جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
حکايتهايي از آيت الله ميرزا محمد علي شاه آبادي(رحمت الله عليه) (2)
-(1 Body) 
حکايتهايي از آيت الله ميرزا محمد علي شاه آبادي(رحمت الله عليه) (2)
Visitor 525
Category: دنياي فن آوري

اين خبيث، اسلام را از بين مي برد !

فرزند ايشان نقل مي کند :
مرحوم والد در دوران تحصن خود در حرم حضرت عبدالعظيم (ع) ، يک دهه عاشورا منبر رفتند و يک موضوع را در هر شب 3 نوبت ( اول منبر، وسط منبر، آخر منبر) بيان فرمودند. در شب دهم، در آخرين منبر فرمودند:
« خدايا! تو شاهد و گواه باش که اين مرتبه که اين جمله را بگويم، در اين ده شب سي مرتبه تکرار کرده ام و اتمام حجت نموده ام و براي علماي نجف، علماي قم، اصفهان و مشهد تمام نقاطي که مي دانستم و توانستم هم نامه نوشته ام، و امشب هم براي آخرين مرتبه در اين مجلس مي گويم و آن اين است که رضا خان، دست نشانده ي انگليس است و هدفش، اعدام قرآن و اسلام است و اگر با من روحاني مبارزه مي کند، نه به خاطر خود من است، بلکه به اين دليل است که من مبلغ قرانم، به دنيا اعلام مي کنم که اگر حرکت نکنيد، اين خبيث اسلام را از بين مي برد.»

لطيف ترين روح !

از قول امام نقل شده که فرمودند:
« من در عمر خود، روحي لطيف تر از روح مرحوم شاه آبادي نديدم.»
و سپس ادامه دادند که:
« ايشان، صرف نظر از چنين فقاهت، فلسفه، عرفان که کم نظير بودند در سياست نيز کم نظير بودند.»

هر وقت شاه، گبر شد !

در زمان رضاخان، زماني قصد کردند نماز جماعت مساجد را تعطيل کنند. در مسجد جامع که ائمه جماعت متعددي داشت، هر يک از آن ها به دليلي نيامدند. يکي به مسافرت رفت، ديگري به اصطلاح مريض شد!
اما آيت الله شاه آبادي براي نماز عازم مسجد شدند، آن روز، عوض مردم نمازگزار، عده اي قزاق در مسجد مستقر شده بودند. در راه مسجد، يکي از مريدهاي آقا به ايشان مي گويد: در مسجد قزاق ها ريخته اند. آقا مي فرمايند: خوب، قزاق ريخته باشد! و وارد مسجد مي شوند.
يکي از افراد دولت با لباس شخصي جلو مي آيد و به آقا مي گويد: آقا مگر نمي دانيد نماز تعطيل است؟
آقا در حالي که حتي سرشان را بلند نکرده بودند که او را نگاه کنند، به او فرمودند:
« برو بگو گنده تر از تو بياد!»
گفت: من بزرگتر هستم.
آقا فرمودند: « اگر با تو حرف بزنم، بعدا" کس ديگري نيست که اعتراض کند؟»
گفت: خير.
فرمودند: « اين جا کجاست؟»
گفت: تهران.
فرمودند: « نه اين جا که ايستاده اي و با تو صحبت مي کنم کجاست؟»
گفت: مسجد.
فرمودند: « من کي هستم؟»
گفت: پيشنماز.
فرمودند: « مملکت ، چه مملکتي است؟»
گفت: ايران.
فرمودند: « ايران ، دنش چيست؟»
گفت: اسلام.
فرمودند: « شاه چه ديني دارد؟»
چون نمي توانست بگويد مخالف قرآن و نماز و اسلام است، گفت: شاه مسلمان است.
ايشان فرمودند: « هر وقت شاه گبر شد و اعلام کرد که من کافرم، و يا يهودي و نصراني هستم و بالاي سر اين مسجد ناقوس زدند، من که پيشنماز مسلمانان هستم، مي روم و در مسجد مسلمانان نماز مي خوانم. ولي مادامي که اين جا ناقوس نزدند و شاه هم اعلام گبريت و کفر نکرده، من پيشنماز مسلمانان بايد اين جا نماز بخوانم.»
پس از اين گفت و گو، وارد شبستان شدند و با اين که کسي براي نماز در مسجد نبود، داخل محراب به نماز ايستادند.
يکي از نمازگزاران که ايشان را ديده بود در مسجد، فرياد « الصلواة» را بلند کرد.
مردم هم که نمازگزار بودند با منع وجود آمده، مشتاق تر شده بودند و به مسجد هجوم آوردند و بساط شاه و قزاق ها به هم خورد.

سه دستور اخلاقي

يکي از بازاريان که از شاگردان مرحوم شاه آبادي بود، نقل مي کرد که ايشان، يک شب در يکي از سخنراني هايشان، با ناراحتي اظهار داشتند:
« چرا افرادي که در اطراف ايشان هستند، حرکتي از خود در جنبه هاي معنوي نشان نمي دهند؟
مي فرمودند:
آخر، مگر شماها نمي خواهيد آدم شويد؟ اگر نمي خواهيد من اين قدر به زحمت نيفتم.»
همين فرد مي گويد:
« بعد از منبر، ما چند نفر خدمت ايشان رفتيم و گفتيم که آقا ما مي خواهيم آدم بشويم. چه کنيم؟
ايشان فرمودند: من به شما سه دستور مي دهم، عمل کنيد، و اگر نتيجه ديديد، آن وقت بياييد تا برنامه را ادامه دهيم.»
سه دستور ايشان چنين بود:
1- مقيد باشيد نماز را در اول وقتش اقامه کنيد. هر کجا باشيد و ديديد صداي اذان بلند شد، دست از کارتان بکشيد و نماز را اقامه کنيد و حتي المقدور هم سعي کنيد به جماعت خوانده شود.
2- در کاسبي تان انصاف به خرج دهيد، و واقعا" اقل منفعتي را که مي توانيد، همان را در نظر بگيريد . در معاملات، چشم هايتان را ببنديد و بين دوست و آشنا و غريبه و شهري و غير شهري فرق نگذاريد. همان اقل منفعت در نظرتان باشد.
3- از نظر حقوق الهي، گر چه مي توانيد براي اداي آن تا سال صبر کنيد و امام معصوم عليه السلام به شما مهلت داده اند، اما شما ماه به ماه حق و حقوق الهي را ادا کنيد.
همين فرد مي افزايد: من دستورات ايشان را که از ماه رجب شنيده بودم، اجرا کردم تا به ماه رمضان رسيد. قبل از ماه رمضان در بازار پاچنار مي آمدم که، صداي اذان بلند شد. خود را به مسجد نايب رساندم و پشت سر مرحوم حجت الاسلام سيد عباس آيت الله زاده مشغول نماز شدم.
در نماز ديدم که ايشان گاهي تشريف دارند و گاهي ندارند. در قرائت نيستند ولي در سجده و رکوع هستند. پس از نماز به ايشان عرض کردم: شما در حال نماز کجا تشريف داشتيد؟ نبوديد.
ايشان متحير شد. تعجب کرد و فرمود که معذرت مي خواهم. من از مسجد و منزل ناراحت شدم، لذا در نماز، گاهي مي رفتم دنبال آن اوقات تلخي و بعد از مدتي، متوجه مي شدم و بر مي گشتم.
اين اولين مشاهده ي من بود که در اثر دستورات آيه الله شاه آبادي برايم حاصل شده بود. در اثر دو ماه و نيم التزام من به اين سه دستور، ديد ما باز شد و برنامه را هم چنان ادامه دادم که مشاهدات بعدي من، ديگر قابل بيان نيست.

کدام درست مي گوئيد؟

يکي از شاگردان مرحوم شيخ رجب علي خياط مي گويد:
روزي من و شيخ، همراه مرحوم آيت الله محمد علي شاه آبادي در ميدان تجريش مي رفتيم. شيخ به آيت الله شاه آبادي خيلي علاقه داشت.
شخصي به ما رسيد و از مرحوم شاه آبادي پرسيد: شما درست مي گوييد يا اين آقا؟ ( اشاره به شيخ رجبعلي خياط.)
آيت الله شاه آبادي فرمود:
چه چيز را درست مي گويد؟ چه مي خواهي؟
آن شخص گفت: کداميک از شما درست مي گوييد؟
آيت الله شاه آبادي فرمود: من درس مي مي گويم و ياد مي گيرند، ايشان مي سازد و تحويل مي دهد.
هر چند اين سخن حاکي از نهايت تواضع و فروتني اين عارف کامل است، ليکن بيانگر تأثير کلام و قدرت تربيت و سازندگي جناب شيخ رجبعلي خياط نيز هست.

نماينده خدا

نقل است که شيخ رجبعلي خياط فرمود:
از عده اي از علماء و اهل معنا پرسيدم: خداوند انسان را براي چه آفريد؟ جواب قانع کننده اي نشنيدم. تا اينکه از آيت الله شاه آبادي سؤال کردم.
ايشان فرمودند:
« خداوند انسان را براي نمايندگي خود خلق کرده است؛ إني جاعل في الارض خليفه».

بهتر از علي (ع) نيافتم

مرحوم آيت الله شاه آبادي نقل مي کرد که يکي از علماي اهل سنت، کتابي عليه شيعه نوشته و گفته است که اين کتاب مثل صاعقه، شيعه را مي سوزاند!
اما خود اين عالم سني در همين کتابش از عايشه نقل کرده که شبي که حضرت رسول صلي الله عليه و آله در حجره من بودند، نيمه شب حضرت را نيافتم.
حجره ي ساير همسرانشان را گشتم آنجا هم نبودند. بعد ديدم با سرو پاي برهنه، بام حجره خودم ايستاده اند و دست به آسمان بلند کرده و خداوند را به حق حضرت علي (ع) قسم مي دهند و عرضه مي دارند:
الهي بحق علي و دعا مي کنند. عرض کردم کسي را بهتر از علي نيافتيد که خدا را به حق او قسم مي دهيد؟
فرمود: قسم به آن کسي که جانم به يد قدرت اوست به آسمان نگاه کردم بهتر از علي نبود، به زمين نگاه کردم بهتر از علي نبود، به شرق و غرب نگاه کردم، کسي بهتر از علي نبود، لذا خدا را به حق او قسم دادم.

اينجا وزارت فرهنگ ماست

از قول يکي از شاگردان ايشان نقل شده است :
به خاطر دارم که در روز تاسوعا يا عاشورا، مأمورين رضاخان به مسجد جامع آمدند که مانع برگزاري مراسم عزاداري بشوند و مي گفتند بايد از وزارت فرهنگ اجازه بگيريد.
در اين حال آيت الله شاه آبادي، خطاب به آقاي سيد علي اصغر آل احمد که صداي خيلي خوبي هم داشت، فرمودند که: « زيارت عاشورا را بخوان» و مرحوم آل احمد هم شروع به خواندن زيارت عاشورا کرد در اثر آن، صداي گريه و ضجه و عزاداري مردم در تمام بازار بلند شد.
بعد هم آيت الله شاه آبادي خطاب به مأمورين رضاخان گفتند به آن مردک قلدر چار و ادار بگو که مانع عزاداري مردم نشود و به وزير فرهنگ هم بگو که در وزارت فرهنگش را ببندد. اينجا وزارت فرهنگ ماست.

نصايح عرفاني

مواردي که در ذيل مي آيد برخي از نصايح عرفاني مرحوم شاه آبادي است که از قول امام ، نقل شده است :

قواي جواني

شيخ جليل ما و عارف بزرگوار، آقاي شاه آبادي روحي فداه فرمودند:
« تا قواي جواني و نشاط آن باقي است، بهتر مي توان قيام کرد در مقابل مفاسد اخلاقي، و خوب تر مي توان وظايف انسانيه را انجام داد.
مگذاريد اين قوا از دست برود و روزگار پيري پيش آيد که موفق شدن در آن حال، مشکل است و بر فرض موفق شدن، زحمت اصلاح خيلي زياد است.»

لعن اشخاص

شيخ عارف ما، روحي فداه مي فرمود:
« هيچ وقت لعن شخصي نکنيد، گر چه به کافري که ندانيد از اين عالم ( چگونه) منتقل شده، مگر آن که ولي معصومي از حال بعد از مردن او اطلاع دهد. زيرا که ممکن است در وقت مردن، مؤمن شده باشد. پس لعن به عنوان کلي بکنيد.»

تعبير به کافر نکنيد در قلب

به نفس و شيطان بگوييد ممکن است اين شخصي که مبتلاست به معصيت، داراي ملکه اي باشد، يا ( داراي) اعمال ديگري باشد که خداي تعالي او را به رحمت خود مستغرق کند و نور آن خُلق و ملکه، او را هدايت کند و منجر شود کار او به حُسن عاقبت.
شايد آن شخص را خدا مبتلا به معصيت کرده تا مبتلاي به عُجب که از معصيت بدتر است نشود. و شايد من به واسطه ي همين بدبيني، کارم منجر به بدي عاقبت شود.
شيخ جليل ما، عارف کامل، شاه آبادي روحي فداه مي فرمودند:
« تعبير به کافر نيز نکنيد در قلب: شايد نور فطرتش او را هدايت کند و اين تعبير و سرزنش، کار شما را منجر به سوء عاقبت کند.»
( البته) امر به معروف و نهي از منکر، غير از تعبير قلبي است. بلکه مي فرمودند:
« کفاري را که معلوم نيست با حال کفر از اين عالم منتقل شدند لعن نکنيد؛ شايد در حال رفتن، هدايت شده باشند و ورحانيت آن ها مانع از ترقيات شما شود.»
در هر حال، نفس و شيطان، شما را وارد مرحله ي اولي از عجب مي کنند. کم کم، از اين مرحله شما را به مرحله ي ديگر و از آن به درجه ي بالاتر، تا بالاخره کار انسان را به جايي برساند که به ايمان يا اعمال خود، به ولي نعمت خويش و مالک الملوک منت گذاري کند.
منبع:عارف کامل
Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image