جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
نشست منش بر دوش سرشت
-(5 Body) 
نشست منش بر دوش سرشت
Visitor 591
Category: دنياي فن آوري
منش به ذهن بازمي گردد که هسته مفهومي شخصيت است و ناهمگوني هاي آدميان را برداشت هاي از خود و روابط با ابژه دلبسته (که بازتاب آماج و ارزش هاي آنهاست) را دربر مي گيرد.
«سرشت» زيست بنياد آدمي (که دست بالا تا دومين سال زندگي، استوار و دگرگون ناشدني مي شود) به تنهايي شخصيت او را نمي آفريند. آنچه ما «منش» (کاراکتر) مي ناميم نيز بخش سترگي از شخصيت را پديد مي آورد. رمز و راز شخصيت هر کس را بايد در چيستي و چگونگي کنش و واکنش «سرشت» ژنتيکي، مادرزادي و زيست شناختي او با «منش» پرورش و باليدگي پذير جست وجو کرد.
نيز يادآور شدم که در اين برهم کنش، نبايد بخش هاي کوچک تري همچون «روان» (درونمايه روحاني و معنوي) و «انگيزش» (انگيختگي) را ناديده انگاشت.
منش به ذهن بازمي گردد که هسته مفهومي شخصيت است و ناهمگوني هاي آدميان را برداشت هاي از خود و روابط با ابژه دلبسته (که بازتاب آماج و ارزش هاي آنهاست) را دربر مي گيرد. به بيان ديگر، منش آن چيزي است که هر کس به گونه يي ارادي از خويش نمايان سازد. منش منطق و اراده پذير است. در حالي که «سرشت» به هيجان هاي بنيادين، همچون ترس و خشم اشاره دارد. «منش» هيجان هاي دومين را چون همدلي، ميانه گزيني و خويشتن داري هدفمند، شکيبايي و حتي در آدميان پخته و رسيده تر اميدواري، عشق ورزي و وفاداري دربر مي گيرد.
از اين ديد مي توان به «منش» بسان دولت ذهني خويش نگريست که کارکردهاي اجرايي، قانونگذاري و دادگستري (قضايي) را دربر دارد.
اگر کانون سامانه «سرشت» را ساختار ليمبيک و استرياتوم مغز مي دانيم، جايگاه مغزي و پاي پرگار «منش» را نيز لوب گيجگاهي (تمپورال) و هيپوکامپ مي شناسيم. پس «منش» (هسته مفهومي) ادراکي شخصيت، کارکردهاي شناختي بالاتري همچون انگاره (آبستره، انتزاع هاي ذهني)، تفسير نمادي (سمبليک) و برهان (استدلال) را دربردارد. برهم کنش برداشت هاي هيجاني سرشت با کارکردهاي حافظه نمادين و طرح واره هاي شناختي «منش» به رشد و باليدگي برداشت دروني شده واقع گرايانه، پخته و رسيده از خويش مي انجامد.
قواي اجرايي، قانونگذاري و دادگستري (قضايي) منش (دولت ذهني خويش) با سه ويژگي منش، ارزيابي و شناسانده مي شوند؛ خودمداري (معطوف به خويش بودن)، همکاري و همياري داشتن و خودفراروي (فراتر از خود ديدن و بودن).
خودمداري ناهمگوني هاي پيشتازي اجرايي را در آدميان ارزيابي مي کند. فرد داراي خودمداري بالا، خودکفا، مسووليت پذير و متعهد، قابل اعتماد، هدفمند، کاردان و گره گشا، خودپذير، چارچوب دار و سامان مند است (مانند چهار شخصيت آفرينشگر، روشنگر و نخبه؛ سامان مند؛ بدگمان، متعصب و جزم انديش و مستبد و خودکامه).
آدم با خودمداري پايين، سرزنشگر و گناه به گردن ديگران انداز، نامطمئن، درمانده، بي هدف، واکنشي، منفعل، پرآرزو و حسرت و روياپرداز و بي چارچوب و سامان است. چنين فردي کردارهاي ناواقع گرايانه داشته و دچار کاستي در راهنمايي و هدايت دروني است (مانند چهار شخصيت بيقرار، دمدمي مزاج و سيکلوتايميک؛ وابسته؛ افسرده و ملانکوليک و خرافه پرور، آشفته و اسکيزوتايپال).
همکاري و همياري داشتن ناهمگوني هاي قانون مندي آدميان را مي سنجد. افراد داراي همياري بالا بسان بخشي پيوسته و همبسته با اجتماع انساني مي نگرند.چنين کساني همدل، شکيبا و بردبار، سودمند و ياري گر، بخشنده و با گذشت و بنيادگرا هستند (مانند چهار شخصيت وابسته؛ سامان مندي، بيقرار، دمدمي مزاج و سيکلوتايميک و آفرينشگر، روشنگر و نخبه.) اين ويژگي ها براي افرادي که قرار است در کارهاي گروهي و انجمن هاي اجتماعي شرکت کنند، سودمند است اما شايد براي آن دسته از کساني که در ايستارها و شيوه هاي تک نفره بايد کار کنند لزوم و ضرورت جدي نداشته باشد.
آدميان داراي ياري پايين افرادي ناشکيبا، ناحساس يا با حساسيت اندک، خودخواه، کينه جو و انتقام خواه، فرصت طلب و ياري نادهنده هستند (مانند چهار شخصيت افسرده و ملانکوليک؛ مستبد و خودکامه؛ خرافه پرور، آشفته و اسکيزوتايپال؛ بدگمان، متعصب و جزم انديش).
خودفراروي ناهمگوني هاي آدميان را کارکرد دادگستري (قضايي)شان ارزيابي مي کند. فراتر از خويش ديدن و پيمودن بازتاب اندازه يي است که مردم به خودشان بسان بخش پيوسته و همبسته از پيکره هستي مي نگرند.
آدميان داراي خودفراروي بالا، افرادي خردمند، آگاه، بينش مدار و با کياست، آرام، بي ادعا، فروتن و فرمان بردار، معنويت مدار و آرمان گرا (ايده آليست) هستند (مانند چهار شخصيت آفرينشگر، روشنگر و نخبه؛ بيقرار، دمدمي مزاج و سيکلوتايميک؛ بدگمان، متعصب و جزم انديش و خرافه پرور، آشفته و اسکيزوتايپال). در حالي که کساني که خودفراروي پاييني دارند، عملگرا و مصلحت جو (پراگماتيک)، بي نظر (ابژکتيو)، شکاک و بدبين، مادي گرا (ماترياليستيک) و نسبي گرايند (مانند چهار شخصيت افسرده و ملانکوليک؛ مستبد و خودکامه؛ وابسته و سامان مند).
به «منش» از ديدگاه هاي گوناگون نگريسته شده است. در حالي که در الگوي رواني -زيستي (سايکوبيولوژيکال) بر درونمايه خودآگاه آن پافشاري مي شود، در برداشت هاي روان پويشي (سايکودايناميک) به ويژگي هاي منش (کاراکتر) همچون فرآيندهايي ناخودآگاه برآمده از مکانيسم هاي دفاعي مي نگرند. «زيگموند فرويد» ويژگي هاي شخصيت را سرچشمه گرفته از تثبيت (فيکسيشن) در يکي از مراحل رشد رواني -جنسي (سايکوسکشوال) مي دانست. براي نمونه او افراد منفعل و وابسته را تثبيت شده در مرحله دهاني و آدميان وسواسي، يک دنده، لجباز، با وجدان و خشک و خسيس را تثبيت شده در مرحله پسگاهي (مقعدي) مي دانست. «ويلهلم رايش» واژه «زره (سپر) منش» را بيان کرد. اشاره او بدان نکته بود که آدمي براي پاسداري از خويش در برابر تکانه هاي دروني ناگوار و همچنين لرزه و دلشوره (اضطراب) پديد آمده در روابط و برهم کنش هاي بين فردي شان در پشت اين زره (سپر) پناه مي گيرند. هر اختلال و نيز صفت پررنگ شخصيت، داراي شماري دفاع هاي رواني ويژه خود است که درمانگر با شناخت آنها مي تواند اختلال و ويژگي منش فرد را شناسايي کند، براي نمونه فرد داراي اختلال (و نيز صفت پررنگ) شخصيت اسکيزوئيد (جدايي گزين) از سامانه دفاعي انزوا برخوردار است، در حالي که آدم پارانوئيد (بدگمان) از برون فکني بهره مي جويد. اگر زره (سپر) دفاع ها سودمند و اثربخش باشد، فرد دچار اختلال شخصيت مي تواند بر مشکلاتي همچون اضطراب، افسردگي، خشم، شرم و گناه چيره آيد، پس کردار هاي خود را هم آوا و همخوان با خودساره (ايگو) خود يافته، از اثر ناگواري که اين گونه کردار بر ديگران و پيرامون مي گذارد، غافل مي شوند. چرا اين کردار به سبب هماهنگي با خودساره (ايگو)شان براي آنان (برخلاف پيرامونيان) رنج و دشواري و عذابي فراهم نمي سازد؟ مکانيسم دفاعي، فرآيند ذهني ناخودآگاهي است که خودساره (ايگو) آدمي آن را به کار مي گيرد تا بر تعارض و گره ميان چهار سوي بنيادين زندگي دروني اش چيره شود. اين چهار قطب عبارتند از غريزه (خواسته يا نياز)، واقعيت، افراد مهم زندگي و وجدان. دفاع هاي رواني اين توان را دارند که در افراد دچار اختلالات و صفات پررنگ شخصيت احساسات ناخوشايند همچون اضطراب و افسردگي را به کلي از بين ببرند و باعث تقويت و تاييد پندارها و استواري و الگو شدن کردارهاي ايشان شوند.
يکي از مهم ترين دلايلي که اين گونه افراد تمايل و درخواستي براي تغيير کردارهاي خود ندارند، همين است که دست کشيدن از هر دفاع به بهاي افزايش اضطراب و افسردگي خودآگاهانه ايشان مي انجامد. نکته شگفت انگيز اين است که در بسياري از موارد اختلال شخصيت فرد در عين مشکل دار شدن روابط بين فردي اش، از کارکرد حرفه يي خوب و حتي بالايي برخوردار است که اين نيز به مقاومت بيشتر اين افراد در برابر ارزيابي هاي تشخيصي و رويکردهاي درماني مي انجامد. در ادامه اين مبحث «روان» و «انگيزش» را توصيف کرده و سپس با جدا کردن ويژگي شخصيتي از اختلال شخصيت، به بيان هر شخصيت خواهم پرداخت.
منبع:روزنامه اعتماد
Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image