علامه مجلسي در مدت هفتاد و سه سال عمر خود با چهار تن از پادشاهان صفوي معاصر بود كه به ترتيب عبارتاند از:
ـ شاه صفي؛ جانشين شاه عباس اول "1038ـ1052 ه".ق"؛
ـ شاه عباس دوم "1052ـ1077 ه".ق"؛
ـ شاه سليمان صفوي "1077ـ1106 ه".ق"؛
ـ شاه سلطان حسين صفوي؛ آخرين پادشاه سلسله صفوي "1106ـ1135 ه".ق".
مجلسي بعد از رحلت آقا حسين خوانساري (كه منصب شيخالاسلامي را در زمان شاه سليمان صفوي به عهده داشت)، در سال "1098 ه".ق" با پيشنهاد و در خواست شاه سليمان از طرف وي به مقام شيخالاسلامي دارالسلطنه اصفهان منصوب شد و تا پايان سلطنت وي در اين مسند باقي ماند. بعد از مرگ شاه سليمان در سال "1105 ه".ق" و جلوس شاه سلطان حسين بر تخت سلطنت، علامه مجلسي مجدداً از طرف شاه صفوي در منصب قبلي خود ابقا گرديد و تا سال وفاتش "1110 ه".ق" عهدهدار اين منصب بود.
بنا بر اين، علامه مجلسي به مدت هفت سال در دوران سلطنت شاه سليمان و نيز پنج سال در سلطنت شاه سلطان حسين و در مجموع مدت دوازده سال شيخالاسلام اصفهان بود. وي در اين مدت به رسم معمول، منصب امامت جمعه و قضاوت شهر اصفهان را نيز به عهده داشتند. بعد از محقق كركي، ايشان از با نفوذترين علماي دوران صفوي بودند، به طوري كه بعضي از مخالفان، او را مخترع مذهب شيعه ملقب ساختند (2). علامه در مدت تصديشان بر منصب شيخالاسلامي فعاليتهاي سياسي مهمي را انجام دادند كه به اجمال به چند مورد آن اشاره ميشود.
1ـ مرحوم مجلسي بعد از به دست گرفتن اجراي احكام شرع در دوران سلطنت شاه سليمان نخستين كاري كه انجام داد، شكستن بت كفار هند در شهر اصفهان بود: "روزي به گوش شيخ رسيد كه جماعتي از كفار هند پنهاني بتي را كه در شهر اصفهان بوده، ميپرستيدند. پس حكم شرعي به شكستن آن بت صادر كرد و سعي و تلاش كفار مؤثر نيفتاد و هر چه مال و منال و هدايا تقديم همايوني نمودند كه بلكه آن داهيه را از سر معبود خودشان دفع كرده باشند، سودي نبخشيد و بر حسب حكم نافذ آن عالم رباني، بت را شكستند".(3) اهميّت اين كار مرحوم مجلسي در آن بود كه وجود بت در پايتخت كشور مدعي شعار توحيد و نفي شرك و بتپرستي، مايه ننگ آن محسوب ميشد.اين اقدام وي در زمان خود و بعد از وي مورد تحسين و ستايش عالمان ديني قرار گرفت. به گفته ملك الشعرا "اين عمل در ترويج شيخ، فايدتي بزرگ حاصل نمود".(4)
2ـ مورخان نوشتهاند: در مراسم تاجگذاري شاه سلطان حسين صفوي، شاه اجازه نداد كسي از صوفيان به رسم معمول شمشير را زيب پيكر وي سازد، و در عوض انجام آن را از شيخالاسلام خواست.(5) علامه مجلسي با دست خود شمشير سلطنت را به كمر شاه بست و خطبه مراسم تاجگذاري را نيز انشا نمود. شاه صفوي در مقام سپاس از اين اقدام علامه اظهار داشت: در عوض اين خدمت چه خواستهاي دارند تا آنها را برآورده سازد. علامه مجلسي سه خواسته را عنوان كرد: نخست، منع شراب؛ دوم، منع جنگ طايفهها و سوم، منع دستجات كبوتربازي. شاه خواستههاي ايشان را پذيرفت و بيدرنگ فرمان لازم را صادر كرد.(6)
در مورد خواسته دوم و سوم، بايد اوضاع اجتماعي آن روز اصفهان و ديگر شهرهاي ايران ملاحظه شود؛ چرا كه در آن عهد، اشخاصي در پي ارتكاب اين اعمال موجب اذيت و آزار شهروندان ميگشتند. جنگ طايفهها هم كه بنيانگذار آن شاه عباس اول بود،پيامدهاي ناگواري از قبيل كشته و زخمي شدن عدهاي بيگناه را به دنبال داشت،اين دو مسأله از مسائل و مشكلات اجتماعي آن دوران محسوب ميشد، به گونهاي كه رفع اين منكرات جز با فرمانهاي حكومتي امكانپذير نبود.
درخواست نخست،بسيار مورد توجه و داراي اهميت بود. به نظر ميرسد علامه مجلسي با تيزبيني و آيندهنگري كه داشت،متوجه انحطاط دولت مقتدر صفويه در آينده نه چندان دور شده بود؛ زيرا به گمان قوي، او از شرابخواري شاه سليمان و درباريان فاسد، آگاه بود.
به گفته شاردن "نميتوان باور كرد كه تاب و تحمّل اين پادشاه در نوشيدن مشروب تا چه اندازه است... شاه تقريباً هميشه مست است... حتي اين پادشاه، بزرگان و اشراف را نيز مجبور ميكرد مشروب بخورند..."(7).
تاريخ صفويّه پر از گزارشهايي است كه موّرخان درباره ميگساري پادشاهان آن دادهاند. در ميان پادشاهان صفوّيه، جز شاه طهماسب و احتمالاً شاه اسماعيل اول و سلطان محمد خدابنده صفوي، بقيّه سلاطين اين سلسله به ميگساري و عياشي آلوده بودند. اعتياد به شراب در مورد جانشينان شاه عباس اوّل، يعني شاه صفي، شاه عباس دوّم، شاه سليمان و شاه سلطان حسين از حد گذشته بود.
با توجه به حاكميت چنين شرايط نامناسب اخلاقي بر دربار صفوي و نيز جامعه آن روز ميتوان گفت: علامه مجلسي از ابتداي تصدّي منصب شيخالاسلامي در پي فرصتي ميگشت تا فرمان منع شراب را از شاه صفوي بگيرد، به گونهاي كه خود شاه و درباريان را نيز فرا گيرد. با وجود احتمال آلوده شدن شاه جديد به باده نوشي و لزوم پيشگيري از آن، اظهار چنين
خواستهاي به منظور اجراي يكي از احكام الهي، ضروري مينمود. بنابراين، آنچه وظيفه ديني و مسؤوليت سياسي وي اقتضا ميكرد، انجام داد.
البته بنا به گزارشهاي تاريخي، اقدامات علامه مجلسي در جلوگيري از آلوده شدن شاه صفوي به باده نوشي، با توطئه مريم بيگم ـ عمه پدر شاه ـ با شكست مواجه شد و شاه سلطان حسين نيز مانند اعقاب و پدران خود به شراب ِ ممنوع آلوده گشت. به گفته مورخان "از آن به بعد سخت پايبند شراب شد، به طوري كه ندرتاً هوشيار ديده ميشد و طبعاً ديگر قادر به تمشيت امور دولتي نبود."(8)
نتيجه ناديده گرفتن اين حكم شريعت، آن بود كه شاه سلطان حسين بر اثر افراط در باده نوشي و عياشي چنان سست عنصر و بياراده گشت كه در حمله افغان با دست خود تاج و تخت سلطنت را به محمود افغان تسليم كرد.
3ـ از ديگر اقدامات سياسي علامه مجلسي تأليف رساله مستقل ساده و روان فارسي به نام "آداب سلوك حاكم با رعيّت" را ميتوان ذكر كرد. اين رساله ترجمه عهدنامه مالك اشتر به ضميمه سه حديث ديگر است. از آنجا كه مسلك علمي علامه مجلسي، به مسلك اخباري نزديك بوده، قهراً سياستنامه را نيز با همان روش تأليف كرد. به نظر ميرسد علامه مجلسي با مشاهده فساد دولتمردان صفوي و گرايش آنها به عياشي، تجملگرايي، اسراف و تبذير، راحتطلبي، ظلم و ستم نسبت به مردم و غفلت آنان از امور كشورداري، در صدد نگارش اين رساله برآمد و هدف از تأليف آن را "تنبيه ارباب غفلت و اصلاح اصحاب دولت"(9) بيان كرد. تاريخ تحرير اين رساله كه با عنوان "كيفيّت سلوك ولات عدل با كافّه عباد" نيز نامگذاري شد، بنا بر قولي به سال "1103 ه".ق" در زمان سلطنت شاه سليمان صفوي ذكر شده است.(10)
پي نوشت ها :
1- ميرزا محمد علي مدرس، ريحانةالادب، ج5، ص246.
2- همان، ص194.
3- مهين پناهي،علامه مجلسي و آثار فارسي او،ص66 و 67.
4- لارنس لكهارت، انقراض سلسله صفويّه، ترجمه دكتر دولت شاهي،ص44 و سيد عبدالحسين خاتون آبادي، وقايع السنين و الأعوام، ص541.
5- لارنس لكهارت، همان و حسن طارمي،علامه مجلسي،ص97.
6- لارنس لكهارت،همان،ص46.
7- همان.
8- علامه محمد باقر مجلسي، بيست و پنج رساله فارسي، ص135.
9- سيد مصلح الدّين مهدوي، زندگينامه علامه مجلسي، ج2،ص203.
10- علامه محمد باقر مجلسي، حياتالقلوب، ج1،مقدمه.
منبع: www.nezam.org/خ