گفت و گو با دبير شوراي عالي اطلاع رساني: از غرب الگو گرفته ايم
-(6 Body)
|
گفت و گو با دبير شوراي عالي اطلاع رساني: از غرب الگو گرفته ايم
Visitor
1661
Category:
کامپيوتر
وب - فروردين، ماه شکوفه است و بهار، فصل بر باليدن؛ و بايد سر خوش بود و خرسند،که نظام طبيعت را ابناء بشر سامان دهي و سياستگذاري نمي کنند،و گرنه در اين نيمه فروردين هشتادو شش معلوم نبود جاي شکوفه ها روي درختان چه برويد! دراولين پرونده آي تي ايراني درسال جديد برآنم که رويکرد تحليلي اين وجيزه هاي ماهانه را به سمت نهادهاي درگير IT ايراني سوق دهم و با شالوده شکني از اين نهادها، نشان دهم که در آغاز هزاره سوم و عصر اطلاعات، با چه چالش ها و تناقص هاي ساختاري براي پيوستن و مستمر پيوسته ماندن به شبکه جهاني اطلاعات و فناوري هاي آن مواجهيم. گفت و گويي که در روزهاي آخر اسفند با حجت الاسلام دکتر حميد شهرياري، دبير جوان شوراي عالي اطلاع رساني دست داد، فرصتي مغتنم فراهم آورد تااين ايده صورت تحقق يابد.و خوشبينم، که با سعه صدر ديگر مديران ارشد نهادهاي نرم و سخت افزاري مرتبط با IT ايراني، که عددشان چيزي حول و حوش عددِ ماه هاي سال است،اين روند تا پايان ادامه يابد. ورود در مقطع کنوني و پس از حرکت دهه اخير IT ايراني در بستر سخت افزاري ، آنچه سرنوشتِ اين حوزه را رقم مي زند، نشات گرفته از چيستيِ سياست گذاري ها و چگونگيِ مديريت منابع و نيروي انسانيِ نهادهايي است، که در حيطه سخت افزاري و نرم افزاري اعمالِ قدرت رابر عهده دارند. بررسي اين چيستي و چگونگي، از راه ساختارگشاييِ نهادهايي که قدرتِ سياسي از طريق آنها در سطوح حقوقي، علمي، صنعتي و تجاري IT، ونيز دسترسي به جامعه اطلاعاتي، توليد،اعمال و باز توليد مي شود، ما را ياري مي کند تا با طرحِ پرسش و پيشِ رو نهادن چالش هاي مفروض،راهي براي رهيافتن به راهِ برون رفتي از آنچه دارد بر سر IT ايراني مي آيد، بيابيم. بديهي است اين رويکرد انتقادي، اشخاص حقيقي را تنها به اعتبار جايگاه حقوقي شان در ساختار نهاد هاي حوزه IT ايراني مورد بررسي، مطالعه و تحليل قرار مي دهد. سوژه شوراي عالي اطلاع رساني به عنوان نهادِ حاکميتي جمهوري اسلامي که از بدو شکل گيري و تاسيس تاثيري غير قابل انکار در روند توسعهIT ايراني و تحقق آن داشته، اينک و پس از يک دوره فعاليت تحت دبيري مهندس نصرالله جهانگرد در دو دولت خاتمي (که با نام طرح تکفا عجين است)، با تغيري که در آستانه شکل گيري دولت نهم از سوي شوراي عالي انقلاب فرهنگي در اساسنامه آن ايجاد شد، وظيفه سياست گذاري و ساماندهي امر توليد محتوا در حوزه فناوري اطلاعات را بر عهده گرفت. قرعه ي دبيري شورايي عالي با وظيفه اي که " محتوا" ماهيت آن است، به نام روحاني جواني زده شد که تحصيلات آکادميک خود را در حوزه ي فلسفه اخلاق گذرانده و در تز دکتراي خود نظرات فيلسوف ارسطو گراي متأخر امريکايي، السيد مک اينتاير را شرح و بسط کرده بود.چنين پيشينه اي به خودي خود اميدواري جدي پديد آورد از حسن انتخابي که فلسفه را در جايگاه سياستگذاري براي تأمين محتوا در فضاي مجازي IT ايراني قرار داده است. نيمه پر ليوان يک تحليل خوشبينانه اين تغيير و تحول در شوراي عالي اطلاع رساني را چنين به فال نيک استدلال مي کند: فناوري اطلاعات دوران هستي شناختي جديدي را براي جوامع رقم زده است که طي آن مفاهيم بنيادي معرفتي و اخلاقي در تمام سطوح علوم انساني،تجربي و فرهنگ روزمره دستخوش تحول شده و مي شوند و از اين منظر شاهديم که در جوامع ِ خاستگاه فناوري ، از دوران موسوم به "روشنگري" ( قرن هفدهم ميلادي ) به اين سو، بحث پيرامون مباني هستي شناسي و معرفتي تکنولوژي، مدّ نظر انديشمندان ، فيلسوفان و نهادهاي آکادميک بوده است.انديشيدن به تحولات هستي شناسي در مباني فلسفي ايي، که فناوري به طور اعم و فناوري اطلاعات به طور اخص موجب آن شده اند، در کنار پيشرفت هاي تکنولوژيک و به موازات يکديگر پيش رفته است. تبار شناسي توجه فيلسوفان انديشه فلسفي غرب به مقوله تکنولوژي و ابعاد پديداري، اخلاقي و معرفت شناختي آن، به نيچه باز مي گردد. اين جريان بعد ها با نظريه انکشاف هايدگر ، ديدگاه هاي انتقادي اعضاي مکتب فرانکفورت و در روزگار متأخرتر با تبيين جامعه اطلاعاتي از سوي کاستلز و پژوهش هاي پيروان هايدگر در امريکا در مقوله اينترنت و اخلاق ادامه يافته است. اين بدان معناست که فناوري اطلاعات همزمان با وقوع و پديداري خود در جوامع غربي پرسش هايي را در سطوح فلسفي و انديشگي ايجاد کرده است و کساني براي پاسخگويي بدانها، از مناظر گوناگون، فسفر سوزانده اند. جوامع غير غربي در مواجه با برقراري اين نسبت ميان تکنولوژي و فلسفه و مباني انديشِگي آن در حوزه هاي مختلف دين،روانشناسي،فرهنگ، جامعه شناسي و هنر؛ به سه گروه - با تسامح- قابل تفکيک اند: اول جوامع شرق دور مثل ژاپن، چين، اندونزي،مالزي، تايلند، سنگاپور و... اين جوامع با توجه به خاصيت فلسفي جاري در فرهنگ روزمره ي آنان که از اديان بي خدائي چون تائوئيست، کنفوسيوسيست،ذنيست و بوديسم نشآت ميگيرد، توانسته اند با برقراري نسبتي مبتني بر فاصله گذاري (يا همان اپوخه ي هوسرل) با پديده هايي با خاستگاه مغرب زمين، رابطه اي مثبت و ايجابي برقرار کنند و از اين رهگذر، با "نه- کردن" چالش هاي معرفت شناختي و فلسفي مطرح و موجود در انديشه فلسفي غرب، اصولاً از موضعي ديگرگون- که مستقيماً از نوع نگره ي آنان به هستي نشآت ميگيرد- از اين "دام" برجهند و چنان با تکنولوژي درگير شوند که انگار خود خاستگاه آن بوده اند؛ چنانکه امروزه در حوزه IT اين کشورها به توسعه اي گاه موازي توسعه IT در کشورهاي پيشرفته غرب دست يافته اند. و اين پيشي گرفتن آنان به چالشي براي صنايع IT غرب تبديل شده است. گروه دوم جوامع و کشورهايي اند که اصولاً ازچندان پشتوانه فرهنگي و معرفتي برخوردار نيستند تا با چنين پرسش هايي مواجه شوند و به خاطر نوع حکومت هاي سياسي شان، تکنولوژي را ابزاري خنثي ميدانند که فقط بايد به فکر مجهز شدن به آن بود. عمده کشورهاي آفريقاييِ غير مسلمان و مسلمان و نيز جوامع عرب زبان و عمده کشورهاي آسيايي چنين روندي را در پيش گرفته اند. گروه سوم جوامعي را شامل ميشود که از بنيان هاي کهن فلسفي و معرفتي برخوردارند و ورود هر عنصر جديد به حيطه ي زندگي روزمره، آنان را با چالش هاي هويتي اي مواجه ميکند که بدان آگاهند، و از اين رو بدنبال راه برون رفت بر اساس الگو و معيارهايي منطبق با فرهنگ و مباني فلسفي خود ميگردند. چند کشور انگشت شمار اسلامي و عرب از اين جمله اند و توجه انديشمندان و متفکران آنان به مقوله مباني معرفتي و هويتي ي IT سندي دال بر اين مدعا ست. ايران جزء گروه سوم قرار دارد و تاريخ معاصر آن حاکي از مساله داشتن جريان هاي انديشِگي آن با تکنولوژي است.اگر «غرب زدگي» جلال آل احمد را با تأويلي باز، نگاهي انتقادي به «فرهنگ مصرفي» غرب، که خود محصول تکنولوژي دوران مدرنيته است بدانيم از بعد فلسفه اسلامي، بحث و طرح پرسش پيرامون نسبت تکنولوژي وسنتِ ديني به دکتر "احمد فرديد" يکي از پيروان هايدگر و فيلسوف متأخر ايراني باز ميگردد. "دکتر مشکي" نيز در مقالات و کلاس هاي دانشگاهي خود به بحث هستي و تکنولوژي و "دکتر سروش" در نظريات فلسفي خود به بحث اخلاق و تکنولوژي پرداخته اند ايدئولوژيک بودن ساختار حاکميت سياسي در ايران، خود زمينه ساز مسأله ساز شدن و گريز ناپذيري مواجه با پيامدهاي تحقق IT در جامعه است. و از اين منظر مي توان انتظار داشت که توجه ويژه اي از سوي نهادهاي حاکميتي به مسأله شود.هر چند اين توجه خود را تاکنون در رويکردهاي سلبي نشان داده باشد. به هر حال آَنچه مسّلم است آنکه در تقسيم کارِ صورت گرفته ميان ده پانزده نهاد حاکميتي و دولتي، جايگاه شوراي عالي اطلاع رساني بر اساس وظايف تعريف شده براي آن، که متمرکز بر توليد محتوا است، مي طلبد تا چالش برقراري نسبتي معرفت شناختي با IT،از منظر حاکميت سياسي ايران،و طبعا محدود به حدودِ فقه شيعي، در دستور کار آن قرار داشته باشد. اين " استنباط" را تعين دبيري حوزوي براي شوراي عالي اطلاع رساني و تغييرات کارکردي اساسنامه آن تأييد ميکند. آنچه هست پيش روي اما آنچه گشوده است، متن مصاحبه با دبير شوراي عالي اطلاع رساني است که آشکارا وبدون نياز به هيچ تأويلي نسان مي دهد که در کجاي رهيافت براي مواجهه با چالشي ايستاده ايم که ارمغانِ گذار به جامعه اطلاعاتي است،عصري که شترش دربِ خانه يکا يکِ مان خوابيده و به مثابه آشِ کشکِ خاله، هيچ جامعه اي را جز خوردنش گريز نيست. دور افتاديم اما نچندان که دبير شورا در گفت و گو از IT دور افتاد. و اين از آن سبب بود که دکتر شهرياري پيش ازبر عهده گرفتن دبيري شورايي عالي در حوزه فناوري اطلاعات، که متولي سياست گذاري براي توليد محتوا در فضاي مجازي است،اساسا در حوزه IT فعاليتِ مطالعاتي يا اجرايي نداشته اند و طبعا اشتغالاتِ دبيري شورا هم فراغتي براي آشنايي و اشراف بر مباني فلسفي تکنولوژي و فناوري اطلاعات باقي نگذاشته است. قصد از بيان اين« جزييات» که در خلال مصاحبه دستگيرم شد، بيان اين واقعيت تلخ است که نظام حاکميتي و سيستم بوروکراسي جمهوري اسلامي پيش از آنکه در گير حلّ چالش هاي هويتي و 3عرفتي ناشي از پديده هاي جديد باشد، گرفتارِ معضل مديريت منابعِ نيروي انساني است و اين امر وقتي در حوزه اي چون IT حادث شود و استمرار يابد از يک سو سبب زمين گير شد ن پروژه توسعه ITو از سوي ديگر موجب بي دفاع ماندن مباني معرفتي، ديني، و فرهنگي کشور خواهد شد. با اميد که صراحت اين نقد، محل رنجشي باقي نگذاشته و بابي شود تا خارج از عرف و تعارفات تباه کننده، نقادي صريح و صادقانه را با اخلاق مدارا و توجه ِ معطوف به منا فع ملي، تاب آريم و با گشاده رويي پذيرا باشيم. در ادامه گفت و گوي دکتر شهرياري را با وب مي خوانيد با اين تذ کار، که جاي جايي از متن مصاحبه به دليل خارج بودن مثال ها و مباحث از حوزه IT به خواست مديريت نشريه، به دليل ضيقِ صفحات حذف شده اند. تکنولوژي و خصوصا فناوري اطلاعات با گسترش خود در جوامع، تغيرات بنيادي در بسياري از مفاهيم و بنيان هاي فلسفي و اخلاقي ايجاد کرده اند . حجت الاسلام دکتر حميد شهرياري دبير شوراي عالي اطلاع رساني از آغاز پذيرش اين مسووليت در سال 1385 توجه خاصي را مصروف تبيين و توضيح نسبت ميان IT و اخلاق کرده است . با توجه به اهميت پرداختن به اين مباحث بنياني با ايشان گفت و گويي انجام داده ايم که مي خوانيد. وب: در انديشه فلسفي مغرب زمين، به عنوان خاستگاه تکنولوژي، به طور مشخص از زمان نيچه بحث هايي شروع ميشود که راجع به نسبت ميان هستي و تکنولوژي، و اخلاق تکنولوژي بحث مي کنند. بعدها هايدگر و پس از او اعضاي مکتب فرانکفورت در يکي از مباحث اصلي شان، تحت عنوان «فرهنگ مصرف» به بحث اخلاق و فرهنگ تکنولوژي به طور عام مي پردازند. هم اکنون نيز شاهديم که پيروان هايدگر در غرب، به طور اخص به بحث اينترنت و اخلاق پرداخته اند.خلاصه آنکه، پيرو نسبت معرفت شناختي و فلسفي ميان تکنولوژي و فضاي مجازي و اخلاق در انديشه و فلسفه اروپا و امريکا بحث پويايي در جريان بوده است.در مشرق زمين، فرهنگ هاي تائويي چين و شرق دور نيز به گونه اي با تکنولوژي به عنوان امري پديداري مواجه شده اند. در کشورهاي اسلامي مشرق زمين مستنداتي دال بر طرح پرسش براي دستيابي به چگونگي تحول در مفاهيم اخلاقي، شرعي و فرهنگي تحت تأثير جريان فنآوري اطلاعات در دست نيست، اما در ايران خاصه از بعد فلسفه اسلامي، بحث و طرح پرسش پيرامون نسبت تکنولوژي و اخلاق به دکتر "احمد فرديد" يکي از پيروان هايدگر و فيلسوف متأخر ايراني باز ميگردد. "دکتر مشکي" نيز در مقالات و کلاس هاي دانشگاهي خود به بحث هستي و تکنولوژي و "دکتر سروش" در نظريات فلسفي خود به بحث اخلاق و تکنولوژي پرداخته اند.شما به عنوان کسي که در کنار دروس حوزوي، در دانشگاه دکتراي خود را در فلسفه اخلاق به پايان برده و حال در مسند نهادي سياست گذار در حوزه فنآوري اطلاعات قرار گرفته ايد،طبعاً بايد پژوهش هايي را در حوزه تکنولوژي و فنآوري اطلاعات با گرايش هاي معرفت شناختي صورت داده باشيد تا بتوانيد از عهده مسووليت دبيري شوراي عالي اطلاع رساني برآييد. پس لطفاً در آغاز با ذکر خلاصه اي از سوابق مطالعاتي خود در حوزه IT و اخلاق، به عنوان دبير شوراي عالي اطلاع رساني که پس ازتغيير اساسنامه در دولت نهم، اينک وظيفه ساماندهي و سياست گذاري براي توليد محتوا را بر عهده داريد از نظر مباني معرفت شناختي و فلسفي، چه نسبتي را ميان تکنولوژي و اخلاق برقرارميدانيد؟ شهرياري: با تشکر از وقتي که براي انجام اين گفت وگوگذاشتيد، در ذکر اين که چه علاقه اي به اين حوزه دارم بايستي عرض کنم که در سال 1375 با گذراندن يک سلسله واحدهاي درسي در زمينه فلسفه اخلاق در حوزه علميه قم تحت نظر اساتيدي نظير دکتر "ملکيان" و "آقا شيخ صادق لاريجاني"- که در حال حاضر عضو شوراي نگهبان هستند- با دکتر «بگن هوزن» که در امريکا زندگي وتحصيل کرده اند، با اين حوزه آشنا شدم. پس از آشنايي اجمالي با اين حوزه،و با اظهار علاقه مندي به آن، به توصيه يکي از اساتيد، با فيلسوف متأخر امريکايي «السيد مک اينتاير»آشنا شدم وبه اين ترتيب، ورود من به حوزه فلسفه اخلاق از اين جا آغاز شد. مهم ترين پروژه مطالعاتي من در اين دوره – که سالياني را به خود اختصاص داد- مطالعه و ترجمه سه اثر اصلي مک اينتاير تحت عنوان «در پي فضيلت»، «عدالتِ که ،کدام عقلانيت»، و"سه تحقيق در فلسفه اسلامي" .بود. اما راجع به پرسش شما درباره نسبت تکنولوژي و اخلاق. حوزه فلسفه اخلاق بخشي دارد به نام« اخلاق کاربردي»که در آن حوزه هاي خاص عمل انساني مورد بررسي قرار ميگيرد. مانند اخلاق پزشکي، که من عضو شوراي آن هستم و يکي هم فن آوري اطلاعات . به اخلاق فن آوري اطلاعات تا دو سال پيش که به طور جدي وارد اين عرصه (دبيري شوراي عالي اطلاع رساني) نشده بودم زياد علاقه اي نداشتم، البته علاقه داشتم اما فرصت مطالعاتي نداشتم اما با ورود به اين حوزه علاقه مند شدم. وب: آيا شما حوزه IT را از پزشکي تفکيک نميکنيد؟ آيا شما قايل به اينکه IT يک دگرگوني در حيطه هاي فلسفي و اخلاقي پديد آورده، نيستيد؟ اخلاق پزشکي که از عهد دقيانوس بوده و پزشک ها از همان ابتدا سوگند نامه اي امضا ميکنند منسوب به سقراط که در واقع اخلاق نامه پزشکي است؛ اما در مقابل IT پديده اي متعلق به دوران مدرنيته است و از باب تحولاتِ بنيادي که در زندگي انسان هزاره سوم پديد آورده ومي آورد ؛ بايد براي آن يک اخلاق جديد تعريف کرد.به نظر شما اينطور نيست؟ شهرياري: به نظر من از يک نظر بين اخلاق پزشکي و اخلاق IT هيچ تفاوتي وجود ندارد و از يک نظر هم تفاوت وجود دارد.از وجهي که اخلاق کاربردي به آن نگاه ميکند هيچ فرقي بين آنها نيست. عمده مساله اي که باعث مي شود يک موضوع وارد اخلاق کاربردي شود، آن است که يک سري مباحث جديد اخلاقي در آن حوزه پديد مي آيد. آن جا که يک بحث جديد اخلاقي پديد مي آيد، تبديل به يک اخلاق کاربردي مي شود و در کتاب ها آورده مي شود. فرقي هم بين فنآوري اطلاعات و پزشکي نيست. پزشکي هم به خاطر امکاناتي که فنآوري اطلاعات براي آن فراهم کرده است وقبلاً اين امکانات نبوده، اکنون سوالات خاصي ايجاد کرده است. شايد سقط جنين قبلاً هم امکانپذير بوده ، اما سقط جنين امروز با يک آمپول يا قرص ساده اتفاق مي افتد، درحاليکه قبلا با انجام يک سري کارهاي سخت انجام مي شده است. يا موضوع "آسان مرگي"؛ قبلا خود کشي بسيار سخت و از طريق طناب دار،گلوله،چاقو،يا سلاح سرد و يا کمتر رگ زدن بوده است. اما امروزه خيلي راحت تر شده است،با ابزارهاي بسيار ساده." آسان مرگي" حوزه جديدي است لذا در حوزه اخلاق کاربردي تفاوت چنداني نمي کند. البته خود فناوري اطلاعات نو و جديد است.مخصوصا با ورود وب که آن را متفاوت و ويژه ترکرده است. از نظر اخلاق کاربردي با هم اشتراک تام و تمام دارند. و اشتراک آنها در اين است که مساله جديد ايجاد کرده است.اعم از اينکه خودش جديد بوده است مانند IT و يا نبوده است مانند پزشکي و حقوق. و اين در حقيقت نسبتي است که بين اخلاق کاربردي و فناوري اطلاعات وجود دارد. وب: اگر از بعد کاربردي به موضوع نگاه کنيم، ديگر اخلاق پزشکي اسلامي و غيراسلامي نداريم! يک اخلاق جهان شمول وجود دارد که تمام پزشکان در سراسر دنيا ملزم به رعايتِ آن هستند.اما IT در تمام سطوح زندگي راه يافته و بسياري از قواعد و مفاهيم را دگرگون کرده است. شهرياري: وقتي داريم از اخلاق کاربردي صحبت مي کنيم بايد از يک سري اصول استفاده کنيم و بر اساس آن اصول در حوزه کاربردي نظر دهيم. مثلا در حوزه سقط جنين اگر شما بنيان تفکرتان ليبرالي باشد ، يعني بالاترين ارزش اخلاقي شما آزادي باشد،وقتي وارد بحث سقط جنين شويد استدلال مي کنيد که جنين بخشي از بدن مادر است و همانطور که مادر مي تواند ناخن خود را کوتاه کند ، حق دارد قسمتي از بدن خود، که البته هنوز روحي در آن دميده نشده است را، از خود جدا کند.لذا آن بنيان شما را آنگونه هدايت مي کند.اما اگر شما اينطور به قضيه نگاه کنيد که درست است اين جنين يک تکه از اندام مادر است ، اما مانند ناخن يا مو نيست،بلکه توانائي تبديل شدن به يک موجود زنده ديگر را دارد، زيرا در واقع يک انسان بالقوه است و انسان بالقوه هم حقوقي دارد مانند مادر . اين تفکر ليبراليستي است بر مبناي حقوق بشر. لذا براي بچه هم حقوقي قايل است، زيرا بنيان هنجاري در اين تفکر حقوق بشر است.در مقابل آن تفکر سود انگارانه است که منفعت يا سود طرف را در نظر مي گيرديعني اينکه سقط جنين يا حفظ آن، کدام يک سودمندتر است؟که اين نوعي تفکر سود انگارانه ي مادي گرا است که شارح آن هم جان استوارت ميلز است. بنيان در اينجا منفعت است. در مقابل اينهايک ديدگاه اسلام گرايانه داريم که معتقد به حقوق الهي است.دراين ديدگاه معتقديم که اين جنين يک امر الهي و يک موهبت الهي است و ما مالک آن نيستيم و حق نداريم که در برابر آن تصميم گيري کنيم بلکه آن امانتي است در اختيار ما و اين حياتِ اين جهاني است،و خدا هم گفته که بايد چه کنيم. و حتي اگر به طور طبيعي هم سقط شود بايد ديه آن را پرداخت و اگر روح در آن حلول کرده باشد که ديگر در آن مورد مادر قاتل است. بنيان اين تفکر معرفت الهي است يعني رضايت الهي بالاترين ارزش حيات است. اخلاق فناوري اطلاعات هم همين طور است . ما بايد ببينيم که ما در مواضع خودمان و مبتني بر ارزش هاي خودمان در اخلاق هنجاري چگونه عمل مي کنيم و بعد بر اساس آن تصميمات متفاوتي اتخاذ کنيم. وب: آقاي دکتر يک مثال هم در حوزه IT بياوريد تا بحث را روشن تر کند. شهرياري: بله مثالي که مي توان در اينجا آورد بحث حريم خصوصي است.آزادي مطلق ليبرالي اقتضا دارد هر کسي هر عملياتي را انجام دهد تا به نفع حداکثر برسد، لذا ما نبايد قايل به حريم خصوصي باشيم. البته خود اين مساله که حريم خصوصي چيست جاي اختلاف دارد. مثلا براي بعضي علما، نام کوچک همسرشان جزء حوزه خصوصي آنها محسوب مي شود، يا خانم ها دوست ندارند سن خود را بگويند يعني حريم خصوصي آنهاست. اما در عين حال مي بينيم که در گواهينامه هاي تصديق، هم اسم کوچک و هم سن آنها نوشته شده است. لذا بايد ابتدا روشن کنيم که حريم خصوصي چيست؟ و اين مبتني بر اين است که شما در فلسفه قايل به چه تفکري هستيد. در مورد حريم خصوصي، اسلام هم براي خودش ديدگاه و رويکردي دارد و بعضي تعبيرها مبتني بر اين است که مثلا اگر کسي نامه کسي را بخواند مثل اين است که به چيز وقيح و بدي در او نظر کرده است. لذا اين ديدگاه اسلام است که براي تفرّد انساني و جايگاه انساني و خصو صيت انساني اهميت خاصي قايل است. حتي براي کسي که دارد مخفيانه گناه انجام مي دهد ،تجسس را منع کرده است.تجسس در اينکه او دارد گناهي را مرتکب مي شود، خود گناه بزرگي تلقي مي شود. مثلا از بالاي پشت بام سرک کشيدن منزل همسايه و تجسس در اينکه او مشروب مي خورد يا نه مذمت شده است و بسار بسيار تعبيرهاي عجيبي در مورد آن شده است.و حتي نص صريح قرآن است که "و لا تجسسوا.." بر اين اساس الان ما مجاز نيستيم که نامه هاي افراد را باز کنيم مگر يک استثنائاتي وجود داشته باشد. اما اين موضوع ، که گستره اين استثنائات چيست در جاي خود بحث شيريني است.مثلا من در دانشگاه منچستر شاهد بودم که ابتدا از کاربر امضا مي گيرند که بعد از کار با کامپيوتر چنانچه دستگاه ويروسي شد، بتوانند باکس او را باز کنند، که البته خود اين امضا گرفتن با توجه به اينکه شما چه مبناي جامعه گرايانه يا نحله فکري داريد متفاوت مي شود. وب: آقاي دکتر در حال حاضردر حوزه کاربردي فناوري اطلاعات، قوانيني که في المثل براي حريم خصوصي اعمال مي شود،يا قوانيني که اساسِ کار سازمان هاي امنيتي قرار مي گيرد، يا برخي اعمال که خود سرانه انجام مي شوند، بر چه مبنايي مبتني هستند؟ شهرياري: خيلي خوب شد که شما توجه به اين استثناها داريد. بحثي که ما در مورد کشور هاي غربي مي کنيم غير از عملي است که در حوزه اجتماعي از آنها مي بينيم. ما در فضاي نظري بحث مي کنيم و اين جدا از واقعيتي است که از آنها در اجتماع شاهديم. به عنوان مثال شاهد برخوردهاي وحشيانه سربازهاي امريکائي در جنگ هستيم ، صحنه هائي که امروزه بسيار از استکبار جهاني سر مي زند. اما جداي از اينکه عمل اجتماعي آنها عمدتا سلطه گر و متوحش است و اين توحش از امريکا به اروپا نيز سرايت کرده است زيرا اروپائي ها اين توحش را نوعا از امريکائي ها و آنها هم از مادر نازاد خود انگليس به ارث بردند. البته منظور ما از امريکا دولت امريکا و روحيه سلطه گر و توحش آن است. اما در بحث نظري اين مباحث از اين کشور به آن کشور متفاوتند مثلا خود سقط جنين ... وب: آقاي دکتر لطف کنيد مثال هائي در حوزه فناوري اطلاعات بياوريد. شهرياري: در حوزه فناوري اطلاعات هم همين طور است، مثلا فرض کنيد يکي از مسايل فناوري اطلاعات بحث پورنو است که در کشور ها متفاوت است، در امريکا بسيار باز است و گسترده. ولي در برخي کشور ها مانند فرانسه پورنوي کودکان محدوديت دارد، اما پورنو بزرگسالان محدوديتي ندارد. درکشورهاي ديگر مانند کشور هاي اسکانديناوي دسترسي به تصاوير پورنو محدودتر است، با اين استدلال که بعضي از امور مخالف شان انساني تلقي مي شوند، البته نه اينکه ممنوع باشند اما محدوديت دارند و قبيح اند.در سفري که به آتن داشتم رئيس دادگستري سوئد که يک زن بود، معتقد بودکه مسايل پورنو نبايد به فناوري اطلاعات راه پيدا کنند زيرا بسيار گسترده هستند. مسئول فرانسوي WSIS، "دلا چا" مي گفت که در پاريس و يونسکو ما قايل به اين حرف ها نيستيم و با پورنوي بزرگسالان در حوزه فناوري اطلاعات مشکلي نداريم.او خطاب به من گفت: «ما در بن مايه هاي فکري و اصولي مان با هم يکي نمي شويم که بنشينيم و بيانيه بنويسيم و امضا کنيم. چون در مباني با هم مشکل داريم لذا مشکل است که بتوانيم در نوشتن بيانيه اي مشترک با هم توافق کنيم». به هر حال آن خانم سوئدي معتقد بود که مسايل پورنو حتي براي بزرگسالان هم بايستي محدود باشد.از نظر او« برهنه شدن يک انسان در برابر انسان ديگر مخالف کرامت انساني است، اين امر براي حيوانات محدوديتي ندارد اما براي ما به عنوان انسان مهم است.ما نه تنها به پوشش داشتن بلکه به چگونگي پوشش هم اهميت مي دهيم». باري قوانين و ضوابط بر اساس مبناي تفکرات حاکم بر جامعه استخراج مي شوند و البته اين مي تواند در جاي خود يک پروژه تحقيقاتي باشد . وب: شوراي عالي اطلاع رساني که مي خواهد توليد محتوا را سامان دهي کند، بر چه مبنائي اين امر را انجام مي دهد؟ يکي از بحث هاي اساسي درآن که خود شما نيز اشاره فرموديد، اخلاق است در اين زمينه چه تمهيدي انديشيده شده است؟. شهرياري: بله . البته اخلاق، بخشي ازحوزه هاي عقلي است و اين موارد کاملا الگو برداري شده از کشور هاي غربي هستند. البته در بخش هاي قابل ملاحظه اي مسايل بومي و خاص خودمان هستند. اين مسايل تنها مختص به مسايل ديني نمي شوند بلکه – من اين مثال را سر کلاس هاي فلسفه اخلاقم نيز مي زنم:ما درکل زندگي مان ، رفت و آمد مان ، غذا خوردن مان، عادات و سلايق خاص خود را داريم که با کشور هاي ديگر متفاوت است.خود اين امر سبب مي شود که ما قوانين و مقررات خاص خودمان را داشته باشيم. وب: آقاي دکتر در «سند حريم خصوصي »که تدوين آن توسط شورا انجام مي شود، گويا بخشي از مباني اخلاقي آن الگو برداري شده است، اما مباني بخش هاي عمده اي از آن الگو برداري نشده است . اين بخش ها يي که بر اساس الگوهاي ديني مان متفاوتند، حد اقل در بيان يا به صورت سند، بر چه مبنائي آورده شده است؟آيا به طور مشخص قايل به اينبوده ايد که در برخي از موارد ازمراجع تقليد،براي مسايل اخلاقي حکم اجتهاد بگيرد؟ ما به هر حال با اين مسايل رو به رو هستيم، اينکه چگونه حريم خصوصي را قانوني کنيم بايستي بر يک مبنائي استوار باشد. براي اين بخش چه تمهيدي انديشيده ايد ؟با توجه به بحث تفاوت که اشاره فرموديد،اينکه ما اصلا آدم هاي متفاوتي هستيم،و اين قوانين فناوري قبل ازاينکه بخواهد اسلامي شود بايستي بومي شود. يکي از بحث هاي حوزه خصوصي عرف،جامعه و اخلاق است.براي اين مساله چه مبنائي انديشيده شده است؟ آيا در شوراي عالي اطلاع رساني فکري براي اين موضوع شده، و آيا کار گروهي شکل گرفته است؟ شهرياري:خود فناوري اطلاعات جديد است، اخلاق براي ما ( پژوهشگران حوزه اخلاق در ايران) دانشي نوپا و جديد است.ما تازه توانسته ايم رشته اخلاق را به عوان يک رشته دانشگاهي تصويب کنيم. در حوزه هاي علميه نيز درس تخصصي اخلاق در دوره هاي آموزشي وجود ندارد گرچه اخلاق عملي و توصيه هاي عملي وجود دارد.اما درس اخلاق به عنوان يک رشته درسي وجود ندارد. واين مسايل ما را دچار بحران در حيطه نظريه پردازي مي کند.طي کردن اين بحران ها نياز به زمان و نيروي انساني دارد.تربيت متخصص در اين حوزه نيازمند گذرزمان است.به هرحال در حال حاضر هر کاري در اين زمينه با الگو برداري از جوامع بين المللي صورت مي گيرد.از انجا که فناوري از غرب آمده است لذا نيازهاي اخلاقي آن نيز از غرب مي آيد.و ما خواسته يا نا خواسته مجبوريم گام هاي اوليه مان را از جائي شروع کنيم که آنها گام هاي خود را به پايان رسانده اند.منتهي بعد از اينکه الگوهاي غربي را بررسي کرديم و ديديم که قابليت بحث و پذيرش دارند، نه اينکه بگوييم صد درصد قابل قبول اند. بايستي حساسيت هاي خودمان را در مورد ان لحاظ کنيم و نسبت با آنها.. وب: آقاي دکتر منظور از اين« خودمان» که قرار است مبنا قرار گيرد ، چيست؟ شهرياري: بله. از منظر ما مبنا اخلاق اسلامي است.مثلا در مناسبات رابطه بين دختر ها و پسرها ما الگوهاي خاص اسلامي خودمان را داريم. ارزش هاي خاصي بر مناسبات ما حاکم است و مبناهاي اعتقادي ما در اينجا تعيين کننده هستند. وب: آقاي دکتردر دنياي فناوري اطلاعات، رابطه مجازي است. شهرياري: هيچ فرقي نمي کند. وب: يعني همه چيز روشن است؟ شهرياري: نه من نمي خواهم بگويم همه چيز روشن است، نياز به توجه به برخي امور را مشخص مي کنم.اگر روشن نبود نيازي نبود تا ما« سند محرمانه اخلاق اسلامي فناوري اطلاعات» را تدوين کنيم. البته مسأله وضوح حکمي ندارد. در اينجا حتي موضوعات آن نيز مشخص نيست.ولي ما معيارهايي داريم ، بحث بر سر اين است که ما چگونه مي خواهيم به آن اخلاق «خودي» برسيم. ما يک سري معيارهاي کلي داريم که از عدالت برخاسته است.مهترين آن هم خدا محوري است. عشق به امام حسين، ايام رمضان،... اينها اعتقادات عميق ديني است.اين اعتقادات عميق ديني در اينجا هم سر ريز مي شود و وجود دارد و تاثير گذارند، و ريشه اوليه اين بنيان ها عدالت و آزادي است. ما ليبرال نيستيم اما با آزادي مخالف نيستيم. وب: آقاي دکتر حدود اين مسايل را چه کسي تعيين مي کند؟ شهرياري: خود اخلاق و قواعد شرع دقيقا تعيين کننده است. وب: اما اينها براي شرع مسايل جديدي اند. شهرياري: بله البته اين مسايل از مستحدثات هستند. کساني مي توانند در مورد آن حکم دهند که با موضوع آشنايي داشته باشند. آشنايي با موضوع نيازمند اين است که کساني که با موضوع ها و حوزه هاي شرع آشنائي دارند و بر آنها مسلط و آگاهند بر اين حوزه ها نيز اشراف داشته باشند. وجود متخصصان بين رشته اي در اين ميان بسيار ضروري به نظر مي رسد. اينها همه از خلاءهايي است که اميدواريم با سرمايه گذاري و تاکيداتي که بزرگان بر اين حوزه دارند ، نظريه پردازي در اين حوزه را حل کنيم. من خودم هم در اين زمينه پيشگام هستيم. بعضي ها هستند که پيشگام اند. ويژگي پيشگامان اين است که ابزاري مي شوند تا ديگران از روي آن رد شوند، آنها مي روند تا فنا شوند. تمام تلاش ما بر اين است تا مسايل و احکام را توضيح دهيم و يا بتوانيم برخي ملاحظات ديني را در اين حوزه وارد کنيم. و اينها همه تلاش هايي است که ما به عنوان يک پيشگام در اين حوزه وارد مي کنيم. وب: از شما متشکريم و اميد وارم بتوانيم اين بحث را ادامه دهيم. شهرياري: من هم متشکرم.
|
|
|