همشهري آنلاين - عكس صفحه 23 روز يكشنبه [اول مرداد] همشهري نكتهاي خاص دارد:
وقتي روزنامه نگار در موقعيتي قرار گيرد كه بايد يا به همنوعان خود كمك دهد يا به وظيفه حرفهاي برسد، چه بايد بكند؟
تصوير، محمد باريكاني خبرنگار ايراني را نشان مي دهد كه به پيرزن بيروتي كمك مي كند تا از ميدان حادثه جان به در ببرد.
عده اي عقيده دارند كه روزنامه نگار وظيفه مشخصي دارد و هيچ عاملي نبايد مانع اجراي آن شود. حتي افراطي تران مي گويند حتي اگر دخالت روزنامه نگار بر موضوع خبري اثر گذارد (مثل اين كه مجروحي را از لابه هاي شكستگي هاي خودرو بيرون بكشد) و جنبه ديدني يا دراماتيك آن را از بين ببرد، مرتكب يك خلاف حرفه اي شده است.
روزنامه نگاران و نظاميان بيش از ديگران شاهد صحنه هاي تكان دهنده و غم انگيز قرار مي گيرند. اگر آنان در برابر صحنه ها خود را ببازند و با آسيب ديدگان همراهي كنند، از كار حرفه اي خود مي مانند.
خانم كارن ساندرز در كتاب خود (اخلاق و روزنامه نگاري) دو نمونه معروف از اين شرايط را ارائه مي كند:
* كوين كارتر عكاس استراليايي به دليل عكس تكان دهنده اي كه از يك كودك قحطي زده سوداني گرفت جايزه سال 1993 را برد. عكس كودك سياهي را در چندمتري محل عرضه كمك غذايي به قحطي زدگان نشان مي دهد. كودك حتي توان رساندن خود را به غذا ندارد. يك كركس غول پيكر در چند قدمي از پا افتادن كودك را انتظار مي كشد.
* عكس هاي دو خبرنگار آسوشيتدپرس از يك راهب بودايي نيز در زمان جنگ ويتنام معروف شد: از همه تن راهب شعله بلند است و او همچنان برجاي نشسته.
كوين كارتر تنها دو ماه پس از دريافت جايزه خود را كشت زيرا براي اين پرسش همكاران خود پاسخي نداشت: چرا كمك نكردي تا كودك بيچاره چيزي بگيرد تا از گرسنگي نميرد؟ لابد منطقي ترين پاسخ اين بايد باشد: در آن صورت اين صحنه تكان دهنده را از دست مي دادم.
همين پرسش را از دو خبرنگار آمريكايي كردند: چرا مانع كبريت كشيدن راهب نشديد؟ اين پرسش هم پاسخ مشابهي دارد.
نانسي لي دبير عكس روزنامه تايمز كه عكس كارتر را چاپ كرد به عكاس گفت: اين بچه چهار يا پنج كيلو بيشتر وزن ندارد. چگونه توانستي خود را قانع كني كه فقط به وظيفه حرفه اي بينديشي؟
موضوع خبرنگاران آسوشيتدپرس و كوين كارتر بارها در نشريه هاي تخصصي روزنامه نگاري (از جمله ورد جورناليسم ري ويو) به بحث گذاشته شد.
گرك مارينوويچ پژوهشگر در مقاله اي ابراز عقيده كرد: به هر حال روزنامه نگار پيش از اين كه روزنامه نگار باشد، انسان است و انسان نمي تواند از وظايف نخستين انساني شانه خالي كند.
وي سپس اين پرسش را مطرح مي كند: فارغ از شعارهاي دهان پركن و تظاهرات افراطي، دراساس ما به چه دليل چنين شغل خطرناك و بدون پشتوانه اي را انتخاب مي كنيم؟
و پاسخ مي دهد: روزنامه نگاران در همه جاي دنيا به انگيزه دغدغه هاي انساني اين شغل را انتخاب مي كنند. اگر خبرنگاري در شرايط ويژه نتواند با چنين دغدغه هايي به درستي كنار آيد چگونه مي توان به داوري او اعتماد كرد؟
در تاريخ مطبوعات ما از اين نظر نمونه هاي جالبي وجود دارد. از جمله درسال 1286 شمسي وقتي قزاقان به سوي مجلس يورش مي بردند، شيخ احمد خراساني مدير و نويسنده «روح القدس» در دفتر نشريه در خيابان چراغ برق تهران مشغول كار بود. وقتي خطر را ديد، قلم را زمين گذاشت، تفنگ به دست گرفت و خود را به ميان ميدان انداخت. گفت: مبارزه ادامه دارد؛ گيرم به شكل ديگر.
اين البته درست است كه وظيفه حرفه اي بر هر كار ديگري مقدم است هيچ عاملي نبايد مانع اجراي اين وظيفه شود. اما اين اصل را نبايد چنان افراطي به اجرا گذاشت كه از درد و رنج ديگران بي تفاوت گذشت.
با اين نگاه بايد همراهي باريكاني با پيرزن آسيب ديده بيروتي را از ديدگاه مناسبات انساني، جلوه اي از همدلي تلقي كرد.