جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
عالِمي از عالَم ديگر
-(1 Body) 
عالِمي از عالَم ديگر
Visitor 363
Category: دنياي فن آوري
«تا همين امروز ، هزاران بار نوشته اند و گفته اند و ـ احتمالاً ـ شما خوانده ايد که « آيت الله شيح محمدتقي بهجت ، متولد فومن در استان گيلان بود . مادرش را در 16 ماهگي از دست داد . در 14 سالگي به کربلا رفت . راهي نجف شد و شاگردي استاداني را کرد که از ارکان اصلي فقه و اصول شيعه اند ؛ آيت الله شيخ محمد حسين غروي اصفهاني ( معروف به آيت الله کمپاني ) ، آيت الله ميرزاي نائيني و آقاضيا عراقي . سال 1324 به ايران آمد و پس از چند ماه اقامت در فومن ، راهي قم شد . در سال ها تدريس خود ، شاگردان بسياري را تربيت کرد . از مراتب بلند عرفاني ، اخلاقي و فيض معنوي اش سخن ها گفته اند ؛ اينکه برخي ها در اوج جواني اش به مقامات سير و سلوکش رشک مي بردند و عده اي در کهنسالي از نفس گرمش ، فيض. علامه طباطبايي (ره) در وصفش گفته که او به واقع عبد صالح خداست . آيت الله بهاء الديني چنين خواندش که ثروتمندترين فرد جهان [از نظر معنوي] آيت الله بهجت فومني است . علامه جعفري هم هميشه تاکيد کرده که صرف ديدن و ملاقات کردن او ، خود ، سر تا پا موعظه است . او سرانجام پس از 96 سال عمر پر برکت ، 27 ارديبهشت ، در خانه ي قديمي و ساده اش بر اثر ايست قلبي ، نفس گرم و حقش را از جهان دريغ کرد . تلاش هاي تيم پزشکي در حال انتقال به بيمارستان براي احياي قلبي جواب نداد و خبر داغ داغداري پيچيد . قم به هم ريخت و ... » .
ـ اما در همه اين روزها برايمان نگفتند ( يا کمتر اشاره کردند ) که آيت الله سالهاي سال بعد از نماز صبح ، با آن قد کوتاه و کمري که روزگار خميده اش کرده بود ، با شال سفيد بسته شده به کمر ، سر به زير و با سرعت ، به حرم حضرت معصومه (س) مي رفت ، سلام مي داد ، درد دل مي کرد و سر به زير و سريع بر مي گشت . عادت هميشگي اش سر به زيري بود و سادگي . هر چند « مراد » بسياري بود ولي توجهي به اين مسائل ( مريد و مرادي ) نداشت . حتي اجازه نداد رو ي جلد توضيح المسائلش ( با نام رساله علميه ) چيزي جز « العبد محمد تقي بهجت » ثبت کنند .
ـ در اين روزها برايمان نگفتند از ارتباط صميمانه اي که با جوانها داشت . سالها مسجدش پاتوق ثابت طلبه هاي جواني چون مطهري ، سبحاني و بيشتر علماي امروز بود که سالها بعد ، از بزرگان مدارس ( حتما مستجاب ) او ، تمام خيابان « ارم » را گز کردند تا در کوچه باريک « آقازاده » خانه قديمي ديگري پيدا کردند . کار اين 30 ـ 20 نفر اين بود که هر روز پس از نماز ظهر دم در خانه بايستند تا آقا سر برسد و از دعايش بهره مند شوند ؛ براي بعضي مي گفت « غفرک الله » ، برخي را هم با « رحمک الله » راهي مي کرد و برخي را اصلاً نگاه نمي کرد . هميشه نصيحتش براي جوانها اين بود : « نماز اول وقت و ترک محرمات شما را به همه چيز مي رساند » يا « چقدر بگوييم که حضرت صاحب (عج) در دل هر شيعه اي يک مسجد دارد » .
ـ نگفتند با آنکه صورت چندان جذابي نداشت اما سيرت زيبا و خلق بي مثالش چنان همه را مجذوب مي کرد که اهل دل ها را يکجا مي برد ( دوباره به عکس همين صفحه نگاهي بيندازيد ؛ حق مي دهيد يا نه ؟ ) هر کس فقط يک بار او را از نزديک تماشا کرده باشد ، اين جمله را با تمام وجود قبول دارد که يک نگاه در صورتش ، نور و سروري وصف ناشدني را به دل سرازير مي کرد و عجب نام پرمعنايي داشت ، بهجت !
ـ ... و اما در همه اين روزها ، برايمان نگفتند از داغ بزرگي که در همه اين جمله ها زبانه مي کشد ؛ از فعل هاي سخت و بي رحم « ماضي ساده » که ـ ناگزير و ناگزير ـ جاي خالي يک بزرگ مرد ديگر را به رخ مي کشند ؛ جاي خالي عظيمي که هيچ گاه پر نخواهد شد ؛ عالِمي که عالَم هستي را دگرگونه مي ديد و با همه علمش ، عالم خودش را داشت و به آن عمل مي کرد .
منبع:هفته نامه ي همشهري جوان شماره ي 212
Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image