جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
گفت و گو با حميدرضا ربيعي: بايد ياد بگيريم که ببازيم
-(9 Body) 
گفت و گو با حميدرضا ربيعي: بايد ياد بگيريم که ببازيم
Visitor 3256
Category: کامپيوتر
بزرگراه فناوري -در طول يک ماه گذشته هفته‌نامه بزرگراه فناوري گزارش‌هايي پيرامون عملکرد مرکز تحقيقات مخابرات ايران منتشر کرد که اين گزارش‌ها بازتاب فراواني به‌دنبال داشت.

برهمين اساس مرکز تحقيقات مخابرات طي يک ‌سري هماهنگي، از مديران اين مجموعه خواست تا در جهت شفاف‌سازي فعاليت‌هاي اين مرکز با نشريه همکاري‌ کنند. در نخستين بخش از اين گفت‌وگو‌ها که هفته گذشته منتشر شد، دکتر شهرام محمدنژاد، معاون پژوهشي مرکز تحقيقات مخابرات ايران در خصوص فعاليت‌هاي صورت گرفته در اين بخش از زمان تصدي خود تا به‌حال توضيحاتي ارايه کرد.

در همين راستا اين هفته به گفت‌وگو با دکتر حميدرضا ربيعي، معاون توسعه و ارتباطات مرکز تحقيقات مخابرات پرداخته‌ايم. ربيعي، ليسانس خود را از دانشگاه کاليفرنيا و در رشته مهندسي الکترونيک با گرايش سيگنال‌ها اخذ کرده و فوق ليسانس‌اش را نيز از همين دانشگاه و در همان رشته در شاخه طراحي فيلتر و سيگنال‌سازي گذرانده است. دکتراي ربيعي در رشته کامپيوتر و الکترونيک شاخه مالتي‌مديا و از دانشگاه پاردو "Purdue University" است. ربيعي، فعاليت در مراکزي هم‌چون "Intel Corporation"،"Oregon Graduate Institute"، "AT&T Bell Labs" و "American Telecom" را نيز در سابقه کار خود دارد.



آقاي ربيعي! بهتر است مصاحبه را با موضوع نيروي انساني و ضرورت آن در توسعه آي‌تي در کشور آغاز کنيم. شما خود از دانش‌آموختگان خارج از ايران هستيد و سابقه کار در بسياري از شرکت‌هاي بزرگ آي‌تي را داريد. تا چه اندازه ضعف نيروي انساني را مشکل آي‌تي ايراني مي‌دانيد؟

اصولا آنچه که در ايران به آن توجه نميشود نيروي انساني است. در تمام زمينه‌ها نيروي انساني از اصلي‌ترين عوامل جوامع پيشرفته به‌حساب مي‌آيد اما متاسفانه در کشور ما در توسعه منابع نيروهاي انساني توجهي به اين موضوع نمي‌شود.

به‌عقيده کارشناسان جهاني منابع انساني بزرگ‌ترين سرمايه سازمان‌ها در عصر اطلاعات محسوب مي‌شوند. مشکل اصلي کشور ما در درک هرم دانش است. جامعه ايران يک جامعه داده‌گستره است نه جامعه اطلاعاتي. حال اگر شما در جامعه داده‌محور فقط ابزار (سخت‌افزار، نرم‌افزار و شبکه) بخريد، فقط هزينه صرف کرده‌ايد. فرقي نمي‌کند که چه کسي سر کار باشد، نتيجه طبيعي اين است که شما بيشتر هزينه مي‌کنيد که اين کار بهره‌بري را بالا نمي‌برد. اين مسئله در کشور ما بارها تجربه شده است، يعني نگاه مسؤولان ما يک نگاه کاملا ابزاري است درحالي که اگر جوامع پيشرفته را نگاه کنيم چون پروسه‌ها، فرهنگ و ساختارها درست تعريف شده‌اند به‌کارگيري ابزار باعث افزايش بهره‌وري و توسعه مي‌شود. ما انتظار داريم در همين نقطه‌اي که هستيم ابزارها را وارد کنيم و به جايگاهي برسيم که توسعه‌يافته‌ها به آن رسيده‌اند، اين کار غيرممکن است.

متاسفانه در کشور ما ملزومات و شرايط آماده نيست، يک کار غلط را با ديدگاهي غلط پي‌گيري مي‌کنيم و وقتي به نتيجه نمي‌رسيم افراد را سرزنش مي‌کنيم که اين امر خيلي منصفانه نيست.

زيرساخت‌هايي که فناوري اطلاعات نياز دارد تا به بهره‌وري کامل برسد، به يک پروسه 30 ساله نياز دارد و اين درحالي ‌است که ما فکر مي‌کنيم مي‌توانيم شش‌ماهه نتايج دلخواه خود را کسب کنيم. اگر اين ديدگاه را ادامه دهيم هيچ‌وقت به جايي نمي‌رسيم. برهمين اساس کساني که در کشور تصميم‌گير هستند، بايد ديدگاه خود را تغيير دهند.

متاسفانه ما در افراد به‌خصوص جوانان توهم ايجاد کرده‌ايم و ديدگاه غلطي را به آن‌ها القا مي‌کنيم. ما هميشه به‌دنبال قهرمان‌پروري هستيم. براي پيشرفت، قهرمان لازم است ولي کافي نيست. ما روي جوانان‌مان هزينه مي‌کنيم، به آن‌ها فشار روحي، جسمي و علمي وارد کرده تا مدال‌هاي المپياد را کسب کنند، خيلي بيشتر از آمريکا و ديگر کشورها هم مدال مي‌آورند اما آن‌ها چه تکنولوژي‌اي دارند و ما چه تکنولوژي. از لحاظ تکنولوژي ما در حدود 200 سال با کشورهاي پيشرفته فاصله داريم.

ضعف زيرساخت فناوري اطلاعات ايران بيشتر در کجاست؟

استعداد و هوش 10 درصد از زيرساخت‌هاي لازم براي پيشرفت است و سعي، کوشش، فرهنگ سازماني و ديدگاه ملي 90 درصد باقي‌مانده را تشکيل مي‌دهند.

در شرکت‌ها، سازمان‌ها و توليدکنندگان بزرگ آمريکايي، اولين چيزي که به شما مي‌آموزند فرهنگ سازماني منحصر به‌فرد آن شرکت است، اگر نتوانيد خود را با فرهنگ آن‌ها هماهنگ کنيد، به هيچ عنوان شما را نمي‌پذيرند چون اگر اين‌ کار را انجام دهند هم به خود ضرر رسانده‌اند و هم به شما.

در شرکت‌هاي غربي همه به هدف شرکت خود تعصب دارند و تمام تلاش خود را به‌کار مي‌گيرند که به اهداف جمعي و سازماني خود برسند اما در ايران فقط اهداف شخصي مدنظر است.

همواره گفته شده که ايران داراي بهترين پتانسيل نيروي انساني است اما از اين پتانسيل بهره‌اي گرفته نمي‌شود شما هم چنين عقيده‌اي داريد؟

در ايران نيروي متخصص داريم اما چون ديدگاه‌ها متفاوت بوده و تنوع در تصميم نهايي وجود دارد اين افراد ناکارآمد شده‌اند، بنابراين تهديدهاي عمده ما کمبود نيروي انساني متخصص و باتجربه است. اگر بخواهيم واقعا به اهداف چشم‌انداز بيست‌ساله دست يابيم و کشور را در منطقه به جايگاه اول برسانيم، تنها راه ممکن در اختيار داشتن نيروهاي زبده‌اي است که کار را تجربه کرده باشند.

به‌عنوان مثال هند بهترين نيروها را از کشورهاي خارجي جذب کرده است، اين نيروها هستند که هند را در دنياي آي‌تي بالا مي‌برند. ضريب نفوذ آي‌تي در هند کمتر از ايران است، دسترسي به اينترنت هم نسبت به جمعيت کشور هند بسيار پايين‌تر از ايران است ولي نيروي کار باتجربه و کارآمد در اين کشور حرکتي را به‌وجود مي‌آورد که از آن استفاده مي‌شود و باعث مي‌شود اين کشور به يکي از قطب‌هاي آي‌تي جهان تبديل شود.

مهم‌ترين اصل در اختيار داشتن نيروهاي کارآمد است که ما از آن بي‌بهره‌ايم، در نتيجه چگونه مي‌توانيم به اهدافمان در چشم‌انداز بيست‌ساله برسيم؟

حالا فرض کنيم اين نيروي انساني متخصص را پرورش داديم، آيا اين کافي است يعني براي توسعه آي‌تي شرط لازم و کافي را پيدا کرده‌ايم؟

به‌طور کامل خير. ما در مديريت منابع نيز ضعف داريم. بودجه‌اي که درحال حاضر براي آي‌تي در نظر گرفته شده است، از ظرفيت نيروي متخصص ما خارج است. يعني اگر بخواهيم اين بودجه را بين همه تقسيم کنيم باز هم اضافه مي‌ماند و اين درحالي است که ما باز هم مشکل داريم.

در ايران زيرساخت‌هاي فناوري غيربومي و تحت تحريم است. اين مشکل امنيتي و اقتصادي مهمي است که ما با آن دست به گريبانيم. دنيا به‌سمت اطلاعات و دانش مي‌رود. در دنياي امروز داشتن اسلحه مهم نيست بلکه در اختيار داشتن اطلاعات مهم است که متاسفانه تمامي اطلاعات ما در اختيار بيگانگان است.

ساختار و فرهنگ ما کاملا نامناسب است، ما در فضاي مسمومي درحال حرکتيم که در اين فضا شفافيت دانش و اطلاعات مفهومي ندارد.

قانون و برنامه توسعه ما بومي نيست، ما در بيشتر موارد يک چارچوب غلط را که تا حدي با ساختارهايمان متناسب است از غرب الگو گرفته، ترجمه کرده و به‌کار گرفته‌ايم، طبيعتا اين‌چنين برنامه‌اي هيچ‌وقت جواب نمي‌دهد.

اين چارچوب‌ها از لحاظ ساختار سازماني، فرهنگي و نيروي انساني کاملا با نيازهاي کشور ما متفاوت هستند، چطور ممکن است اين قوانين در کشور ما که در تمامي زيرساخت‌ها مشکل دارد جوابگو باشد؟

بحث مديريت يکي از بزرگ‌ترين مشکلات ماست. در بعضي جاها مديران ما در جايگاه‌هاي واقعي خود نيستند. ما در زمينه مديريت تخصصي به‌خصوص در زمينه آي‌تي با ضعف روبه‌رو هستيم و متاسفانه نه‌تنها هيچ راهبردي در اين زمينه وجود ندارد بلکه حاضر نيستيم با صرف هزينه مدير و يا نيروي تخصصي مورد نيازمان را تربيت کنيم. بيشتر هزينه‌هاي ما صرف خريد تجهيزات، سخت‌افزار، نرم‌افزار و شبکه مي‌شود که بيهوده است.

به‌طور کلي منابع انساني از سه بخش کاربر، مولد و مدير تشکيل شده است. کاربرهاي ما مصرف‌کنندگان خدمات فناوري هستند. خوشبختانه ما از بازار مصرف خوبي برخورداريم اما متاسفانه هيچ راهبردي براي توليد محتوا، کالا و ارايه سرويس در اين بازار مصرفي وجود ندارد. مولد کساني هستند که تکنولوژي را به‌وجود مي‌آورند. در بخش ICT ما در بعضي از شاخه‌ها جوانان بااستعداد بسيار داريم اما اين استعدادها شکوفا نشده و متاسفانه خيلي از استعدادهاي ما هم با خاطره بد از ايران مي‌روند و ما از اين فرصت هم استفاده نمي‌کنيم.

اگر بتوانيم رابطه‌اي خوب و فضايي مناسب را به‌وجود بياوريم، مي‌توانيم اين نيروها را جذب کرده و کشور را با همين نيروها بسازيم.

در سال 2003 که سال رکود آي‌تي در آمريکا بود، مي‌توانستيم بسياري از متخصصان آي‌تي ايراني را که در اين کشور فعاليت مي‌کنند، جذب کنيم ولي اين کار را نکرديم. اين فرصتي بود که از دست رفت. اگر فضا سالم شود مي‌توان خيلي از اين نيروها را با دادن پيشنهاد مالي خوب جذب کرد.

فکر مي‌کنيد تاکنون در کشور ما فعاليت درخور توجهي در زمينه فناوري صورت گرفته ‌است؟

در بخش فناوري تاکنون در ايران فعاليت چشمگيري صورت نگرفته است. در همه زمينه‌ها ما به نوعي هستيم. به‌عنوان مثال در بانک‌ها، پايگاه‌هاي اطلاعاتي همه اوراکل و اتصالات همه Vsat هستند، بنابراين اطلاعات بانکي کشور را همه دنيا دارند و در هر زمان هم که اراده کنند مي‌توانند آن‌ها را از ما بگيرند ولي چرا اين کار را نمي‌کنند، چون استراتژي غربي‌ها همين است. آن‌ها از اين راه مي‌فهمند که چه صنعتي درحال مونوپل (انحصار) شدن است و بعد آن را مي‌شکنند. درحالي که ما در ايران خود را مونوپل يک شرکت مي‌کنيم که چه بخواهيم و چه نخواهيم دشمن ما محسوب مي‌شوند و روزي که کل دادوستد کشور به اين منابع اطلاعاتي شود، باج‌خواهي آن‌ها در بخش‌هاي اقتصادي و سياسي از ما شروع مي‌شود.

متاسفانه تاکنون درباره مشکلاتي از اين دست هيچ‌گونه صحبتي نشده است. وظيفه جرايد است که اين فرهنگ را به‌وجود آورند. مطبوعات بايد در کنار نقد درست، افشاگري و غيره، فرهنگ‌سازي هم داشته باشند.

اين بحران‌ها که به آن اشاره کرده‌ايد چيز تازه‌اي نيست و تقريبا همه آن را مي‌دانيم اما از سوي ديگر شاهد هزينه‌هاي بسيار کلاني هم در اين بخش هستيم که گاه در مسير نادرستي قرار مي‌گيرد. به‌عنوان مثال آيا پژوهش و تحقيقاتي که در کشور در اين زمينه انجام مي‌شود در مسير صحيحي قرار دارد و مي‌تواند ما را از بحران‌هايي که به آن اشاره کرديد رهايي دهد؟

متاسفانه در کشور ما نگاه به پژوهش و علم کاملا غلط است. در غرب هدف از توسعه علم و فناوري ارتقاي کيفيت است. پژوهش نبايد جهت‌دهنده باشد. پژوهش بايد در جهت‌گيري کمک کند. اين بازار، عرضه و تقاضا است که بايد جهت‌دهنده باشد.

هدف از پژوهش نبايد توليد مقاله باشد، بلکه پژوهش بايد مسايل و مشکلات ما را حل کند. ما هدفمان توليد مقاله است. اگر تصميم بگيريم که مسئله حل کنيم و بعد از حل آن مسئله مقاله درآوريم، آن مقاله ارزشمند است.

در کشور ما يک تقاضاي واقعي وجود دارد و يک تقاضا که بايد آن را در جامعه ايجاد کرد. آموزش و پژوهش ما بايد برمبناي اين تقاضاها شکل بگيرد ولي در ايران کسي به تقاضا کاري ندارد چون جامعه ما يک جامعه مصرفي نفتي است و اين ديدگاه غلط است. تا اين مسايل و ساختارها حل نشود، مشکلات آي‌تي ما حل نمي‌شود.

متاسفانه درحال حاضر تمام توان ما صرف حل کردن اصطحکاک‌ها مي‌شود. همه يکديگر را تخريب مي‌کنند. با توجه به آنکه مسئله‌اي به بزرگي دنيا داريم و تواني اندک، به‌جاي آنکه به حل مسئله بپردازيم، توانمان را صرف جنگ‌هاي داخلي مي‌کنيم. تا زماني‌ که ديدگاه‌ها و زيرساخت‌ها درست نشوند، نمي‌توان براي آي‌تي هيچ کاري انجام داد.

به يک نمونه توجه کنيد. کدام‌ يک از دانشگاه‌هاي مطرح آمريکا ليسانس آي‌تي مي‌دهند؟ هيچ‌کدام. اين ‌درحالي ‌است که در ايران در تمام دانشگاه‌ها ليسانس آي‌تي داده مي‌شود که هيچ محتوايي هم ندارد. رشته مهندسي نرم‌افزار در ايران با افزودن دو کد به مهندسي آي‌تي تبديل مي‌شود، درحالي ‌که در آمريکا يک کنسرسيوم متشکل از 16 دانشگاه چندين سال است که براي تعريف رشته مهندسي آي‌تي مشغول فعاليت هستند و هنوز هم به نتيجه نرسيده‌اند.

نتيجه اين رشته‌سازي بعد از چهار سال مشخص مي‌شود. بعد از چهار سال ما فارغ‌التحصيلاني داريم که برخي از آن‌ها به‌دليل نبود بازار کار از کشور خارج مي‌شوند و برخي ديگر نيز که مي‌مانند، مدعي مي‌شوند. ابزاري که بايد به آن تجهيز شود تجهيز نشده، جامعه از او انتظار دارد و او هم از جامعه انتظار دارد درحالي که انتظار هر دوي آن‌ها غلط است، يعني سر چيزي با هم مي‌جنگند که اصلا وجود ندارد.

متاسفانه در برخي رده‌هاي بالا نيز تفاهم و هم‌زباني وجود ندارد، هر کس برداشت خودش را دارد. وقتي دو مدير نتوانند با هم صحبت کنند، سريع به حاشيه مي‌روند و يکديگر را تخريب مي‌کنند. اين‌ها مشکلاتي است که مطبوعات مي‌تواند به حل آن کمک کند.

به‌نظر مي‌رسد مشکلات ما به فقدان راهبرد بازمي‌گردد. تاکنون هيچ برنامه راهبري در زمينه آي‌تي وجود نداشته و يا اگر بوده بسيار بخشي‌نگر و محدود اجرا شده است.

بايد همين موضوع را حل کرد. اين برنامه وجود ندارد، برنامه که نباشد نظام هم نيست.

خود شما به‌عنوان يک پژوهشگر که با اين مسايل آشناست چه کاري در اين زمينه صورت داده‌ايد؟ شما با مطالعاتي که داشته‌ايد اين مشکلات را استخراج کرده‌ايد ولي آيا تا به‌حال راهکاري ارايه داده‌ايد؟

راهکار با ابزار مي‌آيد. ما چه ابزاري داشتيم که راهکار ارايه دهيم. ما زماني را صرف شناسايي مشکلات پيرامون خود کرديم و الان به‌دنبال راه‌حل هستيم. راه‌حل به مقدماتي نياز دارد. ابزار، ذهن آرام و محيط آرام. ما بايد امکان اين را که به يک عقل جمعي به دور از مسايل سياسي برسيم، داشته‌ باشيم. اگر به اينتل نگاه کنيد، از من مسلمان، سرباز اسرائيلي، مهندس آمريکايي و دکتر هندي در اين مرکز فعاليت مي‌کنند. همه اين افراد فارغ از مسايل سياسي يک مسئله را حل مي‌کنند و يک محصول جهاني را به‌وجود مي‌آورند.

وقتي شما روي طرح‌هاي ملي کار مي‌کنيد، خواه ناخواه ديدگاهي جامع و بزرگ پيدا مي‌کنيد. اين محيط است که انسان را بزرگ مي‌کند. ما در مرکز تحقيقات اتاق فکر تشکيل داديم اما متاسفانه در برابر ايجاد اين اتاق مقاومت شد. اين مقاومت به شخص بستگي نداشت بلکه متاسفانه فرهنگ و ساختار ما اين‌گونه است.

زمان لازم است تا اين مسئله جا بيفتد و مشکلاتي از اين دست حل شوند. ما اين کار را انجام داديم و اين بينش درحال شکل‌گيري است. درخواست کرديم تا هر کس توان دارد فارغ از اعتقادات، اين‌جا جمع شود و با مشارکت همه اين راه‌حل مشخص شود.

فعاليت بعدي ما تعيين راهکار است که به‌زودي آغاز مي‌شود. فکر نمي‌کنيم زمان زيادي براي اين کار لازم باشد، چون تجربيات داخلي و بين‌المللي را کسب کرده‌ايم و اين امکان نيز که فکرها در کنار يکديگر جمع شوند و راهکار تعيين کنند نيز شکل گرفته است.

چه کارهايي انجام داده‌ايد، مي‌توانيد مثال عيني بزنيد؟

به‌عنوان مثال ما از آقاي شهرياري درخواست کرده‌ايم که طرح تکفا 2 را به مرکز واگذار کند. ما درحال حاضر يک پازل درست کرده‌ايم و درخواست کرده‌ايم که اگر هر قسمت تکفا 2 بخشي از پازل ما بود اين‌جا حل شود تا مجبور به انجام کارهاي دوباره و موازي نباشيم.

برخي از پروژه‌هاي مرکز براساس تجربيات داخلي، برخي توسط شوراي امنيت ملي، برخي توسط شوراي فناوري اطلاعات و يا مقام وزارت به مرکز تحقيقات ارجاع داده شده است که جمع آن‌ها حدود هفت پروژه اصلي است.

يکي از پروژه‌ها تعيين راهکار براي تامين منابع انساني است که درحال حاضر روي اين پروژه مشغول فعاليت هستيم. مسلما کارهايي که ما انجام مي‌دهيم بي‌نقص نيست و بايد بيرون از مجموعه نقد شوند، ولي نقد درست و غيرمغرضانه.

همه از نقد درست صحبت مي‌کنند اما ارزشيابي اين نقد لزوما منطقي از آب درنمي‌آيد، به‌طور مثال نقد درست يک طرح يا برنامه‌هاي يک دستگاه از نگاه آن دستگاه مي‌تواند يک نقد مخرب باشد، اين‌طور نيست؟

ما بايد در ابتدا به يک هم‌زباني برسيم، وقتي مي‌گوييم فناوري اطلاعات، همه بايد به يک تعريف جامع از آن رسيده باشيم و بعد مسايل را نقد کنيم. نبايد در نقد فعاليت‌ها، مسايل تخريب شوند بلکه بايد نقد شوند.

ما بايد ياد بگيريم که ببازيم. نبايد از باخت ترسيد، ما بايد بزرگ شويم، بزرگ شدن هزينه و ادبيات دارد. نبايد گفته شود چون فلان پروژه شکست خورد پس اين پروژه هم شکست مي‌خورد. در تمام دنيا برخي پروژه‌ها با شکست روبه‌رو مي‌شوند. در کشور ما يک پروژه به اندازه بزرگ‌ترين پروژه آمريکا تعريف مي‌شود و انتظار هم مي‌رود که شش‌ماهه به جواب برسد، مشخص است که در اين مدت‌زمان نتيجه‌اي حاصل نمي‌شود. اينکه تمام پروژه‌ها بايد در راس زمان مورد نظر به نتيجه برسند تفکر غلط و غيرعقلاني است.

آماري از تعداد پروژه‌هاي شکست‌خورده مرکز داريد؟

من نمي‌توانم در اين مورد به شما پاسخ دهم چون تازه هشت ماه است که اين پست را تحويل گرفته‌ام‌ و در طول اين مدت هم مشغول بررسي زيرساخت‌ها بودم.

ما تعدادي پروژه‌هاي پيشتاز داريم مثل امنيت. امنيت فقط امنيت ICT نيست بلکه امنيت زيرساخت‌هاي اطلاعاتي و ارتباطاتي کشور است. کل زيرساخت‌هاي حياتي کشور به امنيت نياز دارد مانند نفت و گاز. خوشبختانه مرکز تحقيقات در اين زمينه فعاليت‌هاي مثبتي انجام داده است.

در مورد مرکز اما اين نقد وجود دارد که گاه وظايف خودش را در حيطه مسايل مرتبط با وزارت آي‌سي‌تي به ساير ارگان‌ها نيز تعميم مي‌دهد؟

مرکز تحقيقات چند رسالت دارد. وزارت ICT رسالت اصلي مرکز تحقيقات نيست. در امنيت چند مسئله ديگر در کنار ICT مطرح مي‌شود. به‌عنوان مثال برق يا نيرو يکي از زيرساخت‌هاي حياطي ما است، ما براي مواردي از اين دست راه‌حل ارايه نمي‌دهيم بلکه بررسي مي‌کنيم که در اين زيرساخت‌ها چه تهديدي متوجه پازل و يا سياست‌هاي ماست. ارايه راهکار در اين زمينه وظيفه شوراي امنيت ملي است نه ما.

اگر بخواهيم به اين مسايل بزرگ نگاه کنيم، مشکلات بيشتر مي‌شوند!

ما بزرگ نگاه مي‌کنيم ولي در حد کار خودمان. يکي از پروژه‌هاي پيشتازمان توسعه منابع انساني است که درحال حاضر نيز فعاليت‌هايي در اين زمينه انجام شده ‌است. نرم‌افزارهاي پايه‌اي که براي کشور ضروري هستند و وابستگي به نمونه‌هاي خارجي‌اش به نوعي تهديد محسوب مي‌شود، از ديگر پروژه‌هاي پيشتاز ماست که تاکنون فعاليت‌هايي روي آن‌ها صورت گرفته است.

مانند لينوکس؟

لينوکسي که ما کار کرده‌ايم از روي تجربه بود و در نظر داشتيم که از يک جا کارمان را شروع کنيم. به‌خاطر تجربه‌اي که من نداشتم عنوان آن‌ را ملي گذاشتم، اگر تجربه فعلي را داشتم هيچ‌وقت اسم ملي را روي اين پروژه نمي‌گذاشتم. نگاه ما نگاه بخشي و شخصي است. ما به بهانه لينوکس مي‌خواستيم زمينه را براي برنامه‌هاي متن باز به‌عنوان يک آلترناتيو (انتخاب) آماده کنيم. سال‌هاست که کشورهاي مختلف روي اين پروژه فعاليت مي‌کنند.

چه بخشي از اين پروژه جنبه ملي دارد؟

ملي شدن اين پروژه به بخشنامه‌هاي شوراي عالي بازمي‌گردد ولي ما تمام بخش‌هاي مختلف را در اين پروژه در نظر گرفتيم. اولين گروهي که در مهاجرت به لينوکس با ما همکاري کردند، پژوهشکده آي‌تي مرکز تحقيقات است.

به‌همين منظور، سميناري برگزار شد و نيازهاي مرکز سنجيده شد. دريافتيم که در مرکز به چه نرم‌افزارهايي احتياج است. بعد از اينکه اين نياز‌ها جمع‌آوري شد، به اين نقطه رسيديم که آيا نرم‌افزار متن بازي وجود دارد که اين نيازها را برآورده کند؟

برهمين اساس فعاليت‌هاي خود را شروع کرديم و در نظر داريم پژوهشکده آي‌تي را به محيط لينوکس مهاجرت دهيم. با اين کار درمي‌يابيم که چگونه اين مرکز با اين نرم‌افزار به تعامل مي‌رسد و مشکلات تعامل انساني، رفتاري و تکنولوژي کدام است. قصد داريم در يک پايلوت کوچک اين تجربه را کسب کنيم. در آلمان هم همين روال طي شده. پژوهشکده آي‌تي اولين پروژه واقعي مهاجرت به لينوکس است. مقدمات کار انجام شده و درحال آموزش نيروهاي انساني و فرهنگ‌سازي هستيم.

هميشه اين مشکل وجود دارد که اگر دير بجنبيم، دنيا به‌سمت ديگري حرکت مي‌کند و ما همچنان در اين جايگاه قرار داريم. تصور نمي‌کنيد که از دنيا عقب هستيم؟

ما بايد ريسک را قبول کنيم، به پشتيباني هم نياز داريم. وقتي مي‌خواهيم در يک فضايي جهش کنيم بايد ريسک‌هاي موجود را هم بپذيريم يا بايد راهي که کشورهاي توسعه‌يافته رفته‌اند را برويم که اين خود زمان‌بر بوده و يک‌شبه به آن‌ها نمي‌رسيم و يا عقب‌افتادگي را تحمل کنيم. کسي که ريسک مي‌کند، بايد تقويتش کرد نه اينکه عليه‌ او حرف زد. بايد خطاها را پذيرفت. اگر اين کار را انجام ندهيم ديگر کسي جرات جلو رفتن را ندارد. البته نظارت و کنترل بايد هميشه وجود داشته باشد اما تخريب هرگز.

به‌نظر مي‌رسد مرکز چندين پروژه نيز قبل از دوره مديريت شما دارد مثل طرح جامع مرکز ملي ميزباني خدمات اينترنتي در پژوهشکده آي‌تي و يا تجزيه و تحليل ايجاد مراکز اطلاعات و آماري ICT کشور براي مشخص کردن شاخصه‌هاي ارتباطاتي. اين پروژه‌ها کجا هستند و در چه مرحله‌اي قرار دارند؟

در اين مورد اطلاعي ندارم. اين‌ها پروژه‌هايي بوده که معلق مانده و يا انجام نشده، حتي گاهي با شکست روبه‌رو شده است. اجازه دهيد اين پروژه‌ها آسيب‌شناسي شوند نه اينکه تخريب شوند.

به‌نظر مي‌رسد پروژه‌ها به اشخاص ‌اند، شما به‌عنوان يک مدير وارد عرصه مي‌شويد و به پروژه‌هاي قبلي کاري نداريد و اين چرخه ادامه پيدا مي‌کند!

اصلا به اين شکل نيست. ما حتي افراد موجود را نيز تغيير نداديم. ما پروژه‌هاي بنيادي، راهبردي و کاربردي داريم که ساختار آن‌ها هم در پژوهشکده مشخص است. پروژه‌هايي در گروه زيرساخت از قبل بوده که چون ساختاري بنيادي داشته همچنان درحال پي‌گيري است، پروژه‌هاي راهبردي هم مثل تدوين استراتژي در برنامه چهارم توسعه انجام شده است اما برخي از پروژه‌هاي تعريف شده در شاخه زيرساخت پژوهشکده، طبيعتي راهبردي دارند در نتيجه فعلا نمي‌توانيم درصد موفقيت اين پروژه‌ها را محاسبه کنيم چون درصد کارايي و موفقيت برخي از اين پروژه‌ها در طول زمان مشخص مي‌شود.

فکر نمي‌کنيد دلايلي از اين دست فقط توجيه است و با اين دلايل مي‌توان تمام پروژه‌هاي شکست‌خورده را توجيه کرد؟


به اين نکته توجه کنيد که ماموريت اين‌جا پيش از اين فقط ارتباطات بوده اما درحال حاضر فناوري اطلاعات نيز به آن اضافه شده است.

سؤال ما اين است که خروجي مرکز تحقيقات اصلا مشخص نيست و به جايي هم ارايه نمي‌شود.

خروجي در تقاضا و بازار رنگ پيدا مي‌کند. وقتي اين زنجيره وجود ندارد پس خروجي معنا پيدا نمي‌کند، ساختارها بايد در کشور درست انجام شود تا خروجي‌ها مشخص شوند.

اجازه بدهيد مثال عيني را دنبال کنيم. پروژه نرم‌افزار متن باز که شما اجرا کرديد چند ساله بود؟

و هنوز هم به پايان نرسيده، درست است؟

ما سه فاز تعريف کرديم، ميزان بودجه درخواستي را هم تعيين کرديم. وقتي بودجه کامل نمي‌رسد چطور انتظار يک پروژه کامل را از ما داريد؟ ما به هدف اصلي‌مان رسيده‌ايم. نرم‌افزار ما در سطح بين‌المللي ثبت شده و داراي کپي‌رايت در سطح جهاني است. ما طبق برنامه جلو رفته و تاخيرهايي که داشتيم هم تاخيرهاي معقولي بوده است.

اما شما در زمينه فرهنگ‌سازي لينوکس کاري انجام نداده‌ايد؟

فرهنگ‌سازي ابزار، رسانه و پول مي‌خواهد. وقتي هزينه اتمام پروژه را نداريم، چگونه مي‌توانيم فرهنگ‌سازي کنيم؟ تا سه سال پيش هيچ‌کس از نرم‌افزارهاي متن باز اطلاعي نداشت اما درحال حاضر همه مسؤولان دولتي نرم‌افزارهاي متن باز را مي‌شناسند.

اما درحال حاضر در تمام شرکت‌هاي دولتي ICDL و ويندوز ارايه مي‌شود و اين يعني دوباره‌کاري چراکه دوباره و با ارايه لينوکس فارسي تمام کارمندان دولت بايد تحت آموزش ICDL لينوکس قرار بگيرند درحالي که چنين چيزي هنوز نداريم؟

دوره‌هاي ICDL لينوکس هم تهيه شده ‌است اما زمان مي‌برد تا شناخته شود. در اروپا و آمريکا هم زمان برده تا لينوکس فراگير شده است.

تغيير سيستم‌عامل‌هاي دولتي را در نظر گرفتيد؟

بله، اما اين موضوع هم زمان‌بر است. ما در قسمت مهاجرت سرورها بيشتر موفقيت داشتيم. درحال حاضر نزديک به 60 شرکت بزرگ در کشور سرور خود را روي لينوکس قرار داده‌اند. اما در بحث کاربر زمان مي‌برد تا مهاجرت صورت گيرد. در آلمان اين پروژه پنج‌ساله انجام شده است.

فکر مي‌کنيد چه زماني اين پروژه به اتمام مي‌رسد؟

85 درصد پروژه انجام شده است، 15 درصد باقي مانده در لايه‌هاي کاربري است که درحال انجام آن هستيم. اگر مشکلات مالي حل شود اين 15 درصد يک‌ساله انجام مي‌شود.

براي اينکه از بحث اصلي فاصله نگيريم اجازه دهيد به مشکلات و مسايل موجود در مرکز تحقيقات بپردازيم، شما به‌طور دقيق چه مسيري را در مرکز دنبال مي‌کنيد؟

از زماني که ما به مرکز آمديم، دو کار انجام شده است. اول تعيين راهبرد و ساختار و بعدي بررسي پروژه‌هاي تصويب شده سال‌هاي گذشته به دستور وزارتخانه. اولين سري پروژه‌هاي تعريف شده در زمان مديريت ما تا آخر مردادماه واگذار شدند.

ما معتقديم تمام پروژه‌ها نبايد بين بخش خصوصي و يا خارج از مجموعه تقسيم شوند. برخي از اين پروژه‌ها بايد به‌صورت ماموريتي به برخي از نهادهاي فعال مانند پژوهشکده‌هاي مرکز تحقيقات داده شوند چون آن‌ها بيشتر با موضوع درگير هستند.

ما در نظر داريم بودجه‌هاي اختصاص‌يافته را هدفمند خرج کنيم. تصميم داريم 10 درصد از اين بودجه را به دانشگاه‌ها اختصاص دهيم. دانشگاه با اين هزينه مي‌تواند دو کار انجام دهد. اول اينکه نيروي مورد نياز براي آينده را تربيت کند و دوم اينکه دانش مورد نياز براي من‌ را در آينده مي‌سازد و اين هزينه در برابر ساير هزينه‌هايي که در کشور خرج مي‌شود بسيار ناچيز و اندک است. اين تجربه در تمام کشورهاي پيشرفته نيز انجام مي‌شود.

در بحث فيلترينگ هم فعاليت داشته‌ايد؟

در اين زمينه دو پروژه مطرح بود. يک پروژه با عنوان پايگاه داده (Data Base) فيلترينگ، که مناقصه‌اي براي آن برگزار شده بود و گاهي با مشکل روبه‌رو بوده‌ است. برهمين اساس از شرکت‌ها دعوت و موضوع را بررسي کرديم. قيمت پروژه تا حدودي تعديل و شرح خدمات هم تصريح شد. عنوان پروژه ديگر فيلترينگ است. در اين پروژه استانداردها تعريف شده و اين پروژه هم به موازات پروژه قبلي درحال پي‌گيري است.

به‌عنوان آخرين سؤال، در پروژه‌هايي که پي‌گيري مي‌کنيد، اينترنت ملي هم در دستور کارتان قرار دارد؟


بخشي از آن هست. در بحث اينترنت ملي بايد به نيت کار توجه کرد. در اين زمينه ما يک مدل مفهومي تعيين کرده و مشخص کرديم که سرويس‌ها در کشور براساس چه مدلي بايد ارايه شوند. برهمين اساس مشغول فعاليت روي مدل مفهومي بوده و در کنار آن ساختارها را هم مدنظر گرفته‌ايم.

ممکن است بگوييد از کجاي دنيا اين الگو را گرفتيد؟

در خيلي جاها اين کار انجام مي‌شود، به‌‌عنوان مثال در چين ترافيک داخلي مورد نياز در داخل همان کشور صورت مي‌گيرد نه در خارج از کشور که پهناي باند زيادي اشغال شود.

آيا در چين هم به اينترنت ملي مشهور است؟

به اسم اشاره نمي‌کنم. وقتي يک کار خوب است که انجام شود، چرا بايد از اسم آن ايراد گرفت و با اصل کار مخالفت کرد.

از وقتي که در اختيار ما گذاشتيد متشکريم.





Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image