جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
اعتراض شديد مريم زندي به سرقت عکس مجله تجربه
-(0 Body) 
اعتراض شديد مريم زندي به سرقت عکس مجله تجربه
Visitor 905
Category: کامپيوتر
آي تي ايران - به دنبال انتشار عکسهاي مختلف از عکاسان بدون نام آنها مريم زندي عکاس صاحب نام طي نامه‌اي به اين مجله نسبت به انتشار عکسهاي خود و ديگران بدون اجازه عکاس اعتراض کرده است. پس آنکه تکرار اين موضوع و پس آنکه نشريه تجربه حاضر به انتشار نامه اعتراضي خانم زندي نشد اين متن به رسانه‌ها ارسال شده است که مي‌خوانيد:



هر عکس يک عکاس دارد


مسئولين محترم مجله تجربه
متاسفم،بسيار متاسفم که مجبورم چنين نامه اي بنويسم.

اين شروع نامه سرگشاده من بود به مطبوعات در مهرماه 1377 در مورد نقض حقوق مولفين بخصوص عکاسان،که در اغلب نشريات و خبرنامه اتحاديه ناشران چاپ شد و متن کامل آن هم در مجله بخاراي مهر و آبان 1377 به چاپ رسيد.

متاسفم،بسيار متاسفم که مجبورم بعد از 12 سال دوباره چنين نامه اي بنويسم و بخش هايي از آن نامه را تکرار کنم.منکر آن نيستم که تلاشهايم در اين زمينه تاثيرگذار بوده ولي متاسفانه همچنان شاهد سقوط اخلاق حرفه اي و نديده گرفتن حق و قانون در همه زمينه ها بخصوص حقوق مولفين و بخصوص عکاسان از طرف ناشرين و ارباب!جرايد هستيم.


عکس: شهرام شريف

مجله محترم تجربه در شماره 79 شهريور 90 خود چند عکس از پرتره هاي شناخته شده مرا، بدون اجازه و حتي بدون ذکر نام عکاس ،چاپ کرد ،که در جواب اعتراض من به مسئولين ،عذرخواهي کردند و منهم با احترام به مسئولين مجله موضوع را ناديده گرفتم.درشماره بعد ،شماره 80 که در صفحه اول آن باز عذرخواهي کرده و تقصير را به گردن دنياي مجازي انداخته بودند ،ديدم متاسفانه اين روش ادامه دارد و عکسهايي از آقاي هادي شفاييه وديگران باز بدون ذکرنام عکاس چاپ شده و درشماره بعدي ،شماره 81 آبان 1390، ديدم در صفحه اول همچنان عذرخواهي از ديگران بخاطر نقض حقوقشان در زمينه هاي مختلف ادمه دارد ! و باز هم در همين شماره عکس م-آزاد که عکس شناخته شده و بحث برانگيزي بوده و همه دانشجويان سال اول عکاسي هم ميدانند عکاس اين عکس کيست ،در صفحه 38 جنگ تجربه بدون اجازه و بدون ذکر نام عکاس چاپ شده است.بنظر مي آيد که اين روش و منش اين نشريه و چنين نشرياتي است ،ناديده گرفتن و ارزش ننهادن به تلاش و حقوق و نظر ديگران.پس خود را باز هم موظف به نوشتن ديدم.

روي سخنم با مسئولين محترم مجله تجربه و ساير مسئولين محترميست که تحت نام فرهنک و ادب حقوق ديگران را نديده ميگيرند ،به حقوق مولف آشنا نيستند يا نمي خواهند که باشند.

مسئولين محترم!
شما که اسم خودتان را فورا و درشت بالاي مطلبتان مي نويسيد ،چطور فراموش مي کنيد که عکس يک صفحه اي روبروي مطلبتان هم صاحب دارد؟عکسي که به مطلب شما اهميت و جذابيت ميدهد و الا نميگذاشتيد و آن صفحه را هم با نوشته هاي خودتان پر ميکرديد ! خوب ميدانيد که بدون عکس ، مجله تان جزوه اي خسته کننده خواهد بود با تيراژي بسيار کمتر (با فرض اينکه مطالبش خوب باشد)

.مسئولين محترم!
اگر عکسي را نمي شناسيد مجاز به چاپ عکس نيستيد همچنانکه مطلب بي نام چاپ نميکنيد. بهاي بي اطلاعي و بي توجهي و تنبلي شما را که عکاس نبايد بپردازد .او هم در اين جامعه زندگي مي کند ،آيا او هم اينگونه بايد کسب معاش کند؟ با نديده گرفتن حقوق ديگران و با استفاده غير قانونيازاموال ديگران؟فکر مي کنيداگر مبلغش 3000 ميليارد بود مهم بود ولي يک عکس که ارزشي ندارد ؟يا اينکه، اين کار ديگر عادي شده،اينهم روي بقيه، دراين شرايط بايد راجع به چيزهاي مهمتر حرف زد ؟و يا اصلا نمي دانيد که عکس هم يک اثر است و صاحب دارد؟
سوال آخر را احتمالا ميدانيد.چون طبق شناسنامه مجله ،دبير عکس داريد که از عکاسان خوب و با تجربه است و کنار عکسهايش در مجله اسمش نوشته مي شود .

آيا دبير عکس شما امکان و اختيار و دانش حفظ حقوق همکارانش را ندارد؟ يا اوست که حقوق همکارانش را نديده ميگيرد ؟
من تنها از عکس خودم و براي خودم صحبت نمي کنم که ديگر بعد از 35 سال عکاسي در اين مملکت ،در شرايطي هستم که چاپ چند عکس از من در جايي ،با نام يا بي نام ،نه به من مي افزايد و نه کم مي کند. اما من موظفم از حقوق عکاسان بسياري صحبت کنم که در شرايط سخت کاري ،بدون حق بيمه و امنيت شغلي و کپي رايت و با خطر از دست دادن وسيله کار و زندگيشان ، با مايه گذاشتن از جان ،وقت و سرمايه خود ،کار مي کنند و حقيقتا بدون هيچ اميد و چشم داشتي ،تاريخ و جغرافياي اين مرز و بوم در حال تخريب ،اين خاک مقدس غمگين را مستند و ماندگار ميکنند و اسناد آنرا براي فرزندان ما ميگذارند.عکاساني که روز به روز دايره کار و فعاليت و در آمد براي آنها تنگ تر مي شود.

حالا ديگر عکاسان حرفه اي از بسياري آثار باستاني و تاريخي هم نمي توانند عکس بگيرند ،مگر با ضوابط و اجازه خاص يا عکاساني خاص. نگران روزي هستم که عکاسي از پرنده و درخت هم مجوز بخواهد !زنان عکاس که با فشارهاي مضاعفي روبرو هستند .همچنان، سفر که نبايد بروند چون هتل ها در هيچ شکلي اجازه ندارند به آنها اتاق بدهند و تبعيضات بسياري ديگر که آخرين آنرا در سفر گذشته (آذر90) خودم به خميني شهر براي عکاسي از مراسم عاشورا ،شاهد بودم و موارد بسياري که نامه هفتاد من کاغذ مي شود !

به دلايل مختلف تبليغاتي و دادن اطلاعات غلط و جهت دار به مردم ، حالا ديگر هرکسي در هر جايي به خودش اجازه ميدهد بپرسد چرا عکس ميگيريد ؟ يا نبايد بگيريد.دو سه هفته پيش يکي از عکاسان شناخته شده را در روستايي در ايلام دو پيرمرد دستگير مي کنند ! يعني واقعا دستهاي او را ميگيرند و نميگذارند عکس بگيرد و ميگويند آمريکايي هستي ! حالا بگذريم که از ظاهر شرقي و ايلياتي و لهجه اين عکاس هر کر و کوري مي تواند بفهمد لااقل آمريکايي نيست ! بعد از ساعتها که وقت او را ميگيرند و زمان تلف مي شود 2 تا آدم با سواد و فهميده پيدا مي شوند و باديدن کارت عکاس و ظواهر او ،بعد از ساعتها چانه زدن با پيرمردها !به آنها مي قبولانند که ايشان لر ياسوج است نه آمريکايي جاسوس !

از اين مزاحمت ها به شکل هاي مختلف براي همه عکاسان در روستاها و شهرها اتفاق مي افتد ،دايره کار عکاسي روز به روز تنگ تر مي شود . نميدانم چرا اشخاصيا مسئولين از راننده تاکسي نمي پرسند چرا رانندگي مي کني؟از بقال نمي پرسند چرا بقالي مي کني؟ از لبو فروش نمي پرسند چرا لبو فروشي ؟... ولي همه به خود اجازه ميدهند از عکاس بپرسند چرا عکس مي گيري؟دوربين عکاسي مثل اسلحه وحشتناک و جلب نظر کننده اي شده که همه را نگران مي کند .
آيا اين ترس از عکاسي بخاطر ثبت کدام واقعيت است که نبايد ديده شود ؟ترس از کشف چه حقيقتي است که نبايد فهميده شود ؟

حال، شما مسئولين فرهيخته و فرهنگي و ايران دوست نشر !بجاي حمايت از آنها در چنين شرايطي ،شما هم مي خواهيد حق آنها را نديده بگيريد و بي ارزش جلوه دهيد؟

آيا ناشرين و ارباب جرايد و ادب و هنر در زمينه فرهنگ تصويري آنقدر بي اطلاع و بي بضاعت و دور از دنياي متمدن هستند که عکس را نمي شناسند و متوجه تاثيرات آن نيستند ؟عکسهاي تاريخ ساز ايران و جهان را نديده اند ؟نميدانند که عکس خودش بوجود نمي آيد ؟ هر عکس يک عکاس دارد ؟ عکس قيمت دارد ؟ عکس هم يک اثر است و صاحب آن داراي حقوق معنوي و مادي آن اثر است ؟و باز هم متاسفم که اين رفتار از جانب مطبوعات و يا ناشريني سرميزند که پاي صحبت خودشان يا مجله شان که مي نشيني زير خروارها کلمه و مطلب ، مثل حق و حقوق، آزادي ، حق تاليف و حقوق زنان و بسياري کلمات دهان پرکن ديگر مدفون مي شوي ولي درعمل کوچکترين اهميتي به حق و حقوق تو ،وقتي پاي منافع خودشان در ميان باشد ،نميدهند .از صميم قلب متاسفم از اينکه روز به روز بيشتر متوجه مي شوم که اين کلمات و مطالبي که با آب و تاب در اين مجلات وزين مي نويسند فقط دکانهايستکه سرنبش هاي معيني و در زمانهاي معيني باز مي شود و به موقع بسته مي شود و جايش را به دکان باب روز ديگري مي دهد.

از آنجايي که اميدي ندارم که کسي به داد کسي برسد ،چون اگر دادرس و قانوني بود به اينجا نمي رسيديم و از شکايات پرونده هايي بيتيجه و طولاني نيز خبر دارم و بسياري حرفهاي ديگر ... بهرحال بايد خود عکاسان مسئله را جدي بگيرند و هيچ جا از حقوق خود کوتاه نيايند.البته اين نشريات هم مي توانند به روش خود ادامه دهند که در اين مورد هم من سالها پيش و هميشه گفته ام که اگر مسلمانيد اين کار غصب است و زير دِين هستيد و اگر مسلمان نيستيد سرقت است مثل بالا رفتن از ديوار کسي ،حتي اگر پاسبان نتواند شما را بگيرد!در نامه سرگشاده سال 77 ،براي اين ناشرين محترم ،تجويز کرده بودم روزي صدبار بنويسند ،هر عکس يک عکاس دارد تا شايد اين مسئله ملکه ذهنشان شود.

حال باز همان توصيه را دارم.شايد اين سرمشق در تاريخ روزنامه نگاري و عکاسي ما مفيد باشد و بماند.
اين بار روزي هزار مرتبه بنويسيد ،هر عکس يک عکاس دارد ، هر عکس يک عکاس دارد ، هر عکس يک عکاس دارد.

مريم زندي
Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image