جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
بنويسيم اينترنت بخوانيم آينده
-(1 Body) 
بنويسيم اينترنت بخوانيم آينده
Visitor 929
Category: کامپيوتر
سرويس گزارش- شايد چند سالي است که از خودم بي‌اختيار اين سوال را مي‌پرسم. حواشي کارها، باعث شده که بي‌دليل، دائم و پي‌درپي در ميان تمام سوالاتي که شايد براي تمام مهندسين اين مرز و بوم پيش مي‌آيد، اين يک سوال برايم دائمي باشد. ورود ابداعات جديد بشري، به کشورهايي که خود مبدع آن نبوده‌اند، اغلب باعث شده است که فرهنگ استفاده از آن با ورود محصول به کشور وارد نشده و استفاده از آن دچار چالش‌هايي بس عميق در ساختار اخلاقي، اجتماعي و سياسي جامعه شود و صد البته اين امر براي پديده نوظهور اينترنت آن هم با اين همه حواشي، بعيد به نظر نمي‌رسيد.

واقعيت آن است که نگاه عميق به کجايي ما در جهان، بي‌اغراق باعث خواهد شد که استفاده بهينه از ابزار پرتواني به نام اينترنت سهل‌تر و قابل وصول‌تر شود.

1- اينترنت، چه بخواهيم و چه نخواهيم به عنوان يک پديده نو در ايران نهادينه شده است. آمارها، اغراق شده باشند يا نه، نمايانگر آن است که رويکرد به استفاده از اين پديده سرعتي وصف‌ناپذير داشته است. بايد بپذيريم که به عوض مخالفت دائم با آن، رويکردي مثبت بدان داشته و راهي پيدا کنيم تا حذف آن را در برنامه نداشته باشيم که حتما نخواهد شد. مشت بر سندان کوفتن است که کارشناسان پيشنهاد دهند و مديران آوازه‌اش را جهاني کنند که با ابزارهاي متفاوتي مانند محدود کردن سرعت اتصال، ايجاد اينترنت ملي، پديده‌هاي فيلترينگ و فايروالينگ يا محدوديت‌هاي زيربنايي‌تر که گفتنش در اين مقال به صلاح نيست، اين پديده جهاني را کمرنگ يا خوش خيالانه حذفش کند.

2- اينترنت يک بستر ارتباطي است؛ محدوديت ندارد. جاده‌اي دوطرفه است. جاده‌اي دو طرفه که در آن، محدوديتي براي گذر وسايل و اطلاعات وجود ندارد. وجود ندارد که هيچ، روز به روز بر ايجاد گذرگاه‌هاي آن و عبور‌کنندگانش نيز افزوده مي‌شود. دانش قطاري است که نمي‌ايستد. دانش منتظر ما نمي‌ماند. پس بيهوده، خود را سرگرم مقابله با امروز نکنيم. امروز به سرعت مي‌گذرد و فردا، آنچنان در اين فناوري متفاوت است که هرآنچه براي ديروز کرده‌ايم پنبه مي‌کند و فراموش مي‌شود. بايد فکري اساسي کرد. از اساس، نگاه به اينترنت نياز به بازبيني دارد. جاده کشيده شده است، مسدود کردن آن به هر نحو، تنها هزينه مجدد کردن است. قوانين و رهگذران را بايد آموخت آنچه بايد و گرنه جاده براي هيچ‌کس به تنهايي خطرآفرين نيست. هيچ جاده‌اي به تنهايي کسي را نکشته است، رانندگان بي‌احتياط يا آنان که خبيثانه براي بي‌احتياطي مي‌آيند، با جان مردم بازي مي‌کنند. مسلم است که جاده را هيچ‌گاه به علت خطاي رانندگانش مسدود نمي‌‌کنند.

3- مي‌گويند تيزترين چاقوهاي جهان، چاقوي جراحان است. اما دشنه جانيان نيز به همان برندگي است پس هرچه برنده‌تر است، اولا مهم‌تر و در ثاني مي‌تواند خطرناک‌تر باشد. از زاويه‌اي ديگر، هرچه مهم‌تر است، خطرناک‌تر و برنده‌تر خواهد بود. اين چاقوي تيز اينترنت که مي‌تواند به سهولت جان بسياري از انسان‌ها را نجات دهد، به همان سهولت، چه بسا ساده‎تر، جان بسياري را نيز مي‌تواند بگيرد. بزرگان به دقت و درايت مشکل امروز ايران را نبود زيربناي محکم مفاهيم بديل جامعه‌شناسانه و اخلاق‌گرايانه هماهنگ با دين و فرهنگ ما عنوان مي‌کنند. اين کسورات وحشتناک، خود را در پديده‌هاي نوين، شبيه اينترنت، به وضوح بيشتر نشان مي‌دهد. بايد بسيار انديشيد. راهکار آنچه مي‌کنيم نيست اما نياز بسيار زيادي وجود دارد که اين پديده را با دورنمايي چنين نظاره‌گر شويم.

4- خلاصه آنکه اينترنت، زيرساختي است که به طور اساسي بايد آنچنان محکم و منظم کار کند که ديده نشود. روي آن، اين خدمات ارايه شده در اين زيرساخت است که ديده مي‌شود. اين خدمات ارايه شده است که روي اين زيرساخت ارزيابي مي‌شود، خوب و بد نشانگذاري مي‌شود يا بودن و نبودنش رهگيري مي‌شود. بايد با تمام توان و قدرت، فاصله مثلث سه‌گانه، اينترنت به مثابه يک جاده، خدماتش به مثابه يک وسيله نقليه و ايجادکنندگانش به مثابه رانندگانان مسير را، از مصرف‌کنندگان اينترنت به مثابه مسافران جدا کرد. اگر روشن نيست، شايد اين جمله روشنگرانه باشد: وقتي راننده‌اي بد مي‌راند، او را عوض مي‌کنند نه آنکه جاده را ببندند و نه آنکه ماشين را بسوزانند!!

اين همه را گفتم تا زين پس اصل ماجرا را بازگو کنم.

ما به صورت وحشتناکي دچار ابزارها شده‌ايم. لااقل، من به عنوان فردي کوچک در اين صنعت بي‌انتها که حدود و ثغور آن نيز چندان روشن نيست، به چشم خود ديده‌ام که مثلا در يکي دو سال اخير نزديک به 200 ميليارد تومان براي ايجاد ابزارها يا بهينه‌سازي آنها توسط دولت سرمايه‌گذاري شده است اما هيچ هزينه مشخصي براي سرويس‌هاي روي آن و تعاريفي آنچناني که در بالا ذکر شده، نشده است.

اين اغراق نيست که ما دچار ابزارها شده‌ايم بلکه واقعيتي است که بايد به آن به دقت توجه شود و بيهوده ناراحت، دلگير و پاسخگو نشويم. آنچه هزينه شده است شايد به ديدگاهي، اساسا بسيار اندک هم باشد اما به هر حال از آنچه نيز تامين و راه‌اندازي شده به اندازه توانش هيچ استفاده‌اي نمي‌شود. رويکردهاي مثبتي مشاهده مي‌شود. مثلا در سيستم بانکي کشور، گذر به بانکداري الکترونيکي سرعت بيشتر گرفته است اما به سهولت مي‌توان مشاهده کرد که تمامي بانک‌ها، هزينه‌اي که براي تجهيزات خود کرده‌اند چه مقدار بيش از هزينه‌اي بوده که براي سرويس‌هاي قابل ارايه روي اين تجهيزات به انجام رسانيده‌اند. نه آنکه فکر کنيد که نگارنده اعتقاد به هزينه سربه‌سري تجهيزات نسبت به خدمات دارد، خير، آنچه در اين ميان مشاهده مي‌شود، نبود برنامه مدون براي ايجاد خدمات است. رويکردهاي روشن و مثبت، به اندازه‌اي هست که بتوان اميدوار بود اما اين رويکرد نياز مبرمي به تدوين برنامه مدون دارد.

ما دچار چالش جدي با جهان در زمينه محتويات هستيم. نبود زبان مشترک، که جهان به انگليسي در اينترنت سخن مي‌گويد و ما زبان زيبا و بي‌بديل فارسي را همراه داريم، محتويات قابل استفاده در اينترنت را برايمان محدود کرده است. نمي‌توان صورت مساله محدود بودن دانش زبان انگليسي در ايران را محو و نمي‌توان اينترنت را محدود به آناني کرد که به اين زبان کم و بيش مسلط هستند. استفاده بهينه از اين ابزار، بدون شک در حال حاضر، به علت نبود محتويات مطلوب به زبان مادري، محدود به کساني شده است که تسلطي هر چند اندک به زبان انگليسي دارند. اين امر نياز به بازتعريف اساسي در توليد محتوا دارد و بي‌شک دولت در اين امر وظيفه غيرقابل اجتنابي دارد.

ما دچار چالش جدي با جهان در زمينه سرويس‌هاي قابل ارايه روي اينترنت هستيم. سرعت افزايش و گسترش سرويس‌هاي قابل ارايه در اينترنت بسيار زياد است. شايد کمتر کسي فکر مي‌کرد با وجود سايت‌هاي همه منظوره و سوپرمارکتي شبيه ياهو، ديگر پديده جديدي در اين امر ظهور کند اما ديري نپاييد که نبوغ بشري سايت‌هاي اجتماعي همچون فيس‌بوک را پديد آورد که چالش‌هاي اخلاقي در آن، لااقل صداي بسياري را نه‌تنها در کشورمان که در گوشه گوشه جهان پديد آورده است. شايد کمتر کسي 10 سال پيش فکر مي‌کرد که با وجود Mailing Listهاي اينترنتي، نياز به پديده خدماتي ديگري وجود داشته باشد. اما ظهور پديده وبلاگ تقريبا تا آنجا پيش رفته است که حتي زنده ماندن Mailing Listهاي تخصصي را نيز تحت‌الشعاع قرار داده است. اين در حالي است که گرچه سرويس‌هايي که در ايران روي اينترنت ارايه مي‌شود، شايد نسبت به سال‌هاي گذشته رشد خوبي داشته است اما اساسا ديدگاه ارايه خدمات همراه با غفلت بوده و خدمات در اينترنت را خلاصه در حاشيه‌اي از آن قرار داده است. بازنگرش بر تعريف و مفهوم خدمت اينترنتي، هدف بزرگي است که بايد لحظه به لحظه جدي‌تر به آن انديشيده شود.

ما دچار چالش جدي با جهان در مقوله فيلترينگ شده‌ايم. اساسا تکليف خود را با خوانندگان محترم روشن کنم که با مراجعه به اسناد رسمي موجود در همين اينترنتي که در مورد آن سخن مي‌گوييم، فيلترينگ امري مختص ايران يا کشورهايي شبيه ايران نيست. بي‌خود آه و ناله و واسفا به خرج ندهيم که فيلترينگ چرا و به چه علت. اما ما دچار چالش جدي با مفهوم فيلترينگ و ارتباط با آن هستيم.

بزرگ‌ترين بلاي پديده آمده در زمينه فيلترينگي، برخورد سليقه‌اي با آن، بي‌توجه بودن به فناوري از طرف کارشناسان مسوول آن، عدم دانش کافي بدنه کارشناسي که منجر به ارايه راهکارهاي دم‌دستي به مديران مي‌شود و عدم احترام به شعور جمعي است. يک بار گفته‌ام که هيچ‌گاه اداره پست را به خاطر آنکه فردي به هر علت، نامه خارج از استاندارد از آن پست مي‌کند، نمي‌بندند يا فرآيندي را تعريف نمي‌کنند که تمامي نامه‌ها قبل از رسيدن به مقصد خوانده شود. ايجاد يک کارگروه مشخص از صاحب‌نظران رشته‌هاي غيرمهندسي، جامعه‌شناسان، روان‌شناسان، اخلاق‌گرايان و کلا صاحب‌نظران حوزه علوم انساني براي بازتعريف مقوله فيلترينگ نياز اساسي است. کارگروهي که نه در آن مهندسي وجود داشته باشد و نه سياستمداري تا با توجه به مفاهيم متقن علوم انساني مورد تاييد تمامي سلايق مثبت کشوري، تعريفي از اين عمليات بکنند.

محتويات فارسي‌زبان در اينترنت، سياست‌زده شده و اين بسيار خطرناک است. اما راهکار اصلي مقابله با آن فيلترينگ نيست و بدتر از آن، قطعا راهکار اجرايي آن کمرنگ کردن اينترنت هم نخواهد بود. راهکار اصلي آن توليد محتواهاي ديگر قابل استفاده توسط کاربران عادي است. صادق باشيم؛ اگر کاربري عادي در سايت گوگل، کلمه‌اي فارسي را جستجو کند، در پاسخ‌ها اکثرا با سايت‌هاي سياسي يا غير‌اخلاقي مواجه مي‌شود. اين امر به علت نبود محتواي ديگر است. ما، چه در بخش دولتي و چه در بخش خصوصي، بدون اغراق هيچ‌گونه سرمايه‌گذاري جدي در توليد محتويات عمومي به زبان فارسي نکرده‌ايم.

آنچه اندکي هم هست، سليقه بوده است و عشق آدم‌ها که به خاطر دل‌شان چيزهايي را در اينترنت قرار داده‌اند. سرمايه‌گذاري يعني ايجاد يک خدمت با هدف زنده ماندن از طريق خود. لااقل بنده هيچ سايت Service Oriented جدي را نمي‌شناسم که با يک برنامه کسب و کار محتويات ايجاد کرده و از محل درآمد خود سودآوري داشته و گسترش يابد.

بدتر، وحشتناک‌تر و دردآورتر از مورد بالا آن است که محتويات زبان فارسي اينترنت، غيراخلاقي شده است. ايران، جامعه‌اي اخلاق‌گرا و کاملا دين‌مدار است. ايراني، بالذات و در فرهنگ نهادينه خود، نسل به نسل، اخلاق‌گرا بوده است. مفاهيم اخلاقي و دين پربرکت اسلام، در درونمايه نسل در نسل کشورمان نهادينه شده است.

از اين رو است که بي‌اخلاق‌ترين انسان‌هاي موجود در فرهنگ ايراني، در برخورد با مقولات غيراخلاقي، محکم‌تر از با اخلاق‌ترين مردمان برخي ديگر از کشورها برخورد مي‌کنند. درصد محتويات فارسي غيراخلاقي موجود در اينترنت، به نسبت کل محتويات موجود در اين زبان، وضعيت وحشتناکي را به نمايش مي‌گذارد. دليل اصلي آن نيز سهل‌الوصول بودن آن است. اگر کسي بخواهد به عنوان مثال يک سايت تخصصي در هر زمينه‌اي خاص راه بياندازد، ايجاد محتويات آن بسيار پر هزينه خواهد بود. اما متاسفانه نوشتن يا قرار دادن محتويات غيراخلاقي بسيار بسيار آسان است. راهکار اصلي مواجه با اين امر نيز باور کنيم، فيلترينگ نيست که بايد فيلتر شود و مقابله. اما راهکار اصلي آن توليد محتواي اخلاقي است. توليد محتوا، تنها راه مقابله با محتواي غيرمطبوع خواهد بود. هيچ پدري به فرزندش نمي‌تواند فرمان دهد که هيچي نخورد که نياز بدن انسان به خوردن است. اما اگر به او بگويد که نخور، هر آنچه دم‌دستش برسد مي‌خورد و از بين مي‌رود. اين امر باعث شده که نسل جوان اين مرز و بوم از بين برود و راهکاري جدي براي مقابله با آن نيز تعريف نشود.

شايد مهم‌ترين نکته! بايد فرهنگ استفاده از اينترنت را به کاربران آن آموخت. کاربران بايد بدانند که با حضور اينترنت، مفهوم حريم شخصي دچار چالش‌هاي جدي شده است. بسياري از جوانان اين مرز و بوم را مي‌شناسيم که مفهوم حريم خصوصي را با مواجه با اينترنت از دست داده‌اند. در شبکه‌هاي اجتماعي، ابتدا درد و دل‌ها، عکس‌هاي خصوصي و اطلاعات شخصي خود را مي‌نويسند، به حساب آنکه اين دفترچه يادداشتي خصوصي است.

پس از آن کم کم، محتويات آن را بين دوستان نزديک خود به اشتراک مي‌گذارند و اين امر پس از مدتي از يادشان مي‌رود و اين فهرست روز به روز بزرگ‌تر مي‌شود بدون آنکه ايشان به ياد آورند که چه اطلاعات گرانقدري از شخصي‌ترين عوالمشان را به اشتراک گذارده‌اند. از آن بدتر، ساختار سلسله مراتبي شبکه‌هاي اجتماعي(و ديگر سايت‌هاي محتوا محور) و توانمندي‌هاي جديد موتورهاي جستجو، باعث مي‌شود که اين اطلاعات از دوستي به فردي ديگر که دوستِ دوست ماست، منتقل شده يا در يک جستجوي ساده توسط يک فرد ناآشنا يافته شود و در چشم به هم زدن، شالوده‌اي انساني يک فرد ناآشنا به فناوري از بين رود.

ما براي فرهنگ استفاده از اينترنت، هيچ چيز به فرزندان و جوانان خود نياموختيم و تنها به ايشان گفتيم که نکن و بکن. بزرگ‌ترين نکته‌اي که بايد به جوانان کشور، در زمينه استفاده از اينترنت، آموخته شود، مفهوم حريم شخصي در اين جامعه مجازي است.

کلام طولاني شد، خدا به خير بگذراند. پدران ما، که خدايشان بيامرزد، به ما آموختند که فرهنگ ايراني از يکسوي و دين پذيرفته شده ايرانيان از سوي ديگر، هرگز اجباري نبوده و ما به اختيار انتخابشان کرده‌ايم. فرهنگ غني ايراني، مقابله و مواجه را هرگز بنا نداشته و ندارد. پس بي‌خود با اين ابزار توانمند مقابله نکنيم.

باور کنيم که اين اسب زيباي چموش، اگر رام شود، دل‌انگيزترين سواري عمرمان را به ما هديه خواهد کرد.
Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image