هر کودک موجودي يگانه و منحصر به فرد است.اين سخن در عمل بدين معناست که بچه ها ممکن است به کلي متفاوت از آن چيزي باشند که پدر و مادر انتظار دارند.هر کودک استعدادها و چالشها،بايد نيازهاي خاص بچه ها برآورده شوند.وظيفه ما به عنوان پدر و مادر اين است که نه تنها اين تفاوتها را تحمل کنيم،بلکه به اين تفاوتها احترام بگذاريم.و اين در صورتي عملي مي شود که به نيازهاي منحصر به فرد کودکانمان توجه کنيم و در مقام رفع آنها کاري صورت دهيم.
اگر به اين پيام مثبت توجه نکنيم معنايش اين است که«اشکالي در فرزند من وجود دارد.بايد مشکل او را بر طرف کنم.»يا«کودک من بد است و بايد او را اصلاح کنم.»داشتن طرز تلقي هايي از اين قبيل يکي از بزرگترين اشتباهاتي است که پدر و مادر مرتکب مي شوند.بچه ها به اين پيام روشن نياز دارند که موجوداتي موجه هستند،مي توانند متفاوت تر از ديگران باشند و مورد احترام واقع شوند.
استفاده از پنج مهارت تربيت مثبت فرزندان،اين پذيرش را ساده تر مي کند.معمولا وقتي پدر ومادر با همکاري فرزندشان رو به رو نمي شوند به اين فکر مي افتند که اشکالي در فرزندان آنها وجود دارد.اگر بدانيم که بجه ها با هم تفاوت دارند،بي جهت و بي فوريت فرض را بر اين نمي گذاريم که اشکالي در فرزندانمان وجود دارد.پدر و مادر به جاي اينکه در برابر تفاوتها مقاومت کنند بايد به گونه اي با آنها رو به رو شوند تا استعدادهاي فرزندان آنها به بهترين شکل ممکن شکوفا گردد.در ضمن وظيفه پدر و مادر است که در مقام رفع نقطه ضعف هاي فرزندان خود بکوشند.
هر کودک ترکيبي منحصر به فرد از ويژگيهاي مختلفي است که تحت تأثير جنسيت،خصوصيات جسماني،مشرب،شخصيت،هوش و فراست و سبک يادگيري در او ايجاد مي شود.توجه داشتن به اين تفاوتهاي احتمالي و اين ترکيبات خاص به پدر و مادر امکان مي دهد که ويژگيها و تفاوتهاي خاص فرزندانشان را بپذيرند.تحت تأثير اين فراست بالاتر،به سادگي بيشتري مي توان پذيرفت که يک کودک از کودک ديگر بهتر نيست.
اغلب،والدين به اشتباه فرض را بر اين مي گذارند که بهتر است از هر کسي صلاح فرزندانشان را تشخيص مي دهند.حتي اگر کودکي درخت سيب باشد،اين والدين اصرار دارند که از او درخت گلابي بسازند.اين اقدام مانع رشد کودک مي شود.هر کودک به پذيرفته شدن از سوي پدر ومادرش نياز دارد،نياز دارد که او را دوست بدارند و برايش وقت صرف کنند و شرايطي فراهم سازند تا استعدادهايش شکوفا گردد.
پدر و مادر مسئول آن نيستند که فرزندشان چگونه شکوفا خواهد شد،اما مسئوليت دارند که به بارور شدن بهترين استعدادهاي فرزندانشان کمک کنند.والدين بايد بدانند که هر کودک مقصودي خاص را در اين دنيا پيگيري مي کند.پدر و مادري که گمان مي کنند صلاح فرزندشان را بهتر تشخيص مي دهند در واقع مي خواهند در نقش خدا ظاهر شوند.
بچه ها بهشتي هستند.آنها بذرهاي عظمت را در خود به وديعه دارند.اين وظيفه پدر و مادر نيست که سرنوشت فرزندان خود را مقدر سازند.به جاي آن وظيفه پدر و مادر فراهم آوردن زمينه مناسب و خاک حاصلخيز است تا بچه ها به شايستگي هاي خود برسند.تنها اين گونه است که بچه ها به نيرويي تجهيز مي شوند تا روياهايشان را به حقيقت پيوند دهند.
تفاوتهاي جنسيتي
تفاوتهاي جنسيتي در دوران نوجواني رخ مي نمايد،اما از همان روز نخست تولد،پسرها پسر،و دخترها دختر هستند.هر کودک بدون توجه به جنسيت خود داراي تعادلي از ويژگيهاي مردانه و زنانه است.پذيرفتن اين نکته حائز کمال اهميت است.
در بسياري از موارد پدر ومادر گمان مي کنند آنچه براي آنها مفيد ومناسب است براي فرزندانشان نيز مفيد و مناسب است.اين اشتباه است.با توجهبه تفاوتهاي جنسيتي به سادگي بيشتري مي توان به رفتارهاي خاص توجه کرد و نيازها را برآورده ساخت.نبايد بي جهت فرض را بر اين بگذاريم که آنچه در مورد ما صدق مي کند در مورد فرزندانمان نيز مصداق دارد.
بي توجهي به تفاوهاي جنسيتي،از جمله دلايلي است که مادرها را در برخورد با همسرانشان سردر گم مي کند.اين مطلب در مورد مردها هم به همين شکل صدق مي کند.اغلب اوقات مادر به غريزه صلاح دخترش را تشخيص مي دهد،اما درباره نيازهاي پسرش اطلاع کمتري دارد.پدرها هم به غريزه نيازهاي پسرانشان را بهتر تشخيص مي دهند.دليلش اين است که ما خواسته ها و نيازهايمان را روي فرزندانمان منعکس مي سازيم.
اشخاص اگر درباره تفاوتهاي جنسيتي آموزش کافي نديده باشند،اغلب تصور مي کنند که ديگران نيز بايد مانند آنها واکنش نشان دهند.اگر با تفاوتهاي احتمالي آشنا باشيم،بي جهت وقتي ديگران مطابق انتظار ما واکنش نشان نمي دهند فرض رابر اين نمي گذاريم که اشکالي در کارشان وجود دارد.
نيازهاي متفاوت به اعتماد و توجه
پسرها نيازهايي دارند که با نيازهاي دخترها متفاوت است.به همين شکل دخترها هم ممکن است نيازهايي داشته باشند که براي پسرها مهم نباشد.البته مهمترين نيارها عشق است.اما عشق را به گونه هاي متفاوتي نشان مي دهيم.پدر و مادر عشقشان را با توجه کردن و اعتماد نمودن نشان مي دهند.
توجه داشتن به فرزندان به معناي حضور داشتن براي آنهاست.به معناي آن است که به سعادت و حال و روزشان توجه داشته باشيم و با آلام و رنج هايشان همدردي کنيم.
اعتماد کردن بدين معناست که همه چيز سر جاي خود است.اعتماد کردن به معناي آگاهي داشتن و باور کردن توانايي هاي کودکان براي موفق شدن و درس گرفتن از اشتباهات است.تمايل به اين است که فرض کنيم همه چيز رو به راه خواهد بود.منظور از اعتماد کردن اين است که فرض را بر اين بگذاريم که کودک هميشه همه توان خود را به کار مي برد تا در بهترين حد خود ظاهر شود.اين امر به بچه ها آزادي و فضا مي دهد تاکاري براي خود انجام دهند.
مطمئنا همه بچه ها به توجه و مورد اعتماد واقع شدن نياز دارند.اما اندازه هاي آن متفاوت است.هر چيزي،هر چند خوب،وقتي بيش از اندازه باشد ديگر مفيد نخواهد بود.تا سن نه سالگي،همه ي بچه ها به توجه و اندک کمي اعتماد احتياج دارند.بعد از نه سالگي بچه ها طبيعتا کنار مي کشند و مستقل تر مي شوند.
حدود نه سالکي بچه ها به احساسي از خويشتن مي رسند و خود را متفاوت از پدر و مادرشان در نظر مي گيرند.اين زمان خود آگاهي است.از اين زمان تا هجده سالگي بچه ها به اعتماد بيشتري احتياج دارند،هر چند توجه و علاقه هنوز براي آنها عامل مهمي محسوب مي شود.
بدون توجه به سن وسال،پسرها به اعتماد و دخترها به توجه بيشتري نياز دارند.پسرها وقتي کاري را به تنهايي انجام مي دهند احساس خوبي درباره خود پيدا مي کنند.به احساسي از غرور و افتخار مي رسند.مثلا يک پسر بچه ممکن است در برابر کمک مادرش در بستن بند کفشهايش مقاومت کند.اما دختر هم سال او ممکن است از همين رفتار مادرش استقبال کند.پيشنهاد کمک دادن نشانه اي از توجه است،و حال آنکه اگر به پسري اجازه بدهيد که کاري را خودش انجام دهد،نشانه اعتمادي است که به او کرده ايد.
وقتي مادري بيش از اندازه به نيازهاي پسرش رسيدگي مي کند،پسر رفتار مادرش را به اين حساب مي گذارد که اعتماد چنداني به او ندارد.وقتي پدر بيش از اندازه به دخترش اعتماد مي کند،دختر احتمالا رفتار پدرش را نشانه کم توجهي او به خود تلقي مي کند.وقتي به دختر فضاي بيش از اندازه داده مي شود احساس مي کند مورد بي اعتنايي واقع شده است.اما پسر از همين رفتار به هيجان مي آيد و احساس مي کند که به او اعتماد کرده اند.
مادرها با نشان دادن نگراني بيش انداره پسرهايشان را تضعيف مي کنند.به همين شکل پدرها با دادن فضاي بيش از اندازه به دخترها و اعتماد نشان دادن زياد به آنها به نياز آنها بي اعتنايي مي کنند.پدر و مادر بايد بدانند که پسرها با اعتمادي که به آنها مي شود و دخترها با توجه و علاقه اي که به آنها مبذول مي شود به احساس بهتر مي رسند.
ادامه اعتماد و توجه
زنها در واکنش به مشکلات زناشويي خود اغلب به شکايت مي گويند:«به خواسته ام نمي رسم.»به عبارت ديگر مي گويند:«نمي توانم به همسرم اعتماد کنم که نياز مرا برآورده سازد»و حال آنکه مردها مي گويند:«هر کاري بکنم زنم راضي نمي شود.»زنها مي گويند:«شوهرم ديگر به من توجه نمي کند.»و مردها مي گويند:«راضي کردن ئنم دشوار است.»
اين تمايلات متفاوت در دوران کودکي ايجاد مي شود.دختر و پسر با بذل و اعتماد برابر به دنيا مي آيند،امابه تدريج پسرها با توجه نشان دادن کمتر و دختر ها با اعتماد کردن کمتر واکنش نشان مي دهند.از سوي ديگر پدر و مادر به پسرها اعتماد و به دخترها توحه بيشتر مي کنند.
دخترها بيشتر نياز دارند که احساس کنند مي توانند به پدر و مادرشان اعتماد کنند تا در مقام حمايت از آنها باقي بمانند.دخترها نياز دارند که آسيب پذير باشند و به ديگران متکي شوند.دخترها نياز دارند که بتوانند روي حمايت پدر و مادرشان حساب کنند،و براي رسيدن به اين مهم احساسات خود را با پدر و مادرشان در ميان مي گذارند و از آنها حمايت مي طلبند.وقتي دختري متألم است نياز دارد که مطمئن باشد که پدر و مادرش در کنار او هستند و از او حمايت مي کنند.دختري که بتواند اعتماد کند دختر شاد و سعادتمندي است.دخترها براي شکوفا کردن استعدادهايشان به احساس امنيت خاطر نياز دارند،در غير اين صورت احساس نابسندگي مي کنند و احساس مي کنند که دوست داشتني نيستند.
گاه وقتي دخترها به آنچه نياز دارند نمي رسند رفتارهاي پسرانه را به نمايش مي گذارند،به فضا و اعتماد،پذيرش و تعريف و تمجيد بيشتر نياز پيدا مي کنند.براي دختري از اين دست بسيار دردناک است که نياز به توجه داشته باشد و آن را به دست نياورد.در نتيجه جنبه مؤنث خود را منکر مي شود و جنبه هاي مردانه او رخ مي نمايد.
اين بدان معنا نيست که دختري با ويژگيهاي بيشتر مردانه هميشه در زمينه جنبه هاي زنانه با مشکل رو به روست.ممکن است اين دختر اصولا مشرب فعال داشته باشد و در نتيجه مردانه تر به نظر برسد.دختران پر جنب و جوش با آنکه ممکن است مانند پسرها به نظر برسند،اما دخترهستند.هنوز به توجه بيشتر،و به درک و احترام احتياج دارند.
مطمئنا پسرها نيز به توجه،درک و احترام نياز دارند تا احساس امنيت خاطر و اعتماد کنند.اما براي پسرها انگيزه از همه مهمتر است.پسرها نياز به انگيزه دارند،در غير اين صورت توجه و علاقه خود را از دست مي دهند.وقتي پسري علاقه و توجه خود را از دست بدهد تکدر خاطر پيدا مي کند،قابليت کنترل شدن را از دست مي دهد و ممکن است با مشکلاتي در يادگيري مواجه شود.وقتي پسري انگيزه اش را از دست مي دهد،کانون توجهش را واگذار مي کند،يا افسرده مي شود و يا فعاليت و جنب و جوش بيش از اندازه نشان مي دهد.پسرها به انگيزه بيشري نياز دارند.
موفقيت و گرفتن پاداش بيش از هر عاملي به پسرها انگيزه مي دهد.يک پسر،نيازمند دريافت اين پيام است که مي تواند پدر و مادرش را شاد کند.وقتي پسري بتواند پدر و مادرش را شاد کند،انگيزه اش حفظ مي شود،در غير اين صورت ضعيف و بي توجه مي شود.پاداش هاي مثبت به جبران رفتار مناسب روشني هستند که موفق شدن پسرها را رقم مي زنند.
در حالي که پيشنهاد کمک به دخترها به آنها احساس خوبي مي دهد،در نظر پسرها پيشنهاد کمک مي تواند يک توهين تلقي شود.پيشنهاد کمک به پسرها مي تواند از ناحيه آنها اين گونه تلقي شود که به آنها اعتماد نمي کنيد تا کاري را که قرار است انجام دهند.گاه بهترين محبتي را که مي توانيد در حق پسرها بکنيد اين است که به آنها آزادي عمل بدهيد تا فعاليت مورد نظرشان را انجام دهند.
پسرها مريخي و دخترها ونوسي هستند
توجه به اين نکته که پسرها نيازهاي متفاوتي دارند،به پدر و مادر و به ويژه به مادرها کمک مي کند تا خود را با نيازهاي وقعي فرزندانشان منطبق سازند.به همين شکل توجه به تفاوتهاي دخترها و نيازهاي متفاوت آنها را برآورده سازيم.اگر پدر و مادر به اين مهم توجه کنند که پسرها(مانند مردها)مريخي و دخترها(مانند زنها)ونوسي هستند کارشان تا حدود زيادي سادهتر مي شود.
گاه پسري که احساس مي کند اعتماد،پذيرش و قدرداني مورد نيازش را به دست نمي آورد ويژگيهاي مردانه خود را سرکوب مي کند و به دخترها شباهت بيشتري پيدا مي کند.در اين زمان احساس مي کند به توجه،درک واحترام بيشتري نياز دارد.براي پسري با اين ويژگي ادامه نياز داشتن به اعتماد و اطمينان و به دست نياوردن آن به شدت دردناک مي شود.به همين دليل است که جنبه مردانه خود را انکار مي کند و در نتيجه جنبه زنانه با نيازهاي ويژه خود در او ايجاد مي شود.خود را محتاج احساس مي کند،مي خواهد به او توجه کنند وغيره.
اين بدان معنا نيست که پسرها با جنبه هاي زنانه قوي تر هميشه با جنبه مردانه جراحت ديده رو به رو هستند.اين امکان وجود دارد که پسري روحيه حساس تر داشته باشد و به لحاظ مختلف زنانه تر ظاهر شود.پسرهاي حساس تر هميشه هورمونهاي زنانه بيشتر و هورمونهاي مردانه کمتر دارند و به همين دليل طبيعتا رفتارهاي زنانه بيشتري را به نمايش مي گذارند.
در ادامه مطلب به اجمال نيازها و ويژگيها متفاوت پسرهاي مريخي و دختران ونوسي را خلاصه کرده ايم:
پسرها مريخي هستند
پسرها در ارتباط با کاري که مي کنند بيشتر به عشق،توجه و تصديق شدن نياز دارند.مي خواهند بدانند که بدون کمک ديگران مي توانند کارهايشان را انجام دهند.
پسرها دوست دارند به خاطر کاري که مي کنند تحسين شوند.
پسرها به انگيزه و تشويق بيشتري نياز دارند.
يک پسر،يا يک مرد زماني احساس شادي و رضايت مي کند که بداند مورد نياز است و مي تواند حمايتي را که از او مي خواهند به عمل آورد.اگر پسري احساس کند که مورد نياز نيست،اگر احساس کند که او را شايسته نمي دانند،و به توانمندي اش اطمينان نمي کنند افسرده مي شود.
پسرها بيشتر به اعتماد،پذيرش و تحسين نياز دارند تا انگيزه لازم را پيدا کنند.
دخترها ونوسي هستند
دخترها در اين زمينه که کي هستند،چه احساس و چه خواسته اي دارند محتاج تأييد و توجه بيشتري هستند.
دخترها دوست دارند به خاطر آنچه هستند تحسين شوند.
دخترها به کمک و تضمين بيشتر نيازدارند.
يک دختر يا يک زن زماني احساس شادي و رضايت مي کند که بتواند حمايت مورد نيازش را به دست آورد مجبور است که همه کارها را به تنهايي انجام دهد،افسرده مي شود.
دخترها بيشتر به توجه،درک و احترام احتياج دارند تا اعتماد کنند و به قاطعيت برسند.
آقاي حلال مشکلات
رايج ترين اشتباهي که پدرها مي کنند اين است که به جاي همدلي با فرزندانشان بلا فاصله مي خواهند مسايل آنها را حل و فصل کنند.مردها عاشق ارائه راه حل هستند و از اينکه آقاي حلال مشکلات باشند لذت مي برند.پدرها گاه توجه ندارند که در بسياري از موارد تنها نياز فرزندانشان اين است که مي خواهند گوش شنوا داشته باشند،مي خواهند کسي که به حرفهاي آنها گوش فرا دهد و لزوما براي حل مسائل آنها راه و چاره نشان ندهد.بچه ها اگر هميشه راه حل بگيرند احساسات و نيازهاي درونشان را با کسي در ميان نمي گذارند.
در سياره مريخ مردم وقتي دنبال راه حل مي گردند،نيازشان را مطرح مي کنند.در غير اين صورت و اگر خوهان راه حل نباشند اصولا حرفي نمي زنند.اما در سياره ونوس موضوع کاملا برعکس است.به اعتقاد ساکنان ونوس«اگر نمي تواني کاري بکني،دست کم به حرفهايم گوش بده.»مردها متوجه نيستند که زنها با طرح احساسات و خواسته هايشان به رضايت خاطر مي رسند.
پدرها با ارائه دادن راه حل و يا با اشاره کردن به اين نکته که مسئله مهمي در ميان نيست مسايل فرزندانشان را ناديده مي انگارند و با اين رفتار به شکلي فرزندانشين را تحقير مي کنند.يک بار دخترم به من گفت که چرا دوست ندارد يکي از دوستان من در حل مسائل رياضي به او کمک کند.دخترم مي گفت:«هر وقت مشکلي پيدا مي کنم او به من مي گويد:جواب ساده اي دارد.»از شنيدن اين حرف او احساس حقارت مي کنم.احساس مي کنم خنگ و کودن هستم.»
وقتي پدر ومادر به سخن فرزندانشان گوش نمي دهند ئ با آنها همکاري نمي کنند،بچه ها درباره نيت آنها قضاوت اشتباه مي کنند.وقتي پدر و مادر راه حلهاي ساده ارائه مي دهند بچه ها احساس مي کنند اشکالي در آنها وجود دارد و يا اينکه از يک مسئله ساده مي خواهند موضوع بزرگي بسازند.بچه ها نياز دارند که احساساتشان را تجربه کنند.وقتي پدر و مادر بي درنگ در مقام ارائه راه حل بر نيايند،بچه ها احساس اعتماد مي کنند و به توجه و علاقه اي که به آن احتياج دارند مي رسند.
در ادامه مطلب به برخي از گفته هاي پدرها که مي توانند احساسات آسيب پذير فرزندانشان را بي اعتبار کند اشاره مي کنيم:
نگران نباش.
مشئله مهمي نيست.
خوب که چي؟
آنقدرها هم مشکل نيست.
آنقدرها هم بد نيست.
اين اتفاقات مي افتند.
مسخره است.
بايد اين کار را بکني.
کار ديگري بکن.
اين کار را بکن.
متوجه منظورت نيستم.
اصل مطلب را بگو.
درست مي شود ناراحت نباش.
آنقدرها مهم نيست.
مي خواهي برايت چه کار کنم؟
چرا اين را به من مي گويي؟
اگر پدرها به خواسته هاي فرزندانشان بيشتر توجه کنند و اگر بدانند چگونه به طور ناخواسته احساسات فرزندانشان را بي اعتبار مي کنند،مي توانند به طرز بهتر و مؤثرتري نيازهاي فرزندانشان را برآورده سازند.
البته اگر فرزندان شما بخواهند براي مسائل و مشکلاتشان راه حل ارائه دهيد،مي توانيد اين کار را بکنيد.اما در اغلب موارد،لازم است که پدر و مادر بيشتر گوش بدهند.اگر سعي نکنيد بلافاصله راه حلي ارائه دهيد کارتان ساده تر مي شود و فرزندانتان به شادي بيشتري مي رسند.
خانم اصلاح طلب
يکي از رايج ترين اشتباهات زنها اين است که بي آنکه کسي از آنها خواسته باشد پند و اندرز مي دهند و ارائه طريق مي کنند.زنها عاشق آنها هستند که شرايط را از آنچه هست بهتر کنند.البته اين بدان معنا نيست که مردها به بهتر شدن شرايط بي علاقه اند اما تفاوت مردها و زنها در اين است که مردها وقتي مشکلي پيش آمد راه حل نشان مي دهند و زنها مي خواهند بي آنکه مشکل خاصي به وجود آمده باشد به اصطلاح پيشگيري کنند و کاري صورت دهند.
وقتي زني،مردي را دوست دارد،همه توجهش به اين است که او را اصلاح کند.اما وقتي همين زن مادر شود،توجه و اصلاح طلبي اش به فرزندانش مي کند.مادرها بايد به اين نکته توجه داشته باشند که درست به همان شکل که فرزندانشان دنبال راه حلهاي فوري نيستند،علاقه هم ندارند که در زمينه اي بهتر و اصلاح شوند.
وقتي مادري بيش از اندازه نگراني نشان مي دهد و يا پند و اندرز بيش از اندازه مي دهد،فرزندانش را به شکلي تحقير مي کند و آنها را از احساس اعتماد و اطميناني را که به آن نياز دارند محروم مي سازد.پسرها به ويژه تحت تأثير پند و اندرز و ارائه طريق مادرانشان ناراحت مي شوند.مادرها بهتر است به اين نکته توجه داشته باشند:در ازاي هر اصلاح،سه بار از فرزندانتان به خاطر کاري که مي کنند تعريف کنيد.
در ازاي هربار اصلاح و هر پند واندرز،سه بار از فرزندانتان به خاطر کارهاي ارزشمندشان تعريف کنيد.
به جاي اينکه مستقيما در مقام اصلاح رفتار فرزندانتان باشيد،بهتر اين است که رفتار درست را به آنها نشان دهيد.مثلا به جاي اينکه بگوييد:«بايد با خواهرت مهربان باشي.»بگوييد:«لطفا با خواهرت مهربان باش.»
به نمونه هاي زير توجه کنيد:
بشقابت را روي ميز گذاشتي. *** لطفا بشقاب غذايت را به آشپزخانه ببر.
در خانه فرياد نکش. *** لطفا داد نکش.
اتاقت هنوز به هم ريخته است. *** ممکنه لطفا اتاقت را تميز کني؟
بند کفشت باز است. *** لطفا بند کفشت را ببند.
سي دقيقه است که اينجا منتظر *** اگرمي داني که به موقع نمي رسي،لطفا موضوع
هستم.اگر قرار است به موقع حاضر نشوي،موضوع را به من بگو. *** را به من اطلاع بده.سي دقيقه است که منتظر تو هستم.
اگردقت بيشتري داشتي فراموش نمي کردي.*** لطفا بيشتر دقت کن تا فراموش نکني.
زنها با استفاده از پيامهاي پنج گانه تربيت مثبت نياز چنداني به ارائه سخنراني پيدا نمي کنند.
وقتي مادري به فرزندانش پند و اندرز مي دهد و آنها را براي بهتر شدن سفارش مي کند،فرزندانش به اين نتيجه مي رسند که از صلاحيت کتفي برخوردار نيستند و يا کارشان را به درستي انجام نمي دهند.کودک در اين شرايط احساس مهر و توجه مي کند اما از احساس اعتماد و اطمينان محروم مي ماند.
وقتي پند و اندرز به جاست
مسئله اين نيست که پند و اندرز دادن توصيه به بهتر شدن کار بدي است.اگر بچه ها خواهان پند و اندرز باشند،دادن پند واندرز هيچ اشکالي ندارد.مشکل اينجاست که پدر و مادر اغلب بيش از اندازه پند و اندرز مي دهند و در نتيجه فرزندانشان به صحبت آ«ها گوش نمي دهند.به خصوص وقتي فرزندانتان مقاومت دارند به آنها پند و اندرز ندهيد.زيرا وقتي پند و اندرز ناخواسته مي دهيد،آنها به طرح نيازشان به پند و اندرز شما خدداري مي کنند.دادن پند واندرز زماني مناسب است که کودک آن را از شما درخواست کند.اگر پند و اندرز ناخواسته ندهيد بچه ها بيشتر از شما پند و اندرز طلب مي کنند.
پسرها فراموش مي کنند و دخترها به خاطر مي سپارند
تفاوت بزرگ ميان پسرها و دخترها اين است که پسرها فراموش مي کنند و دخترها به خاطر مي سپارند. بعضي اوقات مادرها از آن جهت ناراحت مي شوند که پسرها حرف آنها را فراموش مي کنند.پدرهاهم اغلب از آن جهت ناراحت مي شوند که مي بينند دخترانشان بيش از حدي که آنها انتظار دارند حرف مي زنند.اکنون ببينم چرا اين تفاوتها وجود دارند.
مردها و پسرها با تمرکز بر روي مسئله بزرگي که پيش رو دارند با استرس خود برخورد مي کنند.هر چه استرس مردها بيشتر باشد فراموش کارتر مي شوند.گاهمردها به قدري در انديشه کاري که بايد بکنند فرو مروند که فراموش مي کنند روز تولد آنهاست،يا سالگرد ازدواجشان رسيده ويا قراراست تولد فرزندانشان را جشن بگيرند.
زنها اغلب اين تفاوت را به درستي درک نمي کنند و رفتار پسرهايشان را به حساب بي توجهي آنها مي گذارند.زنها در شرايط فشار،بيشتر مسايل را بهخاطر مي سپارند.زنها وقتي تحت فشار هستند به دشواري مي توانند مسايل مهم را فراموش کنند و مسئوليت هايشان را از ياد ببرند.به همين دليل است که زنها بعد از اين که روز دشواري را پشت ير مي گذارند ترجيح مي دهند با همسرشان شب با مسايل روز حرف بزنند و حال آنکه مردها همه اتفاقات روز را فراموش مي کنند،سخني نمي گويند و به جاي آن روزنامه مي خوانند يا تلويزيون تماشا مي کنند.
اين فعاليت براي مرد آرامش بخش است اما زنها ميل به انبساط دارند،مي خواهند درباره روزي که پشت سر گذاسته اند حرف بزنند.زن جزئيات فعاليت روزانه اش را به ياد دارد و با ابراز کردن آن به آرامش مي رسد.اما مرد با فراموش کردن هر چه در او توليد استرس کرده است به آرامش مي رسد.
اين تفاوت اصولي توضيح مي دهد که چرا زن و مرد در بسياري از اوقات يکديگر را درک نمي کنند.درک اين تفاوت نه تنها رابطه زن و مرد را ساده تر مي کند،بلکه به آنها امکان مي دهد فرزندانشان را بهتر بفهمند و در مقام حمايت از آنها کاري صورت دهند.
اغلب اوقات وقتي دختر بچه اي از چيزي شکايت مي کند،نياز به وقتي دارد که روزش را به ياد آورد و درباره آن حرف بزند.پدر بايد بداند که در اين زمان بهتر است از ارائه راه حل خودداري نمايد.دختر احتياج به زمان و توجه دارد.وقتي پدر به جاي ارائه راه حل با علاقه به صحبتهاي دخترش گوش فرا دهد،نياز فرزندش را برآورده مي سازد.
دخترها براي اينکه از شر استرسهاي روزانه خلاص شوند به گوش شنواي پدرانشان نياز دارند.پدر و مادر با استفاده از مهارتهاي تربيت مثبت فرزندان بايد به اين مهم توجه داشته باشند که نيازي نيست تا بي درنگ از سياست دادن پاداش،يا خارج کردن فرزندانشان از ميان جمع استفاده کنند.
اغلب وقتي پسرهاي کمسال فراموش مي کنند مطايق ميل و خواسته مادرشان ظاهر شوند،مادرها فرض را بر اين مي گذارند که آنها به حرفشان گوش نداده اند.و اين در حالي است کهدر بسياري از موارد پسرهايشان يخن آنها را شنيده و بعد آن را فراموش کرده اند.
نسل هاي متفاوت
هر نسل با نسل قبلي خود متفاوت است و به همين دليل بچه ها و به ويژه نوجوانها متفاوت از پدر و مادرشان فکر مي کنند.بسياري از مردم روزگار ما بر اين عقيده اند که دادن آزادي عمل بيش از اندازه دليل مشکلات نوجوانهاي ماست.بدون ترديد اين حرف تا حدودي درست است،اما گرفتن آزادي از نوجوانها راه حل مشکل نيست.براي رسيدن به نتيجه مطلوب بايد پيوند ميان والد و فرزند را با استفاده از مهارتهاي تربيتي تقويت کنيم.
متفاوت بودن به معناي بهتر بودن يکي از ديگري نيست.حتي اگر پدر و مادر رفتار بسيار دوستانه نهرانگيز داشته باشند،اگر ذهنشان به درستي کار نکند،نوجوانهايشان ميل به سرکشي پيدا مي کنند و مي خواهند پا را از محدوده هاي باريک خود بيرون بگذارند.
فرهنگ خشونت
امروزه بيش از هر زماني بچه ها نياز دارند که با پدر و مادرشان در تماس باشند.
نوجوانهاي زمانه ما با مشکلات عديده اي روبه رو هستند . واگر حمايت پدر و مادر نباشد نوجوانها به راحتي تحت تأ ثير نفوذهاي منفي قرار مي گيرند. نوجوانها
تحت تأ ثير فشار دوستان هم سال خود آسيب پذير هستند. و اگر نتوانند با پدر و مادر خود در تماس راحت باشند با مشکلات عديده روبه رو مي شوند.
نوجوانها بدون داشتن ارتباط مناسب با پدر و مادرشان به راحتي تحت تأثير جنبه هاي منفي زندگي قرار مي گيرند . نوجوانها اگر مورد حمايت پدرو مادر خود نباشند به راحتي تحت تأثيرفشار دوستان هم سال خود قرار مي گيرند و با مشکلاتي نظير استعمال مواد مخدر ، نوشيدن الکل ، خشونت ،دزدي ، تقلب و مشکلات جنسي روبه رو مي گردند . وقتي نوجوانها احساس نکنند که در منزل مورد پذيرش پدر و مادر خود قرار دارند ، ارزشهاي خود را واگذار مي کنند و در صدد جلب حمايت دوستان هم سن و سال خود بر مي آيند .
امروزه، نوجوانهاي ما به فرهنگي از خشونت وارد مي شوند. نوجوانهاي روزگار ما بيش از نوجوانهاي روزگاران گذشته حساس هستند . آنها هر چه را دريافت کنند ارائه مي دهند . نوجوانها اگر حساس نباشد تحت تأثير دنياي بيرون قرار نمي گيرند . در جوامع آزاد زمان ما، نوجوانها در مقايسه با هر زماني آسيب پذيرتر هستند.
نوجوانهاي ما از يک سو مي خواهند مستقل تر باشند و از سوي ديگر بيش از هر زماني به حمايت ما احتياج دارند.براي اين که بتوانيم به طور مؤثري از آنها حمايت کنيم بايد از راه حل نشان دادن و پند اندرز دادن به آنها خودداري ورزيم و با ذهني باز با آنها برخورد کنيم به طوري که از فرزندانمان حمايت مثبت کرده باشيم.
در ضمن به هنگام ابراز عقيده بايد به اين مهم توجه داشته باشيم که فرزندانمان مي توانند عقايد خاص خود را داشته باشند.اگر پدر و مادر تنها به نظر خودشان توجه کننند،فرزندان آنها نيز مصرا راه خودشان را برتر به حساب خواهند آورد.وقتي با ذهن باز با فرزندانتان برخورد مي کنيد به آنها فرصت انتخاب مي دهيد و اين گونه،نياز به سرکشي در آنها متوقف مي شود.وقتي بجه ها در فضايي رشد مي کنند که تفاوتها را مي پذيرند،نيازي احساس نمي کنند که مانند دوستان هم سال خود ظاهر شوند.ايند گونه نمي توانند اراده محکم و استوار خود را به نمايش بگذارند.
براي حمايت از فرزندانمان بايد از توصيه کردن و پند و اندرز دادن،از داوري کردن و راه حل نشان دادن خودداري کنيم تا راههاي ارتباطي ميان ما گشوده بماند.خوشبختانه گشودن اين راهها هرگز دير نيست.با استفاده از مهارتهاي ارتباطي تربيت مثبت و به کار بردن پنج پيام مثبت،مي توانيم خطوط ارتباطي ميان خود و فرزندانمان را بدون توجه به سن و سال آنها باز نگه داريم.
مشرب هاي متفاوت
همان طور که در فصل4 توضيح داديم با چهار مشرب متفاوت رو به رو هستيم که عبارتند از:حسلس،فعال،تأثير پذير و پذيرنده.
1-بچه هاي حساس،احساسات قوي تري دارند،عميق تر و جدي تر هستند.
2-بچه هاي فعال،از اراده قوي تري برخوردارند،تن به خطر مي دهند و مي خواهند کانون توجه باشند.
3-بچه هاي تأثير پذير،روشن و آرام هستند و به تحريک بيشتري نياز دارند.اين بچه ها از کاري به سروقت کار ديگري مي روند.
4-بچه هاي پذيرنده خوش رفتار هستند و تن به همکاري مي دهند،از دستورات اطاعت مي کنند،اما در برابر تغيير مقاومت دارند.
گرچه اغلب بچه ها هر کدام از اين چهار مشرب دست کم اندکي را به خود اختصاص داده اند،معمولا يک يا دو مشرب در آنها حالت مستولي دارد.با توجه کردن به مشربهاي مختلف و با رعايت تفاوتهاي آنها،پدر و مادر به راحتي مي توانند مشرب و نيازهاي فرزندان خود را تشخيص دهند.
وقتي مشرب کودک با مشرب پدر و مادرش متفاوت باشد،اگر پدر و مادر با چهار مشرب آشنايي نداشته باشند،تربيت کردن کودکان و توجه کردن به او دشوار مي شود.بسياري از بچه ها لطمه مي بينند،آن هم به اين دليل که پدر و مادرشان از اين تفاوتها اطلاعي ندارند.
چگونه مشربها متحول مي شوند
وقتي پدر و مادر مي آموزند که مشربهاي متفاوت فرزندانشان را تميز دهند،طبيعتا متحول مي شوند.ممکن است بعضي از بچه ها از هر مشرب مقداري در خود داشته باشند.اما به تدريج مشربهاي مختلف به يکديگر تبديل مي شوند.
کودکان حساسي که از احساسات قدرتمند برخردارند،به عمق بيشتري توجه دارند و جدي تر هستند.اينها به تدريج سبک تر مي شوند و بيشتر مي خندند.کودکان حساس تأثير پذير تر مي شوند.وقتي يک کودک جدي احساس مي کند که حرفش را شنيده اند،سبک و شاداب مي شود.
کودکان تأثير پذير که روشن و سبک هستند و به تحريک بيشتري نياز دارند،کم کم توجه کردن،و نظم انضباط بيشتر را مي آموزند.اينها در روابط با ديگران و در کارشان بسيار متعهد هستند.بچه هاي تأثير پذير،پذيرنده تر مي شوند.وقتي بچه هاي تأثير پذير کارهاي مختلف مي کنند سرانجام نظرشان به يکي از اين کارها بيشتر جلب مي شودو به آن توجه بيشتري مي کنند.
کودکان پذيرنده که خوش اخلاق هستند و همکاري نشان مي دهند و از دستورات پيروي مي کنند،اما در برابر تغيير مقاومت دارند،به تدريج به خود انگيزه مي دهند،عاقل و مدبر و انعطاف پذير مي شوند.کودکان پذيرنده فعال تر مي شوند.وقتي کودکان پذيرنده برنامه منظمي پيدا مي کنند به احساس امنيت خاطر مي رسند و مي توانند تن به خطر بدهند و چيزهاي جديد را تجربه کنند.
کودکان فعال که ااز اراده زياد برخوردارند،تن به خطر مي دهند،مي خواهند کانون توجه باشند،به تدريج همکاري بيشتري نشان مي دهند و در محبت به ديگران پر محبت تر مي گردند.کودکان فعال حساس تر مي شوند.وقتي کودکان فعال به قدر کافي راهنمايي مي شوند تا به هدفهايشان برسند حساس تر مي شوندوبه نيازهاي ديگران توجه بيشتري مي کنند.
فعاليت هاي بعد از ظهر
با توجه به اين مشربهاي مختلف مي توانيم فعاليت هاي مناسب هر کودک را تميز دهيم.با در نظر گرفتن مشربهاي مختلف ببينيم که بچه ها فعاليتهاي بعد از ظهر خود را چونه انتخاب کنند.
کودک حساس به درک شدن زياد نياز دارد
براي کودکان حساس شروع دستي هاي جديد دشوار است.به همين دليل به کمک بيشتري نياز دارند.پدر و مادر لازم است که کودک حساس خود را در يک فعاليت تحت نظارت قرار دهند تا کودک بتواند با ديگران تبادلهاي راحت داشته باشد.اين کودک به تحريک چنداني نياز ندارد.کودکان حساس نياز دارند که در کنار کودکان حساس ديگر قرار بگيرند.براي اين بچه ها مراقبت از يک حيوان دست آموز خانگي بسيار جالب است.
کودک تأثير پذير در مقايسه با ساير بچه ها به تنوع بيشتري در فعاليتهايش احتياج دارد
والديني که به فرزندانشان تحريک هاي بيشتري مي دهند،اين نياز آنها را برآورده مي سازند.اردوگاهها،موزه ها،پارکها،مراکز خريد،ورزش،ژيمناستيک،اسکيت،سينما،تلويزيون،بازيهاي ويديويي،کتاب،پياده روي،شنا،تاب بازي،همه به کودک تأثير پذير تحريک مي دهند.اين بچه ها به راحتي به تلويزيون يا بازيهاي ويديويي معتاد مي شوند.
کودک پذيرنده به برنامه منظمي براي هر روز خود احتياج دارد
فعاليتهاي بيش از اندازه متنوع خوشايند کودک پذيرنده نيست و آهنگ زندگي او را بر هم مي زند.کودک پذيرنده ممکن است هر روز بعد از مراجعت به منزل کتاب بخواند،سگش را راه ببرد،چند برنامه تلويزيوني تماشا کند،چيزي بخورد و تکاليف مدرسه اش را انجام دهد.کودکان پذيرنده از فعاليت هاي روزمره و منظم به هيجان مي آيند و تغييرات بيش از اندازه زياد را دوست ندارند.
کودک فعال به ساختارو راهنمايي نياز دارد
کودمان فعال به نظارت،سرپزستي،قاعده و مقررات،رهبر و اقذامات مختلف نياز دارند.ورزشهاي قاعده دار مناسب اين بچه هاست.اگر اين بچه ها را به حال خود واگذاريد،به دردسر ميافتند و بچه هاي ديگر را به دردسر مي اندازند.
گونه هاي مختلف جسماني
تفاوت ديگري که در بچه ها وجود دارد و پدر و مادر بايد آن را درک کنند،شرايط جسماني متفاوت آنها از پدرو مادران است.پدر و مادر بايد به همه گونه هاي جسماني فرزندان خود احترام بگذارند.در کشورها و در اوقاتي که مردم غذاي کافي ندارند چاقي ارزشمند به حساب مي آيد،اما در نقاط و زمانهايي که غذا به وفور پيدا مي شود لاغري مد روز مي گردد.بدون توحه به اينکه مد باب روز کدام است عضله در مردان هميشه مد نظر قرار داشته است.
بدون توجه به اينکه باب روز کدام است و برداشت مردم از جسم چگونه است،بچه ها با گونه جسماني متولد مي شوند که بعدا تغيير چنداني نمي کند.بعضيها باريک و بعضيها چارشانه هستند.بعضي چاق و تپل،و بعضي در مقايسه با ديگران عضلاني تر هستند.هر کس با شرايط جسماني خاص خود متولد مس شود و اين شرايط جسماني او در طي زمان تغييرچشمگيزي نمي کند.درحالي که با اين گونه هاي جسماني مختلف رو به رو هستيم به ميليونها ترکيب جسماني متفاوت بر مي خوريم.
گاه کودکان چاق ،لاغرتر يا عضلاني تر مي شوند .گاه عضلاني ها چاق تر يا لاغرتر مي شوند.لاغر هل هم ممکن است چاق يا عضلاني شوند.نکته مهم پذيرفتن است. هر کودک متفاوت از کودکان ديگر است.اگر قرار مي شد که همه يک شکل به نظر برسند ،دنيا مکان ملال انگيزي مي شد.انتظار لاغر و باريک شدن يک کودک تپل ،غير واقع بينانه است.بسياري از پسرها و دخترها احساس نابسندگي مي کنند،ان هم به دليل اين که والدينشان بر سر وزن انها وسواس بيش از اندازه دارند.بسيارس از بچه ها و نوجوانان غلاقه و توجه خود را به شرايط جسماني شان از دست داده اند.
پدر و مادر براي اينکه الگوي مناسبي براي فرزندان خود بشوند ،بايد شرايط جسماني خود را بپذيرند .براي بسياري از والدين کار دشواري به نظر مي رسد . درست همان طور که دختر ها به وزن توجه دارند، پسرها به عضله مي انديشند . بسياري از پسرها در اين انديشه اند که چرا عضلاتشان به اندازه عضلات دوستشان رشد نمي کند.
پدر و مادر بايد به فرزندان خود توضيح دهند که انسان ها هر کدام براي خود موجود منحصر به فردي هستند . به همين شکل پدر و مادر بايد به فرزندانشان که نگران وزن خود هستند بگويند که بعضيها غذاي بيشتري مي خورند و وزنشان هم اضافه نمي شود اما عده ي ديگري بايد به مراتب بيشتر مراقب باشند.
هوش متفاوت
موضوع ديگر هوش متفاوت است.براي اينکه بتوانيد به بهترين شکل از فرزندان خود حمايت کنيد بايد بدانيد که هوش انواع و اقسام مختلف دارد.در غرب بيش از هر چيز ميزان هوش را با با تست بهره هوشي اندازه مي گيريم.متأسفانه اين تستها از گونه اي هستند که بهره هوشي پسرها را بالاتر از دخترها نشان مي دهند.وقتي موضوع هوش،اندازه گيري توانمنديهاي فضايي باشد پسرها امتياز بيشتري مي گيرند،اما وقتي سؤالات درباره مهارتهاي زباني است دخترها امتياز بيشتري به دست مي آورند.
آزمون اندازه گيري بهره هوشي،سواي ان که بر عليه دختر ها تبعيض روا
مي دارد.همه ي انواع هوش را اندازه نمي گيرد .کسي درباره نوع سولات ازمون تصميم مي گيرد و بنا بر اين نتيجه را معين مي کند آزمون تعيين کننده بهره هوشي تنها نوع به خصوص از هوش را اندازه گيري مي گيرد و به هيچ وجه نمي توان گفت که بهره هوشي زياد با موفقيت در زندگي ،با موفقيت در روابط زناشويي و موفقيت در کار بستگي دارد بهره هوشي سطح پايين هم به معناي شکست در اين موارد ته خصوص نيست.
وقتي با انبوه افراد روبه رو مي شويم که با وجود داشتن مدرک دکترا بيکار هستند،کم کم به اين نتيجه مي رسيم که که موفقيت ها ي تحصيلي ارتباطي با موفقيت هاي شغلي ندارند. کودکاني که از هوش آکادميک تالاتري برخوردارند درمدارس دولتي و عمومي بهتر ظاهر مي شوند اما اين هرگز به اين هرگز به معناي موفقيت در کار و زندگي و روابط زناشويي نيست.
متاسفانه کساني که در زمينه هاي ديگري از هوش و فراست برخوردارند ،در مدارس شناسايي نمي شود وما در اصل با هشت نوع هوش سروکار داريم و هر کودک با ترکيب منحصر به فردي از اينها متولد مي شود .هر يک از گونه هاي هوش شبيه رنگهاي متفاوت هستند که مي توانيم از آنها براي رنگ اميزي چشم انداز زندگي خود استفاده کنيم .انواع مختلف هوش عبارتند از :هوش تحصيلي، هوش عاطفي ،هوش فيزکي،هوش خلاق ،هوش هنري ، هوش شعورعمومي (عقل سليم)، هوش شهودي و هوش استعدادي. هر کودک با ترکيب متقاوتي از اين ها متولد مي شود و مي توان با تربيت درست و به جا بر ميزان هر کدام از اين ها افزود.
هوش تحصيلي
کودکاني که از هوش تحصيلي سطح بالا برخوردارند در مدارس و در درس و مشق خوب ظاهر مي شوند .مي توانند بنشينند،گوش بدهند و بياموزند . مي توانند مطالب را درک کنند ،بفهمند و دانش فراگرفته را تکرا کنند .اما اين لزوما به اين معنا نيست که بتوانند دانش فراگرفته را به شکل سازنده در زندگي مورد استفاده قرار دهند .
بزرگترها به خوبي مي دانند بخش اعظم آنچه را که در مدرسه فرا مي گيرند فراموش مي کنند. اما مدارس فکر کردن ،تحليل کردن ،درک کردن و پيدا کردن منابع آموزشي را به ما مي دهند. هوش تحصيلي با خواندن و نوشتن و گوش دادن به سخنرانيها تحريک مي شود . پدر و مادر لازم است به اين بچه ها فرصتهاي تحصيلي لازم را بدهند.
هوش عاطفي
کودکاني که از هوش عاطفي زياد بهره دارند مي توانند با ديکران و با خود روابط سالمي برقرار سازند .آنها درباره طرز انديشه و احساس ديگران اطلاعات بيشتري دارند و اين نه تنها در مورد زندگي خصوصي،بلکه در مورد زندگي شغلي آنها نيز صدق مي کند.
مردان موفق دنياي کار بايد از هوش عاطفي سطح بالا برخوردار باشند.اين هوش در ضمن به امکان مي دهد که بر احساسات و عواطف،آرزوهاو خواسته هاي خود مديريت کنيم.امروزه تعداد مدارسي که برنامه هايي براي درک احساسات و عواطف،افزايش همدلي و بهبود ارتباطهاي شخصي تدارک مي بينند،بيشتر و بيشتر مي شود.پدر و مادر بايد به اين فرزندان خود امکانات بيشتري براي تبادل و تعامل بدهند و خود نيز از مهارتهاي ارتباطي مطلوب برخوردار باشند.
هوش فيزيکي
کودکاني که از هوش فيزيکي زياد برخوردارند در کارهاي ورزشي و در قوي و سالم کردن بدنهايشان موفق مي شوند. آنها به غريزه از نياز بدنشان به ورزش و غذاي خوب اطلاع دارند.اين اشخاص براي رسيدن به درجات بالاي موفقيت به مربيان خوب و تمرينات کافي نياز دارند.اگر زمينه رقابت فراهم آيد اين کودکان توانمنديهاي والاي خود را به نمايش مي گذارند. رقابت سالم آنها به اوج مي رسد.اين کودکان به تصديقهاي مثبت نياز دارند تا به عزت نفس سطح بالا برسند. اينها نه تنها احساس خوبي دارند،بلکه مي دانند چگونه خوب به نظر برسند. هوش فيزيکي چيزي فرا تر از موضوع ورذزش است و به سلامتي بدن نيز توجه دارد.اين بچه ها دوست دارند درباره جسم خود اطلاعات بيشتري داشته باشند،مي خواهند بدانند چه عواملي آنها را قوي و با طراوت مي کند.ظاهر مثبت آنها وسيله اي است که به موفقيت آنها در زندگي کمک مي کند.
هوش خلاق
کودکاني که از هوش خلاق بهره دارند،از قدرت تخيا بيشتري برخوردارند.مي توانند با چند و عروسک و اسباب بازي ساعتها بازي کنند.براي خود دوستان تخيلي خلق کنند،به راحتي تحريک مي شوند.وقتي کار بيش از اندازه برايشان انجام شود قوه تخيلشان رشد نمي کند.اين بچه ها به شنيدن داستان و قصه علاقه مندند زيرا اين گونه مي توانند صحنه ها و شخصيتهاي مورد علاقه شان را خلق کنند.
تماشاي بيش از اندازه تلويزيون توانايي تخيل و تصوير سازي بچه ها را کم مي کند.وقتي تخيل،تحريک و تشويق مي شود هوش خلاق افزايش مي يابد.اين بچه ها در بسياري از زمينه هايي که ديگران شکست مي خورند به موفقيت مي رسند زيرا مي توانند به طرزي متفاوت از ديگران مسائل را ببينند.
بسياري از کارفرمايان موفق فاقد تحصيلات رسمي بودند،در مدرسه و درس و مشق هم خوب ظاهر نمي شدند،اما موفق شدند چون خلاقيت داشتند.اين اشخاص در کودکي به اين دليل که متفاوي از بقيه فکر مي کردند مورد حمايت قرار گرفتند.اينها اغلب چپ دست هستند.لازم است پدر و مادر از اين بچه ها به قدر کافي حمايت کنند.
هوش هنري
کودکاني که از هوش هنري سطح بالا برخوردارند به آواز خواندن،نقاشي،طراحي،نوشتن،ايفاي نقش در تئاتر و سينما،به کمدي و ابزار انواع هنرهاي ديگر علاقه مندند.اين کودکان نياز دارند تا از سوي کساني که قبلا استعداد هنري خود را به نمايش گذاشته اند تشويق و ترغيب شوند.اين بچه ها متفاوت از سايرين هستند،حساسترند و اغلب آن حمايت عاطفي را که نياز دارند،به دست نمي آوردند.
پدر و مادر بايد اين بچه ها را تشويق کنند تا به روياهايشان تحقق بخشند و قابليت هاي هنريشان را نشان دهند.براي شکوفا شدن هوش هنري،بچه ها به الگوها و فرصت هايي احتياج دارند تا هوش و استعدادشان متجلي شود.
هوش عقل سليم
بچه هايي که از هوش عقل سليم برخوردارند اغلب از سخنراني هاي روشنفکرانه ناراحت مي شوند.اين بچه ها بيشتر به اطلاعات عملي نياز دارند.اين هوش در حال حاضر در غرب حالت بالنده دارد.مردم بيش از هر زماني به آنچه لازم است و ضرورت دارد فکر مي کنند.به نظر اين بچه ها آنچه در مدارس آموزس داده مي شود آنقدرها مناسب حال و روز آنها نيست.
بسياري از مدارس براي اينکه بچه ها را علاقه مند و سرگرم کنند سعي بر امروزي کردن برنامه هاي خود دارند.هوش عقل سليم به شخص امکان مي دهد که زندگي مشخص و زمينه داري را طي کند.
هوش شهودي
کودکاني که از هوش شهودي برخوردارند نياز ندارند که به آنها مطلبي آموزش داده شود.اطلاعات خود به خود به سر وقت آنها مي رود.به تنها چيزي که احتياج دارند اين است که چند جمله اي از يک کتاب را بخوانند تا بقيه مطلب را متوجه شوند.
اغلب کودکاني که از هوش شهودي قوي برخوردارند مورد توجه قرار نمي گيرند.اغلب والدين و اغلب مدارس برنامه اي براي اعتلاي اين فراست ندارند.پدر و مادر اين دسته از کودکان نبايد زياده از حد در انديشه عملکرد تحصيلي آنها باشند.تماس هاي شخصي به جاي برنامه هاي تلويزيوني،کامپيوتر يا کتابها،تقويت کننده هوش شهودي هستند.
هوش استعدادي
کودکاني که از اين هوش برخوردارند در زمينه هايي باهوش و در زمينه هايي کم هوش هستند. همه بچه ها با هوش سرشار متولد مي شوند،اما نسبتهاي هوش در آنها متفاوت است.
اين بچه ها براي اينکه زندگي موفقي داشته باشند به حمنايت و راهنمايي ويژه اي نياز دارند تا استعدادشان پرورش يابد،در غير اين صورت مکدر مي شوند و انگيزه هايشان را از دست مي دهند.از اينها که بگذريم،آنها براي جبران کمي هوش در برخي از زمينه ها به حمايت ويژه اي نيازمند هستند.
اشخاصي که در يک زمينه خاص هوش سرشار برخوردارند اغلب در زندگي رنج مي برند و دليلش اين است که زمينه هاي ديگر هوشي آنها به قدر کافي پرورش نمي يابد.بسياري از کساني که هوش عاطفي سرشار دارند،از سلامتي جسماني کمتري برخوردارند.اينها کساني هستند که به ديگران بها مي دهند،اما از کنار سلامتي خود بب تفاوت مي گذرند.واز جمله از ورزش منظم غافل مي مانند.از دير باز هنرمندان بزرگ در زندگي خود مشکلاتي داشته اند زيرااز عقل سليم براي مديريت بر شرايط مالي خود محروم مانده اند.در زندگي به اين قبيل اشخاص زياد بر مي خوريم.
بعضي ها در زمينه هوش جسماني در حد عالي قرار دارند.اينها هميشه عالي و بي کم و کاست به نظر مي رسند اما در بسياري از زمينه هاي ديگر با کمبود و مشکل رو به رو هستند.
سرعتهاي متفاوت يادگيري
بايد توجه داشت که سرعت يادگيري در اشخاص متفاوت است.اگر به اين مهم توجه داشته باشيم و در ضمن به وجود هوش هاي مختلف و متفاوت در بچه ها توجه کنيم،بيشتر مي توانيم به طرز يادگيري فرزندانمان احترام بگذاريم.
هر کودک با درجه متفاوتي از بهره هوشي متولد مي شود.هر کودک در دو يا چند زمينه خاص مستعد است.به همين دليل ممکن است کسي به کندي و به تدريج بيامزد و ديگري يادگيري شتابان داشته باشد.از اين رو در زمينه يادگيري مي توانيم اشخاص را به سه گروه تقسيم کنيم:دوندگان،راه پيمايان و پرش کنندگان.براي بررسي دقيق تر اين مبحث،اجازه بدهيد مثالي بزنيم.و به ياد گرفتن و دوچرخه سواري توجه کنيم.
دوندگان
اين کودک،کودک ديگري را در حال دوچرخه سواري مي بيند.خيلي ساده به تقليد از او سوار دوچرخه مي شود و به دنبال او به راه مي افتد.کودکاني با اين سبک يادگيري در حکم دونده هستند.اينها سريعا ياد مي گيرند اما براي اينکه با انگيزه باقي بمانند به چالش نياز دارند.آنها از آن جهت به سرعت ياد مي گيرند زيرا در آن زمينه به خصوص از استعداد فراوان برخردارند.پدر و مادر بايد مراقب باشند که دونده ها فرصتي پيدا کنند تا در ساير زمينه هاي هوشي نيز که آنقدرها در آن قوي نيستند،رشد کنند.
راه روندگان
اين کودک بايد هفنه اي وقت صرف کند تا دو چرخه سواري را بياموزد.اين بچه ها به دستورات آموزشي واکنش مطلوب نشان مي دهند اما به تدريج فرا مي گيرند.هر روز در مقايسه با روز قبل کمي بهتر مي شوند و سرانجام در مدت چند هفته به يک دوچرخه سوار قابل کمي تبديل مي گردند.اين بچه ها اندک اندک مي آموزند و بهتر مي شوند.اداره کردن اين بچه ها بسيار ساده استو به همين جهت در بسياري از موارد به آنها کم توجهي مي شود.
پرش کننده ها
پرش کننده ها براي پدرو مادرشان از همه سخت تر هستند.ممکن است چند سال طول بکشد تا دوچرخه سواري را ياد بگيرند.اينها به آموزشها توجه مي کنند و با اين حال ياد نمي گيرند.بهتر نمي شوند،کمترين نشانه اي از پيشرفت و يادگيري رت به نمايش نمي گذارد.اما مداومت پدر و مادر ادامه مي يابد.سرانجام دو سال بعد،کودک ناگهان سوار دوچرخه اش مي شود و به حرکت در مي آيد.
پدر و مادر توصيه هاي آموزشي را ارائه مي دهند اما بي نتيجه است.سپس در يک لحظه پررمزوراز اين بچه ها به شکلي مرموز آموزشها را در کنار هم مي گذارند و طوري دوچرخه سواري مي کنند که انگار دو سال دوچرخه سواري کرده اند.اين بچه ها براي اينکه پرش کنند به توجه و انگيزه فراوان احتياج دارند،بدون تشويق و ابرام پدر و مادر،اين بچه ها شکوفا نمي شوند.
در زمينه هايي خوب،در زمينه هايي بد
ممکن است کودکي در يک زمينه،مثلا يادگيري دوچرخه سواري کند و در زمينه ديگر،مثلا يادگيري مهارتهاي اجتماعي سريع باشد.ممکن است سر ميز شام بسيار مؤدب و سر به راه باشد،اما مثلا وقتي نوبت به دوچرخه سواري مي رسد،همکاري لازم را نشان ندهد.با رعايت کردن سرعت هاي مختلف يادکيري،پدر و مادر مي توانند صبر و شکيبايي بيشتري به نمايش بگذارند و مقاومت فرزندانشان درک کنند.همه ي بچه ها در آموختن مهارتهاي عالي و در آموختن مهارتهاي ديگر کند هستند.خوب بودن در يک زمينه و بد بودن در زمينه ديگر يک امري عادي است.
نمي توان گفت کودکي که در يک زمينه اير ياد مي گيرد از بهره هوشي کمي برخوردار است.گاه اتفاق مي افتد در زمينه اي از يادگيري مقاومت نشان مي دهيم و حال آنکه در همين زمينه از بيشترين توانمندي برخورداريم.خود من شخصا در کار سخنراني براي جمع و در امر نگارش با مقاومت شديد رو به رو بودم.و اين دو مهارت را مدتها بعد به دست آوردم.
از سوي ديگر دليلي نيست که کودکان دونده و راه رونده در زمينه موضوع يادگيري به عظمت برسند.از جمله بسياري از کساني که در يک رشته خاص از دانشگاه فارغ التحصيل مي شوند،لزوما در همان رشته کار نمي کنند.گرفتن دانشنامه در رشته انسان شناسي لزوما کسي را انسان شناس نمي کند.
مقايسه کردن کودکان
يکي از بزرگترين اشتباهات اين است که فرزندانتان را با هم مقايسه کنيد.اگر کودکي داريد که در اغلب زمينه ها يادگيري تدريجي دارد(در گروه راه رونده ها قرار دارد.)همه چيز به خوبي و بدون دردسر پيش مي رود.اما وقتي فرزند بعدي شما در زمينه هايي با کندي يادگيري رو به رو مي شود(در رده پرش کننده ها مي باشد.)ممکن است فرض را براين بگذاريد که اين کودک شما عيب و ايرادي دارد.
در مورد پرش کننده ها،هرگز به نظر نمي رسد که مطلبي بياموزند يا به حرف کسي گوش بدهند.به آنها طرز چيدن ميزشام را مي آموزيد و آنها لحظاتي بعد آنچه را آموخته اند فراموش مي کنند.به آنها جدول ضرب را درس مي دهيد و آنها فراموش مي کنند.به آنها صحبت کردن را ياد مي دهيد اما هرگز صحبت نمي کنند.به آنها طرز بستن بند کفششان را مي آموزيد و آنها آن را ياد نمي گيرند.درباره انجام تکاليف مدرسه با آنها حرف مي زنيد و آنها از حرفتان سر در نمي آورند.
بدون مهارتهاي مثبت سرپرستي،اين بچه ها مشمول مجازات واقع مي شوند.بارها و بارها مجازات مي شوند که اي نيز از ميزان اعتماد به نفسشان مي کاهد.بچه ها تنها در صورتي اعتماد به نفس بيشتر پيدا مي کنند که آنها را با کسي مقايسه نکنيد.بايد بچه ها احساس کنند به همان شکلي که هستند خوب و قابل قبول هستند.بايد توجه داشت هر کودک موجودي منحصر به فرد است و بايد به همان شکلي که هست پذيرفته شود.
اين فصل را هر از گاهي بخوانيد تا فرايند پدري و مادري کردن در شما ساده تر شود.يکي از دلايل ناراحتي پدرها و مادرها اين است که مي خواهند فرزندانشان به موجوداتي جز آنچه هستند تبديل شوند.
/خ