. اولا مگر ما تا به حال مدلي گوشي با برندي معروف را به بازار عرضه کردهايم که همزمان همان مدل قاچاق شود و حالا با توليد اختصاصي يک مدل، مشکل حل شود. دوم اين که وقتي خودمان به گران تمام شدن توليد گوشي در ايران معترفيم، چه اصراري داريم، يا روي چه اصلي معتقديم که يک شرکت خارجي حاضر به سرمايهگذاري براي توليد در ايران ميشود. چرا برندهاي معروف بايد چين و هند را رها کنند و در کشوري سرمايهگذاري کنند که هنوز نتوانسته مشکلات نهادي را به صورت نهادي (قوانين سخت و دست و پا گير، ريسک بالا و...) حل کند؟ آن هم زماني که ثابت شده تنها روشي که ما براي حمايت از توليد داخل بلديم، حمايتهاي تعرفهاي است که عملا آن را بارها در صنايع مختلف مانند خودروسازي و نساجي و کشاورزي آزمودهايم و از آن طرفي نبستهايم. از همه اين موارد مهمتر، چرا ميخواهيم زحمت فکر کردن، زحمت برنامهريزي، زحمت طراحي و حتي توليد و برندسازي را به ديگران بدهيم، در حالي که صنايعي نوپا و پيشرو در کشور وجود دارد که ميتواند با حمايتها و تبيين استراتژيهاي اصولي، آيندهاي موفقيتآميز داشته باشد؟ در مقابل چه امتيازي انتظار داريم يک شرکت بزرگ کارخانهاي در ايران احداث کند تا ما “گوشيساز” شويم؟ اگر قدري تحقيق کنيم، متوجه ميشويم در ايران و در باقي نقاط دنيا احداث صنايع به صورت مونتاژ و Turn-Key نه تنها نجات دهنده صنايع کشور نبوده که نتايج تکان دهندهاي داشته و تنها دستاوردشان تبليغات پر سر و صدا براي مسوولان بوده که البته فقط مدت کوتاهي دوام داشته است. اگر دلسوز صنايع و اقتصاد کشور هستيم، بايد پيش از سرمايهگذاري در چنين صنايعي، با کارشناسان و خبرگان مشورت و مدتي را صرف تحقيق و پژوهش كنيم. در اين صورت، حتما اهالي فن خواهند گفت که بنا بر پژوهشهاي مستند و فراواني که براي توسعه کشورهاي جهان سوم انجام شده، يکي از بهترين راهها براي توسعه، “خودکارآموزي” (Self-Training) با توجه به امکانات انساني و فني محدود يک جامعه است. براي مثال، به جاي هدر دادن نيروي انساني، وقت و دلارهاي نفتي بر روي صنعتي که هيچ سابقهاي در ايران ندارد، ميتوان روي صنعت نرمافزار سرمايهگذاري کرد؛ صنعتي که گرچه انتقاداتي به آن وارد است، اما خودش راه را پيدا کرده و حتي به صادرات ميپردازد. در اين راه ميتوان با مشارکت دادن شرکتهاي نرمافزاري در پروژههاي بزرگي مانند طرح نظام جامع مالياتي و يا ERP براي صنايع بزرگ و نيمه دولتي کشور، آنان را آماده حضور قدرتمندتر در آوردگاههاي بزرگ کشور کرد.
|
|
|