جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
چگونه خبرنگار شويم؟
-(9 Body) 
چگونه خبرنگار شويم؟
Visitor 3376
Category: کامپيوتر
(متن حاضر بر اساس واقعيت و مدارک مستند نوشته شده است )

باب اول – حرفه جذاب
من: حرفه روزنامه نگاري واقعاً شغل جالبي است. کلي جذابيت دارد. هر روز کارت يک مدل است با اشخاص معروف طرفي و کسي چه مي داند شايد روزي تو نيز معروف شوي.

باب دوم – حوصله ندارم
اون: خوب اينهايي که تو گفتي خودم من (من يک طرف خياليه واقعي است) هم مي دانستم و از قديم اليام پوشيدن يک جليزقه با 25 جيب و حمله به طرف مديران و مسوولان جهت کسب آخرين اخبار يکي از آرزوهاي من بوده است. حالا بگو چطور مي شود خبرنگار شد. من که اصلاً حال و حوصله دانشگاه رفتن و کلاس رفتن و آموزش ديدن رو ندارم.
من: خوب مگه من گفتم بايد بري چيزي ياد بگيري که تو مي گي من حال و حوصله ندارم.

باب سوم – ابزار خبرنگاري
من: براي شروع کار خبري تو بايد يک قلم داشته باشي. قلم به تو امکان مي دهد تا هر آنچه که دلت مي خواهد بنويسي.
اون: يعني کسي گير نمي ده؟
من: نه عزيزم اگر کسي بلد بود گير بده که من به شما اينجوري آموزش سه سوته چگونه خبرنگار شويم را نمي دادم. حالا که قلم را داري کار تمام است و تو ديگر يک خبرنگار شده اي. به ميان ساير خبرنگاران و حوزه هاي خبري برو و هر چه دلت مي خاهد و درک مي کني بنويس. ورود تو را به جمع خبرنگاران تبريک مي گويم. راستي بهتر است يک موبايل دوربين دار هم داشته باشي چون اونوقت ديگه هيچ کس نمي تونه بگه تو از خبرنگاري چيزي کم داري.

باب چهارم – خودم مي دونستم
اون: اممم . تو مطمئني اينطوري ميشه خبرنگار شد؟ يعني به همين کشکي؟
من: خوب آره اگه شک داري بيا تا بهت نشون بدم.
اون: نه نه منظورم اين نبود.
من: پس چي؟
اون: منظورم اين بود که خوب من فهميدم با يک قلم و کاغذ و موبايل دوربين دار ميشه يه خبرنگار شد و خودم هم اينو از قبل مي دونستم.!!! منظورم اينه که بعدش خبرامو کجا چاپ کنم؟

باب پنجم – سوال خوب
من: سوال خوبيه يادم رفته بود اين تيکه رو بهت بگم. ببين عزيزم موضوع خيلي ساده هستش. يه کم فکر کني براي هر کاري يک راهي وجود داره. تو براي شروع مي توني يک وبلاگ ...
اون:وبلاگ يا سايت؟
من: نه اجازه بده دارم توضيح مي دم يک وبلاگ راه اندازي کني و مطالبتو بريزي اونجا. سايت ممکنه حدود 30 هزارتوماني برات آب بخوره و خوب براي تو که تازه ميخاي شروع کني به صلاح نيست. سايت رو بايد وقتي بزني که قصد داري يک خبرگزاري راه بندازي اون مال مدت ها بعد مثلاً يکي دو ماه بعده. اونوقت تو مديرعامل يک خبرگزاري هم مي شوي.
اون: واي خدا من که دارم بال در مي يارم. مي دونستم کار خبرنگاري زياد سخت نيست يعني ميشه من براي خودم يه خبرگزاري داشته باشم و بعد چه مي کنم به هرکي دلم بخواد گير مي دم و ... ولي...
من: ديگه چيه ولي چي؟
اون: ولي اگرمن براي خودم يه وبلاگ راه بندازم و چند وقت بعدش يه خبرگزاري اونوقت خبرام تو چه روزنامه اي کار ميشه؟

باب ششم – آقاي مهربان
من: سوال خوبيه ولي اصلاً نگران نباش چون تو بعضي از مطبوعات خبرنگاراني هستند که مثل تو شروع کرده اند يعني اول وبلاگ، دوماه بعد خبرگزاري و بعد از يک ماه از افتتاح رسمي خبرگزاري که حسابي معروف شده اند به کار در مطبوعات دعوت ميشن.
اون: خوب جريان اون آقاي مهربون که اول باب ششم گفتي چيه؟
من: آها داشت يادم مي رفت. اين روزا يه آقاي مهربوني پيدا شده که يه وبلاگستان داره و کارشم دلالي خبرنگاراي معروفيه مثل تو. اين بابا تقريباً بيکاره و يه اتاق داره که توش شبانه روز داره به اين روزنامه و اون روزنامه فکس مي زنه و انواع خدمات و خبرنگاراي آماده به خدمت و حرفه اي رو به اونها معرفي مي کنه؟
اون: ببينم اون آقا مهربونه کيه؟ در عوض اين زحمات چي مي خاد؟
من: چون مي ترسم همه بفهمن و زودتر از تو برن پيشش بيا تا در گوشت بگم.

باب هفتم – راه ساده تر
اون: ولي اگه نخوايم با اون آقاهه کار کنيم چي.
من: اي بابا چقدر داري کار خبرنگاري رو پيچيده مي کني، اين که اينقدر پرسش نداره به خدا اين کار اصلاً به دانش،تخصص، آموزش، تحصيلات،تجربه، زحمت و خيلي از اين چيزا که يه سري نادان رفتن سراغش نياز نداره. گفتم که بابا. تو بعضي از نشريه ها کساني هستند که فقط يکي دو هفته زودتر از خودت شروع به کار کردن. اونا خودشون تو رو پيدا مي کنن و کلي لينک وخبر از وبلاگت و خبرگزاريت مي زنن و بعد تو رو به جمع خبرنگاران کارکشته دعوت مي کنن. ميخاي نشونت بدم؟
اون: نه نه الان فهميدم کجاها رو مي گي.
من: خدا رو شکر که فهميدي .اين شغل آسون ترين شغل دنياس.

باب هشتم – سوال آخر
اون: قسم مي خورم که اين ديگه آخرين سوالم باشه؟
من: بگو.
اون: راستي من اگه يه روزي بخام برم تو يه جايي برنامه اي چه مي دون چيزي که احياناً چندتا مسوول دولتي و از اين چيزا باشه جلومو نمي گيرن که تو کي هستي؟ اگه جلومو بگيرن چي بايد بگم؟
من: اين سوال آخرت احمقانه ترين سوالت بود. خوب گاگول اگر وبلاگ داشتي اسم واقعي وبلاگتو مي گي اگر هم خبرگزاري داشتي اسم خبرگزاريتو .مثلاً بگو از خبرگزاري نانازنيوز هستم.
اون: ا چه اسم جالبي خبرگزاري نانازنيوز عين اسم اين خبرگزاري هاي الاف و بيکاره که کلي سند و مدرک جور مي کنن مي رن تو ارشاد که مجوز بگيرن. اينا هم عجب بيکارنا. بابا وقتتون زيادي کرده ميرين مجوز مي گيرين؟!
من: تو به اونا کاري نداشته باش برو خبرگزاري خودتو راه بنداز.
اون: نگفتي اونوقت تو حوزه از من کارت خبرنگاري ،مجوزي چيزي نمي خان؟
من: به خدا الان مي زنم تو سرتا. نه عزيزم نه دلبندم نمي خاد با خيال تخت برو تو. تازه اگر روزي به فرض محال بهت گير دادن يه کارت خبرنگاري از طرف خبرگزاريت ... اسمش چي بود؟
اون: ناناز نيوز.
من:آها آره از همونجا ميزني و اگه بازم يه کم باهات تند رفتار کردن تو خبرگزاريت داغونشون کن و مطمئن باش دفعه ديگه جلو پات فرش قرمز ميندازن.

باب نهم – روش نامردي
من: ببين پسر حالا که اينقدر علاقه داري نشون مي دي براي کار خبرنگاري بذار يه راهي بهت ياد بدم . ولي به ديگران نگو چون ممکنه اونا هم ازت تقليد کنن و بعد رقيب جدي بشن برات. تو براي اين که سريع تر روزنامه نگار بشي(يعني کمتر از يک ماه) مي توني يه کاري بکني.
اون (با صداي آهسته) چي؟
من: تو مي توني بري تو نشريات يه چرخي بزني و از مطالب يه سري از اون خبرنگاراي الاف و کم خرد که چند سالي درس خوندن و زحمت کشيدن و آموزش ديدن برداري و به نقل از خودت بذاري تو وبلاگت يا خبرگزاريت.
اون: يعني خيالي نيست؟
من: نه حتي لازم نيست تيترشم عوض کني. اونا ديگه فسيل شدن تعدادشونم خيلي کمه هيچ کاري هم نمي تونن باهات بکنن. تازه اگه حرف زيادي زدن مي توني تو خبرگزاريت حالشونو بگيري و بعد بري کلي هم فحش بذاري براشون.
اون: عجب! چه روش خوبيه اين روش.

باب دهم – به سلامت
من:حالا ول مي کني؟ بدبخت اگه تا حالا که اينقدر با من حرف زدي يه خبري چيزي مي فرستادي رو وبلاگت تا حالا چند تا نشريه ازت مطلب نقل مي کردن. برو به کارت برس.

Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image