(سالروز شهادت آيت اللّه صدوقي)
دو رکعت عشق راست نيايد مگر بخون
شهيد آيت اللّه محمد صدوقي، همواره در زندگي شخصي خويش، پيامبر اسلام حضرت محمد مصطفي صلياللهعليهوآله را الگو و مقتداي خويش قرار داده بود. او در محراب عشق، بر امامعلي عليهالسلام قامت بست و دل از جهان مادي برکند تا در عرش اعلا به ديدار يار شتابد. آن شهيد بزرگوار پس از اقامه نماز جمعه دهم رمضان سال 1361، شراب رحمت الهي را مستانه سرکشيد و در راه تبليغ دين مبين اسلام، از جان خويش گذشت تا بار ديگر ياد آريم آن سخن منصور حلاّج را که ميفرمود: «دو رکعت عشق راست نيايد مگر به خون».
زندگينامه
شهيد آيت اللّه صدوقي، در سال 1287 هجري شمسي، در دارالعباد، يزد به دنيا آمد و در اوان کودکي، پدر و مادر خويش را از دست داد. دوران تحصيل ايشان، در شهرهاي يزد، اصفهان و البته بيشتر قم رقم خورده است. آن بزرگوار در سال 1330، به علت اصرار مردم يزد به زادگاه خود بازگشت و به ساماندهي وضعيت ديني و معيشتي مردم پرداخت. در 1341 همگام با امام خميني رحمهالله ، نهضت را شروع کرده و با اطلاعيههاي آتشين و مبارزات خود، عرصه را بر رژيم سخت کرد. اسناد باقي مانده از ساواک استان يزد و نيز استانهاي مجاور، بيانگر نفوذ ايشان در شهرهاي مختلف کشور بوده است. آن شهيد سعيد پس از انقلاب، به عنوان نماينده ولي فقيه در يزد و نماينده مردم اين استان در مجلس خبرگان براي تدوين قانون اساسي خدمت نمود و در تيرماه 1361، پس از نماز جمعه، به دست منافقان خائن به شهادت رسيد.
در انديشه مسلمانان
از ويژگيهاي شهيد صدوقي، نگاه ايشان به تمام زواياي جهان، به ويژه جهان اسلام بود. آن شهيد بزرگوار با اطلاع دقيق از محيط و زمان، خود را به عنوان يک برادر دلسوز، براي همه مسلمانان جهان ميدانست و در برابر وضعيت و تفکر مسلمان ديگر کشورها، حساس بود. ايشان در اطلاعيهها و پيامهايي که به ملتهاي مسلمانان جهان ميفرستاد، با تکيه بر نقش استکبار جهاني در ايجاد تفرقه ميان مسلمانان، مؤمنان را از حس خودپرستي برحذر ميداشت و محبوبترين انسانها را نزد خداوند، با تقواترين افراد معرفي ميکرد.
عشق و علاقه به اهلبيت
روش زندگي و سخناني که از شهيد صدوقي به يادگار مانده، بيانگر ارادت خاص ايشان به پيامبر اکرم صلياللهعليهوآله و ائمه اطهار عليهمالسلام است. شهيد صدوقي از آغاز تشکيل خانواده، همواره مقيّد بود که يک روز در هفته، مجلس سوگواري و ذکر فضايل اهل بيت عليهمالسلام را در منزل برگزار کند. او حتي در دوران اختناق رضاخان نيز از اين روش پسنديده دست برنداشت و با برپايي اين مجالس، مرد را در راه خوشه چيني از فضايل و برکات ذکر اهلبيت عليهمالسلام ياري ميرساند.
روح جوانپذيري
شهيد آيتاللّه صدوقي، نه تنها با احترام به بزرگان، مقام آنان را در اجتماع ارج مينهاد؛ بلکه در جذب جوانان و تربيت آنان نيز تلاش وافري از خود نشان ميداد. زماني که آن بزرگوار به يزد آمد، حدودا 45 ساله بود، ولي چنان با نسل جوان صميمي گرديد که بيشتر شرکت کنندگان در نماز جماعت ايشان، جوانان بودند. شهيد صدوقي ميدانست که با ورود جوانان به مساجد، آنها آداب و سنتهاي اسلامي را فراميگيرند و در محيط مسجد و مسجديان، پايبندي بيشتري به اسلام از خود نشان خواهند داشت.
معلم شجاعت
يکي از ويژگيهاي بارز شهيد صدوقي، شجاعت منحصر به فرد ايشان در مبارزه با رژيم شاه و پس از انقلاب بود. مقام معظم رهبري در مورد شجاعت ايشان ميفرمايند: «بنده از تبعيد برميگشتم. وقتي به يزد سفر کردم و وارد مسجد ايشان شدم، ديدم مثل اين که اينجا جزء محيط اختناق کشور ايران نيست. توي مسجد اعلاميههايي زده بودند خيلي آزاد. همه ميآمدند و ميخواندند... [که] داراي مضامين فوق العاده تحريکآميزي بود.... يا طريقه ساختن «کوکتل مولوتف» يا «نارنجک دستي»... را زده بودند پشت شيشه مسجد. ... خود [شهيد صدوقي] هر شب منبر ميرفت و جمعيت انبوهي در مسجد جمع ميشدند و با بيانات خودش ارشاد ميکرد و به طور صريح عليه مقامات سخن ميگفت. اين روحيه شجاعانه آيت اللّه صدوقي، مردم يزد را هم شجاع کرده بود».
مديري مدبّر
شهيد صدوقي، دانشوري انديشمند و مديري توانا بود که با حق مداري و مردم داري در مديريتِ بحرانها، کارهاي شگفتي از خود نشان ميداد. وي با تأکيد بر رعايت حدود الهي و پافشاري بر حفظ ارزشها، مردم را جذب ميکرد و در عينحال، با مُداراي خود، اصول ديني و اخلاقي آنان را متزلزل نميساخت. شهيد صدوقي با راهنماييهاي خود، بحرانهاي پيچيده جامعه را به گونهاي حل و فصل ميکرد که اصول ديني خدشه دار نشود.
شهيد صدوقي در نگاه بزرگان
مرحوم استاد علامه طباطبايي رحمهالله از دانشمنداني بود که بيشتر وقت خود را به تدريس و مطالعه اختصاص ميداد تا ديد و بازديد، ولي در مورد شهيد محراب آيتاللّه صدوقي، استثنا قايل بود و با تواضع خاصي در مورد ايشان ميفرمود: «صدوقي، شخص ظريفي است و زحمات زيادي [براي اسلام] کشيده است». هم چنين عارف بزرگوار آيتاللّه بهاءالديني درباره ايشان ميگويد: «[او] عالم مجاهدي بود که در مکتب تشيّع و اهل بيت عصمت و طهارت، از مفاخر روحانيت محسوب ميشد».
فخر محراب از نظر آفتاب
مقام معظم رهبري در مورد شهيد صدوقي ميفرمايند: «اين عالم ربّاني، که يکي از ارکان اسلام و بانيان انقلاب اسلامي ايران بود، با مبارزات خود در دوران اختناق و مقاومتش در برابر دشمن و با ايثار و فداکارياش پس از انقلاب و حضورش در همه صحنههاي حساس و سازنده، سند افتخاري براي جامعه روحانيت و نمونهاي از يک عالم مبارز و مجاهد اسلام بود. وجود با برکت او، ميتوانست در عرصه پيکار حق عليه باطل کارساز و مشکل گشا و رهنما باشد و حياتش، مشحون از جلوههاي مبارک حيات طيّبه اسلامي بود. [او] از شهادت بيمي نداشت و با حضور خود و عمل صالح خود، آمادگياش را براي شهادت اعلام ميکرد».
بهترين ياور امام در مبارزه
در دوران انقلاب، اعلاميه وسيلهاي بود که گروههاي مبارز با آن خطدهي ميشدند و جامعه در پرتو و اُفق آن حرکت ميکرد. شهيد محراب آيت اللّه صدوقي درنهضت مردم ايران بر ضد حکومت شاهنشاهي، افزون بر ايجاد پل ارتباطي ميان مردم و امام امت رحمهالله در رسانيدن اين اعلاميهها به مردم، خود نيز با صدور اعلاميه و خطدهي مردم، ميکوشيد بار سنگين مبارزه را از دوش امام بکاهد و شايد به همين دليل است که امام خميني رحمهالله در مورد ايشان ميفرمودند: «ميتوانم بگويم که [شهيد صدوقي] محور اين انقلاب بوده است».
ولايت فقيه از نگاه شهيد صدوقي
شهيد صدوقي در مورد نقش ولي فقيه در اداره جامعه چنين ميفرمايند: «امام خميني با ايدئولوژي اسلام راستين و نيروي لايزال و خلاّق ايمان، زنجيرهاي اسارت را يکي پس از ديگري از دست و پاي خلق مسلمان ايران برداشت. امام خميني در رهبري خويش، به دنبال رهبري و ادامه رهبري ائمه معصومين عليهمالسلام است».
روحانيت از ديدگاه شهيد صدوقي
شهيد صدوقي، روحانيت را چنين توصيف ميکرد: «روحانيت نه تنها از شهادت نميهراسد، بلکه عاشق شهادت است و تاريخ سرخ تشيّع، ثابت کرده است [که] ملت مسلمان، هميشه شخصيتهاي ارزنده خود را فداي هدف کرده است». ايشان همچنين با اشاره به مسأله ارتباط روحانيت با مردم فرمودند: «جدايي روحانيت از تودههاي ميليوني مردم، مساوي انهدام کامل انقلاب و تحقق خواستههاي ابرقدرتهاي خارجي و مزدوران خودفروخته داخلي آنهاست».
سفارش به حضور در صحنه
آيتاللّه شهيد صدوقي، در يکي از توصيههاي خود به ملت ايران، چنين ميفرمايند: «ملت ما بدانند آن عامل مهمي که دشمن را نااميد و مأيوس ميسازد، حضور مردم در صحنه است. پس اکنون يکي از وظايف ديني و الهي مردم، حضور آنان در صحنههاي سياسي کشور است».
بوسه تيغ
باز در سوگ عزيزي اشکها همرنگ خون شد
وسعت محراب، چون باغ شقايق لالهگون شد
مسجد آدينه گم شد در سوادِ غربي غم
روزهدار عاشقي را نوبتِ افطارِخون شد
بوسه زد تيغ شهادت بر گلوي تشنه او
سرخ رو بر سفره سبز تجلّي رهنمون شد
سرخوش از صهباي يارب، خطبه ميلاد بر لب
نغمه «فُزْتُ وَ رَبِّ الْکَعْبِه»اش در ارغنون شد
پير سرمست سحر در دامن سجّاده خون
دستافشان، پاي کوبان از حجاب تن برون شد
شور شيرين، کس نميداند چهها کرده است کاينسان
مسجد و محراب يکسر، بيستون در بيستون شد
عرشيان، فرش از حرير نور گستردند يارب
بر کدامين لب مگر «انّا اليه راجعون» شد ( شاعر : زکريا اخلاقي )
اي فخر محراب!
نويسنده: حمزه کريمخاني
دستان نجيب تو شقايق عشق ميکاشت و شميم گلاب شهادت بر ميداشت.
اي فخر محراب و اي شريعه شيدايي! تو از جنود مخلص سپاه نور بودي.
امواج هدايت از درياي کلام ربوبيات به سوي ساحل سعادت متلاطم و پر شکوه راه مييافت و دلها و انديشههاي خدا جويان را به شکوفايي فطرت ميخواند.
خطبهها و خطابههاي رسايت بر جان مشتاقان مينشست و همهرا بهپارسايي و اخلاص توصيهميکرد.
در حوزههاي دانش و نور، در اوج آبي تعالي، پرواز با بالهاي سپيد ايمان و يقين را تجربه کردي و ارمغان سلوک خويش را به راهيان کمال عطا نمودي.
اي پروانه شيداي ولايت، اي محو تماشاي سيماي حق، اي بزرگمرد قرب و قيام و اي مجاهد طريق حقيقت!
عروج سرخ غمگنانهات، زخم بر شانه اسلام و جراحت دل ياران توست.
اي وارث صالحان و مؤمنان و اي فاني در ولايت ملکوت! تا بقاي روزگاران، نام تو باقي است.
آنگاه که از کنار ما به سمت سپيده رحمت يار شتافتي، صورت سپيدار آرزو به زردي گراييد و شمع شوق خاموش شد.
اشک و نيايش عاشقان هماره بدرقه راهت باد!
منبع: http://www.hawzah.net/خ