جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
ورزش و آثار آن از دريچه دين (1)
-(4 Body) 
ورزش و آثار آن از دريچه دين (1)
Visitor 550
Category: دنياي فن آوري
چکيده
پديده‌ي ورزش و تحرک بدني مفيد از لوازم زندگي ايده آل بشر به حساب مي‌آيد. بر اساس متون ديني حکم جواز اين امر و بلکه ضرورت آن در طول زندگي به خوبي اسفاده مي‌شود، در قرآن کريم از نيرومندي برخي بندگان الهي خبر داده و آن را به عنوان يک امتياز و صفت ستودني برشمرده است. در روايات معصومين (عليهم السلام) نيز برخي از انواع ورزش آمده و براي داشتن يک برنامه ورزشي هميشگي تأکيد شده است. بنا بر شواهد تاريخي برخي از رشته‌هاي ورزشي در زمان پيامبر و امامان معصوم (صلوات الله عليهم) رايج بوده است، و آن بزرگواران مردم را نسبت به فرا گيري آن تشويق، و احيانا خودشان شرکت داشتند. در عصر حاضر که ماشين وصنعت جاي فعاليت‌هاي طبيعي بشر را گرفته است؛ ورزش و فرهنگ سازي آن در جامعه ضروري مي‌نمايد و نياز به فوائد و آثار سازنده‌ي فردي و اجتماعي آن بيشتر احساس مي‌شود.
کليد واژگان: ورزش، سلامتي، نيروي بدني، ورزش اسلامي.
مقدمه.
انسان از همان لحظه‌اي که ديده به جهان مي‌گشايد زندگي را با تحرک و جنبش آغاز نموده و از اين راه زمينه رشد وسلامتي خود را به وجود مي‌آورد. حفظ سلامت و رشد قواي جسماني و روحي از امور لازم و ضروري هر انسان عاقل و خردمند است. نقش ورزش در تندرستي و شادابي انسان بر همگان روشن و پذيرفتني است به طور که روحيه سالم و با نشاط را در جسم سالم، و سلامتي جسماني را همراه با فعاليت‌هاي جسماني و اجراي برنامه‌اي ورزشي مي‌توان جستجو کرد و از طرف ديگر از نظر درون ديني داشتن بدن نيرومند و سالم انسان را در راه انجام وظايف ديني و رسيدن به اهداف عاليه‌ي اسلامي کمک خواهد کرد لذا در لسان متون ديني نسبت به اين امر تشويق شده است. اما بايد دانست ورزش در گذشته به چند شاخه‌اي محدود تقسيم مي‌شد ولي امروزه که دامنه آن گسترش پيدا کرده و از ورزش ومسابقات به عنوان يکي از پديده مهم و جهاني و پر طرفدار ياد مي‌شود و نيز براي آن ابعادي سياسي اقتصادي ونظامي و... قائل هستند در سرنوشت جوامع بشري نقش مهمي داشته واطلاعات عمومي واحکام ديني بيشتري را به دنبال دارد. بايد ياد آوري کرد که پديده‌ي ورزش همچون سائر پديده‌ها به عنوان يک وسيله‌اي که داراي دوسوي مثبت و منفي (مفيد ومضر)، به شمار مي‌رود و در اين نوشتار وقتي موضوع ورزش بررسي مي‌گردد منظور ورزش مثبت و مفيد براي فرد و اجتماع است، و روي سخن با حرکت‌هاي مضر و ورزش‌هاي نا مطلوب ندارد؛ لذا در اين نگارش پس از تعريف واژه‌ي ورزش، نظر اسلام نسبت به اين پديده را بر اساس برداشت از آيات وروايات، مورد بررسي قرارگرفته است اميد که با همکاري پژوهشگران و اهل قلم گام‌هاي بيشتري در اين زمينه برداشته شود.

تعريف ورزش.
 

در کتاب فرهنگ بزرگ سخن ورزش را چنين تعريف کرده است:
1 ورزش فعاليت بدني سازمان يافته که براي تقويت قواي جسماني و کسب مهارت‌هاي حرکتي انجام مي‌شود.
2 عمل مکرر و تمرين که براي بدست آوردن نوعي مهارت يا حفظ آن انجام مي‌گيرد. (1).
3 ورزش عبارت است از حرکت‌هاي منظم ومکرر بدني که براي دست يابي به توانايي و ورزيدگي در راستاي اهداف گوناگون –که مهم‌ترين آن‌ها نشاط وسلامتي بدن است- انجام گيرد. بنابراين حرکات نامنظم ونسنجيده مثل بعضي از بازي‌ها وتفريحات، ورزش محسوب نمي‌شود (2) از مجموع اين تعاريف چنين بدست مي‌آيد که «ورزش» عبارت است از حرکت وفعاليت هاي مکرر ومنظم که با هدف کسب مهارت و تقويت نيروي بدني و يا حفظ آن انجام مي‌گيرد.

ورزش از ديدگاه اسلام.
 

تحرک و فعاليت از لوازم رشد و زندگي بشر بشمار مي‌آيد، زيرا وقتي انسان پا به اين جهان مي‌گذارد بلکه زودتر از آن در شکم مادر از زمان که قدرت بر فعاليت و تحرک پيدا مي‌کند با هدايت تکويني که خدا در نهاد او قرار داده است حرکت و دست وپا زدن را آغاز مي‌نمايد و تا پايان عمر هرچه تحرک وفعاليت منظم داشته باشد از رشد وسلامتي بهتر نيز برخوردار، و هر چه فعاليت او کمتر گردد به همان اندازه رشد وسلامتيش در معرض آسيب خواهد بود.
آيت الله مکارم در اين زمينه مي‌فرمايد:
شما به يقين اين مطلب را ديده‏ايد كه نوزادان زيادى گريه ناراحت كننده و جانفرسايى مى‏كنند. بسيار مى‏شود كه انسان به فكر فرو مى‏رود كه چرا اين اندازه، اين بچه بى گناه گريه مى‏كند؟ سبب ناراحتى او چيست؟ او كه از دنيا و ناكامى‏هاى آن خبرى ندارد كه اين قدر ناله مى‏كند؟ بيشتر مردم، با نظر سطحى به اين موضوع نگاه مى‏كنند و به طور حتم آن را يك امر پيش پا افتاده و يا بيهوده فرض مى‏نمايند، در حالى كه مطالعات دانشمندان ثابت كرده كه گريه نوزاد يكى از عوامل حيات و زندگى اوست و اگر از برنامه زندگى او حذف شود، ممكن است عواقب خطرناكى به بار آورد، زيرا بيش از همه چيز، براى رشد و نموّ عضلات، اعصاب كودك و استحكام استخوان‏هاى او ورزش و حركت لازم است. (3) از آن جاي که بچّه‏ها هر چه كوچك‏تر باشند، رشد آن‌ها نيز بيشتر خواهد بود لذا نياز بيشتر به ورزش وتحرک در آن‌ها احساس مي‌شود به همين جهت دستگاه آفرينش يك حالت جنب و جوش در نهاد اطفال- به خصوص در سنين كم- گذارده و پيوسته آن‌ها را به حركت و ورزش وا مى‏دارد تا اعصاب آن‌ها محكم و عضلات و استخوان‏هاى آن‌ها رشد و نمو لازم را پيدا بكند و به تدريج كه قسمت‏هاى مختلف بدن استحكام لازم را پيدا مى‏كند، علاقه او به ورزش و حركت كمتر مى‏شود، لذا اگر در سال‏هاى اوّليه عمر- كه بدن به سرعت رشد مى‏كند- از حركت و ورزش جلوگيرى صورت گيرد لطمه جبران‏ناپذيرى به سلامت و رشد او خواهد زد. اما وقتي مي‌بينيم نوزاد شير خوار ناتوان، نه آن پنجه و بازوى توانا را دارد كه از وسايل مختلف ورزشى استفاده كند و نه پاهاى نيرومندى دارد كه بتواند پياده روى نمايد، در حالى كه احتياج فورى و نياز مبرم به يك ورزش كامل هم دارد. آفريننده كودك كه او را از مراحل خطرناك عالم رحم به سلامت عبور داده و در كمال تندرستى به اين جهان فرستاده، اين نيازمندى را از طريق ساده‏اى تأمين كرده است و گريه را- كه يك ورزش كامل براى كودك است- در اختيار او قرار داده است، به طور كه هنگام گريه کودک، مشاهده مي‌کنيم که هنگام گريه تمام دستگاه‏هاى بدن كودك به شدّت فعّاليّت مى‏كند، رنگ صورت بر اثر جريان سريع خون قلب به طور كامل سرخ مى‏شود، دستگاه تنفّس به سرعت كار مى‏كند، فشار سختى روى اعصاب، روده‏ها، حنجره، پلك‏هاى چشم و فك‏ها وارد مى‏شود و دست و پا هم به حركت در مى‏آيد، لذا مي‌توان اين گريه را به يك ورزش كامل و تمام عيار براى نوزاد دانست. (4) افزون بر آن‌ها در زمان سابق که مردم براي تأمين معاششان به قدر کافي فعاليت جسماني وحرکات عضلاني داشتند و اعمال تطابقي بدنشان خود به خود صورت مي‌گرفت مثلا در مسافرت براي رسيدن به مقصد، ناگزير پياده روي و قدم زني صورت مي‌گرفت، علاوه بر آن چون کارها بوسيله‌ي دست و با نيروي انساني انجام مي‌شد اوقات فراغتشان آن قدر زياد نبود که در جستجوي کارهاي تفريحي و سر گرم کننده باشند. با اين حال برخي از ورزش‌ها مانند شنا، تير اندازي، اسب دواني و ...در جامعه رائج بود و معصومين (عليهم السلام) مردم را در انجام آن‌ها نه تنها مورد تأييد، بلکه تشويق مي‌فرمودند. اما در دنياي کنوني صنعت و ماشين که ورزش به عنوان يک پديده‌اي جهاني مطرح، و توجه جهانيان را به خود معطوف داشته وبه اشکال مختلف اجرا مي‌شود، از اهميت ويژه‌اي برخوردار است و براي تمام سنين يک امر ضروري و لازم مي‌نمايد و بايد بيش از پيش بر آن اهتمام ورزيد، و طبعاً ابعاد و مسائلي مختلفي را به دنبال خواهد داشت. آن چه براي دين داران اين ديار مهم است آگاهي از نظر اسلام نسبت به اين پديده است، زيرا اسلام حاوي برنامه تأمين تمام شئونات زندگي دنيايي و آخرتي بشر است. براي دست يافتن و آگاهي از نظر اسلام را دربارة ورزش، بايد به منابع ديني مانند قرآن، احاديث، سيرة انبياء و امامان معصوم (عليهم السلام) مراجعه کرد، آن گاه به اهميت وجايگاه رزش از ديدگاه اسلام پي خواهيم برد.

ورزش در قرآن.
 

اصل توانمندي، داشتن بدن مستعد، آماده و سالم، يکي از اصول مورد علاقه اسلام است، چنانکه رسول گرامي اسلام فرمود: «المُؤمنُ القَوىّ خَيرٌ وَ أَحَبَّ إلَى اللّهِ مِنَ المُؤمِنِ الضَّعيفِ؛ (5) مؤمني که قوي و نيرومند باشد از مؤمن ضعيف، بهتر و دوست داشتني‌تر است. وهمچنين رعايت بهداشت، روحيه‌اي پر نشاط وشاداب، نظم وانظباط در زندگي و تقويت روح وروان آدمي از امور مورد علاقه اسلام است، و از طرفي حفظ سلامت و تعميم بهداشت، رشدقواي جسمي وفکري، آمادگي دفاعي، شادابي، نشاط، و رسيدن به قله‌هاي موفقيت را نمي‌توان از ورزش و تربيت بدني جدا کرد. بنا بر اين مي‌توان ادعا کرد که آثار طبيعي ورزش از اهداف عالي اسلام به شمار مي‌آيد. اما از آنجاي که قرآن كتاب آسمانى اسلام، بزرگ‌ترين سرمشق و راه گشاى زندگى انسان‌ها در همه شئون و امور، تا روز قيامت است بايد در تمام شئونات زندگي در مرحله اول بايد سراغ اين کتاب زندگي و حيات بخش الهي رفت و از آموزه‌هاي تعالي بخش اين کتاب آسماني در مسير رشد وشکوفايي بهره جست. در اين كتاب بزرگ و بى نقص - كه كلام خالق انسان و تمام هستى مي‌باشد - آياتى وجود دارد كه به گونه‌اي بر اهميت ورزش و نيرومندسازى جسم در كنار تقويت روح و بعد علمى دلالت دارد. ما در اين جا به برخى از اين آيات - در حد وسع مقاله- اشاره مي‌کنيم، باشد كه راه گشاى ورزشكاران، ورزش دوستان و ساير اقشار جامعه مؤمن و مسلمان ما باشد».

ورزش و تقرير معصوم.
 

يکي از دلائلي که مي‌توان بر جواز پديده‌اي ورزش اقامه کرد دليل «تقرير معصوم» (يعني کاري که در منظر و محضر او انجام گيرد اما او با آگاهي و فراهم بودن شرايط براي هشدار، سکوت است ونهي نکند) است (6) و آن عبارت است ازسکوت که حضرت يعقوب (ع) در برنامه‌هايي اظهار شده توسط فرزندانش درماجراي حضرت يوسف وبرادرانش، نمود، زيرا وقتي آن‌ها آمدند نزد پدرشان حضرت يعقوب (ع) اصرار کردند که حضرت يوسف را با آنها به صحرا و هواي آزاد بفرستد و ضمناً هم برنامه‌شان را نيز نزد پدر اعلام داشتند و هم قول محافظت دادند تا از لحاظ برنامه کاري وامنيت براي حضرت يعقوب اطمينان حاصل آيد. قرآن مي‌فرمايد که برادران يوسف خطاب به حضرت يعقوب عرضه داشتند: «أَرْسِلْهُ مَعَنا غَداً يَرْتَعْ وَ يَلْعَبْ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ؛ (7) او (يوسف) را فردا با ما (به خارج شهر) بفرست تا غذاى كافى بخورد و بازى و تفريح كند و ما حافظ او هستيم». برادران يوسف به بهانه‌اي بازي کردن يوسف را از پدرش که خود يک پيامبر الهي و داراي بينش کافي است جدا مي‌کنند و آن حضرت به اينکه بازي براي کودک لازم است اعتراض نمي‌کند و آن را امر جايز و روا مي‌داند و اگر چنانچه اين موضوع دچار اشکال و امر غير جايز بود پيامبر خدا نه تنها تأييد نمي‌کرد بلکه نهي از آن لازم بود.
آيت الله مکارم شيرازي در اين مورد مي‌فرمايد:
جالب اينكه يعقوب پيامبر در برابر استدلال فرزندان نسبت به نياز يوسف به گردش و تفريح هيچ پاسخى نداد، و عملا آن را پذيرفت، اين خود دليل بر اين است كه هيچ عقل سالم نمى‏تواند اين نياز فطرى و طبيعى را انكار كند. انسان مانند يك ماشين آهنى نيست كه هر چه بخواهند از آن كار بكشند، بلكه روح و روانى دارد كه همچون جسمش خسته مى‏شود، همانگونه كه جسم نياز به استراحت و خواب دارد روح و روانش نياز به سرگرمى و تفريح سالم دارد. تجربه نيز نشان داده كه اگر انسان به كار يك نواخت ادامه دهد، بازده و راندمان كار او بر اثر كمبود نشاط تدريجا پائين مى‏آيد، و اما به عكس، پس از چند ساعت تفريح و سرگرمى سالم، آن چنان نشاط كار در او ايجاد مى‏شود كه كميت و كيفيت كار هر دو فزونى پيدا مى‏كند، و به همين دليل ساعاتى كه صرف تفريح و سرگرمى مى‏شود كمك به ساعت كار است. (8) باز از ذيل اين آيه استفاده مي‌شود که ورزش و مسابقه يک امر جايز و بدون اشکال است زيرا وقتي برادران، بدون يوسف با چشمان اشکبار نزد پدر برگشتند نقشه ماهرانه پيامبر پسند را طراحي نمودند وگفتند: «يا أَبانا إِنَّا ذَهَبْنا نَسْتَبِقُ وَ تَرَكْنا يُوسُفَ عِنْدَ مَتاعِنا فَأَكَلَهُ الذِّئْبُ؛ (9) پدر جان ما رفتيم و مشغول مسابقه (سوارى، تيراندازى و مانند آن) شديم و يوسف را كه كوچك بود و توانايى مسابقه را با ما نداشت، نزد اثاث خود گذاشتيم، ما آن چنان سر گرم اين كار شديم كه همه چيز حتى برادرمان را فراموش كرديم و در اين هنگام گرگ بى‏رحم از راه رسيد و او را دريد».(10) در اينجا وقتي فرزندان يعقوب بدون يوسف برگشتند دنبال طراحي يک عذر موجه بودند لذا عرضه داشتند ما مشغول مسابقه بوديم که اين قضيه اتفاق افتاد و حضرت يعقوب که پيامبر خدا و معصوم است اين برنامه‌شان را تقرير نموده و زير سوال نمي‌برد که چرا به تفريح و مسابقه و ورزش پرداختيد و اگر چنانچه بازي وسر گرمي و يا مسابقه دادن اشکال داشت هرگز فرزندان آن حضرت آن را اظهار نکرده و يقينا آن حضرت آن‌ها را از اين کارها منع مي‌نمود. اما مجددا شايان ذکر است كه سرگرمى و تفريح، «سالم» و «مثبت» باشد و گرنه ورزش وتفريحات «منفي» و «ناسالم» نه تنها مشكلى را كه حل نمى‏كند بلكه مشكل آفرين خواهدشد، چه بسيار تفريحات ناسالمى كه روح و اعصاب انسان را چنان مى‏كوبد كه قدرت كار و فعاليت را تا مدتى از او مى‏گيرد و يا لا اقل بازده كار او را به حد اقل مى‏رساند؛ و نيز بايد متوجه بود که اگر ورزش ابزاري براي دشمنان دين و بيگانگان قرار گيرد باز هم فاقد ارزش و بي اعتبار خواهد بود همانگونه كه برادران يوسف از علاقه انسان مخصوصا نوجوان به گردش و تفريح براى رسيدن به هدفشان سوء استفاده كردند در دنياى امروز نيز دست‌هاي مرموز دشمنان حق و عدالت از مساله ورزش و تفريح براى مسموم ساختن افكار نسل جوان سوء استفاده فراوان مى‏كند، بايد به هوش بود كه ابر قدرت‌هاي گرگ صفت در لباس ورزش و تفريح، نقشه‏هاى شوم خود را ميان جوانان بنام ورزش و مسابقات منطقه‏اى يا جهانى پياده نكنند. (11) بنا به راين با توجه به فراهم بودن زمينه بيان، با تقرير معصوم و عدم نهي از جانب او نسبت به مسابقه و ورزش، مي‌توان به جواز اين موضوع دست يافت زيرا اگر مسابقه و فعاليت‌هاي ورزشي ذاتا يک امر نامشروع وغير معقول بود قطعا مورد تأييد و تقرير معصوم قرار نمي‌گرفت. حال مي‌پردازيم به مرحله بعدي که از طريق توصيف نيروي بدني در قرآن، تا از اين رهگذر اهميت ورزش که در آن نقش بسزايي دارد روشن گردد.

قرآن ونيرومندي جسمي.
 

قرآن کتاب راهنماي زندگي بشر است و به عنوان منشور الهي براي سعادت انسان‌ها نازل شده است و بايد براي بکار بستن هر امر و يا پديده‌ي بايد سراغ اين برنامه آسماني رفت و از دستورات حيات بخش آن پيروي کرد، در اين کتاب مقدس از مردان نيرومند وقوي ياد شده و و نيرومندي وقدرت بدني آنان را به عنوان يک امتياز و قابل ستايش مطرح نموده است که در اينجا به برخي از آن‌ها اشاره مي‌گردد.
1 نيرومندي طالوت.
وقتي مردم از پيامبرشان حضرت «شموئيل» در خواست فرمانده و پادشاه نمودند تا تحت امر او در برابر دشمن مقاومت و پيکار نمائيم، پيامبر ايشان جناب طالوت را معرفي کرد، فريادشان بلند شد که او ملاک فرماندهي وپادشاهي را از دو جهت ندارد؛ يکي اين که او از لحاظ وراثت به دودمان سلطنت منتهي نمي‌شود و ديگر اين که او ثروتمند نيست قرآن از زبان شموئيل دو ويژگي را براي طالوت بيان فرمود است: «قالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاهُ عَلَيْكُمْ وَ زادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ وَ اللَّهُ يُؤْتِي مُلْكَهُ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ علي‌ام؛ (12) خداوند براي شما او را بر گزيده و دانش و (قدرت) جسم او را وسعت بخشيده است. در اين آيه شريفه دو جمله مطرح شده که حايز اهميت است يکي بر گزيدن خداوند و ديگري اعطاي دانش وجسم نيرومند». جناب علامه طباطبايي پيرامون اين اعتراض‌ها و جواب آنها مي‌فرمايد: اين دو جمله پاسخ اعتراض‌هاي ايشان است؛ اما اعتراض اول که گفتند ما از نظر شرافت خانوادگي بر فرمانروايي سزاواريم، جوابش اين است که اين مزيت ازجانب خدا به خانواده مزبور داده شده است و هر کسي را خداوند برتري دهد همان برتر خواهد بود يعني ملاک برتري برگزيدن اوست. اما اعتراض ديگر که راجع به فقر طالوت کرده بودند، در پاسخ مي‌توان گفت که غرض فرمانروايي و تسلط يافتن بر اجتماع اين است که اراده‌هاي پراکنده مردم منسجم ومتحد گردند و تحت يک زمام خاصي درآيند و در اثر آن هر فردي به کمال لايق خود برسند و موانع پيشرفت گردد، براي اين امر دو چيز لازم است: يکي علم و آگاهي به تمام مصالح ومفاسد زندگي، و ديگري نيروي جسماني براي نظريات اصلاحي، و طالوت داراي اين دو صفت بود. (13) از اين جا اهميت قدرت بدني به خوبي روشن مي‌شود زيرا خداي متعال به عنوان يک صفت پسنديده از آن ياد مي‌کند و آن را در کنار علم قرار داده و به عنوان يک مزيت وفضيلت از آن ياد مي‌کند ودر مقابل اعتراض‌هاي بيجا ونا معقول آن را برجسته مي‌نمايد.
2 نيرو مندي حضرت موسي.
هر چند که تمام پيامبران الهي و فرستادگان او داراي صفات عالي و کمالات برجسته بوده‌اند اما بر اساس متون ديني حضرت موسي (ع) که يکي ازآن پيامبران بزرگ الهي وداراي شريعت است داراي نيروي جسمي قوي و توانا بوده است و اين نيرومندي او از دو جاي قرآن کريم استفاده مي‌شود يکي آن جاي که مي‌فرمايد: «وَ لَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ اسْتَوى‏ آتَيْناهُ حُكْماً وَ عِلْماً وَ كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ؛ (14) هنگامى كه نيرومند و كامل شد حكمت و دانش به او داديم، و اينگونه نيكوكاران را جزا مى‏دهيم».در آيه وازه اي «اشد» بکار برده شده است و اشد از ماده شدت به معنى نيرومند شدن است، و «استوى» از ماده «استواء» به معنى كمال خلقت و اعتدال آن است. در اينكه ميان اين دو واژه چه تفاوتي است مفسرين نظرهاي مختلفي دارند؛ بعضى گفته‏اند «بلوغ اشد» آن است كه انسان از نظر قواى جسمانى به سر حد كمال برسد كه غالبا در سن 18 سالگى است، و «استواء» همان اعتدال و استقرار در امر حيات و زندگى است كه غالبا بعد از كمال نيروى جسمانى حاصل مى‏شود، اما برخي ديگر «بلوغ اشد» را به معنى كمال جسمى، و «استواء» را به معنى كمال عقلى و فكرى دانسته‏اند. در حديثى از امام صادق (ع) كه در كتاب معانى الاخبار نقل شده مى‏خوانيم: «اشد» 18 سالگى است، و «استواء» زمانى است كه محاسن بيرون آيد. در ميان اين تعبيرات تفاوت زيادى نيست، و از مجموعه آن با توجه به معنى لغوى اين دو واژه تكامل نيروهاى جسمى و فكرى و روحى استفاده مى‏شود. (15) جاي ديگر که بر نيرومندي حضرت موسي دلالت دارد وقتي است موسي مشتي برسينه دشمن مي‌زند و او در اثر اين ضربت مي‌ميرد قرآن مي‌فرمايد: «فَوَكَزَهُ مُوسى‏ فَقَضى‏ عَلَيْهِ؛ (16) موسى مشت محكمى بر سينه او زد و كار او را ساخت (و بر زمين افتاد و مرد!).وقتي شخصي با يک مشتي بر سينه فردي را از پاي در آورد معلوم است که از نيروي قوي برخوردار است. بنا به راين از اين دو آيه نيرومندي حضرت موسي به نظر مي‌رسد؛ و از طرفي هم (چنانکه اشاره شد) تمام پيامبران الهي داراي صفات پسنديده و خوبند به ويژه وقتي خداي متعال آن را در قرآن مجيد برجسته سازد از اهميت خاصي بر خوردار است. ضمنا تمام انبياء و امامان معصوم (عليهم السلام) که بندگان برگزيده‌ي خدا و انسان‌هاي نمونه والگو براي بشريت هستند؛ مي‌بايست از سلامتي جسم و جان برخوردار باشند؛ لذا اين اسوه‌هاي زندگي وبندگي، انسان‌هاي فعال و پر تلاش وعاري از کسالت و دور از تنبلي بوده‌اند آقاي دکتر سيّد محمد باقر حجتي در اين که خصوص چنين مي‌نگارد:»سلامتي تن و بدن يک از شرايط قابليت شخص براي تصدي مقام نبوت و امامت و جانشيني پيامبر اکرم (ص) بشمار مي‌آيد که بايد پيامبر و يا امامي که داراي منصب الهي هستند از نظر جسم و بدن کامل‌ترين و معتدل‌ترين مردم عصر خود باشند، چنانچه بايد با هوش‌ترين و زيباترين آن هاد باشند. (17) بنا بر اين توانايي جسمي و نيرو مند بودن در ذات خود يک صفت خوب و ستودني است که خداي متعال آن را به عنوان يک ارزش در قرآن ذکر نموده و برخي بندگان خوبش را با آن ستوده است. در نتيجه ورزش و فعاليت‌هاي جسمي که عامل اين نيرو وقدرت مي‌شود نيز خوب و پسنديده خواهد بود.

ورزش از ديدگاه معصومين.
 

بر اساس شواهد تاريخي و روايات، پديده‌اي ورزش و تفريحات سالم که هدفدار، سازنده، مفيد وعقلايي باشد از منظر معصومين (عليهم السلام) نه تنها مورد تشويق رهبران ديني و بزرگان قرار گرفته بلکه خود در برخي از آن بر نامه‌ها شرکت و يا داوري مي‌کردند؛ لذا در روايتى از امام صادق (ع) مى‏خوانيم كه فرمود: «هنگامى كه پيامبر از تبوك بر مى‏گشت، ميان ياران خود مسابقه سوارى بر قرار ساخت، اسامه كه بر شتر معروف پيامبر ص بنام» غضباء سوار بود از همه پيشى گرفت، مردم به خاطر اينكه شتر از آن پيامبر ص بود صدا زدند رسول اللَّه پيشى گرفت، اما پيامبر (ص) صدا زد اسامه پيشى گرفت و برنده شد (اشاره به اينكه سوار كار مهم است نه مركب، و چه بسا مركب راهوارى كه بدست افراد ناشى بيفتد و كارى از آن ساخته نيست).(18) اما احاديثي که در اين باب وارد شده است فراوان است که برخي از آن‌ها ذيلا آورده مي‌شود:
1 حضرت پيامبر اکرم (صلي الله عليه وآله) مي‌فرمايد: «طوُبى لِمَن اَسلَمَ وَ كانَ عِيشُهُ كَفافاً وَ قُواهُ شِدادا؛ (19) خوشبخت كسى كه آئين اسلام را پذيرفته و به قدر معاش خود درآمد دارد و قواى بدنش نيرومند است».رسولخدا نيرومندي قواي بدن را در کنار امرمهم و حياتي اسلام آوردن و تسليم شدن در مقابل دستورات عاليه‌ي اسلام قرار داده و آن را يکي از پايه‌هاي سعادت وخوشبختي قرار داده است که چنين تعبيري از جايگاه مهم تقويت ونيرو مندي جسم در دين اسلام حکايت دارد.
2 امام علي (عليه السلام) در تفسير آيه شريفه‌ي «وَ لا تَنْسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيا» فرمودند «لَا تَنْسَ صِحَّتَكَ وَ قُوَّتَكَ وَ فَرَاغَكَ وَ شَبَابَكَ وَ نَشَاطَكَ‏؛ (20) تندرستى، و توانايى، و آسايش خاطر، و جوانى، و نشاط خويش را فراموش مكن و با اين‌ها آخرت را به دست آور».حضرت دراينجا پيرامون تفسير سخن خدا به اموري توصيه فرمودند که هر کدام با ورزش بدست مي‌آيد زيرا سلامتي، توانايي، آسايش خاطر و نشاط وشادابي حتي جوان ماندن از آثار ورزش است.
3 حضرت در جاي ديگر مي‌فرمايد: «الصِّحَّةُ أَفْضَلُ النِّعَمِ؛ (21) : سلامت بدن بهترين نعمت‌هاي خداوند است».حضرت امير المؤمنين صحت وسلامتي بدن را از بهترين نعمت‌هاي الهي مي شمار و روشن است هر چيزي در سلامتي بدن انسان کمک مي‌کند نيز ارزشمند خواهد بود و نقش ورزش در صحت وسلامتي بدن انسان امر مسلّم و غير قابل انکار است، بنا بر اين از جايگاه ويژه‌اي بر خوردار خواهد بود.
4 امام حسين (عليه السلام) مي‌فرمايد: «فَبَادِرُوا بِصِحَّةِ الْأَجْسَامِ فِي مُدَّةِ الْأَعْمَارِ؛ (22) در تمامي مدت عمر براي سلامتي و حفظ وتندرستي بدن‌هاي خود کوشا باشيد.».
اهميت ورزش وتلاش براي سلامتي از اين بيان حضرت به خوبي بدست مي‌آيد تلاش حضرت سيدالشهدا تلاش براي سلامتي وحفظ تندرستي را به صورت مقطعي و يا براي گروهي خاص مثلا جوانان نمي‌دانند بلکه يک امر همگاني و دايمي به دارازاي عمرو زندگي انسان مي‌داند به طور که همه در هر فصل از زندگي بايد براي اين امر حياتي کوشيد.
5 امام سجاد (عليه السلام) يکي چيزهاي که در دعاي ابوحمزه ثمالي از خداوند خواسته است صحت جسمي ونيروي بدني است «اللّهُمَّ اَعطِني السعه‌ي فيِ الِرِزقِ...وَ الصحه‌ي فيِ الجِسمِ وَ القوه‌ي فيِ البَدَنِ؛ (23) خدايا به من وسعت در روزي [...] و صحت در جسم وقوّت ونير و دربدن عطاکن».پر واضح وروشن است که امام معصوم از خداوند متعال چيزي بي ارزش و يا کم ارزش را نمي‌خواهد، پس ورزش که درصحت وسلامتي جسم وقوت ونيروي بدني انسان نقش مؤثر وحي‌اتي دارد يک امر با ارزش خواهد بود.
6 هم چنين حضرت اميرالمومنين (عليه السلام) در دعاي کميل از خداي خويش مي‌خواهد: «يا رَبِّ قَوِّ عَلي خِدمَتِکَ جَوارِحِي وَ َاشدُد عَلَي العَزيمَةِ جَوانِحِي؛ (24) اي پروردگارم اعضا وجوارحم را در راه خدمتت قوي ونيرومند گردان و کمرم را در راه اطاعت و واجبات خود محکم ببند».
برخي روايات انگشت روي نوع ورزش گذاشته و روي رشته‌هاي ورزش تاکيد وتشويق مي‌نمايد که به برخي ازآنها اشاره مي‌گردد:
1 دوميداني و پياده روي.
يکي از ورزش‌هاي عمومي و همگاني دو ميداني وپياده روي است که بر اساس تحققات پزشکي سالم‌ترين و مفيدترين نوع ورزش به حساب مي‌آيد، شهيد دکتر پاک نژاد در باره‌ي اهميت پياده روي از نظر اسلام چنين مي‌نگارد: «اسلام پياده روي را در رديف غذا خوردن شمرده است، خوردن را براي زنده ماندن ضروري مي‌داند و فرهنگ بدني (ورزش) را نيز لازمه‌ي زندگي دانسته است. عالي‌ترين ورزش اسلامي که مي‌توان از آن نام برد، پياده روي است تا جاي که سعي بين صفا ومروه و طواف خانه خدا، خود نمادين و تمثيلي از پياده به سوي حق است. صرف نظر از پياده روي که به نظر قرآن نمي‌توان آن را ورزش ناميد بلکه از ضروريات زندگي بايد محسوب گردد».(25) رسول گرامي اسلام در اين زمينه مي‌فرمايد: «کُلُّ شي ءٍ لَيسَ مِن ذِکرِاللهِ لَهوٌ وَ لَعِبٌ إلّا أن يَکونَ أربَعَ?ً: ملاعبه‌ي الرَجُلِ إمرأتَهُ وَ تَأديبُ الّرَجُلِ فَرَسَهُ وَ مَشيُ الرَّجُلِ بَينَ الغَرَضَينِ وَ تَعليمُ الّرَجُلِ السباحه‌ي؛ (26) هرچيزي که در آن ياد خدا نباشد براي انسان، پوچ و بازيچه بيهوده است، مگر در يکي از اين چهار چيز: بازي مرد با همسرش، تربيت اسب، پيمودن فاصله بين مبدأ و مقصد (پياده روي ودو ميداني) و فراگيري شنا».
2 کشتي.
کُشتي نيز يکي از ورزش‌هاي اسلامي است که داراي سابقه طولاني ومنايع تاريخي است برخي گفته‌اند اين ريشته‌ي ورزشي يادگار انبياء و يکي از هنرهاي حضرت آدم بوده است. حضرت ابوطالب پدر بزرگوار حضرت علي (عليه السلام) پسران خود و برادر زاده‌هايش را جمع نموده و آن‌ها را به کشتي گرفتن با همديگر تشويق مي‌کرد و حضرت علي (عليه السلام) که در آن زمان کودکي بيش نبود در اين مسابقه شرکت کرده و سر انجام پيروز ميدان بر مي‌آمد و هر بار پدرش مي گغت: «ظَهَرَ عليٌ» يعني «علي پيروزشد» و از اين جهت آن حضرت را «ظهير» يعني «هميشه پيروز» ناميد. وهمچنين دو سيد جوانان اهل بهشت يعني امام حسن وامم حسين (عليهما السلام) در حضور جد بزرگوارشان کشتي مي‌گرفتند و رسول گرامي اسلام آن‌ها را تشويق مي‌فرمود. (27).
3 نيزه زني.
يکي از فنون رزمي سابق واز ريشته هاي ورزشي زمان حاضر «نيزه زني» است. شيرمردان سپاه اسلام و رزم جويان جان بر کف ميدان نبرد، اين فن را آموزش مي‌ديدند وبلد بودند، شير بيشه شجاعت ويه تاز ميدان نبرد حضرت علي (عليه السلام) و فرزندان برو مندش متخصص اين فن بودند. چنانچه در روز عاشورا هنگامي که حضرت ابو الفضل (عليه السلام) به دستور برادر امام حسين (عليه السلام) راهي شريعه فرات شد نيزه‌اي در دست گرفت، در حال که چهارهزار نفر جنگجو اطراف فرات را محاصره کرده بودند خود را به قلب لشکر زد و آن‌ها را متفرق ساخته وهشتاد نفر را به خاک هلاک افکند و خود را به آب فرات رسانيد. (28).
حضرت علي (عليه السلام) فنون نيزه زني را به سربازان خويش نيز آموزش مي‌داد چنانچه در نهج البلاغه آمده است: «وَ التَوُوا في اَطرافِ الرِّماحِ فَاِنَّهُ أَموَرُ للأسنه‌ي؛ (29) در برابر نيزه‌هاي دشمن، پيچ و خم به خود دهيد که نيزه‌ها را مي‌لغزاند و کمتر به هدف اصابت مي‌کند.».
4 شنا.
بر اساس روايات «شنا» نيز از ورزش‌هاي مطلوب و دوست داشتني در دين اسلام است و براي يادگيري اين ريشته اي شنا تأکيد فراوان نموده است. در روايت آمده است که پيامبر اسلام (ص) فرمود: «عَلِّمُوا أولادَكُم السَّباحَةَ و الرِّمايِة؛ (30) شنا وتير اندازي را به فرزندان خودتان بياموزيد».
5 اسب سواري و تير واندازي.
اسب سواري وتير اندازي از ورزش‌هاي مطرح مورد علاقه مسلمانان است بطورکه فقها و مراجع ديني در کتاب‌هاي عمليه بابي را تحت عنوان «سبق و رمايه» مطرح نموده و به مسائل پيرامون ان پرداخته‌اند و حتي شرط بندي و مسابقه دادن در اين نوع ورزش را جايز شمرده‌اند. (31) در روايات معصومين (عليهم السلام) نيز تشويق و تاکيد فراواني نسبت به فرا گيري اين دو نوع ورزش به چشم مي‌خورد، چنانکه رسولخدا (ص) مي‌فرمايد: «أَحَبُّ اللَّهوِ إلى اللَّهِ تَعالى إجراءُ الخَيلِ وَ الرَّميِ؛ (32) بهترين بازى‏ها در پيش خداوند متعال مسابقه‌ي اسب دوانى و تير اندازى است».و انواع ورزش‌هاي ديگر که به علت اختصار و عدم گنجايش اين نوشتار از آن خوداري مي‌شود با توجه به مطالب فوق، روشن مي‌شود که هيچ مکتب و آئيني در جهان وجود ندارد که به اندازه اسلام، به صحت، سلامتي و شادابي انسان‌ها اهميت داده باشد.

توصيه و ديدگاه مراجع وعلماي دين پيرامون ورزش.
 

1 امام خميني.
حضرت امام خميني بارها در صحبت‌ها وسفارشات شان به اين امر ابراز علاقه نموده وبه آن تأکيد فرمودند و خودشان نيز همواره در برنامه زندگي‌شان آن را پياده مي‌کردند. ايشان در ديدار با گروهي از ورزشکاران فرمودند: «من ورزشکار نيستم ولي ورزشکاران را دوشت دارم». اين دوست داشتن از ناحيه يک رهبر بزرگ و کم نظير ديني، مربوط به ميل شخصي نبوده، بلکه حاکي از نظر اسلام در مورد ورزش و ورزشکار بوده و تأييدي است بر پسنديده بودن ورزش از نظر اسلام. ولي اين که فرمودند، «من ورزشکار نيستم» بدين معناست که ورزشکار حرفه‌اي و رسمي نيستم، زيرا همه مي‌دانند ايشان تا سن 88 سالگي همه روزه مقادير زيادي پياده روي مي‌کرده و اين سيره را تا روز قبل از انتقال به بيمارستان و واقع شدن تحت عمل جراحي (که رحلت ايشان منجرشد) ادامه دادند. در جاي ديگر وقتي حضرت امام پيرامون ورزش و توصيه نکات اخلاقي به ورزشکاران فرمودند:عقل سالم در بدن سالم است. ورزش همانطوريکه بدن را تربيت وسالم مي‌کند عقل را هم سالم مي‌کند واگر عقل سالم باشد تهذيب نفس هم به دنبال او بايد باشد شما ورزشکاران همانطوريکه ورزش مي‌کنيد واعصاب خودتان را قوي مي‌کنيد وانشاءالله براي آينده مملکت مفيد خواهد بود لازم است که همه ابعاد روحي خودتان را تحت تربيت ورزشي قرار بدهيد. امام علي (ع) که در هر جا مي‌رويم اسم او هست، پيش فقها مي‌رويم فقه علي، پيش زاهد مي‌رويم، زهد علي، پيش صوفي‌ها وقتي مي‌رويم آن‌ها هم مي‌گويند تصوّف علي، پيش «ورزشکاران» هم که مي‌رويم ان‌ها هم مي‌گويند علي و با اسم علي شروع مي‌کنند. علي (ع) همه چيز است، يعني در همه ابعاد انسانيت درجه يک است و لهذا هر طايفه‌اي خود را به او نزديک مي‌کنند. ورزشکاران همانطور که قدرت بدني براي خودتان تحصيل مي‌کنيد (و ماشاء الله با بازوهاي سِتبر اينجا الان نشسته‌ايد و من هم خيلي خوشم مي‌آيد) همانطور به علي (ع) اقتدا کنيد (33) ايشان در سخنراني ديگري که در جمع ورزشکاران داشتند فرمودند: «من وقتي شما جوان‌ها را مي‌بينم ماشاء الله جوان‌هاي برومند وپهلوان خيلي خوشم مي‌آيد و افتخار مي‌کنم به اين که اين جوان‌ها علاوه بر برومندي بدني، توجه به اسلام و ديانت دارند و همانطوريکه ورزش کردند براي تقويت بدن انشاء الله، ورزش براي تقويت روح هم کرده‌اند و مي‌کنند وقتي اين دوتا با هم باشند (قوه جسماني و قوه روحي) اين ارزشي خيلي پيدا مي‌کنند؛ قوه‌ي جسماني براي خدمت وقوه‌ي روحاني براي هدايت، با قوه‌ي روحاني انسان هدايت کند خودش را، وبا قوه‌ي جسماني خدمت کند اين دوتا قوه که با هم مجتمع شد يک انسان -به تمام معنا- مي‌شود» (34).
2 مقام معظم رهبري.
«.... من ورزش را براي عموم لازم مي‌دانم. من ورزش را براي جوانان لازم مي‌دانم، براي غير جوانان (ميان سالان و پير مردان و پير زنان) هم واجب مي‌دانم. اگر ورزش براي جوانان لازم است براي ماها هم واجب است...بنا بر اين، من براي عموم مردم از زن ومرد، ورزش مناسب با خودشان را لازم مي‌دانم ...»(35).
3 آيت الله العظمي سيستاني.
غرض از خلقت انسان شناخت وپرستش خداوند معال است، چنانچه فرموده : «ماخلقت الجن والانس الا ليعبدون» (36) البته خداوند نيازي به عبادت وبندگي ما ندارد زيرا احتياج ونياز از صفات مخلوق است و خالق غني بالذات و قادر مطلق مي باشدچنانچه اميرالمومنين فرمود: «خلق الخلق غنياً عن طاعتهم و آمناً من معصيتهم لأنه لاتنفعه طاعه‌ي من أطاعه و لا تضرّه معصيه‌ي من عصاه» لذا عبادت وشناخت به عنوان ايجاد رابطه محکم و استوار بين انسان و آفريد گار خود مورد اهميت قرار گرفته زيرا سعادت افراد بشر در دنيا وآخرت بستگي به اين رابطه دارد و عبادت وپرستش اين ارتباط را تضمين مي‌کند و انسان را آماده مي‌سازد که از دستورات و احکام الهي اطاعت و فرمانبرداري کند و هر اندازه که عقل وخرد و جسم ونيروي انسان سالم‌تر و قوي‌تر باشد شناخت ومعرفت او نسبت به عظمت خالق و در نتيجه عبادت و فرمانبرداري او بيشتر وبهتر خواهد شد و چون بوسيله‌ي ورزش سالم ومفيد انسان مي‌تواند هم عقل خود را سالم‌تر کند که گفته‌اند «العقل السليم في البدن السليم» و هم جسم وبدن خود را نيرومند کند، لذا اهميت ورزش واثر آن در ايجاد شناخت خدا وعبادت وبندگي به خوبي معلوم مي‌شود، انسان ورزشکار بوسيله‌ي عقل سالم وبدن نيرومند خود بهتر مي‌تواند خداوند متعال را بشناسد و از لحاظ کميت وکيفيت به مراتب بيش از يک انسان ضعيف مي‌تواند عبادت وبندگي خدا را بجاي آورد. (37).
4 آيت الله العظمي مکارم شيرازي.
ورزش در عصر وزمان ما براي همگان مخصوصا براي جوانان عزيز امر لازمي است و شايسته است روي آن وقت گذاشته شود و سر مايه گذاري گردد و همه‌ي افراد مقيد باشند که در روز مقداري ورزش کنند که عقل سالم در بدن سالم است.
5 آيت الله العظمي صافي گلپايگاني.
ايشان در پاسخ به پرسشي که در مورد ورزش وشرکت در کلاس‌هاي ورزشي شده بود فرمودند: البته مي‌دانيد که در تعليمات عاليه اسلام هيچ گونه مخالفتي با ورزش که ارتباط تنگاتنگي با سلامتي جسم انسان دارد وجود ندارد ودر حد لازم مثل سائر برنامه‌هاي مورد نياز جسم و روح بايد انجام شود، نياز به ورزش مثل نياز به غذا و ساير نيازهاي جسمي در وجود هر انسان بلکه هر جنبنده‌اي هست بايد به اين نياز توجه شود. راه پيمايي، کشتي و وزنه برداري و همه براي بدن مثل غذا لازم است و اگر به اين کارها عنوان بازي مي‌دهند به معناي کلمه بازي نيستند، ورزش کار مفيد، معقول، مشروع و لازم و در بعضي موارد واجب است. اما بر آوردن تمام اين نيازهاي جسمي بايد به مقدار رفع نياز و در حد اعتدال و ميانه روي باشند عينا مثل صرف غذاست که هم پر خوري و رعايت نکردن بهداشت غذا موجب فساد جسم و خروج از صحت مي‌شود و هم امساک مطلق از خوردن غذا به بدن آسيب کلي مي‌رساند. دين اسلام دين عدل و وسط و مراعات اعتدال در همه امور است که در اينجا اگر بخواهيم شواهدي از قرآن مجيد بيان کنيم کلام طولاني مي‌شود مثل دستور «کُلوا وَ اشربوا و لا تُسرفوا» در همه بر نامه‌ها و اعمال غرايز اجرا مي‌شود و رفع هر نيازي بايد در حد اعتدال و در صورتي باشد که با رفع ساير نيازها هماهنگ باشد و چنان نشود که افراط در يک مورد اگر چه به نظر خود آن موضوع مضر نباشد اما نسبت به موارد ديگر زيان بخش باشد و الامثل کسي مي‌شود که يک عضو نداشته باشد و از سوي ديگر اين را هم مي‌دانيم که انسان همه‌اش جسم نيست و در پوست و گوشت واستخوان خلاصه نمي‌شود و تن آدمي شريف است به جان آدميت. انسان داراي جنبه‌ي برتر ديگر است، نيازهاي روحي و اخلاقي مهم دارد، بايد خود را از صفات زشت، پاکيز نگه دارد و اخلاق نا پسند نداشته باشد و با اخلاق عالي انساني و رشد عقلاني آراسته باشد، با ايمان به خدا و عالم غيب و حقيقي که انبيا و و خصوصا تعليماتي که پيامبر عظيم الشان اسلام (صلي الله عليه واله وسلم) فرموده‌اند خود را در مسير کمالات انساني که محبوب فطرت پاک هر بشر است قرار دهد و حيات زندگي را با معني و براي نيل به قرب خدا بشناسد و بداند که زندگي پوچ وباطل نيست و همين بدن و خوردن وپوشيدن وورزش کردن و حرکات جسماني نيست.
خوردن براي زيستن وذکر گفتن است.
جانا، نه آنکه زيستن از بهر خوردن است.
برنامه‌هاي پاسداري از سلامت جسم بايد چنان باشد که به سلامت روح و قلب و اخلاق انسان ضرر و زياني نرساند و خلاصه روح وحقيقت انسان و اخلاق اصل است و جسم و کارهاي جسماني همه فرع است، الته فرعي که پرورش آن براي به ثمر رسيدن اصل لازم است. از سوي ديگر يک پايه مهم دعوت اسلام، دعوت به ارزش‌هاي انساني است، اسلام انسان را بهترين و لايق‌ترين مخلوقات مي‌داند و دعوتش به راين اصل است که انسان، انسان است و دام و ساير ذوات حيات نيست، گرايش بي ضابطه او به صفات حيواني تنزّل و سقوط است، غرق شدن او در شهوات که نمونه‌هاي همين مظاهر شهوت انگيز، اختلاط زن ومرد است که هويت انساني او را به هويت حيواني تنزّل مي‌دهد. انسان که خود را شناخته باشد، از مظاهر شهوت انگيز که مناظر حيواني است پرهيز مي‌کند، ما مسلمان‌ها در اين عصر چنان پيش آمده که ديگران در صنعت و علوم مادي من‌هاي اخلاق وانسانيت از ما جلو تر باشند، به حمد الله در اخلاق بهترين برنامه‌ها و تعليمات را در اختيار داريم که در هيچ مکتب و مدرسه نظير /ان نيست، البته بشر به مدنيت صنعتي نيازمند است و ما بايد در آن هم خود کفا و بي نياز از ديگران باشيم ولي اگر با مدنيت ديني و معنوي و اخلاقي توأم نباشد، نه تنها فقط مفيد نيست که مضر است. (38) با توجه به آيات و روايات و مطالبي ديگري که از علما و انديشمندان ديني اورده شد و همچنين دستور عقل و خرد بشري بر حفظ سلامتي جايگاه ورزش از منظر دين تا حدودي روشن شد. امابايد توجه داشت که ورزش همچون علم، ثروت، مقام، قدرت و... دوسويه است که هم مي‌تواند باعث رشد وبالندگي و تقويت روحي و جسمي گردد و براي پيشرفت وتعالي انسانيت کمک کند و هم مي‌شود باعث معصيت و گناه و آلودگي انسان بشود که در اين صورت جز اتلاف وقت، افساد روح، ضايع کردن عمر و وزر و وبال ديگران نخواهد بود. اگر نيم نگاهي به برخي آثار وفوائد ورزش بياندازيم اهميت و ضرورت آن در زندگي انسان روشن‌تر خواهد شد.
ادامه دارد
Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image