جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
نقدي بر خبرنگاران حوزه فناوري اطلاعات
-(8 Body) 
نقدي بر خبرنگاران حوزه فناوري اطلاعات
Visitor 2232
Category: کامپيوتر
آي تي ايران - روزنامه دنياي اقتصاد در تاريخ شانزدهم آذرماه مطلبي با عنوان سوزني به خود به قلم م.ر . بهنام رئوف از خبرنگاران حوزه فناوري اطلاعات منتشر کرد که در آن به عملکرد رسانه اي سازمان نظام صنفي انتقاد شده بود. سهيل مظلوم واجاري عضو سابق هيات مديره سازمان نظام صنفي رايانه اي پاسخ اين مطلب را در سايت سازمان نظام صنفي رايانه اي قرار داده است. سايت آي تي ايران با هدف آگاهي خوانندگان خود متن کامل يادداشت آقاي مظلوم را منتشر مي کند و از همين طريق آمادگي خود را براي انتشار ديدگاه هاي مختلف پيرامون اين موضوع اعلام مي دارد.


آينه

سهيل مظلوم واجاري



در شانزدهم آذرماه دوست عزيز آقاي م.ر بهنام رئوف از خبرنگاران حوزه فناوري اطلاعات در روزنامه دنياي اقتصاد طي مطلبي فشرده و حدود چهار صد کلمه¬اي تلاش نمود تا کل عملکرد مديران سابق، فعلي و حتي آتي سازمان نظام صنفي رايانه¬اي کشور را در بوته نقد آورده و به طور مجمل بگويد که آنها هم مثل برخي از روزنامه-نگاران حوزه فناوري اطلاعات آدم¬هاي باعرضه¬اي نيستند. از آنجايي که اين دوست عزيز احتمالاً به دليل مشغله زياد و قلت وقت حوصله تدقيق در وقايع را نداشته¬اند، ترجيح دادم که مطلب ايشان را با شرح و بسط بيشتري مرور نمايم. لذا پيشاپيش از کثرت مطالب پوزش مي¬خواهم.

1- ظاهراً ايشان به ياد نداشته و خود را بي¬نياز از مراجعه به تقويم ديده¬اند که نشست مردادماه سازمان را اشتباهاً نشست ارديبهشت ماه گفته¬اند. شايد اين اشتباه سهوي باشد ولي مي¬توان از آن به عنوان مشت نمونه خرواري ياد کرد که مطالب ايشان از دقت لازم در بيان امانت دارانه وقايع و اخبار برخوردار نبوده و لذا اساس نتيجه گيري هاي مطالب ايشان را مورد خدشه قرار دهد .

2- اينجانب در جلسه مذكورحضور نداشتم ولي آنچه از نوشته ايشان برمي¬آيد اين است که در نشست تجليل از خبرنگاران حوزه که توسط سازمان نظام صنفي رايانه¬اي کشور برگزار شد، نايب رئيس سازمان (آقاي بحري) براي اداي احترام به خبرنگاران و ساير ميهمانان تلاش نموده بود تا جوي صميمي و خودماني ايجاد و البته اشکالات و انتقادات احتمالي را که به رسانه¬هاي حوزه دارد را واگويي نمايد. اين انتقادات بر مذاق ايشان تلخ آمده و آن را در قالب سناريويي ديده¬اند که سه ماه بعد هم شخص ديگري پلان بعدي آن را اجرا کرده و پيش بيني كرده اند كه پلان هاي آتي آن هم توسط مديران آتي سازمان پيگيري خواهد شد!


3- از آنجايي که تنها يک برنامه تلويزيوني وجود دارد که به بررسي مسائل حوزه فاوا مي¬پردازد و آن برنامه هم برنامه صفرويک شبکه آموزش (شبکه هفتم) سيماي جمهوري اسلامي است که طي در طول هفته برنامه¬هايي حول محور فاوا اجراو در يکي از برنامه¬هاي آن يعني برنامه گفتگوي داغ روزهاي دوشنبه يکي از اعضاي سابق هيات مديره سازمان به عنوان کارشناس حضور دارد لذا مي¬توان قاطعانه نتيجه¬گيري کرد که مخاطب پاراگراف سوم مقاله وي، اينجانب سهيل مظلوم واجاري مي¬باشم که ايشان تحت عنوان «عضو سابق ولي حاضر!هيات مديره‌‌ »ازوي ياد کرده است.

ظاهراً اين رويه ناپسند که متاسفانه سکه رايج كشور شده است که مديران فعلي به مديران سابق فحاشي کرده و مديران سابق نيز در کار مديران فعلي کارشکني نمايند، چنان نهادينه شده است که لابد بايد در سازمان نظام صنفي رايانه¬اي کشور نيز ساري و جاري باشد تا خوراک رسانه¬اي براي برخي خبرنگاران فراهم گردد وگرنه اگر مديران سابق تجربيات خود را در صورت درخواست مديران فعلي در اختيار آنها قرار دهند، گناهي نابخشودني كرده ويا حتماً روابطي از نوع آل پاچينويي با يکديگر دارند.

4- از نشاني¬هاي مطرح شده در مقاله ايشان برمي¬آيد که ظاهراً دلخوري وي از برنامه¬اي بوده است که به نقش رسانه¬هاي مکتوب در توسعه فناوري اطلاعات پرداخته است. آنهاييكه اين برنامه را ديده باشند حتماً به ياد دارند که بنده در جمله آغازين آن از شعر معروف «بهرام که گور مي¬گرفتي همه عمر - ديدي که چگونه گور بهرام گرفت» استفاده کردم و پرسشگري و انتقاد را حق مسلم و رسالت مطبوعات دانسته و بيان داشتم که اين بار نوبت آن است در برنامه¬اي که اسمش گفتگوي داغ و نوع رويکرد آن انتقادي است به نقد عملکرد مطبوعات بپردازيم. بديهي است در برنامه انتقادي هم معمولاً به نقد مي¬پردازند. البته اينکه نقد منصفانه چيست؟ راستش من فرقش را با نقد غيرمنصفانه نمي¬دانم. خاصه اگر برنامه مناظره¬گونه باشد و نقد شونده نيز حي و حاضر آماده پاسخگويي باشد، حتماً مي¬تواند با استدلال نقد مطرح شده را بي¬اثر نمايد که به طور معمول در اين بين قضاوت با بينندگان است.

حال اگر ايرادي به نوع نگاه ارباب جرايد مطرح شد که نبايد آن را تابو دانست زيرا اگر همه خبرنگاران ما اينچنين رئوف باشند که دل نازکشان طاقت انتقاد از خود را نداشته باشند چگونه مي¬توانند از ديگران انتقاد نمايند. البته آنچه ناجوانمردانه است برداشت سطحي از يک مطلب، بيان فروض مغلوط ,سناريوپنداري و طرح آن در رسانه¬اي يک سويه است نه طرح نقدي درگفتگويي تعاملي و رودررو.

5- ايشان محبت کرده و بنده را به طعنه داناي کل حوزه فاوا خوانده¬اند. اي برادر، نه بنده و نه هيچ کس ديگر داناي کل نيست که همه چيز را همگان دانند. آنچه مهم است پذيرش قدرت خردجمعي است. مي¬توان براي آنکه در برنامه¬اي حاضر شد با صاحبنظران مختلفي صحبت کرده، مقالات آنها را مطالعه و از سخندان سخن را آموخت و بعد در برنامه از آنها استفاده کرد. پس آنچه در برنامه مطرح مي¬شود نه دانش و تجربيات شخصي يک نفر که حاصل تجربيات افراد زيادي منجمله برخي خبرنگاران فرهيخته اين حوزه است.

6- نمي¬دانم چه کسي دوست دارد که برنامه گفتگوي داغ دوشنبه-هاي صفرويک برنامه نود IT شناخته شود. اگر منظور ايشان از طرح آن پرانتز ربط آن به اينجانب است که بايد بگويم بنده آرزو دارم که با کمک و همفکري دوستان اين برنامه به جايي برسد که همگان برنامه نود ورزشي را با اين برنامه مقايسه کرده و بگويند که «نود گفتکوي داغ ورزشي» است.

7- بنده تاکنون نظري در مورد منصف و يا غيرمنصف و بي¬طرف و يا باطرف بودن رسانه¬هاي فاوا نداشته¬ام که بخواهم در سناريوي برنامه¬ريزي شده عليه آنها مشارکتي داشته باشم. اما «مشک آن است که ببويد نه آنکه عطار بگويد» دوست عزيز تشخيص اينکه رسانه¬هاي ما بي¬طرف و منصف هستند را بهتر است شما به خوانندگان خود واگذار کنيد و زياد در اين موضوع مانور و شعار ندهيد که خود محل ترديد مي¬شود.

8- آرزو دارم که اي کاش بنده نيز همچون آقاي رئوف از آنچنان علم لدني برخوردار بودم که از يک سال قبل از نتيجه انتخابات چهار مرحله¬اي آتي صنف که با مشارکت بيش از چهار هزار عضو در سراسر کشور صورت مي¬گيرد باخبر بوده و مديران بعدي صنف را مي¬شناختم و از همه مهم¬تر از نيت آنان و مشارکت برخي شان در سناريوي برنامه¬ريزي شده عليه رسانه¬هاي منصف و بي¬طرف فاوا آگاه بودم تا به آنها بگويم که اي دوستان و اي برادران و خواهران بدانيد و آگاه باشيد که براستي خبرنگاران حوزه ما از پاک¬ترين خبرنگاران کشور هستندهر چند ممکن است در بين آنها هم خداي ناكرده ناخالصي¬هاو سفارشي نويس هايي هم رسوخ كرده باشند.

9- جاي تقدير و تشکر دارد که دوست رئوف و منصف بنده اقرار کرده¬اند که رسانه¬هاي ما از کيفيت محتوايي و چاپي رسانه-هاي مانند پي سي مگزين، پي سي ورلد و... برخوردار نيستند. ظاهراً ايشان در نهاد و ضمير باطني خود پذيرفته-اند که ما را همين بس و همين که شخصي با آرزوهاي بزرگ انتظار داشتن نشرياتي در سطح جهاني را در داخل کشور مي-کند متهم به داناي کلي و... مي¬شود.

شخصاً هيچگاه ادعا نکرده¬ام که در حد وقامت استيو جابز و بيل گيتس و... هستم اما نمي¬توانم بگويم در درون صنف و کشور خودمان افرادي به هوش، ذکاوت، کارآفريني و توانايي¬هاي استيو جابز داريم يا نه؟ ولي اين را مي¬دانم که شرکتهاي بسياري داريم که مديران آن بدون استفاده از هيچ رانت و شرايط ويژه¬اي در فضاي سخت کاري کشور به نتايج درخشاني رسيده¬اند که مايه آبروي صنف فناوري اطلاعات و ارتباطات کشور هستند.

حال اگر اين دوست عزيز اين موفقيت¬ها را نمي¬پسندد مي¬تواند تغيير کند قضا را.

10- ظاهراً آنچه باعث شده است خشم فرو خفته آقاي م.ر بهنام رئوف پس از گذشت شانزده روز (گفتگوي مورد اشاره ايشان روز اول آذر در تلويزيون اجرا شده است) بهانه¬اي براي فوران بيابد کشف وي از گزارش بازرسي مجمع عمومي سازمان در مورد مجله تکفا است.
دوست عزيز اگر بازرس بتواند در کمال آزادي اشکالات سازمان را به صورت مکتوب و شفاهي در جلسه مجمع بيان نمايد آنچنان که جنابعالي را ذوق زده کرده و به کشف بزرگي نايل نمايد، آيا اين مصداق واقعي زدن سوزن و جوالدوز به خود نيست؟ اگر بپذيريم که صنفي بزرگ داريم که با سازوکاري مدني نظارت مي¬شود آنگاه وظيفه بازرسي اين است که اشکالات و انتقادات خود از هيات مديره و عملکرد آن را در جلسه مجمع مطرح نمايد که اين روش مدني همان سوزن زدن به خود است.

لابد ايشان مي¬دانند که آقاي پرويز شهپر‌‌ِ‌‍ٍ، بازرسي که گزارش وي به مجمع مشوق ايشان به نوشتن اين مطلب بوده پس از قرائت همان گزارش مجدداٌ به عنوان بازرس اصلي انتخاب شده است.

راستي برادر عزيز اگر در سازمان سيستم پدرخواندگي وجود دارد، چگونه اين سيستم اجازه داد که ايشان دوباره انتخاب شود؟

11- اما به قول ايشان برسيم به نكته اصلي مطلب که آن هم يکي از نقاط ضعف سازمان يعني انتشار نامنظم مجله تکفا است.
راستي چه کسي گفته است که همه امور سازمان بدون عيب و نقص است؟ سازمان هم مثل همه سازمان¬ها و افراد داراي اشکالاتي است که حتماً يکي از آنها هم عدم انتشار منظم مجله تکفا است.

اما بهانه جويي براي انتقاد و عقده گشايي آنجا خود را نشان مي¬دهد که آقاي رئوف در متن خبر خود به صراحت اعلام مي¬کنند «حتي نتوانست يک شماره منتشر کند» اگر ايشان وقت کافي براي رصد مطبوعات حوزه خود در طول سال را ندارد، حداقل کتابچه گزارش عملکرد سازمان را بررسي مي¬کرد و متوجه مي¬شد که مجله در سال مورد گزارش حداقل دردو شماره منتشر شده است.

بديهي است قصد ندارم بگويم که انتشار دو شماره کافي است بلکه مي¬خواهم بگويم که اگر همه مفروضات ايشان براي طرح مقالات اينچنين غلط ويا مانند اشتباه ذكر شده در بند يك از روي دستپاچگي و عجله است حتماً فروض غلط نتايج غلط مي¬دهد و مطلب را از اعتبار ساقط مي كند.

12- ايشان در همان مطلب كوتاه خودسعي کرده¬اند که انتشار مجله را به بودجه¬هاي تکفا ارتباط دهند. ترديدي نيست که در سال¬هاي 81 الي 84 که بودجه¬هاي تکفا مطرح بود فضاي کار در حوزه فاوا از شادابي خوبي برخوردار بود. اما همانطور که وي اذعان کرده است مجله از يک سال قبل به اين سو دچار مشکلاتي شده است. يکسال قبل يعني سال 88 ، پس از سال 84 که طرح تکفا قطع شده مجله توانسته است در حد قابل قبولي به فعاليت خود ادامه دهد.


البته بدون آنکه در صدد توجيه باشم مشکلات مديران فعلي سازمان را که به حق کمبود نيروي کارآمد است را درک مي¬کنم و به آنها حق مي¬دهم که به جاي تقسيم توان خود در چندين جبهه کاري، بخشي از فعاليت¬ها را با سرعت کمتري انجام دهند که حتماً به صلاحديد خودشان يکي از آنها مجله تکفا بوده است.

اي دوست عزيز آقاي م.ر بهنام رئوف. آيا واقعاً مطبوعات حوزه ما در سال 89 شادابي و طراوت سال 84 را دارند؟ اگر جواب بلي است که من از شما و ديگر عزيزان بابت نقدهاي غيرمنصفانه (به زعم شما) پوزش مي¬خواهم ولي اگر جواب خير است بايد پذيرفت که اين عدم شادابي جاي نقد دارد و انتظار مي¬رود که به جاي شکستن آينه و سرکوب منتقد و طرح اتهاماتي نظير عوامي گري (طعنه داناي کل) و... به ريشه¬يابي علت عدم شادابي پرداخت . شايد در اين ريشه يابي مشخص شود نبود منابع مالي در رده¬هاي چندم اهمييت جاي دارد.

آينه چون عيب تو بنمود راست - خود شکن آينه شکستن خطاست.

13- مولايم حسين (ع)مي¬گويد: «إنَّ الحَياةَ عَقيدَةٌ و جِهادٌ»زندگي عقيده ومبارزه در راه آن است. به تأسي از اين سخن همواره تلاش کرده¬ام مسئوليتي را بپذيرم که تاثيرگذاري آن را باور داشته باشم و ثانياً پس از پذيرش آن با همه وجودم در راه ايفاي آن تلاش نمايم. يکي از اين مسئوليت¬ها قبول همکاري افتخاري اينجانب با برنامه صفرويک است. پس اگر باور دارم که اين برنامه تاثيرگذار است که هست پس بايد تلاش کنم که در حد توان تاثيرگذاري خود را داشته باشد حتي اگراين امر سبب آزردگي دوستان خوبي نيز گردد.

14- اما سخن آخر: شايد ناگفته مقاله پر زخشم و طعنه آقاي رئوف اين باشد که آقاي مظلوم تو را چه به کار رسانه¬اي و نقد و انتقاد. چرا پاي در کفش ما کرده¬اي؟ اگر اينچنين است و ايشان و برخي ديگر را همچون دوره ساسانيان نظر به نظام کاستي است و باور دارند کسي را ياراي آن نيست که از طبقه خود جدا شده و به طبقه ديگران نظر كند.بايد عرض نمايم كه شايد مظلوم و بحري ونظايرآن ساكت شوند وبقول سعدي شوخ شما به رخ نياورندولي بدانيدكه جامعه از قشر فرهيخته خبرنگاران انتظار دارد كه نقدها را بشنوند و اگر رگه هايي از راستي در آن ديدند به اصلاح آن بپردازند.ذات نايافته از هستي بخش كي تواندكه شود هستي بخش


Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image